به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الاسلام والمسلمین محمد حسین ملک زاده، روز چهارشنبه دوم دی ماه سال 1394 در جلسه هفتم درس نظام سازی فقهی در مَدرَس 23 مدرسه عالی فیضیه قم، به بررسی بقیه حوزهها و حیطههای اثرگذاری و تحوّلبخشیِ حاکمیّت اسلام در وجود انسان که به تحول در اجتماع منجر می شود، پرداخت.
وی حیطه گرایش را شامل میل، شوق، رغبت و اشتها برشمرد و افزود: وقتی حبّ و بغض انسان، خدایی شد، در راستای اهداف و ضوابط اسلامی قرار میگیرد.
استاد حوزه علمیه قم حیطه انگیزش را در دانش مدیریت دارای اهمیت توصیف کرد و گفت: در بحثهای مربوط به سیستم و سازمان، فصل مفصّلی به این موضوع اختصاص دارد و دانشمندان علوم انسانی، به شکل ویژهای به آن پرداختهاند.
این پژوهشگر عرصه فقه حکومتی حوزه علمیه قم، با یادآوری این نکته که رویکرد علم مدیریت در غرب امروزه با نوع جهانبینی و انسانشناسی غربی متناسب است و با مبانی اسلام متفاوت است، اظهار داشت: برای روشن شدن منظر دقیق اسلامی در مورد انگیزش، به خصوص ایجاد انگیزه الهی در انسان، منبعث از حاکمیت اسلام در پهنه وجود وی، کمی بیشتر باید به این بحث بپردازیم.
وی انگیزش را مترادف با دافع، داعی و نیّت دانست و با اشاره به آیات سوره انسان در شأن اهل بیت پیامبر (ص) گفت: ایجاد انگیزههای پایا و پویای معنوی در وجود انسان برای شروع عمل، استمرار، تشدید اشتیاق و جهتدهیِ درست به آن است.
حجت الاسلام والمسلمین ملک زاده، دین اسلام را فاقد دنیاگریزی و نادیدهانگاریِ انگیزهها، نیازها و اهداف مادی و دنیایی ارزیابی و تاکید کرد: حاکمیت اسلام در حیطه انگیزش، صِرفاً انسانها را به امور آخرتی سوق نمیدهد، بلکه حتی برای انجام امور دنیایی نیز به انسان انگیزهای مضاعف میدهد تا همانها را به بهترین شکلی با نیت معنوی به انجام رساند.
وی حیطه خواهش را طلب و اراده خواند و گفت: انسانِ تحت حاکمیت اسلام، داشتن یا نداشتن صفتی را طلب میکند که بر اساس حجّت شرعی مطابق خواست خداوند بداند.
استاد فقه حکومتی حوزه علمیه قم، نظر فلاسفه مسلمان را درباره تفاوت "خواستن، طلب و اراده" با "شوق، میل، رغبت و شهوت" مد نظر قرار داد و خاطر نشان کرد: گرایش و خواهش، دو امر مغایر از یکدیگر هستند و نسبتِ میان آنها، نسبت عموم و خصوص مِن وجه است. زیرا گاه انسان چیزی را میخواهد که اشتهایی به آن ندارد، مانند نوشیدن دارویی بد مزّه اما مفید و گاه انسان به چیزی میل و رغبت دارد ولی آن را اراده نمیکند، مانند خوردن غذای خوش مزّه اما زیان بار.
حیطه مهارت، نهمین حوزه تحول بخشی حاکمیت اسلام بود که استاد ملک زاده به شرح آن پرداخت و بیان داشت: در حاکمیت اسلام تواناییها، قابلیتها و صلاحیّتهای عملی، با قطع نظر از به کارگیریِ آنها در راستای اهداف اسلامی کسب می شود.
وی درباره حیطه کنش و عمل گفت: در حاکمیت اسلامی اقدام، عمل، فعالیت و به کارگیری توان و نیرو برای انجام کارهایی و ایجاد حالات و صفاتی با قصد و نیّت الهی در چارچوب بایستهها و شایستههای دینی است. این اقدام و عمل، با توجه به مسؤولیتپذیری انسان در برابر آفریدگار خویش در پرتو التزام، تعهّد و تقیّد دینی و تلاش برای حرکت در صراط مستقیم تا دستیابی به کمال صورت خواهد پذیرفت.
حجت الاسلام والمسلمین ملک زاده، با تاکید بر آیات قرآن درباره پایداری و استقامت بر راه درست و مداومت بر عمل صالح، حیطه منش را اعم از خُلق و ملکه راسخه خواند و گفت: هنگامی که کنشها و واکنشهای درونی و بیرونی که مبتنی بر باورها و ارزشهای نهادینه شده در وجود انسان هستند به تکرار درآمدند و بر روی آنها مداومت و استقامت شد، کم کم عادت و خُلق و خوی انسان می شوند و به اصطلاح، ملکه راسخه در وجود او میشوند تا آنجا که میتوان از آنها با عنوان طبیعت دومِ آدمی یاد کرد.
خلاصه درس خارج اصول نظام سازی فقهی استاد محمد حسین ملکزاده بدین قرار است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی سیّدنا و نبیّنا محمد و آله الطاهرین
مرور دروس سابق
در جلسه قبل گفتیم که اهمّ حوزهها و حیطههای اثرگذاری و تحوّلبخشیِ حاکمیّت اسلام در وجود انسان که بالنتیجه میتوانند تحوّل در گستره جامعه و در مقیاس اجتماعی را نیز در پی داشته باشند، به حَسَب استقرا و نه حصر عقلی، عبارتند از:
«شناخت و دانش»، «باور»، «بینش و نگرش»، «ارزش»، «احساس»، «انگیزش»، «گرایش»، «خواهش»، «مهارت»، «کنش» و «منش».
همچنین در جلسه پیش، درباره پنج مورد از این حوزهها و حیطهها توضیحاتی را به اجمال و اختصار بیان کردیم.
بقیه حیطههای اثرگذاریِ حاکمیّت اسلام در سرزمین وجود انسان
اما در این جلسه – به حول و قوّه الهی – به ارائه توضیحاتی درباره بقیه حیطهها و حوزههای اثرگذاری و تحوّلبخشیِ حاکمیّت اسلام در وجود انسان میپردازیم.
در این جلسه از سلسله دروس اصول نظامسازی فقهی و اسلامی و بررسی چگونگی کشف و یا ساخت و پرداختِ اَنظِمه و نظامهای فقهی، به بررسی بقیه حوزهها و حیطههای اثرگذاری و تحوّلبخشیِ حاکمیّت اسلام در وجود انسان خواهیم پرداخت.
همچنین ضمن اشاره به این حوزهها و حیطهها باید اندکی در باب «انگیزش» بیشتر سخن بگوییم چراکه این موضوع، هم به خودیِ خود از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است، و هم اینکه در کتابهای مدیریّتی روز دنیا و در بحثهای مربوط به سیستم و سازمان، فصل مفصّلی را به این موضوع اختصاص داده و به شکل ویژهای به آن پرداختهاند. البته معمولاً و قاعدتاً رویکرد آنها متناسب با نوع جهانبینی و انسانشناسیای که به آن باور دارند با رویکرد و دیدگاه ما متفاوت است. لذا لازم است برای روشن شدن منظر دقیق اسلامی در مورد انگیزش، به خصوص ایجاد انگیزه الهی و معنوی در انسان، منبعث از حاکمیت اسلام در پهنه وجود وی، کمی بیشتر به این بحث بپردازیم.
اما علی کلّ حالٍ تلاش میکنیم این موضوع و عنوان (حیطههای اثرگذاریِ حاکمیّت اسلام در سرزمین وجود انسان) در همین جلسه به پایان برسد تا در جلسات آتی بتوانیم وارد موضوعات و بحثهای بعدی و جدید که به مرور عملیّاتیتر میشوند، بشویم؛ إن شاءالله تعالی.
6) حیطه گرایش (میل، شوق، رغبت و اشتها)
پس از آنکه حبّ و بغض انسان، خدایی شد طبیعی است که گرایش، تمایل و اشتیاقش نسبت به انجام یا ترک امور مختلف نیز با جهتنمای الهی تنظیم میشود و در راستای اهداف و ضوابط اسلامی قرار میگیرد.
7) حیطه انگیزش (دافع، داعی و نیّت)
ایجاد انگیزههای پایا و پویای الهی و معنوی در وجود انسان برای:
شروع عمل و رفتار؛
ادامه، پایداری و استمرار آن؛
تقویت و تشدید اشتیاق و رغبت به آن؛
و جهتدهیِ درست به آن.
قرآن مجید در آیات متعددی درباره انگیزه الهی و معنویِ انسانهای با ایمان سخن گفته است که در ادامه فقط به دو نمونه از آن آیات که به برترین انگیزههای معنوی اشاره میکنیم:
«و یُطعِمونَ الطعامَ عَلَی حُبّهِ مِسکیناً و یَتیماً و أسیراً إنّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ الله لانُریدُ مِنکم جَزاءً و لا شُکوراً» [سوره مبارکه انسان/ آیات شریفه 8 و 9.]
و غذایشان را با اینکه به آن علاقه [و نیاز] دارند، به مستمند، یتیم و اسیر میدهند. [و میگویند:] ما فقط برای خدا به شما غذا میدهیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمیخواهیم.
آنچنان که در کتب فریقین – شیعه و سُنّی – آمده است سوره مبارکه انسان و از جمله، آیات کریمهای که در اینجا آوردیم در شأن اهل بیت پیامبر (ص) یعنی امیر المؤمنین امام علی (ع)، حضرت فاطمه زهرا (س)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و درباره ایثار بینظیر آنها که با نیّتی خالص و تنها برای خشنودی خدا – و نه حتی برای دستیابی به بهشت و پاداش اُخروی، تا چه رسد به پاداش و سپاسگذاریهای دُنیوی – به انجام رساندند نازل شده است. آنان که به جهت نذر سه روز پشت سر هم روزه میگیرند، بدون هیچ چشمداشتی و فقط برای خدا، در روز نخست غذای مختصری که برای افطار خویش فراهم کرده بودند را به مسکین (درمانده و مستمند) میدهند، در روز دوم به یتیم و در روز سوم نیز غذایشان را به یک اسیر میبخشند و خود گرسنگیِ طاقت فرسایی را تحمّل مینمایند.
حاکمیت اسلام بر سرزمین وجود چند انسان و اعضای یک خانواده – مرد و زن جوان و دو فرزند خردسالشان – میتواند چنین انگیزهای را در آنها ایجاد نماید که با نیّتی کاملاً معنوی و خدایی و با خوشحالی و رضایت کامل، این چنین به خود سختی دهند و یکی از پایهایترین نیازهای بشری که نیاز به غذا و خوراک است را به هیچ انگارند و از آن صَرف نظر کنند؛ و در عوض با فداکاری و ایثار، غذای خویش را در اختیار دیگر نیازمندان بگذارند.
در آیهای دیگر خداوند درباره حالات و ویژگیهای عمومیِ اصحاب و همراهان حقیقیِ پیامبر (ص) میگوید آنان دارای این خصوصیّات هستند که از طرفی در هنگامه نبرد با دشمنان حقّ و حقیقت و کسانی که به دنبال خاموش کردن نور خدا و حکمرانی ظلمت و سیاهی هستند، بسیار سرسخت، قاطع و شدید برخورد میکنند و با جدیّت تمام با آنان به مقابله و مقاتله میپردازند؛ از طرف دیگر در برخورد با حقجویان و حقپرستان و در مواجهه با انسانهای پاک و با ایمان یعنی در میان خودیها، بسیار رحیم هستند و با مهربانی برخورد میکنند؛ و از طرف سوم، همواره به عبادت خدا و به نماز، رکوع و سجود میپردازند. اما مهمترین نکته در اینجا آن است که انگیزه و نیّتی که سبب وجود و بروز این خصوصیات در یاران و همراهان پیامبر خدا (ص) شده است چیزی نیست جز یک انگیزه معنویِ محض که عبارت است از طلب فضل و خشنودیِ الهی:
«محمّدٌ رسولُ الله و الذین مَعه أشِدّاءُ علَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینهم تَراهُم رُکَّعاً سُجّداً یَبتغون فَضلاً مِنَ اللهِ و رِضواناً» [سوره مبارکه فتح/ آیه شریفه 29.]
محمد فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود میبینی در حالی که همواره در پی فضل و خشنودی خدا میباشند.
نگاه اعتدالی اسلام به دنیا و آخرت
در اسلام، رهبانیت، دنیاگریزی و پرهیز مطلق از لذتهای مادّی وجود ندارد (لارهبانیّةَ فی الإسلام) و قرآن به صراحت، از رهبانیّت به عنوان یک بدعت و امری غیر الهی یاد میکند:
«و رَهبانیّةً ابتَدَعوها ماکتَبناها علیهم» [سوره مبارکه حدید/ آیه شریفه 27.]
و رهبانیتی که از پیش خود درآوردند و در دین بدعت گذاشتند. ما آن را بر آنان مقرّر نکرده بودیم.
همچنین قرآن مجید در مقام شماتت و سرزنش کسانی که متنعّم شدن در دنیا و بهرهمندی از نعمتهای خدا در زمین را ناپسند میشمرند میگوید:
«قُل مَن حَرَّمَ زینَةَ اللهِ الّتی أخرَجَ لِعِبادهِ و الطّیّباتِ مِنَ الرّزقِ قُل هِیَ لِلّذینَ آمَنوا فی الحیاةِ الدنیا خالصةً یَومَ القیامةِ، کذلک نُفَصِّلُ الآیاتِ لقَومٍ یَعلمون» [سوره مبارکه اعراف/ آیه شریفه 32.]
[ای پیامبر!] بگو: چه کسی زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و روزیهای پاکیزه را حرام گردانیده است؟
[ای پیامبر!] بگو: این [نعمتها] در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آوردهاند و روز قیامت [نیز] مخصوص آنان میباشد.
اینچنین آیات [خود] را برای گروهی که میدانند (اهل دانستن هستند) به روشنی بیان میکنیم.
همانگونه که دانستیم دین مبین اسلام به هیچ روی به دنبال نادیدهانگاریِ انگیزهها، نیازها و اهداف مادی و دنیایی نیست بلکه اسلام، افزون بر اهمیّت قائل شدن برای نیازها و انگیزههای مادی، نگاه و توجه انسان را به سوی خواستها و آرمانهای متعالی نیز معطوف میسازد و به او یادآور میشود که گرچه امور و لذّتهای مادی و اینجهانی و پرداختن به آنها – البته در چارچوب ضوابط و تحت شرایطی خاص – خوب و حتی لازم هستند اما امور، اهداف، لذّات و کمالات معنوی و الهی، از آنها بهتر، برتر و پایدارتر میباشند:
«فَما اُوتیتُم مِن شَیءٍ فمَتاعُ الحَیاةِ الدُنیا، و ما عند اللهِ خیرٌ و أبقَی للّذین آمَنوا و عَلَی رَبّهِم یَتوکّلون» [سوره مبارکه شوری/ آیه شریفه 36.]
آنچه به شما داده شده است متاع زندگی دنیا میباشد. و آنچه نزد خداست برای کسانی که ایمان آوردهاند و بر پروردگارشان توکّل میکنند، بهتر و پایدارتر است.
«المالُ و البَنونَ زینةُ الحَیاةِ الدُنیا، و الباقیاتُ الصالحاتُ خَیرٌ عند رَبِّک ثواباً و خَیرٌ أمَلاً» [سوره مبارکه کهف/ آیه شریفه 46.]
داراییها و فرزندان، زینت زندگی دنیا هستند، در حالیکه باقیات صالحات (آثار ماندگار شایسته) از نظر ثواب در نزد پروردگارت بهتر هستند و نیز امیدبخشتر میباشند.
قرآن کریم در حکایت گفتگوی قارون با بنی اسرائیل، از زبان قوم و پیروان حضرت موسی (ع) خطاب به قارون میگوید:
«و ابتَغِ فیما آتاکَ اللهُ الدارَ الآخِرَةَ و لاتَنسَ نَصیبَک مِنَ الدنیا» [سوره مبارکه قصص/ آیه شریفه 77.]
و در آنچه خدا به تو داده سرای آخرت را طلب نما؛ و بهرهات را از دنیا فراموش مکن.
این بیان، عصاره و خلاصهای است از نگاه اعتدالی اسلام، که در عین آنکه دنیا را ابزار، وسیله و مزرعهای برای دستیابی به حاصل و ثمره اُخروی میبیند و اصالت را به زندگی ابدی میدهد اما به فراموش کردن دنیا و بهرههای دنیایی نیز دعوت نمیکند. کما اینکه در مقام دعا و درخواست حاجت از پروردگار نیز قرآن حکیم به ما میآموزد که هم خیر، خوبی و نیکیِ دنیا را طلب کنیم و هم نیکیِ آخرت را:
«ربّنا آتِنا فی الدنیا حَسنَةً و فی الآخِرَةِ حسَنةً و قِنا عذابَ النار» [سوره مبارکه بقره/ آیه شریفه 201.]
بر اساس جهانبینی توحیدی و اسلامی، حتی پرداختن به امور دنیایی هم با همان منطق «الدنیا مزرعة الآخره» و نیز «إنّما الأعمال بالنیّات» میتواند رنگ الهی به خود گرفته، با نیّت و انگیزه الهی توأم گردد که در آن صورت، اجر و پاداش اُخرویِ زیادی نیز در پی خواهد داشت. برای نمونه به این نورگفته از امام صادق (ع) توجه کنید:
«اَلکادُّ عَلَی عِیالِهِ کالمُجاهدِ فی سبیل الله» [وسائل الشیعه/ ج 12/ ص 43.]
همانگونه که مشاهده میکنید به گفته این پیشوای راستین اسلام، انسان مؤمنی که برای به دست آوردن روزی و تأمین نیازمندیهای مادّیِ زندگی خود و خانوادهاش کار و تلاش میکند از نظر ثواب و درجه، چونان مجاهدی است که با نبرد در راه خدا، بیشترین اجرهای معنوی و بالاترین درجات بهشتی به او داده میشود.
پس حاکمیت اسلام در حیطه انگیزش، صِرفاً انسانها را به امور غیر مادّی و آخرتی که کمترین ارتباطی به دنیا و امور دنیوی – همچون خوراک، پوشاک، مسکن و ... – نداشته باشند سوق نمیدهد بلکه حتی برای انجام امور دنیایی، این جهانی و مادی نیز – به شرط آنکه ذاتاً، مقدّمتاً و یا نتیجتاً از اعمال و امور شرّ و ناپاک نباشند – به انسان انگیزهای مضاعف میدهد تا همانها را به بهترین شکلی برای رضای خدا و با هدف و نیت الهی و معنوی به انجام رساند. لذا بنابر سخنی که از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است، ایشان در مذمّت تنبلی و بیکاری، فقط به نپرداختن به امور آخرتی اشاره نمیکند بلکه عدم کار و فعالیت در زمینه امور دنیایی را هم مذموم و مورد بغض خداوند معرفی میفرماید:
«إنّ اللهَ یُبغِضُ الصحیحَ الفارغ، لا فی شُغُلِ الدنیا و لا فی شُغُلِ الآخِرَة» [میزان الحکمه/ ج 7/ ص 459.]
خداوند، انسان سالمِ بیکار را که نه به کار دنیا اشتغال دارد و نه مشغول به کار آخرت است، دوست ندارد.
و اساساً یکی از مهمترین وظایفی که از آغاز آفرینش، از سوی خداوند بر عهده انسان گذاشته شده است عمران و آبادسازی زمین میباشد:
«هوَ أنشَأکُم مِنَ الأرضِ و استَعمَرَکُم فیها» [سوره مبارکه هود/ آیه شریفه 61.]
او (خدا) شما را از زمین آفرید و آبادانی در آن را به شما سپرد.
8) حیطه خواهش (طلب و اراده)
انسانِ تحت حاکمیت اسلام، پس از پشت سر گذاشتن مقدمات و مراتب پیشین، حقیقتاً و با تمام وجود، انجام یا ترک چیزی و داشتن یا نداشتن حالت و صفتی را طلب میکند، میخواهد و اراده میکند که یقین داشته باشد و یا بر اساس حجّت شرعی بداند که چنین امری مطابق خواست خداوند است.
البته ممکن است برخی گمان کنند که «خواستن، طلب و اراده» همان «شوق، میل، رغبت و شهوت» است که ذیل عنوان «گرایش» به آن اشاره کردیم ولی اندیشمندان و صاحبنظران چنین گمانی را مردود شمردهاند؛ از جمله صدر المتألهین در مقام ردّ و جواب به این گمان گفته است:
«و هی تُغایرُ الشهوةَ ... إذ قدیُرید الانسانُ ما لایَشتهیه کشُربِ دواءٍ کَریهٍ یَنفعُه، و قدیَشتهی ما لایُریده کَأکلِ طعامٍ لذیذٍ یضرّه» [الأسفار الأربعه/ ج 4/ ص 113.]
نتیجه سخن صدر المتألهین آن است که گرایش و خواهش، دو امر مغایر از یکدیگر هستند و نسبتِ میان آنها، نسبت عموم و خصوص مِن وجه است. زیرا گاهی انسان چیزی را میخواهد و اراده میکند که شوق، رغبت و اشتهایی به آن ندارد، مانند نوشیدن دارویی بد مزّه که برای وی مفید است. از آن سو، گاهی انسان به چیزی میل، اشتها و رغبت دارد ولی آن را اراده نمیکند و نمیخواهد که انجامش دهد، مانند خوردن غذای خوش مزّهای که به او زیان میرساند و برایش مُضر است.
9) حیطه مهارت
کسب تواناییها، قابلیتها و صلاحیّتهای عملی – با قطع نظر از به کارگیریِ آنها – در راستای اهداف اسلامی.
10) حیطه کنش (عمل)
اقدام، عمل، فعالیت و به کارگیری توان و نیرو برای انجام کارهایی و ایجاد حالات و صفاتی، با قصد و نیّت الهی، در چارچوب بایستهها و شایستههای دینی، با توجه به مسؤولیتپذیری انسان در برابر آفریدگار و پروردگار خویش و در پرتو التزام، تعهّد و تقیّد دینیاش، و تلاش وی برای حرکت در صراط مستقیم به سوی هدفی که برای آن آفریده شده است تا دستیابی به کمال.
11) حیطه منش (خُلق و ملکه راسخه)
هنگامی که کنشها و واکنشهای درونی و بیرونی که مبتنی بر باورها و ارزشهای نهادینه شده در وجود انسان هستند به تکرار درآمدند و بر روی آنها مداومت و استقامت شد، کم کم به عادت انسان و خُلق و خوی وی بدل میگردند و به اصطلاح، ملکه راسخه در وجود او میشوند، تا آنجا که میتوان از آنها با عنوان طبیعت دومِ آدمی یاد کرد.
قرآن حکیم درباره پایداری و استقامت بر راه درست و مداومت بر انجام عمل صالح، از جمله در این آیات کریمه میفرماید:
«و ألّوِ استقاموا علی الطریقةِ لَأسقَیناهُم ماءً غَدَقاً» [سوره مبارکه جن/ آیه شریفه 16]
و اینکه اگر در راه [درست] پایداری و استقامت ورزند، با آب فراوان [و نزول باران رحمت] سیرابشان میکنیم.
«إنّ الذین قالوا ربُّنا الله ثمّ استقاموا تَتنزّلُ علیهم الملائکةُ أن لاتَخافوا و لاتَحزنوا ...» [سوره مبارکه فصلت/ آیه شریفه 30.]
آنان که گویند پروردگار ما خدای یکتا است و سپس بر این گفتار استوار و پا برجا باقی میمانند، فرشتگان بر آنها فرود میآیند و میگویند مترسید و اندوهناک مباشید ... .
«إنّ الإنسان خُلِقَ هَلوعاً ... إلا المُصَلّین الذین هم علی صلاتهم دائمون» [سوره مبارکه معارج/ آیات شریفه 19 ، 22 و 23.]
انسانها حریص و ناشکیبایند ... مگر نمازگزاران؛ کسانی که بر نماز خویش مداومت دارند و دائماً آن را به جای میآورند.201/122/ق