به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله محسن اراکی در جلسه شصت و هفتم درس خارج فقه سیاسی که در مدرسه عالی دارالشفاء در سال 97 برگزار شد، با اشاره به اختیار مردم در پذیرفتن حکومت دینی گفت: اختیار هم در اینجا تکوینی است نه تشریعی. مردم میتوانند اطاعت کنند، میتوانند اطاعت نکنند اما این میتوانند به معنای این نیست که حق دارند اطاعت کنند و حق دارند اطاعت نکنند، این به معنای حق داشتند نیست بلکه به معنای این است که قدرت به دست آنها قرار گرفته است آنها قدرت دارند نه مشروعیت.
استاد درس خارج در ادامه به واژه مقبولیت خدشه وارد کرد و بیان داشت: مردم میتوانند اطاعت کنند و میتوانند سرپیچی کنند یعنی قدرت بر اطاعت و سرپیچی دارند. اگر مردم اطاعت و قبول کردند و در برابر فرمان فرمانروا تسلیم شدند در اینجا این فرمانروایی عینیت و تحقق پیدا میکند. لذا اینکه گفته می شود مشروعیت حاکمیت ازان خداست اما مقبولیت ازان مردم است، این مقبولیت واژه درستی نیست؛ مردم در برابر حاکمیت قابل نیستند بلکه فاعل هستند.
وی در پایان با انتقاد از کسانی که می گویند، کار رسول فقط تبلیغ احکام الهی است و کار او حاکمیت نیست گفت: حکم به معنای الزام و فرمان خداست این حق حکم است و باید الزام کند و فرمان او نافذ است. حکم به معنای فرمان است و فرمان هم به معنای حاکمیت است.
خلاصه جلسه گذشته
آیت الله اراکی در جلسه گذشته با اشاره به نظریة الحکم گفت: قوام فرمانروایی و حاکمیت همراه با علو اراده حاکم بر محکوم است. معنی علو اراده هم یعنی اینکه وقتی حاکم اراده کرد، اراده دیگری از سوی محکوم در برابر حاکم وجود ندارد و باید اراده محکوم تسلیم اراده حاکم باشد. اگر این نشد یعنی عدم و نفی حاکمیتی است.
استاد درس خارج حوزه علميه قم در پاسخ به كسانی كه می گويند فقیه بر قاصر و مجنون ولایت دارد اما بر سایر عموم ولایت ندارد! گفت: این به معنای آن است که معنای ولایت را نفهمیدهاند. وقتی بر قاصر و مجنون ولایت دارد یعنی بر همه کس ولایت دارد؛ به دلیل اینکه معنای این حرف که بر قاصر و مجنون ولایت دارد یعنی امر و ولایت او جایگزین آنهاست. به دلیل اینکه اراده او برتر از اراده سایرین است، آنجایی که ارادهای هست برتر است و آنجایی که ارادهای نیست جایگزین است.
وی در پايان بيان داشت: کسی همه شرایط حاکمیت را داشته باشد ـ البته در دوران غیبت ـ یعنی عادل و فقیه و عالم باشد اما با صرف اینکه عادل و فقیه است حق حکومت ندارد، اگر نصب و اذن آن مرکزی که آن مرکز ذاتاً اراده برتری دارد نباشد نمیتواند بر مردم حق اعمال ولایت کند. آنگاه بر این حساب این مشروعیت جز از سوی خداوند متعال نمیتواند برخیزد.
مشروح مطالب مطرح شده در این جلسه به شرح زیر است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلَی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی عَلَی أهلِ بَیتِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ
مردم در برابر حاکمیت قابل نیستند بلکه فاعل هستند
در جلسه قبل بیان شد که رکن اول حاکمیت و فرمانروایی مشروعیت است، اما این فرمانروایی تنها با رکن اول عینیت پیدا نمیکند؛ حال اگر جبرئیل هم از آسمان پایین بیاید، حق دارد و فرمان هم ازآنِ اوست اما اگر مردم فرمانبری نکنند به دلیل اینکه مردم اراده داشته و مختار هستند.
اختیار هم در اینجا تکوینی است نه تشریعی. مردم میتوانند اطاعت کنند، میتوانند اطاعت نکنند اما این میتوانند به معنای این نیست که حق دارند اطاعت کنند و حق دارند اطاعت نکنند، این به معنای حق داشتند نیست بلکه به معنای این است که قدرت به دست آنها قرار گرفته است آنها قدرت دارند نه مشروعیت.
مردم میتوانند اطاعت کنند و میتوانند سرپیچی کنند یعنی قدرت بر اطاعت و سرپیچی دارند. اگر مردم اطاعت و قبول کردند و در برابر فرمان فرمانروا تسلیم شدند در اینجا این فرمانروایی عینیت پیدا کرده و حاکمیت تحقق پیدا میکند. لذا ما گفتیم که این مطلب که در لسان برخی از بزرگان میآید که مشروعیت حاکمیت ازان خداست اما مقبولیت ازان مردم است، این مقبولیت واژه درستی نیست؛ مردم در برابر حاکمیت قابل نیستند بلکه فاعل هستند. این بحث دقیقی است.
فعل اجتماعی موضوع فقه کلان
گفتیم که حکومت –نهتنها حکومت بلکه هر فعل اجتماعی- و هر فعل اجتماعی یعنی فعلی که فاعلی دارد که این فاعل مرکب از حاکم و محکوم است. این فعل اجتماعی موضوع فقه کلان است. ما فقه کلان و فقه خرد داریم. فقه یعنی حکم شرعیِ متعلق فعل مکلف.
فعل مکلف هم به دو شکل است به دلیل اینکه دو نوع ملکف داریم؛ یک فعلی است که از مکلف فرد برمیآید و او میتواند فاعل فعل باشد. لذا نماز فرادا خواندن در هرجا قابل خواندن است اما نماز جمعه را نمیتوان فرادا خواند، زیرا نماز جمعه فعل مرکب از امام و مردم است.
هر فعلی که مرکب از حاکم و محکوم باشد فعل اجتماعی است. این موضوعی خیلی بحث دارد و ثمرات زیادی هم بر آن بار میشود. لذا گفتیم اقتصاد مقوله فعل اجتماعی و فقه کلان است به دلیل اینکه اقتصاد فقه جامعه است نه فقه فرد؛ یعنی تا وجود یک حاکمیتی را فرض نکنید مقوله به نام اقتصاد شکل نمیگیرد.
تا وجود یک حاکمیتی را فرض نکنید، مقولهای مانند نظام سیاسی شکل نمیگیرد و اصلاً وجود خارجی ندارد. لذا این فعل مکلفی است که این مکلف مرکب از حاکم و محکوم است. به دلیل اینکه چنین است لذا وجود حاکم و فعل او فعلی مرکب از حاکم و محکوم است، حاکم باید اعلام آمادگی کند و بگوید که من آماده و حاضر هستم که بر شما فرمانروایی کنم؛ «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونَ» اعلام میکند که من چنین مقامی دارد و من از طرف خدا من برای فرمانروایی ارسال شدهام، این کار اوست.
اما با کار او و کار فرمانروا و اعلام او کار تمام نمیشود. فرمانروا آمد و بلاغ مبین هم کرد اما اگر اطیعوا در کار نباشد یعنی اطاعت تحقق پیدا نکند [حاکمیت محقق نمیشود.] نهتنها اطاعت، بلکه اطاعت و نصرت باید باشد.
لذا گفتیم که آنچه وظیفه مردم در برابر حاکم الهی است طی این دو پیمان در قرآن کریم به آن اشاره شده که این دو پیمان بسیار مهم است. این را هم گفتهایم که این دو پیمان ربطی به خصوص نظام و جامعه اسلامی هم ندارد، در هر نظام حکومتی به این شکل است.
اطاعت و نصرت دو پیمان قرآنی مردم با حاکم برای تحقق خارجی حکومت
این موارد از نکات مهم قرآنی است که درباره علوم سیاسی بیان شده است. علوم سیاسی روز از این حقایق تهی است؛ این حقایق مربوط به علم سیاسی اسلامی و مربوط به این رشته از علوم انسانی است. ما که میگوییم علوم انسانی اسلامی داریم به همین معناست؛ ما علوم سیاسی اسلامی داریم که برخاسته از کتاب و سنت است.
در این علم سیاسی اسلامی چنین گفته شده که اگر حکومتی بخواهد وجود خارجی پیدا کند مردم باید با این دو پیمان به حاکم بپیوندند، یکی پیمان اطاعت؛ «وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ ميثاقَهُ الَّذي واثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» تا این اطعنا محقق نشود و تا مردم به آن حاکم نپیوندند و از او اطاعت نکنند حاکمیت شکل نخواهد گرفت.
اما این کافی نیست و نیاز به پیمان دوم است؛ پیمان نصرت یعنی تو را یاری میکنیم؛ «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ» به دلیل اینکه حاکمیت همیشه رقیب دارد و همیشه دیگری هم است که میگوید من میخواهد حاکم شود. لذا هم باید حاکم را اطاعت کنند و هم در برابر آن رقیب او را یاری کنند تا بتواند حاکمیت را برپا کند.
ما گفتهایم که در قرآن کریم خصوصاً در سوره توبه چقدر آمده است که آنهایی که از تو اذن میگیرند که به جهاد نیایند، ایمان به خدا و رسول ندارند. مدام پیش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میآمدند و میگفتند: «إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ» رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هم به آنها میگوید که بروید و ایرادی ندارد. یعنی کسی که با اذن رفته خدا را اطاعت کرده و این کار او خارج از اطاعت نبوده است اما او را نصرت نکرده است.
در شب عاشورا یکی از اصحاب به حضرت گفت که من با شما هستم تا وقتیکه کاری از دست من بربیاید هستم، اما اگر کار از کار گذشت اجازه دهید که بروم، حضرت هم فرمود برو. اجازه گرفت؛ یعنی اطاعت کرده و میثاق اطاعت را نشکسته اما نصرت نکرده است. این مسئله استیذان – که مخصوصاً در سوره توبه به آن پرداخته شده- مسئله مهمی است؛ این همه مذمت شدهاند؛ «عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبينَ».
تا آنجایی که خداوند از این سعه صدر و مدارای رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گله میکند؛ وقتی اذن میدهد یعنی میخواهد آنها را از پیمان اطاعت خارج نکنند و آنها در پیمان اطاعت بماند. حال اگر پیمان نصرت را میخواهد خدشهدار کند فعلاً در پیمان اطاعت بمانند. اگر امروز نصرت نمیکنند فردا نصرت کنند اما این پیمان اطاعت با آنها بماند. این هر دو پیمان است که به حاکمیت تحقق خارجی میدهد.
حکومت فعل واحد محصول اراده حاکم و محکوم(مردم)
لذا گفتهایم که حکومت اولاً یک فعل مرکب از حاکم و محکوم است؛ یعنی فعل واحدی است که این فعل واحد با ترکیب این ارادتین حاصل میشود؛ اراده حاکم و محکوم. این آیه در سوره نور را دقت کنید؛ «قُلْ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطيعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينُ» پس دو مسئولیت است؛ یک مسئولیت «ما حُمِّلَ» که کار رسول است و یک مسئولیت هم برای مردم و مؤمنین «وَ عَلَيْكُمْ ما حُمِّلْتُمْ».
«وَ إِنْ تُطيعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينُ» رسول فقط ابلاغ میکند یعنی همین حق حاکمیت خود را ابلاغ میکند. برخی از این انسانهای کمسوادی که اطلاع درستی از آیات قرآن ندارند میگویند که کار رسول فقط تبلیغ احکام الهی است و کار او حاکمیت نیست. اما باید گفت که این حکم الهی چیست که رسول وظیفه تبلیغ آن را دارد؟ حکم فرمان و امرونهی است و این یعنی حاکمیت.
معنای حکم الهی را هم متوجه نمیشوند و تنها میگویند تنها کار رسول تبلیغ حکم الهی است. حکم الهی به چه معناست؟ حکومت یعنی چه؟ حکم به معنای الزام و فرمان خداست این حق حکم است و باید الزام کند و فرمان او نافذ است. حکم به معنای فرمان است و فرمان هم به معنای حاکمیت است. رسول ابلاغ میکند اما چه چیزی را ابلاغ میکند؟ این را: «إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونَ». او مثلاً وظیفه ندارد که مردم را نفرین کند که اگر آنها اطاعت نمیکنند از بین بروند. خداوند متعال نمیخواهد با عذاب الهی این کار را کند. مگر بعد از فرمان و بعد از قبول./905/229/ح
تهیه و تنظیم: علیرضا فلاحی