vasael.ir

کد خبر: ۶۳۴۸
تاریخ انتشار: ۰۲ مهر ۱۳۹۶ - ۱۴:۰۶ - 24 September 2017
دوره فقه امر به معروف/استاد الهی خراسانی/ جلسه55 و 56

تارک امر به معروف در جامعه اسلامی همچون مرده‌ای در میان زندگان است

وسائل - روایات ما حی به حیات ایمانی و حیات طیبه گفته می شود ومیت به کسی گفته می شود که فاقد تمامی ابعاد حیات ایمانی و طیبه می باشد .لذااین شخص دچار عمی و کوری دل وفواد وبصر و...گردیده است و مدارک ادراک معنوی او به طور کامل از بین رفته است وبنابر این اهل عمل ورشد نمی باشد،و واضح است که اتصاف به این صفات برای شخصی است که تارک واجب گردیده است و از هر کسی تعبییر به میت بین الاحیاء نمی شود.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه تخصصی وسائل؛  حجت‌الاسلام‌ و المسلمین الهی خراسانی در جلسه وپنجاه و پنجم و پنجاه و ششم سلسله دروس فقه با موضوع «امر به‌ معروف و نهی از منکر با رویکرد تربیتی ـ حکومتی» در ادامه بررسی روایات دال بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر چهار روایت دیگر را مطرح نمود و سپس مناقشان سندی و دلالی موجد در باب این روایات را مطرح کرد.

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : بررسی روایات دال بر وجوب امر به معروف ونهی از منکر

روایت دیگر: تهذیب ج 6 ص 181

وَ رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ: لَا یَزَالُ‏ النَّاسُ‏ بِخَیْرٍ مَا أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ فَإِذَا لَمْ یَفْعَلُوا ذَلِکَ نُزِعَتْ مِنْهُمُ الْبَرَکَاتُ وَ سُلِّطَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ نَاصِرٌ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی السَّمَاءِ.[1]

بررسی دلالی روایت :

فقره اول جنبه ایجابی و فقره دوم جنبه سلبی می باشد.

نکته ای که وجود دارد این است که شاید گفته شود جنبه ایجابی دال بر وجوب نمی باشد چراکه تنها دلالت  دارد بر اینکه مردم در خیر هستند.

ولی با اندکی دقت به دست می آید که اینجا بیان شرط خیر است خیر بودن مردم امری طبیعی و جزو رحمت عام خداوند است وشرط آوردن به این معنا است که این خیر حاصل نمی شود مگر با امر به معروف ونهی ازمنکر که نتیجه این اشتراط، وجوب امر به معروف ونهی از منکر می باشد.

 وسابقا بحث شد که تمام آنچه که سبب رحمت الهی هستند وفقدان آنها سبب نفی این رحمت و داخل در محدوده لعن قرار  می گیرد، لذاتمام این موارد واجب هستند.

 فقره دوم وضوح بیشتری در دلالت بر وجوب دارد، بعلت اینکه وعید و تهدید است به اینکه اگر اینگونه رفتار نکنید در نتیجه بر شما مسلط می شوند و...در نتیجه این فقره دال بر وجود  می باشد.

تذکر :از عبارت نزعت منهم البرکات معلوم می گردد که بخیر در روایت به معنای برکات و عدم سلطه گری برخی بر دیگران می باشد،و اینکه در وضعیت آرامش به سر می برند ،لذا می تواند دال بر این باشد که مفاهیم ایجابی روایت نیز مشعر به وجوب هستند زیرا اگر به خیر نباشند یعنی از بین رفتن برکات ویا سلطه دیگران را ایجاد می شود ویاوری در زمین و آسمان پیدا نمی کنند.

 بررسی سندی روایت:

 روایت قابل تصحیح و توثیق نمی باشد و مرفوعه یا مرسله می باشد.

روایت دیگر:

َ قَوْلُهُ عَلَیْهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ لِأَصْحَابِهِ: «لَتَأْمُرُنَ‏ بِالْمَعْرُوفِ‏ وَ لَتَنْهَوُنَّ عَنِ الْمُنْکَرِ أَوْ لَیَلْحِیَنَّکُمُ اللَّهُ کَمَا لَحَیْتُ‏[2] عَصَایَ هَذِهِ»[3]، لِعُودٍ فِی یَدِهِ.

و فی هذا الکلام موضع استعارة؛ و هو قوله علیه الصلاة و السلام:

لیلحینّکم اللّه» و المراد: لیتنقّصنّکم اللّه فی النفوس و الأموال، و لیصیبنّکم بالمصائب العظام، فتکونون کالأغصان التی جرّدت من أوراقها، و عرّیت من ألحیتها و ألیاطها[4]، فصارت قضبانا مجرّدة، و عیدانا مفردة، و هم یقولون لمن جلّف‏[5] الزمان ماله أو سلبه أولاده و أعضاده: «قد لحاه الدهر لحی العصا» لأنّ من‏[6] کان ینضمّ إلیه من ولدته و حفدته و یسبغ علیه من جلابیب نعمته؛ بمنزلة اللحاء للقضیب، و الورق للغصن‏ الرطیب، فإذا اخرج عن ذلک أجمع کان کالعود العاری، و القضیب الذاوی‏[7].[8]

 بررسی دلالی :

باید امر به معروف کنید،تاکید در عبارت زیاد است چراکه مضارع مجروم برای ایجاد تاکید می باشد واز طرف دیگر امر می باشد و نون تاکید نیز دال بر شدت اهتمام بر این امر می باشد.

لحی یلحی یعنی پوست شما را می کند و یعنی خدا شما را نسبت به نفوس واموال و..به بلایی در زندگی مبتلی می کند این مطلب از مجازات النبوی شریف رضی می باشد در صفحه 322 و323

و این تهدید به سلب نعمت می باشد که از عواقب ترک واجب می باشد.

سند روایت در المجازات النبویه می باشدکه در نقل این روایت ،قدیمی ترین مصدر می باشد و در بحار ج 100 ص71 و مستدرک الوسائل ج12 ص179 در کتب اهل تسن در سنن ترمذی ج3 ص117 سنن کبری ج 10 ص 93 سنن ابی داود ج2 ص 323 در مسند حنبل ج5 ص388 مقداری تفاوت دارد ...لذا روایت در متون مختلفی آمده ولی سند آن برای ما ثابت نمی باشدواحتمال دارد که سید رضی از اهل تسنن گرفته باشد که معمولا اسناد آنها مشکل دارد و تصحیح آن مشکل می باشد.

روایت بعد:

14864- 16 التهذیب، 6/ 181/ 23/ 1 قال أمیر المؤمنین ع‏ من‏ ترک‏ إنکار المنکر بقلبه و یده و لسانه فهو میت بین الأحیاء فی کلام هذا ختامه‏[9]

دلالت حدیث:

تعبیر به میت در روایت از کسیکه ترک امر به معروف ونهی از منکر می کند است .

در روایات ما حی به حیات ایمانی و حیات طیبه گفته می شود ومیت به کسی گفته می شود که فاقد تمامی ابعاد حیات ایمانی و طیبه می باشد .لذااین شخص دچار عمی و کوری دل وفواد وبصر و...گردیده است و مدارک ادراک معنوی او به طور کامل از بین رفته است وبنابر این اهل عمل ورشد نمی باشد،و واضح است که اتصاف به این صفات برای شخصی است که تارک واجب گردیده است و از هر کسی تعبییر به میت بین الاحیاء نمی شود.

بررسی سندی روایت:روایت در اینجا فاقد سند است اما همانگونه که سابق طرح شد این روایت در نهج البلاغه وجود دارد و می توان کار سندی را آنجا مطرح نمود.

روایت بعد:

. 22- 22-[10] وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَابِرٍ عَنْ زَیْنَبَ بِنْتِ عَلِیٍّ ع قَالَتْ قَالَتْ فَاطِمَةُ ع فِی خُطْبَتِهَا فَرَضَ‏ اللَّهُ‏ الْإِیمَانَ‏ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ وَ الزَّکَاةَ زِیَادَةً فِی الرِّزْقِ وَ الصِّیَامَ تَثْبِیتاً[11] لِلْإِخْلَاصِ وَ الْحَجَّ تَسْنِیَةً[12] لِلدِّینِ وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَامَّةِ الْحَدِیثَ.

وَ رَوَاهُ أَیْضاً بِعِدَّةِ أَسَانِیدَ طَوِیلَةٍ[13] وَ رَوَاهُ فِی الْفَقِیهِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ‏ مِثْلَهُ‏[14].[15]

علامه مجلسی خطبه فدکیه را شرح کرده است و آیت الله سید عز الدین نیز آن را شرح کرده اند

بررسی دلای :

عبارت شروع خطبه فرض الله الایمان می باشد یعنی خداوند ایمان را برای تطهیر از شرک واجب کرده است ،فرض صریح در وجوب است وسیاق نیز همه موارد واجب هستند.

اشکال :آیامی توان در اثبات واجبات شرایع و... به کلام حضرت زهرا(س)استناد نمود؟

به چند دلیل می توان گفت بله ،اشکالی ندارد استنادبه کلام ایشان:

1-ادله نقلی عصمت مانندآیه تطهیر در مورد حضرت زهرا(س) نیز صادق است و عصمت ایشان نیز اثبات شده است،لذذا تمام آنچه که از شئون اهل البیت بیان شده است برای ایشان نیز ثابت می باشد.

2-ایشان از اهل بیت وحی هستند وگزارش از فرض الله می دهند،که حتی فرض کنیم ایشان معصوم نباشند،آیا اگر این مطلب را مثلا مالک بن انس گزارش داده بود ما این مطلب را از او می پذیرفتیم و نسبت به ایشان نیز اینگونه است خصوصا اینکه ایشان از اهل البیت هستند،واز ابتدای بعثت در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله بوده اند و حتی منزلشان نزدیک به پیامبر بوده است و خودشان نیز ثقه هستند و این مقدار برای تثبیت کلام ایشان کفایت می کند.

3- مقامات مخصوصی که برای ایشان نقل شده است ،و حکایت از شدت اتصال وارتباط ایشان به خداوند دارد، که تصدیق کنده درک دینی بالای ایشان می باشد که ملازم استبا درک بی خطای از حقایق دین ،مانند اینکه ایشان محدثه(فرشتگان با ایشان سخن می گفتند)،مفهمه(از جانب روح القدس مطالبی به ایشان ابلاغ می شده است) ،و...بوده اند.

 

خارج فقه: جلسه 56        تاریخ 6/12/95

موضوع روایات دال بر وجوب امر به معروف ونهی از منکر

روایت بعد:

13276/ 7. [16]أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ؛ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیى‏، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ الْحَجَّاجِ، قَالَ: بَعَثَ إِلَیَّ أَبُو الْحَسَنِ مُوسى‏ علیه السلام بِوَصِیَّةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام، وَ هِیَ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، هذَا مَا أَوْصى‏ بِهِ وَ قَضى‏ بِهِ فِی مَالِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِیٌّ-

در روایت کلینی شروع می کند به وصیت امیر المومنین که همان نامه24 در نهج البلاغه هست ولی یک وصیت دیگری وجود دارد که ملحق به این وصیت می باشد که منابع متعدد دیگری دارد ودر نهج البلاغه نامه 47 می باشد،آنچه که محل بحث ما می باشد در همین وصیت دوم می باشد و آدرسهای فوق مربوط به اصل وصیت می باشد.

 واینکه ما از ابتدای وصیت اول ابتدا کردیم به این سبب است که وصیت دوم در کافی مربوط به همین سند است و در ادامه وصیت دوم را نقل نموده است:

وَ کَانَتِ الْوَصِیَّةُ الْأُخْرى‏ مَعَ الْأُولى‏[17]: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، هذَا مَا أَوْصى‏ بِهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ، أَوْصى‏ أَنَّهُ یَشْهَدُ أَنْ لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ،....... الصَّلَاةَ الصَّلَاةَ الصَّلَاةَ ، لَاتَخَافُوا فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ یَکْفِکُمُ‏ اللَّهُ مَنْ آذَاکُمْ وَ بَغى‏ عَلَیْکُمْ، قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً کَمَا أَمَرَکُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ لَا تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ، فَیُوَلِّیَ‏ اللَّهُ‏ أَمْرَکُمْ‏ شِرَارَکُمْ‏، ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یُسْتَجَابُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ‏.‏[18]

سند کلینی از آنجا که وصیت دوم ملحق به وصیت اول است یکسان می باشد،فقط دقت داشته باشید که وصیت اول در تهذیب سند شیخ طوسی است از صفوان از عبد الرحمن بن الحجاج عن ابی ابراهیم ،آدرس خطبه دوم در کافی ج13 ص 453و من لایحضره الفقیه ج 4 ص 189وتهذیب ج9 ص 176وکتاب سلیم ص 924 ،البته در کتاب سلیم سندی متفاوت با سند کافی دارد، امالی طوسی مجلس 18ص522در اینجا سند دیگری جناب شیخ طوسی از امام رضا(ع) عن آبائه عن علی(ع) دارد،نهج البلاغه نامه 47،وافی ج10 ص 561،بحارج42ص248،تحف العقول ص 197،و در منابع متاخر مانند کشف الغمه ج2ص58،و در منابع اهل تسنن مانند تاریخ طبری و تاریخ مسعودی وکتاب وصایای ابو حاتم سجستانی و الامامه والسیاسة دینوری و الکامل للمبردو...ذکر گردیده است .این روایت به لحاظ کثرت سند جزو روایات مشهور محسوب می گردد.

بررسی دلالی:

1-نهی از ترک امر به معروف ونهی از منکر ظهور در وجوب دارد ،نهی دال بر تحریم می باشد و زمانیکه نهی از ترک عملی باشدبه معنای وجوب آ عمل می باشد.

2- عبارت شامل تهدید ووعید بر عذاب می باشد:فیولی الله امرکم شرارکمو دوم اینکه دعای شمادر مورد رفع شرارت و حکومت آنها مستجاب نمی شود،و زمانیکه وعده عذاب به امتی داده می شود دال بر این است که کار حرامی مرتکب شده اند و این نهی تنزیهی نمی باشد.

3-این مطلب در وصیت امیر المومنین (ع) آمده است شاهد بر اهمیت مطلب می باشد که حضرت در وصیت خود به آن پرداخته اندو جزو واجبات عادی نمی باشد.

4-این مطلب در عداد واجبات بزرگ  دیگری مانند رسیدگی به ایتام و پرداخت حقوق آنها یا تمسک به قرآن یا التزام به جهادو.. آمده است .

رابطه بین تسلط شرارو ترک امر به معروف و نهی از مکر سابقا توضیح داده ایم که حاصل یک امر تعبدی نمی باشد بلکه نتیجه یک امر تکوینی است .

بررسی سند:

ابو علی اشعری: ایشان باهمین اسم نزدیک به هزار روایت نقل کرده است وبا اسم احمدبن ادریس دویست وهشتاد روایت از او نقل شده است و بااسم ابوعلی اشعری قمی یااحمدبن ادریس قمی روایت کمی دارد و تمامی اینها یک نفر هستند به نام احمدبن ادریس بن احمد مکنی به ابو علی و لقب الاشعری که اهل قم هستند.ایشان ثقه هستند و از روات تفسیر قمی و روات کامل الزیارات هستند.البته در طریق شیخ اشکالاتی وجود دارد ولی در مشیخه تهذیب طریق شیخ به ایشان صحیح می باشد.

محمدبن عبد الجبار: نزدیک به هزار روایت از ایشان نقل شده است و ایشان بی واسطه از امام هادی(ع) وامام حسن عسکری(ع) روایت کرده اند،ایشان محمدبن عبد الجبار شیبانی و اسم دیگر ایشان ابی الصحبان می باشد،از روات تفسیر قمی و کامل الزیارات هستند.طریق شیخ وصدوق به ایشان صحیح می باشد وثقه هستند.

از اینجا به بعد تحویل[19] در سند وجود دارد، تا اینجا ابو علی اشعری از محمدبن عبد الجبار در سند وجود داشت ، از اینجاو محمد بن اسماعیل از فضل بن شاذان بعد همه اینها با هم از صفوان نقل کرده اند لذا 2طریق شیخ بیان کرده اند :1-محمدبن عبد الجبار از صفوان 2-فضل بن شاذان از صفوان. بنابر این قسمت متصل با کلینی دو نفر هستند :ابو علی اشعری و محمدبن اسماعیل.

 محمدبن اسماعیل:نزدیک پانصد روایت با این اسم به صورت مطلق نقل شده است،و سه نفر به نام محمد بن اسماعیل وجود دارد که باید بررسی کرد تا مشخص شودکدام یک در روایت مطلق ذکر می شود:

1-محمدبن اسماعیل بن بزیع:از ثقات معروف واز اصحاب سه امام کاظم وامام رضا وامام جواد وهمچنین از روات کامل الزیارات هستند،و طریق شیخ وصدوق به ایشان صحیح است.

2-محمدبن اسماعیل برمکی:محمدبن اسماعیل بن احمدبن بشیر البرمکی می باشدولقب معروف ایشان صاحب الصومعه می باشد.ایشان نیز ثقه وصاحب کتبی هستند.در طرق کشی به نام محمد بن اسماعیل رازی ذکر شده است.

3-محمدبن اسماعیل نیسابوری: ایشان همان بندفر بندقی معروف هستند، از روات کامل الزیارات نیز هستند، ولی حکم به جهالت ایشان داده اند.

زمانی که محمدبن اسماعیل به صورت مطلق گفته می شود با سه ضابطه معین می شود کدام یک از افراد فوق مراد می باشد:

1-محمد بن اسماعیل بن برمکی:اگر راوی از محمد بن اسماعیل ،محمدبن ابی عبد الله باشدیا محمد بن جعفر یامحمدبن یحیی یا ابو علی اشعری و یا کسانی که در همینطبقه هستند از  او نقل کرده باشند. و در این سند مورد بحث ما ابو علی اشعری هم رتبه محمدبن اسماعیل می باشد نه مقدم از او .

2-محمد بن اسماعیل بزی:

3- محمد بن اسماعیل نیسابوری: اگر محمدبن اسماعیل از فضل بن شاذان نقل کند. و در این روایت نیز اینگونه است وکلینی بی واسطه یا با واسطه از او نقل می کند.

از کجا معلوم می شود که محمد بن اسماعیلی که کافی از او نقل می کند نیسابوری می باشد؟

کشی بدون واسطه و بدون لقب نیسابوری در شرح حال سلمان فارسی وشرح حال ابی همزه ثمالی ازآقای نیسابوری نقل کرده است،ولی در شرح حال دیگری ایشان تصریح کرده اندکه محمد بن اسماعیل نیسابوری می باشد.

ومحم بن اسماعیلی که کلینی از او بدون واسطه یاگاهی با واسطه محمد بن یحیی نقل می کند نیسابوری می باشد، زیرا برمکی حتی یکبار هم روایتی از فضل بن شاذان نقل نکرده است ولذا معلوم می شودکه ناقل از فضل بن شاذان یا بزیع است یانیسابوری، در حالیکه بزیعاز اصحاب امام کاظم وامام رضا وامام جواد می باشد ولذا کلینی نمی تواند بی واسطه یا با یک واسطه از او نقل کند،در نتیجه تابه اینجا نتیجه این شد که محمد بن اسماعیل در روایت نیسابوری می باشد. 

نکته آیا می توان ایشان را تصحیح نمود؟

اگر ایشان را توثیق نکنیم باید بگوئیم بسیاری از روایات کلینی از اعتبار ساقط می شوند،لذا 2راه برای تصحیح  نسبت به این روایات و روایات دیگری که ماننداین روایت هستند وجوددارد .

1-عدم انحصار طریق کلینی به فضل:اینکه طریق کلینی به فضل صرفا محمدبن اسماعیل نمی باشدو در بسیاری از این روایات طریق علی بن ابراهیم عن ابیه عن فضل بن شاذان وجود دارد.و دیگر اینکه در برخی از موارد به جای علی بن ابراهیم عن ابیه شخص دیگری مانندمحمد بن عبد الجبار یا محمد بن الحسین وجود دارد.

2- شیخ طوسی در مشیخه تهذیب طریق خود را در روایت از فضل بن شاذان نقل کرده اند که ایشان از مشایخ خود از محمد بن یعقوب(کلینی) عن علی بن ابراهیم عن ابیه و محمد بن اسماعیل عن الفضل نقل کرده اند لذا یعنی 2 سند وجود دارد و در بعضی اسناد مذکور در تهذیب یا استبصار همان روایاتی که کلینی با یک طریق نقل کرده و فقط گفته محمدبن اسماعیل عن الفضل همان روایات را جناب شیخ در تهذیب و استبصار آورده است ، واین یعنی گرچه که جناب شیخ کلینی فقط با یک سند آورده است ولی از طریق مشیخه تهذیب و استبصار قابل تصحیح می باشد.واین طریق شیخ طوسی صحیح می باشد.

با توجه به اینکه یک سند مکمل جناب کلینی دارد و تهذیب نیز طریق دیگری دارد می توان گفت جناب کلینی در نقل از فضل یک طریق ندارد و لذا اگر نگوئیم تمام روایات کلینی از محمدبن اسماعیل از فضل معتبر است می توانیم بگوئیم اکثر آنها معتبر هستند.

 


[1] طوسى، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، 10جلد، دار الکتب الإسلامیه - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق. تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان) ؛ ج‏6 ؛ ص181

 

[2] أی قشرت. المصباح المنیر: 551، مادّة( ل ح ی).

[3] عنه البحار 100: 71/ 4 و المستدرک 12: 179/ 13818، انظر: مسند أحمد 5: 388، فیه: أو لیوشکنّ اللّه أن یبعث علیکم عقابا من عنده، ثمّ لتدعنه فلا یستجیب لکم، و سنن أبی داود 2: 323، فیه: و لتأخذنّ على یدی الظالم و لتاطرنّه على الحقّ أطرا و لتقصرنّة على الحقّ قصرا. و سنن الترمذی 3: 317/ 2259، و السنن الکبرى 10: 93، و فیهما أیضا مع اختلاف.

[4] ألألحیة: جمع لحاء، و الألیاط: جمع لیطة، و کلاهما بمعنى القشر.

[5] أی استأصلها و ذهب بها. راجع أقرب الموارد 1: 132، مادّة( ج ل ف).

[6]  فی نسخة: ما بدل من.

[7]  أی الذابل. المصباح المنیر: 211، مادّة( ذ و ی).

[8] شریف الرضى، محمد بن حسین، المجازات النبویة، 1جلد، دار الحدیث - قم، چاپ: اول، 1422ق / 1380ش. المجازات النبویة ؛ ؛ ص322

 

[9] فیض کاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، الوافی، 26جلد، کتابخانه امام أمیر المؤمنین على علیه السلام - اصفهان، چاپ: اول، 1406 ق. الوافی ؛ ج‏15 ؛ ص177

[10] ( 2)- علل الشرائع 248- 2.

[11]  فی نسخة: تبیینا، منه" قده".

[12] التسنیة من السناء: و هو المجد و الشرف و ارتفاع القدر و المنزلة( لسان العرب 14- 403، مجمع البحرین 1- 231).

[13] علل الشرائع الحدیث 3- 4.

[14]الفقیه 3- 567- 4940، و رواه الطبرسیّ فی الاحتجاج 1- 99 بسند آخر و بزیادة یسیرة.

[15] شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، 30جلد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1409 ق. وسائل الشیعة ؛ ج‏1 ؛ ص22

 

[16] ( 2). التهذیب، ج 9، ص 146، ح 608، بسنده عن صفوان، عن عبدالرحمن بن الحجّاج، عن أبی إبراهیم علیه السلام. و راجع: نهج البلاغة، ص 379، الرسالة 24 الوافی، ج 10، ص 561، ح 10114؛ الوسائل، ج 19، ص 199، ذیل ح 24426؛ البحار، ج 41، ص 40، ح 19؛ و ج 42، ص 71، ح 3.

[17] ( 8). الفقیه، ج 4، ص 189، ح 5433؛ و التهذیب، ج 9، ص 176، ح 714؛ و کتاب سلیم بن قیس، ص 924، ح 69، بسند آخر، مع زیادة فی أوّله. الأمالی للطوسی، ص 522، المجلس 18، ح 64، بسند آخر عن الرضا، عن آبائه، عن علیّ علیهم السلام، من قوله:« اللَّه اللَّه فی الزکاة» إلى قوله:« و اتّقوا اللَّه إنّ اللَّه شدید العقاب» و فی کلّ المصادر مع اختلاف یسیر الوافی، ج 10، ص 561، ح 10114؛ البحار، ج 42، ص 248، ح 51.

[18] کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - دارالحدیث)، 15جلد، دار الحدیث - قم، چاپ: اول، ق‏1429. الکافی (ط - دارالحدیث) ؛ ج‏13 ؛ ص448

متن کامل روایات را از باب تبرک نقل می کنم:

13276/ 7. أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ؛ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیى‏، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ الْحَجَّاجِ، قَالَ: بَعَثَ إِلَیَّ أَبُو الْحَسَنِ مُوسى‏ علیه السلام بِوَصِیَّةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام، وَ هِیَ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، هذَا مَا أَوْصى‏ بِهِ وَ قَضى‏ بِهِ فِی مَالِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِیٌّ- ابْتِغَاءَ وَجْهِ‏ اللَّهِ لِیُولِجَنِی‏  بِهِ الْجَنَّةَ، وَ یَصْرِفَنِی بِهِ عَنِ النَّارِ، وَ یَصْرِفَ النَّارَ عَنِّی یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ- أَنَّ مَا کَانَ لِی مِنْ مَالٍ بِیَنْبُعَ‏ یُعْرَفُ لِی فِیهَا وَ مَا حَوْلَهَا صَدَقَةٌ، وَ رَقِیقَهَا، غَیْرَ أَنَّ رَبَاحاً وَ أَبَا نَیْزَرَ وَ جُبَیْراً عُتَقَاءُ، لَیْسَ لِأَحَدٍ عَلَیْهِمْ‏سَبِیلٌ، فَهُمْ‏ مَوَالِیَّ یَعْمَلُونَ‏ فِی الْمَالِ خَمْسَ حِجَجٍ، وَ فِیهِ نَفَقَتُهُمْ وَ رِزْقُهُمْ وَ أَرْزَاقُ أَهَالِیهِمْ، وَ مَعَ ذلِکَ مَا کَانَ لِی بِوَادِی الْقُرى‏ کُلُّهُ‏ مِنْ‏مَالِ بَنِی‏ فَاطِمَةَ، وَ رَقِیقُهَا صَدَقَةٌ، وَ مَا کَانَ لِی بِدَیْمَةَوَ أَهْلُهَا صَدَقَةٌ، غَیْرَ أَنَّ زُرَیْقاً لَهُ مِثْلُ مَا کَتَبْتُ لِأَصْحَابِهِ‏ وَ مَا کَانَ لِی بِأُذَیْنَةَ وَ أَهْلُهَا صَدَقَةٌ، وَ الْفُقَیْرَیْنِ‏ کَمَا قَدْ عَلِمْتُمْ صَدَقَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ.

وَ إِنَّ الَّذِی کَتَبْتُ مِنْ أَمْوَالِی هذِهِ‏ صَدَقَةٌ وَاجِبَةٌ بَتْلَةٌ، حَیّاً أَنَا أَوْ مَیِّتاً، یُنْفَقُ‏ فِی کُلِّ نَفَقَةٍ یُبْتَغى‏ بِهَا وَجْهُ اللَّهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ وَجْهِهِ، وَ ذَوِی الرَّحِمِ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ وَ بَنِی الْمُطَّلِبِ‏وَ الْقَرِیبِ وَ الْبَعِیدِ؛ فَإِنَّهُ‏ یَقُومُ عَلى‏ ذلِکَ‏ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ یَأْکُلُ مِنْهُ بِالْمَعْرُوفِ، وَ یُنْفِقُهُ حَیْثُ یَرَاهُ‏ اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- فِی حِلٍّ مُحَلَّلٍ لَاحَرَجَ عَلَیْهِ فِیهِ‏ فَإِنْ‏ أَرَادَ أَنْ یَبِیعَ نَصِیباً مِنَ الْمَالِ فَیَقْضِیَ بِهِ الدَّیْنَ، فَلْیَفْعَلْ إِنْ شَاءَ، لَاحَرَجَ‏ عَلَیْهِ فِیهِ، وَ إِنْ شَاءَ جَعَلَهُ سَرِیَّ الْمِلْکِ‏، وَ إِنَ‏ وُلْدَ عَلِیٍّ وَ مَوَالِیَهُمْ‏ وَ أَمْوَالَهُمْ إِلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ، وَ إِنْ کَانَتْ دَارُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ غَیْرَ دَارِ الصَّدَقَةِ، فَبَدَا لَهُ أَنْ یَبِیعَهَا، فَلْیَبِعْ‏ إِنْ شَاءَ، لَاحَرَجَ عَلَیْهِ فِیهِ، وَ إِنْ بَاعَ فَإِنَّهُ یَقْسِمُ ثَمَنَهَا ثَلَاثَةَ أَثْلَاثٍ، فَیَجْعَلُ ثُلُثاً فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَ یَجْعَلُ‏ ثُلُثاً فِی بَنِی هَاشِمٍ وَ بَنِی الْمُطَّلِبِ‏ وَ یَجْعَلُ الثُّلُثَ‏ فِی آلِ أَبِی طَالِبٍ، وَ إِنَّهُ یَضَعُهُ فِیهِمْ حَیْثُ یَرَاهُ‏ اللَّهُ.

وَ إِنْ حَدَثَ بِحَسَنٍ حَدَثٌ وَ حُسَیْنٌ حَیٌّ، فَإِنَّهُ إِلَى الْحُسَیْنِ‏ بْنِ عَلِیٍّ، وَ إِنَّ حُسَیْناً یَفْعَلُ فِیهِ مِثْلَ الَّذِی أَمَرْتُ بِهِ حَسَناً، لَهُ‏ مِثْلُ الَّذِی کَتَبْتُ لِلْحَسَنِ‏، وَ عَلَیْهِ مِثْلُ الَّذِی عَلَى حَسَنٍ‏، وَ إِنَّ لِبَنِی ابْنَیْ فَاطِمَةَ مِنْ صَدَقَةِ عَلِیٍّ مِثْلَ الَّذِی لِبَنِی عَلِیٍّ، وَ إِنِّی إِنَّمَا جَعَلْتُ الَّذِی‏جَعَلْتُ‏لِابْنَیْ فَاطِمَةَ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- وَ تَکْرِیمَ‏ حُرْمَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله وَ تَعْظِیمَهُمَا وَ تَشْرِیفَهُمَا وَ رِضَاهُمَا

وَ إِنْ حَدَثَ بِحَسَنٍ وَ حُسَیْنٍ حَدَثٌ‏ فَإِنَّ الْآخِرَ مِنْهُمَا یَنْظُرُ فِی‏ بَنِی عَلِیٍّ، فَإِنْ وَجَدَ فِیهِمْ مَنْ یَرْضى‏ بِهُدَاهُ وَ إِسْلَامِهِ وَ أَمَانَتِهِ، فَإِنَّهُ یَجْعَلُهُ إِلَیْهِ إِنْ شَاءَ، وَ إِنْ لَمْ یَرَ فِیهِمْ بَعْضَ الَّذِی یُرِیدُهُ‏ فَإِنَّهُ یَجْعَلُهُ إِلى‏ رَجُلٍ مِنْ آلِ أَبِی طَالِبٍ یَرْضى‏ بِهِ‏، فَإِنْ وَجَدَ آلَ أَبِی طَالِبٍ قَدْ ذَهَبَ کُبَرَاؤُهُمْ وَ ذَوُو آرَائِهِمْ‏، فَإِنَّهُ یَجْعَلُهُ إِلى‏ رَجُلٍ یَرْضَاهُ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ، وَ إِنَّهُ یَشْتَرِطُ عَلَى الَّذِی یَجْعَلُهُ إِلَیْهِ أَنْ یَتْرُکَ الْمَالَ عَلى‏ أُصُولِهِ، وَ یُنْفِقَ ثَمَرَهُ حَیْثُ أَمَرْتُهُ‏ بِهِ‏ مِنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ وَجْهِهِ، وَ ذَوِی الرَّحِمِ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ وَ بَنِی الْمُطَّلِبِ وَ الْقَرِیبِ وَ الْبَعِیدِ، لَایُبَاعُ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ، وَ لَا یُوهَبُ وَ لَا یُورَثُ، وَ إِنَّ مَالَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَلى‏نَاحِیَتِهِ‏ وَ هُوَ إِلى‏ ابْنَیْ فَاطِمَةَ، وَ إِنَّ رَقِیقِیَ- الَّذِینَ فِی صَحِیفَةٍ صَغِیرَةٍ الَّتِی کُتِبَتْ لِی‏- عُتَقَاءُ.

هذَا مَا قَضى‏ بِهِ‏ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فِی أَمْوَالِهِ هذِهِ، الْغَدَ مِنْ یَوْمِ‏ قَدِمَ مَسْکِنَ‏ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَ الدَّارِ الْآخِرَةِ، وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلى‏ کُلِّ حَالٍ، وَ لَا یَحِلُ‏ لِامْرِئٍ مُسْلِمٍ‏ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ أَنْ یَقُولَ فِی شَیْ‏ءٍ قَضَیْتُهُ مِنْ‏ مَالِی، وَ لَا یُخَالِفَ فِیهِ أَمْرِی مِنْ قَرِیبٍ أَوْ بَعِیدٍ

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ وَلَائِدِیَ- اللَّائِی‏ أَطُوفُ عَلَیْهِنَّ السَّبْعَةَ عَشَرَ- مِنْهُنَّ أُمَّهَاتُ أَوْلَادٍ مَعَهُنَّ أَوْلَادُهُنَّ، وَ مِنْهُنَّ حَبَالى‏، وَ مِنْهُنَّ مَنْ لَاوَلَدَ لَهُ‏، فَقَضَایَ‏ فِیهِنَّ- إِنْ حَدَثَ بِی‏حَدَثٌ- أَنَّهُ‏ مَنْ کَانَ‏ مِنْهُنَ‏ لَیْسَ لَهَا وَلَدٌ وَ لَیْسَتْ بِحُبْلى‏، فَهِیَ عَتِیقٌ لِوَجْهِ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- لَیْسَ لِأَحَدٍ عَلَیْهِنَّ سَبِیلٌ، وَ مَنْ‏ کَانَ‏ مِنْهُنَّ لَهَا وَلَدٌ أَوْ حُبْلى‏ فَتُمْسَکُ عَلى‏ وَلَدِهَا وَ هِیَ مِنْ حَظِّهِ‏، فَإِنْ مَاتَ وَلَدُهَا وَ هِیَ حَیَّةٌ، فَهِیَ عَتِیقٌ لَیْسَ لِأَحَدٍ عَلَیْهَا سَبِیلٌ؛ هذَا مَا قَضى‏ بِهِ عَلِیٌّ فِی مَالِهِ الْغَدَ مِنْ‏ یَوْمِ قَدِمَ مَسْکِنَ، شَهِدَ أَبُو شِمْرِ بْنُ أَبْرَهَةَ وَ صَعْصَعَةُ بْنُ صُوحَانَ وَ یَزِیدُ بْنُ قَیْسٍ وَ هَیَّاجُ بْنُ أَبِی هَیَّاجٍ، وَ کَتَبَ عَلِیُّ بْنُ‏

أَبِی طَالِبٍ بِیَدِهِ لِعَشْرٍ خَلَوْنَ مِنْ جُمَادَى الْأُولى‏ سَنَةَ سَبْعٍ‏ وَ ثَلَاثِینَ».

وَ کَانَتِ الْوَصِیَّةُ الْأُخْرى‏ مَعَ الْأُولى‏: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، هذَا مَا أَوْصى‏ بِهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ، أَوْصى‏ أَنَّهُ یَشْهَدُ أَنْ لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، أَرْسَلَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ‏ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، ثُمَّ إِنَّ صَلَاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، لَا شَرِیکَ لَهُ، وَ بِذلِکَ‏ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ.

ثُمَّ إِنِّی أُوصِیکَ یَا حَسَنُ، وَ جَمِیعَ أَهْلِ بَیْتِی وَ وُلْدِی‏ وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَى اللَّهِ‏ رَبِّکُمْ، وَ لَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ، وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لَا تَفَرَّقُوا؛ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه و آله یَقُولُ: صَلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ، وَ أَنَّ الْمُبِیرَةَ الْحَالِقَةَ لِلدِّینِ فَسَادُ ذَاتِ الْبَیْنِ، وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِ‏ الْعَظِیمِ‏ انْظُرُوا ذَوِی أَرْحَامِکُمْ، فَصِلُوهُمْ؛ یُهَوِّنِ اللَّهُ‏ عَلَیْکُمُ الْحِسَابَ.

اللَّهَ اللَّهَ فِی الْأَیْتَامِ، فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ، وَ لَا یَضِیعُوا بِحَضْرَتِکُمْ؛ فَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه و آله یَقُولُ: مَنْ عَالَ یَتِیماً حَتّى‏ یَسْتَغْنِیَ، أَوْجَبَ اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- لَهُ بِذلِکَ الْجَنَّةَ، کَمَا أَوْجَبَ‏ لآِکِلِ مَالِ الْیَتِیمِ النَّارَ.

اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ، فَلَا یَسْبِقُکُمْ‏ إِلَى الْعَمَلِ بِهِ أَحَدٌ غَیْرُکُمْ.

اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِکُمْ؛ فَإِنَّ النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله أَوْصى‏ بِهِمْ، وَ مَا زَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله یُوصِی بِهِمْ حَتّى‏ ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ.

اللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ، فَلَا یَخْلُو مِنْکُمْ‏ مَا بَقِیتُمْ؛ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا، وَ أَدْنى‏ مَا یَرْجِعُ بِهِ‏ مَنْ أَمَّهُ أَنْ یُغْفَرَ لَهُ مَا سَلَفَ‏

اللَّهَ اللَّهَ فِی الصَّلَاةِ، فَإِنَّهَا خَیْرُ الْعَمَلِ، إِنَّهَا عَمُودُ دِینِکُمْ.

اللَّهَ اللَّهَ فِی الزَّکَاةِ؛ فَإِنَّهَا تُطْفِئُ غَضَبَ رَبِّکُمْ.

اللَّهَ اللَّهَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ؛ فَإِنَّ صِیَامَهُ جُنَّةٌ مِنَ النَّارِ.

اللَّهَ اللَّهَ فِی الْفُقَرَاءِ وَ الْمَسَاکِینِ، فَشَارِکُوهُمْ فِی مَعَایِشِکُمْ.

اللَّهَ اللَّهَ فِی الْجِهَادِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ أَلْسِنَتِکُمْ، فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ رَجُلَانِ: إِمَامُ هُدًى، أَوْ مُطِیعٌ لَهُ‏ مُقْتَدٍ بِهُدَاهُ.

اللَّهَ اللَّهَ فِی ذُرِّیَّةِ نَبِیِّکُمْ، فَلَا یُظْلَمُنَ‏ بِحَضْرَتِکُمْ وَ بَیْنَ ظَهْرَانَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ تَقْدِرُونَ عَلَى الدَّفْعِ عَنْهُمْ.

اللَّهَ اللَّهَ فِی أَصْحَابِ نَبِیِّکُمُ الَّذِینَ لَمْ یُحْدِثُوا حَدَثاً، وَ لَمْ یُؤْوُوا مُحْدِثاً فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه و آله أَوْصى‏ بِهِمْ، وَ لَعَنَ الْمُحْدِثَ مِنْهُمْ وَ مِنْ غَیْرِهِمْ، وَ الْمُؤْوِیَ لِلْمُحْدِثِ.

اللَّهَ اللَّهَ فِی النِّسَاءِ، وَ فِیمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ؛ فَإِنَّ آخِرَ مَا تَکَلَّمَ بِهِ نَبِیُّکُمْ علیه السلام أَنْ‏ قَالَ:

أُوصِیکُمْ بِالضَّعِیفَیْنِ: النِّسَاءِ، وَ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ.

الصَّلَاةَ الصَّلَاةَ الصَّلَاةَ ، لَاتَخَافُوا فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ یَکْفِکُمُ‏ اللَّهُ مَنْ آذَاکُمْ وَ بَغى‏ عَلَیْکُمْ، قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً کَمَا أَمَرَکُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ لَا تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ، فَیُوَلِّیَ‏ اللَّهُ‏ أَمْرَکُمْ‏ شِرَارَکُمْ‏، ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یُسْتَجَابُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ‏.

وَ عَلَیْکُمْ یَا بَنِیَ‏بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ التَّبَارِّ، وَ إِیَّاکُمْ وَ التَّقَاطُعَ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّفَرُّقَ‏ «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ»

حَفِظَکُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ، وَ حَفِظَ فِیکُمْ نَبِیَّکُمْ‏، أَسْتَوْدِعُکُمُ‏ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَیْکُمُ السَّلَامَ وَ رَحْمَةَ اللَّهِ وَ بَرَکَاتِهِ‏». ثُمَّ لَمْ یَزَلْ یَقُولُ: «لَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ‏» حَتّى‏ قُبِضَ- صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ رَحْمَتُهُ‏- فِی ثَلَاثِ لَیَالٍ مِنَ الْعَشْرِ الْأَوَاخِرِ لَیْلَةَ ثَلَاثٍ‏ وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ لَیْلَةَ الْجُمُعَةِ سَنَةَ أَرْبَعِینَ مِنَ الْهِجْرَةِ، وَ کَانَ ضُرِبَ لَیْلَةَ إِحْدى‏ وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ‏

[19] بخشی از سند را با بخشی از سند دیگر تعویض نموده اند.

والسلام.

120/907/د

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۷:۵۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۷:۵۸
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۴۷
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۰:۳۳