به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله علی اکبر سیفی مازندرانی، در درس مسائل مستحدثه با استناد به آیات قرآن و کلمات قدما به ترتیب به اثبات ولایت فقیه و مطلقه بودن آن پرداخت و گفت: بدون تردید هیچ یک از آیات فی نفسه ناظر و مورد استدلال به ولایت فقیه نیست ولی به زمینه برخی دلایل عقلیه و نقلیه خارجی این آیات دلالت بر ولایت فقیه دارد.
وی ادامه داد: همچنین گفته عدهای مبنی بر اینکه ولایت مطلقه فقیه از زمان امام(ره) یا نهایتاً از زمان صاحب جواهر مطرح شده سخن باطلی است به خاطر اینکه اینها به سبب عدم اطلاع و احاطه به کلام قدما چنین سخنی میگویند. قدما نیز بر ولایت مطلقه فقیه تصریح داشتهاند و باید تنقید کلام قدما به نحو فنی، اصولی و استدلالی بررسی شود.
مشروح سخنان آیت الله سیفی مازندرانی در ادامه تقدیم می شود.
دیدگاه شارع به ولایت و حکومت ظالمین
از مجموعه آیات استفاده میشود که شارع به ولایت جهال و حکومت ظالمین، کاذبین، فاسدین و… راضی نیست. بنابراین صلاحیت ولایت بر حکومت بر کسی قرار میگیرد که صفات منفی اینها (جهال) در او نباشد و این صفات تنها در عالم عادل و فقیه امین نیست. لذا امکان به دست آوردن قطعیت رضایت شارع برای حکومت نیست مگر این که صفات منفی وجود نداشته باشد و آن منحصر میشود در کسی که فقیه و عادل است.
قرآن میفرماید «لَا تُطع مَنْ اَغْفَلنَا قَبْلَهُ عَنْ ذِکرِنا واتّبَع هَوَاه وَ کان أَمرُهُ فُرُطاً» این آیه نشان میدهد هر کسی به هر نحوی تبعیت از هوا کند صلاحیت حکومت و تبعیت را ندارد. آیات دیگر میگوید «فَلا تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ» و «اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت.» در حقیقت عقل حکم میکند وقتی شارع مقدس راضی به حکومت این افراد (جهال) نیست پس حکومت در کسی متصور است که این صفات منفی را نداشته باشد و آن فرد عالم دین خدا، امین و عادل است.
البته ممکن است کسی بگوید آیه ناظر به حکومت نیست. در پاسخ باید گفت حکومت امر مهمی است و دین خدا در جامعه اقامه نمیشود مگر این که حکومت باشد. مگر میشود شارع تمام احکام را بیان کرد ولی موضوع مهمی مانند حکومت را بیان نکند. عقل این را نمیپذیرد، چون حکومت مهمترین عاملی است که با آن احکام و حدود الهی اجرا میشود. اهمال از این موضوع مهم (بیان حکومت) برای شارع مقدس قبیح است.
قرینه عقلیه آیات قرآن بر عدم اطاعت از جهال
قرینه عقلیه بر آیات ظهور میکند که از اینها (جهال) اطاعت نکنید. از سوی دیگر آیه میگوید «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم.» بنابراین نه تنها عقل این موضوع (بیان نکردن حکومت) را قبیح میداند بلکه در آیات دیگر دلیل داریم که شارع به بحث اطاعت متعرض میشود. بنابراین در آیات مقصود تنها اطاعت نکردن نیست. این اهمال از شارع حکیم قبیح است که دین را نازل کند و در آن احکام، حدود و… را بیان کند سپس بگوید من به بحث حکومت کار ندارم. بنابراین بر اساس قرینه عقلیه و قرینه نقلیه میفهمیم از اینها اطاعت نکنید، بلکه از کسانی اطاعت کنید که این صفات را نداشته باشند.
همچنین جعل ولایت برای آیه «اولی الامر» ملاکی دارد که ما قطع داریم این ملاک در عصر غیبت در فقیه وجود دارد. البته خود آیه فی نفسه نظارت ندارد بلکه بر اساس روایات امام رضا (ع) این ملاکها در کسی که متصور است ولایت نیز برای او محقق میشود.
معنای اقامه دین
آیه «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ» استدلال این آیه این است که ما اقامه دین را برای همه انبیای الهی قرار دادیم. اقامه نیز به معنای اجرا کامل و تمام دین است که استمرار نیز داشته باشد. اقامه دین در زندگی فردی مانند برپایی نماز، روزه و… با تمام صفات است که فرد باید اجرا کند ولی اقامه دین در جامعه چگونه است؟ اقامه دین در جامعه بدین شکل است که تمام احکام، حدود، دیات و… الهی اجرا شود، این اجرا تنها با وجود حکومت میسر است. حدود، دیات و… برای مسلمین هم جعل شده است، مگر فرد مسلمان خطا نمیکند؟ ولی آیا فرد خاطی خود را محاکمه میکند؟ اصلاً. باید کسی باشد تا در جامعه احکام، حدود، دیات و… را برای مؤمنین اجرا کند. اگر دشمن حمله کرد تا عزت مسلمین را زیر سؤال ببرد چه کسی باید از عزت مسلمین دفاع کند. چه کسی باید از سرمایه مسلمین دفاع کند؟ اگر قرار باشد کسی نباشد برخی به این سرمایهها تسلط پیدا کرده و دوباره ارباب گری به وجود میآید. اینها مسائل وجدانی و قضیه حقیقه است.
ماهیت طبیعی اقامه دین، یجب است. یعنی وقتی در خارج باشد اطاعت شده و اگر نشده، باید بشود. زمان که تشریع میشود بر نبی مکرم تکلیف میکند. نه تنها بر نبی اکرم (ص) بلکه به مؤمنان دیگر نیز میگوید پیامبر را در اقامه دین یاری کنید، یعنی هر کسی باید به وظیفه خودش عمل کند. اختصاص به پیامبر (ص) ندارد وگرنه میگفت یا ایها النبی اقیم دین. تمامی مؤمنین وظیفه دارند پیامبر (ص) را در اقامه دین یاری کنند. در طول عصرها برای دیگران نیز همین موضوع صدق میکند.
آیه «أَقِیمُوا الدِّینَ» به تنهایی و با قطع نظر از آیات و روایات دیگر میتواند دلیل محکمی برای تشکیل حکومت باشد، چون اقامه دین توسط جاهل و مقلد صورت نمیگیرد، بلکه باید فرد عادل، عالم، فقیه و امینی باشد تا آن را اقامه کند.
تصریح قدما به ولایت مطلقه فقیه
کسی که در کلام قدما تأمل کند، فراوان در ظواهر، صریح یا بسیار صریح کلامشان به موضوع ولایت مطلقه فقیه میرسد نه اینکه بگویند ولایت فقیه تنها در مقام افتاء یا قضاست. اینکه عدهای، مبنی بر اینکه ولایت مطلقه فقیه از زمان امام (ره) یا نهایتاً از زمان صاحب جواهر مطرح شده سخن باطلی است این افراد به سبب عدم اطلاع و احاطه به کلام قدما چنین سخنی میگویند.
دلیل مطرح شدن «مطلقه» در ولایت مطلقه فقیه
جهت نخست اینکه مقصود از ولایت مطلقه اعم از منصب فتوا و قضاست بلکه شئون حکومت را شامل میشود. بسیاری از شئون حکومت در فتوا و قضا حاکم نمیشود، برای نمونه عزل و نصبها، سلب ملکیت و… که گاهی فقیه برای حفظ مصالح اسلام و مسلمین بالمره انجام میدهد، نه فتواست و نه قضاست بلکه از شئون حکومت است.در جهت نخست منظور از «مطلقه» یعنی اختصاص تنها به منصب فتوا یا منصب قضا ندارد، بلکه علاوه بر فتوا و قضا؛ حکومت را نیز شامل میشود. بنده از میان سخن قدما ندیدم کسی مخالف چنین مطلبی باشد، نهایت امر برخی سکوت کردهاند.
جهت دوم «مطلقه» این است که در خود شئون حکومت ولی فقیه تنها در احکام حکومتی متوقف بر حفظ نظام باید حکم بدهد، یا اینکه درباره احکامی که سبب وهن اسلام و مسلمین و امور حسبیه نیز میشود، میتواند حکم بدهد؟ «مطلقه» در اینجا بدین معناست که شامل مطلق امور شئونات میشود که شامل امور قضائیه، امور حسبیه، عزل، نصب، اثبات موضوعات و حتی سلب ملکیت نیز میشود.
تصریح شیخ مفید بر ولایت مطلقه فقیه
ادله اثبات ولایت فقیه شامل عقل، شهرت عظیمه، نصوص شرعیه و امور حسبیه میشود، که قدما نیز بر ولایت مطلقه فقیه تصریح داشتهاند و باید تنقید کلام فقها به نحو فنی، اصولی و استدلالی بررسی شود، ولایت مطلقه فقیه از زمان شیخ مفید مطرح بوده و حتی سخنان ایشان صراحت بیشتری در این باره دارد. شیخ در پاسخ به پرسش «آیا عالمی که توسط حکومت جائر منصوب شده ولایت دارد یا خیر؟» میگوید «عالمی که از سوی حکومت ظالم و جائر حکومت قبول کند، از نظر من امارت او شرعی است، چون او امیر از جانب امام زمان (عج) است نه امیر از جانب حاکم. البته باید اهل علم و تدبیر باشد.»
منظور شیخ مفید این است که فقیه اهل تدبیر که بتواند از اداره امور بر آید، هر چند از سوی حاکم جائر برای منصبی منصوب شود، باز هم حکومت او مشروعیت دارد چون او در حقیقت شایستگی حکومت را از امام زمان (عج) گرفته نه از طرف حاکم جائر.
چه حاکم جائر فقیه عالم و اهل تدبیر را برای منصبی بگمارد و چه نگمارد، چنین فقیهی شایستگی امارت و ولایت را از معصوم (ع) میگیرد. یعنی مورد تأیید حضرت (عج) است. البته فقیه باید شرایط رهبری را داشته باشد، یعنی هم عالم باشد و هم اهل تدبیر. بر مجتهدی که اعلم است ولی قدرت تدبیر ندارد، یعنی تجربهای در مسائل حکومتی ندارد درست نیست متولی امور حکومتی باشد.
کلام شیخ مفید براساس قیاس مساوات و قیاس فحوا دلالت بر ولایت حکومت دارد، یعنی مطلق شئون حکومت را شامل میشود، یعنی شیخ مفید مسلماً به ولایت مطلقه فقیه قائل بوده است. براساس قیاس مساوات شیخ مفید به طور قطع معتقد به ولایت مطلقه فقیه بوده است. چون ایشان میگوید فقیه چه از سوی طاغوت منصوب شود و چه منصوب نشود، فی نفسه از جانب امام عصر (عج) ولایت دارد. وقتی فقیهی که از سوی طاغوت منصوب میشود، ولایت دارد، به طریق اولی ولی که از سوی طاغوت منصوب نمیشود، ولایت دارد.
براساس قیاس فحوا نیز موضوع ولایت مطلقه فقیه قابل برداشت است. چون پرسشگران میگویند اگر فقیهی از جانب حاکم ظالم منصوب شود، آیا ولایت دارد یا خیر؟ نشان میدهد این افراد به ولایت فقیه اعتقاد داشتند یعنی میدانستند ولایت آن فی نفسه از سوی امام معصوم (ع) است ولی دغدغهشان این بوده که آیا ولایت فقیهی که از سوی ظالم منصوب شده، اعانه ظالم به شمار میآید یا خیر./910