به گزارش خبرنگار وسائل، در فرآیند اموری که مدیر برای اِعمال مدیریّت بدان نیاز دارد، ابزاری است که به سبب آن قادر باشد عوامل انسانی، منابع، امکانات و تجهیزات را به کنترل و فرمانبرداری خود وادار نماید.
از نظر الطاف الهی، برخی از انسانها دارای استعداد ذاتی هستند و اینان هستند که با تربیت اسلامی اندیشههای والایی کسب میکنند و با فراگیری معارف الهی میتوانند بر امور تحت فرماندهی خود تسلّط یابند و فارغ از هر نتیجهای که از عملکردشان حاصل میگردد، با قلبی سلیم به سوی پروردگارشان رهسپار و رستگار گردند.
نظر به اینکه هر یک از ابعاد شخصیّتی مدیر باید برگرفته از مفاهیم و تعالیم اسلامی باشد، از این روی، ویژگیهای برجستهای که مدیران برای تصمیمگیری و پیشبرد اهداف خود نیاز دارند، در قالب گفتارهایی مستقل که مکمّل یکدیگرند، بررسی و ارائه گردیده است.
ایمان
هر شخصی دارای درجاتی از ایمان است که گاه ایمان او با خلوص بیشتری همراه میباشد و یا اینکه به بعضی از بیارزشیها تکیه نموده، درجة ایمان وی مشخّص میشود. منشأ و منبع ایمان یک فرد مؤمن در راستای رسیدن به قرب إلیالله و رسیدن به کمال مطلوب است که میتواند به او شایستگیها و تواناییهایی را عطا نماید. ایمان یک امر ذهنی و برگرفته از باورهای یقینی فرد مؤمن میباشد که خداوند متعال در دل او افکنده است و هرگاه به او مطلبی برگرفته از منابع نورانی وحی و ولایت برسد، با آغوش باز پذیرای آن خواهد بود.
تقوا
کلمة تقوا از نظر لغوی به معنای صیانت و حفاظت است و از نظر اصطلاحی، یعنی حفاظت و نگهداری نفس از آنچه به آن ضرر میرساند (ر.ک؛ میرتاجالدّینی، 1369: 36). هنگامی که باورهای ایمانی یک انسان شکل میگیرد و وحدانیّت و رسالت و معاد را تصدیق مینماید، زیربنای تقوا شکل گرفته، پرهیزگاری پیشه میکند.
بنابراین، تقوی مرحلة کاربردی ایمان است که در بسیاری از متون و عبارات ائمّة معصوم (ع) به «تقویالله» یاد شده است، چراکه تقوا بدون پشتوانه الهی میتواند در هر جامعهای به شکلهای مختلف ظهور و بروز کند، امّا ارزشی نخواهد داشت؛ مانند رفتار مرتاضان هندی، بودائیان و دیرنشینان: ﴿وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * َیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا: و هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم می کند* و او را از جایى که گمان ندارد، روزى می دهد و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امر او را می کند؛ خداوند فرمان خود را به انجام می رساند و خدا براى هر چیزى اندازهاى قرار داده است﴾ (الطّلاق/ 4ـ2).
تخصّص
احاطة هر فرد بر علمی از علوم مختلف در زمینههای علوم فنّی، طبیعی، انسانی و یا متافیزیک را میتوان تخصّص آن فرد در علمی که بدان دست یافته، اطلاق کرد. هر علمی بدون علل و اسباب لزوماً برای کسبکننده آن تخصّص نمیآورد، بلکه در کنار آن تواناییهای ذهنی و فردی شخص با القاء و الهامهای الهی و خواست خداوند میتواند برای عرضه در جامعه و رسیدن منفعت آن به مردم مؤثّر و مفید واقع گردد.
گواه این مطلب، سبب انتخاب طالوت برای فرمانروایی قوم از جانب خداوند است: ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا قَالُوَاْ أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ: و پیامبرشان به آنها گفت: خداوند طالوت را براى زمامدارى شما مبعوث (و انتخاب) کرده است. گفتند: چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایستهتریم و او ثروت زیادى ندارد؟! گفت: خداوند او را بر شما برگزیده است و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است. خدا مُلک خود را به هر کس بخواهد، مىبخشد و احسان خدا وسیع است و (از لیاقت افراد براى منصب ها) آگاه است﴾ (البقره/ 247)
قدرت
در صورتی که بخواهیم قدرت را در مدیریّت اسلامی مترادف تواناییهای فردی شخص مدیر در اجرای خاستگاههای سازمان تعریف و معرّفی نماییم، تمام وظایف مدیر همراه با قدرت قابل پیادهسازی و اجرا میباشد. در این صورت، اگر با بیقدرتی و ضعف همراه باشد، نتایج بس فاجعهآمیز و نامطلوب بر جای میگذارد. در اینکه مدیر باید در کلّیّة زمینههای مدیریّت از توانایی و قدرت تصمیمگیری، قاطعیّت، استدلال، صمیمیّت، ائتلاف، مذاکره و قدرت با اعمال قانون، پاداش، تنبیه و قدرت اصالت بخشیدن به تخصّص را برخوردار باشد.
در صورت ضعف یا عدم این تواناییها، اطلاق کلمة مدیر چه بسا بیانصافی است. همانگونه که اکثر افراد جامعه نیز اینگونه هستند و وجه تمایزی با مدیر اچنینی ندارند، بلکه افراد شاخصی از جامعه باید در مراتب مدیریّتی جای گیرند که قادر باشند با خصوصیّات بارز و منحصر به فردی بر سازمان، افراد و ابزار تولید و سرمایه، نظارت و اِعمال نظر کنند.
امانت
هنگامی که امانت با کلماتی همچون راستگویی و راستکرداری، ایمان و تقوای عملی و صداقت همراه و قرین میشود، ذهن و تفکّر انسان به سوی امانت در مال، در مرحلة اوّل و امانت در امارت و در اسرار مردم، در مراحل بعدی بروز و ظهور پیدا میکند. امّا اگر به گستردگی امانت در جنبههای مختلف آن توجّه نماییم، انگشت حیرت به دندان گرفته، درحفظ امانتهایی که در نزد انسان به ودیعه گذاشته شده است، راه را بسی دشوار میبینیم.
از مظاهر امانتداری، امانات خلقیّات و نحوة زندگی افراد است که به نحوی بعضی از آن مطلع میگردند و افشای آن موجب برملا شدن عیوب و یا اسرار نهان افراد خواهد گردید که در این صورت حفظ آبروی مردم در جامعه، عبادت و امانتی بزرگ است: «فَإِنَّ فِی النَّاسِ عُیُوباً الْوَالِی أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا فَلاَ تَکْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْکَ مِنْهَا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ تَطْهِیرُ مَا ظَهَرَ لَکَ وَ اللَّهُ یَحْکُمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْکَ فَاسْتُرِ الْعَوْرَةَ مَا اسْتَطَعْتَ یَسْتُرِ اللَّهُ مِنْکَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِیَّتِکَ» (نهجالبلاغه/ ن 53)؛ یعنی، «مردم عیوبی دارند که رهبر امّت در پنهان داشتن آن از همه سزاوارتر است.
پس مبادا آنچه بر تو پنهان است، آشکار گردانی و آنچه که هویداست، بپوشانی که داوری در آنچه از تو پنهان است، با خدای جهان میباشد. پس چندان که میتوانی زشتیها را بپوشان تا آن را که دوست داری بر رعیّت پوشیده ماند، خدا بر تو بپوشاند» (دشتی، 1379: 571).
عدالت
بر مدیران در همة سطوح فرض است که در اموری که مربوط به حوزة مدیریّت آنان میشود، عدالت را به اجرا درآورند و تا دستیابی به نتیجة مطلوب از آن مواظبت نمایند. هر فردی برای برپاداشتن عدل که اگر بتواند از عهدة آن برآید، عادل نامیده میشود، باید ابزار و اسبابی را در اختیار گیرد تا از عهدة شناسایی عدل و شقوق مختلف آن در زمانها، مکانها و فرهنگهای متفاوت برآید، به نحوی که بتواند عدل را طوری برقرار نماید که منفعت عمومی در آن مستتر باشد.
هنگامی که یک مدیر بر پایه امکانات و ابزار معرفتی شخصیّتی خویش در امری حکم میراند، قصد و نیتّ وی برقراری عدالت است، لیکن با فرضیّههایی مواجه میشود که گمان میرود عدل را برقرار نکرده است و تصمیم ظالمانهای را اتّخاذ نموده است. مثل اینکه پاداشی را مقرّر مینماید که در بین کارکنان توزیع نماید.
تصمیم اوّل این است که به هر نفر به صورت یکسان مبلغ معیّنی اختصاص یابد، یا در تصمیم دیگری تقسیم بودجه مورد نظر را بر اساس سطوح حقوقی توزیع نماید، یعنی اینکه حقوق پایینتر، سهم کمتر و حقوق بالاتر سهم بیشتری دریافت نماید و بالأخره اینکه پاداش بر اساس شایستهسالاری و زحمات و یا اثربخشی بیشتر کارکنان توزیع گردد.
به این سه نوع تصمیمگیری قناعت میکنیم و قضاوت آن را در سطوح بعد میآوریم. امیرالمؤمنین علی(ع)در نامة خود به مالک اشتر میفرماید: «وَ لْیَکُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَیْکَ أَوْسَطُهَا فِی الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِی الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِیَّةِ فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ یُجْحِفُ بِرِضَى الْخَاصَّةِ وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ یُغْتَفَرُ مَعَ رِضَى الْعَامَّةِ» (نهجالبلاغه/ ن53)؛ یعنی، «دوست داشتنیترین چیزها در نزد تو باید در حقْ میانهترین، و در عدلْ فراگیرترین، و در جلب خشنودی مردم گستردهترین باشد که همانا خشم عمومی مردم، خشنودی خواص (نزدیکان) را از بین میبرد، امّا خشم خواص را خشنودی همگان بیاثر میکند» (دشتی، 1379: 569).
قاطعیّت
در ساختار اندیشگانی یک مدیر، داشتن قاطعیّت در برخورد با اتّفاقها و رویدادهای حوزه مدیریّتی و یا در مباحث آیندهنگری و برنامهریزی، ازضروریترین خصوصیّات اوست. مدیران و کارگزاران ارشد و میانی جامعه برای پیشبرد مقاصد و اهداف سازمانی خود، نیازمند بهکارگیری ابزاری هستند که تصمیمهای آنان را بر اساس مبانی مکتوب و غیرمکتوب سازمانی که در آن مدیریّت میکنند، استواری و استحکام بخشد.
واضح است که ادارة یک سازمان حکومتی بر اساس اهداف از پیش تعیین شده، مستلزم داشتن اساسنامه و آییننامههایی برای پیشبرد اموری است که مدیران بر اساس آن در انجام برخی از کارها مجاز هستند و از بعض دیگر منع شدهاند. از آنجا که قواعد کلّی حاکم بر جامعه و قوانین دیگر نیز در تصمیمگیری آنان دخالت دارد و نیز سنّتها و مواردی که عرف جامعه محسوب میشوند، در نحوة انجام برنامة آنها دخیل هستند. از این روی، بهکارگیری قاطعیّت باید بر مبانی فوق استوار باشد و نمیتوان آن را در غیر مسیر از پیش تعیینشده، بهکار بست و بدان اصرار ورزید.
تغافل
در زمان حاضر، مدیریّتهای حاکم بر بنگاههای اقتصادی بسیار تمایل دارند که از رفتارهای کارکنان زیرمجموعه خود اطّلاعات موثّق کسب کنند و از آنها در پی کشف آثار و تبعات آن رفتارها، برای جلوگیری از آسیبهایی که ممکن است سازمان را تهدید نماید، استفاده نمایند و یا آنها را در راستای ارتقاء سطح درآمدزایی سازمان بهکار بندند.
چشمپوشی و اغماض از برخی از رفتارهای شخصی کارکنان، چندان اجرایی و مطلوب به نظر نمیرسد، چراکه تغافل در چنین محیطهایی هرچند هم که شخصی و در محیط کوچکی اتّفاق افتاده باشد، ممکن است علاوه بر تسرّی میان دیگر کارکنان موجب صدمات سازمانی نیز گردد.
مشورت
بالاترین مدیران هر سازمان در پی دریافت بهترین نظرهای علمی و تخصّصی هستند تا راهِ یافتنِ شیوه برتر را بشناسند. با توجّه به بزرگی و اهمیّت تصمیمگیریهایی که در هر سازمان اتّخاذ میگردد، در سطوح مختلف مدیریّتی گروههای مشورتی و یا افراد مشاور به استخدام درمیآیند تا در مواقع لزوم نظرهای خود را با ادّلة قابل دفاع به مدیران ارائه دهند.
مشاوران ارشد در سازمانها بر نظرهای ارائه شده نظارت دارند تا بر تعدیل یا تشدید آن نظرها همّت گمارند. اعضای هیئت رئیسه سازمانها یا هیئت مدیره شرکتهای تولیدی و خدماتی این وظایف را بر عهده دارند. هرچند تصمیمگیری بر اساس نظرهایی که در این سازمانها با شمارش آراء مثبت و منفی اعضا اتّخاذ میگردد، تمام مزیّتهای یک تصمیمگیری عقلانی را ندارد که با خردورزی همراه باشد، لیکن زیبنده آن است که داناترین فرد، مسئولیّت تلفیق، اصلاح و پیرایش موارد مطروحه را بر عهده گیرد و نظری واحد را اتّخاذ نماید که در بر گیرنده تمام ابعاد عقلانی و مصلحتی باشد: ﴿وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ* وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ: همان کسانى که از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب مىورزند و هنگامى که خشمگین شوند، عفو می کنند * و کسانى که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده، نماز را بر پا می دارند و کارهایشان به صورت مشورت در میان آنهاست و از آنچه به آنها روزى داده ایم، انفاق می کنند﴾ (شوری: 38ـ37)
نتیجهگیری
با پیشرفت علوم انسانی و دانش تجربی که در تخصّصهای نظری و عملی در هم تنیدهاند، جداسازی و ارجح دانستن یکی بر دیگری امکانپذیر نیست و در سطحی قرار گرفتهاند که برای انسان متحیّر و آسیبپذیر، چارهای جز کنار آمدن و بهرهبرداری بهینه از آن باقی نمانده است. از این روی، باید مدیریّتی با شاخصهها و ویژگیهای برگرفته از قرآن و نهجالبلاغه را چراغ راه نمود تا با اجرایی کردن مفاهیم و دستورهای مندرج در آن، از آسیبها و آفات اجتماعی دور مانند و راه رستگاری را به شرط اخلاص در نیّات، پیش روی بشریّت قرار دهند.
برای دیدن اصل مقاله اینجا را کلیک کنید./204/422/ح