vasael.ir

کد خبر: ۱۷۷۷
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۱:۵۱ - 06 February 2016
هجدهمین جلسه درس خارج فقه « اقتصاد» آیت الله محسن اراکی مطرح شد

بازار نوع سوم در اقتصاد اسلامی، بازار کلان فروشی است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل – آیت الله اراکی در جلسه هجدهم درس خارج اقتصاد اسلامی در ادامه بحث جلسه پیش، نوع سوم بازار در اقتصاد اسلامی را مطرح کرده و به بیان خصوصیات این نوع بازار پرداخت.

 

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی در هجدهمین جلسه سال تحصیلی 94- 95 در درس خارج فقه نظام اقتصادی اسلام، که روز دوشنبه چهاردهم دیماه 1394 در مؤسسه امام خمینی ره برگزار شد، به بیان خصوصیات سومین نوع بازار در اقتصاد اسلامی، آنگونه که از روایات فهم می شود، پرداخت.

از دیدگاه این فقیه صاحبنظر، این نوع اماکن تجاری ویژه کلان فروشی کالا است و در ملک خصوصی افراد بنا می شود یا اینکه برای دوره های طولانی مدت، توسط دولت، به افراد متقاضی واگذار می گردد بدون اینکه تحت ملکیت درآید. در موارد خاص و به حسب ضرورت های ویژه  اقتصادی، امکان واگذاری زمین برای احداث این نوع بازارها بصورت اقطاع و رایگان توسط دولت وجود دارد.

این استاد برجسته فقه حکومتی به مناسبت بحث، گریزی به مقوله «تحریک تقاضا» زد و تصریح کرد: تحریک تقاضا غلط است وآنچه مورد تأیید است، تحریک بازار است و نه تقاضا. تحریک بازار به معنی به راه انداختن بازار است که عمدتاً از طریق ایجاد زمینه های تولید است.

آیت الله اراکی، ایجاد نیاز ساختگی در بازار بخاطر بالا بردن تولید را امری ناصحیح دانست و تأکید کرد: تولید چیزی که مصرف ندارد نوعی اسراف در ثروت جامعه است. ثروت جامعه محدود است و به دلیل همین محدودیت نیاز به مدیریت دارد.

دبیر کل مجمع تقریب مذاهب اسلامی، واگذاری وام برای خرید خودرو که از مصادیق تحریک تقاضا برای رونق تولید به شمار می رود  را از اشتباهات بزرگ دولت فعلی دانست و در انتقاد از آن گفت: تولید کننده خودرو اگر می بیند که بازار نیاز دارد، به اندازه نیاز بازار تولید می کند. بی جهت چرا تولید کند؟ وقتی سرمایه را به این سمت بیاورید به این معناست که جای دیگری که نیاز به سرمایه دارد، سرمایه لازم را نخواهید داشت و نمی توانید تولید را راه بیاندازید.

آیت الله اراکی در ادامه، به بیان برخی روایات باب و شرح خصوصیات بازار جمله فروشی به عنوان سومین نوع بازار، طبق روایات باب پرداخت.

 

بیانات آیت الله اراکی در جلسه هجدهم درس «فقه اقتصاد»  به شرح زیر است.

 

 

اشاره مختصر به بحث سابق

تاکنون به دو نوع اماکن تجاری که در روایات آمده است، اشاره کردیم که هر دو نوع  مربوط  به خرده فروشی است. یک نوع، آن محل هایی بود که دولت بطور رایگان در اختیار خرده فروشان قرار می دهد و مدت زمان واگذاری هم روزانه است و درازمدت نیست و خرده فروش هم اجازه واگذاری به دیگری را ندارد. در روایات به این نوع بازارها، عنایت شده است.

نوع دوم بازار، آن بود که افراد در ملک خود برای خرده فروشی مغازه ایجاد می کنند.

 

بحث امروز؛ بازار نوع سوم

نوع سوم بازار و محل تجاری هم  در روایات به آن اشاره شده است وآن محل های تجاری جمله فروشی و کلان فروشی است. این نوع محل ها یا باید در ملک خود تاجران احداث شود یا از سوی دولت به شکل دراز مدت در اختیار تجار قرار داده شود. این اماکن در شرایط ویژه بصورت تملیک هم می تواند واگذار شود.

 

مفهوم اقطاع؛ سابقه و شرایط آن

اقطاع به معنی این است که دولت زمینی را به کسی ببخشد. اقطاع از قطعی کردن گرفته شده است و نه از قطعه قطعه کردن. "اقطع الارض" یعنی واگذاری زمین به او را قطعی کرد. واگذاری، بصورت موقت و اجاره ای نیست بلکه قطعی است. اقطاع در موارد خاص است. روایت داریم که امیرالمؤمنین علیه السلام در زمان خود، اقطاع را منع فرمودند و جلوگیری کردند؛ با اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمان خود اقطاع داشتند؛ چون در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله  وضع اقتصادی بخاطر جنگها و محاصره و ناتوانی مردم ناگوار بود و ضرورت اقتضاء می کرد که  آن حضرت برای تشویق مردم به کار اقتصادی، گاهی زمین هایی را به افرادی تملیک فرمایند. بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله، اقطاع از مسیر خود خارج شد و به وسیله ای تبدیل شد برای اِعمال اغراض سیاسی. زمین ها را به گردن کلفت ها می دادند و طبقه ای متنفذ به وجود آمد که از داراییهای اقتصادی خود به نفع نفوذ سیاسی، سوء استفاده می کرد؛ مثل عبدالرحمن بن عوف و بنی امیه که در روایت درباره آنها آمده است: " یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خَضْمَ الْإِبِلِ نَبْتَ الرَّبِیع‏"؛ یکی از مصادیق مال الله همین اموال عمومی بود که هزاران هزار هکتار در اختیار افراد گذاشته می شد و منشأ تبعیضهای کلان اقتصادی شد.

بنابراین اقطاع مخصوص شرایط ویژه است؛ مثل شرایط بحران اقتصادی و رکود شدید که دولت برای تحریک تولید ناچار می شود به اقطاع؛ البته تحریک تولید و نه تحریک تقاضا.

 

غلط بودن "تحریک تقاضا"

تحریک تقاضا غلط است. نتیجه تحریک تقاضا این می شود که تولید کننده می بیند هر چیزی تقاضا دارد، آن را تولید می کند و اگر چیزی تقاضا نداشت، تولید نمی کند. آنچه – مورد قبول – است، تحریک بازار است؛ و نه تقاضا. تحریک بازار به معنی به راه انداختن بازار است که عمدتاً از طریق ایجاد زمینه های تولید است. وقتی زمینه تولید ایجاد شد، تولید کننده چیزی را تولید می کند که مورد نیاز مردم است و مشتری دارد. بازار باید بطور خودکار خودش پاسخگوی نیاز خودش باشد. قبلاً هم این را گفتیم که مبادله یعنی اینکه مصرف کننده چیزی نیاز دارد و تولید کننده هم چیزی تولید می کند – و این دو، جنس و ثمن را معاوضه می کنند – ؛ کار تاجر و بازار این است  که کالای تولیدشده را به دست مصرف کننده برساند. تولید باید به سمتی برود که نیاز مصرف کننده است نه اینکه نیاز وجود نداشته باشد و ما بیاییم نیاز ساختگی در بازار به وجود بیاوریم بخاطر این هدف که تولید را بالا ببریم. تولید چیزی که مصرف ندارد نوعی اسراف در ثروت جامعه است. ثروت جامعه محدود است. این یک اصل مهم قرآنی است؛ تأکید دارد که " اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِر"، یقدر یعنی اینکه در رزق محدودیت وجود دارد. " وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْض‏" رزق وجود دارد ولی محدود است و لذا نیاز به مدیریت و سیاستگذاری دارد.

 

نمونه ای از تحریک تقاضا؛ اشتباه بزگ دولت فعلی

یکی از اشتباهات بزرگ دولت فعلی همین بود؛ واگذاری وام برای خرید خودرو. تولید کننده خودرو اگر می بیند که بازار نیاز دارد، به اندازه نیاز بازار تولید می کند. بی جهت چرا تولید کند؟ یا اینکه [تولید کننده خودرو] برود و بازاری در خارج از کشور برای خود پیدا کند. وقتی سرمایه را به این سمت بیاورید به این معناست که جای دیگری که نیاز به سرمایه دارد، سرمایه لازم را نخواهید داشت و نمی توانید تولید را راه بیاندازید. این همه کارخانه از کارافتاده که داریم، دیگر دولت برای راه اندازی آنها پولی نخواهد داشت.

 

روایات باب

در مورد جمله فروشی روایاتی می خوانیم:

روایت اول

عَنْ سَهْلٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ بِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْن بَسَّامٍ الْجَمَّالِ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ الصَّیْرَفِیِّ فَجَاءَ رَجُلٌ یَطْلُبُ غَلَّةً بِدِینَارٍ وَ کَانَ قَدْ أَغْلَقَ بَابَ الْحَانُوتِ وَ خَتَمَ الْکِیسَ فَأَعْطَاهُ غَلَّةً بِدِینَارٍ فَقُلْتُ لَهُ وَیْحَکَ یَا إِسْحَاقُ رُبَّمَا حُمِلَتْ لَکَ مِنَ السَّفِینَةِ أَلْفُ أَلْفِ دِرْهَمٍ فَقَالَ تَرَى کَانَ بِی هَذَا لَکِنِّی سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ مَنِ اسْتَقَلَّ قَلِیلَ الرِّزْقِ حُرِمَ کَثِیرَهُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ فَقَالَ یَا إِسْحَاقُ لَا تَسْتَقِلَّ قَلِیلَ الرِّزْقِ فَتُحْرَمَ کَثِیرَه‏

وسائل الشیعه، ابواب آداب التجارة، باب 50، روایت 2

اسحاق بن عمّار از افراد پولدار اصحاب امام صادق علیه السلام بود و ظاهراً محل تجارت بزرگی داشته است. کسی نزد او آمد و به اندازه یک دینار گندم خواست. اسحاق، درب مغازه ی خود را بسته بود با این حال مشتری را رد نکرد. (ابن بسّام می گوید) به او گفتم تو معامله میلیونی می کنی، چطور به خاطر یک دینار دوباره مغازه ات را باز کردی؟ گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود کسی که قلیل الرزق را ناچیز شمرد و رد کند، خدای متعال او را از کثیرالرزق هم محروم می کند. سپس فرمود: ای اسحاق! رزق قلیل را سبک نشمار که خدا تو را از رزق کثیر هم محروم می کند.

موضع شاهد ما انجام معامله نیست بلکه موضع شاهد این است که اسحاق عمار معاملات کلان و میلیونی داشته است و در مغازه ی خود معاملات کلان انجام می داده است. اسحاق در مغازه عاریه ای نبوده که صبح بیاید، معامله انجام دهد و شب برود؛ چون در روایت آمده است: "اغلق باب الحانوت" ، درب مغازه  را می بسته تا فردا برگردد و دوباره درآن کار کند؛ یعنی مالک مغازه بوده است.

 [بنابراین از روایت اینطور فهم می شود که انجام معاملات کلان در مغازه ای انجام می شده است که ملک شخصی  و دائمی بوده است و نه مغازه های موقت و عاریه ای].

روایت دوم

وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ رَجُلٍ سَمَّاهُ عَنْ حُسَیْنٍ الْجَمَّالِ قَالَ شَهِدْتُ إِسْحَاقَ بْنَ عَمَّارٍ یَوْماً وَ قَدْ شَدَّ کِیسَهُ وَ هُوَ یُرِیدُ أَنْ یَقُومَ فَجَاءَ إِنْسَانٌ یَطْلُبُ دَرَاهِمَ بِدِینَارٍ فَحَلَّ الْکِیسَ فَأَعْطَاهُ دَرَاهِمَ بِدِینَارٍ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ سُبْحَانَ اللَّهِ مَا کَانَ فَضْلُ هَذَا الدِّینَارِ فَقَالَ إِسْحَاقُ مَا فَعَلْتُ هَذَا رَغْبَةً فِی فَضْلِ الدِّینَارِ وَ لَکِنْ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ مَنِ اسْتَقَلَّ قَلِیلَ الرِّزْقِ حُرِمَ الْکَثِیر

وسائل‏ الشیعة، ابواب آداب التجاره،باب50  روایت3

در این روایت هم، همان قصه و مطلب قبل با عبارت دیگری آمده است. در اینجا به جای غله عبارت "دراهم بدینار" آمده است. وقتی که اسحاق با اظهار تعجب و پرسش، مواجه می شود می گوید من این کار را به خاطر سود یک دینار انجام ندادم بلکه به خاطر روایت امام صادق این کار را انجام دادم.

از این روایت نیز استفاده می شود که اسحاق بن عمار حانوتی – مغازه ای –  داشته است که ملک خودش بوده، شب درب مغازه را می بسته و دوباره فردا در همان مغازه کار می کرده است. این مالک بودن مغازه، در مورد کسی مثل اسحاق بن عمار است که تجارت کلان انجام می داده است.

از این روایات  استفاده می شود که در تجارت های کلان محل تجارت باید ثابت باشد؛ و آنچه قبلا بحث کردیم که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: "لا یاخذ علی بیوت السوق کراء" وامثال این روایت، مربوط به خرده فروشی هاست. در مورد خرده فروشی ها،  دولت زمین هایی را تفکیک می کند و به خرده فروشی ها به صورت رایگان و یک روزه – ونه بیشتر – اختصاص می دهد.

نباید کسی این مطلب را – واگذاری رایگان و موقت محل برای خرده فروشی – مربوط به آن زمان بداند و بگوید در این زمان کارآیی ندارد؛ بلکه از تکرار و تاکید بر این مطلب در روایات، فهمیده می شود که یک عنایتی به این مطلب وجود دارد [عنایت به این نحو تعامل دولت با خرده فروشان؛ یعنی قرار دادن محل کسب بصورت موقت و رایگان در اختیارآنها] .

بله اگر خرده فروش، ملکی دارد و می خواهد در ملک خودش مغازه ای راه بیندازد کسی مانع او نمی شود؛ اما سیاست عمومی دولت این است که زمین مجانی در اختیار خرده فروشان قرار دهد. اینگونه هم نیست که فقط زمین در اختیار خرده فروش قرار داده شود بلکه دولت آن را – به صورت مغازه و محل کسب – می سازد؛ چون گفتیم که [در روایت آمده است:] "لا یاخذ علی بیوت السوق کراء"؛ [ از عبارت "بیوت السوق" ] معلوم می شود که دولت مغازه می ساخته است [ نه اینکه فقط زمین در اختیار خرده فروشان بگذارد، از این روایت و روایات مانند آن معلوم می شود که] این بیوت السوق مال دولت بوده و این مغازه ها را روزانه در اختیار افراد قرار می داده است. اگر در شرایط فعلی بخواهیم چنین کاری انجام دهیم، هر کس می تواند بیاید ثبت نام کند و طبق ثبت نام یا قرعه کشی یا هر روش معقول دیگری، اول صبح مغازه را تحویل بگیرد و اجناس خود را در مغازه قرار دهد تا شب.

عادت خوبی برخی بقال ها در نجف داشتند که اجناسی که تا شب فروش نرفته بود و مخصوصا اجناسی فاسد شدنی را، شب پشت مغازه قرار می دادند و معاش خیلی از فقرا نیز از این راه تامین می شد.

خلاصه اینکه، این شیوه مربوط به خرده فروشان است. [در روش ثبت نام از افراد] صبح، هر که زود تر برود [برای گرفتن مغازه] ، مغازه به او تحویل داده می شود. این چنین روشی، بازار را به جریا ن می اندازد و هزینه خرید و فروش را پایین می آورد و اجناس، ارزان به دست مردم می رسد و فروشنده هم [فقط] اجناسی را که خریدار دارد، برای فروش می آورد. تولید راه می افتد و به طور طبیعی بازار راه می افتد و تولید بر اساس نیاز انجام خواهد شد. این نوع بازار فوائد بسیار زیادی دارد.

گفتیم بنابر فقه اسلامی و آنچه از روایات می فهمیم، سه نوع بازار داریم یک نوع آن همین بازار خرده فروشی است. نوع دوم بازار، آن خرده فروشی است که در ملک خود اشخاص انجام می شود. کسی ملکی دارد؛ خانه ای یا زمینی؛ در ملک خود مغازه خرده فروشی ایجاد می کند. در این حالت، کسی  مانع فرد نمی شود اما معمولا زمانی که نوع اول خرده فروشی وجود داشته باشد، این نوع مغازه ها کم خواهد شد و [فقط] به اندازه رفع نیاز شهری به وجود می آید. در این سبک از کار، مغازه ها تبدیل به کالای تجاری نمی شود و این، یکی از مزیت های این شیوه تجارت است.

نوع سوم بازار، بازار جمله فروشان یا کلان فروشان است که در این نوع بازار یا دولت به صورت  دراز مدت زمین را در اختیار افراد قرار می دهد یا اینکه زمین را به فروشنده تملیک می کند.

منتها تملیک چون بصورت اقطاع است [ یعنی اگر تملیک به این صورت باشد که دولت بخواهد زمین را به افراد متقاضی بلاعوض و مجانی بدهد]، از روایات استفاده می شود که اقطاع فقط در شرایط خاص می تواند توسط دولت انجام شود. [چون] زمین از جمله انفال است و از ثروت های عمومی محسوب می شود که باید در اختیار دولت باشد و به صورت واگذاری موقت در اختیار افراد قرار داده شود. [مثلا فرض کنید] فردی بیست سال در زمینی کار می کند و بعد از دنیا می رود در حالی که فرزندانش هم به شغل دیگری مشغولند،[ پس از فوت این شخص] این زمین نباید به ثروتی برای ورثه تبدیل شود؛ بلکه [زمین] در اختیار دولت است که به صورت موقت و به اندازه نیاز، واگذار می کند. [واگذاری زمین فقط] برای کارهای جمله فروشی [بصورت] واگذاری دراز مدت انجام می  شود.

 

روایت سوم

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عُبَیْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ رَفَعَهُ قَالَ قَامَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع عَلَى دَارِ ابْنِ أَبِی مُعَیْطٍ وَ کَانَ تُقَامُ فِیهَا الْإِبِلُ فَقَالَ یَا مَعَاشِرَ السَّمَاسِرَةِ أَقِلُّوا الْأَیْمَانَ فَإِنَّهَا مَنْفَقَةٌ لِلسِّلْعَةِ مَمْحَقَةٌ لِلرِّبْح

وسائل الشیعه، ابواب آداب التجارة، باب 25، روایت 1

استشهاد به این روایت در بحث فعلی، این است که در موارد جمله فروشی از زمین های ملکی استفاده می شده است و محل های ثابت برای معاملات کلان وجود داشته است. در روایت از لفظ « دار» استفاده شده که به معنای زمینی است که گسترده است به گونه ای که دلال ها – سماسره –  می آمدند و شتران خود را برای فروش عرضه می کردند و قاعدتاً صاحب ملک مالی را از دلالان دریافت می کرده است. شاهد ما این است که: در زمان حضرت علی  علیه السلام، دار ابن ابی معیط  که – با استفاده از روایت –  محل بزرگی بوده است، برای کار تجارتی کلان اختصاص پیدا کرده است؛ مانند پارک سوارها در زمان ما که برای معاملات ماشین از آن استفاده می شود.

«دار» زمین بزرگی است که اطراف آن دیوار باشد و محصور باشد مانند حیاط و«بیت» علاوه بر دیوار دارای سقف است. از این روایت نیز استفاده می شود که محل تجارت کلان، محل ثابت بوده است.

تااینجا به این نتیجه رسیدیم که سه نوع مکان بازار داریم:

1. خرده فروشی هایی که دولت، محل آنها به صورت مجانی و روزانه در اختیار افراد قرار می دهد.

2.خرده فروشی هایی که در ملک فروشنده انجام می شود. در روایات، تملیک توسط دولت، برای خرده فروشی، حتی یک مورد هم نداریم بلکه واگذاری مغازه برای خرده فروشی فقط به همان روش اول است و این نشان دهنده  اعراض دولت اسلامی از این نوع رفتار است [واگذاری ملک بطور دائم برای خرده فروشی] .

3. نوع سوم بازاری است که برای جمله فروش ها و خرید و فروش های کلان اختصاص داده می شود؛ که این نوع بازار را دولت، از طریق واگذارهای دراز مدت [زمین] و یا در مواردی که مصلحت خاصی وجود داشته باشد از طریق اقطاع، ایجاد می کند.

 

 

تقریر: ج. زنگنه 

223/907/ع

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۰ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۳۱:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۵۶:۵۱
اذان ظهر
۱۳:۱۱:۳۵
غروب آفتاب
۱۹:۲۵:۴۱
اذان مغرب
۱۹:۴۲:۳۹