به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاعرسانی وسائل، حجتالاسلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده ولی فقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، در جلسه بیست و چهارم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی که 29 آذر 95 با حضور طلاب و روحانیون سطح چهار حوزه علمیه استان در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی (ره) بجنورد برگزار شد، در ادامه روایات اثباتکننده موضوع ولایت فقیه، به تشریح اثبات ولایت فقیه از طریق ادله لفظیه در کلام صاحب جواهر پرداخت.
خلاصه درس گذشته
امام جمعه بجنورد، با اشاره به روایت مقبوله عمر بن حنظله، اظهار کرد: اکثر فقهای ما بر این باور هستند که کلمه حاکم در این روایت به معنای والی و کسی است که عهدهدار سرپرستی جامعه دینی است؛ یعنی اکثریت فقها از عبارت «فانی جعلته علیکم حاکما» معنای نیابت عمومی و ولایت مطلقه فقیه را استنباط کردهاند.
وی در ادامه با اشاره به نظر مرحوم صاحب جواهر در مورد روایت عمر بن حنظله، افزود: ایشان از این روایت ولایت عامه فقها را استنباط کرده و گفته مقصود امام(ع) از این جمله این است که دست فقیه باز بوده و در همه زمینهها ولایت دارد؛ چه در بحث قضاوت، چه افتاء و فتوا دادن و چه تصرف در اموری که باید انجام دهد.
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی همچنین با اشاره به نظر شهید ثانی در مورد عبارت «فانی جعلته علیکم حاکما» در مقبوله عمر بن حنظله، اضافه کرد: بر اساس نظر این عالم وقتی امام معصوم میفرماید: فقیه را برای شما حاکم قرار دادم؛ یعنی همه آن مناصب بزرگ که در جامعه برای امامان معصوم است، آن مناصب در عصر غیبت به فقیه منتقل شده است.
وی به نظر محقق کرکی در مورد این روایت هم اشاره کرد و گفت: این فقیه هم از کلمه حاکم استفاده کرده و تمام شئون امامت را برای فقیه قائل شده است و گفته در واقع همان کاری که امام زنده و حی در زمان امامتش انجام میدهد در عصر غیبت به فقیه جامع الشرایط منتقل میشود.
خلاصه درس حاضر:
استاد درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی، با اشاره به اینکه مرحوم صاحب جواهر معتقد است که در اثبات ولایت فقیه نه تنها از ادله عقلیه و امور حسبیه بلکه از ادله لفظیه هم میتوان استفاده کرد، افزود: این عالم با اشاره به روایت «فانی قد جعلته علیکم حاکما» تأکید میکند که ظاهر این جمله کاملاً بر اثبات ولایت فقیه دلالت دارد.
وی ادامه داد: ایشان میفرماید وقتی سید یا مولی بر بردهاش، مرد بر زنش و همچنین پدر بر پسرش میتواند حد جاری کرده و اقامه حد کند فقیه از اینها کمتر نبوده و به طریق اولی میتواند اقامه حد کند.
امام جمعه بجنورد با اشاره به استدلال صاحب جواهر بر اثبات ولایت فقیه از طریق مذاق شریعت خاطر نشان کرد: دین اسلام سکولار نیست که گفته باشد در خانه بنشین و تنها خدا را عبادت کن بلکه دین ما یک دین کلی و کامل بوده که همه مسائل سیاسی، اجتماعی، فردی، فرهنگی و ... را در بر میگیرد و اگر این موضوع از منابع دین و معارف اسلامی هضم شود، استدلال دیگری نمیخواهد.
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی تصریح کرد: از مجموع روایاتی که تاکنون خواندیم و عباراتی که از فقها نقل کردیم میتوان گفت که مشهور فقها قائل به ولایت فقیهاند و اگر هم عدهای مخالفاند، مخالف اصل آن نیستند بلکه مخالف گستردگی و مطلقه بودن آن هستند و میگویند بله فقیه ولایت دارد؛ اما به این وسعت و گستردگی که میگویید نبوده و محدود و حداقلی است که آیتالله خویی و دیگران از این جمله علما هستند.
وی اضافه کرد: اگر به فرض هم بگوییم این افراد ولایت مطلقه فقیه را قبول ندارند؛ اما باید گفت اصل ولایت را قبول دارند و تنها میگویند دایره آن محدود است والا در اینکه فقیه ولایت دارد شکی در کلام آنها نیست.
تقریر درس:
بسمالله الرحمن الرحیم
مرحوم محمدحسن نجفی (ره) معروف به صاحب جواهر معتقد است ولایت فقیه از ادله لفظیه اثبات شده است و مشهور علما هم همین نظریه را دارند، ایشان معتقد است که در اثبات ولایت فقیه نهتنها از ادله عقلیه و امور حسبیه بلکه از ادله لفظیه هم میتوان کاملاً استفاده کرد و روایات زیادی که قبلاً خواندهایم را هم میآورد و بر همه این روایات استدلال میکند، همچنین مبانی کلامی که در اول بحث گفتیم را هم اضافه میکند و بعد هم از کسانی که در این نظریه اشکال گرفتهاند، تعجب میکند.
امروز به دنبال مباحث گذشته نظر صاحب جواهر را عرض میکنیم، مخصوصاً استدلال ایشان به آن جملهای که در روایت مقبوله هست؛ «انی جعلته علیکم حاکما»، مرحوم صاحب جواهر در بحث حدود، اقامه حدود و حد شرعی در جلد 21 جواهر الکلام از صفحات 394 تا 397 مطالب مهمی درباره بحث ما دارد، حتماً این چند صفحه را ببینید.
مرحوم صاحب جواهر در اینجا به بهانه اینکه چه کسی میتواند حد شرعی را جاری کند- چون کتاب بحث امر به معروف هم دارد- در ذیل موضوع امر به معروف و نهی از منکر بحث ولایت فقیه را مطرح کرده است.
این عالم دوازده مؤید و دلیل برای این بحث بیان میکند. چه تأیید مستقیم، چه غیرمستقیم و چه دلیل عقلی و ضروری و عقلایی حدود 12 مرتبه کلمه «بل» را به کار برده و میگوید علاوه بر این، علاوه بر این، این موارد همه مجموعاً اثباتکننده نظریه ولایت فقیه هستند.
یکی اینکه ایشان ادعا میکند که «هو المشهور بل هو المشهود» عنوانش این است «یجوز للفقهاء العارفین بالاحکام الشرعیه عن ادله التفصیلیه العدول اقامه الحدود فی حال غیبه الامام» فقهایی که عارف به احکام هستند بر آنها جایز است که اقامه حدود کرده و حکم و حد شرعی را بین مردم جاری کنند و واجب است مردم هم آنها را کمک کنند.
بعد ایشان میفرماید: «بل هو المشهور»؛ یعنی بعد از آنکه میفرماید «یجوز» میفرماید: اصلاً این موضوع بین فقهای ما مشهور است که فقیه حق و اجازه اجرای حد الهی دارد؛ یعنی کار اجرایی است تنها کار قضاوت نیست که بنشیند قضاوت کرده و فتوا دهد، علاوه بر مقام فتوا و قضا که دو سمت مهم فقیه است، اجرای حدود الهی هم از سمتهای مهم فقیه جامعالشرایط است.
میفرماید: این قول مشهود بوده و خلافی در برابر آن دیده نشده است، اگرچه چند نفر از علمای گذشته صحبتهایی دارند؛ اما ایشان میفرماید: اگر دقت کنیم میبینیم که فرمایشات آنها به همین نظریهای که گفتیم باز میگردد.
بعد میفرماید: این عجیب و غریب است که کسانی در این روایاتی که خوانیدم توقف کردهاند و نتوانستهاند بهدرستی از آنها استفاده کنند، منظور صاحب جواهر روایات توقیع، مقبوله و مشهوره که بعد میخوانیم است، ایشان میفرماید: این روایات کاملاً گویای بحث ولایت فقیه است، بعد علاوه بر این مؤیداتی هم میآورد.
مرحوم صاحب جواهر در لابهلای بحث استدلال به روایات، به روایتی که ما در موردش بحث میکنیم یعنی «فانی قد جعلته علیکم حاکما» هم اشاره کرده و میگوید: «أو لظهور قوله علیه السلام»؛ یعنی یکی از استدلالهای ما در اثبات ولایت فقیه ظهور جمله «فانی قد جعلته علیکم حاکما» امام (ع) است و میفرماید ظاهر این جمله کاملاً بر اثبات ولایت فقیه دلالت دارد.
«فی إرادة الولایة العامة»؛ امام با این جمله ولایت عمومی فقها را اراده کرده است، بعد مرحوم صاحب جواهر در صفحه 397 بیشتر اوج گرفته و تقریباً اوج نظریه ایشان در بحث ولایت فقیه است، حتی از کسانی که در ادله ولایت فقیه خدشه وارد کردهاند هم تا حدی عصبانی شده است.
فقیه به طریق اولی میتواند ولایت و حکومت کند
صاحب جواهر در این صفحه در مورد ولایت فقیه میفرماید: یکی از مواردی که میتوان بر اساس آن ولایت فقیه را اثبات کرد فحوای این است که میگویند سید یعنی مولی و همچنین والد و زوج میتوانند بر برده، فرزند و زوجهای که خلاف کرده حد جاری کنند.
ایشان میفرماید وقتی سید یا مولی میتواند بر بردهاش، مرد بر زنش و همچنین پدر بر پسرش میتواند حد جاری کرده و اقامه حد کند، فقیه از اینها کمتر نبوده و به طریق اولی میتواند اقامه حد کند.
«بل القطع بالاولویت فقیه منهما» یعنی فقیه بر اجرای حد و اقامه حدود نسبت به سه گروهی که نام بردیم اولویت دارد، این را میگویند دلیل فحوا یا دلیل اولویت که خود یک دلیل بوده و در بسیاری از مسائل فقهی به کار رفته است، مثلاً میگوییم این کار به طریق اولی شدنی است.
وقتی اسلام ولایت زوج بر زوجه، والد بر ولد و سید بر عبد را بدهد میگوییم به طریق اولی فقیه این ولایت را خواهد داشت.
دلیل دیگر ضرورت است، ایشان میگوید این دیگر جای بحث نیست «و بأن الضرورة قاضیة بذلک فی قبض الحقوق العامة»، میگوید بهاندازهای واضح و روشن است که به دلایل عقلی و لفظی و ... احتیاج ندارد، به هر کسی بگویید این فرد بزرگ قوم بوده و به او اختیار دادهاند تا قوم خود را کنترل کند میگوید کار خوب و عقلائی است و باید چنین کاری صورت گیرد، اگر اینگونه نباشد باید تعجب کرد.
مسئله کاملاً روشن است و احتیاجی به استدلال ندارد، «وبأن الضرورة قاضیة بذلک فی قبض الحقوق العامة»، اینکه اگر حقوق عدهای ضایع میشود باید گرفته شود و نباید تماشاگر بود واضح است. «و الولایات و نحوها بعد تشدیدهم»؛ شارع از یک طرف میگوید به طاغوت مراجعه نکنید و از طرف دیگر میبینیم که حقوق شیعیان ضایع میشود، شرع در اینجا چه میگوید؟ آیا فقط تماشا میکند یا حرفی برای گفتن دارد؟
صاحب جواهر میفرماید این خود یک دلیل محکم است؛ زیرا وقتی در روایات تأکید میشود که برای قضاوت و داوری به طاغوت مراجعه نکنید از آن طرف میبینیم حق شیعه ضایع میشود آیا شارع در اینجا به بنبست رسیده و راه برونرفت ندارد؟ اینکه نمیشود، نمیتوانیم شرع را متهم کنیم که برای اینجور موارد راهکاری ندارد، این با عقل سازگار نیست.
پس ضرورت اقتضاء میکند که ما در اینگونه موارد قائل به ولایت فقیه شویم، «بعد تشدیدهم فی النهی عن الرجوع إلی قضاه الجور و علمائهم و حکامهم»، امام فرموده به قضات جور رجوع نکنید، پس کجا برویم؟ «بعد علمهم بکثره شیعتهم» وقتی امام صادق (ع) در آن زمان فرمود به قضات جور مراجعه نکنید همان زمان میدانست در اطراف و اکناف عالم شیعه زیاد دارد و در هر جایی که طاغوت هست شیعه هم وجود دارد، خوب تکلیف این شیعیان چه میشود؟ پس کجا بروند؟ بیسرپرست، حیران و سرگردان چهکار کنند؟ صاحب جواهر میفرماید این خود دلیلی بر اثبات ولایت فقیه است که باید به آن دقت شود.
بعد ایشان میفرماید: «و کفی بالتوقیع»؛ اگر دلیلی بهجز همان روایتی که قبلاً خواندیم «وأما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة احادیثنا فإنهم حجتی علیکم و أنا حجة الله علیهم» نداشتیم خود همین دلیل کفایت میکرد؛ چون امام در این روایت به صراحت از علما به بزرگی یاد کرده و آنها را تجلیل و تعظیم کرده و تأکید کرده همانطور که من بر شما حجت هستم، علما و فقها هم بر شما حجت هستند. این تعبیرها نشاندهنده این است که فقیه ولایت دارد.
بعد میفرماید: «بل لو لا عموم الولایه» اگر ما قائل به ولایت عموم و ولایت مطلقه فقیه نباشیم «لبقی کثیر من الأمور المتعلقه بشیعتهم معطله»؛ اگر ولایت فقیه را نپذیریم بسیاری از اموری که مربوط به شیعیان است معطل میماند و ائمه (ع) به این راضی نیستند.
بعد از اینکه اینها را میفرماید، کلام معروف خود را میآورد و میگوید: «فمن الغریب وسوسه بعض الناس فی ذلک»، در اینجا مرحوم صاحب جواهر اندکی نیش و طعن علمایی زده است، بعض الناس در اینجا یعنی بعضی از فقها، آنقدر فقه آنها تنزل کرده که صاحب جواهر برای آنها کلمه ناس را بهجای فقیه به کار برده است.
وسوسهها و شک و تردید بعضی مردم در ولایت عمومی فقیه از عجایب و شگفتیهای روزگار است «بل کأنه ما ذاق من طعم الفقه شیئا»؛ کسی که ولایت فقیه را قبول نکند گویی طعم و مزه فقه را نچشیده است، روح فقه در دست او نیست.
استدلال ولایت فقیه بر اساس مذاق شریعت
البته از این جمله مرحوم صاحب جواهر میتوان نکته دیگری را هم استفاده کرد که آیا ما میتوانیم به مذاق شریعت بر ولایت فقیه استدلال کنیم؟ مذاق شریعت یعنی اگر ما برای اثبات موضوعی هیچ دلیل لفظی نداشته باشیم به مذاق شریعت که نگاه کنیم خود یک دلیل است؛ زیرا دین ما یک دین کلی و کامل بوده که همه مسائل سیاسی، اجتماعی، فردی، فرهنگی و ... را در بر میگیرد، دینی نیست که گفته باشد در خانه بنشین و تنها خدا را عبادت کن و تمام، دین اسلام سکولار نیست بلکه در متن جامعه قرار دارد و اگر همین نکته در ذهن فرد جا بیفتد که شریعت اسلام شریعت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و همهجانبه بوده و این موضوع را از منابع دین و معارف اسلامی هضم کند، استدلال دیگری نمیخواهد.
این نکته مهمی بوده و بحث مفصلی بین فقها است که آیا مذاق شریعت دلیل مستقلی است یا از همان دلایل دیگر اصطیاد میشود؟ که دومی قویتر است، ما در جایی نداریم که امام فرموده باشد: «بمذاق الشریعة»، ما این عبارت را از امام نداریم؛ اما در کلمات فقها داریم، حتی آیتالله خویی گاهی به مذاق شریعت استدلال میکند، علامه طباطبایی در بحث اینکه آیا زن میتواند در مسائل اجتماعی حضور پیدا کند و حاکم باشد؟ جملهای دارند که خیلی با فکر بلند ایشان نمیسازد، میگوید: از مذاق شریعت میفهمیم که زن گوشه خانه بنشیند بهتر است.
منظور این است که فقها و بزرگان ما گاهی برای اثبات یک مبحث فقهی از مذاق شریعت استفاده کردهاند ازجمله مرحوم صاحب جواهر که در اینجا به مذاق شریعت اشاره کرده و میفرماید: ما برای اثبات ولایت فقیه احتیاج به دلیل نداریم؛ زیرا اگر مجموعه دین را درست بفهمیم و از اول تا آخر آن را بهدرستی بررسی کنیم میفهمیم که اگر بخواهد دستورات شارع اجرایی شود باید یک ولی مطلق و یک رهبر مبسوط الید در جامعه باشد، این را میگویند مذاق شریعت.
پس مذاق شریعت؛ یعنی مجموعه آموزههای دین این نظریه را به ما میدهد که نباید دستورات دین معطل باشد بلکه بایستی اجرایی شود.
حال عبارت صاحب جواهر را ببینیم «بل کأنه ما ذاق من طعم الفقه شیئا» گویی کسی که ولایت فقیه را قبول نکرده طعم فقه را نچشیده است. «و لا فهم من لحن قولهم و رموزهم أمرا»، این هم جمله جالبی بوده و مکمل عبارت قبلی است، گویی این فرد از لحن و رموز گفته ائمه امری را نفهمیده است.
صاحب جواهر میخواهد بگوید صحبتهای ائمه (ع) لحن و رمزی دارد، مثلاً وقتی میگوید: ای شیعه ما به طاغوت مراجعه نکن، این در مقام تقیه بوده؛ چون نمیتوانسته مستقیم و واضح بگوید به امام معصوم یا به فقیه جامعالشرایط رجوع کن، فضا آزاد نبوده که هر کس هرچه خواست له و علیه کسی بگوید.
بنابراین از لحن کلام استفاده میشود که منظور امام چیست، وقتی شما به فرزند خود میگویید: اینجا نرو، اگر فضا آزاد باشد و فرزند شما نترسد میتواند بپرسد پس کجا بروم؟ خود این لحن و ادبیات کلام که امام میفرماید به طاغوت مراجعه نکنید، جای سؤال است که پس کجا برویم و به چه کسی رجوع کنیم؟ شاید امام در بعضی جاها نتوانسته پاسخ «کجا برویم» را به صراحت بگوید؛ اما با رمز و اشاره گفته و باید انسان لحن کلام را بفهمد. «ولتعرفنهم فی لحن القول» [1]؛ البته این آیه درباره منافقان است که گاهی از لحن صحبت آنها میتوان نظر واقعی آنها را فهمید.
اصلاً لحن کلام، خود دلیلی بر طرز تفکر انسان است، گاهی وقتی انسانی صحبت میکند از لابهلای کلامش میتوان فهمید که فکر و منظورش چیست.
بعد میرسیم به جملهای که مرحوم صاحب جواهر تأکید کرده «و لا تأمل المراد من قولهم» میگوید اگر کسی فقه را درست بچشد در مراد قول ائمه (ع) تأملی نمیکند، وقتی ائمه (ع) این تعابیر را به کار میبرند برای او هیچ شکی باقی نمیماند که مقصود ولایت فقیه است.
باید در کدام جملات امامان (ع) فکر و تأمل کند؟ «إنی جعلته علیکم حاکما و قاضیا و حجه و خلیفه»؛ من فقیه را بر شما حاکم، قاضی، حجت و خلیفه قرار دادم، صاحب جواهر همه روایتهای مربوط به این موضوع را جمعبندی کرده و میگوید کلمات حاکم، قاضی، حجت و خلیفه همه بار معنای ولایت فقیه را دارد.
«و نحو ذلک مما یظهر منه إراده نظم زمان الغیبه لشیعتهم» از همه این واژههایی که به کار رفته میتوان فهمید که امام (ع) نظم زمان غیبت را اراده کرده است؛ یعنی شیعه در زمان غیبت منظم است، چهارچوب و قانون و دستور دارد و تکلیف او روشن است. «فی کثیر من الأمور الراجعه إلیهم»؛ تکلیف شیعیان در بسیاری از اموری که باید اجرا کنند روشن و معلوم است.
بعد میفرماید به همین دلیل صاحب کتاب «مراسم» یعنی حمزة بن عبدالعزیز دیلمی معروف به سلار دیلمی که از علمای بزرگ است، در کتاب فقهی خود جملهای دارد که از جمله وی این تعبیر کاملاً استفاده میشود.
سلار دیلمی فرموده: «بتفویضهم علیهم السلام لهم فی ذلک»؛ یعنی امامان معصوم در عصر غیبت هرچه بر عهده آنها بود همه را به شیعیان تفویض و واگذار کردند.
در آخر صاحب جواهر جمعبندی میکند و میفرماید: «و بالجمله فالمسأله من الواضحات التی لا تحتاج إلی أدله»؛ مسئله اثبات ولایت فقیه از واضحات است و احتیاجی به ادله ندارد که دنبال دلایل لفظی بگردیم که آیا این روایت دلالت میکند؟ چقدر دلالت میکند و ...؟ میگوید: اصلاً احتیاجی به این دلایل نیست؛ اما برای محکم شدن دل شیعیان از این ادله استفاده میکنیم.
بعد برای تأیید این مطلب روایاتی را میآورد، این چند صفحه اوج سخنان صاحب جواهر است، جلد 21 جواهر الکلام از صفحه 394 تا صفحه 397 را بهدقت مطالعه کنید، این چهار صفحه کاملاً شفاف و بدون اینکه تردیدی در کلام صاحب جواهر باشد هم اثبات ولایت فقیه را آورده، هم عمومیت و اطلاق آن را بیان کرده و هم نسبت به کسانی که مخالفت میکنند گفته این افراد اصلاً فقه را نفهمیدهاند، مزه فقه را نچشیدهاند و مذاق شریعت را نوش نکردهاند؛ زیرا اگر کسی مذاق شریعت را نوش کند و بفهمد میتواند بهصورت کامل و با جرئت تمام در بحث اثبات ولایت فقیه سخن بگوید.
پس بنابراین از روایاتی که تاکنون خواندیم و عباراتی که از فقها نقل کردیم میتوان گفت که مشهور فقها قائل به ولایت فقیهاند و اگر هم عدهای مخالفاند، مخالف اصل آن نیستند بلکه مخالف گستردگی و مطلقه بودن آن هستند و میگویند بله فقیه ولایت دارد؛ اما به این وسعت و گستردگی که میگویید نبوده و محدود و حداقلی است که گفتیم آیتالله خویی و دیگران از این جمله علما هستند.
اگر به فرض هم بگوییم این افراد ولایت مطلقه فقیه را قبول ندارند، باید گفت این علما اصل ولایت را قبول دارند و تنها میگویند دایره آن محدود است والا در اینکه فقیه ولایت دارد، شکی در کلام آنها نیست./902/236/ر
مقرر: هادی رحیمی کوهستان
منابع و مآخذ:
[1]. قرآن کریم، سوره محمد، آیه 30.