به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الاسلام والمسلمین محمد حسین ملک زاده، روز چهارشنبه 13 آبان ماه 1394 در جلسه اول درس اصول نظام سازی فقهی که در مَدرَس 23 مدرسه عالی فیضیه قم برگزار شد، کتاب اقتصادنا شهید صدر را تجربهای منحصر به فرد در نظام سازی فقهی خواند و گفت: ایشان برای نخستین بار در تاریخ اسلام، به صورت فنّی، نظامسازی کرده است.
وی عدم نظامات فقهی را با سکولاریسم یکی دانست و افزود: اگر کسی به سکولاریسم قائل نباشد باید به نظام سازی فقهی قائل باشد.
استاد حوزه علمیه قم سکولاریسم را به دو نوع سکولاریسم تکوینی و تشریعی تقسیم بندی و خاطر نشان کرد: سکولاریسم در حوزه تکوین عبارت است از نادیده انگاری قدرت خدا و قوانین و سنتهای الهی در تغییر، کنترل و جهتدهی به انسان، جامعه، تاریخ و مجموعۀ هستی.
وی سکولاریسم تشریعی را نظری و عملی برشمرد و بیان کرد: سکولاریسم تشریعی در مقام نظر عبارت است از جدا انگاری دین از ساحتهای اجتماعی زندگی بشر و سکولاریسم تشریعی عملی، جداسازی دین و آموزههای دینی از ساحتهای اجتماعی زندگی بشر است.
حجت الاسلام والمسلمین محمد حسین ملک زاده، سکولاریسم در حوزه تکوین را زیربنای سکولاریسم تشریعی ارزیابی و تاکید کرد: چه بسا نگاه سکولاریستی در حوزه تکوین به مراتب مهمتر، خطرناکتر و ریشهایتر از سکولاریسم تشریعی باشد. ز این رو در مراتب توحید، خدامحوری در امور تکوینی بر توحید تشریعی، تقدّم رُتبی دارد و زیربنای مستحکمِ آن به شمار میرود.
گفتنی است اگر قرار باشد فقه بر عرصه حکومتی نیز وارد شود و حرفی برای گفتن داشته باشد، لازم است از منظر نظامسازی وارد شود. استاد ملک زاده در درس نظام سازی فقهی میکوشد اصل نظامسازی را در فقه مورد بررسی قرار دهد تا به عنوان مبنایی محکم برای فقه حکومتی قرار گیرد.
ایشان هر هفته چهارشنبه درس خود را در مدرسه عالی فیضیه قم، مدرس 23 یکساعت به غروب با حضور طلاب و فضلای علاقمند ارائه می کند. به خاطر قرابت موضوع دروس این استاد معظم، پایگاه اطلاع رسانی وسائل بر آن شد تا به انعکاس اهم مطالب این درس بپردازد.
مشروح این جلسه درس حارج اصول نظام سازی فقهی:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین.
بحثی که ان شاء الله در این سلسله دروس، خدمتتان تقدیم میشود تحت عنوان "نظامسازی فقهی و بررسی چگونگی کشف، ساخت و پرداختِ نظامات فقهی" است.
استکبارستیزی در تراز حوزه علمیه
امروز که جلسه اوّل و روز شروع بحثمان، و به اصطلاح، یوم الشروعمان است روز سیزده آبان، روز ملی مبارزه با استکبار جهانی میباشد. از قضا این بحث – بررسی نظامسازی فقهی – با این روز یک تناسب حداکثری هم دارد. زیرا به نظر میرسد آن سطحی از استکبار ستیزی که از جایی مثل حوزه علمیه انتظار میرود، کار کردن روی این عمقِ استراتژیک است و این یعنی استکبارستیزی ریشهای، بنیادی، عمیق و راهبردی و استکبارستیزی در تراز حوزه علمیه.
در حقیقت، آن توقع به حقّی که به شکل خاص از حوزویان در زمینه مبارزه با استکبار جهانی و به چالش کشیدنِ سلطه دنیای مادی، مادیگرا و ضدّ خدا، وجود دارد، این است که در این بحثها کار کنند.
بدون فاصله و سریعاً تذکر دهم و دفع دخل کنم که این، نافی آن نوع مبارزههای ظاهری و در لایههای رویین نیست. راهپیمایی و شعار هم لازم است. کارهای هنری و رسانهای هم لازم و مفید است. اسلحه دست گرفتن هم به وقت خودش ضرورت دارد. اما یک کارویژهای که فقط حوزه میتواند انجام دهد و نه جای دیگر، این مباحثات و مطالعات علمی است که مبارزه اصلی، اساسی و راهبردی است.
انشاءالله پس از این و در ذیل بحث درباره تقابل جدّی نظامسازی فقهی با سکولاریسم خواهیم گفت که چه بدانیم یا ندانیم و چه اذعان کنیم یا اذعان نکنیم، همه ما تا حدود زیادی و در بسیاری از حوزههای اندیشه و عمل، سکولار هستیم؛ چون در عرصههای فراوانی تحت نظامات اجتماعی غیر اسلامی قرار داریم. و به میزانی که تحت نظامات غیراسلامی قرار گرفته باشیم به همان میزان سکولار هستیم. در مقابل، به قدری که بتوانیم عناصر اسلامی را وارد زندگی اجتماعی خودمان کنیم، به همان اندازه به سمت نظام جامع اسلامی حرکت کردهایم.
انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی در ایران و ارائه مدل حکومتی مردمسالاری دینی، اقدام شکوهمندی بود برای نظامسازی فقهی و اسلامی در عرصه سیاست و حکومت. امّا این تازه آغاز راه است. باید افزون بر تکمیل کار در بُعد سیاسی، به سوی حاکمیت «نظام جامع اسلامی» در همه ابعاد و در تمامی عرصهها پیش رویم. در حقیقت، نظام اسلامی یک مجموعه است و باید به شکل کامل و جامع حاکم شود.
نتیجه آنکه اگر در امور خانوادگی، تعلیم و تربیت، فرهنگ، حقوق، اقتصاد، اجتماع، رسانه، سیاست، روابط بین الملل و ...، تابع ضوابط، چارچوبها و نظامات اجتماعی اسلام نباشیم، ولو آنکه با صدایی رسا شعار مرگ بر استکبار و مرگ بر الحاد و سکولاریسم هم سر بدهیم، باز هم سکولار هستیم.
لذا کار و وظیفۀ اصلی در زمینه استکبارستیزی و یا به تعبیر دیگر، آن استکبارستیزی بنیادین که فقط از عهده علما، فقها و مجتهدان توانمند و زمانشناسِ حوزه علمیه برمیآید و از توان و عهده دیگران خارج است، عبارت است از پرداختن به ارائه نظریه، تولید علم و نظامسازی بر مبنای فقه پویا و فقه اصیل و پیشرو.
تولید علوم انسانی – اسلامی و نظامسازی در پنجمین مرتبه اجتهاد
بنده در نوشتههای مختلفم، آنجاهایی که متعرّض مراتب و سطوح اجتهاد شدهام، معمولاً در قسمتی که سطح و مرتبه پنجمِ اجتهاد را نام بردهام، آن را جایگاه انجام نوآوریهای بنیادین در ساحتهای مختلف علوم اسلامی و نیل به توان نظام سازی، کشف دیدگاههای کلان اسلام در پهنههای گوناگون و ارائه نظامات اسلامی همچون نظام اقتصادی اسلام، نظام سیاسی اسلام، نظام اجتماعی اسلام و ... معرفی کردهام. از جمله این کتابی که گمان میکنم در اختیار عموم دوستان حاضر در اینجا باشد – کتاب «برنامه درسی» – هم در متن و هم در پاورقی این کتاب از شهید صدر به عنوان مثال برای کسی که قبل از اینکه به مرجعیت برسد، یعنی قبل از این که مرحله چهارم اجتهاد را طی کند، به جهت نبوغ کمنظیرِ خدادادی و تلاش و پشتکار فراوان، توانسته به مرحله پنجم اجتهاد برسد و نظامسازی فقهی انجام دهد یاد کردهام. تجلّی این نظامسازی فقهی هم در کتاب اقتصادنا است که شهید صدر (علیه الرحمه) تألیف کرد و به چاپ رساند.
اقتصادنا، تجربهای منحصر به فرد در نظام سازی فقهی
کتاب اقتصادنا را شهید صدر در سن بیست و هشت سالگی قمری منتشر کرده است. اگر به سال شمسی بخواهیم بگوییم، حدوداً بیست و هفت ساله بوده است. اما اینکه در چه زمانی و دقیقاً در چه سنّی نوشته است نمیدانیم. وقتی انسان این کتاب را میخواند گمان میکند جمعی از مجتهدینی که در ردۀ سنّی پنجاه سال بودهاند این کتاب را تألیف کردهاند؛ چون بعضی از دانشمندان معتقدند آن سنّی که دیگر، سنّ باردهی علمی است، سنّ پنجاه سالگی است. میگویند تا قبل از آن، شخص فقط دارد کسب میکند. درست است، آثاری هم دارد ولی اوج کار، متعلق به پنجاه سالگی است. باید عدهای از مجتهدین در ردۀ سنّی پنجاه سال، مجتهدین قوی، دور هم جمع شده باشند و یک گروه علمی تشکیل داده باشند و این کتاب را تدوین کرده باشند. و ایشان مثلاً در سنّ بیست و اندی ساله بوده که این کتاب را نوشته است.
این کتاب صرفاً یک کتاب عمیق علمی نیست. شاید بگویید کتاب عمیق علمی زیاد نوشتهاند. نه؛ کاری که آقای صدر در این کتاب کرده است این است که برای نخستین بار در تاریخ اسلام و برای نخستین بار در میان تمامی فِرَق و مذاهب اسلامی، ایشان نخستین کسی است که توانسته نظام اقتصادی اسلام را کشف کند. تا پیش از ایشان، این را نداشتیم.
اما کار بزرگتر و مهمتری که ایشان انجام داده است و شاید زمانی که این کار را میکرده است، خودش هم آنچنان که باید، به این نکته توجّه و تفطّن نداشته است و نمیدانسته که دارد چه کار بزرگی میکند، ولی الآن برای ما خیلی مهم است، آن است که ایشان برای نخستین بار در تاریخ اسلام، به صورت فنّی، نظامسازی کرده است. حالا کار به نظام اقتصادی نداریم. اصلاً نظام سازی کرده است. چرا ما الان اهمیت این موضوع را بیشتر می فهیم؟ جهتش این است که از زمان انتشار این کتاب، فرض بفرمایید در سال 1381 قمری، تا الآن نزدیک به شصت سال گذشته است، از زمان انتشار تا الآن به ویژه از زمان پیروزی انقلاب اسلامی که در همین حوزه علمیه قم، که محل تراکم جمعی از قویترین اندیشوران اسلامی در طول تاریخ اسلام است، الآن بزرگانی که در قم داریم در طول تاریخ هم کمنظیرند، حقیقتاً شخصیتهایی که در حوزه قم وجود دارند شخصیتهای بزرگی هستند و در علوم مختلف در قلّه هستند. و از قضا دغدغۀ تولید علم و نظریهپردازی، دغدغه اموری همچون اقتصاد اسلامی و دغدغۀ این بحثها را هم داشتهاند، در عین حال هنوز کسی نتوانسته روشی غیر از روش ایشان ابداع کند.
من بزرگان را نمیخواهم نام ببرم، آقایان خودشان میشناسند. هنوز کسی نتوانسته است روشی غیر از روش ایشان ابداع کند. بگذریم از این که هنوز کسی نتوانسته یک نظامسازی درست و درمان که آدم بتواند آن را نشان بدهد، انجام دهد. با اینکه خیلی تلاش شده است. و در همین عرصۀ اقتصاد اسلامی که الآن سی و چند سال است که ما در ایران داریم کتاب مینویسم و کتاب چاپ میکنیم. چقدر در عرصه اقتصاد اسلامی چاپ شده؟ چقدر مقاله چاپ شده؟ شما یک فحص و استقرائی بکنید. باز هم هنوز کتابی و اثری بالاتر از کتاب آقای صدر نوشته نشده است. لذا این نکته خیلی عجیب است. میخواهم بگویم باتوجه به این واقعیتهایی که به آنها اشاره کردم میتوان گفت که ایشان یک کار شگفتآور و بلکه معجزهآسا انجام داده است. این قدر تلاش هدفمند و روشمند انجام شده است برای اینکه بتوانند در این عرصه، یک گام جلوتر بروند ولی علی رغم این همه تلاشهایی که در این عرصه شده است هنوز کاری روی دست ایشان نیامده است.
الآن طلاب و فضلایی که در حوزه داریم و در این عرصهها کار میکنند، بسیارشان دارای دکترای دانشگاهی هم هستند. یعنی مثلاً از داخل یا خارج از کشور، دکترای اقتصاد دارند. حتی بعضیها بالاتر، یعنی دکترای فلسفه اقتصاد گرفتهاند. با وجود اینکه دیگر فلسفۀ اقتصاد اصلاً کارش همین است؛ یعنی بررسی چگونگی تولید علم اقتصاد و تولید نظریه اقتصادی و تولید نظامش و ... . در عین حال که اینها از فضلای حوزوی هستند و در عین حالی که تحصیلات دانشگاهی هم دارند، هنوز نشده است و نتوانستهاند. لذا باید اذعان نمود که فعلاً این تجربه، یک تجربه منحصر به فرد است. میگویم فعلاً و إلی زماننا هذا، ما تجربۀ دیگری که اثبات شده باشد، قویتر از این نداریم چون نمیخواهم بگویم روش ایشان روشی است که مطلقاً مطلوب است و غیر از این نمیشود؛ نه. ممکن است که نقدهایی به روش ایشان باشد. ولی فعلاً روش ایشان، خیر الموجودین بلکه تنها موجود است!.
عزیزانی که در این سالها به تحقیق، تألیف و تدریس در زمینه نظامسازی – نظام تعلیم و تربیت، نظام سیاست و غیره – میپردازند، عموماً به نوعی دنبالهرو روش شهید صدر به شمار میآیند. البته بیان این حقیقت، جسارتی هم به آنها به حساب نمیآید چون خود آنها هم مضایقه و اِبایی از اشاره به این نکته ندارند و احیاناً در نوشتههایشان هم آوردهاند. چیز تازهای هنوز نشان داده نشده و یا اجرا نشده است. لذا ما کماکان دستمان در مقابل این کتاب (اقتصادنا) دراز است و باید از روش شهید صدر در اقتصادنا و همچنین روش پیشنهادی ایشان در تفسیر موضوعی استفاده کنیم.
عدم نظامات فقهی و اسلامی یا عدم التزام به آنها، مساوق است با سکولاریسم
آنچه در غرب و در طی قرون اخیر به عنوان بدیل و جایگزین توحید و خدامحوری مطرح گردید عبارت بود از اومانیسم و انسانمحوری.
حصیله و ثمره توحید و خدامحوری و تجلّی عینی و خارجی آن عبارت است از نظامات تشریعی الهی و نظام سازی اسلامی و فقهی.
همچنین نتیجه و میوه اومانیسم و انسان محوری عبارت است از سکولاریسم و لائیسم.
بنابر این، وقتی از نظام سازی فقهی صحبت میشود در حقیقت از امری در تقابل و تنافر با سکولاریسم سخن گفته شده است. در نتیجه اگر کسی به سکولاریسم قائل نباشد باید به نظام سازی فقهی قائل باشد. همچنین اگر کسی به امکان و یا لزوم نظام سازی فقهی باور نداشت و یا دست کم، در مقام عمل به نظام سازی فقهی و کشف نظامات فقهی نپرداخت به ناچار باید به سکولاریسم تن دهد.
نتیجه عینی و تاریخی عدم نظام سازی فقهی
ثمرۀ عینی و تاریخی عدم باور به نظامات فقهی و اسلامی و یا عدم اقدام به کشف یا ساخت آنها این است که هماکنون و در شرایطی که در بسیاری از عرصههای اجتماعی حیات، نظامسازی فقهی نشده و یا نظامِ فقهی، مبنای برنامه و عمل مسلمین قرار نگرفته است، مسلمانان در آن عرصهها عملاً سکولار هستند. حتی آن دسته از مسلمانان و متدینان به اسلام که معتقدند این دین و شریعت میتواند تمام ابعاد زندگی اجتماعی آنان، افزون بر جنبۀ فردی زندگیشان را سامان دهد و چهارچوب و نظام دقیقی برای آن معرفی کند و این باور را به صراحت و بیهیچ واهمه و ترسی در قالب شعارها و تبلیغاتشان هم بیان میکنند، عملاً و خارجاً سکولار هستند؛ چه بدانند و چه ندانند؛ چه بخواهند و چه نخواهند.
به طور مثال جریان قوی و منسجمی مانند «الاخوان المسلمون» در مصر، با شعار محوری «الاسلام هو الحلّ»، طی دهههای گذشته به خصوص پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، سلسلهجنبان، انگیزهدهنده و خط دهنده به صدها و بلکه هزارها حرکت کوچک و بزرگ در جهان اهل تسنن بوده است.
الاسلام هو الحلّ یعنی اسلام، پاسخ، راه حل و راه جبران همه مشکلات، عقبماندگیها و نیازهای ما در سیاست، اجتماع، اقتصاد، فرهنگ و ... است. اما چون اخوانیها نتوانستند نظامسازی اسلامی کنند، و البته اساساً این کار از توانشان هم خارج بود، لذا شعار زیبایشان در حدّ یک شعار باقی ماند. عبرتآموز آنکه حتی در همان مدت کوتاهی که پس از سرنگونی حُسنی مبارک، حکومت در اختیارشان قرار گرفت یکی از غیر اسلامیترین و سکولارترین حکومتها را به نمایش گذاشتند. تنها امتیازی که برای حکومت اِخوان ذکر میشد این بود که رئیس جمهورشان، حافظ قرآن است. حافظ قرآن بود و سکولار! و دوست صمیمی اسراییل! و مشوّق تفرقه در میان امّت اسلامی! و ... .
نوع تقابل سکولاریسم و نظام سازی فقهی
میتوان گفت تقابل میان سکولاریسم و نظام سازی فقهی از قبیل تقابل ملکه و عدم ملکه است. لذا در هر بخشی از شؤون و امور اجتماعی که نظام اسلامی در مقام عمل و عینیت حاکم نباشد در همان جا سکولاریسم حاکم است. همچنان که اعتقاد به وجود بالفعل و یا باور به امکان وجود نظامات فقهی – به صورت بالقوه – نیز، در مقابل اعتقاد به سکولاریسم قرار میگیرد.
اینکه تقابل اینها را از قبیل تقابل تناقض و یا تقابل تضاد، معرّفی نکردیم و در عوض بر وجود تقابل ملکه و عدم ملکه میان سکولاریسم و نظامسازی فقهی و اسلامی تأکید ورزیدیم، از آن جهت است که سکولاریسم و یا به عبارت دقیقتر، سکولاریسم تشریعی و سکولاریسم در حوزه تشریع، که توضیح آن پس از این خواهد آمد، فقط در جایی قابل طرح است که قابلیت و شأنیت ذاتی وجود نظام، البته نظامی از نوع الهی، اسلامی و فقهی در آنجا موجود باشد. و طبعاً «نظام» به مفهومی که در این بحث، مدّ نظر است فقط در ساحتهای اجتماعی زندگی بشر قابل طرح میباشد. و در جاهای دیگر قابل طرح نیست. پس هرجا که نظام قابل طرح بود در مقابلش سکولاریسم قابل طرح است. لذا می توانیم بگوییم که تقابل اینها، تقابل ملکه و عدم ملکه است.
تقسیم سکولاریسم به دو حوزه تکوین و تشریع
اینک که دانستیم نظامسازی فقهی – اعتقاداً و عملاً – در تقابل با سکولاریسم و جدایی دین از عرصههای اجتماعی قرار دارد لذا بیمناسبت نیست که ابتداءً و به اختصار، نگاهی به سکولاریسم داشته باشیم و در قالب یک تقسیمبندی، ابعاد و انواع آن را بهتر بشناسیم؛ تقسیمبندی مبنایی و مهمّی که به نحو تفصیلی، کمتر به آن توجه شده و کمتر به آن پرداخته شده است.
در یک تقسیمبندی کلّی میتوان سکولاریسم را به دو نوع تقسیم نمود:
1. سکولاریسم در حوزه تکوین
2. سکولاریسم در حوزه تشریع
همچنین سکولاریسم در حوزه تشریع نیز به نوبه خود به دو نوع، قابل تقسیم است:
1- سکولاریسم تشریعی در مقام نظر
2- سکولاریسم تشریعی در مقام عمل
سکولاریسم در حوزه تکوین
سکولاریسم در حوزه تکوین عبارت است از: "نادیده انگاری قدرت خدا و قوانین و سنتهای الهی در تغییر، کنترل و جهتدهی به انسان، جامعه، تاریخ و مجموعۀ هستی".
یکی از باورهایی که، به خصوص از آغاز رنسانس، در میان معتقدان به خدا و مسیحیان در مغرب زمین طرفداران فراوانی یافت – گر چه پیش از آن نیز، کم و بیش در میان اقوام و ملل مختلف وجود داشت – این بود که خدا همچون یک ساعتساز دهری است که جهان را همانند یک ساعت بزرگ ساخته، کوک کرده و سپس به حال خود رها کرده است. خدا به جز آن نقش اوّلیه که در خلقت و آفرینش جهان و سر و سامان دادن به آن داشته است، دیگر نقش چندانی در هستی، به ویژه در زندگی انسان و در پیشبرد جامعه و تاریخ ندارد.
آشکار است که اگر کسی – حتی در عین قبول داشتنِ اصل وجود خدا و آفریدگار – به چنین انگارهای اعتقاد داشته باشد، توحید رُبوبی و توحید افعالی را انکار کرده و بالتبع قائل به «ید الله مغلولة» شده است. چنین شخصی منطقاً نمیتواند به وجود دست قدرت و مشیت الهی و وجود سُنن، نوامیس و قوانین خداوندی در اداره، کنترل، ایجاد تغییر و جهتدهی به انسان، جوامع انسانی و تاریخ ایمان داشته باشد. او خود را تنها کنشگر ذیشعور و هدفمند در قبال تمام هستی میبیند. از منظر وی و بر اساس فلسفه تاریخی که وی به آن باور دارد، فقط او و کنشها واکنشهایش نسبت به طبیعت و سایر موجودات عالَم، و فقط او و خواست و ارادهاش است که – افتان و خیزان و توأم با شکستها و پیروزیهای کاملاً طبیعی و با علل و عوامل کاملاً مادّی و خاکی – خودش، بشریت، تاریخ انسان و بخشی از تاریخ جهان را به پیش میبرد.
سکولاریسم در حوزه تشریع و اقسام آن
همچنان که گفته شد سکولاریسم تشریعی یا سکولاریسم در حوزه تشریع نیز به نوبه خود به دو قِسم تقسیم میشود:
یک، سکولاریسم تشریعی در مقام نظر؛
دو، سکولاریسم تشریعی در مقام عمل و اقدام.
سکولاریسم تشریعی نظری و در مقام نظر عبارت است از: "جدا انگاری دین از ساحتهای اجتماعی زندگی بشر."
از همین تعبیر «جدا انگاری» روشن میشود که در اینجا سخن از یک باور و اعتقاد و یک دیدگاه تئوریک و علمی است که به وسیله عدهای از نظریه پردازان و در قالب بحثهای نظری و آکادمیک طرح میگردد.
اما سکولاریسم تشریعی عملی و در مقام عمل و اقدام عبارت است از: "جداسازی دین و آموزههای دینی از ساحتهای اجتماعی زندگی بشر همچون سیاست، اقتصاد و ... ."
طبیعتاً جداسازی آموزههای دینی از ساحتهای اجتماعی زندگی در دو سطح خُرد و کلان، قابل انجام است. اما روشن است که در اینجا از سطح خُرد، سخن نمیگوییم. بلکه سخن از سطح کلان است که ناظر به اقدام دولتها و حکومتها و بر اساس قانون اساسی کشورها است.
در حال حاضر کشورهای زیادی در دنیا وجود دارند که تأکید بر سکولاریسم به عنوان یک اصل مهم در قانون اساسیشان آمده است. در قانون اساسی بسیاری از کشورهای اروپایی و حتی بعضی از کشورهای مسلماننشین که در همین منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا، که به اصطلاح مستکبران و استعمارگرانِ غربی، خاورمیانه نامیده میشود، قرار دارند نیز به روشنی بر لائیسیته یا سکولاریسم تأکید شده است. لائیسیته و سکولاریسم، هر دو به یک معنا به کار میروند و به لحاظ سیاسی و حقوقی، حکومت لائیک یا سکولار در مقابل حکومت دینی قرار دارد.
البته سکولاریسم و لائیسیته در قانون اساسی کشورهای مختلف به دو صورت معنا و تفسیر میشود. یک تفسیرش عبارت است از ضدیت و مخالفت حکومت با دین؛ همانند لائیسیته در قانون اساسی ترکیه. و یک تفسیر ملایمترش عبارت است از بیتفاوتی حکومت نسبت به دین. یعنی حکومت نسبت به دین و تعالیم دینی، خنثی و بیتفاوت است، به آن نمیپردازد و آن را در امور و شؤون حکومتی لحاظ نمیکند. این تفسیر ملایم از لائیسیته، به طور مثال در قانون اساسی فرانسه آمده است. گرچه فرانسویها هم در مقاطع گوناگون و نسبت به امور متعدد و از جمله در مبارزه با حجاب، به عنوان یک نماد و رفتار دینی که هم برای مسلمانان و هم برای روحانیون و راهبههای مسیحی مورد احترام است، نشان دادند که آنها هم به وقتش آمادگی لازم برای اقدام عملی و خشن در مخالفت و ضدّیت با دین را دارند. گرچه همین نوع رفتار حکومت فرانسه که در مغایرت با قانون اساسی خودشان است بحثهای حقوقی زیادی را در دنیا و به خصوص در خود فرانسه به راه انداخت.
سکولاریسم در حوزه تکوین، زیربنای سکولاریسم تشریعی
آنچه بیشتر مورد توجه نویسندگان و پژوهشگران قرار میگیرد و به نقد و بررسی آن میپردازند، سکولاریسم و لائیسم در عرصه تشریع است. و معمولاً از سکولاریسم در حوزه تکوین غفلت میشود. در حالی که چه بسا نگاه سکولاریستی در حوزه تکوین به مراتب مهمتر، خطرناکتر و ریشهایتر از سکولاریسم تشریعی باشد. حتی میتوان مدّعی شد سکولارهای تشریعی، خودآگاه و یا ناخودآگاه به سکولاریسم تکوینی نیز معتقدند و در حقیقت، سکولاریسم تکوینی سنگ بنای اندیشه سکولاریستی آنها در پهنه تشریع و مقدّم بر آن است.
تقدّم توحید تکوینی بر توحید تشریعی
همان گونه که پیشتر نیز گفتیم اومانیسم و انسانمحوری که مادرِ سکولاریسم و لائیسم است در مقابل اعتقاد به توحید و خدامحوری قرار دارد. همان طور که سکولاریسم و باور نسبت به آن در عرصه تکوین و تکوینیات میتواند به مثابه زیربنای سکولاریسم در عرصه تشریع تلقّی شود، ملاحظه میکنیم که در مراتب توحید نیز، باور به توحید و خدامحوری در حوزه تکوین و در امور تکوینی بر توحید تشریعی، تقدّم رُتبی دارد و زیربنای مستحکمِ آن به شمار میرود.
توحید خالقیت، توحید مالکیت، توحید افعالی و توحید ربوبیت از جمله مراتب توحید هستند که در امور تکوینی هستی با آنها مواجه هستیم. البته توحید ربوبیت، جنبه تشریعی هم دارد، اما به هر حال پس از این مراتب است که نوبت به توحید تشریعی میرسد. یعنی خداوندی که خالق، صانع و آفریدگار هستی است، همه چیز و همه کس، متعلّق به او و مِلک او میباشد، سر سلسله علل طولی بوده، همه امور و افعال در عالم به او نسبت داده میشود و قوانین و سنّتهای او در همه عوالم وجود، حکمرانی و نقشآفرینی میکنند، و ربّ، مربّی و پروردگار هستی است و جهان و جهانیان تحت پرورش و تربیت او قرار دارند، چنین خدایی، قانونگذاری و تشریع هم کرده است و برنامه جامعی را برای خوشبختی، کامیابی و تعالی انسان در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی در این دنیا و دستیابی به رستگاری و سعادت ابدی وی فرستاده است که با عنوان دین و شریعت خوانده میشود. 907/ق