به گزارش خبرنگار وسائل، شهادت در ادبیات دینی ما از جایگاه والایی برخوردار است تا جایی که همواره در طول تاریخ اسلام، عدهای آرزوی این مقام را در دل خود میپروراندند و آن را میراث اولیای خدا میخواندند. حضرت امام (ره) در توصیف این مقام، شهادت را اوج بندگی و سیر و سلوک در عالم معنویت میخواند.
همچنین امام شهادت را زندگی توصیف میکند و میفرماید: «ما شهادت را برای خودمان حیات میدانیم. دوستان ما شهادت را برای خودشان زندگی میدانند. مکتب اسلام اینطور است. این مکتب اسلام است که شهادت را زندگی میداند.»
امام زین العابدین (ع) در مورد این مقام شهادت میفرمایند: «ما مِن قَطرَه اَحَبَ الی الله عزوجل مِن قَطرتَین قَطره دَمٍ فی سَبیل الله و قطره دَمعَه فی سَوادِ الیل لا یُریدُ بها العبد الا الله عزوجل» یعنی هیچ قطرهای نزذ خدای متعال محبوب تر از این دو قطره نیست: قطره خونی که در راه خدا ریخته شود و قطره اشکی که برای خدا در دل شب فرو بیفتد.
در جای دیگر پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: «فَوقَ کُلَّ ذی بِرٍّ بِرٌّ حَتی یُقتَل الرَّجل فی سبیل الله فاذا قُتِلَ فی سبیل الله فَلَیس فَوقَه بِرّ» یعنی بالای هر نیکی، نیکی دیگری است تا آنگاه که مرد در راه خدا کشته شود و چون در راه خدا کشته شد، بالاتر از آن نیکی ای وجود ندارد.
شاید این حدیث اشاره به آیه ۹۲ سوره آل عمران داشته باشد که فرمود: «لَن تَنالوا البِرَّ حتی تُنفِقوا مِمّا تُحِبّون» یعنی هرگز به نیکی نمیرسید تا زمانیکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید و شهید از این جهت که جان خود و والاترین سرمایه اش را در راه خدا میدهد به کمال نیکوکاری میرسد.
در حدیث دیگر از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که فرمودند: لَوَدِدتُ انی اغُزوا فی سبیل الله فَاُقتَل ثُمَّ اغُزوا فَاُقتَل ثُمَّ اغُزوا فَاُقتَل» یعنی هر آینه دوست دارم که در راه خدا بجنگم و کشته شوم، و باز بجنگم و کشته شوم، و باز بجنگم و کشته شوم.
در آخر حدیث مفصلی که از امیرمؤمنان (ع) از رسول خدا (ص) درباره مقام شهیدان، نقل شده میخوانیم: پیامبر (ص) سوگند یاد کرد: «فَوَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ کانَ الاَنْبِیاءُ عَلی طَرِیْقِهِمْ لَتَرَجَّلُوا لَهُمْ لِما یَرَوْنَ مِنْ بَهائِهِمْ… وَ یَشْفَعَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ سَبْعِیْنَ اَلْفاً مِنْ اَهْلِ بَیْتِهِ وَ جِیْرَتِهِ»؛ سوگند به کسی که جانم در دست او است، وقتی شهیدان وارد عرصه محشر میشوند، اگر پیامبران در مسیر آنها سوار بر مرکب باشند، پیاده میشوند، به خاطر نور و ابهت آنان… و هر یک از آنها هفتاد هزار نفر را از خاندان و همسایگان خود شفاعت میکند!
واقعیت این است که اگر افرادی نبودند و به موقع به میدان جهاد نمیرفتند، و اسلام را یاری نمیکردند، امروز از اسلام خبری نبود. لذا امام علی (ع) میفرمایند: «فَرَضَ الله الجهادَ عِزاً للاسلام» یعنی خداوند جهاد را برای عزت بخشیدن به اسلام واجب نمود.
مسأله مهم در اینجا، عزم و اراده انسان به بذل جان است. خیلیها به ضرورت بذل جان علم پیدا میکنند اما در عمل به دلایل گوناگون از جمله تبدیل نشدن علم به یقین و ایمان، و یا ترس، تن به بذل جان نمیدهند و به دشمن پشت میکنند و لذا شهید کسی است که نه تنها از جهت ایمان به درجه بالایی رسیده است، بلکه عنصر شجاعت، با کمک همین ایمان، در وجود او ملکه شده است و لذاست که امام راحل (ره) میفرمودند: شهادت هنر مردان خداست.
با این وصف، محال است کسی قدم در مسیر شهادت بگذارد اما به مرتبه عالی ای از معرفت و ایمان دست پیدا نکرده باشد. آنچیزی که انسان را شجاعانه وارد میدان جهاد و شهادت میکند، تعالی روحی است و البته جهاد، خود بستر تعالی روحی را چنان مهیا میکند که عارف در خارج از میدان جهاد، سالهای متمادی یعنی دههها باید با انواع ریاضتها به آن برسد و در آخر هم معلوم نیست به مقصد برسد. در واقع، این خاصیت جهاد خالصانه در راه خداست.
نکتهای که باید بدان توجه داشته باشیم، این است که خون شهید ضایع نمیشود. یعنی امکان ندارد که عدهای خالصانه وارد میدان جهاد بشوند و خدا را یاری کنند و در این راه به درجه رفیع شهادت نائل شوند، اما ثمره حرکت آنها پیروزی نباشد. قرآن مجید در سوره توبه آیه ۵۲ میفرماید: «قل هل تَربَّصون بنا الا احدی الحُسنَیَین» یعنی آیا برای ما وقوع یکی از دو نیکی را انتظار دارید؟
به بیان دیگر، در جهاد الهی، یا پیروزی ظاهری به دست میآید و یا شهادت که شهادت در راه خدا، ارزشمندترین چیزی است که انسان میتواند به آن دست یابد. ضمن آنکه بحث بر سر این است که شهید ممکن است در ظاهر شکست خورده باشد اما در باطن پیروز است و حتی به برکت خون او زمینه پیروزی ظاهری را نیز برای جریان حق مهیا میکند همچنانکه خداوند وعده داد: ان تنصرالله ینصرکم. یعنی امکان ندارد خدا را یاری کنید و خدا شما را یاری نکند. در چنین شرایطی، عدهای در این دنیا همواره طالب شهادتند.
قرآن مجید در سوره احزاب آیه ۲۳ میفرماید: مِن المؤمنین رجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا الله علیه فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَه و مِنهُم مَن یَنتَظِر و ما بَدّلوا تبدیلا» یعنی در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه خدا شربت شهادت نوشیدند) و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندارند. و بر اساس این آیه شریفه، معلوم میشود که پاسداری از حق برای مؤمنین یک عهد و پیمان الهی است.
از طرف دیگر، شهدا هم از آن طرف، به کسانی که هنوز به شهادت نرسیده اند بشارت میدهند که اگر در این راه وارد شوید، نه از غم خبری هست و نه از نگرانی؛ همه اش نعمت است. «و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون» (سوره آل عمران آیه ۱۷۰) معلوم است که شهدا چشم انتظار دوستانشان هستند که زودتر به آنها ملحق شوند. پس توجه داشته باشید که طلب شهادت، در اسلام موضوعیت دارد.
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: «مَن طَلَبَ الشَّهاده صادقاً اُعطیها و لَو لم یُصبه» یعنی کسی که صادقانه از خداوند طلب شهادت بکند خداوند او را به مقام شهدا میرساند حتی اگر شهید نشود. یا حضرت در جای دیگر میفرمایند: مَن سَألَ الله تعالی الشَّهاده بِصِدق بَلَّغَهُ الله تعالی مَنازِل الشُّهداء و اِن مات علی فراشه» یعنی کسی که از خداوند صادقانه طلب شهادت بکند، خداوند او را به مقام شهدا نائل میفرماید حتی اگر در بستر بمیرد. و ما این افراد را در زندگی خودمان زیاد دیده ایم.
مانند کسی مثل شهید قاسم سلیمانی که اینگونه عاشق شهادت بود و نهایتاً هم به آرزویش رسید و رهبر معظم انقلاب در مورد وی فرمود «سالها مجاهدت مخلصانه و شجاعانه در میدانهای مبارزه با شیاطین و اشرار عالم، و سالها آرزوی شهادت در راه خدا، سرانجام سلیمانی عزیز را به این مقام والا رسانید و خون پاک او به دست شقیترین آحاد بشر بر زمین ریخت. شهادت پاداش تلاش بیوقفهی او در همهی این سالیان بود.»
چه بسا یکی از معانی «و نُصرَتی لَکُم مُعِدَّه» که خطاب به اهل بیت (ع) خصوصاً امام زمان ارواحنا فداه عرض میکنیم، همین باشد که انسان خود را همیشه برای پاسداری از دین خدا آماده نگه دارد و کسی که طالب شهادت است، در بالاترین سطح از آمادگی قرار دارد. به بیان دیگر، انسان به قدری آمادگی یاری رسانی به امام خود را دارد که با روح بلند خود دائماً چشم به راه شهادت است و برای نوشیدن شربت شهادت لحظه شماری میکند.
مؤمنین و مومنات، هر گاه که مجاهد فی سبیل الله را با گامهای استوارش در کوی و برزن های دار الاسلام و عرصههای رشادت و مجاهدت نظاره میکنند، آشکار و نهان، دست به دعا بر میدارند که «ای خدا، سایه او را از ما کم مکن؛ از گزند تیغ تیز دشمن حفظش بدار و بر عزتش بیافزا».
این دعایی است که مؤمنین و مومنات در هر لحظه و هر جایی که نام و یادی از سرداران بزرگ اسلام میشود، از خدای خود طلب میکنند. و خدا با خود عهد بسته است که هر گاه بندگان مخلصش او را بخوانند، به خواسته شأن اجابت کند. او خود گفته است: «وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» [سوره غافر: ۶۰]. پس، الله تعالی به این خواسته مؤمنین و مومنات اجابت میکند و مجاهدان فی سبیل الله را در دیار هبوط حفظ میکند. بویژه که خود خدا در میان جامعه ایمانی، مجاهدین فی سبیل را بر قاعدین و بر زمین نشستگان، فضیلت داده است: «لَا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَی وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا [سوره النساء: ۹۵].
مجاهد فی سبیل الله به فضل مجاهدتش و دعای خیر مؤمنین و لطف مستجاب الدعوه بودن الله، در این پهنه خاکی زنده میماند و واسطه فیض الهی میشود تا آنجا که تیری را که به طاغوتیان پرتاب میکند، خدا آن قتال و آن پرتاب کردن تیر را به خود نسبت میدهد: «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَی» [سوره اﻷنفال: ۱۷]. فضیلت مجاهد راه حق، آنچنان بالاست که خدا با مجاهدانش، نه بر زمینیان که بر فرشتگانش مباهات میکند. این چنین مباهاتی را انس بن مالک از رسول الله صلی الله علیه و آله روایت کرده است: «یُبَاهِی اَللَّهُ تَعَالَی اَلْمَلاَئِکَةَ بِالْمُجَاهِدِینَ» (جامع الاخبار، ج ۱: ۹۶).
در این مباهات ملکوتی، هنگامهای از شور و جذبة این سویی و آن سویی بر قرار است. بنده مخلص، خدا را یاد میکند و خدا بنده اش را یاد میکند: «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ» (بقره: ۱۵۲)؛ پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم. مجاهدت بنده، خشنودی و رضایت خدا را به دنبال دارد و بنده هم از این خشنودی، خشنود و راضی است و چه رستگاری بالاتر از این که خدا از بنده اش راضی باشد: «رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» (مائده: ۱۱۹). اما این حضور مجاهد و این اجابت دعای مؤمنین تا وقتی است که خدا دلتنگ مجاهدان راه حق نشود. آن گاه است که خدا اراده میکند بنده مخلصش زین پس، در جوار خود روزی شأن دهد. پس، ندای إرجعی سر میرسد: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی [سوره الفجر: ۲۷ - ۳۰].
بالاترین و شکوهمندترین خطاب الهی، همین خطاب إرجعی است که متوجه نفس مطمئنه میشود. و چه توفیق بزرگی است که عبد صالح خدا به خطاب إرجعی نائل میگردد. و بالاتر از این، وقتی است که إرجعی با شهادت رقم بخورد. آن گاه است که شهید، زندة جاوید و مرزوق عند الله خواهد شد: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» [سوره آل عمران: ۱۶۹]. خداوند سبحان فرشتگان را به استقبال شهیدان میفرستد تا وعده بهشت را به آنان بدهند: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ» [سوره فصلت: ۳۰]. و آنگاه که شهدا و صدیقین بر ابواب جنت وارد میشوند، دربانان بهشت به استقبال می آیند و بر آنان درود و خوشآمد میگویند و شهیدان و مؤمنان راستین هم حمد و ستایش الهی را سر میدهند که خدا به وعده اش به روزگار خاک نشینی شأن عمل کرده است: «وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّی إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ [سوره الزمر: ۷۴- ۷۳].
و چه سعادت عُظمایی که مؤمن خدا اینگونه از دنیای دون عبور کند. او در حالی این جهان را ترک میکند که با خود، وصفی از صفات الله را به همراه دارد؛ یعنی وصف «شهادت»: «وَأَنْتَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» [سوره المائدة: ۱۱۷]. آن گونه که رسول خدا صلی الله علیه و آله در عالیترین مرتبه وجود، موصوف به شهادت بودند: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا» [سوره اﻷحزاب: ۴۵]. وآن گونه که برای ابا عبد الله الحسین و ابا الفضل العباس علیهما السلام و یاران با وفایش پیش آمد. و آنگونه که برای یاوران خمینی ره در هشت سال دفاع مقدس رقم خورد. و آنگونه که امروز برای سردار ولی فقیه زمان، آیت الله خامنه ای حفظه الله رقم خورد.
آری، اگر تقدیر إرجعی بر نفس مطمئنه نبود، سردار حاج قاسم سلیمانی نزد ما میبود و همچنان خاری زهر آگین بر چشم و دل اشقیاء عالم بود. و چه افتخاری برای او بالاتر از اینکه به دست شقیترین آحاد بشر؛ یعنی طاغوت اعظم، به استقبال خطاب إرجعی رفت. و چه بد معاملهای برای شیطان بزرگ بود که با این جنایت، خود را تحقیر کرد و این تحقیر در تاریخ خواهد ماند؛ اگر چه چند روزی بر این جهل مقدسش غرّ میشود و مباهات میکند. پس بر این جنایت، افتخاری نیست. چنانکه جرأت اعلام آن را خود نداشت.
بار دیگر، استکبار جهانی با این حماقت خونبار خود، نه فقط بر ملت ایران که بر جهانیان آشکار ساخت که چرا چهل سال است که امامین انقلاب، خمینی و خامنه ای، آمریکا را شیطان بزرگ و دشمن بشریت میخوانند. بی تردید، خون پاک شهدای بزرگی چون حاج قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس وهمرزمانش در تحقق این آگاهی تاریخی مردمان جهان، تأثیر گذار است. خوشا به سعادتشان که عاش سعیداً و مات سعیداً.
موسی نجفی در این زمینه یادداشتی را منتشر کرده است که در ذیل تقدیم می گردد: استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی محبوبیت و حضور ملی امامقلی خان و سردار قاسم سلیمانی یک «عیار و نشانه» است؛ اینها نماد و سمبل زنده و شفاف ارزش ها و عظمتها برای جامعه و ملتی هستند که در معرض تحول و انحطاط واقع شده است.
کمتر کسی است که از ذکر دلاوریها و مدیریت و توانمندیهای این سردار فاتح فتنه استعمار در سوریه و عراق مطلبی نقل نکند؛ شایستگیها و عزتی که این مرد حماسه ساز به کشور داد انسان را به یاد مرد بزرگ تاریخ ساز دیگر که ۴۰۰ سال قبل می زیسته و به نوعی افتخاراتی مشابه را آفریده میاندازد؛ این بزرگ مرد سردار امامقلی خان پسر الله وردیخان سپهسالار شجاع عصر صفویه و قهرمان مبارزه با متجاوزین عثمانی و استعمارگران پرتغالی است.
بی مناسبت نیست با مقایسه این دو سردار معاصر و صفوی با سرداری به مراتب والاتر و عالیتر از آنها یعنی مالک اشتر نخعی به نوعی به فهم زمانه و سیاست روز برسیم؛ مطلب مهمی که تبلیغات بیگانه امروز مدام در پی القای تصویری مبهم و ساختگی و غیر شفاف از آن هستند تا ملت دوباره راه را گم کند.
اما اگر بخواهیم مقایسه و تطبیق تاریخی خود را عمیقتر کنیم، بایستی صورت مسئله را وسیعتر ببینیم. چرا؟
چون به نظر میرسد این دو سردار لایق ماحصل و برایند اعتلا و عزت طلبی و شایسته سالاری زمان خود بودند، یکی حاصل سیاستهای مدبرانه و کارساز و توسعه متوازن عصر شاه عباسی و دیگری فرزند خلف انقلاب اسلامی و شکوفایی و رشد ایران در رهبری عزت مندانه آیت الله خامنه ای است.
به احتمال قریب به یقین این دو نفر، دو نمونه عالی از نسل عظمت و سرفرازی و عمق فرهنگ و سیاستهای عصری هستند که آن عصر و دوره به آنان مجال ترقی و رشد و نقش آفرینی تا چنین سطحی را میدهد؛ وگرنه در دوره انحطاط اگر چنین شخصیتهایی هم باشند، مجال بروز و حضور و حماسه و عرض اندام را نمییابند.
چنانکه از این دو نفر عظیمتر و بزرگتر سردار پرافتخار اسلام، مالک اشتر نخعی است که در ظل خورشید ولایت، حضرت علی علیه السلام اوج گرفت و درخشید و وا اسفا از درسهای تاریخ که وقتی امام علی علیه السلام و نظام علوی در تاریخ رخ پنهان نمود، سرداری در ابعاد و عظمت مالک اشتر هم در صفحه تاریخ دیده نشد!
از مقایسه تاریخی (با ۴ قرن فاصله) این دو سردار میتوان نکات جالبی را دریافت:
اول: تشابه جالب این است که در کارنامه افتخارات نظامی امامقلی خان به غیر از فتح هرمز و پایان دادن به سلطه ۱۱۷ ساله استعمارگران پرتغالی در جزیره و تنگه استرتژیک هرمز و آزاد سازی و پاک سازی گمبرون (بندر عباس) و قشم و تسخیر بصره سوابق دیگری هم وجود دارد و آن زمانی است که محمد پاشا وزیر اعظم عثمانی به سال ۱۰۲۵ قمری با یکصد هزار نیروی جنگی به قصد تصرف قلعه ایروان به ایران تجاوز نمود، امامقلی خان به همراه قرچقای خان سپهسالار لشکر ایران توانست شکست خفت باری به ترکان عثمانی بدهد؛ از این نظر تجربه جنگی سردار عصر صفوی با سردار عصر انقلاب اسلامی در مقابل همسایه متجاوز غربی (عثمانی دیروز و بعثی های امروز) مشابه است.
دوم: امامقلی خان حدود سی هزار نفر نیروی جنگی تحت امر خود داشته که حساب و کتاب و امورات و کارشان را خودش رسیدگی می کرده و هر وقت کشور را خطری بزرگ تهدید می نموده این نیروی جان بر کف وارد عمل می شده (بگذریم از این نکته که همین نیرو و قدرت باعث وحشت جانشینان نالایق شاه عباس شده در قتل سردار تعجیل کردند!!) شاید به نوعی تشابه تاریخی با سپاه قدس و سپاه پاسداران دیده شود!!
سوم: تجربه جنگی با همسایه متجاوز غربی (عثمانی و بعثیها) به هر دو سردار تجربه و آزمون و کارآموزگی داد که توانستند در مقابل زیاده خواهیهای خارجی یعنی استعمارگران اسپانیایی و پرتغالی دیروز و امریکا و انگلیس و اروپای امروز سدی محکم ایجاد نمایند.
چهارم: محبوبیت و حضور ملی این دو سردار یک «عیار و نشانه» است؛ اینها نماد و سمبل زنده و شفاف ارزشها و عظمتها برای جامعه و ملتی هستند که در معرض تحول و انحطاط واقع شده است؛ تا این سرداران برای مردم، «قهرمان ملی» محسوب میشوند، این بدان معناست که هنوز «انحطاط» غلبه نکرده است و اعضای رئیسه جامعه (یعنی مغز و قلب) سالمند و مسیر حرکت آن ملت در کل درست است؛ هرچند در جزئیات حرف و حدیثها زیاد باشد.
در این زمینه یادداشت حجت الاسلام محسن الویری را تقدیم می کنیم: امروز بار دیگر مردی آسمانی که تنها ۶۳ بهار به خود دیده بود، کولهبار عزت و شجاعت و غیرت و مردانگی و شرافت و حقطلبی و خداگونگی خود را نزد ما زمینیان به یادگار گذاشت، کالبد تن رها کرد، به دنیا خندید و رفت.
میلیونها انسان وارسته حقجو به ویژه در میان آحاد امت اسلامی از لحظه شنیدن این خبر با دلی شکسته و دیدهای اشکبار و بغضی بر گلو نشسته و قلبی داغدار با آمیختهای از اندوه و حسرت و حس انتقام و نفرت فزاینده از «شقیترین آحاد بشر» و اتباع و اذنابش همراه شدند.
او به مصداق آیههای ۱۶۹ تا ۱۷۱ سوره مبارکه آلعمران، اکنون زنده و روزیخورِ خوان رحمت خدا و خوشحال از دهش اوست، اما روشن است که سنگینی فراق این مردان بزرگ را نمیتوان آسان بر دوش کشید. مردم عزیز و نجیب ما بارها در دوره پرشور و حماسه انقلاب از این دست تجربهها داشتهاند و آن چه از تاریخ در این باره میتوان سراغ داد، بسیار بیشتر از آن است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام با شنیدن خبر شهادت مالک اشتر گفت:
انا لله و انا الیه راجعون، و الحمد لله رب العالمین، اللهم إنی احتسبه عندک، فإن موته من مصائب الدهر … (الغارات، ج ۱، ص ۲۶۴)
همانا ما از خداییم و همانا ما بازگشتکنندگان به سوی اوییم، و سپاس پروردگار جهانیان را باد، بار خدایا من در این (مصیبت شهادت مالک اشتر) به خشنودی تو بسنده میکنم، مرگ او از مصیبتهای روزگار بود...
و نیز گروهی از بزرگان قبیله نخع گزارش کردهاند که پس از رسیدن خبر شهادت مالک اشتر، وقتی بر علی وارد شدیم:
فجعل یتلهف و یتأسف علیه و یقول: لله در مالک، و ما مالک، لو کان جبلا لکان فندا و لو کان حجرا لکان صلدا … (الغارات، ج ۱، ص ۲۶۵)
شروع به حسرت و دریغ خوردن و تأسف کرد و میگفت: کارهای نیک مالک برای خدا باد، اگر او را کوه بشمریم، کوهی بیهمتا بود و اگر او را سنگ بشمریم سنگی سخت و استوار بود...
در گزارشی دیگر آمده است که نشانههای این اندوه و تأسف و تحسر تا مدتها در چهره علی علیه السلام دیده میشد. (الغارات، ج ۱، صص ۲۶۵ ۲۶۶)
این تلخیها و سختیها و دلشکستگیها و زیانهای نبودن مردان بزرگ را نمیتوان کم انگاشت، اما تاریخ نشان داده است که سرنوشت بشر را در لحظه روی دادن این تلخیها نمینویسند، اگر جز این بود با شهادت امام حسین علیه السلام تاریخ مبارزه حق و باطل باید به پایان میرسید.
روی دیگر سکه شهادت، حیاتبخشی آن است. خون شهیدان ما در ایام پیروزی انقلاب، اراده مردم عزیزمان را برای مبارزه استوارتر ساخت و خون شهیدان مظلوم ایام دفاع مقدس بر انسجام و عزم ما برای ایستادن در برابر ظلم جهانی افزود. و اینک شهادت حاج قاسم سلیمانی در گسترهای فراتر از مرزهای ایران و همراه با نماد مقاومت و استکبارستیزی و ارتجاعستیزی مردم عراق ابومهدی المهندس نوید بخش انسجام و استواری ارادهها و دمیده شدن خونی تازه در رگ امت اسلامی است.
همان گونه که تا کنون و به گواهی صدها نمونه تاریخی خون شهیدان همواره و هر چند در بلند مدت، راه رسیدن به مقصد را آسان کرده است، اکنون نیز یقین داریم امت اسلامی راه دشوار پیش روی خود را به برکت خون این شهیدان به انجامی نیکو خواهد رسید. شاید یکی از دلالتهای مفهوم زنده بودن شهیدان که دو بار در قرآن به آن اشاره شده است، همین باشد که خون آنها در مقیاسی بسیار وسیعتر به جامعه حیات میبخشد.
امروز امت اسلامی وارد دورهای جدید از حیات بالنده خود شد و اعلام کرد که میداند برای کامیابی در مبارزه با جبهه باطل و نظام سلطه کور و خونریز و ددمنش جهانی، باید بهای آن را پرداخت، ارزش خواستههای مردم را با بهایی که برای آن میپردازند میتوان شناخت. خون پاک شهید حاج قاسم و شهید ابومهدی، بهایی است که امت اسلامی برای مرحله جدید مبارزه خود در طبق اخلاص هدیه کرد.
تجربه نشان داده است که برای حفظ خون شهیدان نمیتوان تنها به ساختارها امید بست، وظیفه هر یک از ماست که به نوبه خود و در قلمرو نفوذ و دخالت خود نگذاریم که خون این شهید بزرگ امت اسلامی هدر رود./504/422/ح
آفرین بر شما