vasael.ir

کد خبر: ۳۹۹۹
تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۷ - 01 January 2017
فقه جهاد/آیت الله بهجت/جلسه 2

شرایط جهاد با کافران حربی

پایگاه اطلاع رسانی وسائل - شرط بعد مکانی در وجوب جهاد با کفار ملاحظه شده است الا اینکه دشمن ابعد واجد خطر بیشتری باشد و بنابراین واجب است به جهاد با دشمن ابعد اقدام گردد و جهاد با دشمن اقرب به تاخیر افتد.

به گزارش سرویس مکتب دفاعی پایگاه اطلاع رسانی وسائل، دومین جلسه درس کتاب جهاد فقیه عارف مرحوم آیت الله بهجت(رض) تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

بسم الله الرحمن الرحیم

الطرف الثانی من الأطراف فی کیفیة قتال أهل الحرب، و الأولی و فی التحریر و القواعد و المنتهی و محکی السرائر ینبغی للإمام علیه السلام أن یبدأ بقتال من یلیه من الکفار.

اما این در صورتی است که ابعد اشد خطرا نباشد؛ بلکه اگر مساوی باشند گفتیم تفاوت زمان در تفاوت مسافت، علی الفرض خالی از اشتغال به حرب لازم است؛ چیزی هم هست که مثلا حالا اگر من یلیه مشغول شود زود می‌رسد به کسی که باید با او حرب کند؛ اما اگر نه، با شتر یا اسب که رفت زود می‌رسد یا تا حدی زود می‌رسد.

اما اگر مشغول باشد به ساختن یک اتومبیلی مثلا ولو زمانی می‌خواهد در این زمان مشغول به حرب نیست؛ لکن اگر مشغول به اتومبیل سازی شد و یک زمان معتد به خالی از اشتغال به حرب شد بعدها می‌تواند خیلی بیشتر محاربه کند با اهل حرب.

بله در آنجایی که اینطور باشد که احتمال بدهیم که اگر این مدت را مشغول به اتومبیل سازی شدیم یا چیزهای دیگری، محاربه‌ زیادی می‌توانیم بکنیم؛ حالا گاهی می‌شود که چنین احتمالی نیست و گاهی هست.

حالا برای محاربه‌های بعدی مترتبه یا مترقبه مشغول به موشک سازی باشد یا اینکه نخیر؛ حالا همین الان بدون فاصله مشغول به اسب و شتر و برود با آن جلویی محاربه کند؟ شاید دومی مقدم است.

مضافا قاتلوا الذین یلونکم من الکفار با عمومات اذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم، اینها مثبتین هستند و تقییدی نیست؛ این هم مأموربه است و آن هم مأموربه است.

بله ممکن است که افضل الافراد این باشد؛ لکن قابل منع است، شاید افضل الافراد آن است، در مثبتین تقیید نیست؛ محمول بر افضل الافراد است یا اینکه خیر أروح الافراد است.

الآن مشغول شوند برایشان راحتتر است، تا به اولی به خلاف اینکه الان مشغول نشوند و دومی یا سومی را مشغول شوند و فاصله‌ای قرار دهند برای اینکه به افضل برسند افضل هم این است که بیشتر بتوانند محاربه کنند.

کسی بگوید الاولی و ینبغی جای کشت و کشتار است؛ اولویت استحبابیه از آن فهمیده نمی‌شود، با اینکه می‌دانیم اولویت شاید به اشتغال به من بعدی است یا اینکه آن اشد خطرا است یا اینکه اینجا اگر این کار را مشغول شود به اتومبیل سازی مثلا بسیاری از کفار را می‌تواند اهلاک کند.

به خلاف اینکه بخواهد با اسب بجنگد؛ إلا أن یکون الأبعد أشد خطرا که ینبغی و اولی در اینجا وجوبی است؛ چون مسأله قتل نفوس یا ابقاء آن نفوس برای اینکه جمعیتشان را تکمیل کنند و بعد مشغول قتال مسلمین است.

و یمکن إرادة الوجوب من ذلک، کما هو ظاهر النافع والإرشاد والتذکرة والدروس واللمعة وغیرها، لکن عرض کردیم واجب باشد، ممکن است افضل الافراد باشد یا اروح الافراد باشد برای مجاهدین و مقاتلین این هم قابل منع است و در همه جا نیست.

پس همین آیه شریفه با عمومات فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم عموماتی که می‌گوید با کفار فقط همین اشهر حرم را صبر کنید با عمومات وقتی مقایسه کنیم تقییدی در کار می‌شود؟ این واجب است و آن واجب است اما این قید است.

اول نباید دومی را شروع کنید، خیر این واجب است و‌ آن هم واجب است؛ شاید البته یک غرضی باشد که حالا ما می‌توانیم بجنگیم با اینهایی که نزدیک‌ترند و آنهایی را شروع کنیم با آنها بعد بیاییم سر اولی ممکن است در آن وقت قدرت ماها مثل الان نباشد.

مقصود قاتلوا الذین یلونکم من الکفار را دلیل آورده‌اند و تصریح کرده‌اند به اینکه واجب است؛ و إن کان قد یناقش بأن الأمر بمقاتلتهم غیر الأمر بالبدأة بقتالهم، فتبقی العمومات حینئذ بحالها ، نعم یتجه إرادة التأکد فیهم و لذا أغار النبی صلی الله علیه وآله علی الحارث بن أبی ضرار لما بلغه أنه تجمّع له، کما صرح به أیضا غیر واحد أو منع من مقاتلة الأقرب مانع و منه یعلم حال الأقرب فالأقرب، فإن ذلک من أحکام السیاسة التی ترجع إلی نظر الإمام علیه السلام و مأذونه و لذا یجب علی الإمام علیه السلام ومنصوبه التربص إذا کثر العدو وقل المسلمون حتی تحصل الکثرة للمقاومة ثم تجب المبادرة کما فی القواعد ، ولکن فی التحریر یستحب له أن یتربص بالمسلمین مع القلة و یؤخر الجهاد حتی یشتد الأمر بالمسلمین.

نمی‌توانید کاری کنید خوب صبر کنید، چه کار به کثرت و قلت و غیر آن دارید؛ بعضی اوقات می‌شود که با قلت می‌بینید کثرت را مغلوب می‌کند این که چیزی نیست، فی الخاص یا اعم لکن چیزی که هست، امام هرچه بفرماید ما نمی‌توانیم تخلف کنیم.

اما اینجا باید منتظر اذن امام شویم؟ که اقربیت در اول و دوم ساقط شد دیگر در ششم و هفتم فرقی نمی‌کند و منتظر اذن امام و اذن منصوب امام هستیم؟ اقربیت ساقط شد؟ این حرفها چیست؟ این از سیاسات است؟

خیر این از عقلیات است؛ برای اقرب مانع دیگری رسید به حسب اشخاص و غیر آن مختلف است در اقرب مثلا برف و بارانی هست که نمی‌شود به آنها مشغول شد؛ آن که دورتر است جای راحتی هست و می‌شود مقاتله و بالجملة ینبغی مراعاة المصلحة فی ذلک، وهی مختلفة باختلاف الأحوال.

بله اگر اقرب به آن ابتدا نشد لمسوغ دیگر اقربیت ساقط نشد، به دومی مشغول می‌شود بعد از دومی به سومی مشغولی می‌شود نه بعد از دومی به پنجمی مشغول شود؛ اقربیت را ازش صرفنظر نکردیم، اقربیت خاصه را صرفنظر کردیم و الا فالاقرب فالاقرب.

جای اشکال نیست که اقربیت یک دلیلی که اصلا اقربیت شرط است جهاد است و دفاع است، نه اقربیت شرط نیست؛ فرض کنیم همه اینها در وجوب مساوات دارند؛ اقرب مانعی داشت یا این کار را نکردیم به ابعد دیگر فرق نمی‌کند.

دوم و سوم و چهارم هیچ فرقی نمی‌کند، چون بنا گذاشتیم از اقرب دست برداریم؛ مطلب اینطور نیست، فقهرا دوم مقدم بر سوم است و سوم مقدم بر چهارم است؛ جای شک و شبهه نیست.

اگر در قاعده اقربیت وجوب بیاورد، سوم قبل از چهارم و چهارم قبل از پنجم واجب است، نه اینکه این اقربیت اگر مانعی بود دیگر از اقربیت دست برداریم و دیگر در پنجم و ششم بدون عذر مشغول شدیم هیچ گیری ندارد.

فهمید آنها مشغول به آن هستند که از نواحی و اطراف دعوت کنند، تا جمع شوند و کار اسلام را یکسره کنند و کان بینه و بینه عدو أقرب منه، با اینکه اقرب بود ابعد را پرداخت، چون تجمعاتی که این ابعد می‌کنند ربطی به اقرب ندارد.

و کذا فعل بخالد بن سفیان الهَذَلی أو کان الأقرب مهادنا؛ اصلا مهادنا که باشد چیز ندارد تا هدنش به سر نرسیده کانه واجب نیست؛ پس قهرا اگر اقرب واجب الجهاد نیست، این از فرض ما خارج است.

کلام در این است هر دو واجب باشند کدام واجب را ابتدا کنیم؛ نعم إذا کان الأبعد أشد خطرا وأکثر ضررا بدء به کما صرح به الفاضل والشهیدان وغیرهم، بل لا أجد فیه خلافا، عرض کردیم در اینجا نگاه کردن به اقوال کاری ندارد، باید به احوال نگاه کرد.

هر جایی به جایی و حالی به حالی در غایت اختلاف است و نمی‌شود گفت همه جا یک حکم دارد آن را خود مقاتلین و رئیس اهل قتال باید تشخیص دهد که حالا احب الی الله کدام است؛ یعنی احب الواجبین و افضل الواجبین کدام است؟

در من یلیه ممکن است مساوی باشند، مؤکد این است که به این شروع کنید به جهت اینکه این ممکن است برای مقاتلین اروح باشد یا اگر شروع کنند به دومی و بعد به اولی برسد این تفاوت زمان را خالی از اشتغال باشند.

کما فی کل عام أمر ببعض أفراده بالخصوص بعد الأمر بالعموم، آنجا هم چه می‌گوییم؟ می‌گوییم حمل بر افضل افراد کنیم بر اوکد افراد کنیم و من هنا صرح المقداد بالندب مندوب است نه این که واجب است و حکما باید از اینجا شروع کنیم.

شاید دلیلشان همین باشد که افضل الافراد باشد با اینکه واجب است مندوب است؛ ابتدای به آن الذی یشعر به التعبیر بالأولی وینبغی، در عبارات کسانی که از اینها نقل کرده است، بلکه شاید غیر اینها هم به ندب قائل باشند.

بل یمکن إرادته من غیرهم أیضا و لعله لکونه مقتضی السیاسة أیضا که سیاست اقتضا می‌کند؛ یعنی در تدبیر امر اقتضا می‌کند که جلوتری را ازش فارغ شوند، این هم واجب است و آن هم واجب است.

ابتدا از اینجا شروع کنیم یا از آنجا؟ نه ممکن است؛ اشد خطرا را که خودش استثنا کرده است، اما در غیر این صورت واجب باشد؛ چون قاتلوا الذین یلونکم درش هست.

عرض کردیم در مثبتین تقیید نیست؛ ایشان این را اینجا ندارند، ظاهر اینها هم همین است که استحبابی نیست؛ بلکه وجوبی است، بل هو صریح الکرکی وثانی الشهیدین ، لقوله تعالی، قاتلوا الذین یلونکم من الکفار، الظاهر فی الوجوب همین وجوبی که ایشان می‌گوید ارادة الوجوب، همین اولی و ینبغی که دارد ان یبدا بقتال من یلیه به نحو اولی شاید وجوبی باشد.

و لکن ظاهر این کتب این است و کرکی صریحا گفته است، ظاهر این آیه وجوب است؛ فقط چیزی که من یلیه درش هست این است که مسافت اقل است آن تفاوتی که بین این و من بعدش هست، تفاوت اگر بخواهد به دومی ابتدا کند آن تفاوت مسافت مشغول به قتال نیست.

120/908/د

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۶ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۰:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۲۲:۰۷
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۵۲
غروب آفتاب
۱۹:۴۶:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۴:۴۵