به گزارش خبرنگار وسائل، مقوله سیاست
در نهضت انبیاء (س)، بر اساس توحید و با محوریت آن شکل میگیرد و همین مبنا را در انقلاب اسلامی ایران و رهبری امام خمینی (ره) شاهدیم. ریشه اصلی انقلاب را ندای توحیدی امام و غایت قصوای آن را از زمانی که امام در قم فریاد برآورد تا زمانی که وصیت نامه ایشان برای ملّت ایران قرائت شد، تشکیل جامعهای براساس معیار و موازین توحیدی تشکیل میدهد. بر این اساس «توحید» به عنوان اصلیترین مبنای اندیشه سیاسی امام مطرح است که باید در سیره نظری و عملی و حکومتی ایشان مورد ارزیابی و توجّه قرار گیرد. توجّه و اندیشه در این مبنا بهترین چراغ فرا روی آیندگان در تحکیم و حفظ مبانی انقلاب و حکومت اسلامی تا رسیدن به سر منزل مقصود است. در این زمینه، پایگاه فقه حکومتی وسائل گفتگویی با حجت الاسلام دکتر سید حسین حسینی استاد حوزه و دانشگاه داشته است که تفصیل آن تقدیم میگردد:نقش توحید در حکومت دینی از نگاه امام خمینی
وسائل ـ نقش توحید در حکومت دینی از نگاه امام خمینی (ره) را توضیح داده و هدف ایشان از دین، معطوف به چه اهداف بوده است؟ و در موضوع انتظار از دین، حضرت امام چه نگرشی داشته تا بر اساس آن به قیام دست زده و حکومت تشکیل داده است؟
هنگامی که در نوفل لوشاتو، دهکده نزدیک پاریس و محلّ اقامت امام پس از خروج از عراق خبرنگار تایمز لندن از عقاید و اندیشههای امام میپرسد، در پاسخ چنین میشنود: ریشه و اصل همه عقاید که در قرآن کریم آمده و یا پیامبر اسلام (ص) و پیشوایان بحق بعد از آن حضرت بیان فرمودهاند و مهمترین و با ارزشترین اعتقادات ماست، اصل توحید است. مطابق این اصل ما معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان، تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. حضرت امام در این گفتگو پس از آنکه اساس و مبنای تمامی اندیشههای خود را مانند دیگر مسلمانان بر محور توحید استوار میکند و آن را همچون ریشه درخت، پایه و ستون قائمه معارف خویش میخواند، به استخراج لوازم و پیامدهای ایمان توحیدی میپردازد و به آموزههای فراوانی که در پرتو توحید میتوان فراگرفت اشاره میکند.
در گفتگوی مختصر و مفید امام با روزنامه تایمز لندن که لبّ اندیشههای حضرت امام در باب سیاست و نظامهای اجتماعی بازگو شده است، اساس و محور تمامی آن اندیشهها، توحید قرار میگیرد و نظامهای مختلف به درختی تشبیه شده که ریشه آن را توحید به وجود میآورد. از منظر امام، تأمّل در توحید، گویای این نکته است که هر چند در ظاهر، توحید به عنوان اصلی از اصول اعتقادی مسلمانان، در کنار دیگر اصول مانند عدل، نبوّت، امامت و معاد از آن یاد میشود، ولی واقع مطلب حقیقتی بالاتر و فراتر از این را در بردارد و نشان میدهد، بازگشت تمامی آن اصول به توحید است و پیامبر شناسی، امام شناسی و معاد شناسی یک موحّد ریشه در مبدء شناسی او دارد.
باز خوانی توحید در اندیشه امام خمینی (ره)
کسی که به سیر افکار و اندیشههای حضرت امام در طول تاریخ پر فراز و نشیب و حسّاس ایشان بپردازد، به خوبی به این حقیقت پی میبرد که بیشترین حجم آثار قلمی پیش از دهه چهل امام، بر محور توحید نگارش یافته و به موضوعات عرفانی در ارتباط با توحید اختصاص دارد. آثار مهمی مثل (شرح دعای سحر)، (مصباح الهدایه الی الخلافة و الولایة)، (التعلیقه علی الفوائد الرضویة)، (تعلیقه) بر شرح فصوص الحکم و مصباح الانس و (شرح چهل حدیث)، همگی در آن دوران که ایشان به تصدّی مرجعیت نپرداخته و در قم به عنوان مدرّس و نویسندهای ارزنده به کار علمی اشتغال دارد و هنوز به طور آشکار و فعّال به دخالت در سیاست نپرداخته، قلمی شده است و این حقیقت حکایت از دل مشغولی و گرایش باطنی حضرت امام به موضوع توحید، بیش از هر موضوع و مسألهای دارد و چنانکه از سیره ایشان در عرصههای مختلف دینی و سیاسی میتوان فهمید، این گرایش تا واپسین روزهای حیات با حضرت امام همراه است و او از این منظر و با این دید به جهان، انسان، دین، سیاست و هر موضوع مفروض دیگر میپردازد.
وسائل ـ منشأ مشروعیت حکومت دینی بر اساس اندیشه توحیدی امام خمینی (ره) چیست؟
از نگاه حضرت امام خمینی رحمه الله، مشروعیت حکومت دینی، الهی است. این سؤال به صورت جدی مطرح میشود که چرا امام اصالت را به خداوند میدهد و چرا از دیدگاه ایشان، مردم منبع مشروعیت حکومت دینی به شمار نمیروند؟ ابتدا باید گفت که مشروعیت، ولی فقیه همان مشروعیت حکومت دینی محسوب میشود. به صورت کلی در اندیشه سیاسی امام، آنچه که محوریت دارد، خداست. امام همه عالم هستی، حکومت، قانون و... را متعلق به خداوند میداند. از این رو، معتقد است اگر حکومت خدا نباشد، در مقابل، طاغوت و شیطان حکومت دارد.
از این جهت امام میگوید: «واضح است که حکومت به جمیع شؤون آن و ارگانهایی که دارد، تا از قبل شرع مقدس و خداوند تبارک و تعالی شرعیت پیدا نکند، اکثر کارهای مربوط به قوه مقننه و قضائیه و اجرائیه، بدون مجوز شرعی خواهد بود... و اگر بدون شرعیت الهی کارها را انجام دهند، دولت به جمیع شؤون طاغوتی خواهد بود».
حضرت امام با توجه به مشروعیت فقیه از طرف خداوند و مشروعیت دیگر ارکان حکومت به وسیله مشروعیت الهی فقیه، میگوید: «اگر چنانچه ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است. یا خداست یا طاغوت. اگر به امر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیرمشروع است، وقتی غیرمشروع شد، اطاعت او اطاعت طاغوت است. طاغوت وقتی از بین میرود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب بشود.»
«روند مشروعیت حکومت از زمان پیامبر صلی الله علیه و آله تا به حال جاری میباشد: بعد از رسول اکرم کسی افضل از او در هیچ معنایی نیست و نخواهد بود. لکن در مراتب بعد هم که باید این امت هدایت بشود، پیغمبر اکرم که از دنیا میخواست تشریف ببرد، تعیین جانشین و جانشینها را تا زمان غیبت کرد، و همان جانشینها، تعیین امام امت را هم کردند. به طور کلی این امت را به خود وانگذاشتند که متحیر باشند، برای آنها امام تعیین کردند، رهبر تعیین کردند تا ائمه هدی علیهم السلام بودند، آنها بودند و بعد فقها... آنها را تأیید کردند برای پایداری این امت».
وسائل ـ آیا مردم میتوانند مشروعیت دهنده حکومت الهی باشند؟ دیدگاه امام در این زمینه چیست؟ به طور اختصار دلیل ایشان چیست؟
در اندیشه امام، مردم نمیتوانند مشروعیت دهنده حکومت الهی باشند. علت این مساله را صرفاً باید در رابطه خدا و انسان جستجو کرد. چرا که خدا کمال مطلق است و انسان نیازمند هدایت میباشد و از این جهت انسان باید توسط خداوند مورد هدایت قرار گیرد.
امام خمینی در جهت اثبات این مساله، حدیثی را از امام رضا (ع) نقل نموده و در توضیح آن میگوید: «اگر کسی بپرسد چرا خدای حکیم «اولی الامر» قرار داده و به اطاعت آنان امر کرده است، جواب داده خواهد شد که به علل و دلایل بسیار چنین کرده است. از آن جمله، این که، چون مردم بر طریقه مشخص و معینی نگه داشته شده، و دستور یافتهاند که از این طریق تجاوز ننمایند و از حدود و قوانین مقرر در نگذرند، زیرا که با این تجاوز و تخطی دچار فساد خواهند شد، و از طرفی این امر به تحقق نمیپیوندد و مردم بر طریقه مردم نمیروند و نمیمانند و قوانین الهی را بر پا نمیدارند مگر در صورتی که فرد [یا قدرت]امین و پاسداری برایشان گماشته شود که عهده دار این امر باشد و نگذارد پا از دایره حقشان بیرون نهند، یا به حقوق دیگران تعدی کنند. زیرا اگر چنین نباشد و شخص یا قدرت بازدارندهای گماشته نباشد، هیچ کس لذت و منفعت خویش را که با فساد دیگران ملازمه دارد، فرو نمیگذارد و در راه تأمین لذت و نفع شخصی به ستم و تباهی دیگران میپردازد».
این عبارات را میتوان در چارچوب مبانی کلامی نیز جستجو کرد. چرا که انسان در قرائت امام از دین شیعه، موجودی است که بالفعل دچار هوای نفس است و تمام پلیدیها از خواستههای نفس ناشی میشود. از این رو، باید تمامی امکانات، شرایط و تلاشها صورت بگیرد تا انسان از این پلیدی به خیر مطلق رهنمون گردد. حکومت دینی، یکی از شرایطی است که انسان مختار، خود را در این بستر قرار میدهد. این هدایت و حرکت انسان به سوی خدا، قسری نمیباشد بلکه کاملاً اختیاری است. کلام در آنجاست که انسان به نیاز مطلق خود به خدا و نقص خود، آگاهی کامل داشته باشد؛ و از این جهت میتواند خود را در بستر اعمال حکومت دینی قرار ندهد. در این صورت هیچ تضمینی برای وصول به سعادت ابدی و الهی وجود ندارد. اگر چه ممکن است افراد، رفاه مادی و نیازهای دنیوی خود را بخوبی تأمین کنند.
امام میگوید: «زیرا میبینیم که مردم ناقصاند، و نیازمند کمالاند و ناکاملاند؛ علاوه بر این که با هم اختلاف دارند و تمایلات گوناگون و حالات متشتت دارند. بنابراین، هرگاه کسی را که برپا نگهدارنده نظم و قانون باشد و پاسدار آنچه پیامبر آورده بر مردم گماشته نبود، به چنان صورتی که شرح دادیم، فاسد میشدند و نظامات و قوانین و سنن و احکام اسلام دگرگون میشد و عهدها و سوگندها دگرگون میگشت؛ و این تعبیر سبب فساد همگی مردمان و بشریت به تمامی است».
بنابراین، خداوند باید حاکمی را برای چنین مردمی به حکومت برساند چرا که «در حکمت خداوند حکیم، روا نیست که مردم یعنی آفریدگان خویش را بی رهبر و بی سرپرست رها کند، زیرا خدا میداند که به وجود چنین شخصی نیاز دارند، و موجودیتشان جز به وجود وی قوام و استحکام نمییابد» نکته بسیار مهم آن است که وجود امام معصوم به هدایت تکوینی نیز میانجامد، ولی در صورت غیبت امام معصوم مدیریت جامعه دینی نباید بدون سرپرست باقی بماند. علاوه بر این اگر دین و هدف از بعثت انبیا برای خداوند اهمیت اساسی داشته باشد، باید تدابیری را بیاندیشد که این دین از بین نرود و دچار انحطاط نگردد. از این رو، حاکمی در هر زمان نیاز است که گوهر ذاتی دین را پاک نگاه دارد.
وسائل ـ از نگاه حضرت امام، مقبولیت مردم در حکومت اسلامی چه جایگاهی دارد؟ بحث جایگاه مردم، در اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)، از اهمیت خاصی برخوردار است. نکته مهمی که در اندیشه سیاسی امام (ره)، همیشه وجود داشته است، نگاه مثبت به ملت جمهوری اسلامی میباشد. مرحوم امام، جمهوری اسلامی را همان حکومت مطلوبی میداند که قدم اولیه رسیدن انسان به سعادت را برنامه ریزی میکند و مردم ایران را کسانی میداند که با انتخاب این نظام خود را در این بستر، قرار دادند و از این رو، در مسیر «انسان شدن و سعادت کامل» میباشند. امام در این باره میگوید: «من با جرات مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله (ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین (ع) و حسین بن علی (ع) میباشند».این برتری در جهت اعتقاد به خداوند و ایمان به هدف میباشد که «همه از عشق و علاقه و ایمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حیات جاویدان. با آن که نه در محضر مبارک رسول اکرم (ص) هستند و نه در محضر امام معصوم (ع) و انگیزه آنان ایمان و اطمینان به غیب است... و ما همه مفتخریم که در چنین عصری و در پیشگاه چنین ملتی میباشیم.»چرا امام با توجه به مبانی فکری خود درباره سرشت پلید انسان، اینچنین از مردم ایران تمجید میکند؟ چون شرط هدایت، آگاهی و انتخاب آزادانه سعادت میباشد. اگر انسان خود را در این مسیر قرار داد، همه شرایط و عوامل و مهمتر از همه، خداوند او را یاری میکند و حکومت دینی موظف است که از طرف خداوند، مشکلات فردی و اجتماعی چنین انسانی را برطرف کرده و او را به زندگی دلگرم و امیدوار کند تا نهایتاً انسان به لقاء الله برسد. از این جهت، چون مردم ایران از این ویژگی برخوردارند، مورد رضایت الهی هستند. علاوه بر آن که مردم، از جهت سیاسی محور و صاحب حق در حکومت هستند به همین دلیل حقوقی دارند که بدان اشاره میکنیم. به عبارت دیگر بعد کلامی انسان امری فردی است که خود باید این مشکل را حل نماید، ولی حقوق سیاسی او در جای خود محفوظ است. به همین دلیل است که امام علی علیه السلام در نهج البلاغه از حقوق متقابل مردم و حکومت صحبت میکند.
وسائل ـ مبانی نظری امام در دفاع از نقش مردم در حکومت اسلامی چیست؟
بی شک امام خمینی (ره) در جایگاه فقیهی شیعی، دیدگاههای سیاسی خود را از درون مبانی فقهی، کلامی و اصلی خود برگرفت. در یک جمع بندی از مباحث امام در مورد نقش مردم در حکومت، میتوان مبانی نظری ایشان را بدین شرح دانست.
ضرورت عدم تحمیل بر مردم
ایشان تحمیل بر مردم را غیرشرعی و اقدامی مخالف با شریعت میداند: «ما بنای بر این نداریم که یک تحمیلی به ملتمان بکنیم، و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم. ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هرطور رأی داد، ما هم از آنها تبعیت میکنیم. ما حق نداریم؛ خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است؛ پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم، بله ممکن است گاهی وقتها ما یک تقاضایی از آنها بکنیم؛ تقاضای متواضعانه؛ تقاضایی که خادم یک ملت از ملت میکند.» (صحیفه امام، ج. ۱۱، ص. ۳۴)
مردم، مقدمهای واجب برای تشکیل حکومت و استمرار آن
از دیدگاه امام، بدون همراهی مردم امکان تحقق و استمرار حکومت اسلامی وجود ندارد و در واقع حضور مردم مقدمهای واجب برای این منظور است. به گفته ایشان: «پشتوانه یک حکومتی ملت است. اگر یک ملتی پشتوانه حکومت نباشد، این حکومت نمیتواند درست بشود؛ این نمیتواند برقرار باشد». (صحیفه امام، ج. ۱۱، ص. ۴۵۹) ایشان میافزاید: «حکومت اگر حکومت ملی باشد، به دست ملت یک حکومتی وجود پیدا بکند، چون از خودشان است، اگر یک وقتی از بین برود، همه ناراحت میشوند. اگر بخواهد از بین برود، همه پشتیباناند». (صحیفه امام، ج. ۷، ص. ۵۱۰-۵۰۹)
حق تعیین سرنوشت
به گفته امام، «از حقوق اولیه هر ملتی است که باید سرنوشت و تعیین شکل و نوع حکومت خود را در دست داشته باشد. طبیعی است که، چون ملت ایران بیش از نود درصد مسلماناند، باید این حکومت بر پایههای موازین و قاعده اسلامی بنا شود». (صحیفه امام، ج. ۴، ص. ۳۶۷) «باید اختیار دست مردم باشد. این یک مسئله عقلی [است]، هر عاقلی این مطلب را قبول دارد که مقدرات هر کسی باید دست خودش باشد». (صحیفه امام، ج. ۴، ص. ۴۹۴)
تکلیف مسلمانان در مشارکت سیاسی
امام خمینی (ره) با تأکید بر رابطه دین و سیاست و لزوم تأثیر مسلمانان در حوزه سیاسی، از حضور آنان در این حوزه دفاع میکند. او به کرات با اشاره به دور شدن بیشتر مردم از صحنه سیاسی، آن را برای کشور فاجعه بار دانسته است. ایشان در موارد متعددی اعلام کرد:
«حفظ اسلام یک تکلیف شرعی است برای همه ما. حفظ مملکت توحیدی، یک تکلیفی است برای همه قشرهای ملت.» (صحیفه امام، ج. ۱۷، ص. ۱۰۲) نیز افزود: «مردم هم خودشان مکلفاند به این که ... شرکت کنند در انتخابات، نروند کنار؛ تکلیف است؛ حفظ اسلام است. رفتن [به]کنار، خلاف تکلیف است؛ خلاف مصالح اسلام است ... مردم اگر حضور نداشته باشند و خدای نخواسته، لطمهای به اسلام وارد بشود، مسئول هستند». (صحیفه امام، ج. ۱۸، ص. ۲۸۶)
وجوب امر به معروف و نهی از منکر
از نظر امام خمینی (ره) امر به معروف و نهی از منکر بر همه مسلمانان واجب است. ایشان تبلور امر به معروف را حضور مردم در صحنه سیاسی و دخالت در این حوزه و نظارت بر آن میداند و آن را فریضهای میشمارد که زمینه ساز مشارکت سیاسی است.
امام خمینی با اشاره به حدیث نبوی «کلکم راع و کلکم مسئول»، از این مشارکت یاد میکند و بدین رو مردم را موظف میداند که بر امور سیاسی و حتی بر رهبری نظام نظارت داشته باشند:
«همه و همه ملت موظفاند که نظارت کنند بر این امور .... اگر من یک پایم را کنار گذاشتم، کج گذاشتم، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی؛ خودت را حفظ کن. مسئله، مسئله مهم است. همه ملت موظفاند به این که نظارت داشته باشند در همه کارهایی که الآن مربوط به اسلام است». (صحیفه امام، ج. ۸، ص. ۵)
صالح بودن بیشتر مردم
بحث نقش مردم، به نوع نگاه امام به سرشت انسانها بازمی گردد. به باور ایشان: «مردم که همه غیرصالح نیستند. مردم اکثرشان صالحاند؛ مردم خوبیاند؛ دلشان میخواهد مملکت شان صحیح باشد؛ سالم باشد؛ اقتصادشان صحیح باشد؛ همه چیز را دلشان میخواهد. از خدا میخواهند که صلحایی بالای سرشان باشد. قهراً وقتی که انتخابات آزاد شد و این اشخاص غیرصالح دخالت در آن نکردند، در مجلس اشخاص صالح میروند. وقتی اشخاص صالح در یک مجلسی رفتند؛ دولت صالح به پا شد؛ رئیس جمهور صالح شد، این مخالف مصلحت مملکت عمل نخواهند کرد ... برنامه ما این است که رجوع کنیم به آرای عمومی، به آرای مردم». (صحیفه امام، ج. ۵، ص. ۳۲۱ و ۳۲۲)
اعتبار رأی اکثریت
بر پایه انسان شناسی مزبور، امام معتقد است رأی اکثریت در امور اجتماعی از نظر شریعت دارای اعتبار است؛ زیرا درک اکثریت از مصلحت اجتماعی، به واقع نزدیکتر است. بر همین اساس، وی معتقد است: «آرای عمومی نمیشود خطا بکند. یک وقت یکی میخواهد یک کاری بکند، اشتباه میکند، یکوقت یک مملکت سی میلیونی نمیشود اشتباه بکند. کسی بگوید خوب لَعلّ یک آدم غلطی را گذاشتند ... قدم اول را که برداشت، همین ملت عزلش میکنند ...». (صحیفه امام، ج. ۵، ص. ۳۲۳)
«ما میگوییم که باید رئیس یک مملکتی را خود ما، خود جمعیت، خود ملت تعیین کند. قهراً وقتی که یک ملتی میخواهد یک کسی را برای سرنوشت مملکت خودش تعیین کند، این یک آدم صحیح را تعیین میکند، نه یک آدم فاسدی را، و قهراً اشتباه در سی میلیون جمعیت نخواهد شد.» (صحیفه امام، ج. ۵، ص. ۳۲۲-۳۲۳)
ایشان در بیانی دیگر میگوید: «اکثریت هرچه گفتند، آرای ایشان معتبر است، ولو ... به ضرر خودشان باشد. شما، ولی آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست. ما نمیخواهیم [اجبار]بکنیم ... آن مسیری که ملت ما دارد، روی آن مسیر راه را بروید، ولو عقیدهتان این است که این مسیری که ملت رفته، خلاف صلاحش است؛ خوب، باشد. ملت میخواهد این طور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را میخواهد. ملت رأی داده؛ رأیی که داده متبع است». (صحیفه امام، ج. ۹، ص. ۳۰۴)
ایشان در بیانی صریحتر میافزاید: «من یک وقت گفتم اگر ملت خواست بگوید که نه، ما دیکتاتور میخواهیم؛ همه ملت گفتند ما دیکتاتور میخواهیم، شما چه حقی دارید بگویید نه.». (صحیفه امام، ج. ۹، ص. ۵۲۹)/۴۰۲/م