به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاعرسانی وسائل، حجتالاسلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده ولی فقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، در جلسه پانزدهم درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی که هفدهم آبان 95 با حضور طلاب و روحانیون سطح چهار حوزه علمیه استان در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی(ره) بجنورد برگزار شد، به تشریح موضوع ولایت بالذات خداوند و حدود و ثغور تفویض این ولایت بر ائمه معصومین(ع) و انسانهای غیرمعصوم پرداخت.
خلاصه درس گذشته
حجتالاسلام و المسلمین یعقوبی، با اشاره به حدیث «وأما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة احادیثنا فإنهم حجتی علیکم و أنا حجة الله علیهم» از امام زمان(عج)، اظهار کرد: امام عصر (عج) در این حدیث میفرماید: فقها و علما در عصر غیبت بر شما حجت هستند و من بر آنها حجت هستم؛ پس بنابراین همان حجیتی که من بر شما دارم فقها هم همان حجیت و منزلت را دارند.
وی با اشاره به اینکه آیتالله خویی در مورد این حدیث فرموده حجت در اینجا به معنای همان ابلاغ احکام الله و تبیین احکام الله است، ادامه داد: با وجود این وقتی به حدیث نگاه میکنیم متوجه میشویم اینطور نیست که تنها به مسائل شرعی منحصر باشد؛ زیرا «فارجعوا فیها» اطلاق داشته و اعم است؛ یعنی آنچه تکلیفتان است، تکلیف هم دو جور است گاهی تکلیف مسائل فردی بوده و گاهی اجتماعی است.
امام جمعه بجنورد با بیان اینکه در این روایت «فارجعوا فیها» هم مسائل شخصی و فردی و هم مسائل سیاسی و اجتماعی را شامل میشود، افزود: ظاهر این حدیث از قبل و بعد و سؤالات متنوعی که پرسیده شده نشان میدهد هم حادثه به معنای واقعه خارجی و هم به معنای احکام شرعی مورد نظر حضرت بوده است؛ یعنی هم در مسائل شرعی بروید و از فقها حکم شرعی را بپرسید و هم در مسائل اجتماعی از آنها تکلیف اجتماعی را بپرسید.
خلاصه درس حاضر
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی در این جلسه اظهار کرد: بر اساس آیات قرآن خداوند ولایت بالذات دارد؛ در واقع توحید ربوبی خدا اقتضاء میکند که بر همه اشیاء تسلط و تملّک داشته باشد و همه عالم تحت تربیت و ولایت او باشند.
وی با بیان اینکه نوع دوم ولایت بالعرض و افاضی است که معصومین (ع) دارند، افزود: از آیات قرآن و روایات و همچنین دلیل عقل استفاده میشود که معصومین (ع) بر مردم ولایت دارند.
استاد درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی با اشاره به اینکه نوع سوم ولایت غیر معصومین است، افزود: بر اساس آیات و روایات میتوانیم بفهمیم که غیر خدا هم میتواند ولایت داشته باشد، حالا این ولایت غیر خدا که در معصومین 100 درصد است؛ اما بعد از معصومین و در زمانی که معصوم حضور ندارد، افراد معمولی هم در درجات مختلف ولایت داشته و انسانهای عادی هم ولایتهای محدودی دارند.
وی تصریح کرد: اگرچه ولایتهای غیرمعصوم متعدد بوده و تا 14 مورد بیان شده است؛ اما ولایت فقیه شیرازه همه این ولایتها بوده و مثل نخ تسبیح است؛ یعنی فقیه میتواند بر همه ولایتهای سیزدهگانه غیرمعصوم ولایت داشته باشد.
تقریر درس
یک اصل دیگر هم داریم به نام اصل ولایت بالعرض یا آن طور که بعضی گفتهاند افاضی و افاضهای که آن ولایت معصومین (ع) بر دیگران است، وقتی میگوییم اصل افاضی، ولایت افاضی و ولایت بالعرض منظور این است که از آیات قرآن و روایات و همچنین دلیل عقل استفاده میشود که معصومین (ع) بر مردم ولایت دارند که این هم یک اصل مهم میشود.
این هر دو مسلم بوده و بحثی در آن نیست؛ اما درباره حد و حدود آن اختلاف وجود دارد، اینکه آیا غیر از معصومین (ع) هم آیا کسی ولایت دارد یا ندارد؟ که این موضوع در اصل سوم بحث میشود.
پس سه تا بحث داریم؛ یکی ولایت بالذات است که خدا دارد، دوم ولایت بالعرض و افاضی است که معصومین (ع) دارند و سوم ولایت غیر معصومین است که این را بحث خواهیم کرد که آیا هست؟ نیست؟ و حد و حدودش چقدر است.
پس باید از اینجا شروع کنیم که ما در قرآن کلمه ولایت و ولی را در مرحله اول و بالذات در مورد خدا داریم، حالا چند آیه مربوط به این موضوع را اشاره و بررسی میکنیم؛ «ان الحکم الا لله یقص الحق و هو خیر الفاصلین»[1] حکم در اینجا به معنای قضاوت نیست بلکه به معنای حکومت و حاکمیت و ولایت است.
آیه دوم «و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون»[2]، این آیه سه جور آمده «هم الکافرون» در آیه 44 سوره مائده، «هم الظالمون» در آیه 45 این سوره و «هم الفاسقون» در آیه 47 سوره مائده؛ پس انتهای این آیات با هم تفاوت دارد؛ «وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ ﴿۴۴﴾ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۴۵﴾ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۴۷﴾»؛ هر کس «بما انزل الله» حکم نکند و به حاکمیت خدا تن ندهد کافر، فاسق و ظالم است.
آیه پنجم در این رابطه: «تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»[3] است، در این آیه کلمه ولایت نیامده؛ اما ملک آمده، ما در اینجا آیاتی را میخوانیم که دلالت بر ولایت مطلق خدا بر اشیاء و اشخاص دارد و بالذات هم است، کسی این ولایت را به او نداده بلکه آن را از خود دارد.
آیه بعد یا آیه ششم: «فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ وَهُوَ یُحْیِی الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»[4] که به صراحت میگوید خدا ولیّ است.
پس بنابراین توحید ربوبی خدا اقتضاء میکند که بر همه اشیاء تسلط و تملک داشته باشد، توحید ربوبی حق اقتضاء میکند که چون ربالعالمین است همه عالَم تحت تربیت و ولایت او باشند، از شئون توحید ربوبی پروردگار این است که بر همه اشیاء تسلط و تملک داشته و مالک یومالدین است.
ملکوت و ملک همه دست خدا است، قدرت ولایی خدا بالذات و گسترده بوده و هیچ محدودیتی ندارد؛ پس در چینش استدلال اینطور میگوییم که نخستین و اساسیترین ولایت و یا ولایت مطلقه در مرحله نخست از آن خداوند بوده و شکی در آن نیست، این موضوع هم دلیل عقلی و هم دلیل نقلی دارد.
در زمینه دلایل نقلی که آیات فوق را خواندیم، عقل هم همین را میگوید که خدایی که این عالم را آفریده است، باید در ادامه آن را هم مدیریت کرده و ولایت خود را اِعمال کند؛ والا همه چیز فرو میریزد، نمیشود بگوییم خداوند عالم را خلق کرد و بعد رها کرد و عالم هم خود اتوماتیکوار اداره میشود، این نمیشود، ما الآن ولایت مطلقه خداوند را میبینیم؛ «کُلُّ یَوم هُوَ فِى شَأن» که این مسلم بوده و در اینجا نمیخواهیم معطل آن شویم؛ زیرا یک بحث کلامی است که در فقه هم همین مقدار مطرح میکنند و میگویند که اصل ولایت خداوند است.
پس اینگونه میگوییم اصل نخست عدم ولایت کسی بر کسی است، این اصلی عقلایی بوده و همه آن را قبول دارند؛ اما یک ولایت ذاتی داریم که از آن خداوند است.
ولایت افاضی ائمه معصوم (ع)
نوع دوم از ولایت، ولایت افاضی یا بالعرض است؛ به این معنا که در این عالم کسانی هستند که بر دیگران ولایت دارند که با توجه به مباحث مطروحه قبل که در آن مبادی و مبانی کلامی بحث را اشاره کردیم، باید از آن بحث کلامی کمک بگیریم؛ زیرا دلیل ما تلفیقی است.
با توجه به بحثهایی که قبلاً داشتیم که نمیشود جامعه بدون رهبر و قیم باشد که در زمره مباحث عقلی موضوع بود در کنار آن مباحث عقلی، میخواهیم مباحث نقلی را هم بگوییم تا تلفیق بین عقل و نقل صورت گیرد.
اکنون نمیخواهیم آنچه در بحث کلام گفتیم را تکرار کنیم اما اجمالاً گفتیم که نمیشود خدا عالم را بیافریند، بهترین قانون را بفرستد؛ اما مجری قانون را برای ما مشخص نکند، نمیشود دینش همیشگی باشد اما کسی نباشد که آن دین را معرفی، تبلیغ، تبیین و اجرا کند که ما اینها را قبلاً بحث کردیم.
با توجه به مباحث قبلی میگوییم آیاتی در قرآن داریم که این آیات ولایت را برای غیر خدا به صراحت اثبات کرده، صریح میگوید غیر خدا هم میتواند ولی باشد که این نشاندهنده آن است که خداوند ولایت بالذاتی که دارد را واگذار و تفویض کرده است.
حال اگر نگوییم 100 درصد، باید بگوییم خداوند بیشتر این ولایت را به معصومین (ع) واگذار و افاضه کرده است که این را میگوییم ولایت بالعرض، ولایتی که از ناحیه خدای متعال به افراد خاصی که انبیاء و معصومین (ع) باشند افاضه شده است.
در این زمینه آیات زیادی داریم که معصومین بر مردم ولایت دارند و اطاعت از آنها بر مردم واجب است «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ»[5]؛ ما هیچ رسولی را نفرستادیم مگر آنکه به یاری و توفیق خدا از وی اطاعت شود.
پس معلوم میشود خداوند اجازه داده ولایت او در زمین برای انسانها اجرایی شود؛ اجرایی و عملیاتی شدن ولایت خداوند در زمین به این طریق است که کسی باشد که خداوند در مورد او بگوید اگر از این فرد تبعیت کردید انگار از من تبعیت کردید «ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله» [6]؛ اگر خدا را دوست دارید راهش این است که اول از پیامبر او پیروی کنید تا خدا هم شما را دوست داشته باشد.
البته میتوان در موضوع ولایت به این آیه هم استدلال کرد؛ اما به دلیل آنکه در این آیه کلمه ولایت بهطور صریح نیست از آن استفاده نمیکنیم؛ وگرنه در بحث ولایت میتوان به همین آیه هم استدلال کرد.
آیه دوم «النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» [7]. پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر بوده و ولایت او بر انسانها از خود آنها قویتر است، در اینجا خداوند ولایت خود را به شخص پیامبر واگذار کرده است؛ لذا وقتی در غدیر خم حضرت محمد (ص) میخواست ولایت امام علی (ع) را اعلام کند اول این آیه را تلاوت کرد و بعد از آنکه مقدمه را آماده کرد فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» پس معلوم میشود جنس ولایت پیامبر با ولایت امام علی (ع) یکی است.
پس این آیه هم صراحت دارد که پیامبر در ولایت انسان بر خودش اولویت دارد و حتی از او اولی است، آیه سوم که راجع به معصومین (ع) اثبات میشود این است که «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ» [8] این آیه به صراحت «انما» آورده و گفته این است و جز این نیست که ولی شما بالذات خدا است، پس از خدا چه؟ پیامبر ولایت دارد، بعد از پیامبر چه؟ «الذین آمنوا» که با توجه با شأن نزول و روایاتی که در مورد این آیه آمده که در حال انگشتر دادن امام علی (ع) به فقیر در حال نماز نازل شد، مشخص میشود که «الذین آمنوا» در این آیه در مورد معصومین و امیرالمؤمنین (ع) است.
این آیه به صراحت میگوید که بعد از ولایت خدا، ولایت رسول بوده و بعد از آن ولایت معصومین (ع) است، آیه چهارم «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»[9] که اول خدا ولایت دارد، بعد رسول و بعد اولی الامر؛ یعنی کسانی که همسنخ پیامبر بوده و میتوانند بهجای پیامبر باشند. اولی الامر به قرینهای که قید و بندی نیاورده، اطلاق دارد و معلوم میشود اولی الامر کسانی هستند که میتواند پا جا پای پیامبر بگذارند. البته باید همسنخ رسول باشد نه هر کسی، نه اولی الامری که ریش هم میتراشد و میگوید من اولی الامر هستم، فاسق و فاجر است اما در عین حال میگوید من اولی الامر هستم.
آیه پنجم «وَمَن یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ»[10] البته این آیه هم ولایتپذیری و هم والی را میگوید، ولایتپذیرها چه کسانی هستند؟ کسانی که ولایت اینها را بپذیرند. کسی که ولایت خدا و رسول و کسانی که ایمان آوردهاند را بپذیرد «فهو حزب الله» که در آیه جواب «مَن» محذوف است، کسی که ولایت خدا، رسول و مؤمنان را بپذیرد حزباللهی میشود. «فانّ حزب الله هم الغالبون».
پس این پنج آیهای که اینجا خواندیم دلالت میکند که علاوه بر ولایت بالذاتی که قرآن برای خدا قائل است یک ولایت افاضی و بالعرض هم برای غیر خدا قائل است؛ البته کسانی که به حد عصمت رسیده و بهجایی رسیدهاند که خداوند امور تشریعی و تکوینی را به آنها البته با حفظ مراتب واگذار میکند، ما معتقدیم ولایتی که معصومین (ع) دارند هم ولایت تکوینی و هم تشریعی است، معجزه و کرامت دارند که این موارد علامت ولایت تکوینی است.
انواع ولایت غیرمعصوم
پس از این دو دسته از روایات میتوانیم بفهمیم که غیر خدا هم میتواند ولایت داشته باشد، حالا این غیر خدا که در معصومین 100 درصد است؛ اما بعد از معصومین و در زمانی که معصوم حضور ندارد یا غایب است مردم باید چهکار کنند؟ به قول آیتالله جوادی اگر نعوذبالله عصر غیبت هزاران سال بهطور بیانجامد مردم در این مدت باید چهکار بکنند؟ آیا حیران و متحیر و بدون رهبر بمانند یا نه حساب و کتابی هست؟
در بحث کلامی اثبات کردیم که نمیشود مردم بدون قیّم و رهبر زندگی کنند و به قول پیامبر (ص) هر جامعهای حتی سهنفره باید برای آن یک رهبر انتخاب شود و عقل میگوید جامعهای که مدنیت و تمدن داشته و میخواهد خود را اداره کند به یک محور و رهبر نیاز دارد.
حال آیا در نقل و آیات و روایات چیزی است که بر اساس آن بتوانیم اثبات کنیم که بعد از خدا این ولایت برای غیر معصومین هم ثابت است؟ میگویی بله هست.
حال اجازه بدهید اکنون بحث دیگری که مربوط به همین موضوع است را بیاورم، استدلال برای جلسه بعد میماند، وقتی غیر خدا میگوییم یعنی همین انسانهای معمولی هم ولایت دارند، ما 14 ولایت غیر معصوم داریم؛ البته ولایت محدود دارند اما در هر صورت ولی هستند.
1- ولایت بر تجهیز میت: وقتی فردی از دنیا رفته باشد و بخواهند او را کفن و دفن کنند میپرسند ولی او کجاست؟ آیا اجازه میدهد؟ حتی برای نماز خواندن بر میت هم باید ولی او اجازه دهد و بهطور کلی ولی باید برای تجهیز میت اجازه بدهد.
2- ولایت بر فرایض عبادی میت: پسر بزرگ باید نماز و روزه پدر را بهجا بیاورد و بعضی از ماترک میت به پسر بزرگ خانواده میرسد، مثل شمشیر، مرکب و ...
3- ولایت بر عبد و بردگان: مولی بر بردگان ولایت دارد، آنها را میفروشد، میخرد و هبه میکند.
4- ولایت بر اموال طفل نابالغ: که پدر یا قیم بر طفل نابالغ ولایت دارد.
5- ولایت بر همسر: «الرجال قوامون علی النساء».
6- ولایت بر بالغه رشیده: دختری که بالغ شده نمیتواند خودش برود ازدواج کند بلکه باید اجازه ولی را داشته باشد، حال عدهای استثناء میآورند که اگر سن دختر از مرحله ازدواج گذشت و بالغه و رشیده بود و احتمال به مفسده افتادن باشد میتواند خودش بدون اجازه ولی ازدواج کند؛ اما این نظریه شاذ و نادر است.
7- ولایت بر وصایت: وصی بهنوعی ولی هم هست، کسی که وصی میت میشود نوعی ولایت دارد که مثلاً اموال میت را بفروشد و ...
8- ولایت قیمومیت و سرپرستی اولاد که نوعی ولایت است.
9- ولایت حضانت: مادر بر شیر دادن به بچه خود ولایت دارد؛ بهگونهای که اگر حتی شوهر او را طلاق هم دهد میتواند تا مدتی بچه خود را شیر داده و پرورش دهد.
10- ولایت بر قصاص: «من قُتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا»؛ آن کس که مظلوم کشته شده برای ولی او سلطه و حق قصاص قرار دادیم.
11- کودکان سر راهی: که فقیه و دیگران بر او ولایت دارند.
12- ولایت بر اوقاف: برای اوقاف متولی تعیین میشود که بر امور موقوفه ولایت دارد.
13- ولایت حسبه: مثلاً میگویند اگر کسی کاری را به عهده نگیرد جامعه خراب میشود، به هم میریزد و هرج و مرج میشود واجب است که این مسؤولیت را در امور حسبیه بپذیرد تا اوضاع به هم نریزد. در امور حسبیه عدول مؤمنان و فقها همه یک نوع ولایت دارند.
14- ولایت فقیه که شیرازه همه این ولایتها است، مثل نخ تسبیح میماند؛ یعنی فقیه میتواند بر همه ولایتهای سیزدهگانه که گفتیم ولایت داشته باشد.
پس با یک نگاه اجمالی به فقه به این نتیجه میرسیم که ما ولایت غیر معصومین و ولایت حداقلی را داریم، اینطور نیست که فقط فقها ولایت داشته باشند، این را گفتیم تا ذهن شما آماده باشد که اگر گفتیم فقیه ولایت دارد برای شما موضوع بعیدی نباشد؛ زیرا غیرفقیه و انسانهای معمولی هم ولایت دارند، حتی گاهی عدول مؤمنان و عدالت هم شرط نیست مثل ولی دم که لازم نیست حتماً عادل باشد، فاسق هم باشد ولی دم است.
پس وقتی یک انسان فاسد میتواند به نحوی ولایت داشته باشد و فرد عادل میتواند ولی باشد، میگوییم فقیه هم ولایت دارد.
اجمالاً میگوییم که ولایت بالذات از آن خداوند است، ولایت افاضی و بالعرض از آن معصومین (ع) بوده و وقتی از معصومین (ع) عبور کنیم میبینیم انسانهای عادی هم ولایتهای محدودی دارند. حالا ولایت فقیه چگونه است و دلایل عقلی و نقلی آن کدام هستند را انشاء الله در جلسه بعدی ذکر میکنیم./902/236/ر
مقرر: هادی رحیمی کوهستان
منابع و مآخذ:
[1]. قرآن کریم، سوره انعام، آیه 58.
[2]. قرآن کریم، سوره مائده، آیه 44.
[3]. قرآن کریم، سوره الملک، آیه 1.
[4]. قرآن کریم، سوره شوری، آیه 9.
[5]. قرآن کریم، سوره نساء، آیه 64.
[6]. قرآن کریم، سوره آلعمران، آیه 31.
[7]. قرآن کریم، سوره احزاب، آیه 6.
[8]. قرآن کریم، سوره مائده، آیه 55.
[9]. قرآن کریم، سوره نساء، آیه 59.
[10]. قرآن کریم، سوره مائده، آیه 56.