vasael.ir

کد خبر: ۱۶۳۵۲
تاریخ انتشار: ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۲ - 22 April 2020

امکان تمدن در وضعیت استضعاف

وسائل ـ حجت‌الاسلام بابایی با شرح مسئله امکان تمدن در وضعیت استضعاف، گفت: در وضعیت استضعاف جامعی که بر ما تحمیل می شود، باید اقتداری جامع داشته باشیم تا اولاً در دوران غیبت، تمدن ایجاد کرده و ثانیاً در شرایط تمدنی، حضور امام(عج) را طلب کنیم.

به گزارش وسائل،  آنچه در این گزارش مطرح می شود مشروح نشستامکان تمدن در وضعیت استضعافمجازی «امکان تمدن در وضعیت استضعاف» با ارائه حجت الاسلام والمسلمین «حبیب اله بابایی»، رییس مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی است که به همت انجمن علمی مهدویت اساتید دانشگاه و همکاری کارگروه دانشگاهیان ستاد هماهنگی فعالیت های مهدوی کشور برگزار شده است.حجت الاسلام بابایی در ابتدای این نشست مجازی نکاتی را بیان کرد که به شرح ذیل است:

نکته یکم: منظور از تمدن کلان ترین نظام مناسبات انسانی است.

نکته دوم: مسأله هایی که در مقاله «امکان تمدن سازی در وضعیت استضعاف» مورد توجه بوده است عبارتند از:

۱-رواج روحیه ضعف در وضعیت استضعاف

۲- خلط بین مسأله ضعف و استضعاف

۳- خلأ تعلیم و تربیت توامند ساز در وضعیت حس ضعف و یا القاء و ضعیت ضعف

نکته سوم: دو پرسش اصلی در این بحث مطرح است:

1- آیا در وضعیت استضعاف شدگی سخن از تفکر تمدنی یا سخن از عملیات تمدنی ممکن است یا ممکن نیست؟ آیا از منطر قرآنی ما می توانیم در وضعیت استضعاف کنش تمدنی داشته باشیم و فرآیند تمدنی شدن را در  این وضعیت کلید بزنیم؟

2- در معنای استضعاف ظاهراً نوعی از عدم استطاعت و فقدان هدایت وجود دارد «لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلاً» (سوره نساء:98) اگر استطاعت به این معنا باشد چگونه می توان در شرایط فقدان قدرت و فقدان بصیرت راهی به سوی تمدن گشود؟

در پاسخ به این پرسش گام اول تأمل در ماهیت استضعاف در قرآن است و در این کشف ماهیت استضعاف، کشف می شود که فرآیند استضعاف را از فرآیند ضعیف شدگی تفکیک کنیم. بر اساس تتبع بنده استضعاف به چندین معنا به کار میرود:

1- القا ضعف: القا الضعف بالشی

2- پیدا کردن نقطه‌های ضعف: وجدان الشی ضعیفاً

3- خیال ضعف: ضعیف پنداری در آن چه واقعا ضعفی ندارد. عقدت شیء ضعیفاً

4- آرزو یا مطالبه ضعف برای کسی: طلب الشی ضعیفاً

5- تضعیف یا تحقیر کسی: جعل الشی ضعیفاً

در این معانی یاد شده همه معنای ضرورتاً  و منطقاً منتهی به ضعف نمی شود؛ جز معنای پنجم که عملیاتی عینی انجام می شود برای ضعیف کردن. بر این اساس هر نوع استضعاف نمی تواند به ضعف فردی یا جامعه استضعاف شده منجر شود. ضعیف شدن بیش از آنکه به فرآیند استضعاف از ناحیه استضعاف گر مربوط شود، به وضعیف فرد استضعاف شده و تمکین او در برابر فرآیند استضعاف مربوط می‌شود، بر این اساس، ضعف و استضعاف امر ارادی است، برخی مربوط به فرد استضعاف‌گر است و بخش مهم آن مربوط به فرد استضعاف‌شده است، و او باید اراده بر تمکین داشته باشد تا استضعاف تحمیل شده بر او منجر به ضعیف شدن او شود.

نکته چهارم: بحث سطوح استضعاف است که دو نوع استضعاف قابل تصور است:

1- استضعاف خرد: که شامل انحاء گوناگون: فکری، اقتصادی، اجتماعی، علمی، نظامی و یا حوزه ای از حوزههای زندگی انسان می شود.

2- استضعاف کلان: اسم آن استضعاف تمدنی است که این خود به چند شکل معنا می شود: استضعاف در مسأله های کلان تمدنی: ما برخی از حوزه های تمدنی را ممکن است مهم قلمداد کنیم نظیر علم که ما آن را برای شکل گیری تمدن مهمترین عنصر قلمداد کنیم. به میزان وزن تمدنی هر کدام از این حوزه‌ها  استضعافی که در آن  ناحیه انجام می گیرد می توان نامش را استضعاف کلان تمدنی گذاشت؛ چون استضعاف درآن حوزه منجر به تحولاتی در ساحت های کلان تمدنی می شود. در ذیل استضعاف کلان می‌توان استضعاف در دین را مطرح کرد. استضعاف در دین به این معنا است که  که انسان در دین و باور و عمل کردن به دین دچار استضعاف شود و این نوع از استضعاف، مرکزی ترین استضعافی است که اگر منجر به ضعف شود، حتماً تمدن و فرآیند تمدنی را کور خواهد کرد. به همین دلیل است که در برابر استضعاف دینی، تمکن دین در قرآن آمده است.

در این خصوص فرمایش شهید مطهری را (در جلد چهارم فلسفه تاریخ) ملاحظه کنید ایشان درباره اینکه خروج از استضعاف یا وارث زمین شدن ویژه همه مستضعفان است یااختصاص به مستضعفانی که مؤمن بوده و عامل به عمل صالح هستند دارد؟ تأکید می‌کند که بر اساس آیاتی که استضعاف در آنها نیامده است نظیر آیه: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون»، مناط و معیار اصلی در این سنخ از آیات که وعده وراثت زمین را می دهد، همان ایمان و عمل صالح داشتن است.ذیل استضعاف کلان بر این نکته تأکید می‌کنم که این استعضاف جامع و همه بعدی و نظامند و سیستماتیک است. در این جا دو پرسش را باید اینجا از هم تفکیک کرد:

1- ما چگونه مستضعفی باشیم که امام زمان(عج) ظهور کند؟ برخی گفته‌اند ما نمی‌توانیم که مستضعف فکری باشیم و توقع داشته باشیم که امام زمان (عج) در این وضعیف ظهور کند. در نگاه این عده از فضلا، می‌توان مستعضف اجتماعی بود ولی با این وجود امام  زمان (عج) ظهور کند و با ظهور ضعف اجتماعی ما را برطرف کند.

2- ما چگونه مستضعفی باید باشیم که در دوران غیبت به سوی ضعف دینی و  ضعف دنیوی نرویم، در این جا پرسش اولاً درباره توان و امکان دینداری در دوره غیبت است و ثانیاً توان وامکان برخورداری از حیات طیبه است.

با تفکیک ضعف و استضعاف، بر این مطلب تأکید می‌شود که خروج از استضعاف اقتدار می‌خواهد و این اقتدار منحصراً اقتدار اجتماعی نیست، بلکه اقتدار مورد نظر ما، جامع، سیستماتیک، نظامند و شبکه‌ای است. ولی نکته مهم این است که این اقتدار  صرفاً با خروج از ضعف رخ نمی‌دهد، اقتداری که عملیات استضعاف را منتهی کند و خاتمه ببخشد، آن اقتدار صرفاً با کسب قدرت و قوت ایجاد نمی‌شود، بلکه مهمتر از اینها یا در ادامه آنها مسأله عزت است. اگر ما نتوانیم در فرآیند عزت تمدنی وارد شویم، منطق استضعاف گری از ناحیه مستکبران خاتمه نمی‌یابد و این منطق استضعاف گری زمانی توجیه پیدا می‌کند که عملیات استضعاف موجه باشد و امکان داشته باشد که کسی را ضعیف شمارد، ولی کسی که عزت اجتماعی دارد، عملاً ضعف شماری و ضعیف پنداری او یک عملیات لغو و عبثی خواهد بود.

نکته مورد تاکید بنده این است که کسب این قدرت و عزت در دوره غیبت ممکن است، ولی درجاتش نسبی است، ما می توانیم درجاتی از قوت و عزتی را کسب کنیم که با آن تمدنی را در معیارهای جهان انسانی و تاریخ گذشته بشری بسازیم. ولی با این مقدار از قدرت و عزت مسلماً  ما نمی توانیم تمدنی را در معیار تراز مهدوی بسازیم؛ یعنی آن بعد حداکثری ارزش‌های انسانی، عدالت اجتماعی، اخلاقیات انسانی و الهی، عبودیت نظام مناسبات انسانی، نقطه اوج و تعالی آن در دوران ظهور محقق می‌شود، ولی با این حال ما در دوران پیشاظهور با عقل دین‌بنیان خود، می‌توانیم تمدنی را که هم قدرت داشته باشد و هم عزت بسازیم.

در وضعیت استضعاف جامعی که بر ما تحمیل می شود، ما باید اقتداری جامع داشته باشیم تا اولاً: در وضعیت غیبت، تمدن ایجاد کنیم، و ثانیاً: در وضعیت تمدنی، حضور امام را طلب کنیم، و این انتظار، انتظار برای یک تمدن را رقم نمی زند، بلکه انتظار را در بستر تمدن برای شکل گیری تمدن الهی را رقم می زند و در این صورت وزن انتظار، ادعیه، آرزوها و  مطالبه ظهور امام(عج)، بسیار متفاوت خواهد بود با وضع جامعه ای که صرفا برای ظهور امام زمان(عج)  دعا می‌کنند.

نکته پنجم: آخرین نکته این که یکی از مبانی عقیدتی برای تمدن سازی و تمدن شناسی، عمل جامع به دین جامع است. یعنی اگر شما بخواهی قرآن را به صورت جامع عمل کنی، آن امر جامع تحقق یافته، می‌شود تمدن، امت یا مدینه و... آن گاه این عمل جامع به دین در دوران ظهور رخ  می‌دهد ولی در دوره غیبت ایمان به دین جامع و تلاش برای تحقق آن امکان‌پذیر است.

در ادامه این نشست آنلاین پرسش ها و پاسخ هایی درباره موضوع موردبحث مطرح شد، که در ادامه می آید:

سوال: قلمرو چنین تمدنی به لحاظ گستره جغرافیایی کجا است؟ آیا باید کل یا اکثر جهات باشد یا اقلیت هم می‌توانند چنین تمدنی را در مقابل اکثریت ایجاد کند؟ بفرض امکان، آن برای اقلیت آیا آمادگی جهانی حاشیه نمی‌رود؟

پاسخ: در ارتباط با این مساله در ادبیات تمدنی در این باره گفتگو می‌شود که تمدن می شود در یک جای کوچک تری هم شکل بگیرد ولی مهم این است که قابلیت بسط را داشته به این معنا تمدن به لحاظ نظری تحدی پذیر باشد و به لحاظ عملی تسری پذیر باشد.

سوال: آیا شما شاهد روایی  از اهل بیت(ع) برای امکان تمدن دینی در دوران پیشاظهور دارید؟

پاسخ: ما در قرآن و روایات، چیزی به نام الهزاره نداریم، ولی ما نباید دنبال لفظ و معنا بگردیم، در بحث معنا در ادبیات قرآنی و برخی روایات، بحث‌هایی درباره امت، قریه، ملک، بلد، عمران و... وجود دارد که هر کدام در شکل گیری سامانه مفهومی تمدن اثر گذار است. ما که از منظر قرآن به دنبال معنای قرآنی و روایی تمدن هستیم می خواهیم ببینیم که در قرآن و روایات سخنی از تمدن به میان آمده است یا خیر؟ نکته بعدی این است ما نباید موضوع تمدن را بلکه رویکرد تمدنی را در فهم آیات و روایات در نظر بگیریم و ببینیم انسان بما هو انسان به جهت اخلاقی و اجتماعی چگونه تعریف می‌شود و آن تعریف آیا می‌تواند پایه های انسان تمدنی را در دوران غیبت بسازد یا خیر؟

سوال: اگر ما تمدنی را ایجاد کردیم که ظرفیت گسترش پذیری را داشته باشد ولی به هر حال اگر اقلیت باشد نمی تواند منجر به آمادگی برای ظهور شود، در این زمینه توضیح دهید؟

پاسخ: این نکته کاملاً درست است، ما در بحث تمدن‌ها یک اصطلاحی داریم تحت عنوان قلمرو تمدنی یا صحبت از پرستیژ تمدنی می‌شود که شما ممکن است به لحاظ سرزمینی در یک جای کوچکی باشید ولی پیام و الگوی زیستی شما فلسفه و هنر و زبان و ارزش ها و مفاهیم شما در آن سویه های دنیا مفهوم و معقول باشد و آنها بپسندند، و در مقیاس جهانی باید این منطق مورد اقبال قرار بگیرد، بر این اساس در مواردی که مباحث الهیاتی و کلامی و سیره مطرح می‌کنیم حتماً باید قلمرو اعتبار تمدنی خود را به گونه‌ای گفتمان سازی کنیم که عملاً به آستانه‌های جهانی برسد، به همین دلیل با این رویکرد عده ای می گویند civilization مرادف است با Globalization و تمدن شدن همیشه در مقیاس جهانی شدن رخ می دهد.

سوال: کسانی که مشی و رویکرد روایی دارند بر این باورند که این موارد مورد تأیید اهل بیت(ع) نیست در حالی که می شود مواردی را یافت که با شواهد روایی مورد تأیید قرار می گیرد که به نظرم این اقدام خوب و مناسبی است؟

پاسخ: مسلماً اگر شواهد روایی بیاید استفاده می‌کنم و مشخص می شود که کدامیک از زوایای نحوه تفکر بنده دچار مشکل است. من از روش حضرت امام (قدس ره) در موضوع ولایت فقیه استفاده کردم. ایشان اگرچه به دو سه روایت اشاره می کنند ولی مهمترین استدلال ایشان عقلی است، به معنا که اگر قرار است دینداری معطل نباشد و این امر در جامعیت خود مطرح باشد، و دینداری به شکل کاریکاتوری نباشد، و این پیش فرض های عقلی در دین داری باشد قاعدتاً ممکن است ما را به چنین معنایی سوق دهد.

سوال: چگونه در تمدن مهدوی، روبناهای تمدنی ضربه‌ای به زیرساخت ها  نمی زند و چه زیرساخت هایی در این تمدن وجود دارد که می تواند متوازن رشد یافته و هیچ گونه ضربه و انحرافی در ساختار موجودات زنده و محیط زیست و بهداشت روانی جامعه و... ایجاد نکند؟

پاسخ: این نکته خوبی است و بایسته است که مورد پژوهش قرار بگیرد، که اولاً معنای تمدن پس از ظهور چیست؟ و ثانیاً: شاخصه‌های آن کدامند؟ و چگونه قوانین تمدنی متحول می شود که تکنولوژی باعث سیطره نمی‌شود؟ ولی این نکته شما از بحث بنده خارج است، بحث بنده متمرکز بر امکان تمدن سازی در دوران غیبت است، و به این پرسش پاسخ می دهم که در دوران غیبت، بر فرض طولانی شدن آن آیا ما صرفاً یک جامعه محدود شیعی خواهیم داشت؟! یا اینکه می توانیم برای این دوران، چشم اندازی تمدنی ترسیم کنیم و به رغم مستضعف بودن به فکر افق های تمدنی بودکه بنده در صدد اثبات امکان این امر هستم.

سوال: استضعاف حداقل در ظاهر با توجه به گستره معنایی که اشاره کردید عامل بیرونی دارد و شاید تغییر آن در اختیار انسان نباشد ولی آن چه در روایات داریم تحت عنوان وظایف منتظران است که برخی آنها را به مثابه شرایط ظهور و مقدمه سازی برای ظهور تلقی می کنند. این ها وظایفی است که می‌تواند توسط انسان ها انجام شود که برخلاف استضعاف که توسط  معمولا نیروی بیرونی است این را هم می‌شود مد نظر داشت چون به هر حال تمدن  به یک نوع فعالیت درونی هم نیاز دارد؟

پاسخ: به نظر می‌رسد که همه استضعاف‌ها حالت اجباری ندارند، بلکه برخی از موارد است که افراد خود را مستضعف می پندارند با اینکه این ها توانایی دارند و خداوند خطاب به آنها فرموده است: «أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها»(نساء:97) گاهی استضعاف نفس است و ما خود را ضعیف می پنداریم، بخشی از ادبیات جریان روشنفکری در بحث ضعف تمدنی مسلمانان استضعاف نفس است  که در حال انجام است؛ ولی افزون بر این، به عنوان مصداقی روشن برای این سنخ از استضعاف که می تواند نشانگر این باشد که اجبار از بیرون نیست و بخشی از آن، تمکین از درون است، جریان استشراق و شرق شناسی است.  اینکه شرق شناسی بر اساس عینک، ارزش‌ها و منافع خود، شرق را روایت می‌کند، این در واقع مصداقی از مصادیق این سنخ از استضعاف است، که بخشی  از آن مربوط به شرق می‌شود و اجباری ایجاد نمی‌کند، چیزی که ادوارد سعید به آن توجه کرده و در شرق شناسی خود کم و بیش به آن می پردازد.

سوال: آیا امکان تمدن در وضعیت استضعاف، مبانی غیرقرآنی هم  دارد و اگر دارد آنها کدامند؟

در مورد مبانی غیر قرآنی اگر بحث های روایی باشد، بنده دستم در این جهت پر نیست و باید از دوستان استفاده کنم، ولی بحث مسأله استضعاف از منظر آیات قرآن و تحلیل این سنخ از آیات بوده است ولی اگر بخواهیم بحث جدی تر دنبال شود، بخشی از مبانی را می توان از علم کلام و برخی را از عرفان و فلسفه دنبال و امکان تمدن در وضعیت تمدن را تقویت کرد./910/422/ح

 

منبع: شبستان

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
19:48 - 1399/02/12
به اعتقاد من، هر معنویت و هر گرایش به معنویت و هر گرایش به ما بَعدالطبیعه در مواجهه با شُرور عالم را نمی‌توان تحلیل آخرالزمانی کرد و گرایش به معنویت در نظر گرفت
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۹:۲۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۹:۱۰
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۰۰
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۱۰
اذان مغرب
۱۹:۵۹:۴۳