به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل فقه اقتصاد گاهی بااصل دانش اقتصاد اسلامی مرادف فرض می شود و حال آن که فقه اقتصاد منحصر به بخشی از اقتصاد اسلامی است. حجت الاسلام دکتر مهدی خطیبی در این گفتگو به تبیین این مساله پرداخته است.
فقه اقتصاد را تعریف بفرمایید؟ تعریف فقه اقتصاد از منظر شما چیست؟
در فقه مباحث در دو بخش عبادات و معاملات خلاصه میشود، خود معاملات به معنای عام هم یک بخش دیگری به معنای معاملات اخص دارد. در این بخش بیشتر درباره ی معاوضات و امور مالی است یعنی هرچه که در آن معاوضه مال با مال صورت میگیرد معاملات بالاخص است. فقه اقتصادی بیشتر به دنبال این موضوع است، مثلا نکاح هم جز معاملات است ولی جز معاملات به معنای اعم چون ایجاب را قبول دارد اما در آن بحث رد و بدل مالی نیست، خانم ها معمولا مهریه میگیرند ولی به عنوان یک معاوضه حساب نمیشود از نظر فقهی برای همین گفتهاند اگر یک خانمی ازدواج کرد و مهریه نداشت عقد نکاح باطل نیست و این خودش نشون میدهد که بین آنها معاوضه برقرار نیست.
طبیعتا فقه اقتصاد به قسمتهایی که جز عقود معاوضه هستند اطلاق میشود مثل بیع و اجاره و مضاربه و این تعریف فقهالاقتصاد است و این با اقتصاد اسلامی تفاوت دارد، آن چیزی که جدید است بحث اقتصاد اسلامی است که تعریف خاص خود را دارد.
آیا فقه اقتصاد متناظر با مکاسب یا متاجر است؟
دقیقا!! فقه اقتصادی ما متناظر با مکاسب و متاجر و کتاب اجاره و یک بخش هایی از خمس و زکات است. فقهالاقتصاد بیشتر بحث های حقوق اقتصادی است. در فقه بیشتر از زاویه ی فقهی به اقتصاد نگاه میکنیم و نگاه فقاهت در این زمینه بیشتر نگاه حقوقی است. در فقه این حقها از یکدیگر تمییز مییابد مثلا در بیع حق با کیست و اگر اتفاقی بیافتد چه کسی بایستی خسارت پرداخت کند، مکاسب و متاجر را میتوان گفت معادل فقهالاقتصاد است.
آیا فقه اقتصاد میبایست به صورت نظری صرف بررسی شود و یا باید وارد حوزه عملی شده و توانایی حل این مشکلات امروزی اقتصادی مردم را با توجه به مبانی اسلامی داشته باشد؟
فقه الاقتصاد که ما میگوییم بیشتر همین نگاه حقوقی وعملی دارد، همچنان که همین نگاه عملی در غرب هم هست، بالاخره آن هم از نظر حقوقی مبانی دارند و ما هم حقوقی داریم و آنچه که با یکدیگر متفاوت است در مبنای اقتصاد اسلامی است.
ما میخواهیم از دل فقهالاقتصاد، اقتصاد اسلامی را تدوین کنیم به عنوان علم نوپا،«علمی است که شاید حدود 50 یا 60 سال قدمت دارد و شهید صدر شاید یکی از کسانی بوده که در این زمینه فعالیت کرده و روش ابداع کرده است و روش کشفی شهید صدر همین است که شما از فقه الاقتصاد مبانی اقتصاد اسلامی را استخراج میکنید و یک روش جدیدی است که در طول تاریخ از بینظیرترین کارها بوده است که وی آن را ابداع کرده است.»
اقتصاد متعارف،یک انسان انتزاعی به نام انسان عقلایی اقتصادی( انسانی که با محاسبات ریاضی و عقلانی به دنبال حداکثر کردن منافعش است) را ترسیم و سپس از آن به عنوان زیربنایی برای حل سوالاتش استفاده میکند، انسانی که در مصرف به دنبال حداکثر کردن مطلوبیت و در بازار به دنبال حداکثر کردن سود است، این مبنا هرچند بسیار انتزاعی است ولی تا حد زیادی مسائل اقتصادی بشر را پاسخگو باشد.
اسلام چه مبنایی را بدین منظور میپذیرد؟ آیا انسان اسلامی به دنبال سود مادی نیست و در محاسباتش آن را در نظر نمی گیرد؟
آنچه که ما انتظار داریم در آن نظریه پردازی شود اقتصاد اسلامی است، فقهالاقتصاد خیلی نمی تواند در بحث های نظریه پردازی از آن استفاده کرد، مثلا پایه توسعه اقتصادی را روی کشاورزی قرار دهیم یا صنعت، در فقه الاقتصاد نمیتوانیم از آن استفاده کنیم ولی اقتصاد اسلامی را که استخراج کردیم همه این موضوعات مشخص خواهد شد.
فقه الاقتصاد را بیشتر از این ازش انتظاری نیست، البته امروز بحث بازاریابی شبکه ای به عنوان یک سوال جدید مطرح می شود، فقه الاقتصاددر اینجا اظهار نظر میکند که طبق مبانی فقه شیعه آیا بازاریابی شبکه ای حلال یا حرام است، اینجا می تواند حسابی اظهار نظر کند ولی اینکه بخواهد ازش مدل سازی کند، بحث پیشرفت اقتصادی، بحث توسعه اقتصادی، عدالت اقتصادی این ها رو از فقه الاقتصاد به صورت مستقیم نمیشود انتظار داشت.
ما باید با استفاده از بحثهای مطرح شده در فقهالاقتصاد به نظر روش کشفی شهید صدر، استفاده از مبانی، استفاده از آیات نورانی قرآن و استفاده از اهداف بحثهای اقتصادی که استخراج آن کار ساده ای نیست، از مجموع این ها میتوانیم بحث های اقتصاد اسلامی را زنده کنیم. بعد در ادامه بحث پیشرفت اقتصادی از قبل آن قابل حل است ولی اینکه انتظار داشته باشیم فقه الاقتصاد این کارها را انجام دهد خیر! اگر این انتظار درست و بجا بود تابه حال انجام می دادند و شهید صدر مجبور نبود روش جدیدی ابداع کند.
انسان مسلمان بر چه مبنایی وارد بازار می شود؟ آیا ائمه اطهار که وارد خرید و فروش می شدند یا پیامبر که با کاروان قریش به تجارت می رفت به دنبال سود نبود؟
ما در بحث اقتصاد اسلامی دو نکته را باید لحاظ کنیم که یعنی در واقع این دو نکته باعث می شود یک تفاوت اصلی بین اقتصاد اسلامی و اقتصاد متعارف روشن شود، یکی اینکه ما نگاهمان به سود فقط سود مادی نیست یعنی اینکه اگر کسی از خودش عبور می کند و پولی را به دیگری هبه می کند در واقع به یک نوعی معامله انجام داده است یعنی آخرت را بر دنیا خریده است، خداوند در قرآن می فرماید اموالشان و جانشان را میفروشند که بهشت مال آنها باشد. این هم یک نوع معامله است منتهی معامله ای که عاقلانه تر است از این جهت که از بعد معنوی یک دانه بذر کاشته و 700 دانه برداشت میکنید.
این هم یک نکته ای است ولی آنها این را قبول ندارند و میگویند آن چیزی که معامله است همین معامله نقد این دنیا است و آخرت را قبول ندارند، نکته اساسی در تفاوت ما با آنها در دایره سودخواهی است، در حالی که سود فقط مادی نیست و سود معنوی هم سود است ونکته دوم این است که نگاه ما به بحثهای اقتصادی به آن ها نگاه درجه دو است، ما اقتصاد را وسیله ای برای رسیدن به معنویت و آخرت تلقی می کنیم و به همین دلیل اگر در جایی مخیر شدیم که به خدا برسیم یا بحث های اقتصادی را رشد دهیم، بحث های اقتصادی اولویت خودشان را از دست می دهند چون اینها ابزاری برای رشد معنوی و قرب الهی است. ولی آن ها این حرف را نمی زنند،خیلی از آنها رشد اقتصادی را به عنوان آخرین هدف در نظر گرفته و لذا همه چیز را فدای رشد اقتصادی میکنند. مثلا تایلند کشوری است که 20میلیون نفر در سال گردشگر دارد و یکی از علت هایش بحث توریسم جنسی است در واقع خیلی از خانواده ها آنجا حاضرند یک توریستی را ببرند گردش و خدمات جنسی هم به آن بدهند، آنها حاضرند برای رسیدن به پول از این مسئله هم استفاده کنند و این کشور به این موضوع شهرت یافته است. و البته این در دنیا تبدیل به معضلی شده است.
در دین ما اینگونه نیست. حتی مباحث خانواده هم در اقتصاد اسلامی تاثیر دارد و این تفاوت بین ما و آن ها است، آنها میگویند برای اینکه رشد اقتصادی افزایش یابد ما نیاز به نیروی کار زیاد داریم و بعد زنها را وارد بازار کار می کنند و خانواده به نوعی متزلزل می شود، یکی از علت های کاهش جمعیتی که غرب به آن گرفتار شده همین موضوع است چون زنان پا به پای مردان کار می کنند و احساس مادرانه باقی نمانده است و در این راستا بسیاری از کشورهای پیشرفته از قبیل ژاپن با مشکل کاهش جمعیت مواجه هستند.
در اقتصاد اسلامی ما اهدافمان معنوی است و اقتصاد در راستای آن است و این هم دومین تفاوت اقتصاد اسلامی با آنها است.
این تفاوتها را اگر در دل انسان عقلایی بگنجانیم ما هیچ تفاوتی با آن ها نداریم ولی مهم این است که آن ها این موضوع را قبول نمیکنند و ما هم مبنای آنها را قبول نمی کنیم.
نرخ بهره اساس تمام محاسبات اقتصادی کلان است، فقه الاقتصاد چه جایگزینی برای آن در نظر میگیرد؟
حقیقت این است که ما در اقتصاد اسلامی در این زمینه ها کار نکردیم، بیشتر افرادی که در این زمینه تحقیق کردند به بحثهای مبانی توجه داشتند و در بحث های اجرایی تحقیقات خیلی وسیعی صورت نگرفته است.
لذا برخی ها پیشنهاد داده اند ما بجای نرخ بهره، نرخ سود انتظاری را جایگزین کنیم و اتفاقا بانکها همین کار را انجام میدهند ولی آنچه که مشکل زا است این بوده که بانکها نرخ انتظاری را به عنوان نرخ ثابت در نظر میگیرند،اگر این کار را بکنیم عملا قوانین بانکداری اسلامی را دور زدیم.
ما در این زمینه نیاز به تحقیقات بیشتری داریم، البته یک روش دیگری است که بانکها برای اینکه بتوانند سود ثابت بیشتری از مشتریان خود دریافت کنند، احساس میشود که از عقود مشارکتی به سمت عقود مبادلهای حرکت می کنند، شما وقتی به یک نفر مضاربه میدهیم نمیتوانید از آن نرخ ثابت 18 درصد دریافت کنید و باید بگویید سودمان هرچه شد به یک نسبت مشخص تقسیم میکنیم ولی مثلا میتوانید یک ماشینی که قیمت نقدش 20 میلیون است را با 20 درصد یک ساله که میشود 24 میلیون بفروشید و این اشکالی ندارد چون عقود مبادله ای نرخ سود ثابت را میپذیرد. لذا یکی از روشهای بانک ها که میخواهند به نرخ سود ثابت برسند استفاده از عقود مبادله ای است و آن را به شدت توسعه میدهند.
حال اینکه آیا این روش میتواند کارایی لازم را داشته باشد نیازمند مشاهده بازخورد این روش در اقتصاد در طول بازه زمانی حدود 10 ساله است که آیا به نفع مشتریان و بانک ها هست یا خیر و آثار اقتصادی آن مثبت یا منفی است.
/858/403/ع