vasael.ir

کد خبر: ۱۵۸۰۳
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۸ - ۲۰:۰۹ - 20 January 2020

ضرورت شناسایی رد پای استکبار در سبک زندگی با تفکر انتقادی

وسائل ـ تاکنون بسیار درباره لزوم استکبارستیزی، مقاومت در برابر زیاده‌خواهی سلطه‌گران و ماهیت گزاره‌ای همچون «مرگ بر آمریکا»، از منظر دینی و منافع ملی خوانده‌ایم و شنیده‌ایم؛ اما به راستی راه تحقق این اهداف را چگونه باید پی گرفت؟ آیا صرف تکرار لسانی «مرگ بر آمریکا» در اجتماعات کوچک و بزرگی که گاه و بی‌گاه به مناسبت‌های مختلف در کشور برپا می‌شود، برای تحقق وظایف دینی یک مسلمان در برابر استکبار کافی است؟ آیا صرفاً بیان اینکه «مقاومت چیز خوب و استکبار چیز بدی است!»(چه اینکه بعضی سخنوران تریبون‌های رسمی سال‌هاست چنین سخن می‌گویند!) منافع ملی کشور ما را در برابر هجمه همه‌جانبه دشمن تأمین و جامعه را مقاوم می‌کند؟

به گزارش خبرنگار وسائل، برای یافتن بهترین نوع سبکضرورت شناسایی رد پای استکبار در سبک زندگی با تفکر انتقادی زندگی، الگویی لازم است که همه مؤلفه‌های شناختی و رفتاری انسان را به بهترین شکل در نظر بگیرد و از جهت دیگر با یافته‌های مسلم علمی مخالف نباشد و دنیا و آخرت را در کنار هم ببیند و از هیچ یک از ابعاد مادی و معنوی انسان غافل نشود. می‌توان ادعا کرد که سبک زندگی اسلامی این‌گونه است.

اسلام دینی است که همه ابعاد زندگی را پوشش می‌دهد. دینی است که برای تمام مقاطع زندگی و در تمام شرایط برنامه دارد. به‌گونه‌ای که در گام نخست با ارائه جهان‌بینی و ایدئولوژی ویژه‌ای، زیربنای شکل‌دهی به زیست دین دارانه را می‌سازد و در مرحله بعد با ارائه آداب، دستور‌ کار‌های ویژ‌ه‌ای برای همه ابعاد زندگی انسان دارد.

در حقیقت به دنبال شکل‌دهی به نوع خاصی از زیست انسانی است. «دستورالعمل‌های اخلاقی، حقوقی و فقهی دین، در واقع به‌منظور عرضه الگویی از زیست دینی و خداپسندانه است. شیوه‌نامه که در حوزه پوشش، خوراک، آرایش، خانواده، همسایگان، هم‌کیشان و غیر هم‌کیشان و تعاملات و ارتباطات بین الادیانی و بین المذاهبی در دین مطرح‌شده است، همگی برای ساختن سبک زندگی دینی است» (شریفی،1392: 33).

از آنجا که اسلام در تمام حوزه‌های زندگی انسان، دستوراتی را عرضه کرده است، اگر انسان در زندگی خویش همواره این دستورات را مدنظر داشته باشد و تمام ابعاد زندگی‌اش را بر اساسآن‌هاپی‌ریزی کند، در واقع مطابق با سبک زندگی اسلامی عمل کرده است.

در تعریف سبک زندگی اسلامی بایست گفت، این سبک، کنش و رفتار مطابق با آموزه‌های الهی و اسلامی است. به‌گونه‌ای که منش اسلامی در وجود فرد به‌عنوان نظام معنایی پایدار گردد و در همه وجوه رفتار و کردار مسلمانان نمود یابد. سبک زندگی اسلامی از آن جهت که سبک است به رفتار و اعمال می‌پردازد و با شناخت‌ها و معارف و عواطف رابطه مستقیم ندارد، ولیکن از آن جهت که اسلامی است نمی‌تواند بی‌ارتباط با عواطف و شناخت‌ها باشد.

در این سبک عمق اعتقادات، عواطف و نگرش فرد سنجیده می‌شود و تنها رفتارهای فرد مورد ارزیابی قرار نمی‌گیرد. به دیگر تعبیر دیگر در سبک زندگی از سایر دیدگاه‌ها تنها به رفتار توجه می‌شود و فکر و نیت انجام رفتار بررسی نمی‌شود، اما سبک زندگی اسلامی نمی‌تواند به نیت‌ها بی‌تفاوت باشد، در حالی‌که پافشاری آن روی رفتار است بر نیت افراد، عواطف و معارفی که پشتوانه رفتار قرار می‌گیرند، نیز توجه می‌کند.

در واقع در سبک زندگی اسلامی رفتارها را می‌توان به مهره‌های متعددی تشبیه کرد که سبک زندگی اسلامی نه تنها به خود آن مهره‌ها، بلکه به آنچه سبب ارتباط آن‌ها باهم می‌شود و همانند نخ تسبیح در تمام آن‌ها وجود دارد، نیز توجه می‌کند؛ حتی رفتاری مثل نماز اگر اعتقاد به خدا و معاد را پشتوانه خود نداشته باشد، رفتاری اسلامی محسوب نمی‌شود، چنان‌که بسیاری از رفتارهای مرتاضان و صوفیان، اسلامینیست (کاویانی، 1391: 7).

مهم‌ترین نوآوری در تعریف سبک زندگی اسلامی این است که به آموزه‌های اسلامی و کلیت اسلام نگاه شده است. درحقیقت می‌توان گفت «سبک زندگی اسلامی آن سنجش رفتارهایی است که افزون بر آنکه نباید با فقه و شریعت مخالف باشد، بایست از منظومه فکری، خداشناسی، هستی‌شناسی، انسان‌شناسی و معرفت‌شناسی اسلام برآید» (موسوی گیلانی، 1392: 131).

 

سطوح سبک زندگی اسلامی

سبک زندگی اسلامی مفهومی است که در سه سطح قابل بررسی است، این سطوح عبارت‌اند از: بینش، کنش و گرایش. «سطح اول: بینش، منظور همان شناخت، معرفت، باورها و اعتقادات و مبانی فکری شخص است که سبب ظهور، رفتار و کنش در فرد می‌گردد؛ سطح دوم: کنش، کنش نیز شامل اعمال، رفتار و کردار و گفتار است، به تعبیری دیگر هر چیزی که در حیطه عمل قرارگیرد، کنش نام دارد و حاصل از بینش فرد است.

سطح سوم: گرایش، انسان با انجام برخی کارها و ترک برخی از اعمال به‌مرور زمان به آن‌ها گرایش پیدا می‌کند و از آنجایی که کنش‌های او حاصل از بینش اوست به آن‌ها تمایل و گرایش پیدا کرده به نحوی که تغییر در آن کنش‌ها برایش سخت و یا ناممکن است و نارضایتی وی را در پی دارد.

از میان این سه سطح، مهم‌ترین و اساسی‌ترین مرحله، مرحله اول یعنی بینش است. به گونه‌ای که اگر بتوانیم بینش و اعتقادی را در فردی ایجاد کنیم، به‌طور ناخودآگاه آن کنش و رفتاری از خود بروز می‌دهد که حاصل از بینش اوست. از همین روست که آیات فراوانی در قرآن‌کریم سعی در تغییر بینش‌ها و اعتقادات نادرست به بینش‌های صحیح را دارد» (غضنفری و همکاران، بی‌تا: 4).

 

مبانی سبک زندگی اسلامی

توحید اصلی‌ترین مبنای سبک زندگی اسلامی است که همه مبانی دیگر از جمله نبوت، امامت و معاد در زیر سایه آن معنا می‌گیرند. هنگامی که بینش توحیدی بر زندگی فردی سایه افکند، همه وجوه زندگی خود را از نماز و عبادت تا کسب‌وکار، تحصیل، تفریح، معاشرت، بهداشت، خوراک، معماری، هنر سخن گفتن، تولید، مصرف، آراستگی ظاهری و امثال آن در این مسیر قرار می‌دهد و به همه جزئیات زندگی‌ خود صبغه الهی می‌بخشد.

از این‌روست که مقام معظم رهبری می‌فرماید: توحید تنها نظریه‌ای فلسفی و فکری نیست، بلکه روش زندگی برای انسان‌هاست. خدا را در زندگی خود حاکم کردن و دست قدرت‌های گوناگون را کوتاه کردن. لا‌اله‌الاالله که پیام اصلی پیغمبر ما و همه پیغمبران است به معنای این است که در زندگی و مسیر انسان و در انتخاب روش‌های زندگی، قدرت‌های طاغوتی و شیطان‌ها نباید دخالت کنند. اگر توحید در زندگی جامعه بشری تحقق پیدا کند، دنیای بشر هم آباد خواهد شد، دنیایی در خدمت تکامل و تعالی حقیقی انسان.

دیگر مبنای سبک زندگی اسلامی، اعتقاد به نبوت است. بایست گفت انسان بدون هادی، تربیت صحیح و سالم پیدا نمی‌کند و به گمراهی می‌رود. «فلسفه‌ی بعثت انبیای الهی، تزکیه و تعلیم حکمت و تربیت بوده است، امامت هم در تداوم همین راه است. به همین دلیل، حیات انسان هیچ‌گاه خالی از پیامبران و اوصیای آنان نبوده است» (رستمی نسب،1388: 163).

نبوت با رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به پایان رسید و کامل‌ترینبرنامه‌های هدایت بخش در ابعاد مختلف زندگی در آیین اسلام جلوه‌گر شد. حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم اعظم و خاتم پیامبران و دین او خاتم ادیان الهی شد؛ بنابراین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مظهر معلم الهی در عالم انسانی است و الگوی الهی دیگر معلمان است و پیروی از این الگو و پذیرش نبوتش مایه هدایت فرد و جامعه می‌گردد. اعتقاد به نبوت، آدمی را از بن‌بست‌ها و سردرگمی‌های زندگی بیرون می‌آورد و راه را از بیراهه نشان می‌دهد.

مبنای بعدی که در این زمینه به آن می‌توان اشاره کرد، اعتقاد به امامت است. «امامت پرچم‌داری دین است، امامت هم‌ریشه است و هم شاخه. امامت درخت اسلام را جان می‌دهد، رشد می‌بخشد و تغذیه می‌کند. امامت بسیار مهم است، به‌گونه‌ای‌که از نماز، روزه، جهاد، حج و از تمام شاخه‌ها و فروعی که برای اسلام تصور می‌شود، یکسر و گردن بالاتر است (... بالامام تمامُ الصلوة و الزکوة و الصیامِ و الحجِ و الجهاد). در سایه‌ی امامت است که نماز و زکات تمام می‌شود.

بنابراین در برخی از روایات داریم که به هیج وجه بدون امامت، نماز قبول نیست. جامعه‌ای که نماز می‌خواند، اما امام ندارد، پیوند با امامت ندارد و در خط امام حرکت نمی‌کند، نماز، روزه، زکات، حج و جهادش کامل و درست نیست» (باهنر،1387: 61-60).

در حقیقت تمامی بدبختی‌های بشر در مباحث فردی، خانوادگی، اجتماعی، حکومتی، بین‌المللی و جهانی، ناشی از نبود حکومت الهی و نبود هدایت بشر توسط این برگزیدگان خداوند خالق و مدبر دانسته شده است، زیرا شأنیت و آفرینش انسان، به‌گونه‌ای است که خرد فردی و جمعی بدون الهام از منابع وحیانی شایستگی این هدایت را ندارند (رستمی نسب، 1388: 37).

مبنای اعتقاد به معاد، از دیگر مبانی سبک زندگی اسلامی است. بایست گفت «ایمان به معاد و زندگی پس از مرگ، از مسائلی است که در میان همه‌ی ادیان آسمانی وجود داشته است و از مبانی اساسی آن‌ها به شمار می‌آید. پیامبران الهی، همگی پس از خداشناسی و توحید، وجود جهان پس از مرگ را آموزش داده‌اند و بشر را به ایمان و توجه به زندگی پس از مرگ فراخوانده‌اند.

دین اسلام که کامل‌ترین ادیان آسمانی است، مبنای معاد را از مبانی جهان‌بینی خود شمرده است و ایمان به آن را شرط مسلمان بودن و از ارکان دین اسلام دانسته است، به عبارتی اگر کسی به زندگی پس از مرگ ایمان نداشته باشد و مبنا معاد را منکر شود، از زمره‌ی مسلمانان خارج و از حوزه دین اسلام، بیرون است» (معاونت تربیتی سازمان بسیج مستضعفین، 1389: 19).

 

هدف سبک زندگی اسلامی

از دیدگاه اسلام هدف نهایی و غایی زندگی، قرب الهی، وصول به خدا است. حضرت علی علیه السلام در دعای کمیل از خداوند متعال چنین می‌خواهد: «مرا از بندگانی قرار ده که بهره آن نزد تو افزون‌تر و جایگاهشان به تو نزدیک‌تر و تقرب‌شان به تو بیشتر است و نیز امام زین‌العابدین علیه السلام در مناجات مفتقرین (نیازمندان) خطاب به خدای متعال چنین می‌گوید: خدایا جز وصول به تو سوز دلم را خنک نمی‌کند و جز دیدار تو آتش دلم را فرو‌نمی‌نشاند و جز دیدار تو اشتیاقم را سیراب نمی‌کند و جز با قرب تو قرار نمی‌گیرم ... و اندوه مرا جز قرب تو برطرف نمی‌کند» (مجلسی،91: 150).

چنان‌که پیداست هیچ هدفی متعالی‌تر از قرب الهی در زندگی وجود ندارد، چرا که تقرب به خداوند، وصول به همه کمالات، زیبایی‌ها، لذت‌ها و سعادت ابدی است. هنگامی که سبک زندگیبر پایه خداوند ترسیم شود، زندگی طعم حیات طیبه را پیدا می‌کند و پایدار و فناناپذیرمی‌گردد. بنابراین انسان مسلمان به دنبال آن است که سبکی از زندگی را که بیشترین هماهنگی برای دستیابی به قرب الهی داشته باشد در زندگی فردی و اجتماعی خود پیاده کند و آن سبکی نیست، مگر سبک زندگی اسلامی که نمود واقعی وصول به قرب الهی است. گویی سبک زندگی اسلامی از خدا به خداست به این معنی که از مبانی توحیدی و الهی سرچشمه گرفته و به توحید و قرب الی الله ختم می‌شود.

روشن است که «قرب الهی و وصول به خدا از سنخ تقرب‌های مکانی و زمانی نیست، زیرا خداوند متعال وجود مادی ندارد که بتوان با او رابطه‌ای مکانی یا زمانی برقرار کرد. همچنین قرب به خدا به معنای نزدیکی اعتباری، قراردادی و تشریفاتی نیست، بلکه واقعیتی وجودی است. از آنجا که خدای متعال کمال مطلق است، قرب به کمال مطلق به معنی کامل‌تر شدن است، به معنای سعه وجودی انسان است؛ انسان با انجام کارهای خوب به مرتبه‌ای از کمال وجودی می‌رسد که وجود او وجودی خدایی می‌شود» (شریفی، 1392: 54).

پس باید یادآور شد که سبک زندگی اسلامی هدفی متعالی را دنبال می‌کند که آن وصول به خداست. آیت‌الله مصطفویدر این زمینه می‌فرمایند: «زندگی برای این است که انسان کاری بکند که عنداللهی بشود وگرنه آنچه در نزد آدمی است تمام می‌شود؛ بنابراین اگر کسی خودش را متصل به خدا کند و متصل به هدف همیشگی کند که حی الذی لایموت است، نمی‌میرد و متصل به‌حقمی‌شود، اینجاست که زندگی معنی پیدا می‌کند».

 

ویژگی‌های سبک زندگی اسلامی

به‌طور کلی می‌توان گفت سبک زندگی اسلامی دارای ویژگی‌هایی است که آن را از سبک‌های دیگر متمایز می‌کند. در زیر به تعدادی از آن‌ها به اختصار اشاره می‌شود: 1. «منبع اصلی استخراج سبک زندگی اسلامی، کتاب الهی است، به‌گونه‌ای که زندگی اسلامی در زندگی قرآنی معنا می‌یابد» (مجلسی،1404، 2: 188). از دیگر منابع سبک زندگی اسلامی می‌توان به سنت و سیره معصومین علیهم السلام، عقل بشر و تجربه اشاره کرد که به توصیه اسلام در هر زمینه‌ای از جمله سبک زندگی بایست به آن‌ها مراجعه کنیم (رفیعی،1391).

در حقیقت سبک زندگی در فرهنگ اسلامی برگرفته از اندیشه توحیدی، قرآنی و نظام عملی زندگی نیز مبتنی بر شریعت و سنت ائمه اطهار علیهم السلام است؛ 2. سبک زندگی اسلامی در سه سطح قابل‌بررسی است: الف. بینش ب. کنش ج. گرایش. بینش همان اعتقادات و باورهای شخص است که به‌عنوان ریشه و بنیان رفتار و اعمال است. کنش نیز شامل اعمال، رفتار، کردار و گفتار است و از آنجایی که کنش‌های فرد حاصل از بینش اوست به آن تمایل و گرایش پیدا کرده و تغییر در آن‌ها برایش ناممکن یا سخت است (غضنفری و همکاران، بی‌تا: 15).

3. مهم‌ترین بینش و باور در سبک زندگی اسلامی توحید و خداشناسی است؛ به عبارتی نگاه به زندگی از دریچه ایمان به خدا و حضور خدا در تمام مراحل زندگی انسان و باورهای دیگر در سایه این باور معنا می‌گیرند؛ باورهایی همچون اعتقاد به نبوت و امامت، اعتقاد به زندگی پس از مرگ و ... ؛

از آنجایی که سبک زندگی اسلامی متکی به خداست از هدف و غایت تهی نیست. زندگی انسان مسلمان بر پایه هدف و مقصدی خاص بوده است که آن تقرب الهی و وصول به خدا است. در واقع سبک زندگی اسلامی از خدا به خداست. 5. ملاک و معیار اساسی سبک زندگی اسلامی و دستیابی به حیات طیبه، ایمان و عمل صالح است، مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرَ اَو اُنثَی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنّهٌ و حیاةً طَیِّبَةً... (نحل، 97).

6. «در سبک زندگی اسلامی حتی برای کوچک‌ترین موقعیت‌های زندگی برنامه‌ریزی شده است؛ برای نمونه این‌گونه نیست که دین توصیه‌ای کلی داشته باشد که باید محیط خانواده گرم باشد و به اینکه چگونه می‌توان محیط خانواده را گرم و صمیمی کرد، کاری نداشته باشد، بلکه دین در ‌کوچک‌ترین مباحث زندگی هم وارد شده و به بیان احکام و راهنمایی می‌پردازد» (حق‌شناس، 1393: 7). در حقیقت می‌توان گفت تنها سبک زندگی که هدایتگر بشر در تمام مسیر زندگی و در همه ابعاد و حیطه‌های آن است، سبک زندگی اسلامی است که از هیچ امری چه جزئی یا کلی، فردی یا اجتماعی، فکری یا عملی و ... فروگذار نکرده و همواره انسان را به سعادت حقیقی در دنیا و آخرت رهنمون ساخته است.

7. «سبک زندگی اسلامی در سبک زندگی الهی تجلی می‌یابد که از دو منظر قابل بررسی است: یکی از منظر ایجاد نهادینه ساختن آن در اجتماع، چرا که سبک زندگی اسلامی ساختنی است نه یافتنی، دوم از منظر ارزیابی وضع موجود و تعیین فاصله تا وضعیت مطلوب، استخراج شاخصه‌های سبک زندگی اسلامی فراهم‌کننده هر دو منظور خواهد بود، چرا که شاخص از جهتی ترسیم‌کننده وضعیت مطلوب و از دیگر جهت نشانگر فاصله وضع موجود با وضعیت مطلوب است» (خطیبی و ساجدی،1392)؛ 8. شاخصه‌های سبک زندگی اسلامی را می‌توان در سه دسته حول چگونگی تعامل و ارتباط با خداوند، با خود، با دیگران مورد بررسی قرار داد، با این دسته‌بندی بهتر می‌توان مرزهای سبک زندگی اسلامی را مشخص کرد.

تاکنون بسیار درباره لزوم استکبارستیزی، مقاومت در برابر زیاده‌خواهی سلطه‌گران و ماهیت گزاره‌ای همچون «مرگ بر آمریکا»، از منظر دینی و منافع ملی خوانده‌ایم و شنیده‌ایم؛ اما به راستی راه تحقق این اهداف را چگونه باید پی گرفت؟ آیا صرف تکرار لسانی «مرگ بر آمریکا» در اجتماعات کوچک و بزرگی که گاه و بی‌گاه به مناسبت‌های مختلف در کشور برپا می‌شود، برای تحقق وظایف دینی یک مسلمان در برابر استکبار کافی است؟

آیا صرفاً بیان اینکه «مقاومت چیز خوب و استکبار چیز بدی است!»(چه اینکه بعضی سخنوران تریبون‌های رسمی سال‌هاست چنین سخن می‌گویند!) منافع ملی کشور ما را در برابر هجمه همه‌جانبه دشمن تأمین و جامعه را مقاوم می‌کند؟

با این مقدمه با حمیدرضا غلام‌زاده، دکترای مطالعات آمریکا و مدرس دانشگاه علمی ـ کاربردی, گفت‌وگویی ارائه شده است. این پژوهشگر اجتماعی و سیاسی در این گفتار به چگونگی مقابله اصولی با استکبار در سبک زندگی اشاره می‌کند. 

نقطه مقابل استکبار، آزادگی است؛ در زندگی روزمره باورهای کلیشه‌ای متعددی داریم که شکل گرفته یا شکل داده شده است و موجب سلب آزادگی ما و تحقق اهداف استکباری می‌شود. فقدان این آزادگی توسط ابزارهایی مثل رسانه انجام شده است. رسانه‌ها دائماً تصویرهایی از آمریکا به ما نشان می‌دهند، در حالی که آن تصاویر واقعی نیستند، اما چون شناخت ما عمدتاً براساس نگاه ماست، آن‌ها را به سادگی باور می‌کنیم. شناخت این تصاویر و اعوجاجی که نسبت به واقعیت دارد، گام اول استکبارستیزی است.

 

سابقه تصویرگری‌های دروغین غرب

بحثی تاریخی هم در زمینه تصویرگری غرب وجود دارد که باید حتماً به آن توجه کنیم. شرق‌شناسان برای سالیان طولانی تصویری از شرق به غرب می‌بردند و تصویرهایی از غرب به شرق می‌آوردند. این تصویرها عموماً کلیشه‌ای و دروغین بودند و هدفمند طراحی شده بودند، مثال معروفی که می‌توان زد «مارکوپولو»، مستشرق و جهانگرد ایتالیایی است، در حالی که امروزه این بحث مطرح است که او حتی از شهرش هم بیرون نرفته بود چه برسد به اینکه جهانگرد باشد. در نتیجه همه آنچه به نام جهانگردی به او انتساب دارد، خیالبافی است.

همچنین کتاب‌هایی در قرن چهارم میلادی درباره شرق نوشته شد، همین کتاب‌ها بعد از ۴۰۰ سال، در غرب بازنشر شد و به عنوان وضعیت فعلی جوامع شرقی توصیف شد. طبیعتاً مخاطب با خود گفت که شرق چقدر عقب مانده است. یعنی انگار نه انگار آن جامعه شرقی که در این کتاب روایت شده تغییری داشته است!

غربی‌ها حتی نمی‌خواهند که ملل شرق تصویر درستی از گذشته خود به دست بیاورند. در دوره استعمارگری، انگلستان و فرانسه به شرق آمدند و آثار باستانی ما را بردند، شرط دسترسی ما به آثار ـ به خصوص آثار مکتوب ـ خودمان را گذشت زمان عنوان می‌کنند! یعنی مثلاً ۱۰۰ سال باید بگذرد تا اجازه داشته باشیم به آثار مربوط به خودمان دسترسی داشته باشیم، این یعنی شرق را از گذشته تاریخی خود منقطع کنند.

غربی‌ها از علم و دانش ما استفاده کردند و بعد، خود را به عنوان الگو به ما نشان دادند. بسیاری از امور را از خود ما الهام گرفته‌اند و با قالب دیگری به ما عرضه کرده‌اند، مثلاً دانشگاه، نخستین بار در جهان اسلام پدید آمد و لیسانسی که غربی‌ها به فارغ‌التحصیلان دانشگاه اعطا کردند، همان اجازه‌نامه‌ای بود که در دانشگاه‌های جهان اسلام به دانشجویان اعطا می‌شد.

غربی‌ها گاهی دانشمندان مسلمان را هم نادیده می‌گیرند. مثلاً «ابن خلدون» چندین قرن پیش درباره علم مُدُن کتاب نوشته و به مباحث جامعه‌شناسی پرداخته است، اما اروپایی‌ها او را نادیده می‌گیرند و تاریخ جامعه‌شناسی را با اندیشمندان قرن نوزدهمی خود آغاز می‌کنند. گویی که اصلاً چند قرن پیش، ابن خلدونی نبوده و اقدامی نکرده است. نتیجه این است که تصویر کذایی از غرب به شرق داده شده که شرق عقب مانده و سنتی است؛ اما غرب پیشرو در علم و دانش است. این تصویرگری مقدمه استکبار است.

 

شناسایی رد پای استکبار در سبک زندگی با تفکر انتقادی/ آمار عجیب فروش کاج کریسمس در تهران!

 

رد پای استکبار در سبک زندگی

نکته دیگر این است که مبنای تمدن فکری غربی، یعنی آن چیزی که منجر به استکبار می‌شود، اصالت سود و لذت است، از نظر آن‌ها چیزی خوب است که منفعت مادی یا لذت داشته باشد، مبنا را این قرار می‌دهند و براساس آن برای مردم دنیا الگو می‌دهند.

«سبک زندگی»سازی غربی اینگونه است که به شما الگو و ابزار می‌دهد، یعنی می‌گوید چگونه باش! معیارهایش را در یک منوی جذاب ارائه می‌کند، مثلاً با فضای مجازی. این که می‌گویم به معنای عدم استفاده از تلفن همراه و فضای مجازی نیست بلکه منظورم تبیین این است که بدانیم غرب از این فضای مجازی چه استفاده‌ای می‌کند و چه اهدافی را دنبال می‌کند.

جهان فعلی غرب، در نگاه اندیشه‌ای خود، فردیت اولویت دارد و می‌بینید ابزاری مثل موبایل به شما می‌دهد که بیشتر درگیر فردیت باشید. در بحث فضای مجازی هم همه چیز را بر مبنای نظر فرد گذاشته‌اند، هر شخصی می‌تواند هر که را دلش می‌خواهد فالو، آنفالو یا حتی ریپورت کند، بدون اینکه لازم باشد به کسی پاسخ دهد. مطالعات گسترده‌ای انجام شده که نشان می‌دهد این ابزار موجب گسترش زندگی فردی و انفکاک از جامعه شده‌اند. پس گام دوم، دقت در سبک زندگی است. 

با تفکر انتقادی و حق‌جویی می‌توانیم گام اول و دوم را برداریم، این تجدید نظر باید در ساحت دانشگاهی و متفکران پدید آید. اخیراً آماری دیدم که در ایام کریسمس، ۸۰ درصد کاج‌هایی که در تهران خریداری شده، توسط افراد غیرمسیحی بوده است. کلاً مگر چقدر مسیحی در ایران و تهران داریم؟ چند برابر تعداد مسیحی‌های کل کشور در ایام کریسمس کاج فروخته شده است، حالا تبعات محیط زیستی‌اش به کنار، تبعات فرهنگی خیلی مهمی دارد. این یعنی عده‌ای با ژست روشنفکری، دنبال سبک زندگی غربی هستند.

این استعمار ذهنی مردم است که توسط استکبار انجام شده. غرب به‌واسطه دست بردن در سبک زندگی مردم، زمینه تسلط بر آن‌ها را فراهم می‌کند، یعنی استکبار سیاسی آن‌ها در امتداد استعمار ذهنی انجام می‌گیرد.

 

لزوم بازنگری همه‌جانبه در آنچه هر روز انجام می‌دهیم

به بازنگری کلی درباره فرهنگ و سنت خودمان لازم داریم تا ببینیم چه میزان از آن برگرفته از غرب و تا چه حد مربوط به خودمان است. آن‌هایی که از غرب کپی‌برداری می‌کنند، آنچنان طلب‌کارانه این کار را انجام می‌دهند که بقیه را پایین‌تر از خود می‌بینند و تحقیر می‌کنند، یعنی طیف غرب‌زده به لحاظ تعداد کم است اما به لحاظ بروز، چون اصرار دارد خود را ثابت کند، بیشتر خود را معرفی می‌کند.

مثلاً اصرار دارند با سگ خود به خیابان بیایند، سگِ بیچاره حیوان خانگی نیست، اخیراً دیدم سگی بزرگ از نژاد آلمانی را در ماشین ام وی ام که خیلی کوچک است گذاشته بودند و سگِ بیچاره نمی‌توانست تکان بخورد. برای پز دادن یک‌سری افراد غرب‌زده، سگ بازیچه دست آن‌ها شده است. باید در مقابل مسائلی که در روز می‌بینیم، تفکر انتقادی داشته باشیم.  

علاوه بر این، رفتارهای دینی خود را نیز باید به چالش بکشیم، نباید فکر کنیم اگر دیندار هستیم دیگر به تفکر انتقادی نسبت به خودمان نیاز نداریم، چون حتی ممکن است رفتار دینی ما هم گاهی کلیشه‌ای بوده و نیاز به اصلاح آن وجود داشته باشد. بسیار پیش‌ می‌آید که چیزی می‌بینیم و می‌شنویم اما بدون آگاهی، تبعیت می‌کنیم. همین الان نیاز داریم تا انتقاد درون‌دینی به حوزه‌های علمیه داشته باشیم.

حوزه‌ها نسبت به مسائل روز واکنش به موقع ندارند، مردم باید مطالبه را انجام دهند اما نهادهای حوزوی و دینی هم باید در الگوهای اجتهادی خود تجدیدنظر داشته باشند. تفکر انتقادی یعنی با منطق فکری، هر چیزی را به چالش بکشیم و راحت قبول نکنیم. باید به این مهم برسیم که می‌خواهم کار درست انجام دهم، ولو اینکه هزینه‌اش را بپردازم./504/422/ح

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۶ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۰:۳۹
طلوع افتاب
۰۶:۲۲:۰۷
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۵۲
غروب آفتاب
۱۹:۴۶:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۴:۴۵