vasael.ir

کد خبر: ۶۱۱۱
تاریخ انتشار: ۰۵ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۳ - 27 August 2017
ولایت و حکومت؛ حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی/ جلسه 45

ثبوت رؤیت هلال با حکم حاکم شرع مورد قبول اکثریت فقها است

وسائل- حجت‌الاسلام و المسلمین یعقوبی گفت: اکثر فقها بر این هستند که برای اثبات رؤیت هلال افزون بر رؤیت مستقیم، شهادت رجلین عدلین، تواتر و شیاع و گذشتن 30 روز از ماه قبل راه پنجمی هم به نام حکم حاکم شرع وجود دارد.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاع‌رسانی وسائل، حجت‌الاسلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده ولی فقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، در جلسه چهل و پنجم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی که بیست و سوم بهمن‌ماه 95 با حضور طلاب و روحانیون سطح چهار حوزه علمیه استان در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی (ره) بجنورد برگزار شد، در ادامه بحث ثبوت رؤیت هلال به تشریح نظرات مخالفان ثبوت رؤیت هلال با حکم حاکم شرع پرداخت.

 

خلاصه درس گذشته:

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی در چهل و چهارمین جلسه درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی، با اشاره به مبحث رؤیت هلال، به تشریح ارتباط آن با موضوع ولایت فقیه پرداخت.

وی با بیان اینکه نقش ماه در مسائل شرعی بسیار مهم است به‌ویژه اول و آخر ماه که در شرع ما احکام بسیار زیادی دارد، افزود: راه‌های ثبوت هلال در فقه ما چهار چیز است؛ دیدن مستقیم، شهادت عدلین، گذشت 30 روز از ماه قبلی و حکم حاکم ولی و جامع‌الشرایط.

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی اضافه کرد: حکم حاکم یکی از موارد اثبات رؤیت هلال است؛ به‌گونه‌ای که اگر کسی خودش ماه را ندید یا دو شاهد شهادت نداد یا هنوز 30 روز از ماه قبلی نگذشته است و 29 روز است، اگر فقیه حاکم جامع‌الشرایط گفت ماه به پایان رسیده است، رؤیت هلال به اثبات می‌رسد.

وی با طرح این سؤال که آیا حکم حاکم می‌تواند مُثبِت رؤیت هلال باشد یا نه؟ اظهار کرد: این سؤال فقهی بوده و در پاسخ به آن اجمالاً دو قول متضاد وجود دارد؛ عده‌ای از فقها که اندک هستند بر این باورند که با حکم حاکم رؤیت اثبات نمی‌شود و موضوع حکم شرعی نیست.

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی تصریح کرد: اما قول دوم این است که اکثر فقها بر این باور هستند که حکم حاکم مثل سه راه دیگر یکی از راه‌های اثبات رؤیت هلال است.

 

خلاصه درس حاضر:

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی در چهل و پنجمین جلسه درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی، در ادامه تشریح نظرات مخالفان ثبوت رؤیت هلال با حکم حاکم شرع، اظهار کرد: چندین نفر از فقها در این باره قائل به عدم نفوذ حکم حاکم هستند که صاحب حدائق و مرحوم ملااحمد نراقی از این دسته هستند.

وی افزود: این‌ها گفته‌اند حکم حاکم در بحث ثبوت رؤیت هلال نفوذ ندارد و استدلال کرده‌اند که ما در فقه مسائلی داریم که از آن مسائل می‌توانیم دریافت کنیم که در اینجا هم رؤیت هلال با حکم حاکم قابل اثبات نیست.

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی ادامه داد: دلیل دیگر این بزرگان مبنی بر اینکه حکم حاکم شرع در این‌گونه موضوعات حجیت ندارد این است که این موضوع با قواعد سازگاری نداشته و تنافی و تناقض دارد.

وی تصریح کرد: نگاه کسانی که می‌گویند در بحث رؤیت هلال حکم حاکم نقشی ندارد، یکی این است که آن را با بعضی از مسائل فقهی مقایسه کرده‌اند و یکی هم این است که به ظاهر بعضی از روایات تمسک کرده‌اند که هر دو قابل نقد بوده و پاسخ و جواب دارند؛ درنتیجه نمی‌توانیم قائل به این فتوا باشیم و این نظریه را قبول کنیم.

امام جمعه بجنورد گفت: اما در مقابل اکثر فقها بر این هستند که برای اثبات رؤیت هلال علاوه بر رؤیت مستقیم، شهادت رجلین عدلین، تواتر و شیاع و علاوه بر گذشتن 30 روز از ماه قبل راه پنجمی هم وجود دارد به نام حکم حاکم.

 

تقریر درس:

موضوع بحث رؤیت هلال و ثبوت آن توسط حکم حاکم شرع و ولی فقیه بود، عرض کردیم راه‌های اثبات رؤیت هلال گوناگون است، یکی از راه‌هایی که در فقیه ما برای این کار پیش‌بینی شده این است که اگر حاکم شرع حکم داد که رؤیت هلال صورت گرفته و اول ماه یا آخر ماه است، حکم او نافذ است.

البته اصل این بحث مخالف و موافق دارد؛ اما مشهور و اکثر فقها بر این هستند که حکم حاکم نافذ است و عده‌ای حداقلی هم می‌گویند نه حکم حاکم نافذ نیست.

الآن بحث ما در مورد قسم دوم و کسانی بود که مخالف هستند، آن‌هایی که می‌فرمایند حکم حاکم نمی‌تواند برای دیگران در اثبات اول یا آخر ماه حجیت داشته باشد.

عرض کردیم چندین نفر از فقها در این باره قائل به عدم نفوذ حکم حاکم هستند که یکی از آنها صاحب حدائق است، صاحب حدائق در کتاب «الحدائق الناضرة» می‌فرماید که مرحوم ملااحمد نراقی هم با ما هم‌عقیده است؛ یعنی می‌شوند دو نفر.

عبارت ایشان را بخوانیم بد نیست «و یظهر من بعض افاضل متأخری المتأخرین العدم و انّه لابدّ من سماعه من الشاهدین، قال: انّه لا یجب علی المکلّف العمل بما ثبت عند الحاکم الشرعی هنا بل ان حصل الثبوت عنده وجب علیه العمل بمقتضی ذلک و اِلاّ فلا»[1].

 (چون می‌دانید که فقها را تقسیم‌بندی می‌کنند، قدما و متأخرین و متأخرالمتأخرین که به علمایی که به زمان ما نزدیک‌تر هستند می‌گویند متأخرالمتأخرین که مرحوم نراقی جزء آنها است).

از سخنان بعضی از فضلای متأخر متأخرین -که در اینجا مقصود ملااحمد نراقی است- عدم ثبوت حکم رؤیت هلال به حکم حاکم برداشت می‌شود، شایسته است که انسان از دو شاهد بشنود که ماه را دیده‌اند؛ یعنی دلیل اثبات رؤیت هلال شنیدن از دو شاهد بیّن است. بر مکلف واجب نیست بر اساس آنچه پیش حاکم شرعی ثابت شده روزه‌اش را بخورد یا بگیرد؛ بلکه اگر پیش خود مکلف ثبوت رؤیت هلال حاصل شد و خودش دید واجب است که عمل او طبق رؤیت خود و یا طبق شهادت شاهدین باشد.

به مقتضای این ثبوت پیش خود مکلف که یا از طریق دیدن مستقیم و یا با شهادت دو شاهد حاصل می‌شود و برای مکلف ثابت می‌شود که امشب اول ماه است، در اینجا واجب است به مقتضای این ثبوت پیش خود، عمل کند؛ والا اگر رؤیت هلال پیش خود مکلف ثابت نشد حق ندارد از جای دیگری این را اثبات کند.

پس از این کلام برمی‌آید که هم خود صاحب حدائق، مرحوم یوسف بحرانی و هم ملااحمد نراقی که در مستند گفته، این دو بزرگوار از کسانی هستند که می‌فرمایند رؤیت هلال به حکم حاکم اثبات نمی‌شود.

خُب، حالا در توضیح اینکه چرا و به چه دلیل این بزرگواران می‌گویند که حکم حاکم در بحث ثبوت رؤیت هلال نفوذ ندارد، مثال زده‌اند و گفته‌اند ما در فقه مسائلی داریم که از آن مسائل می‌توانیم استدلال کنیم که در اینجا هم رؤیت هلال با حکم حاکم قابل اثبات نیست.

گفته‌اند مثلاً اگر شما در فقه مسئله‌ای دارید، شک دارید یک فرش نجس است یا نه، اگر فقیهی آمد و گفت این فرش نجس است یا حکم کرد که این فرش نجس است، آیا شما می‌توانید چون فقیه و حاکم شرع گفته این فرش نجس است برای شما به عنوان مکلف تکلیف می‌آورد که این فرش نجس است یا نه فقیه گفت این غصب است، آیا به صرف اینکه فقیه گفت این غصب است بر شمای مکلف غصبیت این ثابت می‌شود؟

گفته‌اند ما در فقه این‌جور چیزی نداریم. مثلاً اگر پیش حاکم غصبیت یک آب یا هر چیز دیگر ثابت شد، پیش خود فقیه ثابت شد که این آب غصبی است؛ اما من مکلف هنوز علم پیدا نکرده‌ام و برای من ثابت نشده است یا حاکم گفته الآن اول وقت است، برو نمازت را بخوان به صرف اینکه حاکم گفت این آب غصب است یا الآن اول وقت است بر مکلف واجب نیست که اطاعت کند که برود اول وقت نماز خود را بخواند یا از آن آب اجتناب کند و وضو نگیرد.

خُب ما این را در فقه داریم، می‌فرماید: همان جور که در آنجا حکم حاکم برای مکلف تکلیف آور نیست در این‌گونه موارد هم که حکم حاکم به ثبوت رؤیت هلال است، کذلک، این هم همان‌طور است.

گاهی می‌گوییم فقیه حکم را بیان کند تشخیص موضوع با مقلدین است؛ اما گاهی اگر فقیهی آمد و خود بر روی موضوعی هم انگشت گذاشت، در اینجا ما حرف او را از باب کارشناس قبول می‌کنیم نه به عنوان اینکه حاکم شرع است، همان جور که اگر غیر آیت‌الله مکارم یک نفر کارشناس دیگر هم بگوید، از این نظر برای ما فرقی نمی‌کند؛ پس بنابراین عهده فقیه بر حکم است نه بر تشخیص اصول.

پس بنابراین این بزرگانی که می‌گویند حکم حاکم برای ثبوت رؤیت هلال کافی نیست مثال‌هایی می‌زنند که در فقه هم نظیر دارد و چیز تنهایی نیست. این یک نکته که این آقایان می‌فرمایند.

نکته دوم که می‌گویند این است، می‌گویند: خُب، با قواعد جور درنمی‌آید، اگر ما بگوییم حکم حاکم در این‌گونه موارد نفوذ دارد با آن روایات دیگر سازگار نیست، مثلاً در همین مثال اگر گفتیم این آب نجس است قرار باشد مکلف به صرف اینکه فقیهی گفته این آب غصب یا نجس است و به صرف این گفته تکلیف آور باشد پس آن روایاتی که می‌گوید «کلُّ شَی ءٍ لَک طاهِرٌ حَتّی تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ» [2] با اینها چه کار کنیم؟ با آن موارد تناقض پیدا می‌کند، این‌ها روایاتی است که در فقه داریم.

پس سومین دلیل مبنی بر اینکه حکم حاکم شرع در این‌گونه موضوعات حجیت ندارد این است که با قواعد سازگاری نداشته و تنافی و تناقض دارد. «کلُّ شَی ءٍ لَک طاهِرٌ حَتّی تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ»؛ یعنی «حَتّی تَعْلَمَ» برای تو که مکلف هستی، دانستن حاکم شرع برای شما تکلیف آور نیست باید خودت بدانی که این نجس است یا خیر. یا قاعده دیگر راجع به «کل شیء لک حلال حتی تعلم انه حرام بعینه» یا شبیه این. خُب؛ پس استدلال آقایان به دلیل فقهی استدلالی.

اما این افراد که قائل به عدم اثبات رؤیت هلال توسط فقیه هستند، به روایات هم استدلال کرده و دلیل روایی هم آورده‌اند و گفته‌اند ما از بعضی از روایات هم این نکته را می‌توانیم استفاده کنیم که در بعضی روایات عباراتی هست که از این عبارات کاملاً می‌فهمیم که شارع حکم حاکم را در ثبوت رؤیت هلال حجت نمی‌داند؛ بلکه نظر او مثل بقیه آدم‌ها است؛ یعنی در اینجا فرقی بین حاکم شرع و دیگران نیست.

حالا آن روایاتی که این آقایان استدلال می‌کنند، یکی این روایت است، «اسحاق بن عمار عن صادق: فی کتاب علی (علیه‌السلام): صم لرؤیته وافطر لرؤیته و ایاک والشک والظن فان خفی علیکم فاتموا الشهر الاول ثلاثین» [3] روزه بگیر با دیدن ماه و روزه را با دیدن ماه بخور، از شک و گمان پرهیز کند و اگر نتوانستید خودتان ماه را ببینید و رؤیت آن بر شما مخفی بود؛ پس 30 روز ماه اول را تمام کنید؛ یعنی با ملاک دیگر تمسک کنید که گذشت 30 روز از ماه گذشته است.

در اینجا اسمی از حکم حاکم و این‌جور موارد نیست، اول می‌گوید خودت ببین؛ اما اگر نتوانستی ببینی مثلاً هوا ابری بود یا مشکل چشم داشتی و نتوانستی ماه را ببینی بشمار ببین 30 روز تمام شده یا نشده است.

در این روایت می‌بینیم سخنی از حاکم و این‌جور چیزها نیست، در این روایت راه‌های اثبات رؤیت هلال را یکی رؤیت دانسته و دیگری گذشت 30 روز از ماه قبل.

روایت دیگر که روایت صحیحه است، محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه و ان محمد بن یحیی تا می‌رسد به حلبی که از امام صادق (ع) نقل می‌کند «إنّ علیّاً (ع) کان یقول: لا أُجیز فی الهلال إلاّ شهادة رجلین عدلین»[4] جایز نمی‌دانم یا اجازه نمی‌دهم در بحث هلال مگر شهادت دو مرد عادل. باز اینجا هم در این حدیث دو مرد عادل به عنوان اثبات رؤیت هلال مطرح است، سخنی از بحث حکم حاکم نیست.

 

پاسخ نظریه مخالفان ثبوت رؤیت هلال به حکم حاکم

خُب، از این دو روایت سه ملاک برای اثبات رؤیت هلال به دست می‌آید؛ یکی رؤیت مستقیم، یکی گذشت 30 روز و دیگری شهادت دو مرد عادل، دیگر سخنی از قسم چهارم و پنجم هم نیست که شما بگویید حکم حاکم هم یکی از راه‌های اثبات رؤیت هلال است. این استدلال این آقایان به روایاتی است که در باب اثبات رؤیت هلال داریم.

اما جواب‌هایی که می‌شود به این دو حدیث داد مبنی بر اینکه اینها دلیل نمی‌شود که ما بیاییم و حکم حاکم را از گردونه خارج کنیم و بگوییم چون در این دو روایت اسمی از حکم حاکم نیامده؛ پس بنابراین معلوم می‌شود که این راه، راه درستی نیست. باید این را بررسی و نقد کنیم.

در مجموع این دو روایت یک نکته را مد نظر داشته باشید، ما دو رقم حصر داریم؛ حصر حقیقی و حصر اضافی که این را در اصول، ادبیات و جاهای دیگر خوانده‌ایم، حصر دو جور است گاهی وقتی می‌گوییم «الّا چنین»؛ یعنی صد درصد که این حصر حقیقی می‌شود، مثل اینکه بگوییم من امروز ندیدم مگر فلانی را؛ یعنی واقعاً غیر از او کسی را ندیدم که این حصر حقیقی است، حقیقتاً غیر از فلانی در این بیابان آدمی را ندیدم.

گاهی حصر اضافی است، حصر اضافی نفی کل نمی‌کند؛ بلکه نسبت به آن جایی که بوده غیر از آن کسی را ندیده، نه اینکه در عمرش آدم ندیده است؛ پس بنابراین گاهی حصر واقعی و حقیقی است گاهی نسبت به یک چیز دیگر حصر واقع می‌شود.

خُب در این روایت الآن امام در مقام بیان عوامل اثبات رؤیت هلال نیست که بگوید مثلاً در روایت اول هر چیزی که در آن رؤیت نبود یا گذشت 30 روز نبود دیگر راهی برای اثبات رؤیت هلال نیست.

نه در روایت اول می‌گوید اگر ماه را دیدی که اثبات شده است، اگر ندیدی گذشت 30 روز ملاک است، امام در این روایت دو تا از راه‌های چندگانه را مطرح کرده است.

مثلاً اگر از امام بپرسیم شیاع پیدا کرد، این را فراموش کردیم در جلسه قبل بیان کنیم، در آن جلسه گفتیم راه‌های اثبات رؤیت هلال چهار مورد است که باید یکی دیگر را اضافه کنیم؛ زیرا یکی از راه‌های اثبات رؤیت هلال تواتر و شیاع است، شیوع پیدا کرده و همه شهر می‌گویند اول یا آخر ماه است، همه مردم صغیر و کبیر می‌گویند فردا عید است حالا ما بایستیم و بگوییم خیر اینها دروغ می‌گویند.

آیا از این حدیث شریف شما می‌توانید بگویید که اگر همه شهر گفتند ماه را دیده‌اند ما به صورت تکی بگوییم نه دروغ است؟ ما زیر بار نمی‌رویم؟ پس این روایت در مقام بیان حصر حقیقی نیست که شما بگویید چون اسمی از حکم حاکم نیامده پس حکم حاکم از گردونه خارج می‌شود، همان جور که اسمی از تواتر و شیاع نیامده است یا مثلاً در روایت بالا اسمی از شهادت عدلین نیامده است.

روایت دوم می‌گوید: «لا أُجیز فی الهلال إلاّ شهادة رجلین عدلین»، این نکته را دقت کنید مهم است، مفهوم لقب را در رجل خواندیم، ببینید در اینجا مفهوم عدل چیست؟ می‌خواهد بگوید که برای رؤیت هلال باید دو شاهد عادل باشند، اگر یک شاهد بود نمی‌شود و اگر شهادت فاسقین بود باز هم نمی‌شود.

پس در بیان مقام این است که مثلاً اهل سنت می‌گویند حتی اگر یک عادل بود کافی است. اگر عادل هم نبود فاسق بود؛ اما دو تا شاهد بودند کافی است، امام در مقام بیان این است که اگر دو رجل عادل نبود؛ یعنی یکی بود یا دو تا رجل غیر عادل بود رؤیت هلال توسط اینها ثابت نمی‌شود. نمی‌خواهد حکم حاکم را نفی کند.

«لا أُجیز فی الهلال إلاّ شهادة رجلین عدلین»؛ اجازه نمی‌دهم در اثبات رؤیت هلال مگر شهادت دو مرد عادل را؛ یعنی دو تا باشند و هر دو هم عادل باشند؛ پس مفهوم آن این است که اگر یکی باشد ولو عادل کافی نیست و اگر دو نفر باشند اما غیر عادل و فاسق باز هم کافی نیست.

پس این روایت در مقام بیان این موضوع است، نمی‌خواهد حکم حاکم در اثبات رؤیت هلال را نقض کرده و از گردونه خارج کند تا شما بگویید از این نوع روایات ما می‌فهمیم که حکم حاکم جزء راه‌های ثبوت رؤیت هلال به شمار نمی‌رود. این نکته را باید دقت کنیم. صاحب جواهر هم این نکته را در جلد 16 صفحه 359 مطرح کرده و به آن اشاره دارد.

پس تا اینجا خواستیم بگوییم نگاه کسانی که می‌گویند در بحث رؤیت هلال حکم حاکم نقشی ندارد، یکی این است که آن را با بعضی از مسائل فقهی مقایسه کرده‌اند و یکی هم این است که به ظاهر بعضی از روایات تمسک کرده‌اند که هر دو قابل نقد بوده و هر دو قابل پاسخ و جواب هستند و نمی‌توانند مشت پر کن باشند که قائل به این فتوا باشیم و این نظریه را قبول کنیم.

 

ادله عامه و خاصه در ثبوت رؤیت هلال با حکم حاکم شرع

پس باید به دنبال همان نظریه مشهور برویم، اکثر فقها بر این هستند که برای اثبات رؤیت هلال علاوه بر رؤیت مستقیم، شهادت رجلین عدلین، تواتر و شیاع و علاوه بر گذشتن 30 روز از ماه قبل راه پنجمی هم وجود دارد به نام حکم حاکم.
خُب، ادله آنها چیست؟ ادله کسانی که می‌گویند با حکم حاکم رؤیت ماه اثبات می‌شود دو رقم دلیل دارند؛ یکی ادله عامه و دیگری ادله خاصه.

ادله عامه؛ روایاتی که قبلاً در بحث اثبات ولایت فقیه خواندیم از لحن آن روایات و عمومیت آنها روشن شد که ولایت فقیه ولایت عامه است و فقها نواب عام هستند و در همه امور نیابت دارند قابل استدلال است، یکی همان مقبوله عمر بن حنظله و یکی مشهوره ابی خدیجه است که قبلاً خواندیم.

در مقبوله بود که «فانی قد جعلته علیکم حاکما»، همین فقره از حدیث را عنایت کنید، امام فرمود: از کسانی که حرام و حلال را می‌شناسند و عارف به احکام هستند تبعیت کنید چرا؟ چون «فانی قد جعلته علیکم حاکما»؛ من امام صادق (ع) این فقیه با این مشخصات را بر شما حاکم قرار دادم، حاکم قرار دادن یعنی هر چه او گفت مثل این است که ما گفتیم، خُب، این عمومیت دارد و شامل همه موضوعات مبتلابه ازجمله امر اثبات رؤیت هلال می‌شود که خیلی هم مبتلابه است، موضوعی است که مسئله اجتماعی بوده و سرنوشت امت به آن گره خورده است، مسئله جزئی هم نیست.

پس «فانی قد جعلته علیکم حاکما» خودش آن‌قدر عمومیت دارد -البته برای کسانی که قائل به ولایت فقیه و ولایت مطلقه هستند کسانی که معتقد نیستند بحث دیگری است- بنابراین این خود یک دلیل است.

ادامه آن یک جمله دیگر وجود دارد و علاوه بر این فقره، فقره دیگری هم هست «فَإِذَا حَکمَ بِحُکمِنَا فَلَمْ یقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اِسْتَخَفَّ بِحُکمِ اَللَّهِ وَ عَلَینَا رَدَّ وَ اَلرَّادُّ عَلَینَا اَلرَّادُّ عَلَی اَللَّهِ» [5]؛ اگر فقیهی بر اساس حکم و فقه ما حکم کرد، کسی از او قبول نکرد حکم الهی را استخفاف کرده و کوچک شمرده است و بر ما امامان رد کرده و حرف ما را نپذیرفته است، کسی که حکم ما را رد کند درواقع حکم خدا را رد کرده است.

پس به دو فقره از این حدیث می‌شود استدلال کرد؛ یکی همان جمله اول که می‌فرماید: «فانی قد جعلته علیکم حاکما» و دیگری ذیل روایت که هر کس حکم فقیه را رد بکند حکم خداوند را استخفاف کرده است. این خودش از لحاظ عمومی حجیت دارد.

مرحوم محقق کرکی در ذیل همین حدیث فرموده مقصود از حدیث مقبوله این است که هر آنچه برای نظر ما امامان در آن مدخلیت بوده و تبعیت لازم است برای فقیه هم لازم است، اگر در زمان امامان یا پیغمبر یکی دو تا شاهد می‌آمدند و می‌گفتند ما ماه را دیدیم پیغمبر می‌گفت بروید فردا نماز عید را بخوانید. این حکم حاکم می‌شود دیگر.

 یا خود پیغمبر یا امام علم پیدا می‌کرد و دستور می‌داد فردا عید است مردم می‌گفتند نه چون ما خودمان ندیدم قبول نداریم؟ چنین چیزی نبود، به حکم اهل بیت و پیغمبر سمعا و طاعتا می‌رفتند نماز عید می‌خواندند و روزه ما رمضان را تمام می‌کردند.

ما همان‌طور که در آنجا می‌گوییم حکم امام معصوم و پیغمبر مطاع است در بحث ولایت فقیه و حاکم شرع هم این را می‌پذیریم.

پس یکی ادله عامه است، علاوه بر مقبوله عمر بن حنظله، حدیث ابی خدیجه هم که مشهوره بود می‌فرماید: «اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی روات حدیثنا» حوادث واقعه یعنی اموری که در زندگی روزمره شما پیش می‌آید، یکی از مصادیق اوضح و روشن آن همین است که هر سال در مورد آن دعوا و اختلاف می‌شود و مردم هر سال منتظرند که خبر رؤیت هلال ماه را بشنوند، دیده می‌شود؟ نمی‌شود؟

خُب، یکی از مصداق‌های روشن حوادث واقعه که ممکن است هر سال یا هر ماه در جامعه پیش بیاید همین موضوع رؤیت هلال ماه است، چون ماه رمضان خیلی حساس است می‌گوییم هر سال؛ و الا هر ماه است، هر ماه باید بدانیم اول و آخر ماه کی است، مثلاً کسی نذر کرده اول ماه روزه بگیرد خُب باید بداند اول ماه امشب است یا فردا شب؛ زیرا حکم شرعی آن مترتب بر دانستن اول ماه است. یا ماه حرام که اشاره کردیم، اگر تصادف کرده باشد و در ماه حرام باشد دیه او دو برابر است اما اگر ماه غیر حرام باشد دیه او عادی است؛ پس خیلی مهم بوده و رؤیت هلال ماه نقش دارد.

خُب، پس یکی ادله عامه داریم، ادله‌ای که وقتی به عمومیت آنها نگاه کنیم شامل اثبات رؤیت هلال هم می‌شود و طرفداران این نظریه هم زیاد هستند که به آن نظریه مُثبتین می‌گویند، بزرگانی در این باره صحبت کرده‌اند که در جلسه بعد اسامی آنها را می‌بریم و کتاب‌هایی هم که این نظریه را گفته‌اند معرفی می‌کنیم. در این زمینه ادله عامه و خاصه داریم که ان‌شاءالله در جلسات بعد مطرح می‌کنیم./902/236

مقرر: هادی رحیمی کوهستان

منابع:

[1]. حدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، شیخ یوسف بحرانی، ج 13، ص 258، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین.

[2]. فروع کافی، ج 7، ص 176.188. المحاسن، ص 274، قسمتی از حدیث.

[3]. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 10، چاپ آل البیت، ص 287.

[4]. وسائل الشیعه، ج 7، ص 207، حدیث 1.

[5]. الکافی، کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، جلد 1، کتَابُ فَضْلِ الْعِلْم، بَابُ اخْتِلَافِ الْحَدِیث، ترجمه کمره ای، ص 197.


 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۰۳:۵۹
طلوع افتاب
۰۶:۳۲:۵۳
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۴۰
غروب آفتاب
۱۹:۳۹:۴۸
اذان مغرب
۱۹:۵۷:۱۴