vasael.ir

کد خبر: ۵۸۰۰
تاریخ انتشار: ۰۴ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۸:۰۸ - 26 July 2017
ولایت و حکومت؛ حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی/ جلسه 41

تشریح نقش بیعت در مشروعیت امامت و ولایت

پایگاه اطلاع‌رسانی وسائل- حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی با بیان اینکه بیعت در مشروعیت ولایت نقش ندارد؛ زیرا مشروعیت ولایت امری الهی است، افزود: بیعت علت ولایت و نفوذ ولایت نیست؛ بلکه زمینه پذیرش امامت و ولایت است.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاع‌رسانی وسائل، حجت‌الاسلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده ولی فقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، در جلسه چهل و یکم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی که شانزدهم بهمن‌ماه 95 با حضور طلاب و روحانیون سطح چهار حوزه علمیه استان در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی (ره) بجنورد برگزار شد، به تشریح نقش بیعت در مشروعیت امامت و ولایت پرداخت.

 

خلاصه درس گذشته:

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی در جلسه چهلم درس خارج فقه حوزه علمیه، با اشاره به تفاوت‌های ولایت با وکالت، اظهار کرد: وکالت قرارداد و عقد جایز است؛ اما ولایت قرارداد طرفینی و عقد جایز نیست، این‌جور نیست که مردم در آن نقش داشته باشند، ولایت ریشه نصب و قرارداد الهی دارد، خدا ولی است، انبیا ولی‌اند، اولیا ولی‌الله هستند و فقها هم ولی هستند.

وی افزود: وکالت فقیه درست نیست؛ چون وکیل در وکالت نازل منزله موکل است و فقیه نازل منزله مردم نیست؛ بلکه ولایتش از بالا و از ناحیه خدا و پیامبر و امام به او داده شده است، این‌طور نیست که مردم چیزی داشته باشند و بگویند که ما آن را به فقیه دادیم که او اجرا کند.

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی ادامه داد: در حوزه وکالت مردم حق شخصی خود را به وکیل واگذار می‌کنند؛ اما در حوزه ولایت فقیه در خیلی جاها حق شخصی ندارند که آن را به فقیه بدهند تا اجرا کند بلکه حق‌الله است.

وی اضافه کرد: یک فرق دیگر وکالت با ولایت این است که وکالت با از بین رفتن موکل یا تمام شدن مدت آن به خودی خود از بین می‌رود و منعزل می‌شود؛ ولی در ولایت این‌جور چیزی نیست و همچنین وکالت عقد جایز قابل فسخ است؛ اما ولایت عقد جایز نیست.

 

خلاصه درس حاضر:

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی در چهل و یکمین جلسه درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی با اشاره به مسأله بیعت در آیات و روایات اسلامی، اظهار کرد: بیعت یک امر اجتماعی بوده که قبل از اسلام در تاریخ انسان‌ها، پادشان و امرا وجود داشته و همان جور که در امت‌های پیش و دولت‌های گذشته بوده، امت پیغمبر اسلام هم با او بیعت می‌کرده و دست می‌دادند.

وی افزود: بر اساس آیات و روایات بیعت امر محکمی بوده و وقتی کسی با کسی بیعت می‌کند معنای آن این است که حق مخالفت ندارد، حق انکار ندارد و باید روی حرف خود بایستد.

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی با اشاره به ارتباط بیعت با مسأله ولایت و امامت، خاطرنشان کرد: اگر کسی با ولی امر بیعت کرد تکلیف شدیدی روی دوش او می‌آید و حق ندارد آن را نقض کند، باید تا آخر برود.

وی با طرح این سؤال که آیا بیعت به اصل ولایت و امامت مربوط می‌شود یا به اجراییات و مبسوط الید بودن؟ ادامه داد: بیعت در مشروعیت ولایت نقش ندارد، مشروعیت ولایت را پیغمبر (ص) از خدا گرفته، برای امامان هم این مشروعیت از سوی خدا آمده است، ولی فقیه هم همین‌جوری از امام معصوم مشروعیت می‌گیرد.

رییس شورای استانی حوزه‌های علمیه خراسان شمالی تصریح کرد: بیعت علت ولایت و نفوذ ولایت نیست؛ بلکه زمینه پذیرش امامت و ولایت است.

 

تقریر درس:

یکی از مسائلی که در رابطه با بحث ولایت و امامت مطرح شده و قابل بحث است، این است که ما در آیات و روایات کلمه و واژه‌ای به نام بیعت داریم، آیا بیعت جزء شرایط و ارکان ولایت و امامت است؟ یعنی اگر با کسی بیعت کردند ولی و امام می‌شود؟ یا بیعت این‌چنین نقشی ندارد؟ کلاً سؤال این است که نقش بیعت در مشروعیت ولایت و امامت چیست؟ این سؤال اصلی است.

ما چون آیات و روایات داریم و باید این مسأله را مقداری باز کنیم تا ببینیم از منابع دینی چه استفاده‌ای می‌شود و جمع‌بندی چه خواهد بود.

اولاً بیعت از ماده «بیع» به معنای داد و ستد می‌آید؛ منتها به قراردادهایی هم که طرفینی باشد مبایعه و بیعت می‌گویند از این جهت که قول و قرار و تعهدی طرفینی از دو سو انجام می‌گیرد؛ یکی بیعت‌کننده و دیگری بیعت شونده و شبیه توکیل است؛ اما در حقیقت برخلاف آن است.

این را باید باز کنیم که اولاً بیعت یعنی چه؟ ماهیت بیعت چیست؟ شرایط آن کدام است؟ احکام آن چیست؟ آیات قرآن و روایاتی که راجع به بیعت مطرح شده را چگونه معنا می‌کنیم.

چند تا بحث در اینجا هست، اینکه بیعت مخصوص آموزه‌های دینی نیست قبل از اسلام هم مسأله بیعت مطرح بوده؛ به این معنا که ابن خلدون در صفحه 174 مقدمه تاریخ ابن خلدون گفته «کانوا اذا بایع الامیر جعل ایدیهم فی یده تأکیدا فاشبح ذلک فعل البایع والمشتری»؛ کانوا یعنی سیره و استمرار، چنین بوده است که هرگاه رییسی، امیری و سرپرستی امیر می‌شده است دست مردم را در دست خود قرار می‌داده و به هم دست می‌داده‌اند، از باب اینکه این بیعت محکم باشد، این کار به فروشنده و مشتری تشبیه شده است.

پس چون در بیعت به یکدیگر دست می‌دادند در معامله هم این‌جوری است، در بین عوام‌الناس هم می‌بینید گاهی اوقات که معامله می‌کنند به یکدیگر دست هم می‌دهند؛ به همین جهت که به «بیع» شبیه است بیعت می‌گویند، از جهت اینکه دست به دست هم می‌دادند تا معامله انجام گیرد همان‌طور که دست به دست هم می‌دادند تا بیعت شکل گیرد.

پس بنابراین بیعت یک امر اجتماعی بوده که قبل از اسلام در تاریخ انسان‌ها، پادشان و امرا وجود داشته است؛ به همین دلیل هنگامی که پیامبر ما به عنوان پیامبر اسلام مبعوث شد عده‌ای از مدینه از قبیله اوس و خزرج به مکه آمدند و در منا و جایگاه خاص با پیامبر ما بیعت کرده و مسلمان شدند و پیغمبر را به مدینه دعوت کردند.

اتفاقاً الآن مسجدی در آخر منا وجود دارد که من آن را دیده‌ام، پایه‌های قدیمی آن وجود دارد، به نام مسجدالبیعة، مسجدی است که در آخر رمی جمرات چند قدم آن‌سوتر در دامنه کوه قرار گرفته است، جایی است که مردم مدینه با پیامبر بیعت کردند.

این کار در طول تاریخ رسالت پیامبر اسلام ادامه داشته و بارها مردم با رسول اکرم (ص) بیعت کردند، حتی قرآن هم بر روی این مسأله اصرار دارد.

حالا این آیات را امروز بخوانیم تا فضای ذهن ما آماده شود که اصلاً بیعت چیزی است که در زمان پیغمبر هم انجام گرفته و عملیاتی شده است و موضوعی تئوری نیست تا بعد به مباحث بعدی بپردازیم.

در قرآن چند آیه داریم که راجع به بیعت پیغمبر با اصحاب است، آیه اول در سوره فتح آیه 10 این‌گونه می‌خوانیم «إِنَّ الَّذینَ یبایعُونَکَ إِنَّما یبایعُونَ اللَّهَ یدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیدیهِمْ»؛ پیغمبر آنهایی که با تو بیعت می‌کنند گویی با خدا بیعت می‌کنند، دست خدا بالای همه دست‌ها است، این هم نکته ظریفی دارد چون دست می‌دادند و بیعت می‌کردند خدا می‌فرماید «یدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیدیهِمْ» اینکه دست به دست هم می‌دهند و با تو بیعت می‌کنند دست خداوند بالای همه دست‌ها است.

 خُب، حالا بعد از آنکه بیعت بستند، «فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما ینْکُثُ عَلی نَفْسِهِ»؛ اگر کسی بیعت کرد و بیعت شکست، نکث بر وزن مکث به معنای باز کردن یک چیز است، مثل اینکه در ایام قدیم نخ را می‌تابیدند قرآن هم نقل می‌کند داستان زنی که تا غروب نخ می‌تابید و غروب آنها را باز می‌کرد، این باز کردن را نکث می‌گویند.

نکث بیعت یعنی شکستن بیعت، «وَ مَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیهُ اللَّهَ فَسَیؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً»؛ و کسی به آنچه با خدا پیمان بسته است وفا کند به زودی خدا پاداشی بزرگ به او خواهد بخشید.

پس بیعت داریم، نکث بیعت داریم و وفای به بیعت داریم که در قرآن آمده است، با پیغمبر بیعت کردند، تهدید شدند که این بیعت را نشکنند آنهایی که بشکنند به ضرر آنها است و کسانی که وفا کنند خداوند به آنها اجرا می‌دهد، خُب این مسأله کاملاً روشن است که یک واقعیت خارجی بوده است.

آیه دوم که روشن‌تر است، آیه 18 سوره فتح «لَقَدْ رَضِی اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یبَایعُونَک تَحْتَ الشَّجَرَةِ»؛ به راستی خداوند از مؤمنان راضی شد هنگامی که با تو زیر آن درخت بیعت کردند که اشاره به بیعت با رسول گرامی اسلام در حدیبیه و زیر درختی واقع در آن محل دارد، داستان آن هم اجمالاً این است که پیامبر اکرم در آن سالی که با هزار و 400 نفر به سمت مکه حرکت کردند تا حج عمره انجام دهند، احرام هم بسته و آماده شده بودند تا حدیبیه آمدند که یکی از میقات‌های غرب مکه است، شجره این طرف است و حدیبیه آن طرف، حدیبیه سرزمین خشکی است در آنجا درخت‌های سایه‌داری هم کم و بیش بوده است، در آنجا پیغمبر توقف کرد و چند سفیر و نماینده فرستاد که ما به سمت مکه می‌آییم، اول قریش مقداری مقاومت کردند که می‌زنیم و می‌کوبیم؛ اما دیدند که هزار و 400 نفر مسلح نزدیک مکه آمده‌اند، اتفاقاً نقل شده که پیغمبر عثمان را به عنوان نماینده فرستاده بود که عثمان را هم دستگیر کردند؛ یعنی نگذاشتند برگردد، وقتی قضیه این شد پیغمبر تهدید کرد که اگر آزاد نکنید ما دست به کار می‌شویم، آن‌ها ترسیدند و گفتند ما با تو صلح می‌کنیم به شرط اینکه سال دیگر بیایید، ما الآن آمادگی نداریم تا از شما پذیرایی و استقبال کنیم!

بالاخره این باعث شد که پیغمبر به این هزار و 400 نفر فرمود همین‌جا مُحرِم شوید، قربانی کنید، برگردیم سال دیگر هم بیاییم، خُب در آنجا مقداری اختلاف هم پیش آمد عده‌ای که سطح فکرشان پایین بود نمی‌پذیرفتند که برگردند و می‌گفتند این بازگشت ذلت است؛ اما پیغمبر فرمود: خیر ما ضرر نمی‌کنیم.

اسم این آیه «بیعت رضوان» است؛ چون خدا لقب رضی‌الله‌عنه به کار برده است و چون خداوند از اینها راضی شد اسم آن را بیعت رضوان گذاشتند، شجره همان جایی بود که زیر سایه آن درخت با پیغمبر دست دادند و گفتند ما تا آخر هستیم. اگر این مشرکان ما را تهدید کردند ما با شما بیعت می‌کنیم که مشرکان را بر سر جایشان بنشانیم.

پس بیعت رضوان معروف است «لَقَدْ رَضِی اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یبَایعُونَک تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکینَةَ عَلَیهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا» خداوند می‌داند چه در قلب این مؤمنان وجود دارد که این‌گونه در تب و تاب هستند.

لذا خداوند در این آیه چهار ویژگی به بیعت رضوان عطا کرده؛ یکی که رضایت خود را اعلام کرده، دوم گفته «فَأَنْزَلَ السَّکینَةَ عَلَیهِمْ» این بیعت به مؤمنان آرامش داد، سوم «وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا»؛ اشاره کرد که به زودی شما به فتح قریب و نزدیکی دست می‌یابید که شاید اشاره به فتح مکه باشد؛ یعنی اگر شما سال دیگر بیایید با دست‌پر برمی‌گردید و چهارمی «فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ».

مقصود از آیه این است که «یبَایعُونَک تَحْتَ الشَّجَرَةِ»، این آیه دوم راجع به بیعت که به‌صراحت می‌گوید مؤمنان با پیغمبر بیعت کردند.

آیه دیگر کلمه بیعت در آن نیست؛ اما این نکته را می‌رساند «وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ»؛ وفا کنید به عهد خدا وقتی با کسی عهد بستید. «وَلَا تَنْقُضُوا الْأَیمَانَ بَعْدَ تَوْکیدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیکمْ کفِیلًا إِنَّ اللَّهَ یعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ» [1] قسم‌های خود را بعد از آنکه مستحکم کردید نقض نکنید، خدا برای شما کفیل قرار داده است.

آیه چهارم که باز کلمه بیعت در آن هست آیه 12 سوره ممتحنه است که بحث بیعت با زنان است که همان‌طور که مردها با پیغمبر بیعت کرده و دست می‌دادند زنها هم بیعت کردند؛ منتها شیوه آن فرق می‌کرد.

«یا أَیهَا النَّبِی إِذَا جَاءک الْمُؤْمِنَاتُ یبَایعْنَک عَلَی أَن لَّا یشْرِکنَ بِاللَّهِ شَیئًا وَلَا یسْرِقْنَ وَلَا یزْنِینَ وَلَا یقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا یأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یفْتَرِینَهُ بَینَ أَیدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا یعْصِینَک فِی مَعْرُوفٍ فَبَایعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»؛ ای پیغمبر وقتی مؤمنات می‌آیند که با تو بیعت کنند با آنها بیعت کن، در تفسیر آمده که پیغمبر تشت آبی می‌آوردند ابتدا دست خود را به تشت آب می‌زدند برمی‌داشتند بعد بانوان دست خود را به درون آب آن تشت فرو می‌بردند و این‌گونه بیعت می‌کردند.

پس بنابراین از این چند آیه کاملاً پیدا است که مسأله بیعت همان جور که در امت‌های پیش و دولت‌های گذشته بوده، امت پیغمبر اسلام هم با او بیعت می‌کرده و دست می‌دادند، حالا سؤال این است که این بیعت به معنای این است که مشروعیت است یا چیز دیگری است که خواهیم گفت.

 

کنکاش در بیعت بر اساس روایات

در روایات هم در ذیل همین آیات مثلاً در تفسیر قمی آمده که «ونزلت فی بیعة الرضوان لَقَد رضَیِ‌َ اللّهُ عَنِ المُؤمِنِینَ إِذ یُبایِعُونَکَ تَحتَ الشّجَرَةِ واشترط علیهم أن لاینکروا بعد ذلک علی رسول الله شیئا یفعله و لایخالفوه فی شیءیأمرهم به فقال الله عز و جل بعدنزول آیة الرضوان».

پیغمبر با کسانی که با او بیعت کردند شرط کرد که بعد از بیعت سر حرف خود باشند و بازنگردند و هیچ چیزی را منکر نشوید و به‌صورت کامل تسلیم حرف پیامبر باشید. هر کاری که رسول خدا می‌کند حق ندارید چون و چرا کنید و در چیزی که پیغمبر به شما امر می‌کند حق ندارید مخالفت کنید؛ پس معلوم می‌شود بیعت پیامدهای مهمی دارد.

خُب، پس معلوم می‌شود که روایات هم تأکید می‌کنند که بیعت امر محکمی است و وقتی کسی با کسی بیعت می‌کند معنای آن این است که حق مخالفت ندارد، حق انکار ندارد و باید روی حرف خود بایستد.

در روایات هم به‌ویژه در نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین (ع) به‌صورت مفصل از این واژه استفاده کرده است، شاید حضرت علی (ع) بارهای بار و حدود 20 مرتبه یا بیشتر از کلمه بیعت، مبایعه و ما یحتمونی و ... استفاده کرده است.

اجمالاً پس کلمه بیعت هم در آیات و هم در روایات به کار رفته و معلوم می‌شود که بیعت یک سنت و امر رایجی بوده که مسلمان‌ها با پیغمبر (ص)، امام علی (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) به‌صورت مسلم بیعت می‌کردند. با امام حسن (ع) بیعت کردند اما بعد شکست، با امام حسین (ع) بیعت کردند؛ لذا می‌بینیم که شب عاشورا امام حسین (ع) می‌فرماید: من بیعتم را از شما برداشتم، معلوم می‌شود این بیعت مسؤولیت آور است؛ یعنی آزاد هستید و تعهدی ندارید ولی اگر من برندارم تعهد دارید؛ پس مسأله مهمی است.

ارتباط بیعت با مسأله ولایت و امامت این می‌شود که اگر کسی با ولی امر بیعت کرد تکلیف شدیدی روی دوش او می‌آید و حق ندارد آن را نقض کند، باید تا آخر برود.

این آیات و روایاتی بود که خواستیم به آنها اشاره کنیم، حالا سؤال اصلی این است که این بیعت در چه جایگاهی قرار دارد؛ یعنی اگر بیعت نباشد امام، امام نمی‌شود؟ امر پیغمبر اجرا نخواهد شد؟ اگر مردم با ولی فقیه بیعت نکنند کاری از پیش نمی‌تواند نمی‌برد؟ آیا بیعت به اصل ولایت و امامت مربوط می‌شود یا به اجراییات و مبسوط الید بودن؟

حالا جواب اصلی را خواهیم گفت، جواب اصلی این است که بیعت در مشروعیت ولایت نقش ندارد، مشروعیت ولایت را پیغمبر (ص) از خدا گرفته، برای امامان هم این مشروعیت از سوی خدا آمده است، ولی فقیه هم همین‌جوری از امام معصوم مشروعیت می‌گیرد.

پس بنابراین اجمالاً جواب این است که باید آن را بیشتر باز کنیم، بیعت علت ولایت و نفوذ ولایت نیست؛ بلکه زمینه پذیرش امامت و ولایت است، این جواب اصلی است که باید آن را بیشتر باز کنیم.

پس نتیجه این می‌شود که اگر کسی با پیغمبر بیعت می‌کند به این معنا نیست که مشروعیت ولایت پیغمبر منوط به بیعت مؤمنین و مؤمنات است، مشروعیت ولایت امام علی (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) موضوع خدایی بوده و جعل الهی است، حتی در 25 سالی که حضرت علی (ع) خانه‌نشین شد باز هم امام بود، مردم با او بیعت نکردند؛ ولی امامت او که از بین نرفت، وقتی مردم آمدند بیعت کردند بر امام لازم شد که اجابت کند و جواب مردم را بدهد، خودش هم فرمود: «لَولا حُضُورُ الحاضِرِ و قِیامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ لأَلقَیتُ حبل‌ها علی غاربِهِا».

پس بنابراین این‌جور نیست که بگوییم بیعت یکی از عوامل مشروعیت ولایت معصوم یا ولایت فقیه است، بله در مسائل اجتماعی اثر دارد، وقتی مردم بیعت می‌کنند گویی خودشان با دست خودشان می‌گویند ما آمدیم شما هم بیایید، نمی‌رویم و تا آخر خط هم هستیم. این‌ها را داریم اما مشروعیت نمی‌آورد.

اگر این‌گونه است پس ناله‌های حضرت علی (ع) مبنی بر اینکه شما بیعت کردید و شکستید چیست؟ باید سخنان حضرت علی (ع) را هم از نهج‌البلاغه بیاوریم و کنار هم بچینیم تا ببینیم به چه نتیجه‌ای می‌رسیم. حالا امروز چون یخبندان است همین قدر بس است تا یخ فکرها باز شود! تا ان‌شاءالله ببینیم در روزهای بعد چه می‌شود.

(اینکه امام خمینی (ره) فرمود من با پشتیبانی این ملت دولت تعیین می‌کنم یک نوع بیعت عمومی مردم است، تظاهرات نوعی اعلام آمادگی در پذیرش ولایت است.)/902/236

مقرر: هادی رحیمی کوهستان

منابع و مآخذ:

[1]. قرآن کریم، سوره نحل، آیه 91.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۴ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۳:۳۳
طلوع افتاب
۰۶:۲۴:۲۵
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۱۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۵:۲۲
اذان مغرب
۲۰:۰۳:۰۴