vasael.ir

کد خبر: ۶۱۶۳
تاریخ انتشار: ۱۱ شهريور ۱۳۹۶ - ۲۰:۴۹ - 02 September 2017
ولایت و حکومت؛ حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی/ جلسه 47

سیره پیامبر و ائمه نشان‌دهنده ثبوت رؤیت هلال از طریق حکم حاکم است

وسائل- حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی گفت: یکی از ادله یا مؤیداتی که ثبوت رؤیت هلال از طریق حکم حاکم را ثابت می‌کند، سیره پیغمبر و اهل بیت (ع) است.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، حجت‌الاسلام و المسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده ولی فقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، در جلسه چهل و هفتم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی که بیست و پنجم بهمن‌ماه 95 با حضور طلاب و روحانیون سطح چهار حوزه علمیه استان در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی(ره) بجنورد برگزار شد، در ادامه بحث ثبوت رؤیت هلال به تشریح نظرات موافقان اثبات رؤیت هلال با حکم حاکم شرع پرداخت.

 

خلاصه درس گذشته:

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی در چهل و پنجمین جلسه درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی، در ادامه تشریح نظرات مخالفان ثبوت رؤیت هلال با حکم حاکم شرع، اظهار کرد: چندین نفر از فقها در این باره قائل به عدم نفوذ حکم حاکم هستند که صاحب حدائق و مرحوم ملااحمد نراقی از این دسته هستند.

وی افزود: این‌ها گفته‌اند حکم حاکم در بحث ثبوت رؤیت هلال نفوذ ندارد و استدلال کرده‌اند که ما در فقه مسائلی داریم که از آن مسائل می‌توانیم دریافت کنیم که در اینجا هم رؤیت هلال با حکم حاکم قابل اثبات نیست.

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی ادامه داد: دلیل دیگر این بزرگان مبنی بر اینکه حکم حاکم شرع در این‌گونه موضوعات حجیت ندارد این است که این موضوع با قواعد سازگاری نداشته و تنافی و تناقض دارد.

وی تصریح کرد: نگاه کسانی که می‌گویند در بحث رؤیت هلال حکم حاکم نقشی ندارد، یکی این است که آن را با بعضی از مسائل فقهی مقایسه کرده‌اند و یکی هم این است که به ظاهر بعضی از روایات تمسک کرده‌اند که هر دو قابل نقد بوده و پاسخ و جواب دارند؛ درنتیجه نمی‌توانیم قائل به این فتوا باشیم و این نظریه را قبول کنیم.

امام جمعه بجنورد گفت: اما در مقابل اکثر فقها بر این هستند که برای اثبات رؤیت هلال علاوه بر رؤیت مستقیم، شهادت رجلین عدلین، تواتر و شیاع و علاوه بر گذشتن 30 روز از ماه قبل راه پنجمی هم وجود دارد به نام حکم حاکم.

 

خلاصه درس حاضر:

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی در ادامه تشریح نظرات موافقان ثبوت رؤیت هلال از طریق حکم حاکم، اظهار کرد: یکی از ادله یا مؤیداتی که این موضوع را ثابت می‌کند سیره پیغمبر و اهل بیت (ع) است.

وی افزود: در سیره پیامبر و اهل بیت (ع) مستنداتی وجود دارد که مردم به آنها رجوع کردند و مسئله هلال را می‌پرسیدند و هر چه آنها می‌گفتند عمل می‌کردند.

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی ادامه داد: در سیره امامان هم چیز عجیبی دیده می‌شود و آن اینکه هیچ کسی نقل نکرده که در دوران بنی‌امیه و بنی العباس که امامان ما زندگی می‌کردند، ائمه در ماه رمضان یا در حج راهی را غیر از خلفای بنی العباس بروند.

وی اضافه کرد: یعنی مثلاً اگر خلیفه می‌گفت امروز اول ماه است، حضرت علی (ع) یا دیگران موضع نمی‌گرفتند، همان را قبول می‌کردند، اگر حج می‌رفتند و می‌خواستند اعمال حج را انجام دهند، حکومت دست دیگران بود و وقتی همان حاکم اعلام می‌کرد که امروز اول ماه است، می‌پذیرفتند و مناسک عرفه و مشعر هم بر اساس حکم حاکم تنظیم می‌شد.

امام جمعه بجنورد گفت: شاید به ذهن برسد وقتی حکم حاکم می‌گوییم منظور حکم حاکم عادل است؛ اما این‌طور نیست، در بعضی از شرایط زمانی حاکم عادل نیست؛ اما حاکم جامعه اسلامی است و باید با حکم همان حاکم اعمال خود ازجمله مناسک حج و ماه رمضان را تنظیم کنیم.

 

تقریر درس:

موضوع بحث اثبات رؤیت هلال با حکم حاکم بود، گفتیم که بر این موضوع می‌شود دو رقم دلیل اقامه بشود؛ یکی ادله عامه؛ یعنی همان دلیل‌هایی که اصل ولایت فقیه را اثبات می‌کرد عمومیت و اطلاق آنها شامل این مورد هم می‌شود، دوم ادله خاصه و دلیل‌هایی که به‌صراحت موضوع حکم حاکم را مطرح کرده‌اند.

سه حدیث صحیحه خواندیم به این مضمون که اگر حاکم با علم خود یا با شهادت شهود حکم به ثبوت رؤیت هلال کرد حکم او نافذ است و روایات هم در این باره زیاد داریم؛ به‌گونه‌ای که روایاتی که در این زمینه هست به حد تواتر رسیده است.

یکی از ادله یا مؤیداتی که این موضوع را ثابت می‌کند سیره پیغمبر و اهل بیت (ع) است، در سیره پیامبر و اهل بیت (ع) مستنداتی وجود دارد که مردم به آنها رجوع کردند و مسئله هلال را می‌پرسیدند و هر چه آنها می‌گفتند عمل می‌کردند.

این خودش نشان‌دهنده این است که از صدر اسلام تا زمان فعلی این سیره وجود داشته، الآن هم مردم اول ماه که می‌شود به‌ویژه ماه رمضان چشم و گوش آنها به این است که مثلاً مقام معظم رهبری در کشور چه می‌گوید.

این همان ادامه سیره صدر اسلام است که در این مسئله مهم به حاکم رجوع می‌کردند، حالا حاکم خواهیم گفت اعم از حاکم عادل یا غیر عادل، بالاخره اصل رجوع به حاکم در تاریخ اسلام مستند هست و مستمر وجود داشته است.

در این زمینه یکی دو تا متن از علمای بزرگ را می‌خوانیم تا ببینیم نگاه فقهای ما در این رابطه چیست.

مرحوم شیخ طوسی از قدمای فقها و از بزرگان شیعه در کتاب «تهذیب الاحکام» که یکی از کتاب‌های اربعه است در جلد چهارم صفحه 155 موضوع را این‌گونه بیان می‌کند: «و ما ثبت أیضاً من سنّة النبی صلّی الله علیه وآله أنّه کان یتولّی رؤیة الهلال ویلتمس الهلال ویتصدّی لرؤیته وما شرّعه من قبول الشهادة علیه و الحکم فی من شهد بذلک».

یعنی علاوه بر روایاتی که گفتیم رؤیت هلال از سنت و سیره پیغمبر هم ثابت می‌شود، آن حضرت این موضوع را پذیرفته بود، بر رؤیت هلال ولایت داشت و ماه را جستجو می‌کرد و خود مقید بود که تصدی رؤیت را عهده‌دار شود؛ یعنی برود ببیند و به مردم بگوید. هم می‌خواست خودش ماه را ببیند و هم آنچه شرع بر این رؤیت حکم بار کرده یا در حکم رؤیت هست که اگر کسی ماه را دید شهادت بدهد، رسول گرامی اسلام آن را انجام می‌داد.

پیغمبر درباره کسانی که شهادت به رؤیت ماه می‌دادند حکم می‌دهد، یعنی دو نفر عادل می‌آیند می‌گویند یا رسول‌الله ما ماه را دیدیم و پیغمبر هم بر اساس علم خود که دیده است یا شهادت شهود اعلام می‌کند که اول ماه است.

این یک متن از یک فقیه برجسته و بزرگ که می‌گوید ما یکی از جاهایی که می‌توانیم استدلال کنیم سیره پیامبر است که حاکم بود و حکومت‌داری می‌کرد، ولایت امت در دست او بود و امور مردم و حوادث واقعه را مردم از ایشان می‌پرسیدند.

این فرمایش را بزرگان دیگری مثل علامه هم فرموده‌اند، علامه در منتهی جلد دو صفحه 578 عین همین سخن را با اندکی کم و کسری آورده است، علامه همچنین در کتاب تذکره الفقها، جلد یک صفحه 268 و علامه مجلسی در ملاذ الاخبار جلد شش صفحه 449 این مطلب را بیان کرده‌اند.

خُب، این چهار فقیه برجسته و بزرگ از فقها که شهادت داده‌اند و در کتاب‌های خود نوشته‌اند که مردم برای رؤیت هلال و ثبوت رؤیت هلال به پیغمبر مراجعه می‌کردند و پیغمبر هم به عنوان حاکم شرع و حاکم اسلامی حکم می‌کرد و مردم تبعیت می‌کردند.

مرحوم نوری در مستدرک که ادامه وسائل الشیعه است، روایاتی که مرحوم حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه نیاورده، ایشان جبران کرده و آنها را آورده است، کتاب مستدرک عین وسائل الشیعه است باب‌های این کتاب و تقسیم‌بندی آن عین وسائل الشیعه است؛ منتها روایاتی که به نظر مرحوم حر عاملی ضعیف بوده یا لازم نبوده یا تکراری بوده و نیاورده، ایشان آورده که کامل شود.

در چاپ جدید، جلد هفت صفحه 406 ایشان هم عبارتی که نقل می‌کند همین‌گونه است، می‌گوید: «إن الناس کانوا یصومون بصیام رسول‌الله و یفطرون بإفطاره، فلما أراد مفارقتهم فی بعض الغزوات قالوا: یا رسول‌الله، کنا نصوم بصیامک، وننفطر بإفطارک، وها أنت ذاهب لوجهک، فما نصنع؟ قال (علیه السلام): صوموا لرؤیته، وافطروا لرؤیته، فإن غم علیکم فعدوا ثلاثین».

کانوا؛ یعنی استمرار داشت، در هر جا کلمه «کان» به کار می‌رود یعنی این روش ادامه و استمرار داشت، مردم با روزه رسول‌الله روزه می‌گرفتند و با افطار او افطار می‌کردند، اگر گاهی پیش می‌آمد که پیامبر می‌خواست به غزوه و عملیات نظامی برود مردم می‌آمدند و می‌گفتند یا رسول‌الله ما با روزه شما روزه می‌گرفتیم و وقتی شما افطار می‌کردید ما هم افطار می‌کردیم، حالا می‌بینیم که شما می‌روید و مدتی در بین ما نیستید، چه‌کار کنیم؟ شما می‌روید در حالی که چشم ما به عمل و روش شما بود، شما قطب نمای زندگی ما بودید، ما چه کنیم؟ ماه رمضان می‌خواهد برسد یا تمام شود از چه راهی رؤیت هلال را اثبات کنیم.

پیامبر اکرم فرمود: حالا که من نیستم که از من بپرسید و من حکم کنم، با رؤیت ماه کار خود را تنظیم کنید، هر وقت دیدید ماه آمده روزه بگیرید و هر وقت ماه بعدی را دیدید روزه نگیرید.

خُب، پس معلوم می‌شود در عصر پیغمبر این یک سنت مستمر و سیره شایع بوده که مردم آخر و اول ماه که می‌شد منتظر بودند پیغمبر چه موضعی می‌گیرد و چه چیزی را اعلام می‌کند، این نشان‌دهنده این است که حاکم در ثبوت رؤیت هلال نقش دارد.

 

ثبوت رؤیت هلال با حکم حاکم در سیره ائمه

ما وقتی سیره ائمه (ع) را هم ببینیم، در سیره امامان هم چیز عجیبی دیده می‌شود و آن اینکه هیچ کسی نقل نکرده که در دوران بنی‌امیه و بنی العباس که امامان ما زندگی می‌کردند، در ماه رمضان یا در حج راهی را غیر از خلفای بنی العباس بروند؛ یعنی مثلاً اگر خلیفه می‌گفت امروز اول ماه است، حضرت علی (ع) یا دیگران موضع نمی‌گرفتند، همان را قبول می‌کردند، اگر حج می‌رفتند و می‌خواستند اعمال حج را انجام دهند، حکومت دست دیگران بود و وقتی همان حاکم اعلام می‌کرد که امروز اول ماه است، تمام و می‌پذیرفتند، امروز روز عید قربان است می‌پذیرفتند، مناسک عرفه و مشعر هم بر اساس حکم حاکم تنظیم می‌شد.
هیچ جا پیدا نمی‌کنیم که اهل بیت در مورد رؤیت هلال موضع بگیرند، البته این تبصره را بزنیم که در غیر هلال موضع می‌گرفتند؛ اما مسئله رؤیت هلال به‌اندازه‌ای مهم است که موضع مخالف در مقابل حکم حاکم نداشتند، در هیچ جا نداریم، نه‌تنها نداریم؛ بلکه برخلاف آن داریم که این نکته مهمی است.

شاید به ذهن برسد وقتی حکم حاکم می‌گوییم منظور حکم حاکم عادل است، نه، در بعضی از شرایط زمانی حاکم عادل نیست؛ اما حاکم جامعه اسلامی است و باید با حکم همان حاکم اعمال خود ازجمله مناسک حج و ماه رمضان را تنظیم کنیم.

الآن مثلاً ما به مکه می‌رویم، خُب معلوم است حاکم کیست، قاضی‌ها هم معلوم است چه کسانی هستند؛ اما ما در آنجا حق نداریم بگوییم قبول نداریم امروز اول ماه است، یا الآن عید قربان نیست، شما می‌بینید که گاهی در آنجا عید قربان به نسبت ایران یک روز زودتر یا دیرتر است؛ اما حجاج ایرانی بر اساس حکم آنجا عمل می‌کنند، اعمال حج را هم انجام می‌دهند و هیچ نگرانی هم نداریم. ریشه این موضوع به اینجا برمی‌گردد که حکم حاکم موضوعیت دارد، حالا چه می‌خواهد حاکم عادل باشد چه غیر عادل.

آن‌که خواندیم باید رجلین عدلین شهادت بدهند، بله طبق نظر شیعه معیار قضا همین است که بینه باید عادل باشد، آن بحث جداگانه‌ای است؛ اما وقتی سیره اهل بیت (ع) را نگاه می‌کنیم مانند سیره پیغمبر این‌جوری بوده که مردم نگاه می‌کردند امام چه‌کار می‌کند بر اساس رفتار امام، رفتار خود را تنظیم می‌کردند.

هیچ جا نداریم که یک روزی امام صادق (ع) یا امام باقر (ع) بگوید اول ماه برای ما ثابت نشده درنتیجه روزه نمی‌گیریم یا اول ماه ثابت شده روزه را می‌خوریم، هر چه که روند حاکمیت بود به آن پایبند بودند و علاوه بر اینکه پایبند بودند مردم را هم ارجاع می‌دادند. اگر از ایشان سؤال می‌کردند یا ابن رسول‌الله چه‌کار کنیم؟ روزه بگیریم؟ نگیریم؟ می‌فرمودند بروید بپرسید ببینید نظر حاکم چیست.

یک روایت عجیب هم در اینجا هست، عیسی بن منصور می‌گوید: «کنت عند ابی عبدالله (ع) فی الیوم الذی یشک فیه، فقال: یا غلام اذهب فانظر اصام السلطان ام لا؟ فذهب، ثم عاد فقال: لا، فدعا بالغذاء فتغذینا معه»[1].

در روزی که روز شک بود که ماه رمضان تمام شده یا نشده، خدمت امام صادق (ع) بودم، گفت ای غلام برو و نگاه کن ببین سلطان روزه دارد یا ندارد، سلطان یعنی همان خلیفه که سر کار است، همان غاصب، غلام رفت و سپس برگشت و گفت نه روزه را می‌خورند، حضرت فرمود غذا بیاورید و با هم نهار بخوریم.

خُب، ببینید حضرت می‌فرماید برو بپرس ببین سلطان چه دستور داده است، اول ماه است یا نیست، روزه دارند یا روزه را می‌خورند، غلام گفت روزه ندارند گفت پس ما هم بخوریم، دیگر نگفت که برای ما اول ماه ثابت شده یا نشده است؛ پس معلوم می‌شود سیره اهل بیت هم این‌جوری بوده است.

یک روایت عجیب‌تر، این روایت در رابطه با سیره ائمه خیلی عجیب‌تر است، «مرسله رفاعه عن الصادق (ع): دخلت علی أبی العباس بالحیرة، فقال یا أبا عبد الله ما تقول فی الصیام الیوم؟ فقلت: ذاک إلی الإمام إن صمت صمنا و إن أفطرت أفطرنا، فقال: یا غلام علیّ بالمائدة، فأکلت معه و أنا أعلم و الله إنّه یوم من شهر رمضان، فکان إفطاری یوما و قضاؤه أیسر علیّ من أن یضرب عنقی و لا یعبد الله»[2].

ابی العباس سفاح، اولین خلیفه عباسی است که خیلی هم آدم عجیب و غریبی بوده است، امام صادق (ع) می‌فرماید به نزد ابی العباس رفتم، این‌ها با هم ارتباط داشتند، آن خلیفه از من پرسید: یا اباعبدالله! راجع به روزه امروز چه نظری دارید؟ چه می‌فرمایید؟ جواب امام عجیب است، امام صادق (ع) می‌گوید در جواب ابی العباس، خلیفه عباسی گفتم: این مربوط به امام است، امام مسلمین باید نظر دهد که امروز روزه بخوریم یا روزه بگیریم، حالا منظورش کیست؟ ابی العباس است که توضیح می‌دهیم، اگر روزه بگیری ما هم روزه را می‌گیریم و اگر افطار کنی ما هم افطار می‌کنیم. خلیفه عباسی به خدمتگزار گفت: ای غلام! سفر را پهن کن و امام صادق (ع) می‌فرماید من هم با خلیفه شروع کردم به غذا خوردن، به خدا قسم می‌دانستم که امروز جزء ماه رمضان است. خُب، چرا روزه را خوردی؟ روزه خوردن من در یک روز و انجام دادن قضای آن آسان‌تر است بر من که گردنم را بزنند و بندگی خدا نکنم.

خُب، این در کتب روایی مستند ما آمده، چیزی نیست که حالا منبری باشد و کتاب تاریخ خوانده باشد، حالا این حدیث را باید چگونه معنا کرد؟ اجمال آن این است که ما از این حدیث می‌فهمیم حکم حاکم آن‌قدر مهم است که امام معصوم هم در زمانی که اگرچه امامت عملی در دست او نیست، ولی به حکم حاکم تن می‌دهد.

بزرگان ما می‌فرمایند این حدیث را می‌شود دو جور معنا کرد؛ یکی که بگوییم اول تا آخرش تقیه است، امام صادق (ع) می‌فرماید: «التَّقِیةُ مِنْ دِینِی وَ دِینِ آبَائِی»[3]؛ تقیه دین من و دین پدران من است. در مقام تقیه بسیاری از چیزها اشکال ندارد، جواب آسان آن این است که بگوییم خُب، تقیه است و در مقام تقیه می‌شود خیلی از کارها را کرد، روزه خورد، نماز نخواند، گاهی دست به سینه نماز خواند، بی مهر نماز خواند و ...

البته دو سه روایت عین همین داریم که آنها را نیاوردیم، این روایت پنج بود؛ اما روایت چهار، شش و هفت همین را می‌گوید.

اگر تقیه باشد مورد نظر ما را اثبات نمی‌کند؛ یعنی اگر بگوییم تقیه بوده برای غیرتقیه موضوعیت پیدا نمی‌کند؛ چون امام در زمان تقیه این کار را انجام داده است؛ پس بنابراین ما که در مقام تقیه نیستیم نباید این‌گونه عمل کنیم. اگر گفتیم این روایت از اول تا آخر آن تقیه است، حجت برای «ما نحن فیه و زماننا هذا» نمی‌شود.

اما توجیه و احتمال دوم این است که بگوییم «ذاک إلی الإمام» تقیه نیست، وقتی ابی العباس گفت نظرتان راجع به افطار صوم چیست؟ امام (ع) فرمود این مربوط به امام بوده و از شئون امامت است؛ یعنی چیزی است که هر چه حاکم گفت، پس اول این تقیه نیست؛ اما امام صادق (ع) امام المسلمین را بر ابی العباس تطبیق کرد که این تقیه بود.

بخش اول و صدر حدیث یک حکم واقعی است که ثبوت رؤیت هلال بر عهده امام است و هرچه حاکمیت بگوید، می‌تواند منظور امام این باشد که این موضوع حق من است؛ اما چه کنم که الآن گرفتار تو هستم.

پس قسمت اول حدیث تقیه نیست، «ذاک إلی الإمام»؛ یعنی این در حوزه اختیارات امام و ولی امر است؛ اما بعد که می‌گوید هر چه تو بگویی، اینجا تقیه است، اگر این‌جوری باشد معلوم می‌شود اثبات رؤیت هلال با حکم حاکم و امام مورد اشکال نیست. اینکه امام هم در این حدیث می‌فرماید حکم حاکم بر ثبوت رؤیت هلال تعیین‌کننده است، مورد بحث ما می‌شود و اشکالی هم ندارد و به آن استدلال می‌کنیم.

این مطلب هم در کتاب شرح عروة به نام «مصباح الهدی فی شرح عروة الوثقی» نوشته مرحوم شیخ محمدتقی آملی استاد آیت‌الله جوادی آملی و حسن‌زاده آملی است. انسان ملایی بوده و چند جلد کتاب دارد، در جلد هشت این کتاب صفحه 373 این مطلب و این دو احتمال را ایشان مطرح کرده است و احتمال دوم را انتخاب کرده است. می‌فرماید: «والظاهر هو الاحتمال الاخیر...».

ایشان هم احتمال دوم را انتخاب کرده و فرموده اشکالی ندارد که ما از این حدیث استفاده می‌کنیم که یکی از جاهایی که حکم حاکم برای ما حجت است، آنجایی است که مسئله ثبوت رؤیت هلال مطرح می‌شود، حالا اگر حاکم عدل بود که چه‌بهتر؛ اما اگر نبود و ناچار شدیم تن به حکم حاکم غیر عادل هم می‌دهیم و اشکالی ندارد.

بعد ایشان توضیحات خوبی در همان جا می‌دهد و می‌فرماید: فقه ما نظر دارد به فقه اهل سنت؛ چون فقه آنها از ما جلوتر است، آنها چه‌کار می‌کنند؟ شیوه اهل سنت الآن هم همین است از قدیم هم همین بوده که هرچه قاضی برای رؤیت هلال حکم کرده برای همه متبع بوده، الآن هم همین‌جور است، اگر کسی با حکم قاضی مخالفت کند این را منکر می‌دانند و با آن برخورد می‌کنند.

اینکه ائمه ما فرموده‌اند به طاغوت رجوع نکنید و این طرف برگردید، منظور آنها چیست؟ یعنی هر کاری قاضی آنها می‌کند همان کار را ولی امر می‌کند، فقیه می‌کند؛ درنتیجه نیازی به رجوع به آنها نیست، البته در زمانی که امکان دارد.

پس بنابراین آنها چه‌کار می‌کنند؟ سیره اهل سنت در بحث رؤیت هلال از قدیم چنین بوده است و الآن هم همان است که هر چه قاضی و حاکم حکم بکنند آنها تبعیت می‌کنند.

خُب، وقتی امام می‌فرمود به آنها رجوع نکنید این‌طرف بیایید؛ یعنی هر کاری که آنها در شئون اجتماعی خود انجام می‌دهند این کار را فقیه انجام می‌دهد، اگر ما بودیم ما انجام می‌دهیم؛ وگرنه علمای دارای شرایط ما انجام می‌دهند.

پس بنابراین ما در زمینهٔ ثبوت رؤیت هلال با این سیره و سنت روبرو هستیم که اگر در زمان حضور معصوم باشیم هر چه امام معصوم گفت، در زمان غیبت هر چه فقیه جامع‌الشرایط بگوید.

پس می‌توانیم با این تنذیر هم مسئله را روشن کنیم که فقیهی مانند ایشان هم بیان کرده است، البته این بحث هنوز ادامه دارد./902/236

مقرر: هادی رحیمی کوهستان

 

منابع و مآخذ:

[1]. حر عاملی، وسائل الشیعه، جلد 10، ص 131، باب 57.

[2]. حر عاملی، وسائل الشیعه، جلد 10، ص 132، باب 57، حدیث 5.

[3]. حر عاملی، وسایل الشیعه، قم، نشر تراث اهل البیت، 1374 ش، ج 16، ص 210، باب 24، حدیث 23.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۹:۲۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۹:۱۰
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۰۰
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۱۰
اذان مغرب
۱۹:۵۹:۴۳