vasael.ir

کد خبر: ۱۶۰۸۰
تاریخ انتشار: ۰۷ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۶:۵۶ - 26 February 2020
اندیشه مقاومت / ۱

یادداشت | تبیین فلسفه تشریع فریضة الجهاد

وسائل ـ حرکت اصلاحی انبیاء برای اجرای عملی دین در جامعه با موانعی مواجه است که با بررسی آیات می‌توان به جاهلیت در بُعد معرفتی، اقتصادی و سیاسی ـ اجتماعی اشاره کرد لذا فلسفه تشریع فریضه جهاد نیز در همین سه سطح باید تفسیر کرد.

به گزارش خبرنگار وسائل، بی شک هر فردی از افراد بشر یادداشت |‌ فلسفه تشریع فریضه الجهاد، جاهلیت در بُعد معرفتی، اقتصادی و سیاسی استبرای حفظ بقا نیازمند زندگی اجتماعی است و طبعاً در محیط اجتماع و زندگى دسته جمعى رفتارها و كارهایی از او سر می زند كه بیگانه  و بی ارتباط با انسان های دیگری كه در آن اجتماع زندگی می كنند، نیست لذا هر یك از رفتار و عملكرد اشخاص در زندگی اجتماعی در عین حال كه  به لحاظ ظاهری از همدیگر جداست اما در واقع با یكدیگر ارتباط كامل دارند، از همین رو شخص نمی تواند هر كارى را انجام دهد.

 

نیاز به دین

به عبارت دیگر انسان ها در زندگی اجتماعی با هزارها مسئله و مشكل روبرو هستند كه باید برای حل آنها اقدام نمایند و چون موجودی اجتماعی است سعادتش، آرمان هایش، ملاك های خیر و شرّش، راه و روشش، انتخاب وسیله اش با سعادت ها و آرمان ها و ملاك های خیر و شرّ دیگران آمیخته است و نمی تواند راه خود را مستقل از دیگران برگزیند.

سعادت خود را باید در شاه‌راهی جستجو كند كه جامعه را به سعادت و كمال برساند از همین رو اعمالی كه هر شخص در مسیر زندگی انجام می دهد باید تحت و ذیل یك نظام معرفتی تعریف شود تا بتوانند یك زندگى سعادتمندانه داشته باشند و نیازمندی‌هاى خود را در جهت بقاى وجود، به طور كامل‌ترى رفع نمایند.

مجموع این اعتقاد و اساس و مقررات متناسب با آنكه در مسیر زندگی مورد عمل قرار می گیرد، دین نامیده می شود از همین رو قرآن كریم معتقد است كه بشر از دین گریزی ندارد و آن راهی است كه خدای متعال برای بشر باز كرده كه با پیمودن آن به وی برسند.[1]

حال اگر یک نگاه عملی و محققانه نسبت به دین داشته باشیم متوجه خواهیم شد که دین به عنوان یک پَک و برنامه اصلاحی، صرفا برای ابلاغ نبوده است بلكه هدف از ارسال دین، اجرای آن در سطح جامعه و اصلاح جامعه با ملاکات دین بوده است. به عبارت دیگر همه انبیاء علاوه بر وظیفه ابلاغ، مامور اجرای دین در سطح جامعه و اصلاح جوامع بوده اند.

 

دلایل قرآنی بر مأموریت پیامبران بر اجرای احكام الهی

برخی بر این باورند كه وظیفه پیامبران طبق آیات بلاغ تنها تبلیغ احكام الهی است و پیامبر شأن حكومت و تشكیل حكومت دینی ندارد.[2] به این نوع از شبهات پاسخ های فراوانی داده شده است اما به یك پاسخ اكتفا می كنیم كه در این آیات «إن علیک الا البلاغ» و «فإنّما علیک البلاغ المبین» و «ما علینا الا البلاغ المبین»؛ مراد از بلاغ این است که (رسولان خطاب به مردم می گویند) ما در مقام اجرا وظیفه داریم به شما اعلان کنیم تا رأی جمعی شما در تمکین به حاکمیت ما شکل بگیرد.[3]

حضرت امام در كتاب ولایت فقیه آورده است: «در زمان رسول اکرم، این طور نبود که فقط قانون را بیان و ابلاغ کنند؛ بلکه آن را اجرا می کردند، رسول الله(ص) مجری قانون بود، مثلاً قوانین جزایی را اجرا می کرد».[4]

پس هنگامی كه مشخص شد پیامبر وظیفه اجرای قوانین الهی و پیاده كردن دین در تمامی عرصه های زندگی اجتماعی را داراست باید میزان پایبندی مردم و جامعه به دین الهی و دستوارت و فرامین پیامبر به عنوان مجری احكام الهی مشخص شود.

لذا قرآن خطاب به پیامبرش می فرماید: «فَلا وَ رَبِّكَ لا یؤْمِنُونَ حَتَّى یحَكِّمُوكَ فیما شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لا یجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیتَ وَ یسَلِّمُوا تَسْلیما» نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی‌شوند مگر آنکه در خصومت و نزاع‌شان تنها تو را حَکَم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملاً (از دل و جان) تسلیم (فرمان تو) باشند.»[5]

در این آیه خداوند بعد از قسم می فرماید: ایمان مومنین زمانی مورد سنجش قرار می گیرد که رسول الله در مسائل اختلافی بین آنها، حکم کند، اگر تسلیم محض بودند مؤمن هستند؛ لذا شناختِ از دین به تنهایی کافی نیست، بلکه این ایمان باید مورد سنجش و ارزیابی قرار گیرد و ایمان واقعی متوقف بر تمیکن و اطاعت عملی است. روی این مبنا آنچه که خداوند از جامعه بشری می خواهد عمل به دین است نه آگاهی از دین.

در آیاتی دیگر خداوند می فرماید کسانی که بما انزل الله حکم نكنند، کافر و فاسق و ظالم اند:

وَمَنْ لَمْ یحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ[6]

وَمَنْ لَمْ یحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[7]

وَمَنْ لَمْ یحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[8]

پس دین علاوه بر گفتن و فراگرفتن، برای عمل و اصلاح جامعه نازل شده است اما انبیاء در این مسیر و حرکت اصلاحی، با موانعی مواجه می شوند. این موانع با عنایت به منطق قرآنی، تحت سه عنوان معرفی می شوند كه عبارتند از:

  • جاهلیت در بُعد معرفتی و عقیدتی
  • جاهلیت در بُعد مالی و اقتصادی
  • جاهلیت در بُعد سیاسی و اجتماعی

جاهلیت مورد بحث به معنای حالت جهل و عدم علم نیست، بلکه جاهلیت، نوعی رفتار است، رفتاری که متعصبانه و بدون دلیل و منطق عقلایی از حق رویگردانی می کند حتی بعضا اساسا به حق گوش هم نمی دهند. آیات متعدد قرآن كریم از این نوع رفتار مشركان و كافران پرده بر می دارد.

برای نمونه در داستان حضرت موسی (ع) هنگامی كه با آیات و ادله روشن حقانیت رسالت و نبوت خویش را به اثبات رساند با انكار آنان روبرو شد قرآن اینگونه بیان می كند: «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا ۚ فَانْظُرْ كَیفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ (نمل آیه 14) و آنها را در حالی که باطن‌شان به الهی بودن آن معجزات یقین داشت، ستمکارانه و برتری جویانه انکار کردند. پس با تأمل بنگر که سرانجام مفسدان چگونه بود؟!» یا در جریان مشركان مكه برای آنكه سخن حق پیامبر را نشنوند پنبه در گوش می كردند.

بنابراین نوع رفتار جهالت آمیز در برابر حركت اصلاحی انبیاء و مصلحین الهی، مانعی به حساب می آید لذا یكی از مهمترین فعالیت و عملكرد پیامبران مواجهه و مقابله با این موانع بود.

 

1. جاهلیت در بعد معرفتی و عقیدتی

قرآن از این نوع جاهلیت به عنوان مانعی بر سر راه حرکت اصلاحی دین در سطح جامعه یاد می کند. اینکه بدون هیچ دلیل منطقی و عقلانی، روی افکار آباء و اجدادی خود و یا خرافات، تعصب بی جا دارند كه نمی خواهند از یك سو حرف حق را گوش کنند و از سوی دیگر مانع رسیدن حرف حق به سایرین می شوند. برخی از آیاتی که به این مسئله اشاره می کنند در ذیل مورد اشاره قرار می گیرد:

آیه اول: وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا یعْلَمُونَ شَیئاً وَ لا یهْتَدُون‏ (مائده104) و هنگامی که به آنها گفته شود: «به سوی آنچه خدا نازل کرده، و به سوی پیامبر بیایید!»، می‌گویند: «آنچه از پدران خود یافته‌ایم، ما را بس است!»؛ آیا اگر پدران آنها چیزی نمی‌دانستند، و هدایت نیافته بودند (باز از آنها پیروی می‌کنند)؟!» حسبنا یعنی اصلا نیازی به صحبت های شما نداریم؛ چرا؟ چون حرف و سخن پدارن‌مان برای ما كفایت می كند. این نشان دهنده جاهلیت معرفتی است که از تعصب کورکورانه حكایت می كند.

آیه دوم: «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَیها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون‏ (اعراف 28) و هنگامی که کار زشتی انجام می‌دهند می‌گویند: «پدران خود را بر این عمل یافتیم؛ و خداوند ما را به آن دستور داده است!» بگو: «خداوند (هرگز) به کار زشت فرمان نمی‌دهد! آیا چیزی به خدا نسبت می‌دهید که نمی‌دانید؟!»

فاحشه در لغت به معنای عمل خلاف عفت یعنی ظاهرا خودشان قبول دشتند كارشان خلاف عفت است، لذا پیامبر به آنها می گوید این کار شما صحیح نیست، دین یک چنین حرکتی را از شما نمی پذیرد، در جواب پیامبر می گویند: به رغم اینکه می دانیم فاحشه است و زشت است اما به هیچ وجه از این عمل دست نمی کشیم؛ زیرا گذشتگان ما، پدران ما گفته اند!

آیه سوم «قالُوا أَجِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمَّا وَجَدْنا عَلَیهِ آباءَنا وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِیاءُ فِی الْأَرْضِ وَ ما نَحْنُ لَكُما بِمُؤْمِنین(یونس 78) گفتند: «آیا آمده‌ای که ما را، از آنچه پدران‌مان را بر آن یافتیم، منصرف سازی؛ و بزرگی (و ریاست) در روی زمین، از آن شما دو تن باشد؟! ما (هرگز) به شما ایمان نمی‌آوریم!»

پیامبران آمده اند افکار دینی و حرکت اصلاحی دین را عرضه کنند اما آنان درباره اینکه این حرکت اصلاحی انبیاء به چه میزان از عقلانیت و منطق بهره دارد، اصلا اظهار نظر نمی کنند،‏ تنها دلیل آنها این است كه شما جماعت انبیاء آمده اید كه ما از گفتمان پدران‌مان بی بهره شویم و به عقاید و معارف چند صد یا هزار ساله نیاكان‌مان پشت كنیم.

 قرآن به ما می آموزد آنان اصلا به هیچ وجه آماده گفتگو و همکاری نیستند، به هیچ وجه آماده ارزیابی افکار شما نیستند، حتی حاضر نیستند اندك توجه ای به تو كنند «اجئتنا لتلفتنا»، این تعصب کورکورانه است. لذا قرآن در مقابل به پیامبر می فرماید بگو: «قُلْ مَنْ یرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ قُلِ اللَّهُ ۖ وَإِنَّا أَوْ إِیاكُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ (سوره سبأ آیه 24) بگو: «چه کسی شما را از آسمان ها و زمین روزی می‌دهد؟» بگو: «اللّه! و ما یا شما بر (طریق) هدایت یا در ضلالت آشکاری هستیم!» این عظمت قرآن است.

خدا که خالق کل عالم است می گوید «و انا او ایاکم» این محاجه برای بحث بعدی كه جهاد است مهم است كه این گروه اصلا آماده گفتگو نیستند، تعصب كوركورانه دارند لذا باید در مقابل این تعصب، یک معالجه ای وجود داشته باشد. در جایی دیگر همین تعبیر آمد «قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا كَذلِكَ یفْعَلُون (شعرا‏ء 74) گفتند: «ما فقط نیاکان خود را یافتیم که چنین می‌کنند.»

در جای دیگری: «وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَیهِ آباءَنا أَوَ لَوْ كانَ الشَّیطانُ یدْعُوهُمْ إِلى‏ عَذابِ السَّعیر (لقمان:21) و هنگامی که به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید!»، می‌گویند: «نه، بلکه ما از چیزی پیروی می‌کنیم که پدران خود را بر آن یافتیم!» آیا حتّی اگر شیطان آنان را دعوت به عذاب آتش فروزان کند (باز هم تبعیّت می‌کنند)؟!»

 

نتیجه

تمام این آیات این حقیقت را بازگو می کند که رسول الله و جماعت صالحه که به دنبال تطبیق و تنفیذ احکام دین هستند، با یک مشکل جدی روبرو هستند و آن وجود افراد و جماعت هایی که یک سری از افکار و باورهای باطل و غیر منطقی و سخیفی دارند که نه مبنای منطقی دارند و نه اجازه پذیرش برای دیگران می دهند لذا تعصب جاهلی در بُعد مَعرِفی اجازه نمی دهد، حركت اصلاحی پیامبران در جامعه پیاده شود و باید این مانع را از مسیر اصلاحی جامعه برداشت لذا می توان جاهلیت در بُعد معرفتی را یكی از فلسفه های تشریع فریضه جهاد برشمرد.

البته این بدان معنی نیست که هر کسی که باور غلط دارد مجوز تشریع جهاد بر علیه اوست بلکه برخی از آنها گرچه باور غلطی دارند اما خیلی اصرار بر آن ندارند و اگر فهمیدند اشتباه است از آن فكر و عقیده دست بر می دارند و قرآن با این افراد مشکل ندارد لذا در مبحث فریضه الجهاد قبل از شروع جهاد یکی از وظایف اصلی امام دعوت و تبیین معارف است./702/241/ح

 

ادامه دارد ...

 

علیرضا فلاحی

 

پی نوشت:

[1] . اقتباس از كتاب (شيعه در اسلام/ علامه طباطبائی) و (مجموعه آثار ج 2 مکتب، ایدئولوژی/ شهید مطهری)

[2] . مهدی حائری

[3]. درس خارج آیت الله اراكی، جلسه 11 سال 95. vasael.ir/0000wC

[4] . ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، ص15، 59

[5] . نساء 65

[6] . سوره مائده آيه 44

[7] . سوره مائده آيه 45

[8] . سوره مائده 47

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۹:۲۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۹:۱۰
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۰۰
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۱۰
اذان مغرب
۱۹:۵۹:۴۳