vasael.ir

کد خبر: ۴۸۹۴
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۸:۲۵ - 09 April 2017
ولایت و حکومت؛ حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی/ جلسه 23

برداشت فحول فقیهان از روایت عمر بن حنظله عمومیت ولایت فقها است

پایگاه اطلاع‌رسانی وسائل- حجت‌الاسلام و المسلمین یعقوبی گفت: عموم فحول فقها ما که به روایت مقبوله عمر بن حنظله استدلال و تمسک کرده‌اند، تصریح کرده‌اند که برداشت آنها از عبارت «فانی جعلته علیکم حاکما» در این روایت، عمومیت ولایت فقها است.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاع‌رسانی وسائل، حجت‌الاسلام و المسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده ولی فقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، در جلسه بیست و سوم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی که بیست و سوم آذرماه 95 با حضور طلاب و روحانیون سطح چهار حوزه علمیه استان در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی (ره) بجنورد برگزار شد، به تشریح قول و نظر چند تن از فقهای برجسته از جمله مرحوم صاحب جواهر، شهید ثانی و محقق کرکی پیرامون مقبوله عمر بن حنظله پرداخت.

 

خلاصه درس گذشته:

امام جمعه بجنورد در ادامه تشریح نظر آیت‌الله خویی پیرامون ولایت فقیه، اظهار کرد: نظر اولیه آیت‌الله خویی این است که نمی‌توان از ادله لفظیه دلیل محکمی برای اثبات ولایت فقیه اصطیاد و استفاده کرد؛ ولی ایشان با ادله عقلایی یعنی امور حسبیه اثبات ولایت حداقلی فقیه را استنباط می‌کند.

وی با بیان اینکه هر چه به آثار و مکتوبات پایان عمر آیت‌الله خویی نزدیک‌تر می‌شویم ایشان بیشتر متمایل به نظریه ولایت فقیه شده‌ است، ادامه داد: آیت‌الله خویی در نظرات خود در مورد ولی بودن فقیه برای تقسیم غنائم، تأکید می‌کند که فقیه باید در نظرات و تصمیمات خود مصلحت امت اسلام را در نظر بگیرد؛ پس معلوم می‌شود که ولایتی که فقیه دارد گسترده است و از اینجا پیدا است که آیت‌الله خویی به این نظریه متمایل شده است.

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی با اشاره به اینکه نظریه آیت‌الله خویی در مورد ولایت فقیه چند مرحله دارد، افزود: ایشان در مرحله اول می‌گوید ولایت فقیه از ادله لفظیه ثابت نمی‌شود و در مرحله دوم می‌گوید از باب حسبه و آن هم حداقلی پذیرفته می‌شود؛ اما در مرحله سوم نظریه خود می‌گوید ادله حسبه که دلیل محکم و گسترده‌ای بوده و همه فقها قبول دارند بر اثبات ولایت فقیه دلالت می‌کند آن هم به نحو گسترده؛ به‌گونه‌ای که حتی می‌توان مصلحت امت اسلامی را با این حسبه در نظر بگیریم.

وی تصریح کرد: از فتاوای اخیر آیت‌الله خویی در کتاب منهاج الصالحین که آخرین کتاب ایشان بوده، یک سال قبل از رحلت این عالم چاپ شده است و نظریه نهایی ایشان محسوب می‌شود می‌توان چنین نتیجه گرفت که ایشان ولایت فقیه را پذیرفته است.

این استاد درس خارج در پایان درس به سیره عملی مرحوم خویی اشاره کرد و گفت: آیت‌الله خویی در سال 1369 هجری قمری و در اواخر عمر که عراق شلوغ شد مانند امام خمینی (ره) که شورای انقلاب راه انداخت ایشان هم دستور داد چند نفر از علما به ‌عنوان شورای انقلاب جمع شوند، امور را زیر نظر گرفته و رصد کرده و تحولات را مدیریت کنند، خب معلوم می‌شود آیت‌الله خویی عملاً اعمال ولایت هم کرده است؛ یعنی علاوه بر اینکه ولایت فقیه را قبول دارد از طریق تشکیل شورای انقلاب اعمال ولایت هم کرده است.

 

خلاصه درس حاضر:

امام جمعه بجنورد، با اشاره به روایت مقبوله عمر بن حنظله، اظهار کرد: اکثر فقهای ما بر این باور هستند که کلمه حاکم در این روایت به معنای والی و کسی است که عهده‌دار سرپرستی جامعه دینی است؛ یعنی اکثریت فقها از عبارت «فانی جعلته علیکم حاکما» معنای نیابت عمومی و ولایت مطلقه فقیه را استنباط کرده‌اند.

وی در ادامه با اشاره به نظر مرحوم صاحب جواهر در مورد روایت عمر بن حنظله، افزود: ایشان از این روایت ولایت عامه فقها را استنباط کرده و گفته مقصود امام(ع) از این جمله این است که دست فقیه باز بوده و در همه زمینه‌ها ولایت دارد؛ چه در بحث قضاوت، چه افتاء و فتوا دادن و چه تصرف در اموری که باید انجام دهد.

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی همچنین با اشاره به نظر شهید ثانی در مورد عبارت «فانی جعلته علیکم حاکما» در مقبوله عمر بن حنظله، اضافه کرد: بر اساس نظر این عالم وقتی امام معصوم می‌فرماید: فقیه را برای شما حاکم قرار دادم؛ یعنی همه آن مناصب بزرگ که در جامعه برای امامان معصوم است، آن مناصب در عصر غیبت به فقیه منتقل شده است.

وی به نظر محقق کرکی در مورد این روایت هم اشاره کرد و گفت: این فقیه هم از کلمه حاکم استفاده کرده و تمام شئون امامت را برای فقیه قائل شده است و گفته در واقع همان کاری که امام زنده و حی در زمان امامتش انجام می‌دهد در عصر غیبت به فقیه جامع الشرایط منتقل می‌شود.

 

تقریر درس:

خلاصه بحث این است که در روایت مقبوله عمر بن حنظله که یکی از روایات مهمی است که فقهای ما در بحث ولایت فقیه به آن تمسک کرده‌اند، جمله‌ای وجود دارد که بیشتر استدلال‌ها پیرامون ولایت فقیه بر محور آن جمله می‌چرخد.

«فانی جعلته علیکم حاکما»؛ امام (ع) فرمود: در کارهایی که به دین شما مربوط می‌شود به دین‌شناس مراجعه کنید، او را بین خود حَکم قرار دهید؛ چون او کارشناس و دین‌شناس است، به وی اطمینان کنید و هر چه او گفت تسلیم باشید؛ زیرا من او را حاکم قرار دادم.

ظاهر جمله «من او را حاکم قرار دادم» این است که او بر شما حق حاکمیت، حکومت و ولایت دارد و آخرین حرف را می‌زند، فصل الخطاب و فصل الخصومه است.

فقهای ما در اینجا اکثراً بر این باور هستند که این کلمه حاکم به معنای والی است، به معنای کسی است که عهده‌دار سرپرستی جامعه دینی است.

اما بعضی از فقها می‌فرمایند در این روایت کلمه حاکم به معنای قاضی است که نظر آیت‌الله خویی (ره) را اجمالاً اشاره کردیم، البته این تعداد در اقلیت هستند و اکثریت فقها از عبارت «فانی جعلته علیکم حاکما» معنای نیابت عمومی و ولایت مطلقه فقیه را استنباط کرده‌اند.

برای اینکه دل شما محکم شده و روایت به‌ خوبی در اذهان جا بیفتد؛ زیرا این روایت در بحث اثبات ولایت فقیه بسیار مهم است، چند نظر از فقهای فحول و بزرگ را نقل می‌کنیم که به همین روایت تمسک کرده و به همین کلمه «حاکما» استدلال کرده‌اند که چرا می‌گوییم دست فقیه باز است؟ چرا می‌گوییم فقیه مبسوط الید است؟ چون امام (ع) فرمود: «انی جعلته علیکم حاکما».

 

استدلال صاحب جواهر به مقبوله عمر بن حنظله در بحث اثبات ولایت فقیه

یکی از این بزرگان که استوانه فقه ما است محمدحسن نجفی، مرحوم صاحب جواهر است که فقط چهل و چند جلد جواهرالکلام را نوشته و جواهرالکلام هم کتاب مهم فقهای ما در فتوا دادن است. امروز عبارت ایشان را می‌خوانیم تا ببینیم چگونه استدلال کرده است، البته نظرات دیگران را هم اشاره می‌کنیم.

مرحوم صاحب جواهر در جلد 40 جواهر الکلام که مربوط به قضاوت و امور قضایی است، در صفحه 18 و 19 می‌فرماید: «و یکمن بناء ذلک بل لعله الظاهر، علی ارادة النصب العام فی کل شیء علی وجه یکون له ما للامام (ع)، کما هو مقتضی قوله(ع): فانی جعلته حاکما، ای ولیا متصرفا فی القضاء و غیره من الولایات و نحوها»[1].

صاحب جواهر با قیراط و بسیار دقیق حرف می‌زند، ایشان با این روایت مقبوله عمر بن حنظله ولایت عامه فقها را استنباط کرده است.

ایشان می‌فرماید: ممکن است در بحث قضاوت بنای عقلی را بر این بگذاریم، «بل لعله الظاهر» ظاهر این روایت این است که «علی إرادة النصب العام فی کل شی‌ء»؛ یعنی فقیه نه‌فقط برای قضاوت بلکه برای هر چیزی نصب شده است و فقیه منصوب به قضاء، افتاء و ولاء است.

بعداً خواهیم گفت که سه ولایت خیلی مهم است؛ ولایت الافتاء، ولایت القضاء و ولایت العامه که ولایت عامه یعنی ولایت و تصرف در امور دیگر که گسترده بوده و مصادیق آن فراوان است.

فقیه هم ولایت بر قضاء، هم ولایت بر افتاء و هم ولایت بر تصرف دارد، بر اساس این سه ولایت فقیه می‌تواند فتوا بدهد، قضاوت کند و در امور هم تصرف داشته باشد.

پس صاحب جواهر می‌گوید «فی کل شیء»؛ یعنی فقیه در تمامی صحنه‌ها نایب امام است، «یکون له ما للإمام (علیه‌السلام)»؛ یعنی برای فقیه همان اختیار و اجازه‌ای است که برای امام معصوم است و در این زمینه هیچ فرقی با امام معصوم (ع) نمی‌کند.

«کما هو مقتضی قوله(علیه‌السلام): فانی جعلته علیکم حاکما» صاحب جواهر از جمله مقبوله عمر بن حنظله استفاده می‌کند و می‌فرماید ما از این جمله نیابت عامه فقیه از امام معصوم در همه امور را می‌فهمیم.

بعد ایشان حاکم را معنا می‌کند که در این روایت حاکم به چه معنا است، «أی ولیا متصرفا فی القضاء و غیره من الولایات و نحوها»؛ یعنی حاکم در این روایت ولایت داشته و می‌تواند در قضاء و غیر آن، افتاء و ... تصرف کند.

«من الولایات و نحوها»؛ یعنی در هر جا که ولایتی متصور باشد فقیه حق تصرف در آن را دارد؛ از جمله ولایت در اموال مجنون، ولایت در اموال یتیم، ولایت بر اوقاف، ولایت بر طلاق زنی که سال‌ها است شوهرش رفته و از بازگشت او ناامید شده‌اند، ولایت بر اخذ و صرف غنائم و ...

پس صاحب جواهر (ره) از جمله «فانی جعلته علیکم حاکما» روایت مقبوله این را فهمیده که مقصود امام (ع) از این جمله این است که دست فقیه باز بوده و در همه زمینه‌ها ولایت دارد چه در بحث قضاوت، چه افتاء و فتوا دادن و چه در تصرف در اموری که باید انجام دهد.

بعد می‌فرماید: «بل هو مقتضی قول صاحب‌الزمان روحی له الفداء: و أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة أحادیثنا، فإنهم حجتی علیکم و أنا حجة الله»؛ ایشان بعد به توقیع شریف امام زمان(عج) اشاره می‌کند و می‌گوید اینکه می‌گوییم فقیه و امام معصوم در ولایت یکی هستند مقتضای قول امام زمان(عج) است که فرمود: فقها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنها هستم.

«ضرورة کون المراد منه أنهم حجتی علیکم فی جمیع ما أنا فیه حجة الله علیکم إلا ما خرج»؛ روشن است که وقتی امام می‌فرماید من حجت خدا بر شما هستم و فقها حجت من بر شما هستند، «حجت» یعنی هر آنچه خداوند برای من ولایت و تصرف در نظر گرفته است آن را به فقیه واگذار کردم.

به دلیل آنکه قبلاً در مورد این روایت بحث کرده‌ایم اکنون آن را تنها طردا للباب؛ یعنی برحسب موقع می‌خوانیم.

امام(ع) می‌فرماید: در جمیع آنچه منِ امام زمان بر شما حجت هستم فقها در همه آن زمینه‌ها بر شما حجت هستند، «إلا ما خرج»؛ الا آنچه خارج است؛ مثل ولایت تکوینی که می‌گوییم مختص ائمه(ع) است.

خداوند به امام معصوم قدرت ولایی تکوینی داده که می‌تواند در نفوس و امور تصرف کند، کرامت نشان دهد، طی الارض کند؛ مثلاً سلمان در مدائن از دنیا رفته اما امام معصوم(ع) اراده می‌کند یک‌مرتبه به تشییع جنازه‌اش می‌رود که این قدرت را دیگر به فقیه نداده‌اند و مخصوص امام (ع) است.

حالا بعداً خواهیم خواند که مرحوم صاحب جواهر نظرات داغ‌تری هم پیرامون ولایت فقیه دارد، هنوز سرعت نگرفته است! ایشان هرچه جلوتر رفته از طرفداران پروپاقرص ولایت فقیه شده و عبارتی دارد که بعد می‌خوانیم، می‌گوید: هر کس ولایت فقیه را قبول نکند طعم فقه را نچشیده است.

پس اجمالاً از فرمایشات صاحب جواهر استفاده می‌شود که ایشان یکی از فقهایی است که به ولایت عامه فقیه بر امور استدلال کرده است.

 

استدلال شهید ثانی در مورد مقبوله عمر بن حنظله

شهید ثانی هم یکی از علمای فحل و بزرگ ما است که شرح لمعه را نوشته است. ایشان در کتاب رسائل فقهی خود در صفحه 87 فرموده: «فانّ الفقهاء نواب الامام (ع) علی العموم»؛ یعنی فقها به‌صورت عموم هر جا که ولایت لازم باشد نائب عام هستند، نه در جای خاصی بلکه در تمام شئون و در هر امری که امام کار و تصرف می‌کرده فقها هم نواب عام هستند. البته این نواب عام در مقابل نواب خاص در زمان غیبت است.

شهید ثانی می‌گوید: این ادعا را از فرمایش امام صادق در روایت مقبوله عمر بن حنظله استفاده و ثابت می‌کنیم، «بقول الصادق (ع): انظروا الی رجل قد روی حدیثنا وعرف احکامنا فارضوا به حکما فانی قد جعلته علیکم حاکما»؛ شهید ثانی می‌فرماید: از این روایت نیابت عامه فقها ثابت می‌شود.

«و غیره مما فی معناه»؛ می‌گوید علاوه بر این روایت که الآن مورد بحث ما است، از روایات دیگر که در این معنا یعنی معنای حاکمیت هستند هم می‌شود در این زمینه استفاده کرد؛ مثل روایت «حجت‌الله و حجتی علیکم» و مانند اینها.

 بعد معنای حاکم را توضیح می‌دهد و با باز کردن مفهوم عبارت «فانی قد جعلته علیکم حاکما» می‌فرماید: «و جعله حاکمان من قبله علی العموم الشامل للمناصب الجلیله التی هی وظیفة الامام کالقضاء واقامة الحدود وغیرها ویدخل فیه الصلاة الجمعه بطریق اولی»؛ اینکه فقیه از طرف امام معصوم حاکم بر همه چیز و مردم قرار گرفته، شامل تمام مناصبی است که وظیفه امام معصوم است؛ یعنی امامت چه منصب‌هایی دارد و امام معصوم باید چه‌کارهایی انجام دهد؟ وقتی می‌فرماید: فقیه را برای شما حاکم قرار دادم؛ یعنی همه آن مناصب بزرگ که در جامعه برای امامان معصوم است، در عصر غیبت آن مناصب را به فقیه منتقل کرده‌اند.

«التی هی وظیفة الامام کالقضاء واقامة الحدود وغیرها»؛ در همه مناصبی که وظیفه امام معصوم است فقیه در عصر غیبت می‌تواند جانشین امام باشد؛ مثل قضاوت، اقامه حدود و غیره که این غیره شامل هر مصداقی می‌شود.

بعد می‌فرماید: «ویدخل فیه الصلاة الجمعه بطریق اولی»؛ یکی دیگر از مناصبی که فقیه باید در آن دخالت کرده و عهده‌دار شود و غیر فقیه نمی‌تواند آن را بر عهده بگیرد بحث نماز جمعه است که به طریق اولی از امام به فقیه می‌رسد و از شئون ولایت فقیه در عصر غیبت است؛ به همین دلیل هر کسی نمی‌تواند بلند شده و نماز جمعه بخواند، مثل نماز جماعت نیست بلکه باید تنها از ناحیه ولایت جعل شده و اجازه داده شود؛ لذا شهید ثانی می‌فرماید: یکی از مناصبی که امامان داشته‌اند و به فقها منتقل شد بحث نماز جمعه است و وقتی قضاوت و سایر امور بر عهده فقیه بود اقامه نماز جمعه به طریق اولی بر عهده فقیه است.

ببینید داریم کلام و قول فقهای بزرگی را مطرح می‌کنیم که به روایت مقبوله عمر بن حنظله استدلال و تمسک کرده‌اند و برداشت آنها از عبارت «فانی جعلته علیکم حاکما» عمومیت ولایت فقها است، این مهم بوده و باید در ذهن شما جا بیفتد و ملکه نفس شود و تکرار عیبی ندارد؛ زیرا بحث خیلی مهمی است.

اینکه آیت‌الله خویی می‌فرماید کلمه حاکما در عبارت «فانی جعلته علیکم حاکما» به معنای قاضیا است باید در مقابل این اقوال مشهور قرار بگیرد و ببینیم کدام قول قوی‌تر و دل‌نشین‌تر است.

 

نظر محقق کرکی پیرامون ولایت فقیه

محقق کرَکی هم در بحث اینکه اگر کسی از دنیا رفت و وکیل و وصی ندرد، وارثی ندارد، «و لا اب له و لا ام له و لا ولد له» و هیچ کس را ندارد؛ اما اموالی دارد باید چه‌کار کنیم؟ محقق کرکی می‌گوید: «الولی وارث من لا وارث له» است.

ایشان در بحث فقدان وصی میت و وقتی کسی که از دنیا رفته و وصی ندارد، می‌فرماید: «الحاکم»؛ یعنی جانشین، وصی و وارث او که اموال وی را تصرف می‌کند حاکم است، بعد می‌گوید: «والمراد به الامام المعصوم»؛ مصداق روشن حاکم در درجه اول امام معصوم است، «او نائبه الخاص» و در زمان غیبت صغرا نایب خاص امام معصوم است.

«وفى زمان الغیبة النائب العام وهو المستجمع لشرائط الفتوى والحکم»؛ در عصر غیبت چه کسی وصیّ کسی است که وصی ندارد؟ شهید ثانی می‌فرماید: در عصر غیبت کبرا نواب عام امام زمان (عج) وصی هستند، کسی می‌تواند نایب امام زمان (عج) باشد که مستجمع شرایط فتوا باشد؛ یعنی دارای شرایط قضاوت هم باشد.

«و إنما سُمّی نائبا عاما»؛ چرا به فقیه نائب عام می‌گویند؟ مرحوم کرکی توضیح می‌دهد: «لأنه منصوب على وجه کلی»؛ زیرا فقیه به شکل کلی منصوب است، جزئی نیست، امام (ع) به فقیه می‌گوید شما نایب ما هستید، مثال زدیم که مثلاً رییس دولت به استاندار می‌گوید تو در استان نایب ما هستی؛ یعنی در امور کلی و جزئی نایب هستی، تماماً در اختیار شما است.

حالا مرحوم کرکی به همین روایت عمر بن حنظله استدلال می‌کند و می‌گوید: بقولهم علیهم‌السلام: «انظروا إلى من کان منکم»؛ بر چه اساسی می‌گوییم نصب فقیه به‌صورت عام است؟ می‌گوید از این روایت و حدیثی که الآن در مورد آن بحث می‌کنیم؛ یعنی مقبوله عمر بن حنظله.

«ولا یخفی انّ الحاکم حیث اطلق لایراد به الا الفقیه الجامع للشرایط»؛ مرحوم کرکی در آخر به نکته‌ای اشاره می‌کند و می‌گوید: مخفی نماند که وقتی کلمه حاکم در روایات به کار می‌رود، مقصود از کلمه حاکم به‌صورت مطلق و بدون قید و بند چیست؟ پاسخ می‌دهد: از این کلمه غیر از فقیه جامع الشرایط اراده نمی‌شود و مصداق آن تنها فقیه جامع الشرایط است.

پس ببینید این فقیه هم از کلمه حاکم استفاده کرده و تمام شئون امامت را برای فقیه قائل شده است؛ یعنی وقتی امام معصوم زنده است در جامعه چه‌کار می‌کند؟ قضاوت می‌کند، دین را معنا می‌کند، تفسیر دین می‌کند، گاهی کار اجرایی می‌کند، گاهی طلاق می‌دهد، گاهی مال یکی را گرفته و به دیگری می‌دهد؛ یعنی تصرف می‌کند و این‌گونه نیست که دست او بسته باشد.

در واقع همان کاری که امام زنده و حی در زمان امامتش انجام می‌دهد در عصر غیبت به فقیه جامع الشرایط منتقل می‌شود.

یک فرمایش هم صاحب جواهر دارد که خیلی مفصل است و خودش درسی جداگانه است؛ در نتیجه آن برای بعد می‌گذاریم.

/902/236/ر

 

مقرر: هادی رحیمی کوهستان

 

منابع و مآخذ:

[1]. جواهر الکلام، محمدحسن نجفی، جلد 40، ص 18 و 19.

[2]. جامع المقصد، محقق کرکی، ج 11، ص 267.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۷:۵۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۷:۵۸
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۴۷
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۰:۳۳