به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله محسن اراکی در جلسه هفتاد و چهارم درس خارج فقه سیاسی که در مدرسه عالی دارالشفاء در سال 97 برگزار شد، با اشاره به تحريفي كه در معناي «امام» واقع شده است گفت: گاهی طوری امام را تعریف میکنند که گویا امام فقط کارش ارتباط با ارواح است و یک مقام معنوی مجهول دارد یا اصلاً معلوم نیست این مقام معنوی چیست. لذا گاهی میگویند حکومت از شئون امام است، اما خیر؛ حکومت از شئون امام نیست، حکومت عین امامت است، اصلاً امام یعنی فرمانروا، یعنی صاحب فرمان.
وی در ادامه اظهار كرد: اختیار فرمان از هر اختیاری برتر است، مقام فرمان دادن از هر مقامی بالاتر است. همه مقامات معنوی فرع این مقام است که خدا به ائمه اطهار علیهم السلام داده است؛ آنها را صاحب فرمان کرده است.
استاد درس خارج در تفسير «النبی اولی» بيان كرد: اینکه میگوییم امام یعنی مقتدی؛ یعنی کسی که جلو مردم راه میرود. اما آیا فقط مکانش جلوی مردم است؟یعنی مکانا متقدم بر مردم است؟ یا این تقدم یعنی تقدم اراده؛ یعنی اراده او مقدم است. «النَّبِيُّ أَوْلَی» اراده او مقدم است یعنی امر او نافذ است یعنی صاحب فرمان است و این همان معنی سیاست و معنی حکومت است.
خلاصه جلسه گذشته
آیت الله اراکی در جلسه گذشته به مبحث چهارم از مباحث مربوط به نحوه تعیین یا شیوه تعیین ولی امر در عصر غیبت اشاره كرد و گفت: اگر افراد متعدد واجدالشرایطی در عصر غیبت داشتیم، سه فرض وجود دارد؛ 1. حاکم یک نفر باشد و برای تشخیص و تعیین باید به دنبال شیوه تعیین بگردیم؛ 2. متعدد باشد و حاکمیت برای هر یک از مصادیق فقیه جامعالشرایط علی نحو الاستقلال ثابت باشد؛ 3. همه انضماماً دارای ولایت امر باشند.
وی در ادامه با اشاره به ایده شورای رهبری كه برخی بیان می كنند، اظهار داشت: شورای رهبری همان انضمامی است، البته ما چندگونه شورا داریم یک شورا، شورای مشورتی است یعنی ما قائل شویم به اینکه حاکم ملزم به مشورت با افراد صلاحیتدار است. اینجا شورا دخلی در حاکمیت ندارد. حاکم، تصمیمگیرنده و آنکه حکمش نافذ است همان حاکم است و شورا فقط مشورت و نظر میدهد.
استاد درس خارج برای شورای مشورتی نظیری از تاریخ اسلام ارائه كرد و گفت: این شورا نظیر آنچه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به بعضی از افراد فرمود: «أَنْ تُشِیرَ عَلَی» شما مشورتتان را بدهید ولی اگر من تصمیمی گرفتم «فَأَطِعْنِی». اگر من تصمیم گرفتم دیگر اطاعت من بر شما فرض است. این یکگونه شوراست. این شورا دخلی در حاکمیت ندارد؛ زیرا شورای مشورتی است. حتی افراد این شورا را خود حاکم -هرکه را صلاحدید- انتخاب میکند.
آیت الله اراكی در ادامه اظهار داشت: برای مسئله وحدت حاکم میتوان ادلهای بیان کرد؛ ما در نظام سیاسی اسلام تعدد حاکم نداریم، چه علی نحو الاستقلال و چه علی نحو الانضمام. حاکم در نظام سیاسی اسلام همیشه واحد است، البته آن واحد باید جامعالشرایط باشد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلَی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی عَلَی أهلِ بَیتِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ
حکومت عین امامت است
ما این را عرض کردیم متأسفانه در مفهوم امام تحریفشده است؛ امام یعنی چه؟ گاهی طوری امام را تعریف میکنند که گویا امام فقط کارش ارتباط با ارواح است و یک مقام معنوی مجهول دارد یا اصلاً معلوم نیست این مقام معنوی چیست. لذا گاهی میگویند حکومت از شئون امام است، امام یک شئونی دارد که ما نمیدانیم آن شئون چیست، اما از شئون حکومت است.
حالا آنهایی که خیلی خیلی حکومتی فکر میکنند گاهی از این حرفها میزنند که حکومت از شئون امام است. اما خیر؛ حکومت از شئون امام نیست، حکومت عین امامت است، اصلاً امام یعنی فرمانروا، یعنی صاحب فرمان. این نکته خیلی مهمی است که در فرهنگ شیعی بلکه در فرهنگ دینی و اسلامی ما صاحبالامر، امام. ولی الامر کیست؟ امام. اولی الامر چه کسانی هستند؟ امامان هستند که امر دست آنهاست. چون امر دست آنها است سایر مقامات را نیز دارند. چون اینها باید فرمان بدهند.
اختیار فرمان از هر اختیاری برتر است، مقام فرمان دادن از هر مقامی بالاتر است. همه مقامات معنوی فرع این مقام است که خدا به ائمه اطهار علیهم السلام داده است؛ آنها را صاحب فرمان کرده است. صاحبکاری کرده است که مخصوص خود خداست؛ «لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ» اوست که فرمان میدهد. با فرمان او جامعه بشر اداره میشود با فرمان، امام جلوی مردم میافتد.
اینکه میگوییم امام یعنی مقتدی؛ یعنی کسی که جلو مردم راه میرود. اما آیا فقط مکانش جلوی مردم است؟ ما که گاهی مینشینیم یکی جلو می نشید این شد امام؟ امام این است؟ یعنی مکانا متقدم بر مردم است؟ یا این تقدم یعنی تقدم اراده؛ یعنی اراده او مقدم است. «النَّبِيُّ أَوْلَی» اراده او مقدم است یعنی امر او نافذ است یعنی صاحب فرمان است و این همان معنی سیاست و معنی حکومت است.
پذیرش امامت امام به معنای متقدم داشتن اراده او بر اراده خود است
لذا سائر شئون امامت هم بر این اساس است. حتی شفاعت از شئون امامت است، چون این امام شماست و شما او را به امامت پذیرفتید (این را ما در مباحث علمالاجتماع اسلامی خوب بحث کردیم) وقتی یک امامی را به امامت میپذیرید، خود و شخصیت خودتان را مُندک در شخصیت امام میکنید چه بخواهید چه نخواهید همچنین اراده و امر امام را بر خود نافذ میدانید؛ یعنی میگویید اراده من دنباله و تابع اراده امام است.
خب شخصیت شما را چه چیزی میسازد؟ اراده شما میسازد، اراده هر انسانی است که شخصیت و هویت او را میسازد. منانت؟ چه کسی هستی؟ چه هستی؟ این چه هستی شما و ما را چه چیزی میسازد؟ خواستههای ما. آنچه میخواهیم، آنچه ارادههای میکنیم. وقتی من گفتم ای امام اراده من تابع اراده توست، امری لامرکم متبع، این امری لامرکم متبع خیلی حرف مهمی است.
سلم لمن سالمکم، حرب لمن حاربکم، متبع لامرکم، اینها یعنی چه؟ قلبی لقلبکم سلم، خیلی حرف است که این قلبی لقلبکم سلم یعنی چه؟ یعنی ارادتی لارادتکم سلم، اراده من اراده شماست. هرچه خواستید همان را من اراده میکنم. مقدمکم فی جمیع اموری. وقتی به امام گفتیم اراده من تابع اراده توست، یعنی جزء شخصیت او شدیم، آنوقت باری بر دوش امام هستیم. آنوقت در اینجا «اعینونی»، (کمکم کنید) معنی میدهد.
فرمایش حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در آن نامه به عثمان بن حنیف: «ألا و إنَّ لِكُلِّ مَأمومٍ إماما يَقتَدي بِهِ و يَستَضيءُ بِنورِ عِلمِهِ، ألا و إنَّ إمامَكُم قَدِ اكتَفى مِن دُنياهُ بِطِمرَيهِ، و مِن طُعمِهِ بِقُرصَيهِ، ألا و إنَّكُم لا تَقدِرونَ عَلى ذلكَ، و لكِنْ أعِينوني بِوَرَعٍ و اجتِهادٍ، و عِفَّةٍ و سَدادٍ». امیرالمؤمنین علیه السلام با کسی تعارف ندارد.
یا امام صادق علیه السلام در چند روایت چنین میفرماید: «أعِينونا بِوَرَعٍ و اجتِهادٍ»، اعینونا یعنی چه؟ ای امام من چگونه میتوانم تو را کمک کنم؟ به اجتهاد خودم تو را کمک کنم؟ با ورع خودم تو را کمک کنم؟ این کمک چگونه است؟ علتش این است که تو وقتی پذیرفتی که اراده امام بر تو نافذ باشد، جزئی از شخصیتِ امامی امام شدی، امام یک شخصیت جامع میشود و ما باری بر دوش امام خواهیم شد و در حقیقت نحوی از اتحاد به وجود میآید.
نکته اینکه امام میفهمد تو چه میکنی، مطلع میشود بر آن که تو چه میکنی و چه چیزی میخواهی، این است که اراده تو مندک در اراده او شده است. با همین انتخابی که کردهای و این در عالمی که عالم حقیقت است، اراده تو به اراده او عرضه میشود. چون بناست که اراده تو تابع اراده او باشد.
اعمال تو بر او عرضه میشود و لذا «فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ». «الْمُؤْمِنُونَ» در اینجا یعنی ائمه اطهار علیهم السلام. گفتیم هرکجا در قرآن کریم «الْمُؤْمِنُونَ» عطف بر خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم میشوند، مراد مؤمنون خاصی است که حکم آنها، حکم خدا و رسول در ولایت امر است. خلاصه امام این است؛ امام من له الامر و امام صاحبالامر است.
فقط اعمال مومنین بر امام عرضه می شود
این موضوع هم که «فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ» یعنی آنهایی که جدای از امام هستند و امامت امام را نپذیرفتند دیگر اعمالشان بر امام عرضه نمیشود. آن چیزی که در روایت آمده این است: کسانی که اعمالشان بر امام عرضه میشود مؤمن هستند، اعمال مؤمنین است که بر امام عرضه میشود. امام با کسانی که از این دایره ولایت خارجاند، کاری ندارد. کاری ندارد به این معنا که آنها خودشان این رابطه را قطع کرده و خودشان به امام پشت کردهاند.
لذا آیه میفرماید: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ». «قُلِ اعْمَلُوا» نسبت به کسانی که اهل عملاند و مؤمنیناند، آنهایی که اعلام ولایت میکنند، آنهایی که در دایره ولایت هستند، صدق میکند. اما آنهایی که خودشان را از امام جدا کردهاند عملی ندارند که عرضه شود، هیچ عملی؛ «وَ قَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُوراً» این شخص دیگر عملی ندارد که بر امام عرضه شود، آنکسی که عمل دارد بر امام عرضه میشود.
شاهد بودن امام، یعنی امام معیار تشخیص است
اما شهادت بحث دیگری است؛ اینکه میگوید امام شاهد است، یعنی معیار است، یعنی دیگران را بر او منطبق میکنند و او را معیار تشخیص قرار میدهند. خب همینکه کسی از امامت جدا شد، جدا شدن او از امام چگونه تشخیص داده میشود؟
اینکه شخصیتش هیچ شباهتی با شخصیت امام نداشته باشد؛ «يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاه» اصلاً روز قیامت اینکه دارد؛ «فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهَانِ» «فَيَوْمَئِذٍ لَا يُسْأَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لَا جَانٌّ» «يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَ الْأَقْدَامِ» این سیما همان نشانه هویت است. وقتی سیما، سیمای علوی و سیمای محمدی صلی الله علیه و آله و سلم نباشد؛ این سیما که نبود او را جدا میکنند، لذا «وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ» میآید، «امْتَازُوا» صَفتان را جدا کنید.
در این دنیا صَفتان جدا نبودند و باهم مخلوط بودند اما آنجا دیگر صفها از هم جدا میشود، آن چهره عالم آخرت چگونه چهرهای است؟ «وَ نَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ». «عَلَى وُجُوهِهِمْ» یعنی انسان وجوهی دارد که این وجه را خودش با اراده خود میسازد. این وجه ظاهری، این وجه جسمانی و این وجه گِلی ما را خدا به میدهد و ما اختیاری در ساختن این وجه نداریم، منتها ما با این وجه محشور نمیشویم، آن وجهی که بشر با آن وجه محشور میشود، وجهی است که خود، آن وجه را با عمل و ارادهاش میسازد.
ما در حال ساختن همین وجه باطنی و وجه حقیقی خودمان هستیم، وقتی اعمالی انجام میدهیم، این وجه درست میشود وقتیکه از این دنیا رفتیم، آنجا که میخواهند محشور کنند؛ «وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْياً وَ بُكْماً وَ صُمّاً» بعد میفرماید: «قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً» در دنیا من بصیر بودم اما اینجا اعمی هستم. جوابش چیست؟ «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَ لَا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً وَ مَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى» مسئله امامت است.
وقتی کسی امام ضلال را برای خود برگزید یعنی کور است، خودش کوری را انتخاب کرده است. خودش چهره کور و کر برای خود ساخته است. این معنای شاهد است. شاهدان روز قیامت یعنی این چنین کسانی. در زیارت جامعه میفرماید: «شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ» شهادت در دار دنیا، آنها شهدای دار الفناء هستند؛ یعنی آنها هستند که چهرهها را در دار فنای دنیایی میسازند. هرکسی که ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و ولایت ائمه معصومین علیهم السلام را پذیرفت، با این پذیریش و با این اعلام پیوستگی [آنها شاهد او خواهند بود.]
ولایت به معنای پیوستگی است؛ گفتیم اگر در فارسی بخواهید ولایت را ترجمه کنید، ولایت یعنی پیوستگی. گاهی نامه مینویسند میگویند پیوست دارد؛ روز قیامت نامه ائمه اطهار علیهم السلام هم پیوست دارد. پیوست نامه اعمال آنها ماها هستیم، ماهایی که این ولایت را انتخاب کردیم. این معنی شهادت است و اینگونه شاهد درست میشود./905/229/ح