vasael.ir

کد خبر: ۱۵۵۵۷
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۳۹۸ - ۱۹:۰۱ - 18 December 2019

مرجع تشخیص مصداق غنای حرام از غیر حرام / رهبر انقلاب، اطراب را خارج از معنای غنا می‌داند

وسائل ـ آیت الله مبلغی با اشاره به اینکه برخی فقیهان «طرب‌انگیز بودن» را از مؤلفه‌های غنا برشمردند، گفت: به نظر رهبری، این ارتباط بین طرب‌انگیز بودن و غنا که از سوی فقیهان صورت گرفته منجر به ابهام شده است و طرب‌انگیز بودن دخلی در مفهوم غنا ندارد و اطراب، مناط و ملاک برای حرمت نیست. ایشان با مفهوم‌یابی طرب در دیگر کتب لغویون ثابت می‌کند که طرب، خود یک مفهوم دیگری داشته و در معنای غنا مدخلیتی ندارد.

به گزارش خبرنگار وسائل، بحث از غنا در باب مکاسب این است که رهبری، اطراب را خارج از معنای غنا می‌داند / مرجع برای تشخیص مصداق غنای حرام از غیر حرامببینیم معاملۀ با غناء چگونه است؟ مثل اینکه کسی ­را برای آوازخوانی یا نوازندگی اجیر کنند. یا کسی جنسی را به دیگری بفروشد و ثمن آن را خوانندگی یا نوازندگی قرار دهد. بحث این است که آیا این معامله جایز است یا محّرم؟ و آیا معاملۀ صحیح است یا باطل؟ لکن برای اینکه بتوانیم به حرمت معامله حکم کنیم، باید اوّل حرمت غنا معلوم شود.

 

مبحث اول: معنای غنا

غنا به دو معنا استعمال می‌شو­د: ۱. معنای عام غناء (معنای لغوی): غنا عبارت است از هر آنچه­ به شکل آواز ادا ‌شود. ارکان آواز عبارت است از: کشیدن صدا با برخی زیر و بم‌ها و فراز و فرودهای آوایی، که به آن ترجیع(۱) می‌گویند.

توضیح: بیان مطلب گاه به نحو تکلّم است؛ مثل حرف زدن، و گاه با تکیه به صوت به نحو آواز است؛ مثل کسی­ که روی منبر، با تکیه به صوت حرف می‌زند. یا کسی­ که با خودش زمزمه می‌کند. یا کودکی که آواز می­‌خواند؛ این معنای عام غنا است.

۲. معنای خاص غنا (معنای عرفی): معنای دیگر برای غنا در استعمالات رایج، آواز به نحو خاص است. آوازی‌­که با زیر و بم، قاعده و قانون و اسلوب خاصّی خوانده می‌شود. این هم استعمال دیگر برای غناست که معادل فارسی آن خوانندگی است؛ مغنّی یعنی خواننده، ولی به هر کسی­ که صدایش را بلند کند و آواز بخواند خواننده نمی‌گویند.

این معنا نزد مردم روشن است؛ زیرا خوانندگی و آوازخوانی مفهومی عرفی است؛ مثلاً کسی به مؤذّن، آوازخوان نمی‌گوید؛ با اینکه غنای به معنای اوّل بر اذان هم صدق می‌کند. همچنین مردم کسی که قرآن را با صوت معمولی یا با زمزمه می‌خواند، آوازخوان نمی‌گویند. بنابراین غنای به معنای دوّم، بر این نحو خواندن صدق نمی‌کند، اما معنای اوّل بر آن صدق می‌کند؛ چون دارای ترجیع است. پس این دو معنا به این کیفیّت قابل تفکیک از هم است. 

آنچه ­محل بحث است غنای به معنای دوّم است. به دلیل اینکه غنا، اگرچه به معنای لغوی هم استعمال می‌شود، امّا در استعمال رایج عرف، جز معنای دوّم به ذهن متبادر نمی‌شود؛ یعنی این معنای دوم، آن‌قدر در بین مردم و استعمالات مردم رایج است که وقتی این کلمه به کار می‌رود، ذهن مستمع اصلاً به آن معنای اصلی متوجّه نمی‌شود.


 
قیودی ­که متقوّم مفهوم غنای به معنای دوم نیست

برای اینکه این معنا قابل تمییز باشد و بتوانیم در موارد مشکوک آن را جدا کنیم، بعضی از قیود سلبی را بیان می­‌کنیم و این قیود را از غنا سلب می‌کنیم.

۱. صوت نیکو: آوازخوانی و صدق معنای غناء، متقوّم به صدای خوب نیست. بعضی از آوازخوان­‌ها صدای‌شان خوب است، بعضی صدای‌شان متوسط و بعضی صدای‌شان بد است. آواز­خوانی بر همه اینها صدق می‌کند، ولو صدا بد باشد.

۲. انطباق با دستگاه‌­های موسیقی: انطباق با دستگاه­‌های موسیقی، ملاک و مناط صدق و عدم صدق آوازخوانی نیست. به خاطر اینکه هر صوتی ­که از حنجرۀ انسان خارج می‌شود، ولو غناء هم نباشد، با یکی از مقامات موسیقی همراه است؛ یعنی هر صدایی که مدّ و ترجیعی دارد (غنای به معنای اوّل) حتماً داخل در یکی از دستگاه­‌های موسیقی است. مثلاً اذان استاد مؤذّن‌زاده بر اساس یکی از مقام‌­های دستگاه موسیقی است. پس ملاک، انطباق با دستگاه‌­های موسیقی نیست.

۳. اطراب به معنای طرب انگیز بودن: مقوّم معنای غناء طرب انگیز بودن نیست.

توضیح: سه معنا برای طرب بیان شده است: الف) طرب به معنای فرح یا شدّت فرح است. ب) طرب به معنای حالت خفتی است­ که در انسان از فرح یا از حزن حاصل می‌شود. انسان وقتی خرسند و خوشحال می‌شود، یک حالت سبکی و خفتی در خود احساس می‌کند. عین همین خفّت در حالت حزن هم هست. وقتی انسان از یک حادثه‌ای غمگین می‌شود، یک حالت خاصی، از قبیل بی­تابی و ناآرامی در خود احساس می‌کند؛ به این حالت خفّت و ناآرامی طرب می­‌گویند. در معنای اول، طرَب، مخصوص فرح است، اما بنابر معنای دوم، مشترک بین فرح و حزن است.

ج) طرب، آن خفّتی است که در روح حاصل می­ شود. البته نه هر خفّتی، بلکه آن حالت اوج ناآرامی و بی‌قراری را طرب می‌گویند؛ خواه این بی‌قراری ناشی از فرح باشد یا ناشی از حزن. مفهوم غناء متقوّمِ به اطراب به معنای طرب‌انگیز بودن نیست. چه طَرَب به معنای خصوصِ فرح و چه اعمّ از فرح و حزن یا به معنای حالتِ بی‌قراری و بی‌تابی باشد؛ بر آوازخوانی غناء صدق می‌کند، اعمّ از اینکه مطرب باشد یا مطرب نباشد.

گاهی غنا و آوازخوانی اطرابِ شأنی دارد، و گاهی ندارد. در مورد اطراب فعلی نیز واضح است که خیلی از موارد اصلاً طربی به وجود نمی‌آورد. بسیاری از آوازها که انسان برای خودش می‌خواند، نه در خود او و نه در دیگری هیچ طربی ایجاد نمی‌کند. اطرابِ شأنی هم ایجاد نمی‌کند، خیلی از انواع خواندن­‌ها هست که ممکن است در دل اثر گذارد و انسان خوشش بیاید، امّا این خوش‌آمدن غیر از آن خفّتی است که در اثر شدت فرح یا حزن ایجاد می­‌شود. پس با اینکه غنای عرفی بر آن صدق می‌کند، این حالت اطراب در آن نیست.

۴. متناسب با مجالس اهل لهو و فسوق: آواز­خوانی در مجالس لهو و فسوق با آوازخوانی در غیر مجالس لهو و فسوق تفاوتی ندارد. ممکن است شخصی غزلی از حافظ بخواند و شنوندگان به عالم معنا توجّه کنند و ممکن است همین شخص در مجلس دیگری همین آواز و همین غزل را بخواند و دیگران کف بزنند و برقصند. بنابراین مقوّم معنای غناء این نیست که مخصوص مجالس لهو و فسوق یا متناسب با مجالس لهو باشد.

۵. نظم موسیقایی داشتن: هر صدایی­ که از حنجرۀ انسان خارج بشود -که همان معنای لغوی غنا بر آن صدق کند و مدّ و ترجیع داشته باشد- خارج از یکی از اشکال موسیقایی نیست؛ لکن نظم موسیقایی چیز دیگری است. نظم موسیقایی این است که کسی آهنگی را طبق دستگاه و مقامی شروع کند و به روال صحیح آن تا آخر آواز پیش ببرد؛ این را می‌گویند نظم موسیقایی که اگر خلاف این رفتار کند، اهل موسیقی آن را زشت می‌شمرند.

البته این مطلب در عرف‌­های مختلف، متفاوت است: در موسیقیِ ایرانی به یک صورت، و در موسیقی عربی به­گونه­ دیگر است؛ هرچند مقامات در همۀ دنیا یکسان است، آوازها از این مقاماتِ گوناگون خارج نیست. امّا نظم موسیقایی در جاهای مختلف، متفاوت است. پس نظم موسیقایی غیر از این است که این آهنگ و آواز بر بخشی از این دستگاه‌­های موسیقی تطبیق کند.

غنا متقوّمِ به این نیست که حتماً نظم موسیقایی داشته باشد. ممکن است کسی دو گونه آواز بخواند: یکی آوازی‌­که گفته می­‌شود بر طبق ضابطه و نظم و میزان خوانده و دیگری آوازی که می‌گویند خارج خوانده است؛ یعنی از آن نظم موسیقایی خارج شده است. بنابراین نظم موسیقایی هم جزو مقوّمات حدّ غنا نیست.

۶. تقارن آواز با آلات موسیقی: شرط صدقِ غنا این نیست که حتماً با ساز همراه باشد؛ همچنان که این آلات موسیقایی غالباً - نه همیشه - بدون چنین آوازی نواخته نمی‌شود. بیشتر کسانی که آلات موسیقی را به ­کار می‌برند، آنها را با آواز به­‌‌کار می‌برند. البته گاهی هم از آنها بدون آواز استفاده می‌شود.

۷. مقارن بودن با کلام: صدق غنا متوقف بر داشتن کلام نیست. غناء می‌تواند با کلام باشد و می­‌تواند بدون کلام باشد؛ یعنی همین شخصی که آواز می‌خواند، گاهی طبق این آواز شعری را می‌خواند و گاهی هم فقط زمزمه می‌کند، بدون اینکه کلامی با آن همراه باشد.

۸. باطل بودن کلام: باطل بودن کلام هم دخالتی در مفهوم غنا ندارد. ممکن است غنا، کلام حق باشد، یا باطل. در هر دو صورت آوازخوانی و غنا صدق می‌کند. بنابراین اگر کسی با همین دستگاه­‌ها و شیوۀ خاصی که به آن آواز­خوانی می‌گوییم، شعر خوب، حدیث یا نوحه‌­ای بخواند، این غناست و اگر هم شعر باطل و شهوت‌انگیز بخواند، آن هم غناست.

همۀ این امور، اخصّ از مفهوم غناست و مفهوم غنا متقوّم به اینها نیست. بنابراین مراد از غنا در استعمالات، همین چیزی است که ما در فارسی از کلمۀ آوازخوانی یا آوازه­‌خوانی، با این خصوصیّاتی که ذکر شد، می‌فهمیم.


مبحث دوم: حرمت غنا

غنا که عبارت است از آواز‌خوانی، در صورتی­ که مضل عن سبیل الله باشد، حرام است. بنابراین دو گونه غنا داریم: یک غنا، غنای حلال است که غیر لهوی مضل است. یک غنا، غنای حرام است و آن عبارت است از غنای لهوی مضلّ.
 
توضیحی در مورد قیود مؤثر در غنای محرّم

۱. ملهی بودن

لهو عبارت است از: آن چیزی­ که انسان را سرگرم کند و از امری غافل نماید. البته نمی­‌توان گفت هر لهوی حرام است، بلکه لهوی که موجب اضلال مردم باشد، حرام است. مثلاً انسان که اشتغال ذهنی دارد یا مصیبتی بر او وارد آمده، یا گرفتاری و نگرانی‌ دارد، با شنیندن آوازی سرگرم شده، از آن ناراحتی و خیالات غافل می‌شود. یا با تماشای فیلمی از چیزهای دیگر غافل می­‌شود. این آهنگ و فیلم لهو است، اما حرام نیست.


۲. اضلال عن سبیل الله

اضلال به معنای گمراه شدن از صراط مستقیم است؛ اعم از انحراف از عقیده­ یا عمل صحیح.

اضلال اعتقادی: یعنی انسان را نسبت به معارف دینی دچار تردید و شبهه کند و حالت بی‌تفاوتی در انسان به وجود آورد که در بسیاری از مواردِ غناء، این معنا وجود دارد.

مثلاً کسی سرگرم به این ملاهی می‌شود و به تدریج ذهنیّات او عوض می‌شود؛ چه بسا اتفاق می‌افتد، وقتی انسان در حالت عادی است، بر اساس گرایش‌­های روحی و فکری‌­اش با مسجد، مؤمنین و با فضای دینی سروکار دارد و یک عقاید و گرایش روحی و فکری‌ نسبت به دین دارد و وقتی در امور لهوی غرق شد، به تدریج آن عقاید عوض می‌شود و انسان را منحرف می‌کند. پس اضلال عن سبیل الله یعنی اضلال در اصول و در عقاید.


اضلال عملی (اضلال در عمل و در فروع ): یعنی انسان را به محرّم وا دارد، یا در او حالت بی‌مبالاتی نسبت به گناه به وجود آورد. در حقیقت یکی از خطرات بزرگ غنا و موسیقیِ مضل همین است که انسان را نسبت به حقایق بی‌اعتنا، و نسبت به گناه بی‌تفاوت می­‌کند.


نکاتی در مورد اضلال

الف) نحوه­ اضلال در غنا

ممکن است ضلال غنا به سه نحو باشد: یک ـ مضمون کلمات آن موجب گمراهی ­شود؛ مانند اینکه مضمون آوازی، انسان را به شراب­خواری یا بی­‌حجابی بکشاند، یا اینکه از عمل خیری باز ‌دارد یا موجب شود اعتقادات حق جای‌شان را به اعتقادات باطل دهد. (مکاسب محرمه، ج۲۸۶، ص۴)

دو ـ آهنگ به­‌گونه‌­ای باشد که انسان را به گناه وادارد؛ مثل آهنگی که اختصاص به رقص محرّم داشته باشد. یا آوازی که انسان را به شهوت وادار می‌کند.

سه ـ اوضاع و احوال و شرایط گوناگون دیگر موجب اضلال است؛ مثلاً در خواننده خصوصیّتی است که إلهاء عن سبیل الله می‌کند؛ مانند اینکه خواننده، زنی باشد که با وضع و حالش موجب گمراهی ­شود؛ هرچند اشعارش گناه‌­آفرین نباشد یا لحن و آهنگش آهنگ معمولی باشد. امّا چون خصوصیّت او، به ­‌گونه‌­ای است که خواندن او موجب تحریک شهوت و افتادن به گناه است، موجب اضلال می­‌شود.


ب) معیار در حرمت، اضلال شأنی است نه فعلی

گاهی آوازی برای کسی مضلّ عن سبیل الله است، امّا برای دیگری نه؛ چراکه ممکن است تقوا و مراقبتش زیاد باشد و این چیزها در او اثر نگذارد یا اینکه زیاد شنیده و برایش عادی شده باشد؛ یعنی برای او مهیج و محرک نباشد. یا به دلیل دیگری باشد. بنابراین افراد مختلف‌اند. آیا حکم غناء نسبت به این­گونه افراد مختلف است؟

در شمول حرمت نسبت به این دو شخص و بین این دو حالت تفاوتی نیست. نمی‌توان گفت که اضلال در مورد کسی که فعلاً تحقّق پیدا می‌کند، حرام و در مورد کسی که فعلاً تحقّق پیدا نمی‌کند، حلال است. (مکاسب محرمه، ج۲۹۶، ص۵)

 
قیودی­ که در معنای غنای محرّم دخیل نیست

۱. طرب­‌انگیز بودن: طرب‌انگیز بودن، نه تنها مقوم مفهوم غنا نیست، بلکه ملاک حرمت غنا هم نیست؛ یعنی این حالت نفسانی و خفّتی که از شنیدن غنا برای انسان حاصل می‌شود، مطلقاً ملاک حرمت نیست. گاهی دیدن بعضی مناظر در نفس انسان بیش از حالت فرح، غنا ایجاد طرب می‌کند و گاهی بعضی مناظر حالت حزنی ایجاد می‌کند که از هر غنای حزن‌انگیزی تأثیرش بیشتر است.

گاهی روضه‌خوانی با روضه‌اش چنان مستمع را از حال طبیعی خارج می‌­کند که او بی‌اختیار خودش را می‌زند. این همان طَرَب است. یا گاهی لطیفه‌ای تعریف می‌شود و چنان روی شنونده اثر می­‌گذارد که نمی‌­تواند خود را کنترل کند و به شدت می­‌خندد. پس نه خود این طرب حرام است، نه به طریق اولی صوتی که چنین حالتی را ایجاد کند، حرام است.

۲. ریتم تند داشتن: ریتمِ تند شاخص غنای محرّم نیست.

۳. قصد تفریح: اگر غنا لهوی شد، شنیدن آن، چه به قصد تفریح باشد و چه نباشد و چه به قصد پرکردن اوقات فراغت باشد و چه نباشد، حرام است.

۴. شدت و ضعف تأثیر غنا در لهویت: اگر یکی از عناصر تشکیل‌دهندۀ غنا که عبارت است از صوت، کلام و خواننده، موجب لهو شد، این غنا حرام است. بنابراین، کمتر یا بیشتر تأثیر داشتن یکی، یا تأثیر نداشتن دیگری، تأثیری در آن مجموع محصّل ندارد.

۵. عدم تأثیر انگیزه: اگر غنای لهوی باشد، محرّم است؛ چه خواننده با انگیزه غنا و لهو بخواند و چه بدون آن.

 

مرجع برای تشخیص مصداق غنای حرام از غیر حرام

تشخیص این موضوع، مثل سایر موضوعات، با عرف است؛ یعنی بعد از آنکه به این نتیجه رسیدیم که غنای محرّم عبارت است از غنای لهوی مضلّ عن سبیل الله، تشخیص مصداق خارجیِ آن و اینکه آیا این آوازی که اجرا می‌شود، لهو مضلّ عن سبیل الله است یا نه، امری عرفی است.

گاهی علاوه بر تشخیص عرف (عرف عام)، تشخیص و احراز شخص مکلّف هم لازم است؛ مثلاً اگر خوانندگی یا نوازندگی در دستگاه موسیقی خاصی به تشخیص عرف، لهوی مضلّ باشد و انسان را به گناه تشجیع ‌کند، اگر مکلّف نمی‌داند که این غناء در همان دستگاه است یا نه، یعنی در تطبیق مصداق خارجی با آن موضوع که عرف تشخیص داده، شک ‌کند، اینجا طبعاً تشخیص با خود مکلّف است. اگر مکلّف تشخیص داد که این صوت مصداقی است برای همان موضوع محرم که عرف تشخیص داده بود، حرام می­‌شود و اگر شک کرد، بنا را بر حلّیت می­‌گذارد.

 

آیا صوت مرقص، مناط در حرمت غنا است؟

یکی از موارد واضح لهو مضلّ عن سبیل الله، صوتی است که شأناً مرقّص(۲) باشد.

نکته
لهوی بودن، منحصراً از آهنگ لهوی یا مضمون کلام لهوی ناشی نمی‌شود. بلکه شرایط و اوضاع و احوال، ملابسات و مقارنات، در اینکه صوتی لهوی یا غیرلهوی باشد، تأثیر می‌گذارد؛ مثلاً اگر کسی در مجلس دینی، غزلی از حافظ خواند و سپس همین غزل را در مجلسی با حضور زنان نامحرم و با برنامه­‌های فسق و فجور اجرا کرد، در مورد اول این آواز، لهوی مضل نیست، ولی در مورد دوم است؛ چراکه فضا آنجا به­ گونه‌­ای است که آواز، آوازِ لهوی می‌­شود.

این مطلب را می‌­توان به کلّ کشور تعمیم داد؛ چون رادیو و تلویزیون مربوط به کلّ کشور است، نه مجلس خاص. اگر فضای عمومی کشور به­ گونه‌­ای بود که به لهوی بودن این آهنگ کمک کرد، این می‌شود غنای لهوی و حرام و اگر به­ گونه‌­ای بود که به لهوی بودن این غناء، کمک نکرد، غنای لهوی نیست؛ اگرچه در هر دو صورت همان غنا باشد.

مثلاً در جمهوری اسلامی که همه چیز در جهت دین و خداست و فضا، فضای اسلامی است و جهت‌گیری دولت و آحاد ملّت، به طور عام دینی است با فضای طاغوتی و اشرافی‌گری و حکومت فاسد و رجال حکومتی فاسق که به تبع آن مردم هم نسبت به مسائل دین بی‌قید و لاابالی‌­اند، فرق می­‌کند؛ یعنی فضا در لهوی بودن یا لهوی نبودنِ این آواز یا این صدا تأثیر می‌گذارد.

 

رهبری، اطراب را خارج از معنای غنا می‌داند/ گرایش‌ها و رویکردهای عمومی در روش استنباط مؤثر است

 

در این زمینه مبحثی را از آیت الله مبلغی استاد درس خارج حوزه علمیه قم تقدیم می کنیم:

 

طرب انگیز بودن، خارج از معنای غناست

برخی فقیهان «طرب‌انگیز بودن» را از مؤلفه‌های غنا برشمرده‌اند که به نظر رهبری، این ارتباط بین طرب‌انگیز بودن و غنا که از سوی فقیهان صورت گرفته منجر به ابهام شده است و طرب‌انگیز بودن دخلی در مفهوم غنا ندارد و اطراب، مناط و ملاک برای حرمت نیست. ایشان با مفهوم‌یابی طرب در دیگر کتب لغویون ثابت می‌کند که طرب، خود یک مفهوم دیگری داشته و در معنای غنا مدخلیتی ندارد.

اصل دوم: محصور نماندن در لغت و ضرورت تحرک بر خاستگاه‌های چندگانه واژه به منظور نیل به هم‌افزایی تبینی آن.

از روش فقهی ایشان این‌طور استفاده می‌شود که این اصل در جایی که لغویون اختلاف کرده‌اند به گونه‌ای که ابهام در معنای واژه ایجاد شده و فضای فقهی نیز تحت تأثیر قرار گرفته است، باید رعایت شود. فقیه باید در این اختلاف‌ها منفعلانه عمل نکند بلکه با تمسک به این اصل و تکنیک، باید از چالش اجمال و ابهام در مفاهیم خارج شود.

در معنای غنائی که موضوع حرمت است قرار نیست کلمات لغویون را ردیف کنیم بعد بگوییم صار مجملاً و بعد با قدر متیقن‌گیری از این غنا، حکم الهی را تبیین کنیم. بلکه در این شرایط به عرف مراجعه کنیم اما نه برای تشخیص مفهوم بلکه نگاه می‌کنیم به مجموع استعمالاتی که اهل لغت، أهل عرف، اهل ادب و اهل فقه دارند تا اینکه مفهوم غناء روشن شود. به نظر ما راه در این شرایط منحصر در این است.

 

نگاه منفی مطلق به مفهوم لهو خطاست

استعمال زیاد برخی واژه‌ها در موارد منفی و تحریمی، باعث این می‌شود که فقیه و فقها با آن واژه با دید منفی نگاه کرده و با آن سلبی برخورد کنند. واژه لهو از این دسته واژگان است که حتی در نزد برخی، مناط حرمت واقع شده است.

رهبری از کنار این واژه به راحتی عبور نکرده بلکه تحلیلی دو لایه‌ای: واژگانی و گفتمانی ارائه کرده‌اند تا از سلبی اندیشی مطلب در اینگونه الفاظ محفوظ بماند. ایشان با تحلیل‌های خود به این نتیجه می‌رسد که مطلق لهو حرام نیست بلکه لهوی که از راه خدا انسان را باز دارد حرام است و موسیقی هر چند تماماً لهو است اما در صورتی این لهو حرام است که مقید به قید مذکور باشد./504/422/ح

 

تهیه و تنظیم: محرم آتش افروز

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۷:۵۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۷:۵۸
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۴۷
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۰:۳۳