vasael.ir

کد خبر: ۴۰۶۸
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۵ - ۱۹:۳۳ - 14 January 2017
ولایت و حکومت؛ حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی/ جلسه 8

نقش فقهای جامع‌الشرایط در عصر غیبت همان نقش ائمه معصوم در عصر حضور است

پایگاه اطلاع‌رسانی وسائل- حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی گفت: بر اساس آیات و روایات اسلامی در وهله نخست امامان معصوم خلفای پیغمبر هستند؛ اما در دوران غیبت فقهای جامع‌الشرایط همان نقشی را دارند که ائمه معصوم در عصر حضور داشتند.

به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاع‌رسانی وسائل، حجت‌الاسلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده ولی فقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، در جلسه هشتم درس خارج فقه ولایت و حکومت حوزه علمیه خراسان شمالی که نهم آبان 95 با حضور طلاب و روحانیون سطح چهار حوزه علمیه استان در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی (ره) بجنورد برگزار شد، به تشریح ویژگی‌های جانشینان پیامبر اکرم(ص) پرداخت و گفت: در وهله نخست امامان معصوم خلفای پیغمبر هستند؛ اما در دوران غیبت فقهای جامع‌الشرایط همان نقشی را دارند که ائمه معصوم در عصر حضور داشتند.

 

خلاصه درس گذشته

حجت‌الاسلام و المسلمین یعقوبی در هفتمین جلسه درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی با تشریح ویژگی‌های خلفای رسول گرامی اسلام، اظهار کرد: خلیفه پیغمبر مثل خود پیغمبر است، پیغمبر تنها نقل یا بیان نمی‌کرد؛ بلکه علاوه بر اینکه حدیث می‌گفت معلمی هم می‌کرد، تربیت نفوس می‌کرد، کار اجرایی داشت، اقدامات سیاسی انجام می‌داد و اسلام را در عمل پیاده می‌کرد.

وی با اشاره به حدیث «یَرَوونَ حَدیثی وَ سُنَتی فَیُعلِّمُونَها الْنّاسَ مِنْ بَعْدی»، افزود: آنهایی که «یروون» حدیث‌اند؛ یعنی اهل روایت و اهل درایت‌اند، هم روایت و هم درایت دارند، صاحب‌نظرند و اجتهادشان در نقل احادیث مسلم است که این افراد خلفای پیامبر هستند.

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی تصریح کرد: پیغمبر فرمود خلفای ما یک نشانی و یک عنوان مشیر دارند؛ «یروون حدیثی و سنتی»؛ اهل روایت‌اند، اهل شناخت کلمات من هستند، سنت و احادیث من را می‌دانند و قدرت آموختن به دیگران را هم دارند.

وی ادامه داد: بر این اساس آنهایی می‌توانند خلیفه باشند که نسبت به منابع و آموزه‌های دینی شناخت داشته باشند، «یروون حدیثی و سنتی فَیُعلِّمُونَها الْنّاسَ مِنْ بَعْدی» به‌عنوان معرف خلفا است نه محدود کردن خلفا به اینکه بگوییم فقط محدثین و کسانی که حدیث نقل کرده‌اند را شامل می‌شود. پیغمبر می‌خواست بگوید آنها جانشین و جایگزین من در نقل مسائل دینی و مسئله‌گویی هستند.

 

خلاصه درس حاضر

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی، نماینده ولی فقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، در هشتمین جلسه درس خارج فقه حوزه علمیه استان، با تشریح معنای «خلیفه» در آیات و روایات، اظهار کرد: در فرهنگ قرآن کلمه «خلیفه» به معنای تمام ‌الاختیار است که می‌تواند مشکلات را مهار کند، بحران‌ها را مدیریت کند و اگر مفسدان می‌خواهند جامعه را به هم بریزند با آنها برخورد کند.

وی افزود: بنابراین «اللهم ارحم خلفائی» در حدیث پیامبر گرامی اسلام؛ یعنی کسانی که به جای من می‌آیند و بعد از من عالم به دین و فقیه در دین هستند و آنها هستند که می‌توانند مهار جامعه دینی و زعامت را عهده‌دار شوند.

حجت‌الاسلام والمسلمین یعقوبی خاطرنشان کرد: ما علاوه بر این روایت رسول گرامی اسلام که فرمود «ارحم خلفائی ثلاث مرات»، اگر بخواهیم معنای خلیفه را از فرهنگ و روایات به دست بیاوریم به این نتیجه می‌رسیم که خلیفه معادل کسی است که جامعه را از همه جهات و شئون تدبیر می‌کند و این روایت یکی از روایاتی است که بحث ولایت فقیه را اثبات می‌کند که مصداق آن در آن زمان ائمه اطهار (ع) بودند و در دوران غیبت فقها هستند.

 

تقریر درس

در جلسه قبل گفتیم که بر اساس حدیث «یروون حدیثی و سنتی فَیُعلِّمُونَها الْنّاسَ مِنْ بَعْدی»[1] خلفا و جانشینان پیامبر کسانی هستند که اهل روایت و درایت‌اند و البته این به‌عنوان معرف خلفا است نه محدود کردن آنها به محدثان، به تعبیر امام خمینی (ره) برخی می‌خواستند از این حدیث تنها مسأله‌گویی را استخراج کرده و بگویند منظور رسول اکرم (ص) از خلفا مسأله‌گوها و آنها که دین را به مردم معرفی می‌کنند، است.

در چنین شرایطی خلفای پیامبر مسأله‌گوها خواهند بود؛ درنتیجه خلفا معنای محدودی پیدا می‌کند و خلیفه یعنی کسی که مسأله‌دان است و مسأله‌گو به همین معنا تنزل پیدا می‌کند.

اما امام رحمه‌الله علیه و دیگران آمدند و فرمودند نه در مورد معنای «اللهم ارحم خلفائی» اولاً «خلیفتی» نگفته و «خلفائی» گفته‌اند که جمع خلفا خیلی مهم است؛ چون در طول تاریخ خلیفه بعد خلیفه آمده است و الآن هم خلیفه پیامبر امام عصر (عج) است.

بنابراین وقتی می‌گوییم خلیفه؛ یعنی جانشین آن قبلی در تمام امور، مثلاً در جنگ اگر کسی برای خود جانشین می‌گذارد؛ یعنی تمام اختیارات خود را به او می‌دهد، به‌عنوان مثال اختیاراتی که فرمانده دارد جانشین او هم دارد؛ لذا به جای او امضا می‌کند و امضای وی هم معتبر است، فرمانده می‌گوید فلان شخص جانشین من است؛ یعنی در همه امور جانشین من است، امضایش معتبر بوده و فرمانش هم مطاع است.

پس بنابراین اگر این روایت را بخواهیم معنا کنیم و تطبیق کنیم، اولاً همان‌طور که پیامبر فرمود: «علی خلیفتی» از علی خلیفتی چه می‌فهمیم؟ یعنی علی (ع) جانشین من در همه امور و تمام شئون ازجمله تدبیر امور جامعه دینی است.

فقط «انا مدینه العلم و علی بابها»[2] نیست، این یک بخش آن است بلکه علی (ع) خلیفه من در اداره و تدبیر امور جامعه است، مدیر و مدبر جامعه است. آنجا نمی‌آییم به قول امام تفصیل بدهیم، نمی‌آییم خلیفتی را به مسأله‌دانی و مسأله‌گویی معنا کنیم اما اینجا که می‌رسیم احتمال می‌دهیم منظور پیامبر آنهایی هستند که احکام را می‌دانند و به مردم یاد می‌دهند!

امام می‌گوید این اصلاً جور درنمی‌آید، چرا شما آنجا را نمی‌گویید و اگر کسی به شما گفت «علی خلیفتی» یعنی چه؟ چطور آن را معنا می‌کنید. آنجا نمی‌گویید علی مسأله‌گو و مسأله‌دان است و ای مردم بروید مسأله‌هایتان را از حضرت علی (ع) بپرسید.

همان‌طور که کلمه خلیفه را برای «علی خلیفتی» معنا می‌کنید برای جمله «الله اللهم ارحم خلفائی ثلاث مرات» هم همان‌گونه معنا کنید؛ پس بنابراین خلیفه و خلفا به معنای کسی است که تمام شئون پیامبری را بتواند بفهمد، بفهماند و اجرا کند؛ زیرا خلیفه همه این مسائل را شامل می‌شود.

این یک بحث در خود معنای خلیفه، بعد هم اگر بخواهیم خلافت را در فرهنگ قرآن معنا کنیم همین معنای جانشینی در اداره جامعه را می‌توان از آن کاملاً استنباط کرد.

 

خلیفه در فرهنگ قرآنی تمام‌الاختیار است

اجازه بدهید دو سه آیه قرآن بخوانیم، اولاً در قرآن کلمه خلیفه به چند معنا آمده؛ یعنی به چند مصداق آمده است، ازجمله همین آیه شریفه «انی جاعل فی الارض خلیفه»[3] در داستان خلقت حضرت آدم، سه احتمال در همین جمله وجود دارد؛ یک احتمال این است که من می‌خواهم برای نسل قبلی شما انسان‌ها جانشین تعیین کنم، این‌گونه می‌گویند که قبل از حضرت آدم (ع) یک نسلی بوده است، آن نسل اول آمده و رفته‌اند و ظاهراً خرابکاری هم زیاد کرده‌اند، «یسفک الدماء»؛ خون و خون‌ریزی و این حرف‌ها هم در بساطشان بوده و فرشته‌ها هم ذهنیت بسیار بدی در مورد این نسل داشته‌اند؛ درنتیجه وقتی خدای متعال گفت من می‌خواهم خلیفه خلق کنم ذهن فرشته‌ها به سمت همان نسل قبلی آدم که منقرض شده بودند رفت.

سه احتمال وجود دارد؛ یک احتمال این است که گفتند خدایا «نَحْن‌ُ نُسَبِّح‌ُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّس‌ُ لَک»[4]؛ ما که بهتر از آنهاییم، سابقه ما خوب بوده و سابقه آنها خراب است چرا می‌خواهی کسانی را دوباره خلق کنی که مثل همان قبلی‌ها جامعه را به خون و خونریزی و فساد بکشانند؟ این یک معنا است که این معنا خیلی بعید است که مثلاً خدا بخواهد به همه بگوید من می‌خواهم نسل جدیدی خلق کنم، مگر برای خلق نسل اول به کسی گفت که در مورد نسل دوم بگوید و اعلام کند، اعلام لازم نیست تا ملائک در برابر آن بگویند ما بهتریم و اعتراض کنند، این معنا خیلی به دل نمی‌چسبد.

معنای دوم این است که بگوید خلیفه؛ یعنی من می‌خواهم بشر را و نه شخص آدم را خلیفه و جانشین خودم در زمین قرار دهم؛ یعنی همه بشر را خلیفه خود در زمین قرار دهم که بیایند مثل اینکه من زمین را آباد می‌کنم زمین را آباد کنند، به جامعه انسان‌ها خدمت کنند، کار خدا گونه کنند و در حالی که خدا نیستند اما کار خدایی کنند؛ زیرا همه انسان‌ها جانشین خدا در روی زمین هستند.

احتمال سوم این است که «انی جاعل فی الارض خلیفه»؛ یعنی آدم نه بشر، احتمال دوم این بود که تمام بشر خلیفه خدا در روی زمین هستند اما احتمال سوم این است که می‌خواهم آدمی خلق کنم که این آدم که شما ملائک می‌بینید، فرشتگان هم دیدند و دستور سجده کردن به او هم صادر شد را به‌عنوان خلیفه و جانشین و جایگزین خودم در زمین قرار دهم تا کارهای زندگی را اداره کند و در اصل یک جنبه رهبر هم داشته باشد.

اینجا دیگر آن جنبه رهبری هم در آدم هست؛ یعنی خلیفه است، پیغمبر است و می‌خواهد جامعه را اداره کند که این معنای سوم «انی جاعل فی الارض خلیفه» است.

آنکه بیشتر به ذهن می‌آید؛ یعنی آدم نه همه بشر، خداوند این آدم را به‌عنوان خلیفه، جایگزین و جانشین خود خلق، جعل و به مردم معرفی کرد. الآن از این آیه نمی‌خواهیم برای بحث خودمان استدلال کنیم بلکه تنها می‌خواستیم خلیفه را معنا کنیم که خلیفه یعنی جانشین.

وقتی می‌گوییم جانشین، جانشین در همه امور را به ذهن می‌رساند، بیشتر از این، از این آیات چیزی نمی‌خواهیم؛ چون بحث دیگری دارد. حالا کدام نظریه درست است؟ بعضی خواسته‌اند از همین جا دموکراسی دربیاورند که خوب حالا که ما جانشین خدا در زمین هستیم پس حق داریم انتخاب کنیم و اختیار کنیم؛ زیرا خداوند حق دموکراسی را به ما داده است درنتیجه به بحث‌های سیاسی که خیلی دور از وادی است، وارد شدند.

اما آن آیاتی که بیشتر به بحث و استدلال ما ربط دارد این دو سه آیه است، یکی همین آیه معروف که چند بار خواندیم «قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح و لاتتبع سبیل المفسدین» [5] ببینید بر اساس متن قرآن حضرت موسی (ع) به کوه طور می‌رود و قرار است چهل روز برنگردد؛ درنتیجه برادرش را به جانشینی تعیین می‌کند و می‌گوید «اخلفنی»؛ جانشین و خلیفه من باش.

فرض ما این است که هارون از اول همراه حضرت موسی (ع) بوده و در امر تبلیغ گام به گام با حضرت جلو آمده است؛ اما الآن قرار است یک مأموریت جدید به او داده شود، این مأموریت غیر از تقاضایی است که حضرت موسی (ع) از خدا داشت و آن تقاضا بازوی توانا و فصیحی و بلیغی در امر رسالت به معنای تبلیغ این دین است، «هو افصح منی لسانا»؛ سخنگوی من باشد، در کنار من باشد و او بیان کند.

پس بحث معلم و مبلغ بودن هارون قبلاً از خدا درخواست شده و خدا هم با او داده بود اما الآن تقاضای دیگری است، اولاً «اخلفنی»؛ تو جانشین و جایگزین من هستی، دوما «ولاتتبع سبیل المفسدین»؛ کاری کن که جامعه را اصلاح کرده و مفسدان را مهار کنی. اینها وقتی است که انسان بخواهد وارد اداره جامعه شود، بخواهد جامعه را مدیریت و بحران‌ها را مهار کند.

پس معلوم می‌شود در فرهنگ قرآن کلمه خلیفه به معنای تمام الاختیار است که می‌تواند مشکلات را مهار کند، بحران‌ها را مدیریت کند و اگر مفسدان می‌خواهند جامعه را به هم بریزند با آنها برخورد کند.

بنابراین «اللهم ارحم خلفائی»؛ یعنی کسانی که به جای من می‌آیند و بعد من عالم به دین و فقیه در دین هستند و آنها هستند که می‌توانند مهار جامعه دینی و زعامت را عهده‌دار شوند.

 

حَکم و حاکم بودن خلیفه

آیه دوم که مؤید این معنا است آیه مربوط به حضرت داود است، «یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق»[6]؛ ای داود تو را خلیفه خود در روی زمین قرار دادیم، حکومت کن و بین مردم به حق داوری کن. هم حکم باش هم حاکم، حاکمی باش که حَکم بین مردم هم هستی، هم داوری می‌کنی هم حاکمیت می‌کنی.

از این آیه کاملاً پیدا است که کار خلیفه تنها حَکم بودن نیست، حاکم بودن هم هست، اعم از قضاوت است، کار خلیفه قضاوت کردن و حکمیت بین دو نفر دعوایی است اما حاکمیت هم در خلیفه بودن نهفته است.

این آیه هم کاملاً گویا است که در آیه «انا جعلناک» اولاً کلمه جعلناک دارد، جعل است، «جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق و لاتتبع هوی»؛ در ثانی هوی پرست نباش «و یضلک عن سبیل الله».

یک آیه دیگر هم وجود دارد که به آن اشاره می‌کنیم و آن آیه «وعدالله الذین آمنوا منکم و عملو الصالحات و یستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلکم» [6] است.

یک مصداق روشن این آیه امام زمان بوده و بیشترین مفسران مصداقی اکمل و کامل‌تر برای این آیه نقل کرده‌اند که امام زمان خواهد آمد و چنین خواهد کرد و این آیه صراحت دارد که آن خلیفه دو ویژگی دارد «آمنوا و عملوا الصالحات یعبدوننی و لا یشرکوننی»؛ عبادت و بندگی را در روی زمین منتشر می‌کند و شرک را از بین می‌برند که «و یستخلفنهم فی الارض» اینها را خلیفه بر روی زمین قرار خواهیم داد؛ «کما استخلف الذین من قبلکم»، شاید اشاره به صدر اسلام و دوران پیغمبر و انبیای الهی داشته باشد.

از این آیه هم معنای خلیفه به معنای جانشین و کسی که امور جامعه را سامان‌دهی می‌کند به دست می‌آید؛ بنابراین ما علاوه بر این روایت رسول گرامی اسلام که فرمود «ارحم خلفائی ثلاث مرات» اگر بخواهیم معنای خلیفه را از فرهنگ و روایات به دست بیاوریم به این نتیجه می‌رسیم که خلیفه معادل کسی است که جامعه را از همه جهات و شئون تدبیر می‌کند؛ پس اگر ما بتوانیم این معنا را استنباط کنیم که ظاهر این است و ما مخالف ظاهر عمل نکردیم، می‌توانیم بگوییم این روایت یکی از روایاتی است که بحث ولایت فقیه را اثبات می‌کند که مصداق آن در آن زمان ائمه اطهار (ع) بودند و در دوران غیبت فقها هستند.

یک روایت دیگر هم داریم، مرحوم نراقی روایتی نقل کرده که در بعضی کتب می‌گوید وقتی امام عصر در آن توقیع شریف فرمود بعد من که در عصر غیبت هستم و «انا حجت‌الله علیکم» ایشان می‌فرماید این روایت به شکل دیگری هم هست؛ «انا خلیفه‌الله علیکم» و هم «خلیفتی».

مرحوم نراقی در کتاب مستند گفته این روایت به شکل دیگری هم نقل شده است که اگر این باشد خیلی صراحت دارد، انا حجت‌الله علیکم و هم حجتی علیکم و هم خلیفتی علیکم، وی گفته این روایت را داریم و نقل هم کرده که «اشد ظهورا»، البته این اشدّ ظهورا تعبیر مرحوم صاحب جواهر است در جلد 21 ص 394.

مرحوم صاحب جواهر تعبیرش این است «و منها اقامه الحدود»؛ یعنی یکی از چیزهایی که فقیه می‌تواند اداره کند و حضور پیدا کند اقامه حدود است. «بل ما عن بعض الکتب» صاحب جواهر می‌گوید در بعضی از کتاب‌های روایی ما «خلفتی علیکم» به جای «حجتی علیکم» آمده است «اشد ظهورا» که این ظهورش خیلی در اثبات ولایت فقیه روشن‌تر است. «اشدُّ ظهوراً ضروره معلومیه کون المراد من الخلیفه عموم الولایه عرفاً»[8]؛ که از آن عموم ولایت را می‌فهمیم؛ یعنی گسترش ولایت و به تعبیر دیگر ولایت مطلقه.

بعد استدلال می‌کند به آیه «یا داوود انّا جعلناک خلیفه»، پس صاحب جواهر، این فقیه متبحّر هم از آن آیه شریفه و هم از این روایتی که نقل کرده، استنباط کرده است، یکی از مواردی که از آن بر اثبات ولایت فقیه استدلال می‌شود، واژه خلیفه است که در روایات آمده و به معنای جایگزینی است، جایگزینی هم تنها در یک بعد خاص نیست، مطلق بوده و در همه حوزه‌ها است.

در وهله نخست امامان معصوم خلفای پیغمبر هستند؛ اما در دوران غیبت فقهای جامع‌الشرایط همان نقشی را دارند که ائمه معصوم در عصر حضور داشتند./903/236/ر

 

مقرر: هادی رحیمی کوهستان

منابع و مآخذ

[1]. وسائل الشیعه، باب 8، حدیث 50.

[2]. المستدرک على الصحیحین، ج ۳، ص ۱۳۸.

[3]. قرآن کریم، سوره بقره، آیه 30.

[4]. قرآن کریم، سوره بقره، آیه 30.

[5]. قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 50.

[6]. قرآن کریم، سوره ص، آیه 26.

[7]. قرآن کریم، سوره نور، آیه 55.

[8]. جواهر الکلام، محمدحسن نجفی، تحقیق علی آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ نهم، 1368 ش، ج 22، ص 395.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۶ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۰:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۲۲:۰۷
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۵۲
غروب آفتاب
۱۹:۴۶:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۴:۴۵