وسائل ـ آیتالله کلانتری در تطبیق مصادیق بغات بر حوادث اخیر گفت: حوادثی همچون «فتنه ۸۸»، «گروهک منافقین کردستان»، «مجاهدین خلق»، «گروهک جیشالظلم به فرماندهی ریگی» و حتی «حمله صدام به ایران» از مصادیق «بغی» میباشد؛ بدینصورت که در این اتفاقات، گروهی در دایرۀ حکومت اسلامی، علیه حاکم عادل، خروج کرده و دست به شورش زدهاند و این مسائل قطعا از مصادیق بغات هستند.
به گزارش وسائل، نهمین نشست از سلسله نشستهای تخصصی گروه فقه بینالملل، با موضوع «جایگاه بغی در فقه اسلامی، با توجه به حوادث معاصر» با ارائه آیتالله علیاکبر کلانتری و دبیری حجتالاسلام محمد قاسمی به صورت «حضوری ـ وبیناری» برگزار گردید.
حجتالاسلام قاسمی ضمن تبیین موضوع نشست، محورهای اصلی این نشست را ذیل عناوین «چیستی مفهوم بغی از منظر فقه امامیه»، «گونهشناسی بغات از منظر فقهی» و «تطبیق ماهیت و احکام بغی بر حوادث معاصر» معرفی نمودند.
در ادامه، آیتالله کلانتری، «استاد حوزه و دانشگاه، و نمایندۀ مردم شیراز در مجلس خبرگان رهبری»، با بیان اهمیت پرداختن به موضوع «بغی» و «بغات»، به واژهشناسی «بغی» پرداخته و «بغی» در لغت را بهمعنای تعدّی و تجاوز، کفر ورزیدن و برگشتن از حق دانستند. ایشان تعریف اصطلاحی علّامه حلی از «باغی» را که عبارت است از «المخالف للامام العادل الخارج عن طاعته» را قابلقبول دانستند و تعریف مورد اتفاق علما از باغی را «کل من خرج عن امام عادل» بیان کردند.
ایشان با اشاره به سیره امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند که حضرت امیر (علیهالسلام) بهصرف خروج اهل نهروان از صف مسلمین، با آنان مقابله نکردند؛ بلکه حتی حقوق آنها را نیز از بیتالمال قطع نکردند و در مقابل کارشکنیهای خوارج میفرمودند که «شما (خوارج) سه حق بر ما دارید: اول اینکه شما را از آمدن به مسجد منع نکنیم؛ دوم اینکه مادامیکه علیه ما اقدامی نکردید، حقوق شما را از بیتالمال قطع نکنیم؛ و سوم اینکه با شما وارد جنگ نشویم، مادامیکه شروع به جنگ نکردید».
آیتالله کلانتری در ادامه سه شرط را برای اطلاق «باغی» ذکر کردند: ۱) معارضان، قوی و قدرتمند بوده؛ بهگونهای که عقبهای برای خود داشته باشند و در قبضۀ امام نیز نباشند؛ ۲) گرفتار شبههای نادرست باشند نه شبههای درست و منطقی؛ و ۳) درصدد استقلالطلبی باشند.
ایشان پساز بیان این شروط سهگانه فرمودند که اگر معترضین، هرکدام از این سهشرط اصلی را نداشته باشند، از دایرۀ بغات خارجشده و در دایرۀ محارب، راهزن، شورشی و… قرار میگیرند.
استاد کلانتری با رجوع مجدد به سیرۀ امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) در برخورد با خوارج، فرمودند که حضرت امیر (علیهالسلام) در برخورد با خوارج، ابتدا نصیحت و ارشاد میکردند و بعد از ناامیدی از هدایت آنها، دست به مقابله نظامی زدند. ایشان در تأیید این رویکرد، فرمایشی را از علامه حلی نقل کردند که میفرمایند «هدف از جنگ، بازداشتن معترضان از شورش است که اگر این کار با نصیحت انجام شود، نصیحت و انذار مقدم بر جنگ است» و در ادامه به آیه شریفه «ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما» (۹، حجرات) استدلال کرده و فرمودند که این آیه نیز ابتدا به برقراری صلح دستور داده است و در صورت عدم امکان برقراری صلح، مجوز برخورد با متجاوز را صادر میکند.
آیتالله کلانتری، فقه را عاری از گونهشناسی باغیان میداند و میفرمایند که این بحث بهصورت صریح در فقه بیاننشده است که در اطلاق باغی و تمایز آن با عناوین دیگر، چه اموری مؤثر است، اما میتوان با توجه به شرایطی که برای اطلاق باغی بیان کردیم، یک تقسیمبندی را بر اساس ملاکهای «بغات دارای سرکرده و عدم آن»، «دارای مکان مستقل و یا بدون مکان مستقل»، «دارای قدرت و یا بدون قدرت» و یا اینکه «شبههای اساسی آنها را به شورش واداشته است و یا بدون شبهه شورش میکنند» انجام دهیم.
ایشان در تطبیق مصادیق بغات بر حوادث اخیر اینگونه بیان کردند که حوادثی همچون «فتنه ۸۸»، «گروهک منافقین کردستان»، «مجاهدین خلق»، «گروهک جیشالظلم به فرماندهی ریگی» و حتی «حمله صدام به ایران» از مصادیق «بغی» میباشد؛ بدینصورت که در این اتفاقات، گروهی در دایرۀ حکومت اسلامی، علیه حاکم عادل، خروج کرده و دست به شورش زدهاند و این مسائل قطعا از مصادیق بغات هستند. 910