به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاعرسانی وسائل، حجتالاسلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده ولی فقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، در جلسه سی و سوم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی که چهاردهم دیماه 95 با حضور طلاب و روحانیون سطح چهار حوزه علمیه استان در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی (ره) بجنورد برگزار شد، در ادامه بیان دلایل اثبات ولایت فقیه، به تشریح دیدگاه آیتالله نائینی در مورد حسبه بهعنوان یکی از دلایل عقلی و عرفی اثبات ولایت فقیه پرداخت.
خلاصه درس گذشته:
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی با بیان اینکه در مورد حسبه دو نگاه حداقلی و حداکثری در بین علما وجود دارد، افزود: یک نگاه تنگ، محدود و حداقلی است که شامل موارد غُیَب و قُصَّر میشود و یک نگاه باز و گسترده که حتی حاکمیت را هم دربر میگیرد و میگوید تشکیل حکومت، نظم و نظام بخشیدن به جامعه هم از امور حسبیه است.
وی افزود: با توجه به معنای حسبه «لا یرضی الشارع بترکه»؛ هر چیزی که شارع به ترک و تعطیلی آن راضی نیست، اجرای آن بر عهده مؤمنان است؛ اما در جاهایی که تنبیه میخواهد، تشدید مجازات میخواهد و مقداری کار به جاهای حساس میکشد باید فقیه ولایتی را که دارد اعمال کند تا بتواند فصل خصومت کرده و تنظیم و تمشیت امور کند.
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی اظهار کرد: از مجموع روایات به دست میآید که شارع مقدس کارهای خوب و یاری رساندنهای گوناگون را دوست دارد که این امور عام بوده و گستره آن از احقاق حق یک مظلوم از ظالم که نیاز به قوه قهریه دارد تا دست بیچارهای را گرفتن و بلند کردن، شامل میشود.
وی تصریح کرد: در مرحلهای از امور حسبه که نیاز به قوه قهریه و ساز و کار تنبیه و تعزیر وجود دارد، دیگر به انسانهای معمولی اجازه داده نشده که قوه قهریه را به کار گیرند، در اینجا میگوییم فقیه شایستهترین فردی است که میتواند عهدهدار امور حسبیه شود و این را شارع گفته است.
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی خاطرنشان کرد: معروفهای اخلاقی را همه انجام میدهند؛ اما معروفهایی هست که از اخلاق گذشته و بالاتر است، جنبه حکومتی و اجرایی و اقتدار دارد که در اینجا باید ولایت و حکومت پشت آن باشد که انجام بگیرد.
خلاصه درس حاضر:
حجت الاسلام یعقوبی با بیان اینکه حسبه یکی از راههای دقیق اثبات ولایت فقیه است، افزود: اگر بالفرض نتوانیم از ادله لفظیه دلیلی بر اثبات ولایت فقیه به دست بیاوریم - که میتوانیم - و بگوییم ادله لفظیه دلالت روشنی بر این مسأله ندارد، از راهکار حسبه و اثبات مسائل حسبیه در جامعه دینی میتوانیم ثابت کنیم که باید در جامعه یک حاکمیت، رهبری و نظم و نظامی باشد تا مسائل دینی و اسلامی اجرا شود.
وی افزود: مرحوم نائینی نظریات بسیار خوبی در مسائل سیاسی و حکومتی اسلام داشت و در حقیقت توانمندی فقه را به نمایش گذاشت؛ یعنی مرحوم نائینی کاری کرد که به حوزههای علمیه گفته شود ما میتوانیم بر اساس قواعدی که اسلام به ما داده، اسلام پویا، حکومتی و انقلابی داشته باشیم.
امام جمعه شهر بجنورد تصریح کرد: یکی از شیوههای مرحوم میرزای شیرازی این بوده که قبل از اینکه درس را شروع کند، یک طلبه فرازی از نهجالبلاغه را میخوانده، آن مرحوم توضیح میداده و بعد درس را شروع میکرده است که این موضوع اهمیت نهجالبلاغه را نشان میدهد؛ زیرا میتوان در نهجالبلاغه یک کتاب حکومتی و فقه حکومتی را دید.
وی با اشاره به دیدگاه علامه نائینی در این زمینه، اظهار کرد: حاصل کلام مرحوم نائینی از اول تا آخر اثبات ولایت برای فقیه است به نسبت آنچه میدانیم که شارع راضی به ترک آن نیست؛ یعنی هرچه که شما تصور کنید شارع نمیخواهد ترک شود فقیه در این موارد ولایت دارد.
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی ادامه داد: در حالتی که امکان داشته باشد که امور به فقیه ارجاع داده شده و فقیه سردمدار شود، تصدی این امور برای غیر فقیه جایز نیست، البته گاهی فقیه به کسی میگوید تو این کار را انجام بده و عهدهدار شو؛ یعنی یا باید خود فقیه عهدهدار امور حسبیه شود و یا به کسی اجازه دهد که عهدهدار این موارد شود.
وی گفت:مرحوم نائینی یکی از فقهایی است که بحث حسبه را اجتهاداً، فقهاً و اصولاً بهخوبی به کرسی نشانده، بهصورت شایستهای از آن استفاده کرده و به صراحت فرموده اگر برای اثبات ولایت فقیه هیچ دلیل لفظی نداشته باشیم حسبه برای ما کافی است.
تقریر درس:
بسمالله الرحمن الرحیم
در جلسه قبل عرض کردیم که در مورد بحث حسبه بزرگانی از علما و فقها فرمایشات بسیار مهمی دارند و فرمودهاند که ما میتوانیم بنای رهبری دینی و حکومت اسلامی را بر حسبه استوار کنیم؛ یعنی اگر بالفرض نتوانیم از ادله لفظیه دلیلی بر اثبات ولایت فقیه به دست بیاوریم - که میتوانیم- و بگوییم ادله لفظیه دلالت روشنی بر این مسأله ندارد، از راهکار حسبه و اثبات مسائل حسبیه در جامعه دینی میتوانیم ثابت کنیم که باید یک حاکمیت، رهبری و نظم و نظامی باشد تا مسائل دینی و اسلامی اجرا شود.
یکی از کسانی که در این میدان کار زیادی کرده و میتوان گفت که فقه حکومتی را به میدان آورده و حرفهای نو و مبناهای محکمی ارائه داده است، مرحوم علامه نائینی است.
مرحوم میرزا محمدحسین نائینی شخصیت بسیار برجستهای است که در فضای بسیار حساسی از تاریخ زندگی میکرده است، بعد از فتوای میرزای شیرازی مبنی بر تحریم تنباکو فضای جامعه نسبت به مرجعیت عوض و نگاهها متوجه حوزههای علمیه شد؛ به این معنا که میتوان از حوزههای علمیه توقع ورود به مسائل سیاسی در حد اعلی را داشت و حوزههای علمیه در سرنوشت جامعه اسلامی تأثیرگذار هستند.
مرحوم نائینی در چنین فضایی زندگی میکرد، نظریات بسیار خوبی در مسائل سیاسی و حکومتی اسلام داشت و در حقیقت توانمندی فقه را به نمایش گذاشت؛ یعنی مرحوم نائینی کاری کرده که به حوزههای علمیه گفته ما تواناییم و میتوانیم بر اساس قواعدی که اسلام به ما داده، اسلام پویا، حکومتی و انقلابی را داشته باشیم.
ایشان در کتاب «تنبیهالامه و تنزیهالمله» جملهای دارد که میفرماید: عجیب است ما بزرگان حوزههای علمیه از کلمه «لاتنقض الیقین بالشک» رسالهها نوشته و قاعدهها استخراج کردیم، چطور شد از یک عبارت «لاتنقض الیقین بالشک» این همه قاعده و کتاب نوشتیم آیا از این منابع قرآنی، روایی، نهجالبلاغه و ... نمیتوانیم اساس و مبانی حکومت اسلامی را استخراج کنیم؟ مرحوم نائینی تعجب میکند و میگوید: این نامه مالک اشتر یک دنیا حرف برای گفتن دارد.
یکی از شیوههای مرحوم میرزای شیرازی این بوده که قبل از اینکه درس را شروع کند، یک طلبه فرازی از نهجالبلاغه را میخوانده، آن مرحوم توضیح میداده و بعد درس را شروع میکرده است که این موضوع اهمیت نهجالبلاغه را نشان میدهد؛ زیرا میتوان در نهجالبلاغه یک کتاب حکومتی و فقه حکومتی را دید.
مرحوم شهید مطهری درباره مرحوم نائینی چند جملهای دارد که ابتدا این جملات را مرور میکنیم تا ابتدا در اذهان ما ترسیم شود که مرحوم نائینی که چه کسی است، شهید مطهری میفرماید: مردانی چون نائینی پیشروان بینش جدید از توحید و اسلام و نخستین احساسکنندگان درد و طلب نوین اسلامی و پایه گذران ملیت جدید توحید بودند. [1].
شهید مطهری در کتاب نهضتهای صدساله که جزوه و مجموعه آثار هم هست، نائینی را بیشتر معرفی کرده و میفرماید: باید انصاف داد که تفسیر دقیق از توحید عملی، اجتماعی و سیاسی اسلام را هیچکس به خوبی علامه بزرگ و مجتهد سترگ مرحوم میرزا محمدحسین نائینی توأم با استدلال و استشهادهای متقن از قرآن و نهجالبلاغه در کتاب ذیقیمت تنبیه الامه بیان نکرده است [2]
یکی از ویژگیهای مرحوم نائینی این است که برخلاف علما و فقهای دیگر از نهجالبلاغه استفاده زیادی کرده و از قرآن کمک بسیاری گرفته است تا چهره سیاسی اسلام و چهره فقه حکومتی را از این منابع ترسیم کند.
حالا برویم سراغ مطالبی که ایشان در مورد حسبه فرموده است، اگر به کتاب نگاه کنید میبینید که عبارات پیچیدهای دارد؛ اما مبنای نظری ایشان در همین عبارات هست، مرحوم کتابی دارند با عنوان «المکاسب و البیع» که عربی بوده و در آن محمدتقی آملی تقریرات درس استاد خود، علامه نائینی را بیان کرده و نظریاتش را آورده است.
نگاه نائینی راجع به مسائل حسبه
مرحوم نائینی در این کتاب در مورد حسبه تعبیر عربی دارد و میفرماید: «و حاصل الکلام من ادله الی آخره هو ثبوت الولایة الفقیه بالنسبة الی ما علم بعدم رضاء الشارع فی تعطیله وانه مع التمکن فی الأرجاع الیه لایجوز لغیره التصدی ویجوز التصدی عن المأذون من قبله ومن جعله الفقیه نائبا عن نفسه ضرورة ان الأمور الحسبیّة لیست کمنصب القضاء مما لاتکون قابلة للنیابة» [3]
حاصل کلام مرحوم نائینی از اول تا آخر اثبات ولایت برای فقیه است به نسبت آنچه میدانیم که شارع راضی به ترک آن نیست؛ یعنی هرچه که شما تصور کنید شارع نمیخواهد ترک شود فقیه در این موارد ولایت دارد.
در حالتی که امکان داشته باشد که امور به فقیه ارجاع داده شده و فقیه سردمدار شود، تصدی این امور برای غیر فقیه جایز نیست، البته گاهی فقیه به کسی میگوید تو این کار را انجام بده و عهدهدار شو؛ یعنی یا باید خود فقیه عهدهدار امور حسبیه شود و یا به کسی اجازه دهد که عهدهدار این موارد شود.
یا باید فقیه خود متصدی این کارها شود و باید به کسی اذن و اجازه دهد که این کارها را انجام دهد، کسی که فقیه او را از طرف خود نایب قرار داده است، مثلاً میگوید من فلانی را محتسب و مسؤول اجرای کار قرار دادم. همانطور که امر فقیه باید نافذ باشد و انجام شود باید فرمان آن کسی که از طرف فقیه مأذون است هم نافذ باشد. چرا؟
زیرا امور حسبه نیابت بردار است، مثل قضاوت نیست که حتماً باید خود قاضی آن انجام دهد و قاضی نمیتواند به کسی بگوید من نمیتوانم این قضاوت را انجام دهم تو انجام بده، وقتی قاضی نصب میشود باید خودش کارها را انجام دهد؛ اما در امور حسبه دست فقیه باز است یا خودش باید مستقیم انجام دهد یا نایب و کسی را معین کند تا او کارها را انجام دهد.
پس بنابراین وقتی بین این دو موضوع امر دائر باشد که امور حسبیه را به فقیه بدهیم یا غیرفقیه، در این زمینه فقیه اولی است و اگر خود فقیه نتواند امور حسبیه را اجرایی کند هر کسی را که معین کند آن شخص حکم خود فقیه را دارد.
بعد ایشان در کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» همین مسائل را به فارسی برگردانده است، منتها فارسی آن زمان با فارسی فعلی فرق میکرده است، ادبیات آن زمان با الآن خیلی فرق کرده است.
مرحوم نائینی جملهای دارد و میفرماید: در عصر غیبت هم به نظر و ترجیحات نواب عام؛ یعنی نواب عام امام زمان ترجیح دارد که امور را عهدهدار شوند یا کسی که در اقامه وظایف مذکوره؛ یعنی امور حسبیه مأذون باشد؛ یعنی یا باید خود فقیه امور حسبیه را انجام بدهد یا کسی این امور را عهدهدار شود که از کسی که اجازه دارد اجازه بدهد، اجازه داشته باشد.
پس یکی از ویژگیهای فقیه این است «له ولایة الاذن»، این اصطلاحی است که در کتابهای فقهی ما هم آمده است، فقیه ولایة الاذن دارد؛ یعنی گاهی خود فقیه کاری را انجام میدهد و گاهی ولایت دارد اجازه دهد دیگران این کار را انجام دهد.
پس در عصر غیبت این امور موکول خواهد بود؛ یعنی به فقیه و کسی که از جانب فقیه مأذون است موکول و سپرده شده است «و بعد از کمال وضوح و بداهت این معنی فروع سیاسیه مترتبه بر این اصل بدین ترتیب است«
یعنی بداهت این امر روشن بوده و استدلال زیادی هم نمیخواهد؛ وقتی ما این اصل را تأسیس کردیم فروعی هم دارد، وقتی فقیه مأذون است که امور حسبیه را عهدهدار شود فروع دیگری هم دارد؛ مثلاً میتواند انبار محتکر را خالی کند و به مردم بگوید بیایید و با قیمت عادلانه این اجناس را بخرید یا به مردی که نفقه خانم خود را نمیدهد و او را اسیر کرده است بگوید یا طلاق بده یا نفقهاش را بده که این موارد جز فروع سیاسیه میشود، وقتی اصل را استوار کردیم میتوانیم فروع سیاسی دیگری هم از آن استخراج کنیم.
میخواهم عرض کنم مرحوم نائینی در آن شرایط که حکومت دست ستمکار بوده و حکومت ظالمها و پادشاهی بوده است، این حرفها را زده و فرموده در مبانی دینی دست ما بسته نیست، اگر میگفت مشروطه، مشروطه یعنی مبارزه با ظلم؛ منتها در آن زمان نمیتوانستند این حکام ظلم را زیر و رو و سرنگون کنند و هنوز جامعه آنقدر آگاهی کاملی نداشت.
مرحوم نائینی فرمود: حال که نمیتوانیم این نظام شاهنشاهی را سرنگون کنیم لااقل ظلم این نظام را کم کنیم؛ یعنی شرایطی را برای سلطنت درست کنیم که نتواند اسب خود را به همهجا بتازد.
ببینید اصلاً معنای مشروطه همین است؛ یعنی پادشاه را به قیودی مشروط کنیم که نتواند هر کاری دلش خواست انجام دهد؛ منتها گفتند مشروطه مشروعه.
فرق شیخ فضلالله نوری با دیگران این بود که شیخ فضلالله در ایران بود و میدانست غربزدهها در حال انجام چه کاری هستند؛ اما مابقی علما در نجف بودند و شاید شرایط برای آنها ملموس نبود؛ لذا شهید فضلالله نوری هنر زیادی به خرج داد و در شرایطی که مشاهده کرد غربزدهها و نفوذیها قصد دارند از نهضت مشروطه سوءاستفاده کرده و آن را به سمت فرهنگ غربی منحرف کنند، فریاد زد که ما نهضت مشروطه مشروعه میخواهیم؛ یعنی این نهضت باید در چهارچوب شرع هدایت شود.
بعد از آنکه مرحوم نائینی این اصل را پایهریزی میکند که بله فقیه اذن داشته و میتواند برای امور حسبیه اذن دهد تا جامعه اداره شود، میفرماید: «چون سیاسات نوعی و انتظام امور و ضبط اعمال غاصبین که از امور حسبیه واجبه است بر تنظیم این دستورات متوقف است، پس به انضمام دادن اهلش از جهت مشروعیت و الزام بیاشکال است و برای شبهات داهیه راهی نیست»[4]
سیاسات نوعی یعنی مواردی که مردم نوعاً به آن نیاز دارند؛ نظم، انضباط، امنیت و اینگونه موارد جزء سیاسات نوعی است؛ یعنی این موارد باید در جامعه دینی انجام گیرد.
امور حسبیه را به کسی بدهید که اهل آن باشد و شرعاً بتواند این کارها را انجام دهد؛ یعنی باید فقیه این کار را عهدهدار شود و با بر عهده گرفتن امور حسبیه از سوی فقیه، برای شبهات فریبدهنده و گمراهکننده راهی نیست و نباید به آنها توجه کرد.
در آن زمان شبهات بسیاری مطرح میشد که فقیه چه کار به این امور دارد؟ چرا علما و مراجع در نهضت مشروطه دخالت میکنند؟ آنها باید بروند و تنها درس بدهند، دین با سیاست چه کار دارد؟ فقیه را چه به سیاست و از اینگونه موارد که عبارت مرحوم نائینی جواب این شبهات است.
اینها مبانی بحث حسبیه است، اجازه دهید خاطرهای برای شما بگویم که راجع به همین بحث است، یک زمانی در اصفهان، شاید حدود 20 سال پیش که من مقاله «نوآوریهای نائینی در فقه» را نوشته بودم، همایشی برای بزرگداشت مرحوم نائینی در اصفهان برگزار شد که قرار بود من در آن همایش این مقاله را ارائه دهم.
قبل از ارائه مقاله از سوی من یکی از بزرگان مجتهد ساکن قم که الآن مرحوم شده است، پشت تریبون رفت و شروع کرد به طرح مسائلی ازجمله اینکه چرا شما در این همایش اینقدر از سیاست نائینی گفتید و از فقه نائینی نمیگویید؟ ایشان فقیه و اصولی بود؛ اما این جلسه تماماً رنگ سیاسی به خود گرفته است! حالا قرار بود من بعد از ایشان مقاله خود با عنوان «نوآوریهای نائینی در فقه» را ارائه دهم.
وقتی پشت تریبون رفتم بعد بسم الله الرحمن الرحیم گفتم: من معتقدم هر کس کتاب «تنبیهالامه و تنزیهالمله» مرحوم نائینی را بفهمد استاد درس خارج سیاست است و با این جمله احسنت گفتن حضار شروع شد، یک اشاره من هم به این عالم بزرگوار بود که آقاجان! کتاب «تنبیهالامه و تنزیهالمله» مرحوم نائینی درست است که فارسی نوشته شده؛ اما لابهلای هر کلمه آن یک مبنای فقهی وجود دارد و شما باید این کتاب را بهعنوان تز اجتهاد مرحوم نائینی ببینید.
درست است که کتاب فارسی است؛ اما شما ببینید که عبارات فارسی کتاب هم با مبانی دین و فقه ممزوج است؛ لذا اگرچه کتاب کوچکی است اما در آن به همه اصول حاکمیت اسلامی، حکومت دینی و فقهالحکومه به زیبایی اشاره شده است.
من دو مقاله دیگر راجع به مرحوم نائینی دارم؛ یکی «نوآوریهای نائینی در علم اصول» و دیگری «نوآوریهای نائینی در فقه» و در این مقالات کاملاً ذکر کردهام که مرحوم نائینی یک فقیه نواندیش است که هم در اصول و هم در فقه حرفهای نو و جدیدی دارد که دیگران ندارند.
بنابراین عباراتی که امروز از مرحوم نائینی خواندیم درست است که فارسی بود اما عبارات فارسی آن تنه به عربیهای معضل میزند؛ یعنی در هر عبارت آن یک اصل فقهی و اصولی وجود دارد.
ویژگی مرحوم نائینی این است که نوآوری کرده و از همان عباراتی که علما و فقها بارها و بارها خواندهاند بهره سیاسی گرفته و برای توضیح حکومت اسلامی و ولایت فقیه استفاده کرده است.
پس تاکنون روشن شد که یکی از فقهایی که بحث حسبه را اجتهاداً، فقهاً و اصولاً خوب به کرسی نشانده، بهخوبی از آن استفاده کرده و بهصراحت فرموده اگر برای اثبات ولایت فقیه هیچ دلیل لفظی نداشته باشیم حسبه برای ما کافی است، مرحوم نائینی است.
در جلسات بعد عبارات دیگر ایشان را ادامه میدهیم و میخوانیم، بعد هم همین عبارات را امام راحل و سایر بزرگان با زبان، ادبیات و نگاهی دیگر مطرح کردهاند که انشاءالله این بحث را در جلسات بعد ادامه میدهیم./902/236/ر
مقرر: هادی رحیمی کوهستان
منابع و مآخذ:
[1]. خدمات متقابل ایران و اسلام، مرتضی مطهری، ص 41.
[2]. نهضتهای صدساله اخیر، مرتضی مطهری، ص 44.
[3]. المکاسب والبیع، تقریرات درس علامه نائینی، مقرر: محمدتقی آملی 341.
[4]. تنبیه الأمة و تنزیه الملة، نائینی، محمدحسین، تهران، انتشار، 1378، ص 107.