به گزارش وسائل، حجت الاسلام محمدعلی رنجبر به مناسبت ولادت امام علی (ع) در گفتگويی گفت: زمانه علی (ع) را باید از زبان علی (ع) شنید تا به عمق فاجعه و تحریف پروژه الهی و بعدها مشکلات فراروی حضرت پی ببریم. بهترین و کاملترین خطبهای که شرارههای دل علی (ع) را زبانه کشیده است و به هدف ما کمک میکند، خطبه شقشقیه است. این خطبه جز معتبرترین خطبهها از حیث سندی است و هیچ محقق منصفی نمیتواند در سند این خطبه شریف تشکیک کند.
مدیر مؤسسه مطالعات راهبردی رسالت ادامه داد: بسیاری در یک تصور واهی فکر میکنند که دعوا و نزاع و اختلاف بعد از رحلت حضرت رسول یک نزاع و دعوای شخصی است. حال آنکه نزاع و اختلاف حضرت امیر با کسانی که بیعت غدیر را شکستند، اختلاف شخصی نبود، بلکه آنها بدعتی را آغاز کرده بودند که انحراف از پروژه و مسیر الهی بود.
محمدعلی رنجبر اضافه کرد: ممکن است کسی این سوال برایش مطرح شود که از کجا و بر اساس چه مدرکی بدانیم پروژه الهی چیست. در پاسخ باید گفت همان طور که بر اساس متون تاریخی و به جا مانده از گذشته تاریخ فی المثل میدانیم که شش قرن قبل از میلاد مسیح سقراط و ارسطو و افلاطون چه گفتهاند و چه نگاشتهاند یا اینکه کوروش هزاران سال قبل منشوری نوشته است، بر اساس متون تاریخی و مستند به قرآن الهی که کتابی غیر محرّف و الهی است، متوجه میشویم که پروژه الهی بر اساس آیات بسیاری بسط و حاکمیت قوانین، ساختارها، ارزشها و حکومت الهی در سراسر عالم است.
وی سپس گفت: خداوند اتمام و تکمیل این پروژه را در این آیه بیان فرمودهاند: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ». ای پیامبر! آنچه را از جانب پروردگارت به تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی رسالتش را به انجام نرساندهای و خدا تو را از گزند مردم نگاه میدارد. بی گمان، خدا گروه کافران را هدایت نمیکند. در این آیه خداوند از اتمام پروژه خودشان پرده بر میدارند که اگر انجام نشود رسالت حضرت رسول تکمیل نشده و همه زحمات بی فایده است. بر اساس نقل متواتر تاریخی این آیه در جریان غدیر خم نازل شد و خطبه غدیر خم هم که خطبهای طولانی است با نقلهای متواتر تاریخی در نزد ماست.
محمدعلی رنجبر یادآور شد: بعد از معرفی حضرت امیر به عنوان جانشین حضرت رسول و صالحترین و لایق ترین فرد برای پیشبرد اهداف اسلامی خداوند میفرماید: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینا». امروز کافران از زوال آئین شما مأیوس شدند. بنابراین از آنها نترسید و از مخالفت با من بترسید. امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما پذیرفتم. پس پروژه الهی این بود؛ اتمام رسالت و تکمیل دین با مسئله امامت صالحینی چون علی (ع) و اولاد ایشان.
وی عنوان کرد: قرآن این نکته عقلایی که حکومتها باید در اختیار صالحین امت قرار گیرند را تأیید کرده و میفرماید: «أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدَی». آیا کسی که به سوی حق رهبری میکند سزاوارتر است مورد پیروی قرار گیرد یا کسی که راه نمینماید مگر آنکه خود هدایت شود؟ متأسفانه این پروژه الهی را عدهای از مسیر اصلی خودش منحرف کردند و چون سنت الهی بر این است که پروژههای تشریعی الهی را خود مؤمنان و بندگان پیش ببرند میفرماید: «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً». ما راه را نشان میدهیم حال شما یا شاکرید و یا کافر.
محمدعلی رنجبر سپس اظهار داشت: مجموع فرمایشات حضرت امیر (ع) در خطبه شقشقیه به عنوان یک سند روشن و بدون خدشه است که نشان میدهد برنامه ریزان و مجریان این پروژه انحرافی به دنبال هدفی رفتند که با هدف رسول اکرم (ص) که همان هدف الهی است مغایرت کامل داشت. به بیان دیگر بسیاری تصور میکنند منازعه پس از رحلت رسول اکرم (ص) بر سر این بود که یک طرف عقیده داشت فلان فرد بهتر میتواند مسیر الهی که رسول اکرم پرچم دار و راهبر او بود را ادامه دهد و طرف دیگر عقیده داشت که برای تأمین این اهداف دینی، فرد دیگر شایستهتر است و این یک مخاصمه درون دین بود. اما واقع مطلب که در کلام حضرت در این خطبه افاده و تبیین شده خیلی عمیقتر از این حرف هاست.
وی افزود: اختلاف و مخاصمه بر سر اینکه چه شخصی مجری مقاصد رسول الله (ص) باشد نبود، بلکه اختلاف بر سر این است که یک طرف به دنبال تأمین این مقاصد الهی بود و میخواست مسیر را طبق دستور خدای متعال و فرمان رسول اکرم (ص) ادامه دهد. در حالی که طرف دوم اصلاً میخواست مسیر دیگری را که تأمین کننده اهداف و مصالح شخصی و یا گروهی و قبیلهای است طی کند. البته پر واضح بود که طرف دوم نمیتوانست برای اجرای پروژه انحرافی خود از طریق یک کودتای آشکار بر علیه اسلام و قرآن و رسول الله (ص) اقدام کند. چون این حرکت در شرایط آن روز امکان پذیر نبود و لذا مجریان کودتا به حسب ظاهر در درون چهارچوب دین حرکت خود را مدیریت کرده و به تعبیر امروزی این کودتا یک کودتای کاملاً نرم و از نوع مخملی بود.
محمدعلی رنجبر در ادامه گفت: بنابراین مشکل و چالش اصلی از دیدگاه حضرت امیر (ع) دین است. اگر ایشان اظهار ناراحتی میکند و یا افسوس میخورد به خاطر دین است و اینکه با چشم خود میبینند که کل زحمات رسول اکرم (ص) و بلکه زحمات و مجاهدتهای صادقانه کل انبیا و اولیا الهی در طول تاریخ در حال هدر رفتن و متلاشی شدن است. والا ریاست، خلافت و اینکه چه کسی اول شود و چه کسی دوم، نزد ایشان از عطسه بز بی ارزش تر است، چه رسد که درباره او خطبه ایراد فرمایند. پس امروز اگر ما ناراحتی از آن افراد داشته باشیم، ناراحتی باید به خاطر اسلام باشد والا مشکل شخصی نیست و باید در چهارچوب دین و مصالح دینی این ناراحتی را اظهار نمود. ضمناً اگر امروز کسانی همان کار را با دین مان انجام دهند و بخواهند دین خدا را لوث و منحرف کنند، باید همان موضع گیری محکم را با آنها داشته باشیم ولو اینکه خودی هم باشند.
وی همچنین عنوان کرد: این یک سوال کلیدی است که انسانی که به شهادت دوست و دشمن، لیاقتهای بی نظیری در باب حکومت داری و خلافت حضرت رسول دارا بودند، چرا این گونه از صحنه دور گذاشته شدند و به اصطلاح برخی ۲۵ سال خانه نشین شدند و افرادی که به شهادت تاریخ از ضعف و خللهای متعدد برخوردارند چگونه به جای آن حضرت بر مسند زعامت و خلافت نشستند؟ آیا ایشان خسته شد و خود را کنار کشید؟ یا اینکه از نظر حضرت افرادی که خلافت را عهده دار شدند از او شایستهتر بودند و با این توصیف دیگر از طرف ایشان ضرورتی برای پیش قدمی در این راه احساس نشد؟ و یا اینکه دیگران نسبت به او موضع گیری خاصی داشته و بنابراین او را کنار گذاشتهاند؟
خطبه شقشقیه؛ افشاگر پروژه تحریف دین
محمدعلی رنجبر اضافه کرد: میتوان گفت که حضرت امیر در خطبه شقشقیه تلاش کردهاند که به همه این احتمالات مطرح شده پاسخ دهند و خود را از برخی اتهامات ناجوانمردانه تبرئه و چهره واقعی جبهه مقابل خودشان را که در صدد تحریف پروژه الهی است آشکار کنند. احتمال اول تحقیقاً منتفی است. چون ایشان حداقل مانند یک مسلمان عادی و معمولی شرعاً اجازه ندارد که نسبت به امور مسلمین بی تفاوت باشد.
وی سپس گفت: به ویژه در آن شرایط بسیار حساس و استثنایی که از یک جهت، کفار روم و بلاد فارس و یهودیان زخم خورده از اسلام ناب و … در صدد از بین بردن بنای نوپای دین اسلامی بودند و از جهت دیگر جامعه اسلامی یک صدا و هم رنگ و متحد نبودند، تعصّبات قبیلهای، شخصیتهای با نفوذ فتنه و نفاق، زعامتهای خواهان امتیازات خاص و…، وضع جامعه اسلامی آن روز را به گونهای قرار داده بود که نمیتوان تصور کرد شخصی مثل آن حضرت برود و با خیال راحت خانه نشینی را برگزیند. در حالی که صدای رسای پیامبر اکرم (ص) در وجود او طنین میافکند که «من اصبح ولم یهتّم به امور المسلمین فلیس منهم». کسی که به امور مسلمین اهمیت ندهد، مسلمان نیست. پس این احتمال فی نفسه ساقط است و به رغم اینکه امکان ندارد کسی در حق حضرت چنین فکری کند ایشان برای اتمام حجت، خود متعرض رد این احتمال میشود.
محمدعلی رنجبر ادامه داد: ایشان پس از تأکید فراوان و بیان اینکه خلیفه اول با علم به حقانیت، بلکه احقیت من در امر خلافت، جامه خلافت را بر تن پوشید و از من دریغ کرد میفرمایند: «وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَی طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ». یعنی راهی در پیش روی من نبود جز یکی از دو راه: یا پیکار و ستیز، به رغم کمبود یاور و یا صبر آن هم بر چه مصیبت بزرگ و بر چه حادثه پر خطر و ابهام برانگیزی. بر روی عبارت حضرت (ع) تأمل کنید. با این بیان آیا یک فرد با وجدان پیدا میشود که ادعا کند حضرت خود خواستهاند که کنار روند؟
وی اظهار داشت: شاهد دیگر بر عدم صحت این احتمال در فرمایش پر سوز و گداز بعدی ایشان است که میفرمایند: «فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَی هَاتَا أَحْجَی فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًی وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَی تُرَاثِی نَهْباً». راه بردباری را پیش گرفتم. چونان بردباری چشمی که خس و خاشاک در آن فرو رود و گلویی که استخوانی مجرایش را بگیرد. چرا اضطراب سر تا پایم را نگیرد و اقیانوس درونم را نشوراند؟ میدیدم حقی که به من رسیده و از آن من است به یغما میرود و از مجرای حقیقی اش منحرف میگردد. آیا کسی که خود عزلت را انتخاب کند، از صبر و سختی صحبت میکند؟ از چشمی که خار و خاشاک در او فرو رفته شکایت میکند؟ و یا از استخوانی که مجرای گلو را گرفته ناله میکند؟ ضمناً چرا از حق به یغما رفته اش یاد میکند؟ کسی که خودش کنار رفته نباید این طور سخن بگوید. لا اقل به او میگویند تو حقت را رها کردی و مطالبه حق رها شده کاری عقلانی نیست.
محمدعلی رنجبر افزود: پس وقتی میبینیم حضرت این طور سخن گفتهاند معلوم میشود به قطع و یقین که حقیقت مطلب این طور نبوده که ایشان با رضایت خود کنار رفته باشند. بلکه او را کنار گذاشتند و حق او را تصاحب کردند و به تعبیر صریح ایشان به یغما بردند. ضمناً بیانات حضرت امیر در این خطبه شریف بر بطلان احتمال دوم صحه میگذارد. یعنی احتمال اینکه حضرت رقیبان خود را شایستهتر در امر خلافت میداند. چون هر عاقلی میتواند از حضرت سوال کند اگر شما واقعاً عقیده به ارجحیت رقیبان خود داشتهاید، پس این گفتار شما، که من راهی در پیش نداشتم جز ستیز و پیکار و یا صبر و شکیبایی چه معنی دارد؟ همچنین تأسف و حسرت شما که از گفتار بعدی شما نمایان است نیز بی جا و بی مورد است.
وی سپس گفت: اما حضرت به همین مقدار از دلالت گفتههای فوق اکتفا نمیکنند، مطالبی که مستقیماً به رد و ابطال این احتمال میپردازد ایراد میفرمایند. ایشان در یک فرازی که مربوط به بر تن کردن لباس خلافت توسط خلیفه اول است صریحاً میفرمایند: «وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَی یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لَا یَرْقَی إِلَیَّ الطَّیْرُ». یعنی او خود قطعاً میدانست که موقعیت من نسبت به خلافت، موقعیت مرکز آسیاب به آسیاب است که به دور آن میگردد. سیل انبوه فضیلتهای انسانی- الهی از قلههای روح من به سوی انسانها سرازیر میشود. ارتفاعات سر به ملکوت کشیده امتیازات من بلندتر از آن است که پرندگان دور پرواز بتوانند هوای پریدن روی آن ارتفاعات را در سر بپرورانند.
محمدعلی رنجبر تأکید کرد: شخصی که موقعیت و نزدیکی خود را به مقام خلافت این طور ترسیم میکند و احقیت خود را بر اساس داشتن این سیل انبوه از فضیلتها به این نحو تثبیت و تقریر مینماید، آیا در مورد ایشان جای احتمال باقی میماند که دیگران را شایستهتر از خود بداند؟ در فرازی دیگر درباره مسئله شورای شش نفره که خلیفه دوم برای تعیین جانشین خود نصب کرد میفرمایند: «حَتَّی إِذَا مَضَی لِسَبِیلِهِ جَعَلَهَا فِی جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّی أَحَدُهُمْ فَیَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَی مَتَی اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِیَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّی صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَی هَذِهِ النَّظَائِرِ». تا آن گاه که این شخص دوم هم راه خود را پیش گرفت و رهسپار سرای دیگر گشت و کار انتخاب خلیفه را در اختیار جمعی گذاشت که گمان میکرد من هم یکی از آنان هستم، پناه بر خدا از چنین شورایی. من کی در برابر شخص اول شأن در استحقاق خلافت مورد تردید بودم که امروز با اعضای این شورا قرین شمرده شوم.
وی عنوان کرد: دیگر صریحتر از این چگونه باید سخن گفت که ایّها الناس والله نه من کنار رفتم و آقایان اصلاً استحقاق خلافت نداشتهاند چه رسد به اینکه از من در این امر شایستهتر باشند. پس تنها احتمالی که میماند احتمال سوم است. اینکه آقایان با علم و عمد حضرت را کنار گذاشته و به رغم وجود ایشان حق مسلم او را در خلافت تصاحب نمودند. سیر استدلالی حضرت در خطبه شقشقیه هم برای تبیین حقایق اتفاق افتاده در مسئله خلافت و جانشینی رسول اکرم (ص) و هم برای دفاع از خود در مقام رد شبهات و فرافکنیهای مطرح شده درباره آن میباشد. آنچه اهمیت این خطبه شریفه را دو چندان میکند، این است که حضرت با انتخاب شیوه نقل اتفاقات به نحو بسیار فنی و زیرکانه از طریق ذکر حواشی تمام مقاصد اصلی مورد نظر خود را انتقال داده تا مخاطبین را بدون تردید با ملاحظه این حواشی به قضاوت وادار کند.
رسالت خطبه شقشقیه، اثبات عقلی و عرفی حقانیت امام علی (ع) است
محمدعلی رنجبر خاطرنشان کرد: نکته دیگری که به نظر میرسد جز امتیازات این خطبه است این است که ایشان در مقام اثبات حق خود در امر خلافت از تکیه بر عناصری که در آن زمان و یا زمانهای بعدی میشود درباره اصل وقوع آنها و یا دلالت آنها بر حقانیت حضرت در امر خلافت تشکیک و تردید نمود پرهیز و اجتناب کرد. از قبیل واقعه غدیر خم و یا بیاناتی که رسول اکرم (ص) در طول دوران رسالت در مورد حضرت ایراد فرمودند. بلکه برعکس هیچ اشارهای به آنها نکردهاند و تنها روی حقایقی تکیه نمودند که عرف و عقل بدون نیاز به تعبد و رجوع به این تفسیر و آن تفسیر به حقانیت حضرت و عدم حقانیت رقیب تن دهند. و این رسالت و پیام واقعی خطبه شریف شقشقیه است.
وی همچنین گفت: یک مطلب میماند و آن این است که چرا این افراد یعنی رقیبان حضرت این کار را کردند و ایشان را از خلافت دور نموده و خود زمام امور حکومت را به دست میگیرند؟ آیا واقعاً با هدف الهی این حرکت را دنبال کردند؟ آیا برای حفظ اسلامی که رسول اکرم (ص) تمام وجود مبارک خود را وقف آن نمود این تدبیر را مدیریِت کردند؟ یا اینکه نیت چیز دیگری بود؟ حضرت با یک جمله که یک دنیا در او سر و راز نهفته است به این مطلب در آخر خطبه پاسخ میدهند. آنجا که میفرمایند: گویی آنان سخن خداوندی را نشنیده بودند که فرموده است ما آن سرای ابدیت را برای کسانی قرار خواهیم داد که در روی زمین برتری بر دیگران نجویند و فساد به راه نیندازند و عاقبت کارها به سود مردمی است که تقوی میورزند. آری، به خدا سوگند آنان کلام خدا را شنیده و گوش به آن فرا داده و درکش کرده بودند. ولی دنیا خود را در برابر دیدگان آنان آراست تا در جاذبه زینت و زیور دنیا خیره گشتند و خود را باختند.
محمدعلی رنجبر در پایان گفت: البته تحقیقاً مرجع ضمیر در این سخن به مارقین و ناکثین و قاسطین بر میگردد. اما اهل فن به راحتی شمولیت آن را به منحرفین ابتدای خطبه میفهمند. پس میتوان گفت که حضرت امیر صبری استراتژیک در زمانه بعد از رحلت حضرت رسول داشتند و ضمن روشنگری در باب انحرافات سقیفه و سایر مسائل به تربیت نیرو و انتقال معارف حقه پرداختند. نه اینکه در سکون و سکوت خانه نشین باشند و صبری مذموم را استراتژی خود بسازند./910/229/ح
منبع: مهر