vasael.ir

کد خبر: ۱۵۵۱۶
تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۳۹۸ - ۱۹:۰۶ - 11 December 2019
در نشست علمی نگرش‌های فلسفی به جنسیت و خانواده تبیین شد؛

خانواده در کشاکش خرد و خیال

وسائل ـ استاد دانشگاه امام صادق(ع) گفت: روابط انسانی پیچیدگی‌هایی دارد که با الگوهای الگوریتمی قابل حل نیست و داوری‌های ممکن است خطا داشته باشد لذا باید به گونه ای رفتار کنیم که مانند یک نهر روان همه بتوانند از فضایل اخلاقی بهره مند باشند.

به گزارش خبرنگار وسائل، نشست علمی نگرش هایخانواده در کشاکش خرد و خیال فلسفی به جنسیت و خانواده عصر روز سه شنبه ۱۹ آذرماه ۱۳۹۸ با حضور دکتر رضا اکبری استاد دانشگاه امام صادق(ع)، دکتر میثم سفید خوش استاد دانشگاه شهید بهشتی و دکتر زهرا داورپناه از مرکز تحقیقات زن و خانواده، دکتر مهدی اخوان دانشگاه علامه طباطبائی، دکتر مجید دهقان از مرکز تحقیقات زن و خانواده، دکتر علیرضا صیاد منصور از مرکز تحقیقات زن و خانواده برگزار شد.

در ابتدای این نشست دکتر اکبری به بیان نظرات خود با موضوع مسئله اخلاق در خانواده از منظر فلسفه اخلاق پرداخت و گفت: فضای فلسفه اخلاق در باب ملاک فعل اخلاقی بسیار متفاوت است در یک نگاه کلی می شود نظراتی را که در فلسفه اخلاق که ملاک فعل اخلاقی مطرح شده است را در دو قالب نظرات مسئله محور و نظرات فاعل محور عنوان کرد.

نظریات مسئله محور زمانی که وارد فلسفه اخلاق ‌می شود مسئله ای است که در یک موقعیت خاص به وجود می آید به عنوان مثال اتفاقی می افتد و شما با مسئله ای مواجه می شوید که باید اظهار نظری داشته باشید در آنجا بحث می کنند که شما با چه ملاک هایی باید تصمیم گیری کنید غالبا در اینجا دو کلان نظریه شاخص وجود دارد کلان نظریه غایت گرایی و کلان نظریه وظیفه گرا.

در اینجا تعبیر کلان نظریه را به کار برده ام چراکه در دل اینها نظریات متعددی را داریم نظریات فردگرایانه داریم که ملاک برای آن غایت مصلحت فردی است و نظریات جمع گرایانه را داریم که ملاک شما برای آن منافع و مصالحی است که برای جامعه وجود دارد برای این نظریات، مسئله برای‌شان موضوعیت دارد.

اما یک دسته کلان نظریه دیگری هم وجود دارد که در آن فاعل اخلاقی محور است بحث محور بودن فاعل اخلاقی در نظریات اخلاقی تاریخی بسیار قدیمی دارد که به زمان ارسطو باز می گردد و در دوره معاصر در فلسفه غرب مقداری مغفول مانده بود و در دهه چهل و پنجاه دوباره احیا شد.

 

ملاک این نظریات مسئله تعلیم و تربیت است

در این نظریات مسئله تعلیم و تربیت ملاک است که در سنت ما بسیار کار شده است و در الگوهایی که وجود دارد معمولا الگوهای فاعل محور است که معمولا به عنوان نظریات فضیلت گرایانه از آنها یاد می شود.

نظریاتی که فضیلت ها محور هستند و در کتب فلاسفه و فیلسوفان اخلاق اگر نظری داشته باشیم تلاش کرده اند تا توضیح دهند فضیلت چگونه است و چگونه حاصل می شود و چه موانعی در این راه وجود دارد اقسام فضیلت را توضیح می دهند و تلاش کرده اند که بگویند فضیلت تمام ابعاد وجودی انسان را در برمی‌گیرد.

در فضای معاصر نیز این مسئله به طور خیلی جدی مطرح می شود ما الگوهایی داریم که این نظرات را در قالب دینی مطرح کرده اند مثلا در مسیحیت، اسلام مطرح شده است و تلاش کرده ایم این فضایل را در خود شباهت سازی کنیم.

 

جدایی دین و اخلاق در مسئله فضیلت گرایی

در زمینه فضیلت گرایی الگوهای غیر دینی هم در دوران معاصر وجود داشته است اینکه معتقدند نباید اخلاق را با دین پیوند زد و بحث اخلاق باید جداگانه بحث شود اما بحث این است که وقتی ما می خواهیم در خانواده زیست اخلاقی داشته باشیم به صورت ناخواسته درگیر با این نظریات می شویم.

خیلی از افراد معتقدند که باید مسائل خانواده را حل کرد مثلا مسائلی که در بین افراد خانواده وجود دارد لذا مسائل را دسته بندی می کنند و معتقدند هر کدام از این مسائل را باید جداگانه بررسی کرد و یکسری الگوریتم های اخلاقی به افراد می دهند تا زیست اخلاقی داشته باشند دغدغه ای که در الگوهای مسئله محور وجود دارد افراد را دچار کمی استرس و مشکل می کنند و گرفتار یک مکالمه درونی با خود می کنند.

نکته بعدی که در الگوهای الگوریتمی وجود دارد، پیچیدگی فرایند ارتباط است و اگر ارتباطی شکل نمی گیرد به این دلیل است که می خواهیم الگوریتم ها را از بیرون به افراد یاد دهیم بنابراین من باید توانایی عاطفی و معرفتی در مواجهه با این الگوریتم را در نظر داشته باشم.

مشکل دیگری که در نظریات مسئله محور وجود دارد این است که به نوعی مغالطه کل گرایانه است یعنی مشکل شبیه سازی موقعیت های انسانی در خانواده همیشه وجود دارد. نگاه فضیلت گرایانه به ما می گوید در افراد باید یکسری از فضیلت ها را تربیت کنیم و این نگاه یک الگوی تدریجی و در حال حرکت است و یک الگوی بین نسلی و شبکه ای است و در این شبکه وظایف مهمی برعهده دارد.

 

وظیفه ما در مقابل فضایل اخلاقی 

ما باید فضائل اخلاقی را از نسلی به نسل دیگر منتقل کنیم و البته همانطور که در نگاه روایی خود داریم اقتضائات بین نسلی را هم رعایت کنیم اگر این تربیت اتفاق بیفتد ابعاد مختلف انسان را شامل می شود و شامل قسمت های زیادی هم می شود و هر فردی دسته بندی های خاص خودش را دارد. در نهایت در الگوهای فضیلت گرا ما الگو و دسته بندی خاصی نداریم.

روابط انسانی پیچیدگی هایی دارد که با الگوهای الگوریتمی قابل حل نیست و داوری ها ممکن است خطا داشته باشد لذا باید به گونه ای رفتار کنیم که مانند یک نهر روان همه بتوانند از آن بهره مند باشند.

ما در بحث هایی که می خواهیم انتزاعی کار کنیم بهتر است برای خود استعاره درست کنیم مثلا در خانواده چه کاری انجام دهیم که افراد در آن خانواده مانند گل شکوفا شوند یا استعاره همسفری دوستانه، ما در یک خانواده دوست همدیگر هستیم و یکسری اهدافی را محقق می کنیم. باید دوست هم باشیم و باید تلاش کنیم این استعاره ها را پیدا کنیم استعاره های ما اغلب خطی است مانند استعاره پیشرفت خانواده یعنی تنها به دنبال پیشرفت هستیم.

در چنین فضایی اگر بخواهیم به سمت فضیلت گرایی حرکت کنم بهتر است فضیلت هایی را بیابیم و بتوانیم در بین خانواده ها تعمیم دهیم مانند فضیلت مدیریت برخورد، فضیلت اعتماد به نفس، خودبرتربین و خود کوچک بین، احساس عدم درک و فهم رنج دیگران و در نهایت تلاش برای رفع مشکلات، همکاری، شجاعت انصاف دست و دلبازی عاقلانه، صداقت، مهربانی و…..

 

پیشنهادات

ما نیاز داریم این فضیلت ها را در خانواده‌ها منتقل کنیم تا خانواده ها احساس کنند یک ارتباط بین نسلی موثر جریان داشته باشد زمانی که از استمرار دین صحبت می کنیم یعنی استمرار دین در زندگی اجتماعی. در این ادبیات باید به روایات مراجعه کنیم و یک بار دیگر بازخوانی کنیم و قسمت های زیادی از روایات ما تعطیل است مثلا کتاب اصول کافی و بحث هایی که مربوط به معاشرت است یا بحث هایی که در مورد خانواده وجود دارد.

در نهایت اینکه، در چنین مراکزی با کمک به دانشجویان برای مسئله یابی موضوعات اقدام نمایند تا از این منظر به مسائل خانواده نگاه شود. کمک به کشور در تصمیم گیری های کلان کشوری داشته باشیم و کاری کنیم تا فضیلت ها در این سازمان ها و خانواده ها نهادینه گردد. قرار دادن فضایل در کتب درسی، شبیه سازی هایی در قالب نمایشنامه و داستان که جنبه های پنهان ذهن افراد را به فعلیت برساند.

 

خانواده در کشاکش خرد و خیال

 

در ادامه مراسم دکتر سفید خوش به موضوع خانواده در کشاکش ارزش های متعارض خرد و خیال پرداخت و اظهار داشت: این بحث از جهاتی نظری و از جهاتی چالش برانگیز است. «از هنگامی که سوفوکلس در نمایشنامه آنتیگونه نزاع بین کرئون و آنتیگونه را به عنوان نزاع بین قانون مردانه و قانون زنانه یا به روایت دیگر قانون انسانی و قانون الهی خواند کشاکش بزرگی میان خرد و خیال بر سر ارزش خانواده و الگوی آن آشکار شد.» در اینجا پرده برداری از تعارض خرد و خیال می کنم بر سر خانواده.

این کشاکش با حفظ ارزش خانواده و منطق طبیعی آن صورت می گیرد و به این ترتیب خانواده دو پاره نمی شود و در برابر چیزهای دیگر قرار نمی گیرد ولی در آنتیگونه سوفوکلس خانواده در برابر دولت قرار می گیرد. پیدایش ادیان ابراهیمی و شکل گیری سنت های راست ورزانه باطنی در این میان به تقابل میان خانواده بعد دیگری بخشیده است ادیان پیش از ادیان ابراهیمی یا به روایتی ادیان موسوی و حتی شکل اولیه دین یهود در ارتباط تنگاتنگ با خانواده و بسط ساده آن یعنی قوم و طایفه هویت داشتند و در نتیجه دینداری با حجیت پدران یا ابا و اجداد پیوندی ناگسستنی داشت.

به این ترتیب روح نه راهنمای مردم در زندگی خانوادگی بلکه تماشاگران عالم کلی به شهرهای خدایی و راهنمایان برای سفرهای معنوی شدند. تغییر پارادایمی که در تغییر معنای روح اتفاق افتاده فوق العاده اهمیت دارد. ارواح از طریق حضور در جهان مردگان حافظ خانواده می شدند کار اصلی آنها این بود و پیام هایی صادر می کردند و به یاری کاهنان و واسطه هایی تلاش می کردند ارزش خانواده و بسط اولیه اش را ضمانت کنند.

 

تعریف جامعه

یعنی خانواده ای که در این سه هزاره معاصر مطرح شده یک زمینه است که کسی باید در آن پرورش پیدا کند و تحویل به جایی داده شود این جای دیگر را جامعه خواندند حال این جامعه، جامعه مدنی باشد یا جامعه ایمانی؛ یعنی کار خانواده تربیت فرزند می شود که در نهایت ما جامعه ایمانی و مدنی خوبی داشته باشیم.

 

خانواده

فاصله گذاری میان خانه و شهر و حتی خانه شهر یا تعبیر شهر به خانه همگی از اشکال پایداری در برابر جامعه هستند در برابر هم ادیان و فلسفه ها کوشیده اند مفاهیم مهم خانواده را مانند مفهوم برادری، فرزندی و پدری شالوده شکنانه باز تعریف کنند که ارزش خانواده کمرنگ شود.

اکنون پرسش این است که در پس نزاع تسلیم خانواده به جامعه دولت دین و مانند آنچه نیروهایی نهفته اند ما الان متوجه شدیم نزاعی در این بین وجود دارد که هر دو طرف در آن فعال هستند دیدیم خانواده هم به تخریب جامعه می پردازد. در این سه هزاره، بنیادی برای تخریب جامعه وجود دارد همانطور که جامعه هم نیروهای بسیار متعددی برای به بند کشیدن خانواده و تحت کنترل گرفتن خانواده دارد.

 

خیال و خرد

دو بن خیال و خرد، در سنت فلسفی رایج خیال را بخشی از نفس حیوانی آدمی خوانده اند که در این بحث بسیار با اهمیت است و از همین رو آن را عضوی از جنس در تعریف آدمیان آورده اند و نه بخشی از فصل. به این ترتیب آدمی جانور خردمند خوانده شده است یا حیوان ناطق. خیال فصل ممیز انسانی است که عضویت از حیوانیت انسان است.

در پدیده دو پارگی آدمی نور نویی در وضعیت او افکنده می شود و بیش از همه روشن می شود که چرا کشمکش بر سر هر چیز تا این اندازه طبیعی است کشمکش بر سر خانواده از مهم ترین و زنده ترین این کشمکش ها است اکنون ادعای من این است که ما درباره تمام مسائل مهم هم نزد شخص خودمان و هم نزد جامعه فکری بیناذهنیتی اختلاف های بنیادین داریم یکی از منشأ های مهم اختلاف را من نه در استفاده درست و غلط از منطق بلکه از دوپاره بودن ساختار انسان می دانم.

 

نیروی خیال و نیروی خرد

آدمی در وضعیت دو پاره ای قراردارد نیروی خیال و نیروی خرد هر کدام به سمتی او را می کشند خرد نیروی محاسبه است و تشخیص دقیق، سنخیت علّی تعیین مکانیسم پایدار و همگی در تعیین امر کلی آشکار می شود امر کلی به دو شیوه بیان می شود یکی در بیان کلی های هستومند و دیگری در بیان کلی های بایسته این دو بنیاد خرد نظری و خرد عملی هستند. خرد با نیروی امر کلی در چارچوب دانش نظری و عملی شهر را می سازد.

آنهایی که معتقدند انسان ناطق است گفته اند انسان شهر است چون با خرد شهر ساخته می شود چون خرد نیروی محاسبه است و انسان جانور شهری است در تمام آثار ابن سینا هر جا صحبت از انسان است صحبت از شهر نیز می شود‌ چون انسان طبق تعریف حیوان ناطق است.

 

مبنای تقسیم شهر به فاضله و غیر فاضله

مبنای تقسیم شهر به فاضله و غیر فاضله توسط فیلسوفان سنتی می گوید که کدامیک بازنمای خرد و امر کلی هستند و کدام یک شکست امر کلی را رقم می زنند. طبیعیات به عنوان شاخه ای از خرد نظری در شهر وظیفه تعیین رابطه جنسی در چه شرایطی اتفاق بیفتد که مولود، بتواند در ساختار خردمندانه شهر در جای خوش قرار بگیرد.

افلاطون در رساله جمهور به صراحت می گوید بی انضباطی و بی عدالتی در شهر از آنجایی شروع می شود که روابط جنسی مطابق روابط کیهانی صورت نمی گیرد به لحاظ هنجاری تعیین خانواده توسط ارزش های نظام اخلاقی مبتنی بر دوگانه فاتح خیر و شر صورت می گیرد نظریه حد وسط که در ادبیات فلسفی سنتی چیرگی چشمگیری دارد یک نظریه ریاضیاتی است‌.

 

کارکرد خرد

به این ترتیب ما با کارکرد خرد به مثابه نیروی تنظیم دقیق ریاضیاتی آشنا می شویم هم به لحاظ هنجاری و هم به لحاظ آنکولوژیک بر اساس یک الگوی ریاضیاتی شکل می گیرد. اینجاست که یک پاره مهم از زندگی انسانی در نگاه سنت فلسفی حذف می شود انسانی که حیوان ناطق می شود بر اساس خردمندی تمام قضاوت های غریبی که از فیلسوفان سنتی درباره کودکان و زنان شنیده ایم از جمله که فیلسوف مهمی گفته است زن حیوان صامت است.

در این تعریف خیال و احساسات همه مربوط به حیوانیت است در تعبیر ملاهادی زمانی که گفته می شود زن حیوانی صامت است (صامت منظور کسی که حرف نمی زند) و صامت در برابر ناطق است یعنی خردمند نیست و چون خردمند نیست تربیت پذیر نیست و در نهایت در انسانیت او باید تردید داشت این جریان محصول به رسمیت شناختن نیروی خرد است.

 

خرد عملی

خرد عملی شامل اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن می شود و واژه ای که یونانی ها برای تدبیر منزل به کار می بردند (آیکونیاست) که در اصل به معنای اقتصاد است و چون در قدیم تنظیم اقتصاد بر عهده خانواده بوده از این واژه بهره می برده اند یعنی طراحی دخل و خرج خانواده به چه صورتی باید باشد.

فیلسوفان خانواده را از حیطه تأملات جدی دور کرده اند و تنها به چند آرمان و بایسته تاکید کرده‌اند مثلا فارابی در چند فصل با انواع بیان خردمندی تلاش می کند تا خانواده را خردمند جلوه دهد و این خانواده را بر پایه ارزش عقل نمودار می شود.

چنین خانواده ای مردسالار است در سنتی که گفته شده است اگر بگوییم مرد نماد عقل است و زن نماد عواطف‌. اگر بگوییم انسان حیوان ناطق است پس در نهایت در خانواده اولویت مطلق از آن امر مردانه است ولو اینکه زنی امر مردانه را انجام دهد یعنی محاسبات دقیق.

تمام ارزش ها هم بر اساس عقل رنگ‌ و‌ بویی متفاوت پیدا می کند تربیت در سنت فلسفی با صراحت تمام فیلسوفان تصریح کرده‌اند تربیت اولی مسئول آن پدر است چون تربیت اصولا امری عقلانی است و زنان در خانواده فرمانبران برنامه تربیتی مردان هستند در اینجا منظور ما پیامدهای تعریف های ما است.

 

نیروی خیال

مرحله بالاتر خیال است که در حیوانیت قرار دارد خیال ضامن تاریخ است چون زمان با خیال ارتباط دارد خیال ضامن ارتباط و رابطه است و عقل مستلزم ارتباط و رابطه نیست بلکه مستلزم ریاضیات است عنصر خیال عنصر حرکت سیال است و به رسمیت شمردن آن به رسمیت شمردن رابطه است پاره رابطه است و لحظه ای است که شما از تمایزهای دقیق صرف نظر می کنید.

 لذا اصل در خانواده روابط است و بر اساس عاطفه باشد و لذا بر این اساس ارزش های خانواده تغییر خواهد کرد کل مسائل به نحو دیگری نگریسته خواهد شد ولی به نظر می رسد عقل به هر نحوی می خواهد خانواده را تحت کنترل خود در بیاورد و دولت مدرن افراطی از نابود کردن خانواده است.‌

دولت مدرن با تمام انواعش چه دولت مدرن مارکسیستی چه دولت مدرن لیبرال برنامه های مفصل دارند که خانواده محور نباشد از قرن هفدهم برنامه تعلیم و تربیت همگانی به شما می گوید من ضامن هویت فرزندان شما هستم و باید تحت تعلیم من قرار گیرد.

 

خانواده در کشاکش خرد و خیال

دکتر داورپناه از مرکز تحقیقات زن و خانواده به موضوع تطورات خودآیینی از کانت تا فمینیسم پرداخت و گفت: در مباحث فلسفی و جنسیتی حوزه های مشترک زیادی در فضای غربی وجود دارد که فمینیست ها در این حوزه ها کار کرده اند یعنی فمینیست ها نیت سیاسی دارند و هدف مشخص دارند و در حوزه های مختلف ورود پیدا کرده اند و یکی از این حوزه ها فلسفه است و اینان با بسیاری از مباحث فلسفی مواجهه زنانه کردند و یا ناظر به مسائل زنان از نو جواب های خود را دادند.

 

خودآیینی

چرا فمینیست ها به خودآیینی می پردازند؟ اتونومی کلید واژه مشهوری در حوزه اخلاق، فلسفه غرب و سیاست است و از طرفی کانت هم پدر خودآیینی است. الان ما در اسناد خیلی عینی که وجود دارد خودآیینی را داریم و غالبا بحث خودآیینی بدنی است.

خود آیینی، واژه مناسبی است که به جای اتونومی به کار ببریم اتونومی بدین معناست که قانونی بر زندگی انسان حاکم است و این قانون برآمده از خودش است کانت معتقد بود تمام آدم ها عقلی دارند که می تواند خیر و شر را تشخیص دهد و خودش تصمیم بگیرد و اخلاقی زندگی کند.

چرا انسان باید خودآیینی باشد و دیگرآیین نباشد؟ چون حالت واکنشی است که انسان قانون را از حکومت دریافت می کند در حالی که این قانون باید از خود انسان برآید و با عقلی که خودش تشخیص بدهد.

افراد جامعه دو دسته هستند یک گروه اعضای جامعه هستند شهروندان می توانند خود آیین باشند ولی گروهی دیگر شهروند منفعل هستند که در جامعه زندگی می کنند ولی شهروند واقعی نیستند کسانی هستند که برای گذران زندگی وابسته به شهروندان واقعی هستند مثل زن ها، کودکان، فقرا و محجوران.

پس در واقع مرد صاحب شغل درآمد زا انسانی است که خودآیین هم زندگی می کند و کسی که اینها را ندارد خودآیینی زندگی نمی کند. فمینیست ها به خودآیینی بسیار توجه کردند به این خاطر که مسئله ای واقعی بود و به نظر می رسید که زن ها اختیار خودشان را ندارند و مداوم در معرض دیگر آیینی هستند.

دائم از زنان خواسته می شود که خود را قربانی کنند کسانی که پاسخ می دادند می گفتند زنان خودشان می خواهند و خودشان دوست دارند چراکه خودآیین انتخاب می کنند و این کار را انجام می دهند. تعدادی از فمینیست ها این پاسخ را پذیرفتند و یک تعداد نیز نپذیرفتند.

تقریبا دو مسیر کلی فمینیست ها پیدا کردند یک دسته طرفداران خود آیینی بودند و معتقد بودند زمانی محقق می شود که مردسالاری از بین برود یک گروه دیگر معتقد بودند که خودآیینی فرآیند و آرمان است که در شرایط مرد سالار نیز امکان تحقق دارد.

 

روند طی شده خودآیینی

در دهه ۱۹۷۰ به شدت رویکرد مثبت به خود آیینی وجود داشت و اینکه چه کاریی انجام دهیم تا زنان بیشتر به خود آیینی سوق داده شوند اما در دهه ۱۹۸۰ منتقد شدند و گفتند عواطف برای ما مهم است. از ۱۹۹۰ جمعی به وجود آمد که گفتند خودآیینی یک سری خوبی هایی دارد که زندگی زنانه را از وضعیت تحت ستم و دیگر آیینی کمی تعدیل کرده است؛ خیلی از نقدهایی که فمینیست ها به خود آیینی دارند در بستر کلی تر است.

بنابراین چالش ما این است که ما این مسائل را چگونه بحث کنیم که قابل صدق در جوامع مختلف باشد و با زندگی زنان واقعی تر باشد؟ ما بسیار در مورد استقلال و آزادی صحبت کرده ایم اما نسبت آن با زنان از منظر سیاسی بسیار کم کار کرده ایم و من فکر می کنم در جاهایی که با مشکلی مواجه می شویم از این نظر است که کم به آن موضوعات پرداخته ایم.

 

خانواده در کشاکش خرد و خیال

 

دکتر دهقان در ادامه نشست به موضوع خانواده به مثابه گروه یا نهاد پرداخت و خاطر نشان کرد: ابتدا از دیدگاه علوم اجتماعی به بحث خانواده و در نهایت از تاریخ فلسفه استفاده کنم این بحث را از دو منظر بررسی می کنم اینکه خانواده در فلسفه به نحو گروه دیده شده است یا به نحو نهاد؟ و فلسفه، خانواده را باید به نحو نهاد ببیند یا به نحو گروه؟ و چرا فلسفه به طور پیش فرض به یکی از این تعاریف گرایش دارد و پیامدهای این گرایش انحصاری چگونه است؟

 

تفاوت نهاد با گروه چیست؟

محتوای گروه آن چیزی است که ما به آن توافق کرده ایم و تعهد می دهیم نسبت به آنچه که توافق کرده ایم. در گروه ها محتوای از پیش تعیین شده وجود ندارد و محتوا را خود اعضای گروه مشخص می کنند و ضامن آن تعهد ابتدایی افراد است و تعهد بر بقا عامل دوم است که باید به آن توجه داشت.

اما نهاد، جمع اجتماعی است که گروه نیست و نقش ها از پیش تعیین شده است پس بر این اساس در گروه افراد داوطلبانه وارد می شوند و نقش ها را بر اساس سلایق خود تعیین می کنند و متعهد می شوند که نقش ها همانطور باقی بماند ولی در دسته دوم جمع ها، نقش ها از پیش تعیین شده است که نهاد می گوییم؛ نهادها جمع های اجتماعی هستند که براساس نیازهای خودشان تشکیل شده‌اند.

آنچه که در خانواده می بینیم و لمس می کنیم گروه نبوده بلکه نهاد بوده چراکه نقش ها بر این اساس از قبل تعیین و مشخص شده بودند مثل نقش پدری نقش مادری و نقش فرزندی. گروه تشکیل می دهیم و من بر سر محتوا با فردی که مثل خودم است توافق می کنم و باید فکر کنم ببینم می توانم بر سر این محتوا توافق کنم و آیا تعهد من می تواند تعهد مادام العمر باشد یا خیر؟

فلسفه نتوانسته خانواده را به شکل نهاد ببیند و آن را تقلیل به گروه می دهد و سپس تحلیل می کند چراکه فیلسوفان عمدتا فردگرا هستند و اتوریته معرفتی و اتوریته اخلاقی را نمی پذیرند مگر استثنائاتی که در بین فلاسفه وجود دارد.

در نهایت خانواده را گروه می دانستند از آن منظر که فردگرا بودند و اگر خانواده را نهاد می دیدند یعنی به سنت قائل بودند چراکه از سنت فراری بودند اگر خانواده گروه است به این دلیل است که مبانی آنها فردگرایی است.

همچنین در قسمت دوم نشست دکتر مهدی اخوان استدلال های مولر و لاندرو را که در سه مقاله مطرح شده است را مورد بحث و بررسی قرار داد و در پایان نیز دکتر صیاد منصور مقاله دوآلیسم جوهری جنسیت یافته را نقد کرد./501/241/ح

 

تهیه و تنظیم: سیفی

انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۷:۵۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۷:۵۸
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۴۷
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۰:۳۳