به گزارش سرویس مبانی پایگاه اطلاعرسانی وسائل، حجتالاسلام و المسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده ولی فقیه در استان خراسان شمالی و امام جمعه بجنورد، در چهارمین جلسه درس خارج فقه که در چهارم آبان ماه سال 1395 و با حضور طلاب و روحانیون در محل حسینیه شهدای مصلای امام خمینی (ره) بجنورد برگزار شد، به اثبات لزوم وجود حکومت و حاکم دینی در جامعه بر اساس دلایل عقلی و نقلی و سیره عملی رسول گرامی اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) پرداخت.
خلاصه درس گذشته
حجتالاسلام و المسلمین یعقوبی در سومین جلسه درس خارج فقه اظهار کرد: آیات و روایات در مجموع دلالت میکند به آن حکم عقلی که جامعه بدون نظام، بدون حاکمیت و حکومت امکانپذیر نیست، حال میخواهد حاکم بد باشد یا خوب، در هر صورت یک نفر باید در رأس امور باشد.
وی افزود: برای اینکه هرج و مرج از جامعه جمع شود باید دو مورد موجود باشد؛ یکی قانون خوب و دیگری مجری خوب و مقتدر که اسلام هر دو را آورده است؛ هم قانون خوب «و انزلنا الکتاب» و هم مجریان خوب که پیامبران و ائمه اطهار (ع) هستند.
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی اضافه کرد: از مجموع روایات و آیه استفاده میشود که اسلام با تشکیل حکومت و نظام موافق بوده و در عین حال برای آن هم نظام حاکم و هم ناظم پیشبینی کرده است.
خلاصه درس حاضر
حجتالاسلام و المسلمین یعقوبی در چهارمین جلسه درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان شمالی با اشاره به دلایل اثباتی ضرورت وجود حکومت و حاکم دینی در جامعه اظهار کرد: نخستین دلیل این است که بدیهیات عقل میگوید هر جامعهای میخواهد سرپا باشد باید اول رئیس و قیّم و محور داشته باشد؛ بنابراین امکان ندارد اسلام یک دین اجتماعی باشد اما قیّم، امام و ولی پیشبینی نکرده باشد.
وی افزود: دلیل دوم طبیعت قوانین اسلامی است که اجرای آنها پشتوانه میخواهد؛ زیرا اجرای مقررات بدون مجری امکانپذیر نیست و برای اینکه جامعه به سعادت برسد مجری لازم بوده و مجری هم همان حاکم است.
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی اضافه کرد: دلیل سوم طبیعت قوانین اسلامی است، به طور کلی قوانین اسلامی در بسیاری از موارد آشکارا داد میزند که من یک رهبر و مجری میخواهم، اگر بخواهد یک حکم در جامعه پیاده شود بدون مقتدا و حاکم امکانپذیر نیست.
وی با بیان اینکه دلیل چهارم سیره پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) است، ادامه داد: سیره پیامبر (ص) و امام علی (ع) و ولایت عهدی امام رضا (ع) به یک معنا نشان میدهد که اسلام قائل به حکومت و حاکم است.
تقریر درس
اسلام برای نظام سیاسی اجتماعی حرفی دارد یا نه؟ گفتیم برای اینکه اثبات شود نظام سیاسی حکومتی در اسلام پیشبینی شده باید توجه کنیم که این موضوع در وهله نخست دلیل عقلی دارد، بدیهیات عقل میگوید هر جامعهای میخواهد سرپا باشد باید اول رئیس و قیم و محور داشته باشد، اسلام هم جزء همین جامعه بوده و نگاهش اجتماعی است؛ بنابراین امکان ندارد اسلام یک دین اجتماعی باشد اما قیم، امام و ولی پیشبینی نکرده باشد.
عرف میگوید وقتی چند نفر کنار هم باشند باید یکی از آنها محور باشد، در روایت هم هست که پیامبر اکرم (ص) تأکید کرده وقتی سه نفر با هم بیرون میروند یکی از آنها رئیس و مسؤول باشد. وقتی پیامبر برای سه نفر میفرماید یکی رئیس باشد به طریق اولی برای یک جامعه حتماً این مسئله را تأکید کرده که این دلیل اول بدیهی عقل است.
دلیل دوم که امروز بحث میکنیم طبیعت قوانین اسلامی است البته همانطور که در جلسه قبل هم گفتیم قوانین پشتوانه میخواهد.
دلیل سوم اینکه گفتیم نمیشود قانون باشد و مجری قانون نباشد و وقتی قرآن میفرماید انبیا را کتاب دادیم و در کنارش از آهن هم اسم میبرد معلوم میشود دین اسلام هم قانون کامل دارد و هم مجری کامل؛ پس دلیل اول دلیل بدیهی عقلی، دلیل دوم اینکه اجرای مقررات بدون مجری امکانپذیر نبوده و برای اینکه جامعه به سعادت برسد مجری لازم بوده و مجری هم همان حاکم است، همان نظامی است که در رأس آن یک ناظم قرار دارد.
اجرای قوانین اسلامی درگرو وجود حاکم و حکومت
دلیل سوم طبیعت قوانین اسلامی است، به طور کلی قوانین اسلامی در بسیاری از موارد آشکارا داد میزند که من یک رهبر و مجری میخواهم، اگر بخواهد یک حکم در جامعه پیاده شود بدون اقتدا و مقتدا و حاکم امان پذیر نیست، مثلاً اسلام فرموده نماز جمعه را به پا کنید از آنطرف نماز جمعه را ولی و حاکم دینی باید تأیید کند و بدون اذن ولی فقیه نماز جمعه برپا نمیشود، حال اگر ما میخواهیم نماز جمعه اجرایی شود بدون نظام اسلامی امکانپذیر نیست؛ زیرا طبیعت نماز جمعه این است که باید به اذن ولی جامعه دینی باشد.
خود همین یک دلیل است بر اینکه یکی از فرامین اسلام که به آن مکلف شدهایم داشتن یک نظام اسلامی و حاکم اسلامی است، به غیر از نماز جمعه شمار دیگری از اعمال عبادی اسلام هستند که بدون نظام و رهبر دینی امکان پیاده شدن ندارند و همین دلیل بر این است که وقتی اسلام یک تکلیف را متوجه ما کرده، آن تکلیف در قالب یک نظام اجرایی میشود.
افزون بر نماز جمعه دیگر عمل عبادی در این زمینه رؤیت هلال است؛ زیرا ثابت شدن رؤیت هلال در شب اول ماه چند راه دارد؛ یکی اینکه دو شاهد عادل ببینند آن هم با چشم غیرمسلح و یکی دیگر از راههایی که کسی ندیده به مردم بگویند چهکار کنند حکم حاکم است، اگر حاکم گفت امشب اول ماه است حتی مراجع دیگر نمیتوانند دخالت کنند حکم حاکم کار را تمام میکند. اینکه اسلام گفته حکم حاکم نافذ بوده و تا گفت شب اول ماه است مسأله تمام میشود به این دلیل است که یک نظام را پیشبینی کرده و رهبری را در نظر گرفته که حرف او کلام فسخ میشود. خود همین داد میزند که در اسلام یک نظام سیاسی و یک مجموعه نظمدار که رهبری در رأس آن قرار دارد، وجود دارد.
یا در مورد حج میگویند یکی از شروط حج این است که امیرالحاج تعیین شود، حج بدون امیر حج نیست و امیرالحاج را حاکم جامعه اسلامی تعیین میکند، پس همینکه اسلام گفته در حج باید یک امیر و نماینده باشد که حرف او در ایام حج حرف آخر باشد معلوم میشود که در نظام اسلامی بدون یک حکومت نمیشود امیرالحاج را نصب کرد، این داد میزند که اسلام دین سیاسی و اجتماعی است.
رسالت حکومت اسلامی برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر
همچنین ما در نظرات دفاعی و اجتماعی رد پای نظام سیاسی اسلام را میبینیم، بهعنوان مثال اسلام میگوید جهاد واجب است، دفاع واجب است، خوب چه کسی بگوید جهاد واجب است؟ چه کسی بگوید باید سینهام را سپر کنم؟ همینکه اسلام میگوید دفاع واجب است «وَ اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الخَیل»[1] و تأکید میکند در مقابل دشمن دفاع کنید و راستقامت بمانید چه کسی باید بگوید تا ما برویم بسیج شویم؟
اسلام دستور جهاد و دفاع داده و ما از این دستور اسلام در بحث دفاعی و نظامی میفهمیم که باید یک مجموعه منظمی باشد که در رأس آن فرماندهی کل قوا باشد، حرف او حرف اول و آخر باشد و جنگ و صلح به دست او باشد. نمیشود از یک طرف دفاع کنیم از آنطرف ندانیم حرف چه کسی برای ما حجت است خود همین دلالت میکند بر اینکه باید یک نظام سیاسی اجتماعی وجود داشته باشد که رهبر در رأس آن باشد تا این دفاع و جهاد معنی پیدا کند والا معنی پیدا نمیکند.
مثال دیگر در همین زمینه امر به معروف و نهی از منکر است، این فریضه الهی سه مرحله دارد؛ نیت، زبان و مرحله سوم آن که مرحله عمل بوده که در دست حاکم است، اگر بخواهد تعزیر کند، تنبیه کند، شلاق بزند و اگر بخواهد زندان بیندازد. اینکه نمیشود هر کس دست یک نفر را بگیرد و ببرد زندان و بگوید تو منکری را مرتکب شدی؛ زیرا در چنین اوضاعی هرج و مرج میشود.
پس همینکه اسلام گفته یکی از مراحل امر به معروف این است کسی که منکری را مرتکب میشود تنبیه شود نشان میدهد باید یک حکومت و اقتداری باشد، یک نظم و قانون و انضباطی باشد که بر اساس آن مرحله نهایی امر به معروف و نهی از منکر پیاده و اجرا شود. این یکی از ادلهای است که میگوید باید یک نظام حکومتی و حاکمیتی در اسلام باشد.
احکام مالی اسلام و ضرورت وجود نظام و ناظم
سومین دلیل اثبات ضرورت وجود حکومت و نظام بر اساس فرامین اسلامی، احکام مالی هستند؛ اسلام بعضی موارد از جمله خمس و زکات را از نظر مالی تنظیم کرده است، در خمس گفته شده باید همه خمسها به دست حاکم و ولی جامعه برسد، هر چند که الآن به همه این مسئله عمل نمیشود و الا از نظر قانونی خمس در جامعه اسلامی باید به دست حاکم و ولی برسد و او باید اجازه هزینه کردن آن را بدهد.
حال اگر به دست حاکم هم نرسد باید با اذن او تصرف شود؛ یعنی مراجع دیگر هم باید از حاکم اذن داشته باشند که البته الآن از حاکم اذن دارند؛ والا از نظر شرعی تصرف هم اشکال دارد.
پس در مورد خمس که واجب است باید حاکم اسلامی و ولی جامعه اسلامی آن را تصرف کند و اجازه تصرف دهد؛ ازاینرو معلوم میشود باید حاکمی باشد و این نظام سیاسی اجتماعی پیشبینی شده باشد.
البته در مورد زکات اختلاف وجود دارد که آیا زکات را باید حاکم بگیرد؟ یا خود مردم میتوانند بگیرند و مصرف کنند. از آیه «خُذْ مِنْ أَمْوَٰلِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُ» [2] استفاده میشود که اگر زکات را ندادند به زور بگیر؛ یعنی در بحث زکات قرآن خیلی محکم صحبت کرده و این حکم حکومتی است، پس معلوم میشود حکم احکام مالی که اسلام در نظر گرفته بدون یک حکومت و حاکم اجرا نمیشود یا کامل اجرا نمیشود و اگر بخواهد کامل اجرا بشود باید یک نظام سیاسی باشد.
آخرین زیر مجموعه دلیل سوم احکام جزایی و کیفری است، ما یک سلسله احکام جزایی و کیفری داریم که اینها اصلاً بدون حاکم و والی معنا ندارد، اسلام برخی موارد را بر ما واجب کرده و به ما مکلفها گفته این کارها را بکنید که اگر نظام سیاسی نباشد نمیتوان آنها را پیاده کرد. مثلاً گفته اگر فردی کسی را کشت باید قصاص شود، چه کسی قصاص کند؟ اگر نظام نباشد و هر کس به هر کس باشد نمیشود، اگر یک نفر را کشتند شاید صد نفر را به خاطر یک نفر بکشند.
«مَن قَتَل مظلوماً فقَد جَعلنا لِوَلّیّه سُلطاناً»[3]، باید ولیّ دم مستقیم برود و قاتل را بکشد؟ یا نه باید ثابت شود؟ باید دو شاهد عادل شهادت بدهند که قاتل همین است نه اینکه به بهانه قتل یک نفر چند نفر دیگر را بکشند.
اینها یک نظام قضایی میخواهد، قانون میخواهد، اینطور نمیشود که هر کس گفت فلانی بچهام را کشته و میخواهم بروم او را بکشم.
پس قصاص و دیه بهعنوان احکام جزایی واجب اسلام زمانی قابل پیاده شدن است که یک حکومت و حاکم باشد و حرف حاکم نافذ باشد؛ والا اگر نباشد کشت و کشتار پیش میآید؛ ازاینرو طبیعت احکام قضا و شهادات، حدود، قصاص و دیات اقتضا میکند که حکومت و حاکمیت و اقتدار در جامعه دینی باشد.
«السّارقُ و السّارقهُ فَاقطَعُوا اَیدیَهُم. الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ»[4] قرآن فرموده دست دزد را قطع کنید و زناکار را تازیانه بزنید چه کسی باید این کار را بکند؟ اگر هرکسی بخواهد خودش این کار را بکند سنگ روی سنگ بند نمیشود، به بهانههای مختلف و از سر کینه دست همدیگر را قطع میکنند، اینکه نمیشود به همین دلیل میگوییم برای این کار حاکم و نظام میخواهد.
یک نکتهای هست که چرا قرآن در مورد سرقت، اول سارق را آورده و در زنا اول زانیه را مطرح کرده است؛ زیرا بیشتر لغزشهای زناشویی از ناحیه زنان صورت میگیرد؛ به همین دلیل اول گفته است «الزانیه» و بعد «الزانی» را آورده است اما بهعکس در سرقت زن آنچنان دل و جرأت دزدی نداشته و عزم مرد در این کار بیشتر است.
پس دلیل سومی که لزوم نظام سیاسی و حاکم را اثبات میکند این است که ما طبیعت برخی از احکام تکلیفی را نگاه میکنیم و میبینیم اجرای آنها مستلزم یک نظام سیاسی مقتدر است که بدون آن پیاده شدن این احکام امکان ندارد.
سیره عملی پیامبر و ائمه اطهار در تشکیل حکومت اسلامی
دلیل چهارم سیره پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) است، پیامبر در مدینه حکومت تأسیس کرد و در قالب این حکومت قضاوت میکرد، تازیانه میزد و به قدرتهای دیگر نامه مینوشت؛ بهگونهای که در مکه 10 تکوین امت و کادرسازی کرد و در مدینه حکومت تأسیس کرد.
مهمترین دلیل بر امکان یک شی، وقوع آن است؛ امیرالمؤمنین علی (ع) حدود پنج سال حکومت داشت و امام حسن هم پنج ماه حکومت کرد و در این مدت به بسیج نیروها، جنگ و قضاوت و ... میپرداختند که همه اینها نشانه حکومت است؛ بنابراین سیره پیامبر (ص) و امام علی (ع) و ولایت عهدی امام رضا (ع) به یک معنا نشان میدهد اسلام قائل به حکومت و حاکم است.
خداوند در قرآن میفرماید: «و نزلنا الیک الکتاب تبیانا لکل شی»[5]؛ ما بر تو کتاب را نازل کردیم که هر چیزی را بیان کرده است البته معنای آیه این نیست که در این کتاب جزئیات را هم گفته، بلکه کلیات را گفته و ما جزئیات را از آن دریافت میکنیم.
رسول خدا (ص) فرمود: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ وَ اللَّهِ مَا مِنْ شَیْءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُکُمْ بِهِ وَ مَا مِنْ شَیْءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ النَّارِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَّا وَ قَدْ نَهَیْتُکُمْ عَنْه»[6]؛ ای مردم چیزی نیست که شما را به بهشت نزدیک کرده و از جهنم دور کند مگر اینکه خدا آن را برای شما بیان کرده باشد؛ یعنی خداوند هرچه باعث شکوفایی جامعه میشود را بیان کرده است. پیغمبری که دستور نحوه وارد شدن به مستراح را برای ما بیان کرده و گفته اول پای چپ را بگذارید و چنین مسائل جزئی را مطرح کرده آیا امکان دارد موضوع حکومت را بیان نکرده باشد؟ این با عقل جور درنمیآید؛ ازاینرو میگوییم سیره پیغمبر (ص) و اهل بیت (ع) و سخنان آنها برای پیاده شدن دین لازم است.
مباحث دیگر هم داریم که بحث جامعیت دین است. جامعیت و جاودانگی اسلام دلیل پنجم لزوم وجود نظام و حاکم در جامعه است. اگر دین اسلام دین جامع باشد باید فکری هم برای نظام سیاسی داشته باشد.
همانگونه که امام خمینی (ره) هم فرمود امروز و همیشه وجود ولی امر؛ یعنی حاکمی که قیّم و برپاکننده و نگاهدارنده نظم و قانون اسلام باشد، حاکمی که مانع تجاوزات و ستمگریها و تعدّی به حقوق دیگران باشد، امین و امانتدار و پاسدار خلق خدا باشد، هادی مردم به تعالیم و عقاید و احکام و نظامات اسلام باشد و از بدعتهایی که دشمنان و ملحدان در دین و در قوانین و نظامات میگذارند، جلوگیری کند، ضروری است./903/236/ر
مقرر: هادی رحیمی کوهستان
منابع و مأخذ:
[1]. قرآن کریم. سوره انفال. آیه 60.
[2]. قرآن کریم. سوره توبه. آیه 103.
[3]. قرآن کریم. سوره اسراء، آیه 33.
[4]. قرآن کریم. سوره مائده. آیه 38.
[5]. قرآن کریم. سوره نحل. آیه 89.
[6]. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 67، ص 96، ط بیروت.