vasael.ir

کد خبر: ۱۵۰۸۶
تاریخ انتشار: ۰۶ آبان ۱۳۹۸ - ۱۸:۳۲ - 28 October 2019
به مناسبت شهادت امام رضا(ع)؛

تشکیل حکومت اسلامی؛ بزرگ‌ترین هدف مبارزات سیاسی ائمه

وسائل ـ یکی از بارزترین ابعاد امامت، بحث رهبری سـیاسی اجتماعی امامان اسـت. شـناخت رفتـار سیاسی اجتماعی و روش‌های گوناگونی که ائمه در شرایط مختلف زمانی و مکانی بـه کـار گرفته‌اند، در تـاریخ پر فراز و نشیبی که ۲۵۰ سال به طول انجامیـده، حـاوی نکـات بسـیار گـران بـها برای شیعیان است و تکلیف آنها را در شرایط گوناگون مشخص می‌کند و باعث بصیرت افزایی آنها می‌شود البته برای کسانی که تاملی در این زمینه داشته باشند.

به گزارش خبرنگار وسائل، مهم‌ترین چیزی که در یادداشت /// به مناسبت شهادت امام رضا (ع)//////تأمل در مبارزات سیاسی ائمه تکلیف شیعیان را در شرایط گوناگون مشخص می‌کند / تشکیل حکومت اسلامی بزرگترین هدف مبارزات سیاسی ائمه بودزندگی ائمه(ع) به‌طور شایسته مورد توجه قرار نگرفته، عنصر مبارزه حاد سیاسی است. از آغاز نیمه دوم قرن اول هجری که خلافت اسلامی به‌طور آشکار با پیرایه‌های سلطنت آمیخته شد و امامت اسلامی به حکومت جابرانه پادشاهی بدل گشت، اهل‌بیت(ع) مبارزه سیاسی خود را به شیوه‌ای متناسب با اوضاع و شرایط، شدت بخشیدند. این مبارزه بزرگ‌ترین هدفش تشکیل نظام اسلامی و تأسیس حکومتی بر پایه امامت بود.

هنگام بحث از رفتار سیاسی اجتماعی ائمـه بـاید تـوجـه داشـت کـه زنـدگی معصـومان همواره با جهت گیری‌های سیاسی همراه بـوده و نـوع نـگاه آنها به سیاست، نگاهی الهی اسـت که با خدعه، فریب و تزویر (و هر آنچه امـروزه در هـنگام صـحبت از سیاست به ذهـن متبـادر می‌شود) پیوندی ندارد.

در واقع سیاست و حکومت در دیدگاه اهل بـیت هـمان ادامـهٔ جریـان هدایت بشریت به سوی خیر، فضیلت و سعادت محسوب می‌شود و بـدیهی اسـت پیـروی از طـریق اهل بیت که «ساسة العباد» (زیارت جامعـه کبیـره) و «شـجره النبـوه و محـط الرسـاله و مختلف الملائکه و معادن العـلم و ینـابیع الحکم» (نهج البلاغه/خطبهٔ ۱۰۹) خوانده شده، تنهـا راه نجات و رستگاری بشریت است.

 

دوران امام رضا؛ حساس‌ترین مقطع تاریخ تشیع پس از عاشورا

پس از واقـعهٔ عـاشورا، یکـی از حساس‌ترین مقاطع تاریخ شیعه، زندگانی حضرت رضـا(ع) است. شرایط زمانهٔ حضرت با ائمه پیش از خـودشان در عـین اشتراک در بسیاری از زمینه‌ها، تفاوت‌های اساسـی دارد. مثلاً رویـارویی دسـتگاه حـاکم (خلیفـه) بــا امــام در زمــان پـدر بزرگوارشان آشکار است و طرف حق و باطل بر پیروان ایشان پوشیده نیسـت؛ امـا در زمـان امام رضا(ع) از حیث اوضاع کلی جهان اسـلام و وضـعیت شـیعیان، خلفای حاکم و روش‌های امام نوعی پیچیدگی‌های خـاص به چشم می‌خورد و حوادث این روزگار از برخی جهت‌ها با نرمش قـهرمانانهٔ امـام حسن(ع)، موقعیت امام سجاد(ع) و انـقلاب فـکـری، علمـی و فـرهنگـی امـام بـاقر(ع) و امام صادق(ع) مقایسه پذیر و نشان دهنده اهـمیت خـاص و چند بعـدی ایـن مقطـع است.

امام رضا(ع) با سه خلیفهٔ عباسی (هارون الرشید، امـین و مـأمون) هم عصر بوده‌اند و بـه طــور کلی اوضاع سیاسی و خـلافت عـباسی در دوران زندگانی امام رضـا(ع) مخصوصاً در زمــان مأمون با آشفتگی‌های فراوانی همراه بوده است.

از ویژگی‌های این مقطع، پیچیدگی شـرایط سـیاسی اجتماعی و شخصیت خاص مـأمون اسـت کـه بـه گفتهٔ شهید مـطهری «مـأمون، عالم‌ترین خلفا و بـلکـه شــاید یکـی از عالم‌ترین سلاطین جهان است» از طرف دیگر، قبول ولایتعهدی از طـرف امـام رضـا(ع) در شـرایطی کـه ائمهٔ پیش از ایشان همواره از حکومت‌های وقــت فـاصـله گرفته‌اند، ســبب طـرح پرسش‌های اساسی در نـزد شیعیان شده و اهمیت واکاوی این مسـئله را بـیش از پـیش آشکار می‌کند.

عمر مبارک امام رضا(ع) تقریباً پنجاه و پنج سال بوده است، تمام زندگی این بزرگوار با همهٔ این عظمت ها و عمق ها و ابعاد گوناگونی که می‌شود برای آن ذکر و تصویر کرد، در همین مدّت عمر نسبتاً کوتاه انجام گرفته است. از این مدّت پنجاه و پنج سال، نزدیک به بیست سال ـ تقریباً نوزده سال ـ مدّت امامت این بزرگوار است؛ امّا همین مدّت کوتاه تأثیری که در واقعیّت دنیای اسلام گذاشت و به گسترش و عمقی که به معنای حقیقیِ اسلام و پیوستن به اهل‌بیت(ع) و آشنا شدن با مکتب این بزرگواران انجامید، یک داستان عجیب و عمیقی است.

آن وقتی که حضرت به امامت رسیدند، دوستان و نزدیکان و علاقه‌مندان حضرت می‌گفتند که حضرت علیّ‌بن‌موسی در این فضا چه کار می‌تواند انجام بدهد؟ فضایی که شدّت اختناق در آن بود؛ در روایت دارد که می‌گفتند وَ سَیفُ هارونَ تَقطُرُ دَما؛ خون می‌چکد از شمشیر هارون.

این جوان در این شرایط، در ادامه جهاد امامان شیعه و در مسئولیّت عظیمی که برعهده‌اش است، می‌خواهد چه کند؟ این اولِ امامت علیّ‌بن‌موسی‌الرّضا(ع) است. بعد از این نوزده یا بیست سال که پایان دوران امامت و شهادت علیّ‌بن‌موسی‌الرّضا(ع) است، همان تفکّر ولایت اهل‌بیت و پیوستگی به خاندان پیغمبر آن‌چنان گسترشی در دنیای اسلام پیدا کرده که دستگاه ظالم و دیکتاتور بنی‌عبّاس از مواجهه با آن عاجز است؛ این را امام رضا(ع) انجام داده است.

 

مبارزه حاد سیاسی ائمه

مهم‌ترین چیزی که در زندگی ائمه به‌طور شایسته مورد توجه قرار نگرفته، عنصر «مبارزه حاد سیاسی» است. از آغاز نیمه دوم قرن اول هجری که خلافت اسلامی به‌طور آشکار با پیرایه‌های سلطنت آمیخته شد و امامت اسلامی به حکومت جابرانه پادشاهی بدل گشت، ائمه اهل‌بیت(ع) مبارزه سیاسی خود را به شیوه‌ای متناسب با اوضاع و شرائط، شدت بخشیدند. این مبارزه بزرگ‌ترین هدفش تشکیل نظام اسلامی و تأسیس حکومتی بر پایه امامت بود.

تاریخ نتوانسته است ترسیم روشنی از دوران ده‌ساله زندگی امام هشتم در زمان هارون و بعد از او در دوران پنج‌ساله جنگ‌های داخلی میان خراسان و بغداد به ما ارائه کند، اما به تدبر می‌توان فهمید که امام هشتم در این دوران همان مبارزه درازمدت اهل‌بیت را که در همه اعصار بعد از عاشورا استمرار داشته با همان جهت‌گیری و همان اهداف ادامه می‌داده است.

اکنون جای آن است که به اختصار، حادثه ولیعهدی را مورد مطالعه قرار دهیم. در این حادثه امام علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) در برابر یک تجربه تاریخی عظیم قرار گرفت و در معرض یک نبرد پنهانی سیاسی که پیروزی یا ناکامی آن می‌توانست سرنوشت تشیع را رقم بزند، واقع شد. مأمون از دعوت امام هشتم به خراسان چند مقصود عمده را تعقیب می‌کرد:

اولین و مهم‌ترین آنها، تبدیل صحنهٔ مبارزات حاد انقلابی شیعیان به عرصه فعالیت سیاسی آرام و بی‌خطر بود. شیعیان در پوشش تقیه، مبارزاتی خستگی‌ناپذیر و تمام نشدنی داشتند، این مبارزات که با دو ویژگی همراه بود، تأثیر توصیف‌ناپذیری در برهم زدن بساط خلافت داشت، آن دو ویژگی، یکی مظلومیت بود و دیگری قداست... با این کار مأمون آن دو ویژگی مؤثر و نافذ را نیز از گروه علویان می‌گرفت زیرا جمعی که رهبرشان فرد ممتاز دستگاه خلافت و ولیعهد پادشاه مطلق‌العنان وقت و متصرف در امور کشور است نه مظلوم است و نه آن‌چنان مقدس.

دوم: تخطئه مدعای تشیع مبنی بر غاصبانه بودن خلافت‌های اموی و عباسی و مشروعیت دادن به این خلافت‌ها بود.

سوم: اینکه مأمون با این کار، امام را که همواره یک کانون معارضه و مبارزه بود، در کنترل دستگاه‌های خود قرار می‌داد و به‌جز خود آن حضرت، همه سران و گردن‌کشان و سلحشوران علوی را نیز در سیطره خود در می‌آورد.

چهارم: اینکه امام را که یک عنصر مردمی و قبله امیدها و مرجع سؤال‌ها و شکوه‌ها بود در محاصره مأموران حکومت قرار می‌داد و رفته‌رفته رنگ مردمی بودن را از او می‌زدود و میان او مردم و سپس میان او و عواطف و محبت‌های مردم فاصله می‌افکند.

هدف پنجم این بود که با این کار برای خود وجهه و حیثیتی معنوی کسب می‌کرد. طبیعی بود که در دنیای آن روز همه او را بر اینکه فرزندی از پیغمبر و شخصیت مقدس و معنوی را به ولیعهدی خود برگزیده و برادران و فرزندان خود را از این امتیاز محروم ساخته است ستایش کنند و همیشه چنین است که نزدیکی دین‌داران به دنیاطلبان از آبروی دین‌داران می‌کاهد و بر آبروی دنیاطلبان می‌افزاید.

ششم آنکه در پندار مأمون، امام با این کار، به یک توجیه‌گر دستگاه خلافت بدل می‌گشت. بدیهی است شخصی در حد علمی و تقوائی امام با آن حیثیت و حرمت بی‌نظیری که وی به‌عنوان فرزند پیامبر در چشم همگان داشت، اگر نقش توجیه حوادث را در دستگاه حکومت برعهده می‌گرفت هیچ نغمهٔ مخالفی نمی‌توانست خدشه‌ای بر حیثیت آن دستگاه وارد سازد. این همان حصار منیعی بود که می‌توانست همهٔ خطاها و زشتی‌های دستگاه خلافت را از چشم‌ها پوشیده بدارد.

 

یادداشت /// به مناسبت شهادت امام رضا (ع)//////تأمل در مبارزات سیاسی ائمه تکلیف شیعیان را در شرایط گوناگون مشخص می‌کند / تشکیل حکومت اسلامی بزرگترین هدف مبارزات سیاسی ائمه بود

 

تشریح سیاست‌ها و تدابیر امام رضا

۱- هنگامی‌که امام(ع) را از مدینه به خراسان دعوت کردند آن حضرت فضای مدینه را از کراهت و نارضائی خود پرکرد، به‌طوری‌که همه‌کس در پیرامون امام(ع) یقین کردند که مأمون با نیت سوء حضرت را از وطن خود دور می‌کند. امام(ع) بدبینی خود به مأمون را با هر زبان ممکن به همهٔ گوش‌ها رساند. در وداع با حرم پیغمبر(ص)، در وداع با خانواده‌اش هنگام خروج از مدینه، در طواف کعبه که برای وداع انجام می‌داد، با گفتار و رفتار، با زبان دعا و زبان اشک، بر همه ثابت کرد که این سفر، سفر مرگ اوست.

همه کسانی که باید طبق انتظار مأمون نسبت به او خوش‌بین و نسبت به امام به خاطر پذیرش پیشنهاد او بدبین می‌شدند در اولین لحظات این سفر دل‌شان از کینه مأمون که امام عزیزشان را این‌طور ظالمانه از آنان جدا می‌کرد و به قتلگاه می‌برد لبریز شد.

۲- هنگامی‌که در مرو پیشنهاد ولایتعهدی آن حضرت مطرح شد، حضرت به شدت استنکاف کردند و تا وقتی مأمون صریحاً آن حضرت را تهدید به قتل نکرد آن را نپذیرفتند. این مطلب همه‌جا پیچید که علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) ولیعهدی و پیش از آن خلافت را که مأمون به او با اصرار پیشنهاد کرده بود، نپذیرفته است.

دست‌اندرکاران امور که به ظرافت تدبیر مأمون واقف نبودند ناشیانه عدم قبول امام(ع) را همه‌جا منتشر کردند، حتی فضل‌بن‌سهل در جمعی از کارگزاران و مأموران حکومت گفت من هرگز خلافت را چنین خوار ندیده‌ام، امیرالمؤمنین آن را به علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) تقدیم می‌کند و علی‌بن‌موسی(ع) دست رد به سینهٔ او می‌زند.

۳- با این همه حضرت(ع) فقط بدین شرط ولیعهدی را پذیرفت که در هیچ‌یک از شئون حکومت دخالت نکند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبیر امور نپردازد و مأمون که فکر می‌کرد فعلاً در شروع کار این شرط قابل تحمل است و بعدها به تدریج می‌توان امام را به صحنه فعالیت‌های خلافتی کشانید، این شرط را از آن حضرت قبول کرد. روشن است که با تحقق این شرط، نقشهٔ مأمون نقش برآب می‌شد و بیشترین هدف‌های او نابرآورده می‌گشت.

۴- اما بهره‌برداری اصلی امام از این ماجرا بسی از اینها مهم‌تر است: امام با قبول ولیعهدی، دست به حرکتی می‌زند که در تاریخ زندگی ائمه پس از پایان خلافت اهل بیت در سال چهلم هجری تا آن روز و تا آخر دوران خلافت بی‌نظیر بوده است و آن برملا کردن داعیهٔ امامت شیعی در سطح عظیم اسلام و دریدن پرده غلیظ تقیه و رساندن پیام تشیع به گوش همه مسلمان‌هاست.

تریبون عظیم خلافت در اختیار امام قرار گرفت و امام در آن سخنانی را که در طول یکصد و پنجاه سال جز در خفا و با تقیه و به خصیصین و یاران نزدیک گفته نشده بود به صدای بلند فریاد کرد و با استفاده از امکانات معمولی آن زمان که جز در اختیار خلفا و نزدیکان درجه یک آنها قرار نمی‌گرفت آن را به گوش همه رساند.

۵- درحالی‌که مأمون امام را جدا از مردم می‌پسندید و این جدائی را در نهایت وسیله‌ای برای قطع رابطهٔ معنوی و عاطفی میان امام و مردم می‌خواست، امام در هر فرصتی خود را در معرض ارتباط با مردم قرار می‌داد، با اینکه مأمون آگاهانه مسیر حرکت امام از مدینه تا مرو را به طرزی انتخاب کرده بود که شهرهای معروف به محبت اهل بیت مانند کوفه و قم در سر راه قرار نگیرند. امام در همان مسیر تعیین شده، از هر فرصتی برای ایجاد رابطهٔ جدیدی میان خود و مردم استفاده کرد.

در اهواز آیات امامت را نشان داد، در بصره خود را در معرض محبت دل‌هائی که با او نامهربان بودند قرار داد، در نیشابور حدیث سلسلةالذهب را برای همیشه به یادگار گذاشت و علاوه بر آن نشانه‌های معجزه‌آسای دیگری نیز آشکار ساخت و در جابه‌جای این سفر طولانی فرصت ارشاد مردم را مغتنم شمرد، در مرو که سر منزل اصلی و اقامت‌گاه خلافت بود هم هرگاه فرصتی دست داد حصارهای دستگاه حکومت را برای حضور در انبوه جمعیت مردم شکافت.

۶- نه تنها سرجنبانان تشیع از سوی امام به سکوت و سازش تشویق نشدند بلکه قرائن حاکی از آن است که وضع جدید امام موجب دل‌گرمی آنان شد و شورش‌گرانی که بیشترین دوران‌های عمر خود را در کوه‌های صعب‌العبور و آبادی‌های دوردست و با سختی و دشواری می‌گذراندند با حمایت امام علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) حتی مورد احترام و تجلیل کارگزاران حکومت در شهرهای مختلف نیز قرار گرفتند.

مأمون نه تنها با حضور او نتوانسته معارضان شیعی خود را به خود خوشبین و دست و زبان تند آنان را از خود و خلافت خود منصرف سازد بلکه حتی علی‌بن‌موسی(ع) مایهٔ امان و اطمینان و تقویت روحیه آنان نیز شده است، در مدینه و مکه و دیگر اقطار مهم اسلامی نه فقط نام علی‌بن‌موسی(ع) به تهمت حرص به دنیا و عشق به مقام و منصب از رونق نیفتاد بلکه حشمت ظاهری بر عزت معنوی او افزود و زبان ستایش‌گران پس از ده‌ها سال به فضل و رتبه معنوی پدران مظلوم و معصوم او گشوده شد.

کوتاه سخن آنکه مأمون در این قمار بزرگ نه تنها چیزی بدست نیاورده که بسیاری چیزها را از دست داده و در انتظار است که بقیه را نیز از دست بدهد. اینجا بود که مأمون احساس شکست و خسران کرد و در صدد بر آمد که خطای فاحش خود را جبران کند و خود را محتاج آن دید که پس از این همه سرمایه‌گذاری سرانجام برای مقابله با دشمنان آشتی‌ناپذیر دستگاه‌های خلافت یعنی ائمه اهل‌بیت (ع) به همان شیوه‌ای متوسل شد که همیشه گذشتگان ظالم و فاجر او متوسل شده بودند، یعنی قتل.

بدیهی است قتل امام هشتم پس از چنان موقعیت ممتاز به آسانی میسور نبود. قرائن نشان می‌دهد که مأمون پیش از اقدام قطعی خود برای به شهادت رساندن امام به کارهای دیگری دست زده است که شاید بتواند این آخرین علاج را آسان‌تر به کار برد، شایعه‌پراکنی و نقل سخنان دروغ از قول امام از جمله این تدابیر است، به گمان زیاد اینکه ناگهان در مرو شایع شد که علی‌بن‌موسی همه مردم را بردگان خود می‌داند جز با دست‌اندرکاری عمال مأمون ممکن نبود.

هنگامی‌که اباصلت این خبر را برای امام آورد حضرت فرمود: «بار الها، ای پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین تو شاهدی که نه من و نه هیچ یک از پدرانم هرگز چنین سخنی نگفته‌ایم و این یکی از همان ستم‌هائی است که از سوی اینان به ما می‌شود.»

تشکیل مجالس مناظره با هر آن کسی که کمتر امیدی به غلبه او بر امام می‌رفت نیز از جمله همین تدابیر است. هنگامی‌که امام، مناظره کنندگان ادیان و مذاهب مختلف را در بحث عمومی خود منکوب کرد و آوازه دانش و حجت قاطعش در همه جا پیچید، مأمون در صدد برآمد که هر متکلم و اهل مجادله‌ای را به مجلس مناظره با امام بکشاند، شاید یک نفر در این بین بتواند امام را مجاب کند. البته چنان که می‌دانیم هر چه تشکیل مناظرات ادامه می‌یافت قدرت علمی امام آشکارتر می‌شد و مأمون از تأثیر این وسیله نومیدتر.

در آخر چاره‌ای جز آن نیافت که به دست خود و بدون هیچ‌گونه واسطه‌ای امام را مسموم کند و همین کار را کرد و در ماه صفر دویست و سه هجری یعنی قریب دو سال پس از آوردن آن حضرت از مدینه به خراسان و یک سال و اندی پس از صدور فرمان ولیعهدی به نام آن حضرت دست خود را به جنایت بزرگ و فراموش نشدنی قتل امام آلود./704/422/ح

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۰ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۰۰:۵۸
طلوع افتاب
۰۶:۳۰:۲۴
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۱۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۱:۲۳
اذان مغرب
۱۹:۵۸:۵۳