به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله محسن اراکی در جلسه شصت و پنجم درس خارج فقه سیاسی که در مدرسه عالی دارالشفاء در سال 97 برگزار شد، در مورد حاکمیت ذات الهی، گفت: مهمترین مولفه فقه سیاسی اسلام در مسئله حاکمیت در شرع اسلام جای خالی نداریم؛ یعنی همیشه حاکم داریم.
وی بیان داشت: ما در شرع اسلام نباید دنبال حاکم بگردیم. حاکم خداست و حاکمیت خدای متعال بالفعل است و نه بالقوه؛ یعنی خدا برای اینکه حاکم باشد دیگر نیاز به مقدمه خاصی ندارد و هیچ مقدمهای وجود ندارد؛ «هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ» او مَلک است منتها ملکی است که قدوس است، ملک پاک و مطهر به تمام معناست، -مطهر هم عبارت غلطی است؛ ملک طاهر بالذات است- این مهمترین موضوعی است که ما در فلسفه سیاسی و فقه سیاسی باید به آن توجه کنیم اما از آن غفلت شده و غفلت عجیبی هم شده است.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم افزود: آنچه وظیفه مردم در برابر این حاکمیت است چیست؟ گفتیم که مردم با خدا دو میثاق دارند؛ یکی میثاق اطاعت است که در این آیه به آن اشاره شده «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلينَ». در آیه دیگر هم اشاره شده است«وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ ميثاقَهُ الَّذي واثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ». گفتیم که این میثاق دو بار از بشر گرفته شده است که یک بار از خود آدم علیه السلام است. در روایات از این میثاق به میثاق الخلق یا میثاق الفطرة تعبیر شده است؛ یعنی با خود خلق این میثاق منعقد میشود.
خلاصه جلسه گذشته
آیت الله اراکی در جلسه گذشته جایگاه اجتماعی زن را مورد بررسی قرار داد و گفت: جایگاه اجتماعی زن از دیدگاه امام علی(ع) اصل بسیار مهمی که در بیان امام متقیان امیرالمؤمنین علیهالسلام آمده است که فرمود «الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَة» این روایت جایگاه زن را در بافت اجتماعی تبیین میکند؛ زن در جامعه باید چه جایگاهی داشته باشد؟ و مرد باید چه جایگاهی داشته باشد؟ منظور جایگاه از لحاظ موقعیت کاری و موقعیت تلاش و هر نوع فعالیت است.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم بیان داشت: در یک زندگی اجتماعی ضرورت دارد که عاطفه و محبت وجود داشته باشد که همان بخش نرم جامعه است. از آنسو مرد تا حدودی بخش سخت جامعه را بر عهده دارد، بخش سخت جایگاه مرد است و لذا جهاد و تأمین معاش و کار خارج از خانه از دوش زن برداشته شده است. مسئولیت آن برداشته شده است و نه به این معنا که حرام است و زن نمیتواند کار کند بلکه به این معنا که مسئولیت کار بر عهده زن نیست. لذا ما در بحث اشتغال اعتقاد داریم که آن اشتغالی که حکومت وظیفه تأمین آن را دارد اشتغال مربوط به کسی است که کفالت خانواده بر عهده اوست و لذا دولت نسبت به شخص متکفل عیال وظیفه تأمین شغل دارد.
وی افزود: فقه اشتغال میگوید آن اشتغالی که دولت مسئول آن است اشتغالی است که برای سرپرست خانواده باشد. اشتغال چنین کسی را دولت باید تأمین کند. البته کسی که سرپرست خانواده نیست خوب است که کار کند و نباید بیکار بماند اما مسئولیت آن را باید بر عهده بگیرد. البته مسئولیت تأمین معاش او را دولت باید در نظر بگرید. زیرا فرق است بین تأمین معاش و تأمین کار؛ آن چیزی که دولت باید تأمین کند اشتغال برای سرپرست خانواده است.
مشروح مطالب مطرح شده در این جلسه به شرح زیر است:
با هجوم امواج شبهات و اشکالات مکاتب التقاطی و غیروحیانی پس از انقلاب اسلامی و مضاعف شدن این هجمهها در سالهای اخیر شایسته است نخبگان حوزه و دانشگاه بررسی ادله عقلی و نقلی بحث پراهمیت حکومت اسلامی و ولایت فقیه را با نگاهی نو و متناسب با فضای جدید جامعهی جهان اسلام و جامعهی جهانی مورد بررسی و کنکاش قرار بدهند. در همین راستا سلسله دروس استاد آیت الله محسن اراکی که هر دو مکتب نجف و قم را درک کردهاند، میتواند ارائه دهندهی بینشی نو و دقیق در این باب باشد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلَی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی عَلَی أهلِ بَیتِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ
مطالبی را که باید در رابطه با روش و شیوه تعیین ولی امر در دوران غیبت کبری بحث کنیم چند مطلب است؛ مطلب اول اشاره به مطالبی است که از قبل بیان کردهایم به دلیل اینکه این مطالب باید روشن شده و تذکر داده شوند. ما در قبل گفتیم اساساً این مطلب مهمی است و علیرغم اینکه از بدیهیات و ضروریات شرع است در نتیجه غفلت، خود احیاناً محل تشکیک شده و آن هم این است که ما اصلاً در مسئله حاکمیت در شرع اسلام جای خالی نداریم؛ یعنی همیشه حاکم داریم.
ما در شرع اسلام نباید دنبال حاکم بگردیم. حاکم خداست و حاکمیت خدای متعال بالفعل است و نه بالقوه؛ یعنی خدا برای اینکه حاکم باشد دیگر نیاز به مقدمه خاصی ندارد و هیچ مقدمهای وجود ندارد؛ «هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ» او مَلک است منتها ملکی است که قدوس است، ملک پاک و مطهر به تمام معناست، -مطهر هم عبارت غلطی است؛ ملک طاهر بالذات است- این مهمترین موضوعی است که ما در فلسفه سیاسی و فقه سیاسی باید به آن توجه کنیم اما از آن غفلت شده و غفلت عجیبی هم شده است.
ما در حقیقت باید معتقد بوده و این عقیده را در عمل نشان دهیم که در مملکتی زندگی میکنیم که حاکم آن خداوند متعال است؛ «سُبْحَانَ مَنْ لَا يَعْتَدِي عَلَى أَهْلِ مَمْلَكَتِهِ» خیلی از مشکلات ما در نتیجه این است که ما التفات به این مَلک و حاکم نداریم. او ملک و فرمانراوست، فرمان دست اوست؛ «لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ».
ما در مسئله سیاست جای خالی نداریم که به دنبال این بگردیم که چه کسی باید فرمانروایی کند، زیرا خداوند فرمانرواست. البته باید به دنبال این باشیم که حال آن خدایی که فرمانروایی میکند قلمرو فرمانروایی او گسترده است؛ در یک قلمرو جبرئیل را برای فرمانروایی نصب کرده است؛ «مُطاعٍ ثَمَّ أَمينٍ» در مُلک تکوین فرمانروایی میکند.
او فرمانروایی میکند و تشکیلات هم دارد؛ «وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ * وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ * وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ». تشکیلات حکومتی حاکم بر تمام هستی است و به تعبیر برخی از روایات به این مضمون است که قطرهای نیست که از آسمان فرو آید مگر آنکه این مَلک مأمور است که این قطره آب کجا فرود میآید. تشکیلات به این اندازه قوی و گسترده بوده که همهچیز آن از روی حساب است.
خداوند متعال این بشر را تکریم کرده و برای او حاکمانی از نوع خودش تعیین کرده است؛ «وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ» حتی اگر میخواستیم فرشتهای هم برای حاکمیت نازل کنیم باز هم این فرشته را مانند انسان میآفریدیم.
خداوند متعال برای حاکمیت جهان از نوع خود بشر حاکمی را نصب کرده است. حال او کیست؟ باز هم یک حاکم بیشتر نیست و او وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است -به دلیل اینکه این مطالب را قبلاً گذشتهایم و دیگر به تفسیرات در ادله آن نمیپردازیم و فقط مدعاها را میگوییم.- حتی گفتیم که آیه کریمه «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً» به نظر ما با توجه قرائنی که وجود دارد نظر به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دارد.
خلیفه یعنی او و آدم علیه السلام خلیفة الخلیفة است و همه نبیین قبل از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همه خلفای رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هستند و لذا امنوا به؛ «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِكُمْ إِصْري قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدينَ» از همه نبیین میثاق گرفته شد که مؤمن به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باشند و از او پیروی کنند. منتها آنها خلفای تمهیدی یعنی زمینهساز برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هستند.
بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تا روز قیامت خلافت امتدادی است؛ یعنی همان خلافة الرسول است منتها این خلافت از طریق اهل بیت علیهم السلام ایشان اجرا میشود. خلافة الرسول یعنی امامة الرسول است که این امامة الرسول به وسیله فرزند آخر از اهل بیت علیهم السلام او به غائت نهایی خود دست خواهد یافت که برپایی حکومت جهانی است.
وظایف امت در برابر حاکمیت الهی از نظرگاه قرآن
آنچه وظیفه مردم در برابر این حاکمیت است چیست؟ گفتیم که مردم با خدا دو میثاق دارند؛ یکی میثاق اطاعت است که در این آیه به آن اشاره شده: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلينَ». در آیه دیگر هم اشاره شده است: «وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ ميثاقَهُ الَّذي واثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ».
گفتیم که این میثاق دو بار از بشر گرفته شده است که یک بار از خود آدم علیه السلام است. در روایات از این میثاق به میثاق الخلق یا میثاق الفطرة تعبیر شده است؛ یعنی با خود خلق این میثاق منعقد میشود. خداوند متعال فرمود: کن و ما شدیم؛ «إِنَّ مَثَلَ عيسى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونَ» لذا بشر کلمة الله به این معناست که با کن الهی آفریده میشود. ما این کن الهی را پذیرفتیم که شدیم و به این جهان آمدیم. یعنی اگر با زبان سادهتر و عرفی بگوییم ما طبق قانون خدا به وجود آمدهایم.
به هرحال یک سنت و قانونی است که آن قانون را خداوند متعال آفریده است، یعنی طبق فرمان او ایجاد شدهایم. این فرمان را هم پذیرفتیم که پیدا شدیم و وجود پیدا کردیم به دلیل اینکه میثاق یک کار طرفینی است؛ یک انشاء است و یک قبول، ایجابی شد و ما هم این ایجاب را قبول کردیم.
خداوند هم نگفته است که این میثاق غیر تکوینی است و ما هم با همین میثاق به دنیا آمدهاید، حال که با این میثاق آمدهاید تشریعاً باید با این میثاق پایبند باشید. شما با همین میثاق آمدید؛ اینهایی که به پیام انبیاء پاسخ مثبت میدهند در حقیقت با این پاسخ مثبت میگویند: پروردگارا؛ ما این میثاق تکوینی را با قول و اراده خود پذیرفته و به آن پایبند هستیم. این قبول تشریعی میثاق میشود.
تبیین معنای«لا إکراه فی الدّین» در تکوین و تشریع
بحث کردیم که مراد از آیه «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» این است که خداوند متعال برای پذیرش دین خود اکراه را به کار نمیگیرد؛ یعنی خداوند میفرماید: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَميعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنينَ». ما برای تأسیس حکومت در جامعه بشر و پیاده کردن حکم خدا در جامعه بشر اکراه به خرج نمیدهیم -این مطلب را مفصل گفتهایم- به مردم عرضه میکنیم و مردم باید خود این را بپذیرند. اما مردم از نظر تشریع باید بپذیرند، این باید، تشریعی است نه باید تکوینی.
یعنی اگر مردم نپذیرفتند به مسئولیت خود عمل نکرده و به خود خیانت کردهاند، به حق این عالم تکوین خیانت کردهاند و به حق آن خدایی که حق اطاعت بر گردن آنها دارد پشت پا زدهاند. لذا باید بپذیرند، اما این باید، اکراهی نیست بلکه تشریعی است یعنی اگر نپذیرند خلاف آن قانون تکوینی عمل کردهاند.
آن قانون تکوینی، تشریعی در کنار خود دارد و تشریع هم این است که میگوید آن کس که تو را آفرید و با او این میثاق تکوینی را داری او احق به این است که با او میثاق تشریعی اطاعت ببندی و او احق از دیگران است. تو میخواهی با فلان کس و مثلاً ترامپ میثاق اطاعت ببندی این به چه مناسبت؟ با یک بشری معمولی که از سوی خدا مأذون به اطاعت نیست! برای چه به زیر فرمان او بروی؟ فرق او با تو چیست که فرمان او بر تا جاری شود؟ کسی که حق دارد فرمانش بر تو جاری شود همان کسی است که تو با فرمان او به وجود آمدهای، او حق دارد که فرمانش بر تو جاری شود.
لذا فرمود: «وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ شَيْئاً وَ لا يَسْتَطيعُونَ» چرا این کار را میکنید؟ قبلاً گفتیم که این یعبدون های قرآن کریم همه به معنای اطیعون است؛ چرا از کسی اطاعت میکنید که هیچ حقی بر شما ندارد؟! نه حق فرمان و نه حق خلق و نه حق رزق دارد آن وقت آن حاکمی را که حق رزق بر شما دارد را رها میکنید؟!
اما گفتیم که اگر حاکمیت شکل گرفت و اگر یک جمعی آمدند به یک حاکم منصوب الی الله پیوستند و حاکمیت الهی بر روی زمین شکل گرفت، این حکومت وظیفه دفاع از خود و وظیفه دفاع از دیگران را دارد. فرق است بین اصل تشکیل حکومت و بین [دفاع از آن بعد از تشکیل]. «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» این هم به معنای قانون خداست و به معنای اعتقاد قلبی نیست بلکه دین به معنای پیاده شدن قانون خداست. اگر کسی دین را به این شکل تعریف کند اشتباه کرده است.
گفتیم که شیوه دعوت انبیاء به چه شکلی است؛ شیوه برهان و اقناع است. گفتیم که به این آیه در سوره نور توجه کنید؛ «قُلْ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ ما حُمِّلْتُمْ» مردم در برابر اطیعو الله و اطیعوا الرسول مسئول هستند و باید این اطاعت را بپذیرند. «وَ إِنْ تُطيعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينُ» بلاغ همینکه من حاکم هستم؛ نه اینکه کسی بگوید که مسئولیت رسل تنها تبلیغ احکام الهی است نه حکومت.
او در حقیقت مسئول تبلیغ فرمان است، فرمان هم یعنی حکومت؛ «انّا ارسلنا نوح و شعیبا و صالحا و هودا» که به مردم گفتند، «إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونَ» من به عنوان حاکم، نگفت «اطیعوه» که فقط بگوید مبلغ خداست. این مقدمه باید روشن باشد و این را باید تذکر دهیم.
پس مسئله حکومت در جامعه بشر تمام شده است و هیچچیز آن به مردم واگذار نشده است. بعد میفرماید: «وَ هُوَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولى وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ». حالا که حاکم هست، مردم در برابر حاکم دو مسئولیت دارند؛ یکی مسئولیت اطاعت و دیگری مسئولیت نصرت.
فرمان او را اطاعت کنند و او را در برقراری دین خدا و حکم خدا بر زمین یاری کنند. به دلیل اینکه خدا بنا ندارد بر اساس جبر حکم خود را بر زمین جاری کند بلکه براساس این میثاق، حکومت خود را پیاده میکند، مردم هم متعهد هستند با این خدایی که آنها را آفرید و حق اطاعت بر گردن آنها دارد یاری کنند./905/422/ح
تهیه و تنظیم: محرم آتش افروز