به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاعرسانی وسائل، حجتالاسلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده ولی فقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، در جلسه سی و پنجم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی که هجدهم دیماه 95 با حضور طلاب و روحانیون سطح چهار حوزه علمیه استان در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی(ره) بجنورد برگزار شد، در ادامه بیان دلایل اثبات ولایت فقیه، به تشریح عبارات مرحوم نائینی، بروجردی، امام راحل و آیتالله تبریزی پیرامون اثبات ولایت فقیه از طریق حسبه پرداخت.
خلاصه درس گذشته:
حجت الاسلام و المسلمین یعقوبی در خصوص تشریح مطلقه بودن ولایت فقیه گفت: معنای ولایت مطلقه فقیه استبداد و زورگویی نیست؛ بلکه مطلقه در مقابل مقیده است؛ یعنی فقیه مبسوط الید بوده و مقبوض الید نیست. اینطور نیست که فقیه تنها در بعضی از مسائل بتواند ولایت خود را اعمال کند؛ اما در بعضی از مسائل نتواند، بلکه دستش باز است و آنچه در آن مصلحت اسلام و مسلمین است، فقیه در آن ولایت دارد؛ الا «ما خرج بالدلیل» که بحث دیگری است.
وی با اشاره به کلمات و عبارات فقهای قدیم پیرامون ولایت مطلقه فقیه، افزود: این موارد نشان میدهد که اولاً بحث ولایت و ثانیاً ولایت مطلقه فقیه امر جدیدی نیست، برخلاف کسانی که خواستهاند ولایت فقیه را کوچک و جدید جلوه بدهند و گفتهاند این موضوع را مرحوم نراقی در همین قرون جدید مطرح کرده و امام خمینی (ره) مقداری به آن پر و بال داده و پردازش کرده است و ولایت فقیه قبلاً اصلاً مطرح نبود تا چه رسد به ولایت مطلقه فقیه! موارد فوق نشان میدهد که این حرف بیربطی است.
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی تصریح کرد: ما ردّ پای ولایت و بهویژه ولایت مطلقه فقیه را میتوانیم در کتب فقهی قدما و فقهای جدید پیدا کنیم، از مرحوم شیخ مفید گرفته تا آیتالله خویی که این موضوع را با تعابیر مختلف بیان کردهاند و در مجموع از عبارات و اصطلاحاتی که این فقها به کار بردهاند ولایت مطلقه فقیه بهطور کامل استفاده میشود.
خلاصه درس حاضر:
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی با تشریح اثبات ولایت فقیه از طریق حسبه، اظهار کرد: فقها و بزرگان فرمودهاند حتی اگر نتوانستیم از ادله لفظیه دلیل محکمی برای اثبات ولایت فقیه پیدا کنیم -که البته میتوانیم- امور حسبیه برای اثبات ولایت فقیه کافی است و درنتیجه ادله لفظیه تأییدات، مؤیدات و شواهد این موضوع میشوند.
وی با اشاره به نظر مرحوم نائینی در این زمینه، افزود: ایشان میفرماید: در امور حسبیه قدر متیقنی داریم که اگر فقیه عهدهدار آن شود خاطر ما جمع است، تا فقیه هست نوبت به غیر فقیه نمیرسد؛ پس برای مدیریت امور حسبیه برای فقیه قدر متیقن است و تا فقیه باشد نوبت به دیگران نمیرسد؛ مگر اینکه فقیه به کسی اذن و اجازه بدهد.
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی تصریح کرد: آیتالله بروجردی هم در این زمینه معتقد است که برای اثبات ولایت فقیه حتی اگر دست ما از ادله لفظیه کوتاه باشد باز هم امور حسبه هست؛ زیرا حسبه یعنی هر چه که شارع راضی به ترک آن نیست که یک مصداق اعم و مهمترین مصداق حسبه هم حفظ نظم در جامعه و حفظ اصل اسلام است.
وی ادامه داد: امام راحل هم در این راستا میفرماید: وصول امور حسبیه ممکن نیست مگر به تشکیل حکومت عادل اسلامی تا بتواند امور حسبیه را سر و سامان دهد.
تقریر درس:
بسمالله الرحمن الرحیم
موضوع بحث حسبه و ولایت فقیه بود، عرض کردیم یکی از راههایی که بسیاری از بزرگان ما آن را برای اثبات ولایت فقیه مطرح کرده و نسبت به آن پایبندی نشان دادهاند حسبه است، این بزرگان فرمودهاند اگر از ادله لفظیه نتوانستیم دلیل محکمی برای اثبات ولایت فقیه پیدا کنیم -که البته میتوانیم- امور حسبیه برای اثبات ولایت فقیه کافی است و درنتیجه ادله لفظیه تأییدات، مؤیدات و شواهد این موضوع میشوند.
یکی از بزرگانی که این موضوع را محکم مطرح کرده و از آن نتیجه گرفته، مرحوم آیتالله نائینی است، عرض کردیم مرحوم نائینی در کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» و همچنین در کتاب «مکاسب و البیع» این موضوع را بهصورت مفصل بحث و تکرار کرده که امور حسبه از قطعیات مذهب ما است، تعبیر ایشان این است که موضوع حسبه برای اثبات ولایت فقیه از قطعیات است.
آیتالله بروجردی، همچنین آیتالله تبریزی استاد بزرگوار ما و امام راحل هم در رأس این مسئله را مطرح کردهاند.
پس بنابراین این موضوع، مسئلهای است که باید در بحث اثبات ولایت فقیه به آن توجه کنیم، ممکن است بعضی از بزرگان در بحث ولایت در رابطه با ادله لفظیه خدشه کنند؛ ولی در این موضوع کسی نمیتواند خدشه وارد کند.
عبارتهایی را خواندیم، مرحوم نائینی عبارت جامعی دارد که آن را در همین کتاب «سبق و ضمان در فقه اسلامی» آوردیم، این عبارت مقداری دستانداز دارد! اجازه دهید آن را بخوانیم و توضیح دهیم بعد عبارت آیتالله بروجردی را مطرح میکنیم.
مرحوم نائینی در کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» صفحات 75 و 76 راجع به قطعی بودن امور حسبیه در اثبات ولایت فقیه میفرماید: ازجمله قطعیات مذهب ما طایفه امامیه این است که در عصر غیبت آنچه از ولایات نوعیه را (ولایات نوعی یعنی هر نوع ولایتی بر مال، بر انفس، بر مجانین، بر غُیّب و قُصّر، امور اجتماعی و ...) که عدم رضای شارع مقدس به اهمال آن (این همان توضیح و تفسیر حسبه است، یعنی میدانیم شارع راضی نیست که آن ترک شود) حتی در این زمینه معلوم باشد (یعنی معلوم باشد که شرع راضی نیست که این امر معطل شود، هر جا احساس کردیم که چیزی در جامعه، شارع راضی به تعطیلی آن نیست) وظایف حسبیه نامیده و نیابت فقهای عصر غیبت را در آن قدر مُتیقّن و ثابت دانستیم.
باید بر روی این عبارات حساب ویژه باز کنیم، شاید کسی بگوید امور حسبیه را همه میتوانند عهدهدار شوند؛ اما مرحوم نائینی میگوید: نه! در امور حسبیه قدر متیقنی داریم که اگر فقیه عهدهدار آن شود خاطر ما جمع است، تا فقیه هست نوبت به غیر فقیه نمیرسد؛ پس برای مدیریت امور حسبیه برای فقیه قدر متیقن است؛ یعنی شکی در آن نداریم و تا فقیه باشد نوبت به دیگران نمیرسد، مگر اینکه فقیه به کسی اذن و اجازه بدهد که آن بحث دیگری است.
نیابت فقهای عصر غیبت را در آن قدر مُتیقّن و ثابت دانستیم حتی با عدم ثبوت نیابت عامه (یعنی حتی اگر کسی نتوانست از ادله لفظیه نیابت عامه فقیه را ثابت کند، باز هم دستش خالی نیست و این دلیل، دلیل محکمی است) در جمیع مناصب و چون عدم رضای شارع مقدس به اختلال نظام و ذِهاب بیضه اسلام بلکه اهمیت وظایف راحجه به حفظ و نظم ممالک اسلامیه از تمام امور حسبیه از اوضح قطعیات است. (اسلام هیچ موقع راضی نیست نظام به هم بپاشد و اصل و بیضه اسلام از بین برود).
دید مرحوم نائینی را نگاه کنید که در آن زمان چگونه بوده است، در آن زمان هنوز ولایت فقیه و حکومت اسلامی نبوده؛ ولی مرحوم نائینی میگوید ولایت فقیه حتی به بقیه کشورها هم کار دارد؛ یعنی فقیه باید حتی نظم و انضباط ممالک اسلامی را هم زیر نظر داشته باشد.
مرحوم نائینی میگوید: هر چه که میتوان به آن امور حسبیه گفت، همه اینها را ولایت فقیه فرامیگیرد، از اوضح قطعیات است؛ یعنی ما به یقین و قطع رسیدیم که امور حسبیه قدر متیقن باید در دست فقیه باشد و امور حسبیه هم گسترده است، حفظ نظام و حراست از بیضه اسلام نیز یکی از اعم امور حسبیه است.
(نتیجه نهایی) لهذا ثبوت نیابتِ فقها و نواب عام عصر غیبت در اقامه وظایف مذکوره، از قطعیات مذهب خواهد بود.
دیگر از این محکمتر وجود دارد؟ یک فقیه مجتهد صد درصد مثل مرحوم نائینی فرموده: اگر دست ما از ادله لفظیه کوتاه شد، باز هم دست ما خالی نیست، امور حسبه هست، حسبه یعنی هر چه که شارع راضی به ترک آن نیست که یک مصداق اعم و مهمترین مصداق حسبه هم حفظ نظم در جامعه و حفظ اصل اسلام است.
پس بنابراین مرحوم نائینی بهصراحت فرموده که ما هیچگونه احساس عدم و یا کمبود دلیل برای اثبات ولایت فقیه نمیکنیم؛ زیرا اولاً ادله لفظیه داریم که در جای دیگر فرموده آن ادله بر اثبات ولایت فقیه دلالت میکنند و ثانیاً اگر کسی تنزل کرد و گفت ادله لفظیه ازنظر سند یا محتوایی بر ولایت فقیه دلالت نکرده و مشکل دارند دلیل حسبه در دست ما هست.
این نظرات مرحوم نائینی که در چند جلسه اخیر گفتیم، مهم بود؛ زیرا ایشان فقه الحکومه را هم تدریس و هم پیاده کرده است؛ بهگونهای که مرحوم نائینی در بحث مشروطیت تز و تئوری داده و میتوان گفت مرحوم نائینی تئوریسین بحث مشروطه است؛ یعنی اگر بخواهیم مغز و تئوری مشروطه را بررسی کنیم به نائینی میرسیم.
ایشان از نظر تئوری در مورد ولایت فقها کار زیادی انجام داد و این موضوع را مستند کرد؛ لذا توانست در بحث مشروطه با دست پر بیاید، غربزدهها میگفتند آخوندها بروند کار آخوندی خود را بکنند؛ اما مرحوم نائینی گفت: خیر! روحانیت و آخوندها میخواهند از دل ادله اسلام ثابت کنند که امور حسبیه هم قدر متیقن باید در دست فقها باشد تا چه برسد به بقیه امور که این بحث بسیار مهمی از مرحوم نائینی است.
اثبات ولایت فقیه از طریق دلیل حسبه در کلام آیتالله بروجردی
بعد جلوتر میآییم و به آیتالله بروجردی میرسیم، شاید تعجب کنید که آیتالله بروجردی در بحث ولایت فقیه نظرات بسیار خوبی دارد، ایشان داستانی دارند که من آن را از بزرگان و اساتید خود شنیدهام، وقتی ایشان مسجد اعظم قم را ساختند، مسجد اعظم در محل قبرستان قدیمی قم ساخته شد، عدهای از خشکهمقدسها تشکیک کردند که نمیشود در این مسجد نماز خواند، اینجا قبرستان و ملک شخصی بوده و از این حرفها و شبهه ایجاد کردند.
استاد ما آقای اشتهاردی میفرمود که آیتالله بروجردی روزی فراخوان داد و همه مردم جمع شدند، به بالای منبر رفت و مردم هم منتظر بودند سخنرانی مفصلی از ایشان بشنوند، ایشان گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم، مردم! من را بهعنوان مرجع قبول دارید؟» پاسخ دادند بله، مرحوم بروجردی گفت: «میدانید که مرجع تقلید ولایت دارد؟»، مردم پاسخ دادند بله، ایشان فرمود: «پس من دستور دادم در اینجا مسجد اعظم بسازند، والسلام».
یعنی ولایت فقیه اگر نتواند بر روی گورستان عمومی قدیمی ساختمان بسازد به چه دردی میخورد؟ مرحوم بروجردی در اینجا عملاً گفت که ولایت فقیه را قبول دارم.
حالا عبارت ایشان را بخوانیم، مرحوم بروجردی در بحث نماز جمعه و مسافر کتابی دارد که آقای منتظری آن را تقریر کرده است، این کتاب تقریرات درس ایشان بوده و عنوان آن هم «البدر الزاهر فی صلاه الجمعه و المسافر» است، مرحوم بروجردی در این کتاب در بحث امور حسبیه میفرماید: «کون الفقیه العادل منصوبا من قبل الائمه علیهم السلام لمثل تلک الامور العامّه المهمه المبتلی به العامه». [1]
فقیه عادل از سوی ائمه برای امور عمومی و اموری که اسم آن را امور حسبیه میگذاریم نصب شده است، امور عمومی و مهمی که مردم به آن مبتلا هستند؛ مثل اموال یتیم و مجانین، تعیین تکلیف زنی که شوهرش یک سال او را ترک کرده و نه نفقه و نه طلاق میدهد، یا مثلاً میخواهند خیابانی بکشند به قبرستان خورده، چهکار کنند؟ خیابان نزنند؟ مبلمان شهری را تغییر دهند؟ چهکار کنند؟
«مما لا اشکال فیه اجمالاً بعد ما بیناه و لا نحتاج فی اثباته الی مقبوله ابن حنظله، غایه الامر کونها ایضاً من الشواهد»؛ یعنی نصب فقیه برای این کارها از اموری است که اجمالاً ما هیچ اشکال و شک و شبههای در آن نداریم، از کجا؟ بعد از آنکه توضیح داده و بیان کردیم و حوزه ولایت فقیه را در امور حسبیه گسترده دانستیم، برای اثبات اینکه فقیه منصوب ائمه است احتیاجی به دلایل لفظی مثل مقبوله عمر بن حنظله نداریم، نهایت امر اینکه این مقبوله از مؤیدات و شواهد است؛ پس اصل این است که اگر ما بخواهیم ولایت فقیه را اثبات کنیم یکی از چیزهایی که شکی در آن نیست امور حسبیه است البته میتوانیم ادله لفظیه را بهعنوان شاهد و مؤیدات این بحث بیاوریم، این هم نگاه آیتالله بروجردی بود که در این باب خیلی مهم است.
حسبه و ولایت فقیه در عبارات امام خمینی (ره)
امام خمینی (ره) هم از این جهت در صدر و رأس فقها است، ایشان در صفحه 248 کتاب البیع بهصراحت میفرماید و عبارتی دارند که در بحث ولایت فقیه کاملاً نظر نهایی ایشان را بیان میکند.
امام راحل فرموده است: «و لایخفی أنّ حفظ النظام و سدّ ثغور المسلمین و حفظ شبّانهم من الانحراف عن الإسلام و منع التبلیغ المضادّ للإسلام و نحوها، من أوضح الحسبیّات و لایمکن الوصول إلیها إلّا بتشکیل حکومه عادله إسلامیّه مع غض عن ادلة الولایة لاشک فی ان الفقهاء العدول هم القدر المتیقن فلابد دخالة نظرهم ولزوم الحکومة بادنهم ومع فقدهم او عجزهم عن القیام بها یجب علی المسلمین العدول ولابد من استئذانهم الفقیه لوکان». [2]
امام خمینی (ره) بحث ولایت فقیه را به روزتر کرده و مصادیق روشنتری را بیان کرده است، فرموده: مخفی نماند که حفظ نظام، اینکه مرزهای مسلمین باید محکم باشد تا دشمن به هوس هجوم و فکر تعدی نیفتد، حفظ جوانان از انحراف از اسلام و جلوگیری از تبلیغات ضداسلام و امثال این از روشنترین مصادیق امور حسبیه است.
امام در ادامه میفرماید نمیتوان به این حسبیات دسترسی پیدا کرد و نمیشود بهصورت فلهای عمل شود و هر کسی خود عهدهدار امور حسبیه شود، اگر کجی دید آن را راست کند مشکلی دید سامان دهد؛ زیرا این خود سبب هرج و مرج میشود، هر کس بگوید من عهدهدار امور حسبیه هستم و قصد دارم این کجی را راست کنم، اگر خود این فرد کج شد چه کسی باید او را راست کند؟ بالاخره باید کسی باشد که میزان و معیار باشد.
امام راحل میفرماید: وصول امور حسبیه ممکن نیست مگر به تشکیل حکومت عادل اسلامی تا بتواند همه را جمع و جور کند، «مع غض عن ادلة الولایة»؛ یعنی چشم پوشیدن از ادله لفظیه که یک ماه است داریم در مورد آن بحث میکنیم، اگر فرض کنیم برای اثبات ولایت فقیه هیچ دلیل لفظی نداشته باشیم شک نداریم که فقهای عادل در بحث امور حسبیه قدر متیقن هستند و باید نظر آنها را در امور حسبیه داشته باشیم و حکومت با اذن آنها باشد.
امام در ادامه میفرماید: حالا اگر زمانی آمد که فقیه نداشتیم - که خدا آن روز را نیاورد!- یا فقها ناتوان بودند و نتوانستند، حکومت پُرزور بود و فقها کمزور بودند، زورشان به حکومت نرسید که حکومت اسلامی تشکیل دهند، بر مسلمانهای عادل واجب است که امور حسبیه را جمع و جور کنند تا بر زمین نماند؛ ولی در عین حال باز هم باید از فقیه اجازه بگیرند.
خب روشن است، در بحث امور حسبیه پنج یا شش جلسه صحبت کردیم، به دلیل اینکه بحث حسبه بسیار مهم بود آن را بهصورت مفصل بیان کردیم تا حواستان باشد که اگر کسی در مبحث اثبات ولایت فقیه در ادله لفظیه خدشهای وارد کند نمیتواند به دلیل حسبه خدشهای وارد کند؛ زیرا بزرگان و فقها حتی آیتالله خویی که قبلاً نظرات ایشان را خواندیم که در بحث ادله لفظیه مقداری اشکال دارند؛ اما ایشان هم در بحث امور حسبیه فرموده که ولایت و حتی ولایت مطلقه را میتوان قائل شد.
حسبه و ولایت فقیه در کلام آیتالله تبریزی
استاد ما آیتاللهالعظمی تبریزی که من بیشتر اصول و فقه را خدمت ایشان خواندم، انسان خوشنفسی بود و بسیار هم به امام (ره) ارادت داشت، زمانی که امام راحل زنده بود گاهی که میخواست به امام (ره) اشکال علمی بگیرد ابتدا عظمت امام راحل را مطرح میکرد بعد اشکال میگرفت.
مرحوم آیتاللهالعظمی تبریزی گاهی شوخی میکرد، ترک زبان بود و در تکلم فارسی چندان روان نبود، مثلاً میخواست در مورد امام راحل بگوید: خدا طول عمر بدهد میگفت: «خدا طول بدهد!» یا میخواست آدرس روایت بدهد میگفت: فرض کنید جلد 11 صفحه فلان! خیلی مقید به این امور نبود و میگفت طلاب خود بروند روایت را پیدا کنند.
مرحوم تبریزی شرح مکاسبی دارد که تقریرات درس وی را آوردهاند، ایشان بحث ولایت فقیه را خیلی باز کرده است، در فرمایشات ایشان نکات جدیدی هست که بهتر است بخوانیم.
البته در بحث ولایت فقیه و حسبه موضوع دیگری داریم که آیا اعلمیت شرط است یا نیست؟ که این بحث دیگری است که باید یک جلسه به آن بپردازیم.
مرحوم تبریزی میفرماید: «لاینبغی الریب فی ان تهیئة الامن للمؤمنین بحیث یکون بلادهم علی امن من کید الاشرار و الکفار من اهم مصالحهم والمعلوم وجوب المحافظة علیها و ان ذلک مطلوب للشارع. فان تصدّی شخص صالح لذلک بحیث یعلم برضاء الشارع بتصدیه کما اذا کان فقیهاً عادلاً بصیراً، او شخصاً صالحاً کذلک مأذوناً من الفقیه العادل، فلایجوز للغیر تضعیفه و التصدی لاسقاطه عن القدرة. حیث تضعیفه اضرار للمؤمنین ونقض للغرض المطلوب للشارع، بل یجب علی الآخرین مساعدته وتمکینه فی تحصیل مهمّته... ولا یخفی انّ کل تصرف لا یخرج عن حدود التحفظ علی حوزه الاسلام والمسلمین نافذ من المتصدی الامور المسلمین فیما اذا کان مقتضی الادلة جوازه کتهیئة مراکز الثقافة لنشر المعلوم وبسط الرفاه الاجتماعی»[3]
شکی نیست که آماده کردن امنیت برای مؤمنان بهگونهای که جامعه اسلامی از کید اشرار و کفار در امنیت باشد، از مهمترین مصلحتهای امت اسلام است، معلوم است که باید این امنیت و مصلحت را حفظ کرد، شرع مقدس هم طرفدار امنیت بوده و خواهان این است که مصلحت امور مردم تأمین شود.
با تصدی و پذیرفتن مسؤولیت حسبه و زمانی که انسان درست و حسابی عهدهدار این مسؤولیت شود، به نحوی که بدانیم شارع به آن راضی است؛ مثلاً انسان متدین متشرع آمده و امور حسبیه را عهدهدار شده است یا زمانی که فقیه عادل بصیر یا شخص سالمی که فقیه عادل او را تأیید کرده امور را بر عهده گرفته است، «فلایجوز للغیر تضعیفه» این نکته جدید در صحبت آیتالله تبریزی است که اگر کسی امور حسبیه را عهدهدار شد حال چه میخواهد فقیه باشد یا آدم صالح سالم باشد، کسی حق ندارد او را تضعیف کند؛ یعنی باید از او تبعیت کند نه اینکه بخواهند کودتا کرده و او را سرنگون کنند تا خود بر جای او بنشینند.
هرکس امور حسبیه را عهدهدار شد، اگر فقیه عادل بود که چه بهتر و اگر فقیه ممکن نبود و شخص صالحی امور حسبیه را بر عهده گرفت، کسی حق اینکه او را از قدرت ساقط کند را ندارد؛ زیرا تضعیف کسی که امور حسبیه را عهدهدار شده و نظم جامعه را برقرار میکند ضرر به مسلمانها است و نقض غرض است؛ زیرا شارع مقدس میخواهد جامع منظم و سامانمند باشد و هر چیزی بر سر جای خودش باشد.
حالا کسی آمده جلودار شده و میخواهد جامعه را بهصورت منظم اداره کند کسی بیاید و او را تضعیف کند، بلکه بر دیگران واجب است که او را کمک کنند؛ یعنی حتی اگر فقیهی عهدهدار امور حسبیه شده مابقی فقها باید به او کمک کنند تا بتواند این کار مهم را پیش ببرد.
حالا کسی که عهدهدار امور حسبیه مردم شده، هر کاری که بتواند به نفع مسلمانان انجام دهد اشکالی ندارد، دست او باز است و مبسوط الید است.
مخفی نماند هر تصرفی که خارج از حدود تحفظ بر حوزه اسلام و مسلمانان نباشد؛ یعنی خلاف مقررات شرع نباشد، کسی که متصدی امور مسلمان شده و در چهارچوب شریعت جامعه را اداره میکند در هر جا که ادله شرع آن را جایز میداند حرف و حکم او نافذ است، مثل آماده کردن مراکز فرهنگی؛ کتابخانه بسازد، کتاب بخرد و در اختیار مراجعان به کتابخانه بگذارد، مانند مرحوم آیتاللهالعظمی مرعشی کتابخانه تاریخی درست کند؛ زیرا نشر علوم اسلامی یکی از امور حسبیه است.
همچنین ایجاد رفاه اجتماعی مردم، گسترده کردن زندگی و بیرون آوردن مردم از تنگناهای اقتصادی بهگونهای که مرفه و برخوردار باشند و از این کارها جزء امور حسبیه است.
ببینید آیتالله تبریزی مثالهای جدیدتری آورده و امور حسبیه را باز کرده است؛ بنابراین تا اینجا اثبات شد که اگر ما با ادله لفظیه فراوانی که خواندیم؛ شامل 19 حدیث و چند آیه قرآن که برای اثبات ولایت فقیه کافی است؛ اگر کسی با وجود این آیات و احادیث باز هم اِن قُلتی داشته باشد نمیتواند در امور حسبیه خدشهای وارد کند و فقهای بزرگواری از این دلیل استفاده کردهاند.
البته ما بنا داشتیم از شیخ مفید شروع کنیم و جلو بیاییم و آنجا که این فقها کلمه حسبه به کار بردهاند را بخوانیم، دیدیم طولانی میشود، شاید یکی دو جلسه دیگر این بحث را ادامه دهیم؛ زیرا در امور حسبیه این بحث، بحث جدیدی بوده و در این زمینه چندان کار نشده است؛ بهگونهای که اگر شما در فضای اینترنت هم جستجو کنید احتمالاً نتوانید در بحث ولایت فقیه و امور حسبیه نوشته مستقلی پیدا کنید.
البته ما خیلی ادعا نداریم؛ اما ادعا میکنیم که یکی از کسانی که پیشتاز شده و امور حسبیه را با ولایت فقیه چفت و محکم کرده، نگارنده مقاله «حسبه و ولایت فقیه» است، شاید از این دست مقالات کم باشد، وقتی من این مقاله را مینوشتم مقالهای که بهصورت مستقل در مورد امور حسبیه و ولایت فقیه باشد ندیدم، حالا اگر پیدا کردید آدرس دهید، شاید بعدها نوشته شده باشد. روی این مقاله خیلی کار کردم؛ لذا اگر شما را یک هفته معطل کردم میارزید؛ زیرا خودم چهار ماه برای نوشتن آن معطل شدم گفتم به یک هفته معطلی آن میارزد تا شما بحث را از زوایای گوناگون ببینید.
در ادامه بحثی با عنوان تزاحم فقها در امور حسبیه داریم که اگر فقها با هم تزاحم کردند و چند فقیه گفتند که ما میخواهیم امور حسبیه را عهدهدار شویم، این خود سبب هرج و مرج میشود، آیا اسلام برای این مسئله راهکاری دارد یا خیر؟ انشاءالله این را هم در یکی دو جلسه ادامه داده و سپس سراغ مباحث بعدی میرویم. 902/236//ر
مقرر: هادی رحیمی کوهستان
منابع و مآخذ:
[1]. البدر الزاهر فی صلاه الجمعه و المسافر، آیتالله بروجردی، ص 57.
[2]. کتاب البیع، روحالله خمینی، ص 248.
[3]. ارشاد طالب فی شرح المکاسب، تبریزی، جواد، ج 3، ص 38 و 40.