vasael.ir

کد خبر: ۲۰۸۱
تاریخ انتشار: ۳۰ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۶:۳۳ - 18 April 2016
فلسفه فقه با رویکرد سیاسی اجتماعی، استاد خسروپناه/7

تبیین مکاتب فقهی؛ اخباری گری و مکتب تفکیک- قطب الاقطاب همه فرق تصوف اسلامی

پایگاه اطلاع رسانی وسائل - رییس موسسه عالی حکمت ایران، در بررسی مکاتب فقهی، ادله، مبانی و علل اجتماعی پیدایش "مکتب اخباری گری" را بیان کرد و سه عامل پیدایش این تفکر متحجرانه را پیوند تصوف با تشیع در قرن 9 ، پیدایش تفکر عقل ستیز وهابیت در قرن 8 و ارتباط ایرانی با تجربه گرایان در دوره صفویه دانست و در تعریف تصوف گفت: تصوف، عمدتا سنی و معتقد بودند؛ حضرت علی (ع) ولایت عرفانی بلا فصل نبی مکرم اسلام را داراست؛ لذا قطب الاقطاب همه ی فرق تصوف سنی و شیعه امیرالمومنین علی (ع) است.

 

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الاسلام والمسلمین عبد الحسین خسرو پناه، هفتمین جلسه درس خارج فلسفه فقه با رویکرد سیاسی و اجتماعی خود را سه شنبه 26 آبان 1394 در حالی در موسسه عالی حکمت قم با حضور فضلای حوزوی برگزار کرد که به تبیین "مکاتب فقهی"  پرداخت.

وی این مکاتب را به دو دسته اصولی و اخباری تقسیم و به بررسی دوره تولد اخباری گری و مهم ترین  شخصیت های اخباری گرا و ادله اهالی این مکتب و علل پیدایش آان پرداخت.

عضو برجسته هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی  ابتدا به  زمان تولد اخباری گری اشاره کرد و توضیح داد: این  مکتب از اوایل قرن 11 تا اواسط قرن 13 یعنی؛ حدود دو قرن و نیم وجود داشته است، که خودشان را به سلف نسبت می داده اند و اندیشه اینها تقلید محض در حوزه "عقاید و اخلاقیات و احکام شرعی" از اهل بیت علیهم السلام می باشد.

وی سپس با بیان سیر تاریخی  مهمترین شخصیت های اخباری گرایان را نام برد و آنها را به دو دسته؛ "معتدلین و افراطیون" تقسیم بندی  و به بیان عقاید هریک از این دو گروه از اخباریین پرداخت.

رییس مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران، در ادامه به توضیح  دو استدلال  مهم اخباری ها پرداخت و گفت اولا اینکه می گویند؛ روش قدمای اصحاب از شیخ صدوق و مرحوم کلینی و شیخ طوسی و صاحب تفسیر قمی همین مشرب ماست وسیره صحابه نزدیک به عصر معصوم را دلیل بر روش خود می آورند.

 ودوما بر این باورند که روایاتی در رد عقل و اجتهاد وجود دارد و و این روش اجتهاد اصولی ها، همان اجتهاد در مقابل نص  است، که از خصوصیت های اهل سنت می باشد.

وی هم چنین در ادامه پس از نقد دو دلیل فوق به بررسی علل اجتماعی پیدایش اخباری گری در قرن یازدهم هجری پرداخت و این علل را به سه دسته عمده تقسیم کرد: گسترش نگرش خاصی به تصوف در قرن نهم که از این نگاه تعبیر می کنیم به "پیوند تصوف و تشیع". در این دوره که جناب سید حیدر عاملی پیوند تشیع و تصوف را تئوریزه کرد و حکومت شاهان صفوی که معروف هستند به شیعیان صوفی شکل گرفت و تصوفی که در میان اهل سنت در قرن دوم توسط ابو هاشم کوفی صوفی، شاگرد حسن بصری شکل گرفته بود در این دوره رنگ ولعاب کاملا شیعی به خود گرفت.

حجت الاسلام والمسلمین عبد الحسین خسرو پناه در مهم ترین قسمت این جلسه درسی، در تبیین علل پیدایش اخباری گری به بررسی اجمالی تفکر تصوف نیز پرداخت و در تعریف تصوف گفت: جریان تصوف که عمدتا سنی بودند؛ معتقد بودند که امیرالمومنین ولایت عرفانی و تکوینی و باطنی بلا فصل از نبی مکرم اسلام را دارد؛ اما ولایت سیاسی نبی اکرم بعد ایشان با انتخاب مردم خلفا را به آنها رسید؛ این تفکر حدیث من کنت مولاه فعلی مولاه را قبول داشتند؛ اما تنها در ولایت تکوینی؛

 این استاد عرصه فقه حکومتی حوزه علمیه قم توضیح داد که: قطب الاقطاب همه ی انحاء صوفی ها؛ به جز نقش بندیه مولا امیرالمومنین علی علیه افضل صلوات المصلین می باشد.

وی به پیدایش نگرشی نو در قرن نهم در میان تصوف اشاره کرد وگفت وقتی صوفیه بعد ها فهمیدند که هرکس که ولایت عرفانی متعلق به اوست؛ ولایت سیاسی هم باید از آن او باشد؛ تصوف کاملا رنگ شیعی به خود گرفت. استاد خسروپناه  در ربط تصوف به اخباری گری؛ معتقد است عقل ستیزی یا عقل گریزی تصوف که در قرن نهم وارد تشیع شد یکی از علل پیدایش اخباری گری بوده است.

رییس موسسه عالی حکمت ایران در بیان دسته دوم علل اجماعی پیدایش اخباری گری به پیدایش تفکر وهابیت اشاره کرد و گفت دسته دوم از علل پیدایش تفکر اخباری گری: دو دوره سیاه  سلفی گری در میان اهل سنت توسط  ابن تیمیه درقرن8 و محمد ابن عبدالوهاب  درقرن12  می باشد. وی  در توضیح این دوره نکبت بار جهان اسلام گفت:  ابن تیمیه کتاب "تعارض عقل و نقل" و "الرد علی المنطقیین" می نویسد؛ و کاملا عقل ستیز است.

وی سپس در بیان  دسته سوم از علل پیدایش تفکر اخباری گری اشاره به  آشنایی  ایرانی ها در دوره صفویه با آثار غربی ها می کند و می گوید: آثار تجربه گرایانه  غربی در این دوره برای ایرانی‎ها عقل ستیزی در پی می آورد؛ چرا که اساسا تجربه گرایی نقطه مقابل عقل گرایی بوده است.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم در انتها مبانی اخباری گری را برشمرد و بحث خود را با بیان دوره اتمام اخباری گری و بررسی اجمالی مکتب تفکیک به پایان رساند.

 

شرح کامل مطالب استاد خسروپناه در جلسه 7 درس خارج فلسفه فقه با رویکرد سیاسی و اجتماعی به شرح زیر است:

 

یکی از مباحث فلسفه فقه ، تبیین "مکاتب فقهی" می باشد؛

ما در تاریخ تفقهی کلان با دو مکتب بزرگ اصولی و اخباری روبرو هستیم، البته می شود مدارس فقهی را هم در این بحث مطرح کرد؛ مدرسه بغداد مدرسه بصره کوفه کربلا نجف که برخی ذیل مکاتب اصول گرا هستند و برخی ذیل مکتب اخباری هستند

اخباری گری، از اوایل قرن 11 تا اواسط قرن 13 یعنی؛ حدود دو قرن و نیم وجود داشته است ، که خودشان را به سلف نسبت می دادند و اندیشه اینها تقلید محض در حوزه عقاید و اخلاقیات و احکام شرعی از اهل بیت علیهم السلام می باشد و در حقیقت اخباری گری یک نحله فقهی نیست؛ بلکه یک نحوه دین شناسی می باشد که عقل اصولی را قبول ندارند.

این مکتب شامل برخی تند روهای روایت محور با برخی معتدلین می باشد.

 

مهم ترین شخصیت های اخباریون را در سیر تاریخی

1 اولین نفر؛ درویش، محمد ابن حسن نطنزی متوفی 1003می باشد[1]، شاگرد شهید ثانی و محقق کرکی بوده است.

2ملا عبداللله شوشتری اصفهانی، وفاتش 1021می باشد،

3میرزا محمد استرآبادی، که در1028 ازدنیا رفت

4محمد امین استرابادی، که وفاتش 1036 می باشد و مهم ترین شخصیت اخباری گری می باشد؛ که این نحله را مدون ومنظم کرد[2] و کتاب الفوائد المدنیه مشهور ترین کتاب اوست.

5محمد تقی مجلسی که 1070 وفاتش می باشد،

6ملا عبدالله تونی{فاضل تونی} متوفای1071می باشد؛ که کتاب الوافیه فی اصول الفقه کتاب مشهورش می باشد، یعنی از دل اصول فقه جریان اخباری گری در آمده است.

7شیخ حسین کرکی1076

8ملا خلیل قزوینی متوای 1089

9شیخ عبدعلی هویزی قبل1097از دنیا رفته است.

10ملا محسن فیض کاشانی م1091

11آقا رضی قزوینی 1096

12سید میرزای جزائری1098

13ملا محمد طاهر قمی 1098

14شیخ حر عاملی، صاحب وسائل الشیعه که 1104وفات یافت.

15سید هاشم بحرانی 1109

16علامه مجلسی1110

17سید نعمة الله جزائری شاگرد علامه مجلسی متوفی 1112می باشد.

18 شیخ سلیمان بحرانی1121

19 شیخ عبدالله سماهیجی بحرینی1135

20سید صدرالدین قمی1160

21شیخ یوسف بحرانی صاحب حدائق که وفاتش1186می باشد.

22میرزا محمد اخباری 1233 به قتل رسید[3].

23شیخ حسین بحرانی 1240

یعنی تا نیمه قرن سوم تفکر اخباری گری امتداد داشته است[4] برخی از این افراد معتدل و برخی افراطی می باشند.

 

عقاید افراطی های اخبارگرا

 ظواهر قرآن حجت نیست، سنت نبوی حجت نیست، عقل و اجماع هم حجیت ندارند، اجتهاد و تقلید هم باطل و حرام می باشد. فقط باید به نصوص روایات شیعه پرداخت و همه ی کتب اربعه حجیت دارند؛ و لذا تقسیم احادیث به ضعیف و حسن و موثق وصحیح را هم قبول ندارند و تقلید از میت را هم جائز می دانند؛ لذا حدیثی را که کلینی آورده است؛ را به تقلید از او می پذیرند؛ اما اجتهادی که در مقابل تقلید هست؛ را قبول ندارند. عقل و اصول عقلی؛ قبح تکلیف بما لایطاق و قبح عقاب بلا بیان را قبول ندارند و می گویند؛ حتی اگر بخواهیم به قرآن یا سنت نبوی تمسک بکنیم؛ حتما باید تفسیر معصوم را داشته باشیم. این گروه براین باورند که خدا باوری، فطری و بی نیاز از استدلال می باشد و حتی عقل را در این حوزه نیز قبول ندارند.

 

 عقاید معتدلین اخباری گرا       [5]

ظواهر قرآن حجت است در مباحث کلامی و فقهی[6]، ولی نسبت به عقل می گویند: حجیت عقل را در اثبات وجود خدا و نیاز بشر به دین و ضرورت انبیا و اثبات امام معصوم می پذیریم ولی بعد اثبات اصول دین دیگر عقل را باید کنار گذاشت! عقل قبل الامامة حجة؛ ولی "بعد الامامة لیس العقل بحجة؛ بل کل ما قال الامام هو الحجة" در عقاید و در فقه. یعنی اخباری های معتدلی مثل علامه مجلسی براین باورند که؛ بعد از اینکه اصول عقاید را با عقل منبعی درک کردیم؛ یعنی مستقلا عقل حق داشت در مورد اصول عقاید وهستسی شناسی و جهان بینی  منبع باشد و نظر بدهد؛ بعد از اعتقاد پیدا کردن به این اصول، شانیت منبعی بودن را ازدست می دهد و تبدیل به عقل ابزاری می شود؛ یعنی عقل تنها وسیله ای می شود برای درک کلام امام و منبع بودن خود را ازدست خواهد داد.

هردو طیف معتدل و افراطی عقل تجربی و عقل ریاضی را در امور دنیایی قبول داشتند!

 

مهم ترین استدال های اخباریین

1اینکه روش قدمای اصحاب از شیخ صدوق و مرحوم کلینی و شیخ طوسی و صاحب تفسیر قمی همین مشرب ماست و سیره صحابه نزدیک به عصر معصوم را دلیل بر روش خود می آورند.

2روایات در رد عقل و اجتهاد، اصلا قدمای اصحاب در کتاب‎هاشون بابی دارند؛ در رد تمسک به عقل(باب المقاییس و العقل)  برقی در کتاب المحاسن و مرحوم کلینی در کتاب کافی چنین بابی دارند، یا امیر المومنین علیه السلام در جاهای مختلفی در نهج البلاغه به نقد رای پرداخته اند! و اجتهاد در مقابل نص اصلا از خصوصیت های اهل سنت می باشد.

 

بررسی و نقد دلیل دوم

اهل بیت علیهم السلام و صحابه گرامشان از عقل استفاده می کردند؛ مثلا زراره از صحابه امام باقر و امام صادق علیهما السلام که وفاتش150 هست؛ خودش اجتهاد میکرده و حتی گاه برخی اصحاب ایراد می کردند که زراره این مطلب را از کجا میگویی و حال آنکه امام همچنین مطلبی نگفته است!؟ همچنین هشام ابن حکم یا جمیل ابن دراج از اصحاب امام صادق و امام کاظم هم استدلال هایی داشتند که در تاریخ و کتب روایی آمده است؛

اولین نویسنده علم اصول فقه هشام ابن حکم است

برخی اصحاب رساله هایی در عام و خاص داشتند مثل یونس ابن عبدالرحمان که وفاتش208 می باشد.

 

بررسی و نقد دلیل اول

ما در آغاز غیبت کبری شاهد دو گرایش در میان متقدمین می باشیم:

1گرایش مدرسه قم و ری[7]که گرایش حدیثی است؛ کلینی و صدوق بزرگان این گرایش هستند. که اصلا به سند روایات توجه نداشتند؛ البته مرحوم کلینی چنانچه در ادامه خواهد آمد به اجتهاد خود نیز توجهی داشت.

2گرایش مدرسه بغداد که گرایش عقلی است؛ حسن ابن علی ابن ابی عقیل عمانی، شیخ مفید، شیخ طوسی، محمد ابن احمد ابن جنید و سید مرتضی؛ اینها فقه خبری را به فقه استدلالی و عقلی تبدیل می کنند؛

 لذا مثلا، شیخ مفید کتاب التذکره فی اصول الفقه را می نویسد، هر چند او در المقنعه سند احادیث را نمی آورد! که این کار نوعی مسلم گرفتن روایت و عدم بررسی سندی آن و تقسیم نکردن عقلی حدیث به صحیح و سقیم می باشد.

سید مرتضی الذریعة الی اصول الشریعة را می نویسد،سید مرتضی خیلی عقل گرا بود او حتی حدیث خبر واحد را قبول نداشت.

شیخ طوسی العده فی اصول الفقه می نویسد وشیخ طوسی از این حدیث؛ {انما علینا القاء الاصول وعلیکم ان تتفرعو[8]}  استفاده معنی اجتهاد میکند، با وجودی که نهایت التزام را حتی در به کار بردن الفاظ و اصطلاحات به نصوص واصله از معصومین داشتند، عقل گرا بودند 

این گروه در کنار کتاب و سنت عقل را "به عنوان منبع برای فقه" مطرح می کنند. لذا مثلا شما می بینید در باب احادیثی که اهل بیت علیهم السلام همه ی زبان ها را می دانند یا علم غیب می دانند؛ کلینی این روایات را در اصول کافی نمی آورد؛ چون آن زمان نمی توانستند باور کنند که اهل بیت علیهم السلام علم ما کان و ما هو کائن را میدانند و این ادخال اجتهاد در روایت است یا اینکه شیخ مفید در همین باب علم امام به غیر علوم دینی، توقف می کند؛ سید مرتضی هم صریح می گوید: عقلا محال است امام این علوم غیر دینی را داشته باشد.

پس در پاسخ اشکال اول می گوییم؛ آن زمان دو مکتب فکری وجود داشته و یکی شبیه اخباری گری معتدل بوده است که مکتب قم و ری بوده است. و یکی مدرسه بغداد بود که اصولی و عقل گرای منبعی بود.

 

منشا پیدایش جریان اخباری

1گسترش نگرش خاصی به تصوف در قرن 9 که از این نگاه تعبیر می کنیم به "پیوند تصوف و تشیع". در این دوره:

_جناب سید حیدر عاملی پیوند تشیع و تصوف را تئوریزه کرد؛

 _حکومت شاهان صفوی که معروف هستند به شیعیان صوفی شیعیانی که سنی بودند و سپس شیعه شدند.

تصوف؛ در میان اهل سنت در قرن دوم توسط ابو هاشم کوفی صوفی که شاگرد حسن بصری بود؛ بنا به نقلی شکل می گیرد؛ ولی سنی و شیعه ندارد یک سیستم ترکیبی ست که هم با تفکر شیعی سازگاری دارد و هم با تفکر اهل سنت.

جریان تصوف معتقد بودند که امیرالمومنین ولایت عرفانی و تکوینی و باطنی بلا فصل از نبی مکرم اسلام را دارد ولی ولایت سیاسی چون مردم خلفا را انتخاب کردند به آنها رسید؛ این تفکر حدیث من کنت مولاه فعلی مولاه را قبول داشتند؛ اما تنها در ولایت تکوینی؛

لذا؛ قطب الاقطاب همه ی انحاء صوفی ها؛ (به جز نقش بندیه که به ابوبکر میرسد) مولا "امیرالمومنین علی " علیه افضل صلوات المصلین می باشد. البته صوفیه بعد ها معتقد شدند که هرکس که ولایت عرفانی متعلق به اوست؛ ولایت سیاسی هم باید از آن او باشد.

 

صوفیه اهل سنت

صوفیه اهل سنت عمدتا دو دسته هستند:

1قطب الاقطاب علی علیه السلام است از او به امام حسین رسیده[9] و همین نحله اهل سنت می گویند از امام حسین رسیده به امام سجاد علیه السلام تا امام رضا را می شمرند؛ و می گویند از امام رضا به معروف کرخی رسیده است.

2قطب الاقطاب مولا علی علیه السلام است از او به حسن بصری و از او به داوود عجمی ........تا به معروف  کرخی که میگویند؛ هم زمان با امام رضا علیه السلام بوده است

 

معروف کرخی کیست؟

نام او در هیچ یک از کتب رجالی هفتگانه ما نیامده است؛ تنها آقای خوئی او را در کتاب ذکر میکند و جرح هم نمی کند؛ البته در قدیمی ترین کتابی که اسم وی ذکر شده است ؛کتاب طبقات الصوفی عبدالرحمان سنمی(از عرفای قرن پنجم) است؛ اما در قضیه وفات وی مطلبی در آن کتاب نقل شده که خلاف شواهد تارخی بنظر میرسد! وفات کرخی سال 200قمری می باشد و او از امامان علیهم السلام هیچ حدیثی را نقل نکرده است.

خلاصه : در قرن نهم از دل تصوف سنی، تصوف شیعه انشعاب پیدا می کند؛ نه به این معنی که شیعیانی سنی شده باشند؛ بلکه همان سنی ها که ولایت عرفانی امام را قبول کرده بودند؛ ولایت سیاسی امام علی علیه السلام را نیز می پذیرند.

سنی ها ولایت عرفانی نداشتند و این مباحث؛ کرامات خلیفه ثانی و مباحث مقام عرفانی ابوبکر را بعد ها ساختند؛ اهل سنت تنها معتقد به ولایت سیاسی خلفاء بودند؛ ولی شیعیان از بدو پیدایش، معتقد به ولایت عرفانی و باطنی امامان بودند؛ این وسط صوفیه ولایت عرفانی را از شیعیان گرفتند و بعدها در قرن نهم ولایت سیاسی مولا امیرالمومنین را نیز پذیرفتند و جمع کثیری از صوفیه شیعه شدند.

چون صوفی‎ها یا عقل گریز و یا عقل ستیز بودند؛ به نظر می رسد پیدایش این پدیده اجتماعی در جامعه شیعی زمینه پیدایش اخباری گری و نفی عقلانیت توسط علمای برجسته‎ای از  شیعیان شده است. هر چند که اخباریین با صوفیین میانه خوبی ندارند.

 

دو دوره (قرن8و9) و (قرن12) که سلفی گری در اهل سنت بروز پیدا می کند؛

_دوره اول دوره ابن تیمیمه  است

_دوره دوم دوره محمد ابن الوهاب متوفای1206

این تفکر بر اهل سنتی مثل شاه ولی الله دهلوی متولد1110بسیار موثر بود؛ وی گرایش تصوف داشته از مخالفین اجتهاد و رای است و در دهلی هند بوده و اهل حدیث بوده است؛ وی پدر شاه عزیز الله دهلوی هست که کتاب تحفه اثنی عشری  را نوشته است در نقد امامت؛ شاه عزیر الله دهلوی در اوج درگیری های خود با انگلیسی ها؛ چون عصر شروع استعمار انگلیس بوده؛ به ناگاه خودش درگیر مباحث سنی-شیعی می کند و دعوای سنی-شیعی راه می اندازد! که مرحوم میرحامد حسین کتاب "عبقات الانوار" را در نقد این کتاب وی نوشته است.

ابن تیمیه کتاب "تعارض عقل و نقل" و "الرد علی المنطقیین" می نویسد؛ و کاملا عقل ستیز است.

 

در دوره صفویه، ایرانی ها با آثار غربی ها آشنا می‎شوند؛ که آن آثار تجربه گرایانه بوده و اصلا تجربه گرایی مقابل عقل گرایی بوده است؛ این را هم علامه مطهری به عنوان عامل پیدایش اخباری گری نقل می کند.

 

مبانی اخباری گری

1احکام در نصوص دینی  وجود حداکثری دارند؛ لذا گفتند، دیگر چه حاجت به عقل داریم!؟

2 باید نسبت به احکام دینی، یقین و قطع پیدا کنیم و ظن، اعتباری ندارد.

3هر جا شبهه ای بود که نصی نیافتیم باید احتیاط بکنیم؛ اخوک دینک فاحتط دینک

4روایات کتب اربعه صدورشان یقینی است.

5عقل ناقص است و نمی توان به عقل اعتماد کرد.

 

اتمام دوره اخباری گری

علامه وحید بهبهانی متوفی 1205 و بعد شاگردشان شیخ جعفر کاشف الغطاء1227 شبهات را پاسخ دادند و بعدها شیخ انصاری تدوین گسترده تری داشت از اصول فقه؛ که الان تقریبا اخباری گری تمام شده است و خیلی اندک هستند. منتها در میان اصولیین یک مکتب مرحوم آقای حائری و آقای فشارکی است و یک مکتب آقای نائینی و آقای آخوند، همه اصولی هستند.

 

اما مکتب تفکیک

همه ی تفکیکی‎ها عقل فطری و عقل اصولی را قبول دارند؛ ولی سه دسته هستند:

دوره اول: آقای سید مهدی اصفهانی شاگرد آقای نائینی که اصولی بوده است ولی تفکیکی فکر می کرد و معتقد به فلسفه نبودند و عقل استدلالی را قبول نمی کردند.

دوره دوم:که معتقد به عقل فلسفی و استدلالی هم شدند؛ ولی معتقدند نباید نصوص دینی را با گزاره‎های عقل فلسفی به تأویل برد؛ آقای میرزا جواد تهرانی، آقای مروارید، آقای مجتبی قزوینی و آقای حکیمی

دوره سوم: آیت الله سیدان که ایشان نه تنها عقل اصولی را قبول دارند و عقل فلسفی را برای پاسخ به شبهات عقیدتی قبول دارند، بلکه ایشان میگوید اگر بدیهی عقل با نقلی در تعارض بود نقل را باید تأویل کرد!

 

نتیجه

 چه در جانب عقل ستیزی در بین عرفا و چه در جانب عقل ستیزی در جانب اخبار گرایان و چه عقل ستیزان قائل به تفکیک؛ عقل ستیزی در مکتب اهل بیت علیهم السلام و شیعیانشان نتوانست پا بگیرد؛ همه و همه، رفته رفته در مقابل عظمت عقل سر خم آورده‎اند و ناخودآگاه تفکیک و صوفیه و اخباری گری جای خود را به عرفان صدرایی عقلی و عقل اصولی شیخ انصاری و سپس به طور گسترده تر به مکتب عقل گرایی فقهی امام خمینی دادند و حتی  در حوزه تفکیک  هر چه گذشت آنها عقل گرا تر شده و گفته های گذشتگانشان را رد کرده اند.228/907/رض

تقریر: حامد حسن زاده

 

پاورقی:


[1] ایشان جد مادری جناب شیخ محمد تقی مجلسی، پدر علامه مجلسی می باشد.

[2] خواهر زاده صاحب معالم و داماد محمد استرابادی می باشد.

[3] جریان قتل میرزا محمد اخباری؛ او که اصالتا اهل نیشابور ولی متولد هند بود، به شدت ضد اصول گرایی بود حتی به اصولی زمانش ناسزا نیز می گفت؛ او وقتی از نجف به مشهد می آید، فتحعلی شاه از وی دعوت می کند که به تهران بیایید ،که ورود او به تهران هم زمان می شود با دوره اول حمله روس ها به ایران که ده ساله بود از سال 1218تا1228در این دوره که میرزا محمد اخباری تهران هست به فتحعلی شاه می گوید: اگر بخواهید من میتوانم سر فرمانده روسی را به نزد شما بیارم؛ ولی یک شرط دارد که ریشه اصولیین را بخشکانید و همه را بکشید! فتحعلی شاه هم قبول میکند و این عالم اخباری  با توجه به اینکه علوم غریبه هم بلد بود؛ چله ای در حرم عبدالعظیم حسنی می‎نشیند؛ و قبل اینکه این چهل روز تمام بشود سر سپاه روس را برای فتحعلی شاه می‎اورند؛ وقتی چنین میشود سیاسیون به فتحعلی شاه میگویند مردم مقلد اصولی ها و مراجع هستند و اگر شاه آنها را به قتل برساند، با حکومت وی به دشمنی می پردازند؛ و لذا به صلاح حکومت نیست این قتل. لذا پولی به میرزای اخباری می دهند بابت تشکر که وی به عراق برگردد و وی به کاظمین می رود که در ان زمان حکومت عراق زیر سلطه عثمانی‎ها بوده است؛ و داوود پاشا و اسعد پاشا بر سر فرمانروایی بغداد باهم  اختلاف داشتند؛ میرزا محمد طرفدار اسعد پاشا بوده است؛ که باز به اسعد می گوید اگر بخواهی من می توانم سر داوود پاشا را برایت بیاورم که شبانه طرفداران داوود پاشا وی و پسرش و خادمش را به قتل می رسانند! این قضیه در کتب تاریخی مختلف آمده است.

[4] به نظر ما میرزا مهدی اصفهانی که از مبدعان مکتب تفکیک هستند و تابعین وی،  اخباری حساب نمی شوند.

[5] مثل سید نعمة الله جزایری و علامه مجلسی و ملا محسن فیض کاشانی و یوسف بحرانی

[6] یک عده از اخباری ها نیز میگویند: در مباحث نظری چه در اصول دین یا فروع دین؛ ظاهر قران  حجت نیست ولی در مباحث فقهی و عملی حجت می باشد.

[7] امام صادق علیه السلام مدتی به علقمه و کربلا می روند وانجا کرسی درسی بنا می‎کنند که بعد در قرن3 در کربلا اولین حوزه علمیه بنا میشود و بعد حوزه های قم و بغداد و ری منشعب از این حوزه علمیه می باشند.

[8] در وسائل الشیعة ج18ص15 هست

[9] امام حسن (ع) را نمی آورند.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۹:۲۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۹:۱۰
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۰۰
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۱۰
اذان مغرب
۱۹:۵۹:۴۳