vasael.ir

کد خبر: ۴۸۵۵
تاریخ انتشار: ۱۵ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۷:۴۱ - 04 April 2017
ولایت و حکومت؛ حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی/ جلسه 22

فتاوای آیت‌الله خویی بر پذیرش ولایت مطلقه فقیه دلالت دارد

پایگاه اطلاع‌رسانی وسائل- حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی گفت: از فتاوای آیت‌الله خویی در کتاب منهاج الصالحین که آخرین کتاب ایشان بوده و نظریه نهایی این عالم محسوب می‌شود می‌توان چنین نتیجه گرفت که ایشان ولایت مطلقه فقیه را پذیرفته است.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاع‌رسانی وسائل، حجت‌الاسلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده ولی فقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، در جلسه بیست و دوم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی که بیست و دوم آذر 95 با حضور طلاب و روحانیون سطح چهار حوزه علمیه استان در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی (ره) بجنورد برگزار شد، با تشریح نظر آیت‌الله خویی پیرامون ولایت فقیه گفت: این عالم در نظریه نهایی خود ولایت مطلقه فقیه را پذیرفته است.

 

خلاصه درس گذشته:

امام جمعه بجنورد با اشاره به نظر آیت‌الله خویی پیرامون ولایت فقیه، اظهار کرد: اگرچه این عالم در ابتدا معتقد است ادله لفظیه قاصر از اثبات ولایت فقیه است؛ اما در آخر کار ولایت را از باب حسبه و دلیل عقلی قبول می‌کند.

وی ادامه داد: از نظر آیت‌الله خویی مسأله حسبه به‌عنوان دلیل عقلی و عقلایی ولایت حداقلی و نه مطلقه فقیه را اثبات می‌کند.

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی تصریح کرد: آیت‌الله خویی در ابتدا در مورد روایت مقبوله عمر بن حنظله که از نظر سایر فقها روشن‌ترین ادله نقلی در اثبات ولایت فقیه است، می‌فرماید: ما یک والی و یک قاضی داریم که با هم تغایر دارند؛ زیرا والی مجری بوده و قاضی قضاوت‌کننده و حَکم است و کلمه حاکم در روایت «فانّی قد جعلتُه علیکم حاکما» به معنای همان «فارضوا به حکما» است که قبلاً گفتیم امام (ع) تأکید کرده بود این افراد را قاضی قرار دهید.

وی اظهار کرد: حرف اصلی آیت‌الله خویی این است که در این روایت سخن از والی نیامده بلکه سخن از حاکم آمده است، حاکم با حَکم از یک ریشه‌ بوده و به معنای قضاوت‌کننده هستند؛ پس این روایت ربطی به بحث ولایت فقیه ندارد.

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی اضافه کرد: اگرچه مشهور است که آیت‌الله خویی ولایت فقیه را قبول ندارد؛ اما ما می‌خواهیم ثابت کنیم که ایشان قبول دارد؛ چون نظرات فقهی وی تطور و دگرگونی پیدا کرده به‌گونه‌ای که این فقیه در پایان حتی کلمه ولایت مطلقه فقیه را هم در عبارات خود به کار برده است.

وی ادامه داد: آیت‌الله خویی چند کتاب دارد و ما باید سیر فقهی ایشان در باب اثبات ولایت فقیه را از چند کتاب وی مطرح کنیم تا به این برسیم و اثبات کنیم که آیت‌الله خویی مثل مابقی فقها هم ولایت را قبول دارد و هم ولایت مطلقه فقیه را می‌پذیرد؛ منتها کسانی که این قضاوت را در مورد آیت‌الله خویی می‌کنند همه کتاب‌های ایشان را ندیده‌اند.

امام جمعه بجنورد در پایان با اشاره به معنای حسبه گفت: اگر هیچ دلیلی بر اثبات ولایت فقیه نداشته باشیم، همین که آیت الله خویی می فرماید فقیه از باب حسبه ولایت دارد و قطعا ایشان اعتقاد دارند که شارع راضی به ترک نظام، حکومت اسلامی و نظم و انضباط در دین اسلام نیست، ولایت داشتن فقیه بر امور اجتماعی ثابت می شود.

 

خلاصه درس حاضر:

امام جمعه بجنورد در ادامه تشریح نظر آیت‌الله خویی پیرامون ولایت فقیه، اظهار کرد: نظر اولیه آیت‌الله خویی این است که نمی‌توان از ادله لفظیه دلیل محکمی برای اثبات ولایت فقیه اصطیاد و استفاده کرد؛ ولی ایشان با ادله عقلایی یعنی امور حسبیه اثبات ولایت حداقلی فقیه را استنباط می‌کند.

وی با بیان اینکه هر چه به آثار و مکتوبات پایان عمر آیت‌الله خویی نزدیک‌تر می‌شویم ایشان بیشتر متمایل به نظریه ولایت فقیه شده‌ است، ادامه داد: آیت‌الله خویی در نظرات خود در مورد ولی بودن فقیه برای تقسیم غنائم، تأکید می‌کند که فقیه باید در نظرات و تصمیمات خود مصلحت امت اسلام را در نظر بگیرد؛ پس معلوم می‌شود که ولایتی که فقیه دارد گسترده است و از اینجا پیدا است که آیت‌الله خویی به این نظریه متمایل شده است.

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی با اشاره به اینکه نظریه آیت‌الله خویی در مورد ولایت فقیه چند مرحله دارد، افزود: ایشان در مرحله اول می‌گوید ولایت فقیه از ادله لفظیه ثابت نمی‌شود و در مرحله دوم می‌گوید از باب حسبه و آن هم حداقلی پذیرفته می‌شود؛ اما در مرحله سوم نظریه خود می‌گوید ادله حسبه که دلیل محکم و گسترده‌ای بوده و همه فقها قبول دارند بر اثبات ولایت فقیه دلالت می‌کند آن هم به نحو گسترده؛ به‌گونه‌ای که حتی می‌توان مصلحت امت اسلامی را با این حسبه در نظر بگیریم.

وی تصریح کرد: از فتاوای اخیر آیت‌الله خویی در کتاب منهاج الصالحین که آخرین کتاب ایشان بوده، یک سال قبل از رحلت این عالم چاپ شده است و نظریه نهایی ایشان محسوب می‌شود می‌توان چنین نتیجه گرفت که ایشان ولایت فقیه را پذیرفته است.

این استاد درس خارج در پایان درس به سیره عملی مرحوم خویی اشاره کرد و گفت: آیت‌الله خویی در سال 1369 هجری قمری و در اواخر عمر که عراق شلوغ شد مانند امام خمینی (ره) که شورای انقلاب راه انداخت ایشان هم دستور داد چند نفر از علما به ‌عنوان شورای انقلاب جمع شوند، امور را زیر نظر گرفته و رصد کرده و تحولات را مدیریت کنند، خب معلوم می‌شود آیت‌الله خویی عملاً اعمال ولایت هم کرده است؛ یعنی علاوه بر اینکه ولایت فقیه را قبول دارد از طریق تشکیل شورای انقلاب اعمال ولایت هم کرده است.

 

تقریر درس:

عرض کردیم که مرحوم آیت‌الله خویی در مورد روایت مقبوله که امام (ع) فرموده: «انی جعلته علیکم حاکما»، می‌گوید: کلمه حاکم در اینجا به معنای والی نیست تا این روایت بتواند بحث ولایت فقیه را اثبات کند.

آیت‌الله خویی می‌فرماید: در اینجا حاکم به معنای قاضی است، چون امام (ع) قبل از آن گفته بود «فارضوا به حکما»؛ در نتیجه سیاق عبارت نشان می‌دهد که در اینجا حاکم از ماده حَکم بوده و به معنای داوری و قضاوت است؛ لذا این روایت نمی‌تواند استدلالی بر اثبات بحث ولایت فقیه ازلحاظ ادله لفظیه باشد، این استدلال آیت‌الله خویی است.

اما در لابه‌لای کتب فقهی ایشان می‌شود رد پایی از بحث ولایت فقیه و اثبات آن را پیدا کرد، اگرچه آخرین نتیجه‌ای که ایشان در بحث ولایت فقیه می‌گیرد این است که دلیل اصلی اثبات آن حسبه است.

نظر آیت‌الله خویی این است که نمی‌توان از ادله لفظیه دلیل محکمی برای اثبات ولایت فقیه اصطیاد و استفاده کرد؛ ولی ایشان با ادله عقلایی یعنی امور حسبیه اثبات ولایت حداقلی فقیه را استنباط می‌کند.

گرچه کتب فقهی اخیر عمر ایشان مطلب را واضح‌تر بیان کرده و حتی می‌توان گفت ایشان به ادله لفظیه و اطلاق هم متمایل شده و حتی کلمه ولایت فقیه را در عبارت خود در کتاب منهاج الصالحین به کار برده است.

یکی از فتواهای ایشان که خیلی مشهور است جهاد ابتدایی است، برخلاف خیلی از فقها که می‌گویند جهاد ابتدایی در عصر غیبت جایز نبوده و دفاعی است ایشان محکم ایستاده و می‌فرماید: جهاد ابتدایی در عصر غیبت اشکال ندارد و از اطلاق ادله استفاده کرده است.

ایشان در این بحث رد پای خوبی از بحث ولایت فقیه نشان داده است، در کتاب الجهاد که ایشان وضع کرده، عبارتی وجود دارد که کاملاً اشاره ظاهر و صریحی به بحث ولی فقیه و ولایت فقیه دارد.

کتاب منهاج الصالحین کتاب فتوایی ایشان بوده و آخرین کتابی است که از ایشان چاپ شده است؛ به همین دلیل می‌توان گفت آخرین نظریات آیت‌الله خویی در این کتاب است.

ایشان در این کتاب می‌فرماید: «أنّا لو قلنا بمشروعیّة أصل الجهاد فی عصر الغیبة»؛ یعنی ما قائل به این هستیم که در عصر غیبت جهاد مشروع و جایز است، البته منظور جهاد ابتدایی است؛ زیرا جهاد دفاعی را که همه قبول دارند.

ایشان می‌فرماید: سؤال این است «فهل یعتبر فیها إذن الفقیه الجامع للشرائط أو لا؟» آیا در عصر غیبت برای جهاد ابتدایی اذن فقیه جامع‌الشرایط لازم است یا نه؟ سؤال مطرح کرده و بعد پاسخ می‌دهد: «یظهر من صاحب الجواهر (قدس سره) اعتباره»؛ از صاحب جواهر استفاده می‌شود که ایشان می‌گوید بله در عصر غیبت اگر بخواهد برای جهاد ابتدایی دستوری صادر شود حتماً باید با دستور فقیه جامع‌الشرایط باشد.

«بدعوى عموم ولایته بمثل ذلک فی زمن الغیبة»؛ یعنی همان‌گونه که در عصر حضور اذن و ولایت امام معصوم لازم است در عصر غیبت هم اذن فقیه جامع‌الشرایط لازم است، «و هذا الکلام غیر بعید»؛ یعنی این کلام از صاحب جواهر بعید نیست، حرف خوبی بوده و می‌توان آن را پذیرفت که جهاد ابتدایی در عصر غیبت مشروع و جایز بوده و اذن فقیه هم حتماً لازم است.

حال آیت‌الله خویی می‌خواهد نظریه خویش را استدلالی کند، به چه دلیل می‌گوییم در عصر غیبت جهاد ابتدایی مشروع بوده و اذن فقیه هم لازم است؟ «بالتقریب الآتی»؛ یعنی به همین تقریب و دلیلی که الآن می‌خواهیم بگوییم «و هو أنّ على الفقیه أن یشاور فی هذا الأمر المهم أهل الخبرة و البصیرة من المسلمین حتى یطمئن بأنّ لدى المسلمین من العدّة و العدد ما یکفی للغلبة على الکفّار الحربیّین»؛ و آن این است که لازم است فقیه در این امر مهم با اهل خبره و اهل بصیرت از مسلمانان مشورت کند تا مطمئن شود که نیرو و تعداد کافی برای جهاد ابتدایی هست یا نه، آن هم به‌اندازه‌ای که اگر با کفار حربی بجنگند بتوانند بر آنها غلبه کنند.

«و بما أنّ عملیة هذا الأمر المهم فی الخارج بحاجة إلى قائد و آمر یرى المسلمین نفوذ أمره علیهم، فلا محالة یتعیّن ذلک فی الفقیه الجامع للشرائط، فإنّه یتصدّى لتنفیذ هذا الأمر المهم من باب الحسبة على أساس أنّ تصدّى غیره لذلک یوجب الهرج و المرج و یؤدّی إلى عدم تنفیذه بشکل مطلوب و کامل»[1].

آیت‌الله خویی ادامه می‌دهد: دلیل دوم این است که اجرایی کردن این جهاد ابتدایی نیازمند رهبری است که دستور بدهد، جلودار باشد و مسلمانان امرش را نافذ بدانند، این فرد فقیه جامع‌الشرایط است، فقیه است که این امر مهم را عهده‌دار می‌شود و دلیل آن هم حسبه است.

مسلمانان می‌گویند جنگ فرمانده می‌خواهد و آنکه دستور می‌دهد باید امرش نافذ باشد؛ بر این اساس که اگر غیر فقیه متصدی این امر بشود هرج و مرج ایجاد شده و سبب می‌شود امرش نافذ نباشد و اوضاع جنگ به هم بریزد.

در اینجا دیدیم که ایشان به‌صراحت کلمات آمر، قائد و ولایت و... را به کار برده است در حالی که ایشان در کتاب‌های قبلی خود حتی از به کار بردن کلمه ولایت هم ابا داشت، این کلمه را نمی‌گفت و به جای آن می‌گفت کسی که جامع‌الشرایط است عهده‌دار شود. این یک استدلال که در کتاب منهاج الصالحین باب الجهاد ایشان است.

 

اثبات ولایت فقیه در کلام آیت‌الله خویی

در این عبارت که می‌خواهیم بخوانیم کلمه ولایت فقیه هم هست، آیت‌الله خویی در همان کتاب منهاج الصالحین در باب الغنائم در بحث غنائم که وقتی غنائم جنگی جمع شد چه‌کار کنند؟ چه کسی باید غنائم را تقسیم کند؟ و ... می‌فرماید: «نعم، لولی الامر حق التصرف فیه کیفما یشاء حسب ما یرى فیه من المصلحة قبل التقسیم فإن ذاک مقتضى ولایته المطلقة على تلک الاموال» [2]

بله برای ولی امر حق تصرف در غنائم هست و او می‌تواند بر اساس آن مصلحتی که می‌بیند هر طور که خواست غنائم مصرف کند.

می‌دانید که غنائم به سه بخش تقسیم می‌شود؛ یک بخش را به رزمنده‌ها، یک بخش را به سواره‌نظام‌ها و یک بخش را به بیت‌المال می‌دهند، آیت‌الله خویی می‌گوید قبل از اینکه غنائم تقسیم شود دست فقیه باز است تا طبق مصلحت جامعه اسلامی هر کاری می‌خواهد با غنائم بکند که این نفوذ و ولایت فقیه را می‌رساند.

اینکه فقیه قبل از تقسیم غنائم می‌تواند هر کاری خواست با آنها بکند «فإن ذاک مقتضى ولایته المطلقة على تلک الاموال» این مقتضای ولایت مطلقه فقیه است.

پس در تعبیر آیت‌الله خویی نه‌تنها کلمه ولایت اضافه شد بلکه کلمه ولایت مطلقه را هم به کار برد، این خیلی مهم است؛ چون مشهور است که ایشان ولایت فقیه را قبول ندارند ولی اینجا روشن می‌شود که ایشان ولایت مطلقه فقیه را هم پذیرفته‌اند.

شاید کسی بگوید این ولایت مطلقه مخصوص همین باب است، باشد عیبی ندارد بالاخره ایشان ولایت فقیه را به‌صورت مطلقه در برخی امور پذیرفته است.

در مورد اخذ جزیه که یکی از مسائل مهم بوده و عبارت است از مالیاتی است که در حکومت اسلامی از یهود و نصارا که تحت حمایت حکومت اسلام به‌صورت مسالمت‌آمیز زندگی می‌کنند، گرفته می‌شود، اینکه این مالیات را چه کسی و چگونه بگیرد آداب زیادی دارد.

آیت‌الله خویی در مورد اینکه این جزیه و مالیات را چه کسی بگیرد در همان کتاب منهاج الصالحین نکته‌ای دارد که بحث ولایت فقیه را کاملاً نشان می‌دهد و حتی می‌شود گفت که ایشان در اینجا مقداری جلوتر آمده و علاوه بر حسبه که اصل اصلی ایشان است، از اطلاق ادله لفظیه هم استفاده کرده است. معلوم می‌شود آیت‌الله خویی در این باب اثبات ولایت فقیه را از ادله لفظیه دور نمی‌بیند.

اما عبارت این است: «الظاهر انه لافرق فی مشروعیه اخذ جزیه من اهل الکتاب بین ان یکون فی زمن الحضور أو فی زمن الغیبه لاطلاق الادله و عدم الدلیل علی التقیید و وضعها علیهم فی هذا الزمان انما هو بید الحاکم الشرعی»[3]

همان‌طور که امام معصوم از اهل کتاب جزیه می‌گیرد در عصر غیبت هم می‌توان از یهود و نصارا جزیه گرفت، چرا؟ چون ادله اطلاق داشته و نگفته تنها امام معصوم می‌تواند جزیه بگیرد بلکه گفته می‌توان از اهل کتاب جزیه گرفت و دلیلی بر تقیید و مقید ساختن به زمان معصومین نداریم که تنها در زمان ائمه (ع) می‌توان جزیه گرفت و در عصر غیبت نمی‌شود.

اجازه بدهید نکته‌ای را عرض کنیم، ایشان قبلاً گفته بود در روایت «انی جعلته علیکم حاکما» کلمه حاکم فقط به معنای قاضی است؛ اما اینجا حاکم را به معنای ولی به کار می‌برد.

وضع جزیه بر اهل کتاب در زمان ما چگونه می‌شود؟ حاکم شرعی می‌تواند در عصر غیبت کما و کیفا وضع جزیه بکند که جزیه را کم و زیاد کند، چه جوری بگیرید، چه جوری نگیرید، چون قرآن می‌گوید جزیه را به‌گونه‌ای از آنها بگیرید که احساس حقارت کنند «وهم صاغرون» که اینها هم به دست فقیه است.

فقیه چگونه جزیه را بگیرد؟ «حسب ما تقتضیه المصلحه العامه الاسلامیه»؛ بر اساس آنچه مصلحت عموم مردم و امت اسلامی اقتضاء می‌کند.

ببینید اینجا نگاه خیلی باز شده که فقیه باید در نظرات و تصمیمات خود مصلحت امت اسلام را در نظر بگیرد؛ پس معلوم می‌شود که ولایت فقیه گسترده است، از اینجا پیدا است که آیت‌الله خویی به این نظریه متمایل شده است.

حالا باید بگوییم ایشان از نظریه اول خود که می‌گفت «ولایت فقیه از ادله لفظیه اثبات نمی‌شود و از باب حسبه هم به‌صورت حداقلی پذیرفتنی است» برگشته است؛ چون نظریه آیت‌الله خویی چند مرحله دارد، در مرحله اول می‌گوید ولایت فقیه از ادله لفظیه ثابت نمی‌شود و در مرحله دوم می‌گوید از باب حسبه و آن هم حداقلی پذیرفته می‌شود؛ اما ایشان در مرحله سوم نظریه خود می‌گوید ادله حسبه که دلیل محکم و گسترده‌ای بوده و همه فقها قبول دارند بر اثبات ولایت فقیه دلالت می‌کند آن هم به نحو گسترده؛ به‌گونه‌ای که حتی می‌توان مصلحت امت اسلامی را با این حسبه در نظر بگیریم.

پس از فتاوای اخیر آیت‌الله خویی در کتاب منهاج الصالحین که آخرین کتاب ایشان بوده و یک سال قبل از رحلت این عالم چاپ شده است و نظریه نهایی ایشان محسوب می‌شود می‌توان چنین نتیجه گرفت که ایشان ولایت فقیه را پذیرفته است.

 

اعمال ولایت فقیه از سوی آیت‌الله خویی در عرصه عمل

نکته‌ای دیگر عرض کنیم که مکمل بحث باشد، آیت‌الله خویی در سال 1369 هجری قمری و در اواخر عمر که عراق شلوغ شد مانند امام خمینی (ره) که شورای انقلاب راه انداخت ایشان هم دستور داد چند نفر از علما به ‌عنوان شورای انقلاب جمع شوند، امور را زیر نظر گرفته و رصد کرده و تحولات را مدیریت کنند، خب معلوم می‌شود آیت‌الله خویی عملاً اعمال ولایت هم کرده است؛ یعنی علاوه بر اینکه ولایت فقیه را قبول دارد از طریق تشکیل شورای انقلاب اعمال ولایت هم کرده است.

اینکه چند عالم را به‌عنوان شورای انقلاب تعیین می‌کند که شما امور انقلاب و تحولات عراق را رصد کرده و زیر نظر بگیرید، امور را به من اطلاع دهید و با من در ارتباط باشید یعنی اعمال ولایت؛ پس آیت‌الله خویی ولایت فقیه را عملاً در حیات مبارک خود اعمال کرده است.

اگر نگوییم دلیل، این خود مؤید این نظریه است که آیت‌الله خویی افزون بر پذیرش ولایت فقیه، در عمل هم ولایت فقیه و اعمال ولایت در امور اجتماعی، سیاسی و جهادی را پذیرفته است.

حالا ما این را فتح الباب گفتیم وگرنه نظرات علما پیرامون ولایت فقیه را بعد می‌گوییم؛ اما در اینجا به بهانه اینکه ایشان در این روایت نظر داده، گفتیم حال که به اینجا رسیدیم نظر ایشان را در چند جلسه به‌صورت مبسوط بگوییم.

ما هنوز روایت مهمی به نام روایت مشهوره ابی خدیجه در پیش داریم، در بحث ولایت فقیه سه روایت خیلی مهم هستند؛ یکی توقیع شریف، دوم مقبوله عمر بن حنظله و سوم مشهوره ابی خدیجه که خواهیم خواند.

این سه از روایات محوری بحث ولایت فقیه بوده و سنگ آسیا، محور و قطب این مبحث محسوب می‌شوند. روایت مشهوره ابی خدیجه را هنوز نخوانده‌ایم اما در جلسات بعد می‌خوانیم.

البته در همین روایت عمر بن حنظله هنوز کلمات و نظرات فقها را می‌خوانیم، مرحوم صاحب جواهر، مرحوم شهید و بزرگان دیگری از این روایت مقبوله استنباط کرده‌اند که مراد از روایت «انی جعلته علیکم حاکما» یعنی ولیّا، ان‌شاء‌الله این را در جلسات بعد می‌خوانیم و بعد هم به روایت مشهوره ابی خدیجه می‌رسیم./902/236/ر

 

مقرر: هادی رحیمی کوهستان

 

منابع و مأخذ:

[1]. منهاج الصالحین، ابوالقاسم خویی، جلد یک، کتاب الجهاد، ص 366.

[2]. منهاج الصالحین، ابوالقاسم خویی، ج 1، چاپ 28، انتشارات مدینه العلم، 1410، ص 379.

[3]. همان مدرک، ص ۳۹۲.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۰ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۳۱:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۵۶:۵۱
اذان ظهر
۱۳:۱۱:۳۵
غروب آفتاب
۱۹:۲۵:۴۱
اذان مغرب
۱۹:۴۲:۳۹