وسائل ـ عضو هیأت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی اظهار داشت: برای اینکه معنویت بومی اسلامی رشد پیدا کند باید معنویت در سطح گفتمان و با شاخصههای زبانی «خاص خود» در جامعه مطرح شود. اینکه امروزه جوانها با زبان معنویت آشنا نیستند و اینکه پیرامون معنویت گرایی اسلامی گروهی شکل نمیگیرد بدین خاطر است که زبانی که در معنویت به کار میرود زبان گنگ عرفانی است.
به گزارش خبرنگار وسائل، عصر پنجشنبه، ۲۸ شهریور ماه ۱۳۹۸ در راستای سلسه نشستهای علمی همایش گام دوم انقلاب، نشست علمی با موضوع «شاخصههای معنویت اسلامی در راستای تحقق بیانیه گام دوم» در در تالار امام مهدی (عج) پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد.
در این نشست، حجت الاسلام باقر طالبی دارابی عضو هیأت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی و دکتر بهزاد حمیدیه عضو هیأت علمی دانشگاه تهران به عنوان ارائه دهنده و دکتر صدیقه رمضانی به عنوان دبیر حضور داشتند.
آنچه در ادامه می خوانید، بخش نخست این نشست و مشروح مطالب ارائه شده توسط حجت الاسلام طالبی دارابی است:
اصول شاخصهای گفتمانی معنویت گرایی جدید / اصل اول: دین در طی زمان تغییر میکند
بحثی که برای این جلسه در نظر گرفته ام، شاخصهای زبانی یا گفتمانی معنویت گرایی جدید است. نتیجهای که از بحث خواهیم گرفت این است که باید در ایران، معنویت گرایی جدید را با تحول روشی در قالب یک نظام گفتاری و زبانی جدید مورد بررسی قرار داد.
در ابتدا باید توجه داشت که اهمیت یافتن زبان شناسی در حوزههای مختلف علمی در بررسی دین و معنویت ما را بر این میدارد که از این زاویه نیز به مسئله معنویت در اسلام نگاه کنیم. این نوع مواجه با معنویت مبتنی بر ساختارهای زبانی و شاخصهای زبانی، چند اصل را محور خود قرار میدهد. یکی از اصول مطرح در این نوع از نگاه به معنویت گرایی این اصل کلیدی است که «دین در طی زمان تغییر میکند».
گرچه دین یک امر زبانی نیست و یک اصل محوری است ولیکن با این حال در طی زمان تغییر میکند. بر اساس این اصل، جنبشهای نوپدید دینی معنوی، ناشی از تحولات و تغییرات در قلمرو دین هستند؛ اگر چیزی ناشی از تحولات دین باشد و بر این اصل مبتنی باشد که دین در طی زمان تغییر میکند، یعنی ممکن است برای معرفی خود از زبان دین بهره بگیرد، چون از بستر دین خود را تولید میکند. البته برخی معتقدند که رشد جنبشهای دینی از درون بستر دینی نیست و ممکن است از پیامدهای سکولار باشد.
اصل دوم: روش تحلیل دین نیز در طی زمان تغییر میکند
حال اگر فرض بر این باشد که دین در حال تغییر است و تغییرات در قلمرو دین منجر به بروز و ظهور جنبشهایی میشود که در درون بستر دین و ناشی از این تحولات بروز میکند و پس از بروز، از زبان خود دین نیز برای معرفی خود استفاده میکند، اصل دومی مطرح میشود. اصل دوم روش شناختی در تحلیل دینداری و به طور خاص در معنویت گرایی جدید است که روش تحلیل دین نیز در طی زمان تغییر میکند. ما نباید ایستایی روشی داشته باشیم، زیرا به فراخور تحولات درون موضوع روش بررسی موضوع نیز ممکن است دچار تغییر شود.
روزگاری دین و معنویت مفهوم مشترک و یا عام و مطلق بود و با روش تحلیل اسطوره ای، به مثابه افسانه ها، خیال پردازی ها، شاعرانه بودن و پراکنده و کم و بیش بی معنا، چون خوابها و رویاها تحلیل میشد.
ولیکن از قرن ۱۹ به بعد این تحول و این نوع از نگرش تغییر کرد و روشهای دیگری برای اندیشه کردن در این مورد مطرح شد. در این نگاه دیگر گفتمان دینی به مثابه اسطوره یا خرافه محسوب نمیشد بلکه نهایتا و در پایینترین سطح به مثابه تولید بشری تحلیل شد؛ این ادعا را میتوان در آثار دورکیم دید؛ وی معتقد است که دین، تولید برخواسته از جامعه بشری است، نه صرفا خرافه یا چیزی مشابه آن.
اصل سوم: دین و معنویت هر دو حامل پیام هستند
به رغم تغییر پذیری دین و معنویت، در زمانهای مختلف هر دو حامل پیامهایی هستند؛ بنابراین میتوان گفت که باید به درک سازکارهای درونی این دو در انتقال پیام پرداخت.
اصل چهارم: پیام مستلزم استفاده از زبان است
به خاطر اینکه دین و معنویت انتقال کننده پیام هستند اصل چهارمی مطرح میشود و آن این است که پیام مستلزم استفاده از زبان است و برای انتقال پیام از زبان استفاده میکنند. در نتیجه، زبان شناسی در تحلیل دین معنویت به عنوان عنصری برای انتقال پیام لازم است.
در این زمینه زبان شناسان سه نوع زبان را مطرح کرده اند؛ اول، زبان شناسی تاریخی است که در سال ۱۷۸۶ با خطابه معروف سر ویلیام جونز در کمپانی هند شرقی مطرح شد؛ دیگری، زبان شناسی ساختی است که یک قرن بعد به همت زبان شناسی به نام فردینان دو سوسور و رومن یاکوبسن یا جیکوبسن و تاثیرپذیری از صوری گرایی روسی شکل گرفت و در نهایت، نوع سوم زبان شناسی شناختی یا نظریه زبانی چامسکی است. نظریه چامسکی، نوعی زبان شناسی جدید است که در تغییر سازوکارهای زبانی تاکنون بیشترین توجه را به خود معطوف کرده است.
زبان در قلمرو معنویت گرایی از اهمیت حیاتی برای تحلیل برخوردار است
بنابراین مشاهده میشود که زبان به طور عام و زبان در قلمرو دین و به طور خاصتر زبان در قلمرو معنویت گرایی از اهمیت حیاتی برای تحلیل برخوردار است. همچنین تحلیلهای زبانی نیز متفاوتند؛ از تحلیلهای گفتمان تا تحلیلهای دیگر؛ بنابراین بیرون کشیدن شاخصهای زبانی میتواند در شناخت یک جریان، کیفیت گسترش آن جریان در جامعه و هماهنگی یا عدم هماهنگی آن جریان با زبان دین حاکم آن جامعه موثر باشد.
زبان یک قابلیت انسانی است
از آن جایی که مبنای ما، تحلیل شناختی زبان است و بر این اساس شاخصها را مشخص میکنیم، به عنوان مقدمه زبان از نگاه چامکسی را مورد بررسی قرار داده ایم. زبان یک قابلیت انسانی است. البته عدهای معتقدند که حیوانات نیز زبان خاص خود را دارند.
وقتی ما میگوییم زبان، یعنی «تعامل با یکدیگر بر اساس واژگان»؛ و این قاعده در حیوانات وجود ندارد، گرچه حیوانات زبان عاطفه را برای ارتباط با یکدیگر به کار میبرند ولیکن زبان گفتار به معنای استفاده از واژگان در مورد آنها منتفی است؛ بنابراین این اصل که «زبان یک قابلیت انسانی و ذاتی انسان است» را، باید در تحلیل زبان شناختی در نظر گرفت، نه به عنوان یک پدیده که در طول تاریخ شکل گرفته است.
همین قابلیت در شرایط معین و خاصی از فرهنگ یک جامعه رشد میکند و اگر در جامعهای اجازه رشد این قابلیت در افراد داده نشود، «زبان عاریتی» رشد پیدا میکند. در ادامه خواهیم گفت که در معنویت جدید زبان عاریتی آمده است، زیرا ما در درون فرهنگ خودمان مجال ندادیم که قابلیت انسانیِ زبانی برای بیان ایدههای معنویت گرا رشد پیدا کند.
زبان دستگاه نماد سازی است
زبان یک دستگاه نماد سازی است چراکه ایدهها را در قالب نماد مطرح میکند. زبان از خاصیت جهان شمولی برخوردار است و در ادامه خواهیم گفت که جریانهای معنویت گرا از زبانی استفاده میکنند که ما احساس میکنیم وارداتی هستند در حالی که خاصیت زبان جهان شمولی است.
در باب زبان شناسی بحثی در مورد زبان و سازوکار مغز مطرح است. پیچیدگی نسبت بین مغز و زبان را باید در علوم شناختی مورد تحلیل قرار داد. در هر حال، باید گفت مغز یکی از مهمترین اندام در بدن انسان است که پشتوانه به کار افتادن زبان تلقی میشود و بدین خاطر میتوان گفت، قابلیت انسانی بودن زبان به خاطر برخورداری انسان از مغز است. یعنی، چون انسان از مغز برخوردار است زبان قابلیت انسانی است، (البته اگر بر اساس فیزیولوژیک نگاه کنیم).
حال که ما سازوکار فیزیولوژیک را برای زبان در نظر بگیریم، اگر در ایران از معنویت گرایی سخن گفته شود شاید بتوان گفت که این حرف متاثر از جایی نیست بلکه تولید درونی و ذاتی او است. اما به رغم پیچیدگی ارتباط بین زبان و مغز میتوان گفت در هر سه نظریه شناخت که پیرامون زبان مطرح است، قابلیتها و کارکردهای زبان مورد تصدیق دانشمندان علوم مختلف از جمله علوم شناختی است.
هویت سازی یکی از کاربردهای زبان است
تمام این علوم یکی از کارکردهای زبان را قدرت و قابلیت هویت سازی میدانند؛ چه اینکه زبان منشا شناختی داشته باشد چه منشا ساختی و چه منشا تاریخی. جنبشها و گروهها و دستههای معنویت گرا نیز بر اساس نوع زبانی که کار میگیرند برای خود هویت سازی میکنند. محور این هویت، «زبانی مفهومی» است و تا این هویت مشخص نشود در نوع سازوکارهایی که برای ولو مقابله با این هویتها (که در ایران رواج دارد) در نظر گرفته میشود، ناتوان خواهیم بود.
جنبشهای نوپدید دینی بر اساس چارچوبهای زبانی مفهومی شکل میگیرند
از این زاویه میتوان گفت که جنبشهای نوپدید دینی بر اساس همین چارچوبهای زبانی مفهومی شکل میگیرند، تداوم پیدا میکنند و گسترش میدهند. به خاطر برخورداری این جنبشها از هویت زبانی و همچنین استفاده از شاخصهای زبانی و مبتنی بودن بر محور زبانی مفهومی، از کدها و شاخصهای زبانی برخوردار میشوند که برای تحلیل این جنبش ها، باید کدها را مورد تحلیل و بررسی قرار داد. این کدها و یا شاخصها هستند که شرایط ضروری را برای ادامه حیات و بقاء یک جنبش ایجاد میکنند.
اگر یک جنبش معنویت گرا نتواند از زبان با شاخصهای خاص خود به عنوان یک امر هویت ساز استفاده کند، به مرور حذف میشود، چراکه نتوانسته کدها و شاخصهای زبانی خود را در قالب شبکهای از مفاهیم به جامعه عرضه کند و افراد را در درون آن شبکه را به یکدیگر پیوند دهد.
یکی از بحثهای مهم و کلیدی این است که جنبشهای معنویت گرا در کدامین جامعه قدرت بقای بیش تری دارند. حتی اگر بخواهیم در بین گروهی از انسان ها، معنویت اسلامی را ایجاد کنیم یکی از مهمترین سوالها این است که با کدام زبان این معنویت را رواج دهیم تا بتوان با شاخصهای زبانی و مفهومی هویت سازی کند و این هویت را به انسجامی برساند که بر اساس آن پیش روند؟
خلاصه آنکه، گروه و یا جماعت معنویت گرا از خلال تولید هویتی خود را در جامعه حفظ میکنند و پیش میروند. هر گونه انسداد در پیوند زبانی و گفتمانی میان افراد آن جنبش معنویت گرا و جامعهای که در آن هست و محققینی که در آن تحقیق میکنند به یک نارسایی در حوزه عمل یا شناخت یا ارائه راهکار یا تبیین استراتژی میانجامد.
اگر بخواهیم به صورت خلاصه و دقیق، کاربرد زبان شناسی در مسئله معنویت گرایی را تبیین کنیم باید بگوییم که هر جنبش معنوی پیامی دارد؛ هر پیامی مستلزم زبان است و هر زبان، قابلیت هویت بخشی دارد و هر هویت دارای کدهایی است که برای تحلیل مورد استفاده قرار میگیرد.
در جنشهای معنویت گرا، ارسال کننده و گیرنده پیام کیست؟
سوال این است که در جنبشهای معنویت گرا چه کسی این پیام را ارسال میکند؟ آیا میتوانیم از شاخصهای زبانی به این پرسش پاسخ دهیم؟ بیشتر محققین در تحلیل زبانی جنبشهای نوپدید معنوی پیرامون فرستنده پیام اختلاف نظر دارند. آیا خداوند پیام را ارسال میکند، یا خود انسان فرستنده است و یا اجتماع؟
نکته دیگر، گیرنده پیام است. در جنبشهای نوپدید دینی گیرنده پیام مشخص است؛ به طور معمول در هدف گذاری که برای معنویت گرایی صورت میگیرد، گیرنده پیام روشن است. گیرنده پیام نوگرایندگان به جریانهای معنویت گرا هستند؛ یعنی کسانی که به تازگی جذب این جنبشها شده اند.
مسئله دیگر، راویان پیام هستند. راویان پیام مدعی هستند که شخصی پیام را دریافت کرده و آن را در قالبهای زبانی مطرح کرده است؛ ما آن را بهتر تشخیص میدهیم و بدین خاطر آن را نقل میدهیم. به همین خاطر گاهی به آنها «سخنگویان معنوی» میگویند؛ یعنی افرادی که خود تجربهای ندارند ولیکن راوی پیام هستند. در واقع راویان پیام درس معنوی میدهند که بر اساس ساختار زبانی صورت میگیرد. این افراد در حوزه دین، درس عقیده و در حوزه معنویت، درس جستوجوگری میدهند.
در معنویت گرایی جدید با جستوجوگر مواجهیم، نه مومن
خواهیم گفت که در معنویت گرایی جدید ما با مومن مواجه نخواهیم بود بلکه با جستوجوگر مواجه هستیم؛ جستوجوگر در پی کشف حقیقت است، چه اینکه این کشف حقیقت را با بریدن از سنت دینی خود آغاز کند و چه از جایی دیگر. در هر صورت، در معنویت گرایی جدید «اعتقاد» وجود ندارد.
در نتیجه به لحاظ نظری فرض بر این است که این راویان داستانهایی را نقل میکنند که از نیاکان معنوی یا سنتهای معنوی یا اشخاص معنوی یا تجربههای معنوی کهن یا جدید ناشی شده اند؛ بنابراین باید این نیاکان، سنت ها، اشخاص و یا تجربهها را فرستنده پیام تلقی کرد.
اما آیا واقعا ما میتوانیم بفهمیم که هویت فرستندگان پیام چیست؟ از کجا میتوانیم هویت آنها را بفهمیم؟ این امر گاهی با تحلیل زبانی ممکن است؛ یعنی میتوان از نفس مفاهیمی که از آن پیامها برداشت میشود، فهمید که این پیام، از زبان بشری یا آسمانی است و یا برگرفته از فضای متافیزیک و یا غیرمتافیزیک است.
اما معنویت گرایی جدید دارای چه شاخصهای زبانی است و این شاخصها چه اشتراکاتی با زبان دین دارد؟ باید توجه داشت که نظریه پردازان میان معنویت گرایی و دین تمایز قائلند؛ حال اگر فرض بر این باشد که بین دین و معنویت گرایی تمایز وجود دارد، آیا در شاخصهای زبانی که برای معنویت بیان میشود میتوان مشابهتهایی با دین پیدا کرد یا خیر؟
گفتیم که ما باید به روش جدیدی به تحلیل معنویت گرایی بپردازیم و این روش، تحلیل زبانی یا گفتمانی است. همچنین باید در تحلیل زبانی به مسئله پیام، پیام رسان، گیرنده پیام و نوع پیام توجه کنیم و در نهایت، ممکن است که بین معنویت گرایی و دین تفاوت وجود داشته باشد.
بحث این است که رهبری فرمودند که معنویت باید چندین ویژگی را داشته باشد؛ اما آیا معنویت جدای از دین داری مراد ایشان است؟ یا اینکه معنویت در درون دین اسلام اراده شده است؟ روشن است که مقصود ایشان معنویت گرایی در درون دین است. حال ما از کجا بفهمیم که مقصود ایشان معنویت گرایی در درون دین اراده شده است؟ پاسخ، شاخصهای زبانی است که در کلام ایشان ما را به این ادعا رهنمون میکند.
پنج مولفه و شاخصه گفتمان دین
محققین گفته اند که زبان دین از پنج شاخص یا مفهوم عمده برخوردار است که در بستر زبانی دین باید این پنج شاخص وجود داشته باشد؛ اولین، مفهوم خداوند متعال است. زبان دین جدای از مفهوم خداوند متعال نیست. هیچ دینی بدون مفهوم خداوند متعال معنا پیدا نمیکند، حتی ادیان شرقی.
شاخص دیگر، نگاه به ماهیت و سرشت انسان است. شاخص سوم این است که در زبان دین، مفهوم حیاتِ پس از مرگ وجود دارد. هنجارهای اخلاقی در زبان دین نیز شاخص چهارم است؛ و در نهایت، معنویت به معنای خاص شاخص پنجم است. یعنی معنویتی که در زبان دین وجود دارد، با تحلیلهای معنویت شناختی که اکنون از آن سخن میگوییم متفاوت است.
این پنج مفهوم، شاخصهای گفتمانی دین را رقم میزنند. به تعبیر دیگر، با توجه به شاخصهایی که گفتیم اگر به ما بگویند که گفتمان دینی به چه معناست؟ پاسخ این است که گفتمانی دینی است که در آن پنج شاخص وجود دارد؛ در آن مفهوم خداوند وجود دارد؛ تحلیلی از انسان را ارائه میکند؛ حیات پس از مرگ را مطرح میکند؛ هنجارهای اخلاقی را ذکر میکند و در نهایت، به معنویت به عنوان پرورش روح تاکید میکند.
تحقیقات نشان میدهد که گرچه این پنج مولفه، گفتمان دینی را شکل میدهند، اما در معنویت گرایی جدید نیز میتوان از این شاخصها سراغ گرفت؛ بنابراین میتوان گفت اشتراکهایی بین زبان معنویت گرایی و زبان دین وجود دارد با این تفاوت که نوع بیان، متفاوت است.
تمایز گفتمان دین و معنویت
تمام محققین معتقدند که دین برای نجات انسان برنامه دارد. زبان معنویت گرایی برای اصلاح وضعیت نامطلوب انسان است که در حیات این دنیا و طبق نظر برخی در حیات پس از مرگ رخ میدهد. در این جاست بین گفتمان معنویت گرایی جدید و گفتمان دینی تمایز وجود دارد؛ در زبان معنویت گرایی سخن از حال، اینجا و اکنون است، برخلاف زبان دین که سخن از آنجا و آن زمانی است.
برخی محققین در ایران معتقدند در معنویت گرایی هنجارهای اخلاقی وجود ندارد، نه در گفتمانش و نه در عمل. ولیکن به نظر میرسد که در واقع چنین نیست و بسیاری از این جریانها دارای هنجارهای اخلاقی بسیار سخت هستند. به عنوان مثال، اگر جریان چرچ را یک جریان معنوی و دینی بدانیم، این جنبش بر روابط جنسی در درون ازدواج تاکید ویژهای دارد. این امر، نشان دهنده این است که جنبشهای معنویت گرا برای هنجارهای اخلاقی نیز سازوکارهایی دارند.
خلاصه و جمع بندی
از نظر زبان شناختی معنویت گرایی دارای پیام است؛ در مورد ارسال کننده پیام (هر که باشد) بحث خاصی صورت نگرفته است، برخلاف گیرنده؛ در معنویت گرایی جدید از بحثهای مهم این است که گروه هدف چه کسی است؟ این پیام مستلزم زبان است و زبان معنویت گرایی اشتراکهایی با زبان دین دارد.
معنویت گرایی در درون بافت اسلام، همان معنویت سنتی مبتنی بر آموزههای دینی است
از کنار هم گذاشتن نکات مذکور این نتیجه به دست میآید که در معنویت اسلامی در ایران بین زبان دین و زبان معنویت انس زیادی برقرار است، به نحوی که ما نمیتوانیم این دو را از یکدیگر تفکیک کنیم. به همین خاطر معنویت گرایی در درون بافت اسلام، همان معنویت سنتی مبتنی بر آموزههای دینی است. در حقیقت معنویت در اسلام از زبان دین استفاده میکند و چنانچه کسی بخواهد معنویت اسلامی داشته باشد، از هویت اسلامی برخوردار است.
با این بیان، مسئلهای که ما متولی بحث از آن هستیم (یعنی معنویت پژوهی به معنای معنویتهای دوران مدرن)، با معنویت در درون اسلام تفاوت دارد. به رغم اشتراکهای این دو، اختلافهای بسیار و برجسته آنها باعث شده که ما معنویت مدرن را غیر دینی و انحرافی تلقی کنیم و پیام این نوع از معنویت را برای مخاطبین مناسب ندانیم. این موضوع بسیار مبهم است و نیاز به بحث مفصلی دارد.
ما در ایران گفتمان معنویت گرایی را در کنار دو گفتمان سکولار (یا علمی) و گفتمان دینی تجربه میکنیم، گرچه گفتمان معنویت گرا، با وجود شاخصههای زبانی، به خاطر شرایط سیاسی اجتماعی به مرحله بروز و ظهور نرسیده است.
عدم آشنایی جوانان با معنویت به خاطر زبان گنگ عرفانی است
برای اینکه این گفتمان تقویت شود و از طرف دیگر، معنویت بومی اسلامی رشد پیدا کند باید معنویت در سطح گفتمان و با شاخصههای زبانی «خاص خود» در جامعه مطرح شود. اینکه امروزه جوانها با زبان معنویت آشنا نیستند و اینکه پیرامون معنویت گرایی اسلامی گروهی شکل نمیگیرد بدین خاطر است که زبانی که در معنویت به کار میرود زبان گنگ عرفانی است.
زبان معنویت امروزه گنگ و مبهم که یا برگرفته از زبان تصوف است و یا برگرفته از زبان دینی سنتی؛ و این امر گاهی اوقات در قالب ایدئولوژی و گاهی اوقات در قالب آموزههای سنتی بیان میشود. در هر صورت، این گفتمان از حالت متعادلی که بتواند هویت سازی کند خارج شده است./504/241/ح
تهیه و تنظیم: مجتبی گهرگزی