به گزارش خبرنگار وسائل، امام حسن عسکری(ع) یازدهمین امام شیعیان در سال ۲۳۲ هجری قمری چشم به جهان گشود، حضرت به مدت ۲ سال در سخت ترین شرایط و خفقان سیاسی، امامت و رهبری شیعیان را بر عهده گرفت.
امام حسن عسکری(ع) در دوران امامت پدر بزرگوارشان شاهد حوادث و برخوردهای شدید میان علویان و عباسیان بود. هرچند که آسیب و فشار دستگاه حکومت بر آنها زیاد بود، ولی شرایط سیاسی ـ اجتماعی جامعه، قیام مسلحانه را اقتضا نمیکرد؛ لذا امام هادی(ع) هیچگونه تحرکی در اینزمینه از خود نشان ندادند.
همچنین با توجه به همین جهات سیاسی، آن حضرت صلاح ندیدند که از قیامهای علوی همچون قیام محمدبن قاسم، یحییبن عمربن حسین و حسینبن زیدبن محمد حمایت علنی کنند. ولی بنیعباس از امام در وحشت و هراس بوده و او را به چشم یک رهبر اجتماعی بانفوذ مینگریستند.
نتیجه اینکه، امامحسن عسکری(ع) در دوران قبل از امامت خود شاهد فشار شدید سیاسی و اقتصادی بر امام هادی(ع) و شیعیان آن حضرت و نیز مبارزه، استقامت و پایداری سیاسی و عقیدتی آنها بود؛ مواردی که در دوران امامت آن حضرت تأثیر زیادی داشت. حضرت در سال ۲۴۳ با فشار متوکل عباسی به سامراء منتقل شد؛ چون تصوّر عباسیان این بود که ممکن است امامان، همانند سایر علویان، با داشتن هوادارانی چند دست به قیام بزنند.
از اینرو باید تحت کنترل قرار می گرفتند. شرایط موجود در این دوره، عملا قدرت مانوردهی و فعالیت های بیشتر را از حضرت گرفته بود، با این حال این بدان معنا نبود که امام حسن عسکری(ع) در حوزه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نمی پرداختند.نوشتار پیش روی، به بخشی از این فعالیت ها می پردازد.
فضای سیاسی، اجتماعی عصر امام عسکری
در این زمان شیعیان به صورت یک قدرت عظیم در عراق مطرح بودند و علناً با حاکمان عباسی مخالفت میکردند و حاکمان عباسی نیز، توجه و فشار خود را معطوف امامان (ع)شیعه و پیروان آنان کرده بودند. با چنین تصوری، با گسترش جاسوسان خود مراقب وضع زندگی امام (ع)بودند؛ حتی در زمان معتز امام (ع)بازداشت و روانه زندان شده بود و به «سعید حاجب» مأموریت داده بود تا امام (ع)را به سوی کوفه ببرد و در بین راه حضرت را به شهادت برساند ولی پس از سه روز همراهان وی، خود او را به هلاکت رساندند.
«مهتدی» هم تصمیم به قتل امام (ع)گرفت ولی موفق به اجرای آن نشد. از سوی دیگر، امام عسکری (ع)باید زمینه را برای امامت فرزندش و آمادگی مردم برای ورود به عصر غیبت را فراهم میکردند، که با فشار و محدودیتهای حاکمان عباسی کار بسیار دشواری بود البته این زمینه سازی از قبل توسط امامان گذشته انجام گرفته بود ولی در زمان امام عسکری (ع)جلوة بیشتری مییافت زیرا امام (ع)با وجود تأکید بر تولد حضرت مهدی (ع)، او را تنها به شیعیان و مریدان خاص نشان داده بود و تماس مستقیم شیعیان، با خود آن حضرت، روز به روز محدودتر و کمتر میشد.
فعالیت های فکری فرهنگی امام حسن عسکری
فضای دوران امام عسکری اجازه فعالیت های سیاسی را نمی داد از اینرو بهترین رویکرد، اقدامات فرهنگی بود. در این راستا، رسالهها و نامه هایی از امام حسن عسکری(ع) ثبت شده است که آنها را برای شیعیان، برخی مناطق شیعه نشین، یا افراد عادی فرستاده اند حتی زمانی که در حصر عباسیان بودند و در نامهها ضمن اشاره به معارف دینی و لزوم انجام احکام الهی، بسیاری از مسائل لازم و ضروری را یادآوری یا بر انجام برخی کارها پافشاری کرده اند که برای نمونه، میتوان از نامة امام عسکری (ع) به علی بن حسین بابویه اشاره نمود که امام در این نامه برای ایشان دعا نمودند و خداوند دعای ایشان را مستجاب نموده و شیخ صدوق را به او عطا کرده است.
بدون شک، یکی از دغدغههای اصلی امامان شیعه حفظ شیعان و تربیت نیرو بوده است امام عسکری (ع) با تأسیس مرکز علمی در پی تربیت نیرو بر آمده و شاگردان والامقام و ارجمندی تحویل جامعه داده اند مانند احمد بن اسحاق قمی، عثمان بن سعید عمری، حسین بن روح (هر دو از نواب اربعه امام زمان (ع) عبدا... بن جعفر حمیری مؤلف کتاب الغیبة و الحیرة از کارگزاران نواب اول ودوم بوده است.
البته هدف امام عسکری(ع) ضمن تشویق نشر دهندگان و نگهبانان فرهنگ اهل بیت علیه السلام، آنان را به مناطق مختلف شیعه نشین اعزام کرده تا ضمن پاسخ گو بودن به شبهات، ارتباط با شیعیان را حفظ نمایند. مبارزه با انحرافات و شبهات را نیز باید از دیگر فعالیت فکری و فرهنگی حضرت نام برد.
بخشی از فعالیتهای علمی امام حسن عسکری علیه السلاممربوط به موضعگیریهای قاطع ایشان در برابر اندیشههای انحرافی صوفیان، واقفه، مفوضه و... بود که حضرت با صراحت موضع گرفته و ضمن باطل و دروغ دانستن آنان شیعیان را از انحراف حفظ مینمودند و مناظره با کسانی که عقائد باطل داشتند و مردم را دچار شک و تردید مینمودند؛ مانند مقابله با راهب نصرانی ومناظره و گفتمان با فیلسوف معروف عراقی بنام یعقوب بن اسحاق کندی
به مناسبت سالروز ولادت با سعادت امام ابيمحمد حسن بن علي عسکري(ع) گفتگويي با حجت الاسلام جواد محدثي انجام شده است که در ادامه تقدیم می شود:
ـ فرقههاي کلامي و انديشهها و مکاتب انحرافي زمان امام حسن عسکري(ع) کدامها بود و امام حسن عسکري(ع) با آنها چه برخوردي داشتند؟
از آنجا که امام ديدبان مکتب و مدافع دين خداست، نسبت به جريانهاي فکري و انحرافات اعتقادي زمان خود نميتواند بيتفاوت باشد. دوران امام عسکري(ع) نيز مثل ائمه ديگر، خالي از اين گونه گرايشها و افکار و داعيه داران و شبهه آفرينان نبود. ايجاد شبهه از سوي مخالفان اسلام با انگيزه گمراه ساختن مسلمين رواج داشت. امام نيز با بيان حق، روشنگري ميکرد و حتي نسبت به کساني که با جعل حديث، روايات دروغ را به آن حضرت و پدر بزرگوارش نسبت ميدادند، افشاگري ميکرد.
برخي از اين گرايشهاي انحرافي پيرامون قرآن بود. مثلاً اسحاق کندي که در عراق بود، درباره قرآن شبهه ميپراکند. کتابي را به گمان خود درباره تناقضات قرآن نوشت. امام عسکري در برخورد بعضي از شاگردان او، فرمود: ايا در ميان شما مرد رشيدي نيست که استادتان کندي را از کاري که به آن مشغول است، باز دارد؟ يکي گفت: او استاد ماست، چگونه ميتوانيم در اين زمينه يا هر موضوع ديگر به او انتقاد کنيم؟ امام پرسيد: ايا اگر من نکتهاي به تو بگويم، به اسحاق کندي منتقل ميکني؟ گفت: آري.
آنگاه امام، دلايلي در ردّ شبهه افکنيهاي اسحاق به شاگرد او آموخت و حتي شيوه بحث و برخورد با او را هم بيان کرد (که نقل آن طول ميکشد). وقتي اسحاق آن حرفها را شنيد، به شدت تکان خورد و مجاب گشت و چون حق براي او روشن شد، آن نگاشتهها را از بين برد و سوزاند. از انحرافات ديگر آن عصر، رواج جعل حديث و نشر روايات دروغي در ميان مردم بود.
عروة بن يحيي بغدادي، يکي از جعل کنندگان روايت بود و احاديث دروغي به امام هادي(ع) و امام عسکري(ع) ميبست و نسبت به اموالي که براي امام از سوي شيعيان ميرسيد، اختلاس داشت. امام او را لعن کرده و از شيعيان خواست تا او را لعن و طرد کنند و فريب دروغ پراکني آنها را نخورند.
به هر حال، عصر امام عسکري(ع) از نظر عقايد و روشهاي فکري، عصر سالم و صحيحي نبود و همه گونه دعوتها و گرايشها رواج داشت، امام نيز بنا به وظيفه خويش، به شبههزدايي و تبيين عقايد حق و راستين ميپرداخت.
ـ بعضي درباره تفسير منسوب به امام عسکري(ع) تشکيک ميکنند، يا وجود آن را انکار ميکنند؛ نظر مفسران و مورخان درباره اين تفسير چيست، ايا اصلاً در حال حاضر موجود است؟
شک نيست که امام عسکري(ع) نيز همچون امامان ديگر، احاديثي را در تفسير برخي ايات داشته، که در کتب روايي و تفسيري نقل شده است. اما آنچه که به صورت يک کتاب مستقل به نام تفسير امام عسکري(ع) مطرح است، و به آن حضرت نسبت ميدهند، هر چند برخي از علماي بزرگ همچون: شيخ صدوق، طبرسي، شهيد ثاني، ابن شهر آشوب، شيخ آقا بزرگ و ... اين انتساب را درست ميدانند، ولي برخي هم در اين نسبت ترديد دارند.
برخي سندي که براي آن ميآورند، نشان ميدهد که اين تفسير، توسط امام در مدت چندين جلسه براي تعدادي از شيعيان در مدت اقامتشان در محل سکونت امام، گفته ميشده و آنها ياداشت ميکردند، در سلسله سند اين نقل راوياني قرار دارند که رجاليون همه آنها را توثيق نکردهاند. بعضي حتي اين نسبت را دروغ ميشمارند، مثل مرحوم ايت الله خويي. برخي استدلال ميکنند که با آن شرايط دشواري که امام عسکري(ع) تحت نظر بود؛ چگونه ممکن است جمعي از شيعيان مدّت هفت سال، در ديدارهاي مکرري که با امام داشتند، آزادانه در جلسه تفسير او بنشينند و يادداشت کنند.
به هر حال، آنچه امروز در کتابخانهها و کتابفروشيها موجود است و نام التفسير المنسوب الي الامام ابي محمد العسکري بر آن ديده ميشود و شامل تفسير استعاذه، بسم الله، سوره حمد، و بخش عمده ايات سوره بقره است، تفسير کامل قرآن نيست، همچنان که از اسم آن نيز بر ميايد «منسوب» به آن حضرت است و بسياري از علما در حتميت اين نسبت تشکيک کردهاند.
ـ با وجود سختگيريهاي خلافت نسبت به ارتباط با آن حضرت، در منابع حديثي از امام عسکري احاديث زيادي نقل شده و راويان از آن حضرت کم نيستند، در حالي که عمر آن امام نيز کوتاه بود، درباره اصحاب و راويان از آن حضرت توضيحي بدهيد.
خلفاي عباسي، براي جلوگيري از نشر فضايل و علوم آن حضرت، تضييقاتي را براي او و مردم در ارتباط و ديدار فراهم کرده بودند. در عين حال، عالمان و راويان در هر فرصتي که پيش ميآمد، با آن بزرگوار ديدار ميکردند. در يکي از منابع تعداد 10(ع) راوي نام برده شده که از اصحاب و راويان امام عسکري(ع) هستند. کساني همچون: ابراهيم بن مهزيار، احمد بن ادريس قمي، احمد بن اسحاق اشعري، حسن بن موسي خشاب، داود بن قاسم جعفري، سعد بن عبدالله قمي، حضرت عبدالعظيم حسني، عثمان بن سعيد عمروي (که يکي از وکلاي چهارگانه امام زمان (عج) بود)، ابوالبختري و چهرههاي ديگر، که همه افتخار نقل احاديث از امام عسکري داشتهاند و از حافظان ميراث علمي و فقهي و کلامي حضرت بودند.
ـ وجود اين همه راوي که سخنان آن حضرت را روايت کردهاند، نشانه موقعيت علمي والاي آن امام است. نسبت به بعد علمي و فضايل امام عسکري(ع) توضيح مختصري بدهيد.
آنچه درباره تک تک امامان ميتوان گفت و ديگران گفتهاند، اين است که آنان داناترين و با فضيلتترين چهرههاي عصر خود بودند، امام عسکري نيز اين گونه بود. هر چند حصارهاي خلفا و محدوديتهاي گوناگون نميگذاشت بعد علمي امام، براي توده مردم آشکار شود، ولي آنان که او را ميشناختند، با اين ويژگي ميشناختند. حتي يک پزشک مسيحي به نام بختيشوع وقتي درباره امام عسکري(ع) با شاگرد خود صحبت ميکند، ميگويد: «او امروز، داناترين فرد در زير اين آسمان است».
احاديث وارده از آن حضرت، گوياي مکانت علمي اوست. نامهها و رسالههاي گوناگون که در زمينههاي مختلف، خطاب به اسحاق نيشابوري، پدر شيخ صدوق، عبدالله بيهقي، مردم قم و براي برخي شيعيان، مواليان و .... نوشته است، يک دنيا حکمت و علم را در بر دارد. کلمات اشخاص بزرگي که به ستايش مقام علمي و فضل آن حضرت پرداختهاند، شاهد ديگري بر اين مدعا است. مثلاً: احمد بن عبدالله بن خاقان که از دولتمردان سياسي حکومت عباسي بود، او را بارزترين چهره بنيهاشم در علم و فضل و موقعيت خانوادگي و رفتار و سلوک و نفوذ دانسته است.
عبيد بن خاقان نيز که از شخصيتهاي سياسي آن روزگار بود، گفته است: اگر خلافت از بني عباس زايل شود، شايستهترين فرد از نظر علم و فضل و عفاف و صلاح و عبادت و ... حسن بن علي است. شيخ مفيد از علماي بزرگ شيعه ميگويد: امام عسکري پس از پدر بزرگوارش به خاطر جامعيت همه فضايل و برتري نسبت به همه مردم آن روزگار و برخورداري از همه شرايط امامت، پيشواي مردم بود و آنچه را که امامت لازم داشت؛ يعني علم، زهد، خرد، عصمت، شجاعت، کرم و کارهاي شايسته عبادي، در مرتبه والا داشت.
در مجموع، امام عسکري در عصر خود، مرجع علمي، و پشتوانه فکري شيعه و فقيهان بود و راويان احاديث، با عنايت ويژهاي سخنان و علوم آن حضرت را نقل و ثبت ميکردند. بخصوص در زمينه فقه، پاسخهاي آن حضرت به نامههايي که حاوي سؤالات فقهي بود، زياد است.
ـ گويا امام حسن عسکري(ع) مدّت زيادي از عمر خويش را در حبس گذرانيده است، اگر ممکن است علت اين بازداشتها را بيان کنيد.
با آنکه دوران آن حضرت و سن شريف وي چندان زياد نبود، ولي به علت آشفتگي اوضاع سياسي (تغيير مکرر در حاکميت خلفاي بني عباس)، آن حضرت شاهد خلافت تعداد زيادي از حکام عباسي بود. يکي از آنها متوکل است که نسبت به امام هادي(ع) هم سختگير بود و آن حضرت را به سامرا جلب کرد. امام عسکري هم در خدمت پدر به اين شهر برده شد و تحت نظر و مراقبت دستگاه خلافت بود و سختگيريهاي خليفه نسبت به امام هادي، شامل فرزند و خانوادهاش هم ميشد. پس از هلاکت متوکل، نوبت به منتصر رسيد.
او در مدت کوتاه خلافتش بناي خوشرفتاري به شيعه و امام عسکري گذاشت، ولي خيلي زود دوران او سپري شد و قدرت به مستعين رسيد، سپس معتّز خليفه شد و بعد از او مهتدي و بعد از او معتمد به خلافت رسيدند. اينها همه نسبت به آل علي و شخص امام عسکري(ع) کينه و عداوت داشتند.
دليل اين کينه نيز آوازه علمي و فضايل امام و جايگاه آن حضرت در دلها و شخصيت والاي امام بود که آنها چشم ديدن حضرتش را نداشتند و پيوسته از موقعيت امام در هراس بودند و وجودش را کانون خطري براي خلافت خويش ميديدند.
مستعين و معتز و مهتدي هر کدام به نوبه خود دستور بازداشت امام را دادند. معمولاً هم زندانبان و مراقب را از سرسختترين دشمنان اهل بيت(ع) انتخاب ميکردند. معمولاً هم بازداشت امام(ع) در ميان هواداران، موجي از اندوه و نگراني پديد ميآورد و نسبت به جان حضرت بيمناک ميشدند، کاري هم از آنان ساخته نبود.
ـ نوع برخورد دستگاه خلافت با آن حضرت و فشارهاي وارد بر امام و يارانش، نشانه احساس خطر آنان از وجود امام بود، تا آنجا که سرانجام در عهد خلافت معتمد عباسي، حضرت را به شهادت رساندند. لطفاً شرايط کلي سياسي عصر امام عسکري(ع) را که به اين هراس منجر ميشد و سبب اين گونه سختگيريها ميگشت، توضيح دهيد؟
از شاخصههاي کلي و رايج عصر خلفاي عباسي، جور و ظلم نسبت به مردم، تضييع و فشار نسبت به اهل بيت و امامان، آشفتگي در وضع سياسي و حکومت، حيف و ميل بيت المال و عياشي و فساد دربارها بود. اين کليت آن شرايط بود که شرح و بسط آن در اين مختصر نميگنجد.
ناآراميهايي که در اطراف و اکناف کشورهاي اسلامي بود، نشانه ديگري از اين عدم ثباث سياسي بود. ترکها بر قدرت خلافت و حکومت سلطه و نفوذ داشتند. خلفا اغلب افراد کم سواد و غرق در لذات و شهوات بودند و علويون در چنين شرايطي، از آنجا که کانون خطر و نقطه بحران خيز بر ضدّ سلطه جور محسوب ميشدند، پيوسته مورد فشار و تنگناهاي سياسي و اقتصادي قرار گرفتند. اينکه امام عسکري(ع) را در سامرا ـ که يک منطقه نظامي بودـ تحت نظر قرار داده بودند، گوياي همين بيم و وحشت بود.
فشار بر شيعيان و مناطق شيعه نشين هم کم نبود. در اين ميان، قميها بيشتر تحت فشار بودند، به لحاظ آنکه قم، پايگاه و مرکزيتي براي نشر و ترويج فرهنگ اهل بيت و فقه ائمه و روايات و فضايل معصومين(ع) بود. در سلسله رواياني که از امام هادي(ع) و امام عسکري(ع) حديث نقل کردهاند، چهرههاي قمي فراوان ديده ميشود. از اين رو سختگيري و ستم به اهل قم هم بيشتر بود. مثلاً به نقل تاريخ، موسي بن يحيي را که حاکمي شرور، ستمگر و بد رفتار بود، به امارت و ولايت قم گماشتند.
آن قدر بد رفتار بود که چهرههاي سرشناسي از قميها خدمت امام حسن عسکري(ع) رسيدند و زبان به شکايت گشودند. حضرت هم در حق آنان دعا فرمود که خداوند آنان را از شر آن طاغي نجات دهد و به آنان دعايي آموخت که در قنوتهاي نمازشان بخوانند تا از شر آن طاغوت رها شوند. (الحمدلله شکراً لنعمائه...) دعا مضاميني دارد که ترسيم کننده شرايط خفّت و خواري و حکومت افرادي که در دين غير مطمئن هستند و احکام الهي را تعطيل کرده و به ستم بر بندگان پرداختهاند در اين دعا از اوضاع اجتماعي و حکومتي (فساد و غارت و ...) سخن به ميان آمده است. متن دعا نسبتاً مفصل است و در کتاب مهج الدعوات آمده است.
به موازات ستم گستري خود خلفا، وزرا و امرا هم در حد توان از جور و عدوان کم نميگذاشتند و به اختلاس اموال و شکنجه مخالفان و به فقر و تهيدستي نشاندن هواداران اهل بيت(ع) ميپرداختند.
در اين شرايط بود که قيام يحيي بن عمر طالبي در کوفه، قيام زنگيان بر ضد حکومت عباسيان، شورش مردم در شام و در جاهاي ديگر، حرکتهاي ضد خلافت بود و مردم رنجديده و مظلوم نيز به اميد رهايي گرد اين پرچمهاي برافراشته جمع ميشدند و حمايت ميکردند.
ـ با آنکه امام حسن عسکري(ع) بيشتر دوران امامت خويش را يا در زندان يا تحت نظر و مراقبت بود، چگونه کشتي امامت امّت اسلامي را هدايت ميکرد؟
شيعه در آن روزگار پراکنده بود، امام هادي(ع) و امام عسکري(ع)، براي ارتباط با تودههاي هوادار، از نماينده استفاده ميکردند. در مناطق مختلف ايران، کوفه، بغداد، مدائن، مصر، يمن، حجاز، سامرا که شيعيان وجود داشتند، امام از شيوه «نظام وکلايي» بهره ميگرفت و شيعيان را هم براي دريافت پاسخهاي مسائل فکري و شرعي و مسائل مالي به آن وکلا ارجاع ميداد. مثلاً در قم، صدها راوي و حديثشناس معتبر و موثق وجود داشتند که از طريق مکاتبه با امام ارتباط داشتند.
با دشواريهاي ارتباط حضوري در آن روزگار، عملاً تنها راه ممکن و عملي، مکاتبه بود. معتمدين امام، رابط بين شيعيان و امام معصوم بودند. مثلاً عثمان بن سعيد که مورد وثوق امام هادي(ع) و امام عسکري(ع) بود، شغل روغن فروشي داشت و از اين شغل، به عنوان پوشش و محلي براي ارتباطات خويش استفاده ميکرد و اموالي توسط او به محضر امام عسکري(ع) فرستاده ميشد.
نمايندگان امام برخيشان در زمينه انتقال نظرات و مواضع سياسي امامان به هواداران در مسائل مبارزاتي کار ميکردند. روشن است که در اين شيوه نظام وکلايي، بايد از چهرههاي کاملاً مورد اعتماد و رازدار و محرم اسرار استفاده کرد. از اين رو، در جامعه اسلامي حتي با سوادتر و حديث شناستر از آن «وکلا» هم بودند، اما نمايندگان معين براي ارتباط، بيشتر مورد وثوق بودند.
اين شيوه؛ يعني ارتباط با واسطه و توسط وکيل، نوعي زمينهسازي براي عصر غيبت يا دوران امامت حضرت مهدي(عج) بود که آن حضرت از ديدها پنهان شدند و شيعيان توسط چهار وکيل و نايب خاص، امکان ارتباط با پيشواي خود داشتند.
امام عسکري(ع) حتي با شيوههايي زمينه دوران غيبت را فراهم ميکرد، با مردم کمتر تماس داشت، گاهي در ديدارهاي حضوري با برخي، از پشت پرده با آنان سخن ميگفت، در برخي ديدارها با افراد مورد اعتماد از شيعه، امام و حجّت بعدي را که فرزندي خردسال بود، به آنان نشان ميداد، تا پس از شهادتش در حيرت و بلاتکليفي باقي نمانند و همه اينها با رعايت کامل اختفا و کتمان نسبت به وجود مبارک حضرت مهدي (عج) بود، تا دستگاه خلافت متوجه آن حضرت نشود و قصد جانش را نکند.
امام عسکري از يک سو، کار «نظري و تبليغي» ميکرد تا عقيده به امامت امام معصوم خدشهدار نشود و مردم در شناخت حجّت الهي گرفتار حيرت و سردرگمي نشوند. بيان ويژگيها و مشخصات امام مهدي (عج) و طرح مسئله غيبت و ظهور و انتظار فرج و دولت حقه مهدويه و ... از جمله اين گونه فعاليتها بود. از سوي ديگر در ميدان عمل، مردم را براي ورود به آن دوره خطر، آماده و مهيا ميساخت.
البته رهبري امت با شيوه مخفي و پنهاني، خطر است، آفاتي هم دارد و بسيار دشوارتر از امامت آشکار است، ولي امام عسکري(ع) چارهاي جز هدايت به صورت ياد شده نداشت./503/422/ح