به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاعرسانی وسائل، حجتالاسلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده ولی فقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، در جلسه سیام درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی که یازدهم دیماه 95 با حضور طلاب و روحانیون سطح چهار حوزه علمیه استان در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی (ره) بجنورد برگزار شد، در ادامه بیان دلایل اثبات ولایت فقیه، به طرح مقدمات حسبه پرداخت.
خلاصه درس گذشته
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی با اشاره به نظرات آیتالله فاضل نراقی پیرامون موضوع ولایت فقیه، اظهار کرد: مرحوم نراقی دو ادعا دارد؛ ادعای اول این است که هر چه ولایت آن برای پیامبر و امام معصوم است برای فقیه جامعالشرایط نیز است؛ مگر مواردی که به واسطه دلیل خاصی مختص امام معصوم شده باشد و ادعای دوم این است که هر کاری که به ذهن انسان برسد و در مورد دین و دنیای مسلمانان باشد، آن موضوع در حوزه ولایت فقیه است.
وی با اشاره به دلایل مرحوم نراقی برای این دو ادعا، افزود: مرحوم نراقی برای ادعای اول سه دلیل اجماع علما، روایات و بدیهی بودن این امر را ذکر میکند و میگوید وقتی عباراتی مثل فلانی وارث من است، مثل من است، بهمنزله من است، جانشین من است، امین کارهای من است، حجت من بر شما بوده و از جانب من بر شما حاکم است و حکم میراند و حکومت میکند مطرح میشود، از این عناوین چه به ذهنتان میرسد و متبادر میشود؟ هرچه به ذهن شما متبادر میشود همان حق است.
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی اضافه کرد: وقتی میگوییم حوزه ولایت گسترده بوده و امر دین و دنیای مردم را شامل میشود آیا میشود شارع حکیم این همه کارهای دینی و دنیایی را بیسرپرست بگذارد؟
وی ادامه داد: شارع ناچار است برای کارهای دینی و دنیایی مردم یک قیّم و متولی را منصوب کند و بگوید متولیِ کارهای دین و دنیای شما فلانی است؛ اما در این زمینه شخص مشخصی را معین نکرده است.
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی اظهار کرد: از یک طرف کسی را نداریم که شارع روی او انگشت گذاشته باشد؛ اما وقتی از این طرف نگاه میکنیم میبینیم غوغا است، روایات فراوانی داریم که روی کلمه و عنوان فقیه برای سرپرستی و ولایت در جامعه تأکید مؤکد دارند.
خلاصه درس حاضر
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی، حسبه را یکی از دلایل اثبات ولایت فقیه دانست و گفت: اگر بر فرض برای اثبات ولایت فقیه هیچ آیه و روایتی هم نداشته باشیم از مسیر و دلیل حسبه میتوان ولایت فقها را ثابت کرد.
وی در ادامه با اشاره به ارتباط امور حسبیه و فریضه امر به معروف و نهی از منکر، افزود: مرحله سوم امر به معروف و نهی از منکر که مرحله تنبیه و تعزیر است، همافق با معنای حسبه بوده و یک حوزه حسبه را تشکیل میدهد.
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی گفت: حسبه حوزه بسیار گستردهای دارد که تمام موارد امر به معروف و نهی از منکر را شامل میشود.
تقریر درس:
بسمالله الرحمن الرحیم
یکی از ادلهای که میتوان آن را برای اثبات ولایت فقیه ارائه داد، بحث ولایت فقیه از نگاه حسبه است؛ یعنی با دلیل حسبه میتوان ولایت فقیه را ثابت کرد.
حسبه یعنی دلیلی که به ادله لفظیه مربوط نمیشود؛ یعنی احتیاجی نداریم که برای اثبات ولایت فقیه آیه و روایت پیدا کنیم و اگر برفرض برای اثبات این موضوع هیچ آیه و روایتی هم نداشته باشیم از مسیر و دلیل حسبه میتوان ولایت فقها را ثابت کرد.
خب برای اینکه این معنا درست مطرح بشود احتمالاً یک هفتهای زمان نیاز است؛ زیرا موضوع بسیار مهمی است. در کتاب «سبق و ضمان در فقه اسلامی» هم که در دست شما است مقاله «حسبه و ولایت فقیه» وجود دارد، حتماً آن را مطالعه کنید، در این مقاله بحث حسبه و ولایت فقیه را به طور کامل آوردهام؛ اما در اینجا این بحث را بهصورت مفصلتر مطرح میکنیم.
این کتاب را در طول هفته هر روز بیاورید؛ چون برخی از عبارات عربی بحث طولانی بوده و وقتی ما در جلسه درس معنای آن را مطرح میکنیم شما هر شب عبارات عربی درس را بنویسید؛ لذا کتاب «سبق و ضمان در فقه اسلامی» کتاب بالینی این هفته شما است.
مفهوم حسبه
اول مبحث معنای حسبه را عرض کنیم تا بعد به باقی مباحث برسیم، حسبه بر وزن فِعلَه بوده و معنای یک نوع شمارش، یک نوع اشراف و یک نوع حساب در آن نهفته است، ریشهاش هم همان حساب است، حساب، احتساب و محتسب همه اینها از یک خانواده هستند. خداوند حسیب است «کفی بالله حسیبا»؛ یعنی خدا کارهای شما را محاسبه و نظارت میکند.
پس بنابراین اصل این واژه به معنای نظارت، اشراف، بررسی، زیر نظر داشتن و اینجور معانی بوده و کلمات حسب، یحسب، حسب، حسبه و حسبانا ریشه اولیه لغت هستند.
خب اول بینیم لغویین این واژه را چگونه معنا کردهاند تا بعد به فقها برسیم؛ اما از نگاه لغت؛ مفردات راغب اصفهانی کتابی است که واژههای قرآنی را معنا کرده است، راغب اصفهانی ذیل واژه «حسب» میگوید: «الحسبه فعل ما یحتسب به عندالله»؛ حسبه کاری است که به خاطر خدا انجام میگیرد، کاری که انسان به خاطر خدا آن را انجام دهد اسمش حسبه است. هر کاری که میخواهد باشد؛ گاهی امر است، گاهی نهی است، اثباتی باشد، ایجابی باشد، سلبی باشد و ... هر کاری که انسان آن را به خاطر خدا و نه چیز دیگر انجام میدهد و آن را به دلیل احساس مسئولیت اسلامی و انسانی انجام میدهد، حسبه است.
مجمع البحرین که کتاب مهمی است که هم واژههای قرآنی و هم واژههای روایی را معنا کرده، در این زمینه میگوید: «الحسبه الاجر»؛ حسبه یعنی کار برای خدا کردن و پاداش از کسی جز خدا نخواستن.
یک کتاب جدیدی چاپ شده به نام «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» نوشته سیدجواد مصطفوی، ایشان چند کتاب دارد که یکی از کتابهای خوب ایشان همین کتاب است، این کتابِ لغت زمان ما است. یکی از ویژگیهای نویسنده این است که ریشهیابی کرده و معنای مشترک لغات را پیدا میکند؛ ازاینرو کتاب «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» یک کتاب تحقیقی درزمینهٔ لغت محسوب میشود، ایشان میگوید حسبه از لغت حسیب به معنای رسیدگی و اشراف میآید.
ابن اثیر که یک لغتشناس زبردست بوده و کتاب معروفی دارد میگوید: حسبه از خانواده احتساب است؛ به معنای آغاز کردن کاری برای خدا، با تمام دشواریها و به انگیزه گسترش دادن نیکیها در جامعه است. میخواهد نیکیها و خوبیها در جامعه گسترش پیدا کند به همین دلیل این کار را شروع میکند.
دایرهالمعارف تشیع در مورد این واژه بحث کرده و میگوید: انجام مطلق کار خیر با هدف دریافت اجر و پاداش از خداوند.
پس تقریباً میتوان گفت لغویون همه بر این متفق هستند که در حسبه اجر، تقرب، نظارت و اشراف نهفته است، همه اینها در این کلمه است، وقتی میگوییم امور حسبه؛ یعنی اموری که انسان بر آنها اشراف دارد، رسیدگی میکند و آن را به قصد رضایت خدا انجام میدهد.
آنچه تاکنون گفتیم معنای لغوی حسبه بود؛ اما معنای فقهی حسبه هم تقریباً همین است، مرحوم بحرالعلوم در کتاب «بلغة الفقیه» که کتاب خوبی بوده و موضوع ولایت فقیه را هم بهصورت مفصل بحث کرده، حسبه را اینطور معنا کرده است: «الحسبة التی هی بمعنی القربة المقصود منها التقرب بها الی الله تعالی» [1] حسبه به معنای قربت و نزدیک شدن است که مقصود از این قربت تقرب الی الله است.
بعد میفرماید: «و مورده کل معروف علم اراده وجوده فی الخارج شرعا من غیر موجد معین»، این معنا خیلی جامع است، گفته حسبه کجا به کار میآید؟ هر کار خوبی که میدانیم شارع راضی است که انجام بگیرد و اراده شارع بر انجام آن تعلق گرفته؛ ولی برای انجام آن یک نفر مشخص را معین نکرده و نگفته فلانی آن را انجام بدهد، تنها گفته من دوست دارم این کارها در خارج انجام گیرد؛ ولی روی فرد خاصی انگشت نگذاشته است «من غیر موجد معین»؛ یعنی ایجادکننده معینی را در نظر نگرفته باشد، همه این کارها جزء امور حسبیه میشود.
حسبه و امر به معروف و نهی از منکر
خب این معنای اصطلاحی و فقهی حسبه، در اینجا سؤالی مطرح میشود و آن این است که آیا مقصود از حسبه همان امر به معروف و نهی از منکر نیست؟ اصولاً چه ارتباطی بین حسبه و امر به معروف و نهی از منکر است؟ عین همدیگر هستند؟ مکمل یکدیگرند؟ چطور میشود؟ که این خود یک بحث ویژه است و در اینجا اشارهای به آن بکنیم بد نیست.
بعضی بزرگان میگویند امر به معروف و نهی از منکر یک مرحله فردی و یک مرتبه اجتماعی دارد، مرحله فردی آن این است که هر انسان مسلمانی باید معروفها را گسترش داده و جلوی منکرها را بگیرد تا جایی که به قوت، قدرت و قضاوت نیازی ندارد؛ یعنی همین که میگوییم امر به معروف و نهی از منکر لسانی و زبانی.
خب این مرحله از امر به معروف و نهی از منکر مؤونهای ندارد انسان میگوید یا طرف قبول میکند یا قبول نمیکند؛ اما مرحله سوم امر به معروف و نهی از منکر مرحله عملیاتی است که گاهی گرفتن، بستن، ضرب و جرح و بازداشت میخواهد؛ یعنی با جانم و چشمم و عزیز دلم حل نمیشود.
گفتهاند مرحله سوم امر به معروف و نهی از منکر همافق با معنای حسبه است و از این جهت همخانواده شده و به هم نزدیک میشوند؛ یعنی میتوانیم بگوییم مرحله سوم امر به معروف و نهی از منکر تقریباً یک حوزه حسبه را تشکیل میدهد.
پس بنابراین ارتباطی بین حسبه و موضوع امر به معروف و نهی از منکر پیدا میشود، خب این ادعا؛ پس میتوانیم اینجوری جمعبندی کنیم که حسبه درواقع امر به معروف و نهی از منکر عملی و عینی است.
به همین جهت ببینید فقهای گذشته ما وقتی کتابالسیاسات مینوشتند مثل مرحوم فیض کاشانی و خیلیهای دیگر، در ذیل کتابالسیاسات امر به معروف، نهی از منکر، حسبه، جهاد و این موارد را میآوردند؛ یعنی حسبه را در کنار امر به معروف و نهی از منکر جزء مسائل سیاسات طرح میکردند، سیاسات به معنای سیاسی که الآن میگوییم نیست؛ یعنی چیزهایی که باید در خارج عملی و پیاده شود تا جامعه مؤدب به آداب دینی شود، خود سیاست به معنای ادب و ادب کردن هم هست.
خب پس یک ارتباط حسبه با امر به معروف و نهی از منکر را میتوان از اینجا شناخت که فقهای ما در بحث امر به معروف و نهی از منکر موضوع حسبه را هم در کنار آن مطرح میکنند.
به همین جهت مرحوم مجمعالبحرین جملهای دارد میگوید: «و الحسبه الامر بالمعروف و النهی عن المنکر منتها واختلف فی وجوبها عینا او کفایتا»؛ اصلاً حسبه یعنی همان امر به معروف و نهی از منکر؛ اما اختلاف در این است که این واجب عینی است یا کفایی؟ وگرنه در اینکه حسبه یعنی امر به معروف و نهی از منکر هیچ شکی نیست، فقط در اینکه آیا واجب عینی است یا کفایی اختلاف است؛ یعنی اگر عدهای رفتند و این کار را انجام دادند از گردن بقیه ساقط میشود یا خیر همانند نماز که واجب عینی است امر به معروف و نهی از منکر و حسبه هم واجب عینی است که در این زمینه اختلاف وجود دارد.
علامه شعرانی استاد آیتالله حسنزاده آملی و از بزرگان و معاصران است که نکات عجیبی در تفسیر آیات و روایات دارد، کتاب سهجلدی از ایشان چاپ شده که حواشی ایشان بر تفسیر است، تفسیر مستقلی نیست؛ بلکه نکاتی که در ذیل آیات به ذهنش آمده را نوشته است، مثلاً ایشان منهجالصادقین و مجمعالبیان را حاشیه زده و حاشیههای وی گاهی از متن سنگینتر و عمیقتر است. شَعر از ماده مو میآید؛ یعنی مرحوم شَعرانی مو را از ماست بیرون میکشد! و نگاه بسیار دقیقی دارد.
ایشان در وسائلالشیعه پاورقی دارد و نکات بدیعی را مطرح کرده است، مخصوصاً ایشان درزمینه طب سنتی وارد بوده، خواص اطعمه و اشربه، علوم جدید، رمل و اسطرلاب و هیئت میدانسته و درمجموع فقیه عجیبی بوده است.
مرحوم شعرانی در ذیل آیه «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» [2] در پاورقی و توضیحاتی که میدهد میفرماید: اداره احتساب در دولت اسلامی بر این حکم بنا شده است و محتسبان امر به معروف و نهی از منکر میکنند.
پس معلوم میشود ارتباط تنگاتنگ و پیوند نزدیکی بین حسبه و امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد. این از نگاه شیعه بود.
حسبه در نگاه اهل سنت
اهل سنت هم همین باور را دارند و در کتب فقهی اهل سنت هم همین نگاه وجود دارد، یکی از علمای اهل سنت کتابی نوشته به نام «معالم القربة فی احکام الحسبة»؛ یعنی این کتاب مخصوص حسبه نوشته شده که محتسب چهکار کند، با مردم چگونه رفتار کند، در بازار با بازاریها چگونه حرف بزند، این کتاب ویژه امر حسبه بوده و در بحث حسبه کتاب مادر محسوب میشود.
چون اهل سنت امام را به عنوان رئیس قبول نداشتند مجبور بودند جامعه را تنظیم کنند، یکی از چیزهایی که در مورد آن خیلی کار کردند تشکیلات و ساختار امور حسبیه است که بعداً خواهیم گفت که مؤسس این تشکیلات هم خلیفه دوم بود.
این عالم اهل سنت میگوید: «الْحِسْبَةُ مِنْ قَوَاعِدِ الْأُمُورِ الدِّینِیَّةِ، وَقَدْ کَانَ أَئِمَّةُ الصَّدْرِ الْأَوَّلِ یُبَاشِرُونَهَا بِأَنْفُسِهِمْ لِعُمُومِ صَلَاحِهَا، وَجَزِیلِ ثَوَابِهَا، وَهِیَ أَمْرٌ بِالْمَعْرُوفِ إذَا ظَهَرَ تَرْکُهُ، وَنَهْیٌ عَنْ الْمُنْکَرِ إذَا ظَهَرَ فِعْلُهُ»[3]؛ خلفای صدر اسلام و مسؤولان دولت اسلام در آغاز مثل پیامبر (ص)، خلفای سهگانه و امام (ع) خود مستقیماً امور حسبه را انجام میدادند و به کس دیگری دستور اجرای این امور را نمیدادند؛ برای اینکه اثر اصلاحی و اجتماعی آن زیاد بوده و برای اصلاح جامعه عمومیت دارد و ثواب آن هم زیاد است.
حسبه یعنی امر به معروف وقتی کسی معروفی را ترک میکند و نهی از منکر زمانی که کسی آشکارا منکری را در جامعه انجام میدهد این میشود امور حسبیه.
امور حسبه در حقالناس و حقالله
خب معنای لغوی و اصطلاحی حسبه را گفتیم و ارتباط آن را با امر به معروف و نهی از منکر بیان کردیم.
حالا در همین رابطه میتوان جور دیگر هم تقسیمبندی کرد تا مقداری حوزه حسبه روشنتر شود، بعضی اینجوری هم تقسیمبندی کردهاند که حسبه در امر به معروف گاهی حقالله است، گاهی هم حقالناس است و گاهی هم حقالله و هم حقالناس است؛ یعنی جایگاهی که حسبه در آنجا پیاده میشود اینجور جاها است.
حسبهای که میخواهیم در مورد آن امر به معروف بکنیم در مورد حقوق خدا چگونه میشود؟ حالا چه حقوق عبادی باشد چه حقوق مالی باشد همه اینها را شامل میشود؛ مثل اینکه کسی را راهنمایی و ارشاد بکنید این حسبه و امر به معروف است،
چو میبینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است
این از امور حسبیه است، مثلاً دعوت کردن مردم به نماز جماعت و جمعه و شعائر عبادی، اذان گفتن، رونق بخشیدن به مساجد، آراستگی مساجد و ... اینها همه جزء امور حسبیه است.
در امور مالی مثل دعوت مردم به پرداخت زکات، خمس، انفاق و ... که اینها حقالله میشود؛ یعنی مردم را به حقالله آشنا کنیم، امر به معروفی که حوزهاش حقالله میشود که این جزء امور حسبه است.
گاهی در حوزه حقالناس است، حسبهای که مردم را در امور خودشان امر به معروف میکنیم، البته حقالناس دو جور است؛ حق العام و حق الخاص، حقالناس عمومی و حقالناس خصوصی داریم. حسبه همه اینها را شامل میشود، حقوق عام مردم چیست؟ مثلاً نظارت بر آرامش ساکنان شهر، چهکار کنیم که مردم در آرامش زندگی کنند؟ فراهم کردن عوامل آسایش و آرامش مردم، آماده کردن وسایل ضروری زندگی مثل جاده، پارکینگ و ... که حق عمومی مردم بوده و یک شهر و جامعه باید داشته باشد، حفظ جان و مال و ناموس، تأمین امنیت و ... که اینها حقالناس عمومی میشود، وقتی میگویند حسبه و امر به معروف عمومی یعنی اینها را به مردم یادآوری کنیم یا برای آنها فراهم کنیم.
بعضی چیزها حق خاص است، حقالناس است؛ اما خصوصی است عمومی نیست، مثلاً حق کسی دارد ضایع میشود او را کمک کنیم تا حقش را بگیرد، راهکار قانونی بلد نیست به او یاد میدهیم و میگوییم اینجوری برو حق خود را بگیر و او را کمک کنیم مثل شورای حل اختلاف، الآن شورای حل اختلاف هم تقریباً همین است، کار حسبی انجام میدهد و به مردم کمک میکند به دادگاه کشیده نشوند و مسئله همانجا بهصورت کدخدا منشی حل شود.
معرفی کردن ستمگران غارتگر به محاکم قضایی که این خود کار حسبی است، اقساط فردی به تأخیر افتاده است بگوییم این حقالناس و بیتالمال است چرا قسطهای خود را پرداخت نمیکنی؟ اینها حقالناس خصوصی بوده و باید سراغ او برویم.
کسی نفقه زن و بچههایش را نمیدهد برویم نصیحتش کنیم که نفقه واجب است چرا نفقه نمیدهی؟ یا نفقه را از او بگیریم ببریم به زن و بچههایش بدهیم و ... که اینها حقالناس خصوصی بوده و در حوزه حسبه و امر به معروف تعریف میشود.
بعضی چیزها هم حقالله و هم حقالناس است، با هم هستند و جزء مصادیق امور حسبیه است؛ مثلاً دختری در شرایط ازدواج بوده و فراهم کردن وسایل و زمینههای ازدواج او با یک جوان شایسته هم حقالله و هم حقالناس است.
پیامبر فرموده: «النکاح سنتی»؛ ازدواج حق خدا و حق سنت خداوند است، مثلاً زنی طلاق گرفته و با مسائل عِده آشنا نیست اطلاع دادن این مسائل به او، سرپرستی کردن کودکان بیسرپرست، معرفی کردن اموال گمشده و ... که اینها حقوق الناس و حقوق الله مشترک میشوند.
حسبه در نهی از منکر
این در حوزه امر به معروف؛ اما در مسئله نهی از منکر هم حسبه خود را نشان میدهد، حسبه در حوزه نهی از منکر مثل زمانی که مردم در عبادات خود کاهلی میکنند، یا نماز نمیخوانند یا بد میخوانند، روزهخواری دارند و ... نصیحت کردن این مردم خود یک نوع امر حسبی است.
یا کسی که میتواند حج برود مستطیع است؛ ولی غافل است یا این موضوع خیلی برای او مهم نیست او را نصیحت میکنیم که تو شرایط را داری چرا به حج نمیروی؟ در امور عبادی در حال ارتکاب به منکری بوده و این است که حج بر او واجب است؛ اما آن را انجام نمیدهد.
همچنین در بحث ارتکاب محرمات و حرامهای آشکاری که انجام میدهد که باید جلوی او را گرفت، اجحاف میکند، احتکار میکند، کمفروشی میکند، گرانفروشی میکند و ... که باید به او تذکر بدهیم که این کارها خوب نیست اینها حوزه نهی از منکر میشود.
بنابراین حسبه حوزه بسیار گستردهای دارد که تمام موارد امر به معروف و نهی از منکر را شامل میشود. حوزه حسبه گسترده بوده و ما میخواهیم کمکم جلوتر برویم، اینها مقدمه بود که به بحث ولایت فقیه برسیم. حتماً مقاله «حسبه و ولایت فقیه» در کتاب «سبق و ضمان در فقه اسلامی» را از اول تا آخر بخوانید؛ چون میخواهیم بعضی از نکات آن را توضیح بیشتری بدهیم، این تِز جدیدی است، بعضی از بزرگان هم این مقاله را دیده و تأیید کردهاند که نگارنده در این زمینه بهخوبی جلو رفته است، شما هم اگر حاشیهای بر این مقاله داشتید آن را بنویسید و هر روز کتاب را همراه خود بیاورید؛ چون بعضی از متنهای عربی بحث طولانی بوده و ما میخواهیم آنها را بخوانیم و تطبیق دهیم./902/236/ر
مقرر: هادی رحیمی کوهستان
منابع و مآخذ:
[1]. بلغه الفقیه، بحرالعلوم، محمد بن محمدتقی، جلد 3، ص 290.
[2]. قرآن کریم، سوره آلعمران، آیه 104.
[3]. معالم القربه فی احکام الحسبه، ص 51.