به گزارش خبرنگار وسائل، مدرس، دارای ویژگیهای برجستهای همچون زهد، قناعت، سادهزیستی، رفیعالطبع و عدم تعلق به دنیا و مظاهر آن، شبزندهداری، آزادی از تعلقات، نکتهسنج و بادرایت، صراحت و شجاعت در رفتار و گفتار بود که توانست در زمانه جور و ستم رضاخان، به یک مبارز سیاسی و قهرمان آزادی مبدل شود؛ به گونهای که خودش میگوید: شهریارا خداوند دو چیز به من نداده: یکی ترس و دیگری طمع. مدرس، وطنخواهی است که همه چیز خود را برای دو چیز اسلام و وطن میدهد.
شهید مدرس در بیانات خود به خاصی از سیاست که ایرانیان باید آن را دارا باشند ، اشاره می کند: سیاست ما ایرانی ها باید سیاست بزکوهی باشد، سیاست بز کوهی آن است که صیاد او را صید کند. ما ایرانیها هم باید سیاستمان طوری باشد که زندگی کنیم، اما صیاد او را صید نکند.
اما دولت در دیدگاه شهید مدرس، عبارت از نهاد اداره کننده مملکت نمی باشد و قرار گرفتن در جایگاه دولتمردان فضیلتی نیست که باعث فخر فروشی دیگران شود، بلکه دولتمردان باید خدمتگزاران مردم باشند. این دیدگاه شهید مدرس درباره جایگاه دولتمردان در تقابل با این دیدگاه قرار می گیرد که معتقد است، دولتمردان جایگاهی جدا از ملت دارند و برتر از مردمند و بالتبع، مردم همیشه صغیر و نابالغ هستند و نیاز به آقابالاسر دارند لذا مشارکتی هم در مسائل مملکتی ندارند و نمی توانند داشته باشند و این دولتمردان هستند که سازنده جامعه هستند. پس شهید مدرس معتقد بود که دولتمردان خدمتگزار مردمند و ثانیا، ملت اساس مملکت محسوب می شود.
از آنجا که اندیشه سیاسی مدرس هم مانند سایر اندیشوران در پاسخ به بحرانهای زمانه شکل گرفته، در اینجا به زمانه وی و بحرانهای آن عصر میپردازیم. مدرس در زمانهای میزیست که در شرایط زمانی میان قاجار و پهلوی، شاهد رویکرد انزواگرایانه روحانیون به سیاست و نیز سیطره دو قدرت انگلیس و روسیه بر ایران و گرایش بسیاری از نخبگان سیاسی کشور به این دو قدرت هستیم. او با ارائه تز دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ماست و نیز سیاست موازنه عدمی و سلبی، رویکرد جدیدی را در میان نخبگان سیاسی ایران مطرح کرد.
شهید مدرس، وضعیت اجتماعی سیاسی ایران در آن زمان را بسیار بد و ناگوار میخواند و میگوید: این وضعیت حالیهای که این مملکت سرتاسرش دارد از 150 سال تا به حال همچو وضعیتی نداشته است. تقریبا از زمان دولت افشاریه تا به حال که امروز باشد مملکت ایران چنین وضع ناگواری نداشته است. مدرس، این بحرانها و بیثباتیها را ناشی از حضور بیگانگان در ایران و تاثیرشان بر مراکز تصمیمگیری میداند بنابراین باید گفت مدرس با دو گونه بحران یا مشکل اساسی مواجه بود: استبداد حکام محلی و پایتخت و دیگری، استعمار و دخالت قدرتهای خارجی که در عصر پهلوی اول، هر دو بحران به شکل شدیدتر و با گرایش دینستیزی ظهور پیدا کرد.
مدرس در مجالس دوم و سوم به نمایندگی از اصفهان انتخاب شده بود و در مجلس چهارم به نیابت رئیس مجلس معرفی شد. اوج مخالفتهای مدرس علیه اقدامات و عملکرد رضاخان در مجلس پنجم بود که رضاخان در برابر اقدامات شهید مدرس تاب برنمیآورد و تصمیم بر حذف سیدحسن مدرس میگیرد.
مفاهیم کلیدی در اندیشه سیاسی مدرس/ رابطه دین و سیاست
شهید مدرس، شریعت اسلام را به منزله روح در پیکر میداند و با بیان این جمله معروف در نطق سال 1302 هجری شمسی خود که دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست، به سراغ ریشهیابی علل انحطاط مسلمین رفته و آن را در جدایی سیاست و دیانت میجوید و میگوید: فکر میکردم چرا ممالک اسلامی رو به ضعف رفته و ممالک غیراسلامی رو به ترقی؟ چندین روز فکر میکردم و بالاخره چنین فهمیدم که ممالک اسلامی، سیاست و دیانت را از هم جدا کردهاند... لهذا در ممالک اسلامی، اشخاصی که متدین هستند، دوری میکنند از اشخاصی که داخل در سیاست هستند.
عدالت
مدرس در تعریف از عدل میگوید: عدل، آن است که از مورد گرفته شود و به مورد خرج شود. از همانهایی که گرفته میشود خرج همانها بشود. این معنای عدل است. از ملت، پولی گرفته میشود به مصارفی برسد که به نفع آن ملت باشد و هذا معنیالعدل. مدرس معتقد است که اگر در جامعهای عدالت رعایت شود جامعه از هم گسسته نخواهد شد و دچار بحران نخواهد گردید، ولی اگر عدالت رعایت نشود همیشه جامعه در تمام ابعادش متضرر خواهد بود.
او عدل و رعایت عدالت را در همه ابعاد اقتصادی، مدیریتی و... زندگی مهم میداند و میگوید اگر این عمل (اجرای عدالت) در جامعه بشود، هرگز به مملکت نه در حوزه اقتصاد و نه در حوزههای دیگر ضرری نخواهد رسید. مدرس در باب ضرورت و اهمیت اجرای عدالت بر این باور است که اگر عدالت در جامعه و کشوری اجرا نشود آن کشور با مشکلات عدیدهای از جمله مهاجرت، مواجه خواهد شد؛ از این رو به دولتمردان ایران سفارش میکند که اگر میخواهیم ایرانیان در ایران بمانند، خرج هم نمیخواهد، باید عدالت را برای مردم درست کنیم.
تفکیک قوا
نقش مدرس در ساخت و ساز اصولی نهاد عدلیه و نهاد قانون، به منزله دو اصل مهم مشروطه و سعی در تفکیک کارکرد آنها از دولت را میتوان به مثابه اندیشه تفکیک قوا در آثار او محسوب کرد. آنچه به عنوان نفوذناپذیری قضاییه در برابر تطمیع و تهدید و دخالت و اعمال نفوذها مطرح است، در مجلس شورای پس از مشروطه، حامی و داعی کوشاتری از مدرس نداشت.
موازنه عدمی
این مفهوم در زمانی که ایران از لحاظ سیاست خارجی و داخلی، تحت هژمونی دو قدرت استعماری روس و انگلیس و نیروهای خودفروخته داخلی بود، از سوی شهید مدرس مطرح شد: من از هر دولتی که بخواهد دخالت در امور ما بکند، میترسم و باید توازن عدمی را نسبت به همه مراعات کرد؛ نه توازن وجودی؛ یعنی شما برای خودتان؛ ما هم برای خودمان. به تعبیر دیگر، وقتی ملتها هرگونه قدرت و سلطهای را در رابطه با خود نپذیرفته و آن را نفی نمودند، موازنه عدمی را مراعات کرده و آزادی و استقلال خود را در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی حفظ کرده و توازن آن را برقرار کردهاند.
این اصل موازنه عدمی و عدم وابستگی به دیگران و اتکای به خود، منشاء تحولات عمیقی در ایران و بعدها به صورت موازنه منفی و نه شرقی و نه غربی مطرح شد.
جمهوریت
مدرس، بارها نظر مثبت خود را در رابطه با اصل جمهوری به عنوان نظامی که از مشروطه سلطنتی هم به اسلام نزدیک تر است، بیان کرده است: من با جمهوری واقعی مخالف نیستم و حکومت صدر اسلام هم تقریبا و بلکه تحقیقا حکومت جمهوری بوده است؛ ولی این جمهوری که میخواهند به ما تحمیل کنند، بنابر اراده ملت ایران نیست بلکه انگلیسیها میخواهند به ملت ایران تحمیل نمایند و رژیم حکومتی را که صد در صد دست نشانده و تحت اراده خود باشد، در ایران برقرار سازند (مکی، تاریخ 20 ساله ایران.) چنان که فهمیده میشود مخالفت مدرس با جمهوریت به سبب طراحی آن از جانب رضاخان بود و حتی مدرس، هدف آنها را از طراحی این تز، سلطه و تحمیل اراده خود بر ملت ایران میداند؛ به همین سبب به مخالفت برمیخیزد.
سیاست
در نگاه شهید مدرس، سیاست، تدبیری خاص است که در آن انسان، بیبرنامه و ناشیانه و خام در میادین و صحنههای حیات سیاسی وارد نشود؛ چرا که در این صورت شکست خواهد خورد، بلکه باید به گونهای وارد صحنهها شود که اسیر قدرتهای دیگر نشده که هیچ، بلکه پیروزمندانه از میادین و صحنهها بیرون آید.
از دیدگاه شهید مدرس، سیاست به معنای تعمیرالبلاد و تامین العباد هم آمده است؛ بدین معنا که سیاست در نگاه ایشان فقط برد و باخت نیست، بلکه به پیش بردن و هدایت کردن با فرهنگ اسلامی و احیای فرهنگ ائمه و نه با هر فرهنگ دیگری.
قانونگرایی
مدرس در این رابطه میگوید: بنده، خودم را اهل قانون میدانم و اهل پارلمان هستم. وی در ادامه بیان میکند اگر تمام علوم اروپا را هم بیاوریم و بخواهیم قانون وضع کنیم، محقق است زحمت بیهودهای است و شباهت به قانون ما ندارد. مدرس در عین تلاش بیوقفه برای قانونمند شدن مجاری امور سیاسی و اداری کشور، از پشتوانه شرعی قوانین و ماهیت دینی آن نیز دفاع کرده و میگوید: هر جایی که قانون اسلام است، باید دقت کرد سر مویی بر خلاف نشود... امروز قانونسی کرور از اهل اسلام به تصویب مجلس مقدس رسیده، قانون اسلام است و اشکال ندارد قانونی که در مملکت ما وضع میشود، هر جا لفظ قانون میگوییم، یعنی قانون اسلام؛ اعم از این که به عناوین اولیه یا به عناوین ثانویه باشد.
خلاصه کلام این که قانون در دیدگاه شهید مدرس، مفهومی است که دو حیث و جنبه دارد: یک حیث که متعلق به ماهیت است و یک حیث هم متعلق به شکل اداره کردن و اجرایی قانون. بنابراین در بخش اول، ایشان بارها تاکید میکند که قوانین ما نباید سر مویی از حدود اسلامی تجاوز کند.
شهید مدرس در باب مفاهیم اساسی دیگری همچون نظریه سیاسی، ملت، وطن، مشروطه مشروعه، مجلس گرایی، دولت و اصول ملک داری، کار ویژههای دولت، وظایف دولت در قبال مردم، ارکان دولت، ناسیونالیسم، حکومت، جامعیت، مملکت، روابط خارجی، جنگ و صلح، آسیبشناسی نظام سیاسی نیز دارای دیدگاه و نظر هستند که در این نوشتار به همین مقدار بسنده میکنیم./504/422/ح