vasael.ir

کد خبر: ۵۴۲۷
تاریخ انتشار: ۰۷ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۳۸ - 29 July 2017
نظام سیاسی اسلام/ آیت الله اراکی/ جلسه35

ولایت و فرمانروایی الهی در هیچ دورانی تعطیل بردار نیست

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ آیت الله اراکی به پنجمین دلیل قرآنی دال بر فرمانروایی عالم عادل اشاره کرد و گفت: از آنجا که ولایت و فرمانروایی الهی در هیچ حالی تعطیل بردار نیست، لازم می آید در دوره غیبت یک حفیظ علیم؛ یعنی عالم عادل از سوی خدای متعال عهده دار امر ولایت و فرمانروایی به نیابت از معصوم باشد، حیطه اِعمال ولایت چنین فردی نیز محدود به علم و توان اوست؛ یعنی به هر میـزانی که بر اساس عـدل و دانـش الهی قادر است به نیابت از معصوم اِعمال ولایت کند.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی در سی و پنجمین جلسه سال تحصیلی 96-95 درس خارج فقه سیاسی اسلام که روز شنبه هجدهم دیماه 1395 در مدرسه دارالشفاء برگزار شد، با ادامه بررسی و استدلال به ادلّه قرآنی دالّ بر نصب عام عالم عادل، آیه 55 سوره یوسف را به عنوان پنجمین دلیل قرآنی مورد بحث قرار داد و در این زمینه به بیان مطالبی پرداخت که گزیده آن در پی می آید.

1. پنجمین دلیل قرآنی دالّ بر فرمانروایی عالم عادل در عصر غیبت آیه 55 سوره یوسف است که حضرت یوسف علیه السلام خطاب به پادشاه مصر می فرماید: «اجعلنی علی خزائن الارض إنّی حفیظ علیم».

2. حفیظ به معنی امانتدار است؛ امانتداری که هم حافظ مال است و هم حافظ شأن آن. قدر متیقن از علیم نیز عالم به شریعت است و شریعت الهی همان عدل است؛ بنابراین حفیظ علیم یعنی عامل به عدل و عالم به آن.

3. بنا به آیه شریفه ولایت بر خزائن زمین از آنِ حفیظ علیم است، این ولایت شعبه ای از ولایت عام است و اگر این ولایت را از آنِ حفیظ علیم دانستیم در ولایت عام به طریق اولی ولایت از آنِ حفیظ علیم است.

4. از آنجا که ولایت و فرمانروایی الهی در هیچ حالی تعطیل بردار نیست، لازم می آید در دوره غیبت یک حفیظ علیم یعنی عالم عادل از سوی خدای متعال عهده دار امر ولایت و فرمانروایی به نیابت از معصوم باشد، حیطه اِعمال ولایت چنین فردی نیز محدود به علم و توان اوست؛ یعنی به هر میـزانی که بر اساس عـدل و دانـش الهی قادر است به نیابت از معصوم اِعمال ولایت کند.

تقریر سی و پنجمین جلسه درس خارج نظام سیاسی اسلام آیت الله اراکی تقدیم می‌شود.

مطالب درون پرانتز اصافات مقرر است.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة علی سیدنا محمد و علی اهل بیته الطیبین الطهارین

مقدمه

(آنچه تاکنون مورد بحث قرار گرفت دلالت چهار دلیل از کتاب الله بر نصب عام عالم عادل برای رهبری سیاسی جامعه بود.

دلیل اول: «بمستحفظوا من کتاب الله و کانوا علیه شهداء»؛ سوره مائده آیه 43.

دلیل دوم: «افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع ام لا یهدِّی الا ان یهدی فما لکم کیف تحکمون»؛ سوره یونس آیه 35. 

دلیل سوم: «قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون»؛ سوره زمر آیه 9.

دلیل چهارم: «یا ابت انّی قد جائنی من العلم ما لم یأتک فاتّبعنی اهدک صراطا سویا»؛ سوره مریم آیه 43.

در جلسه حاضر پنجمین دلیل قرآنی مورد بحث قرار می گیرد.)

 

نصب عام عالم عادل؛ ادلّه قرآنی؛ دلیل پنجم

پنجمین آیه ای که می توان بر آن برای اثبات فرمانروایی عالم عادل در عصر غیبت استدلال کرد آیه کریمه 55 سوره یوسف است که می فرماید: «قال اجعلنی علی خزائن الارض إنّی حفیظ علیم».

پس از آنکه بر پادشاه مصر حقایق مکشوف شد و با تعبیر خوابی که حضرت یوسف علیه السلام انجام داد مقام آن پیامبر الهی بر پادشاه آشکار شد به حضرت یوسف علیه السلام گفت: «إنّک لدینا مکین امین»؛ تو امانتدار ما هستی و نزد ما دارای جایگاه رفیعی هستی.

حضرت یوسف علیه السلام نیز فرمود: «اجعلنی علی خزائن الارض إنّی حفیظ علیم»؛ به من مسئولیت امور مالی کشور را بسپار؛ چون من حفیظ و علیم هستم.

حفیظ به معنی نگهدارنده و امانتدار است که با وصف عدل ملازمت دارد، علیم نیز به معنی دانا است، برای تقریب استدلال به آیه شریفه چند مطلب بیان می شود.

 

مطلب اول؛

شکی نیست که حفیظ به معنی امانتدار است؛ امانتداری که نه تنها یک مال را حفظ می کند، بلکه شأن آن را نیز حفظ می‌کند؛ یعنی رفتاری که در حفظ اموال نشان می‌دهد، این گونه است که اموال را در جای خود و در موقع خود و در مصرف مناسب به کار خواهد گرفت.

بنابراین حفیظ به مناسبت حکم و موضوع به معنی نگهدارنده مال و مصرف مال است؛ یعنی هم مال را به خوبی نگهداری می‌کند تا مثلاً دزدیده و تلف نشود و هم به خوبی مصرف می کند، علیم نیز در آیه شریفه به معنی دانا است؛ دانا به اینکه چگونه مال را در محل خود مصرف کند.

با توجه به اینکه حضرت یوسف علیه السلام پیامبر الهی است قدر متیقن از صفت علیم، علم به شریعت خداست که همان دانش عدل است. آنچه در اینجا در مورد علیم با خزائن ارض مناسبت دارد علم به «وضع الاشیاء فی مواضعها» است؛ علم به اینکه چه چیز و چه مالی را در کجا باید مصرف کرد و مصرف آن بر مقتضای عدالت باشد.

حفظ به معنی خوب مصرف کردن به نحو عملی است؛ اما علیم به معنای دارنده دانش مصرف خوب است؛ بنابراین حفیظ علیم یعنی هم در عمل عدل را رعایت کند و هم علم و دانش این عدل را داشته باشد، عدل در مکتب پیامبران چیزی جز شریعت الهی نیست.

 

آیه شریفه؛ تفسیر طبرسی

مرحوم طبرسی در ذیل این آیه یک سؤال را مطرح می کند: کیف جاز لیوسف أن یطلب الولایة من الکفالة الظلمة؟ چگونه جائز است که پیامبر الهی تصدی یک ولایت از سوی ظالم را طلب کند؟

در اینجا وجه ظالم دانستن حاکم چنانکه قبلاً گفتیم این است که به دست گرفتن مقام فرمانروایی توسط کسی که حق فرمانروایی ندارد ظلم است و بلکه بدترین ظلم هاست، پادشاه مصر هم کافر بود و هم در جایگاهی قرار گرفته بود که مستحق آن جایگاه نبوده است و بنابراین ظالم بود.

سوال این است که حضرت یوسف علیه السلام چگونه ولایت چنین شخصی را می پذیرد؟ مرحوم طبرسی در جواب می گوید چون آن حضرت می دانست که با قبول این مسئولیت تمکن از امر به معروف و نهی از منکر و وضع حقوق در مواضع خود را خواهد داشت.

مراد از «وضع حقوق در مواضع خود» همان عدل است، پیش از این در مباحث فلسفه سیاسی گفتیم که عدل بنا به تفسیر امیرالمؤمنین علیه السلام «وضع الأشیاء مواضعها» است نه «احقاق کل شیء حقّه»؛ چون تعریف اخیر مبتلا به اشکال دور است.

مرحوم طبرسی در ادامه می گوید: «و قد جعل الله سبحانه جمیع ذلک له من جهة کونه نبیّاً و اماماً»؛ یعنی این جایگاه در اصل جایگاه حضرت یوسف بوده است و آنچه از پادشاه طلب کرد متعلق به خود وی بوده است و پادشاه بخاطر سپردن این جایگاه منّتی بر او نداشته است.

در سوره یوسف در ادامه چنین می فرماید: «و کذلک مکنّا لیوسف فی الارض یتبوّأ منها حیث یشاء نصیب برحمتنا من نشاء». مرحوم طبرسی با استناد به فقره «یتبوأ منها حیث یشاء» می گوید پادشاه همه امور فرمانروایی را به دست حضرت یوسف علیه السلام سپرد نه فقط امور مالی را؛ یعنی به دست گرفتن امور مالی آغاز کار بود و آنچه پادشاه به او سپرد و آن حضرت توانست پادشاه را بر آن قانع کند سپردن کل امر مُلک به وی بود و به این ترتیب حضرت یوسف علیه السلام در جایگاه فرمانروایی مطلق قرار گرفت و نه تحت فرمانروایی پادشاه.

 

روایتی به مناسبت

مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان خود از «کتاب النبوة» مرحوم صدوق روایتی را نقل می کند. سند روایت قوی است.

«روی الحسن بن علی ابن بنت الیاس قال سمعت الرضا - علیه السّلام - یقول و اقبل یوسف علی جمع الطعام فی السبع سنین المخصبة یکسبه فی الخزائن، فلما مضت تلک السنون، و اقبلت السنون المجد به أقبل یوسف علی بیع الطعام فباعهم فی السنة الأولی بالدراهم و الدنانیر، حتی لم یبق بمصر و ما حولها دینار و لا درهم إلّا صار فی ملک یوسف و باعهم فی السنة الثانیة بالحلی و الجوهر حتی لم یبق بمصر و ما حولها حلی و لا جوهر إلّا صار فی ملکه، و باعهم فی السنة الثالثة بالدواب و المواشی حتی لم یبق بمصر و ما حولها عبد و لا أمة إلّا صار فی ملکه و باعهم فی السنة الخامسة بالدور و الفناء حتی لم یبق فی مصر و ما حولها دار و لا فناء إلّا صار فی ملکه، و باعهم فی السنة السادسة بالمزارع و الانهار حتی لم یبق بمصر و ما حولها نهر و لا مزرعة إلّا صار فی ملکه و باعهم فی السنة السابعة برقابهم حتی لم یبق بمصر و ما حولها عبد و لا حر إلّا صار عبدا لیوسف
فملک احرارهم و عبیدهم و اموالهم، و قال الناس ما سمعنا بملک اعطاه اللّه الملک ما اعطی هذا الملک حکما و علما و تدبیرا، ثم قال یوسف للملک ما تری فیما خولنی ربی من ملک مصر و ما حولها أشر علینا برأیک، فإننی لم أصلحهم لأفسدهم و لم أنجهم من البلاء لیکون بلاء علیهم و لکن اللّه انجاهم بیدی، قال الملک الرأی رأیک قال یوسف إنی اشهد اللّه، و أشهدک أیها الملک أنی قد اعتقت أهل مصر کلهم و رددت علیهم اموالهم و عبیدهم، و رددت علیک الملک و خاتمک و سریرک و تاجک علی أن لا تسیر إلّا بسیرتی و لا تحکم إلّا بحکمی.
قال الملک: إن ذلک توبتی و فخری، أن لا أسیر إلّا بسیرتک، و لا احکم إلّا بحکمک، و لولاک ما تولیت علیهم و لا اهتدیت له، و قد جعلت سلطانی عزیزا ما یرام، و أنا أشهد أن لا إله إلّا اللّه وحده لا شریک له و انک رسوله، فاقم علی ما ولیتک فانک لدینا مکین أمین».

حسن بن علی ابن بنت الیاس همان حسن بن علی وشاء معروف است که معاصر امام رضا علیه السلام و از کبار ثقات است؛ همان است که می گوید: «دخلت مسجد الکوفه و وجدت فیه تسعمائة رجل کل یقول سمعت جعفر بن محمد - علیه السلام- ».

روایت مفصل است و داستان نحوه عملکرد حضرت یوسف علیه السلام را نقل می کند. اجمال داستان این است که حضرت یوسف علیه السلام در طی هفت سال آبادانی و وفور گندم، گندم ها را از مردم خرید و گندم زیادی را جمع آوری کرد. وقتی هفت سال خشکسالی آمد شروع به فروش گندم های جمع آوری شده کرد.

حضرت یوسف علیه السلام سال اول گندم ها را به درهم و دینار فروخت و تمامی درهم و دینار مردم را جمع کرد. سال دوم گندم ها را به جواهرات و طلا و نقره فروخت و همه جواهرات را جمع کرد. سال سوم گندم ها را با چارپایان معاوضه کرد و سال چهارم با بردگان معاوضه کرد و همه چارپایان و بردگان مِلک پادشاه شد.

سال پنجم گندم ها را در مقابل خانه و زمین فروخت و سال ششم در مقابل مزارع و نهرها و آب ها فروخت و سال هفتم گندم ها را در ازای خود مردم فروخت و مردم را همگی مملوک حکومت کرد؛ به این ترتیب پس از هفت سال همه آنچه وجود داشت مِلک پادشاه شده بود از اموال و خانه ها و مزارع گرفته تا خود مردم!

حضرت یوسف علیه السلام پس از آن به پادشاه می گوید من این همه ثروت را جمع کردم و همه را مِلک حکومت کردم ولی من می خواستم مشکل مردم را حل کنم نه اینکه اسباب زحمت برای آنها ایجاد کنم و مشکلی بر مشکلاتشان بیفزایم. اکنون اجازه بده همه آنچه را از آنها گرفته ام به آنها بازگردانم.

پادشاه می پذیرد و خود نیز سر به طاعت او فرو می آورد و می گوید مملکت، مملکت توست و من در فرمـان تو هستم. پادشـاه به یگانگی خدای متعـال و رسالت حضرت یوسـف علیه السلام شهادت می دهد و ایمان می آورد، معنی ایمان به رسالت پیامبر خدا این است که فرمانروایی او را پذیرفته است و فرمانروایی به دست حضرت یوسف علیه السلام سپرده شده است.

بنابراین اگر در قرآن کریم به نقل از حضرت یوسف علیه السلام می فرماید: «رب قد آتیتنی من الملک و علّمتنی من تأویل الاحادیث»؛ مراد از مُلک چنانکه در روایت هم آمده است تنها مُلک خزائن الارض نبوده است بلکه تمام مُلک مصر در اختیار آن حضرت قرار داشته است.

 

مطلب دوم؛

سیاق آیه شریفه سیاق استدلال و بیان دلیل است؛ یعنی چرا «إجعلنی علی خزائن الارض»؟ چون: «إنّی حفیظ علیم»؛ بنابراین در اینجا یک کبرای مقدّر و نهفته ای وجود دارد و آیه شریفه به دلالت التزامی خود بر یک کبرای مقدّر دلالت دارد و آن اینکه «الحفیظ العلیم هو الذی یحقّ له أن تکون له خزائن الارض» یا «من الحقّ أن یجعل علی خزائن الارض حفیظ علیم»؛ حفیظ علیم است که باید بر خزائن ارض ولایت داشته باشد.

 

مطلب سوم؛

ولایت بر خزائن ارض شعبه ای از ولایت عام است. اگر در ولایت بر خزائن ارض این ولایت را پذیرفتیم و ولایت را از آنِ حفیظ علیم دانستیم در ولایت عام به طریق اولی ولایت از آنِ حفیظ علیم است.

 

مطلب چهارم؛

تا به اینجا نتیجه می گیریم که ولایت بر اموال از لوازم و از مهمترین ابعاد ولایت عام است و بنا به آیه شریفه لازم است چنین ولایتی از آنِ حفیظ علیم باشد؛ در عصر غیبت با توجه به اینکه تعطیل ولایت عام جایز نیست و تعطیل فرمانروایی خدای متعال مُحال است لازم است یک حفیظ علیم از سوی خدای متعال برای فرمانروایی و ولایت عام منصوب شده باشد ولو به نیابت از امام معصوم علیه السلام.

اِعمال ولایت از سوی حفیظ علیم به نیابت از طرف معصوم به اندازه اقتضای علم او و به میزان توان اوست یعنی هر اندازه که علم و توان آن را دارد؛ چون «ما لایدرک کلّه لایترک کلّه» و «المیـسور لایسقـط بالمـعـسور». حفیـظ علیـم به هر میـزان که بر مبنای علـم و عـدل و دانـش الهی می تواند به نیابت از معصوم اِعمال ولایت کند از دیگران احقّ است برای انجام آن.

 

نتیجه؛ دلالت آیه؛ اثبات ولایت عامه

از آیه شریفه در مجموع استفاده می شود که آن کس که از سوی خدای متعال حق ولایت و فرمانروایی در امور عامه را دارد شخصی است که عالم به عدل باشد و علم او به عدل به نحوی باشد که حافظ این عدل باشد، حافظ عدل نیز تنها کسی است که به آن عامل است.//223/907م

تقریر: جلال الدین زنگنه

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۰ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۰۰:۵۸
طلوع افتاب
۰۶:۳۰:۲۴
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۱۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۱:۲۳
اذان مغرب
۱۹:۵۸:۵۳