به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل؛حجت الاسلام والمسلمین الهی خراسانی در درس خارج با موضوع « امر به معروف و نهی ازمنکر با رویکرد تربیتی حکومتی» به بررسی روایات باب امر به معروف و نهی از منکر درکتاب وسائلالشیعه پرداخت.
بسمه تعالی
اولین روایتی که در اینجا بیان میشود در بیان عظمت امر به معروف است.
1- وَ [1]عَنْهُمْ عَنِ ابْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ بِشْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ[2] عَنْ أَبِی عِصْمَةَ قَاضِی مَرْوَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: یکونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ ینْبُغُ[3] فِیهِمْ قَوْمٌ مُرَاءُونَ إِلَی أَنْ قَالَ وَ لَوْ أَضَرَّتِ الصَّلَاةُ به سائر مَا یعْمَلُونَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَبْدَانِهِمْ لَرَفَضُوهَا کمَا رَفَضُوا أَسْمَی الْفَرَائِضِ وَ أَشْرَفَهَا إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْی عَنِ الْمُنْکرِ فَرِیضَةٌ عَظِیمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ هُنَالِک یتِمُّ غَضَبُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیهِمْ فَیعُمُّهُمْ بِعِقَابِهِ فَیهْلِک الْأَبْرَارُ فِی دَارِ الْأَشْرَارِ وَ الصِّغَارُ فِی دَارِ الْکبَارِ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْی عَنِ الْمُنْکرِ سَبِیلُ الْأَنْبِیاءِ وَ مِنْهَاجُ الصُّلَحَاءِ فَرِیضَةٌ عَظِیمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذَاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَکاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظَالِمُ وَ تُعْمَرُ الْأَرْضُ وَ ینْتَصَفُ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ یسْتَقِیمُ الْأَمْرُ الْحَدِیثَ. وَ رَوَاهُ الشَّیخُ کالَّذِی قَبْلَهُ[4].[5]
با توجه به روایت باید امر به معروف ونهی از منکر به گونه ای معنا شود که با وَ مِنْهَاجُ الصُّلَحَاءِ فَرِیضَةٌ عَظِیمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ...درست معنی شود و در نتیجه به جزئیات یا اموری که صرفاً عقلاء میپسندند بر نمیگردد.
اگر معنا فقط به حسن وقبح عقلی برگردد، بحث تُرَدُّ الْمَظَالِمُ وَ تُعْمَرُ الْأَرْضُ وَ ینْتَصَفُ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ یسْتَقِیمُ الْأَمْرُ صحیح میباشد و با آن تناسب دارد ومراد از معروف حسن عدل و مراد از منکر قبح ظلم میباشد اما عبارت تُقَامُ الْفَرَائِضُ –فریضه، واجب شرعی است که خداوند جعل نموده است –دلالت بر داخل بودن فرائض در محدوده معروفات است وحتی یکی از جنبههای مهم در آن نیز به شمار میرود و معروف منحصر در مستحسنات عقلی نمیباشد، البته گرچه که حسن عقلی قطعاً داخل در آن میباشد.
درنتیجه معروف در این روایت شامل محاسن عقلایی و شرعی هردو هست؛ البته قید تُقَامُ الْفَرَائِضُ دلالت دارد بر اینکه معروف متوجه الزامات نیز هست و فریضه و عدل و...همه جزء الزامات هستند و شامل امور مستحبی و فرعی نمیشود؛ لذا به نظر احتمال دارد که مقصود از معروف الزامات شرعی و عقلی باشد.
2- وَ[6] عَنْ حُمَیدِ بْنِ زِیادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ[7] عَنْ غَیرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ[8] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ رَجُلًا مِنْ خَثْعَمٍ جَاءَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ یا رَسُولَ اللَّهِ أَخْبِرْنِی مَا أَفْضَلُ الْإِسْلَامِ- قَالَ الْإِیمَانُ بِاللَّهِ قَالَ ثُمَّ مَا ذَا قَالَ صِلَةُ الرَّحِمِ قَالَ ثُمَّ مَا ذَا قَالَ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْی عَنِ الْمُنْکرِ قَالَ فَقَالَ الرَّجُلُ فَأَخْبِرْنِی أَی الْأَعْمَالِ أَبْغَضُ إِلَی اللَّهِ قَالَ الشِّرْک بِاللَّهِ قَالَ ثُمَّ مَا ذَا قَالَ ثُمَّ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ قَالَ ثُمَّ مَا ذَا قَالَ الْأَمْرُ بِالْمُنْکرِ وَ النَّهْی عَنِ الْمَعْرُوفِ[9].[10]
در این روایت نبی اکرم صلیالله علیه وآله و سلم در مقام بیان خصائص هستند نه اعمال و اگر با دقت ملاحظه شود درمییابید که این سه خصلت از امور مخصوص به اسلام نیستند، لذا ازاینجهت همسو با روایت سابق است که امربهمعروف و نهی از منکر یک مسئله فرا اسلامی است ولی دایره آن شامل شریعت نیز میگردد، یعنی ایمان بالله در عداد همان اقامه صلوة هست؛ مانند سفارش لقمان به پسرش که در بحث آیات طرح شد: یا بُنَی أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ اصْبِرْ عَلی ما أَصابَک إِنَّ ذلِک مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ[11]
درنتیجه امور مشترک بین ادیان داخل در معروف و منکر هستند ولی حصر آن قابلاثبات نیست؛ چراکه امربهمعروف در هر شریعتی بر اساس مشترکات عقلایی وادیان و فرایض در آن شریعت هست. لذا از این روایت تعمیم یا اختصاص را نمیتوان به دست آورد.
3- وَ[12] بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: قَالَ النَّبِی ص إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعِیفَ الَّذِی لَا دِینَ لَهُ فَقِیلَ وَ مَا الْمُؤْمِنُ الضَّعِیفُ الَّذِی لَا دِینَ لَهُ قَالَ الَّذِی لَا ینْهَی عَنِ الْمُنْکرِ.[13]
سؤال: آیا میشود شخصی مؤمن باشد ولی دین نداشته باشد؟!
پاسخ: بله چراکه دین در تعابیر روایات به دو معنا هست:
لذا مقصود روایت کسی است که فقط به زبان دین دارد ولی در عمل دین ندارد و حتی نکره در سیاق نفی بودن این عبارت بیانکننده این است که اصلاً دین ندارد و این خیلی عجیب و جای تأمل هست.
معنای منکر در روایت: طبق این روایت کسی که وظیفه عملی خود را نسبت به منکرات انجام ندهد دین ندارد، لذا دایره منکر شامل منهیات هم میشود و درنتیجه کسی که نهی از منکر نمیکند او اهمیت به منهیات نمیدهد که این خود منکر محسوب میشود. ولی این روایت مفید به این مطلب نیست که بگوید منکر قبایح و همه محرمات را در بربگیرد.
4- وَ[14] عَنْ عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ النَّبِی ص کیفَ بِکمْ إِذَا فَسَدَتْ نِسَاؤُکمْ وَ فَسَقَ شَبَابُکمْ وَ لَمْ تَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ تَنْهَوْا عَنِ الْمُنْکرِ فَقِیلَ لَهُ وَ یکونُ ذَلِک یا رَسُولَ اللَّهِ- فَقَالَ نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِک کیفَ بِکمْ إِذَا أَمَرْتُمْ بِالْمُنْکرِ وَ نَهَیتُمْ عَنِ الْمَعْرُوفِ فَقِیلَ لَهُ یا رَسُولَ اللَّهِ وَ یکونُ ذَلِک قَالَ نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِک کیفَ بِکمْ إِذَا رَأَیتُمُ الْمَعْرُوفَ مُنْکراً وَ الْمُنْکرَ[15] مَعْرُوفاً[16].
این روایت بهترین بیان در سیر تحولات هنجار در جامعه هست:
اشکال: در روایت اینکه از نبی اکرم با تعجب سؤال میکنند که آیا میشود از معروف نهی و به منکر امر کنند دلالت بر این دارد که معروف و منکر شامل مواردی است که در شریعت بیانشده است و واضحات عرفی را در برنمیگیرد و به همین علت است که به خلاف معروف و منکر امرمی کنند مثل لعن بر امیر المومنین (ع) و یا نهی از ذکر کردن فضائل اهلالبیت (ع). درنتیجه معروف و منکر شامل آنچه موردتوافق عقلا است نمیگردد.
پاسخ: باید به دو نکته دقت کرد؛
فقره آخر روایت بهترین شاهد در عدم محصور بودن معروف و منکر در واضحات عرفی هست، چراکه اموری هستند که ذاتاً معروفاند و جامعه آن را منکر میبیند. لذا ما یک معروف عند الجامعه داریم و یک معروف حقیقی و کذلک فی المنکر و معروف و منکر به جایگاه اجتماعی و جامعه ربط دارد ولی تمام الموضوع آن جامعه نیست و اگر اینگونه میبود باید هرچه را که جامعه معروف بداند هیچوجهی برای منکر بودن در آن نباشد و بالعکس.
درنتیجه ضابطهای که روایت به ما میدهد این است که: معروف یعنی هر آنچه عقل سلیم و عقلاـ نه در یک دوره معین یا شریعتی خاص ـ آن را معروف بدانند و کذلک فی المنکر.
این نتیجه فوق یعنی ذاتگرایی در معروف و منکر: لذا در مواردی که شرع چیزی را معروف یا منکر بیان میکند اگر مصالح و مفاسد و عواقب ترک یا انجام آنها را بیان کند، عقل و عقلا حکم به معروف بودن آن خواهند نمود؛ و اینکه می گوئیام تمام احکام شرعی، عقلی نیز میباشند با توجه به همین نکته هست؛ یعنی سازگار بودن حکم شرع باعقل، با این بیان که اگر مصالح و مفاسد آن حکم بیان شود عقل آن را میپذیرد و به معنای این نیست که عقل باید نسبت به آنچه شرع میگوید احاطه کامل داشته باشد و او را تصور و تصدیق نماید، نتیجه این شد که معروف صرفاً وابسته به جامعه نیست زیرا ممکن است که جامعه معروف را منکر و منکر را معروف پندارد.
والسلام.
[1] الکافی 5- 55- 1 و أورد صدره فی الحدیث 6 من الباب 2 و قطعة منه فی الحدیث 1 من الباب 3 و ذیله فی الحدیث 1 من الباب 8 من هذه الأبواب.
[2] فی التهذیب 6- 180- 372 بشیر بن عبد اللّه.
[3] فی نسخة- یتبع (هامش المخطوط).
[4] التهذیب 6- 180- 372.
[5] وسائل الشیعة؛ ج 16؛ ص 119
[6] الکافی 5- 58- 9 و التهذیب 6- 176- 355.
[7] فی المصدر- الحسین بن محمّد، عن سماعة.
[8] فی التهذیب 6- 176- 355 زیادة- بن طلحة (هامش المخطوط).
[9] وسائل الشیعة؛ ج 16؛ ص 121
[10] وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع نَحْوَهُ وَ حَذَفَ صَدْرَهُ (الکافی 2- 289- 4.) وَ رَوَاهُ الْبَرْقِی فِی الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍوَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ جَمِیعاً عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مِثْلَهُ (المحاسن 291- 444.)
[11] سوره لقمان آیه 17
[12] الکافی 5- 59- 15.
[13] وسائل الشیعة؛ ج 16؛ ص 122
[14] (2)- الکافی 5- 59- 14.
[15] وَ رَوَاهُ الشَّیخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یعْقُوبَ (التهذیب 6- 177- 359.) وَ کذَا الَّذِی قَبْلَهُ وَ رَوَاهُ الْحِمْیرِی فِی قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ مِثْلَهُ (قرب الإسناد 26.)