vasael.ir

کد خبر: ۵۱۸۴
تاریخ انتشار: ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۴:۲۸ - 16 May 2017
خارج فقه جهاد/ آیت الله کعبی/ جلسه15

جهاد تمکین کسب اقتدار برای اجرای کردن دین در جامعه است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل - جهاد تمکین یعنی جهاد برای کسب قدرت و اقتدار برای اجرایی کردن دین. نمونه روشن و بارز جهاد تمکین رفتار پیامبر گرامی اسلام(ص) است که در دو مرحله اتفاق افتاد. مرحله جهاد مکی و جهاد مدنی. جهاد مکی، جهاد کبیر است و برگرفته از آیه شریفه »«فَلا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبیراً» است و جهاد مدنی، همان قتال فی سبیل الله است.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛ آیت الله عباس کعبی، صبح یکشنبه ، دوم آبان ماه 1395 در جلسه پانزدهم درس خارج فقه جهاد در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ، ضمن ارائه تقسیمی سه گانه از جهاد به بررسی قسم اول یعنی جهاد تمکین پرداخت.

استاد عالی حوزه علمیه در تقسیم بندی خود جهاد را به:

اول: جهاد التمکین لاقامه الدین.

دوم: جهاد دفاع از اسلام و مسلمین و حراست از جایگاه دولت اسلامی.

سوم: جهاد توحید و عدل در گستره جهانی جهت ازادی مستضعفین در مقابله با ملحدین طاغوت مستکبر. با همین سه ویژگی خاص یعنی همانچه فقها به عنوان جهاد مشرکین یا اهل کتاب بحث کرده اند.

تقسیم نمود.

عضو جامعه مدرسین قم در بررسی جهاد تمکی ابتدا به تبیین معنای لغوی (تمکین) و ( اقامه الدین) پرداخت و سپس نگاه اهل تسسن به اصل تمکین و تعاریف آن ها از این امر را مورد بررسی قرار داد.

 

اصل واژه تمکین در لغت بنابر نقل بیضاوی «قرار گرفتن یک شیء در جایگاه خودش» است. «تجعل لشیء مکانا یتمکن فیه».

برخی از نویسندگان معاصر اهل سنت، اصطلاحی برای تمکین درست کرده اند و آن را به یکی از شاخه های فقه تبدیل کرده اند. فقهی را طراحی کرده اند به نام «فقه التمکین».

آنطور که بنده بررسی کرده ام، فقه التمکین از دیدگاه اینان درباره احیای امت اسلامی است. یعنی چگونه امت اسلامی را از عقب ماندگی نجات دهیم و به پیرشفت منجر شود. احیاء امر المسلمین. و یکی از روش های این نظریه، فقه تمکین است.

نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان پس از ببرسی و نقد نگاه اهل تسنن به جایگاه تمکین در فقه اسلامی و رد عنوان فقه التمکین نظرات علمای شیعه در این زمینه را مطرح کرد

علامه طباطبایی(ره) خیلی مختصر تمکین را تعریف کرده است. ایشان ضمن اشاره به آیه شریفه «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور»[5] می فرماید: «و المراد من تمکینهم فی الارض اقدارهم علی اختیار ما یریدون هم نحجو الحیاه من غیر مانع یمنعهم او مزاحم یزامحمهم».[6] یعنی توانمند سازی و مقتدر کردن جامعه ایمانی بر آن روش و سبک زندگی ای که می خواهند . یعنی اگر جامعه اسلامی بتواند سطح زندگی مطلوب خود را اجرایی کند، می شود متمکن. و مزاحمتی نباشد. پس اجرای سبک زندگی اسلامی بدون تهدید بیرونی و آسیب درونی، این می شود متمکن. تمکین زمانی محقق می شود که بتوانیم اسلام را اجرایی کنیم. اجرایی کردن اسلام و سبک زندگی اسلامی، از دیدگاه علامه طباطبایی(ره) می شود «تمکین».

 

مشروح این جلسه درس خارج فقه آیت الله کعبی را می توانید در ذیل ملاحظه بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جهاد ابواب مختلفی دارد. اولین باب آن در نظر ما به سه فصل تقسیم می شود:

فصل اول: جهاد التمکین لاقامه الدین.

فصل دوم: جهاد دفاع از اسلام و مسلمین و حراست از جایگاه دولت اسلامی.

فصل سوم: جهاد توحید و عدل در گستره جهانی جهت ازادی مستضعفین در مقابله با ملحدین طاغوت مستکبر. با همین سه ویژگی خاص یعنی همانچه فقها به عنوان جهاد مشرکین یا اهل کتاب بحث کرده اند.

فصل اول: جهاد التمکین لالقامه الدین

دو واژه در این فصل، قابل بحث است. جهاد را در جلسه اول عرض کردیم. اما تمکین چیست؟ اقامه دین چیست؟ اقامه دین از این آیه گرفته شده است: «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى‏ وَ عیسى‏ أَنْ أَقیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فیهِ کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبی‏ إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی إِلَیْهِ مَنْ یُنیبُ».[1]

«تمکین» در لغت و اصطلاح

واژه تمکین به چه معناست؟ غالبا در کتاب های فقهی تمکین را در کتاب نکاح به کار می برند. اما در کتاب جهاد، با واژه تمکین آشنا نیستیم. اما این واژه ریشه قرانی و روایی دارد که با کتاب جهاد هم تناسب دارد.

اصل واژه تمکین در لغت بنابر نقل بیضاوی «قرار گرفتن یک شیء در جایگاه خودش» است. «تجعل لشیء مکانا یتمکن فیه».

این واژه در معانی «تسلط چیزی بر چیزی» و  «تملک»، «اقتدار و قدرت»، «توانمندی و اقتدار»  در فارسی مکنت است. عرب معاصر هم می گوید التمکین الاجتماعی یعنی توانمندسازی اجتماعی. ان بنی فلان لذو مکنه یعنی فلان قبیله منکتی دارد. یعنی قدرت و حاکمیت و سلطنتی دارد. در لسان العرب هم ذیل واژه «مکنا» به معنی حاکمیت آمده است.

در قرآن کریم و روایات واژه تمکین و مشتقات آن به معنای قدرت، ظهور و بروز، تشخُص، نفوذ امر ، رسوخ و استحکام جایگاه آمده است. در آیات فراوانی حداقل سیزده مورد احصا کرده ایم که واژه «مکنا» آمده است. مثلا در سوره یوسف می فرماید: «وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ»[2] یا در سوره اعراف می فرماید:« لَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَکُمْ فیها مَعایِشَ».[3]

در تفسیر جامع طبرسی آمده است: «ای جعلنا فیکم مکانا» یا «ملکناکم و اقدرنا کم» جایگاه دادیم و توانمند کردیم. چیزی شبیه تسخیر. مکناکم یعنی سخرناکم.

ماهیت «فقه التمکین»

برخی از نویسندگان معاصر اهل سنت، اصطلاحی برای تمکین درست کرده اند و آن را به یکی از شاخه های فقه تبدیل کرده اند. فقهی را طراحی کرده اند به نام «فقه التمکین».

آنطور که بنده بررسی کرده ام، فقه التمکین از دیدگاه اینان درباره احیای امت اسلامی است. یعنی چگونه امت اسلامی را از عقب ماندگی نجات دهیم و به پیرشفت منجر شود. احیاء امر المسلمین. و یکی از روش های این نظریه، فقه تمکین است.

فقه التمکین از نظر دکتر صلابی

در این زمینه کتابی را آقای دکتر علی محمد محمد صلابی نوشته به نام «تبصیر المومنین بفقه النصر و التمکین». در آنجا گفته است در قرآن کریم انواع، شرایط، اسباب و اهداف تمکین را آورده است. او تعریفی از تمکین آورده است که : «فقه التمکین هو الدراسه انواع التمکین» تمکین به معنای قدرت چه انواعی دارد. اسباب و مراحل و اهداف و مقدمات آن تا آن اقتداری که امت اسلامی در صدر اسلام داشته، دوباره بازیابی کنیم و امت اسلامی جایگاهی داشت که آن را از دست داده است. به وسیله فقه التمکین می توانیم امت اسلامی را بازسازی و مقتدر کنیم.

این کتاب در واقع پایان نامه دکتری بوده و نزد جریان های اسلامی معاصر اهل سنت(اعم از سلفی و غیر سلفی)، محل رجوع شده است.

فقه التمکین از نظر عبدالحلیم

آقای علی عبدالحلیم در کتاب «فقه الدعوه الی الله» که قبل از آقای صلابی بوده، تمکین را به اهداف برگردانده است و گفته ریشه و هدف همه کارهای اسلامی و حرکت اسلامی-  اجتماعی باید به این تمکین برگردد. «حتی یکون سلطان دین الاسلامی علی کل دین». مانند قاعده «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه:». تمکین را به معنای علو اسلام گرفته و می گوید اصلا هدف بنیادی مجموعه رفتارها و حرکت های مسلمانان از جمله فقه اسلامی، باید علو اسلامی باشد.

و می گوید: قبل از تمکین، استخلاق است. برگرفته از آیه شریفه: «وَلَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُ»[4] تمکن از دین یعنی اقتدار. بنابراین تمکین جزو اهداف است.

فقه التمکین از نظر سید محمد یوسف

نویسنده و متفکر سوم از اینان، محمد سید محمد یوسف در کتاب «التمکین لامه الاسلامیه فی ظل القرآن الکریم» است. علم یا فقه تمکین  را علمی دانسته که علل عقب ماندگی مسلمانان را بررسی می کند که چه شد قدرت گذشته را از دست دادیم و چکار کنیم که این قدرت را به دست آوریم و مشکلات و موانع بازگشت به قدرت اسلامی چیست؟ و راه به سوی این اقتدار چیست؟ آیا اصلا می توانیم تمکین به دست آوریم یا خیر، راه بسته است؟

فقه التمکین از نظر فتحی یَکَن

یکی دیگر از نویسندگان معاصر که از اهل سنت و لبنانی است و گرایشاتی به سمت انقلاب اسلامی داشته و هنوز هم دارد، آقای «فتحی یکن» است. او تمکین را به دست آوردن اندکی قدرت و پیروزی و سلطه و حکومت دانسته است که مردم و پیروان قبول کنند که نوعی ثباتی برای اسلامی می شود و باعث علو شان می گردد. ایشان چیزی شبیه عناصر دولت، یعنی سرزمین، ملت، حاکمیت و حکومت را به شکل حداقلی داشتن را تمکین می داند.

 

جمع بندی

به نظر می آید تعریف هایی که نویسندگان اهل سنت در مورد تمکین داشته اند و آن را به یکی از شاخه های فقه تبدیل کرده اند،  و نامش را «فقه التمکین» گذاشته اند. مانند «فقه المقاصد»، که می گویند: مقاصد شریعت حفظ پنج چیز است: حفظ دین، حفظ نفس، حفظ مال، حفظ عقل و حفظ عرض و آبرو. همه شریعت به این پنج مقصد بازمی گردد و می گویند «فقه مقاصد» و موسس آن «شاطبی» در کتاب «الاشباح و النظائر» است. در فقه معاصر «محمد طاهر بن آشور» و تفسیری دارد بنام «تفسیر ابن عاشور» و برای این فقه مقاصد چقدر موسسه و سازمان تشکیل دادند و حتی متاسفانه بخشی از حوزه قم هم متاثر از فقه مقاصد شده است. تاثیری هم بر مباحث اصول فقهی دارد.

فقه تمکین از نظر آقایان هچنین وضعیتی دارد که در حوزه پیشرفت، تمدن و بازسازی امت اسلامی است. تعاریف این آقایان، ارتباطی با فقه ندارد. نمی توان اسمش را «فقه التمکین» گذاشت چون اینها یا به بررسی اسباب تخلف امت اسلامی بر می گردد. اینکه امت اسلامی چرا عقب مانده است و چه کنیم که امت اسلامی قیام کند؟ راه قیام را بررسی می کنند. جامعه شناسی یا سیاسی است اما حکم آن فقهی است. ادله بیاورد، می شود فقه. مثلا بگوید «واجب است امت اسلامی قیام کنند» و ادله آن را ذکر کنند، می شود فقه.

بیان اهداف اسلام، در تربیت، ساخت جامعه، دعوت به سوی خدا، حکومت، و... بیشتر به این مباحث پرداختند. چیزی که از رویکرد جامعه شناسی سیاسی و مباحث سیاسی که باعث احیای امکت اسلامی می شود، ارتباطی با فقه ندارد. بلکه مجموعه ای از مباحث قرآنی متعلق به سنت های الهی حاکم بر جامعه و تاریخ که این سنت های حاکم بر جامعه و تاریخ می تواند مبنای فقه و پشتوانه ادله شود ولی خودش که فقه نیست.

نهایتا درباره روش انبیاء در برخرود با دشمنان بحث می کنند. اینکه چگونه مبتلا شدند و چگونه صبر کردند و خداوند چگونه انبیاء را پیروز کرد، این مباحث نهایتا جامعه شناسی سیاسی اسلامی است، نه فقه اسلامی.

نکته دوم آنکه آقای صلابی می گوید فقه النصر و التمکین. نصر یعنی پیروزی. تمکین یعنی اقتدار. بین پیروزی و اقتدار، عموم خصوص من وجه است نه ترادف. در حالی که آقای صلابی آیات مربوط به نصر و پیروزی را به معنای آیات تمکین گرفته است. تمکین نتیجه نصر و پیروزی است و ممکن است نصر و پیروزی هایی هم در معرکه باشد اما تمکینی وجود نداشته باشد یا دیگران اقتدار را استفاده کنند. تمکین در یک کلمه یعنی اقتدار. تمکین و اقتدار به عوامل مختلفی بستگی دارد نه صرفا پیروزی نظامی. چنین خلط مبحثی هم شده است.

تمکین از نظر علامه طباطبایی(ره)

حال متمکن کیست؟ «هو القادر المبسوط الید لتحقیق ما یرید». کسی که دستش باز باشد تا هر چه بخواهد بتواند انجام دهد و موانع را برطرف کند و اسلام را اجرایی کند. علامه طباطبایی(ره) خیلی مختصر تمکین را تعریف کرده است. ایشان ضمن اشاره به آیه شریفه «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور»[5] می فرماید: «و المراد من تمکینهم فی الارض اقدارهم علی اختیار ما یریدون هم نحجو الحیاه من غیر مانع یمنعهم او مزاحم یزامحمهم».[6] یعنی توانمند سازی و مقتدر کردن جامعه ایمانی بر آن روش و سبک زندگی ای که می خواهند . یعنی اگر جامعه اسلامی بتواند سطح زندگی مطلوب خود را اجرایی کند، می شود متمکن. و مزاحمتی نباشد. پس اجرای سبک زندگی اسلامی بدون تهدید بیرونی و آسیب درونی، این می شود متمکن. تمکین زمانی محقق می شود که بتوانیم اسلام را اجرایی کنیم. اجرایی کردن اسلام و سبک زندگی اسلامی، از دیدگاه علامه طباطبایی(ره) می شود «تمکین».

بنابر این دیدگاه تمکین با حکومت و دولت و پیروزی سیاسی ملازمه ای ندارد. ممکن است ما انقلاب هم بکنیم، نظام طاغوت را هم براندازیم، قانون اساسی اسلامی هم بنویسیم، نظام سیاسی بر مبنای امامت الهی هم شکل بدهیم، اما تمکین حاصل نشده باشد. تمکین یعنی توانمندی در رفع تهدیدهای بیرونی و آسیب های درونی برای اجرایی کردن اسلام در صحنه زندگی سیاسی و اجتماعی.

البته مترتب بر شکل گیری نظام سیاسی هست. آیه شریفه می فرماید: «وَلَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُ»[7] نظام سیاسی تشکیل بدهیم تا توانمند شویم برای اجرای اسلام ناب. نه اینکه کشوری شویم مثل کشورهای توسعه یافته امروزی اما اسلام را نتوانیم اجرا کنیم. در اصطلاح علامه طباطبایی(ره) و استفاده ای که از قرآن و ورایات می شود، تمکین حاصل نشده است.

اگر از واژگان رهبر عزیز هم استفاده کنیم، ایشان انقلاب اسلامی را در چند مرحله تعریف می کند. مرحله اول، انقلاب است. مرحله دوم، استقرار انقلاب، مرحله سوم، تشکل دولت اسلامی، مرحله چهارم جامعه اسلامی و کشور اسلامی و مرحله پنجم امت اسلامی و تمدن اسلامی است. ایشان در این دسته بندی ها فرموده بودند ما در مرحله سوم و دولت اسلامی هستیم و کسی ادعا نمی کند کشور اسلامی شده است. اگر از نظر رهبری هم استفاده کنیم، تمکین مرحله چهارم است. یعنی کشور اسلامی شود مانعی نباشد و توان اجرای عملی باشد.

تمکین جزئی و کلی

مثال تمکین در قرآن فراوان است اما این تمکین بر دو قسم است: تمکین جزئی، تمکین کلی.

تمکین جزئی در بخشی از بخش ها ممکن است اتفاق بیفتد. نه در کلان حکومت و نظام. ممکن است نظام حتی طاغوتی باشد اما در بخشی از بخش های نظام توان برای اجرای اسلام هست. مانند تمکینی که خداوند در مرحله اول برای حضرت یوسف قرار داد. ایشان کارگزار عزیز مصر و دولت مصر بوده که دولت الحادی بود نه ایمانی. اما حضرت یوسف فرمود: «قالَ اجْعَلْنی‏ عَلى‏ خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ»[8] این می شود تمکین جزئی. مثال دیگر در زمان حکومت های جائر است. امام(ع) به ابن بزیع خطاب می کند که بعضی هستند که با حکومت های جائر کار می کنند که خداوند به وسیله آنها امامت الهی و برهان دین را ثابت می کند و برای اجرای اسلام توانمندند. مانند علی بن یقطین. نجاشی (والی اهواز) و... که تمکین اینان جزئی است.

پس تمکین را می توان در چارچوب دولت جائر هم بحث کرد. در چارچوب دولت اسلامی هم می توان بحث کرد. یعنی نظام اسلامی شده و می خواهیم در همه ابعاد تمکین پیدا کنیم. نظام سیاسی است، اما در بخشی از این نظام توانمندی حاصل نشده است. این تمکین را باید بیشتر کنیم.

اما تمکین کلی، تمکینی است که بدون هیچ رادع و مانعی در همه ابعاد صورت پذیرد. مانند تمکینی که خداوند برای سلمیان نبی و ذوالقرنین قرار داد. تمکینی که نمرود یا بخت النصر از جریان حکومت های غیر صالح داشته است. هر دو تمکین است. قرآن درباره ذوالقرنین می فرماید: «إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ آتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ سَبَباً»[9] یعنی همه اسباب و عوامل تمکین را او داشت و هیچ مانعی هم نداشت. در مبارزه و لشکر کشی بر علیه ظالمین، در مدیریت جامعه صالحین و در مبارزه با مفسدین. این سه اقدام ذوالقرنین در سه لشکر کشی اتفاق افتاد و در آینده بحث می کنیم.

این مقدمه ای است برای شناخت تمکین و هنوز وارد مباحث فقهی نشده ایم. اگر بگوییم مسلمانان «باید» پیشرفت کنند، فقهی است یا اینکه چگونه پیشرفت کنند، فاز باب مقدمه واجب، بحث فقهی است. اما روش مندی و بحث درباره ریشه ها و اسباب و علت ها و نتایج و شناخت و... در حوزه معرفت شناسی و انسان شناسی امت اسلامی یا در حوزه شناخت فلسفه و ریشه امت اسلامی است. بله می توانیم بخشی از فقه را به نام «پیشرفت» نامگذاری کنیم. یعنی ارکان پیشرفت اسلامی و با فقه تمکین تفاوت دارد.

اما واژه مربوط به بحث ما «جهاد التمکین لاقامه الدین» است. یعنی جهاد برای کسب قدرت و اقتدار برای اجرایی کردن دین. کسب اقتدار و تلاش برای کسب آن، برای اجرای دین، خود یک جهاد است. نمونه آن جهاد پیامبر گرامی اسلام(ص) است که در دو مرحله این اتفاق افتاد. مرحله جهاد مکی و جهاد مدنی. جهاد مکی، جهاد کبیر است و برگرفته از آیه شریفه »«فَلا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبیراً»[10] است. و جهاد مدنی، همان قتال فی سبیل الله است.

اما عمده چیزی که با جهاد تمکین تطابق دارد، جهاد دوره پیامبر(ص) در مکه است که ایشان و یارانشان چه زحماتی را برای توانمندی اسلام متحمل شدند. مثلا یکی از فروعات جهاد تمکین بحث هجرت است. یکی دیگر، تولی و تبری است. فرع دیگر، عمل سیاسی و تشکیلاتی است. فرع دیگر، تقیه و مخفی کاری و حفظ اسرار است. فرع دیگر، کار فکری و فرهنگی در مقابل دشمن  است. فرع دیگر، بصیرت افزایی سیاسی و اجتماعی است که همه منجر به پیشرفت می شود.

بنابراین با ادبیاتی رو به رو هستیم بر پایه قرآن و روایات و سیره پیامبر(ص) و حتی سیره اهل بیت(ع). حالا ممکن است ما جهاد تمکین داشته باشیم ولی منجر به تمکین نشود. مانند اهل بیت(ع) که همه برای اقتدار امت کار کردند ولی برخی موارد توفیق حاصل نمی شود.

 


[1] . شوری/ 13.

[2] . یوسف/ 56.

[3] . اعراف/ 10.

[4] . نور/55

[5] . حج/ 41

[6] . المیزان، ج14، ص386

[7] . نور/55

[8] . یوسف/ 55

[9] . کهف/ 84

[10] . فرقان/ 52

 

120/901/د

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۰ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۳۱:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۵۶:۵۱
اذان ظهر
۱۳:۱۱:۳۵
غروب آفتاب
۱۹:۲۵:۴۱
اذان مغرب
۱۹:۴۲:۳۹