vasael.ir

کد خبر: ۱۴۳۷۹
تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۵:۰۸ - 18 August 2019
پاسخ حجت الاسلام الویری به یک یادداشت؛

گفت‌وگو مؤثرترین و پرسودترین راه برای حل بسیاری از مشکلات است

وسائل ـ برخی دانشگاهیان هم چشمان خود را بشویند و جوری دیگر ببینند و آنها هم باید بپذیرند گفت‌وگو فوری‌ترین، مؤثرترین، راه‌گشاترین، کم‌هزینه‌ترین و پرسودترین راه پیش روی برای حل بسیاری از مشکلات است.

به گزارش وسائل، گفت‌وگوهای مکتوب حجج اسلام محسنگفتگو مؤثرترین و پرسودترین راه برای حل بسیاری از مشکلات است الویری و رسول جعفریان پیرامون تمدن اسلامی، واکنش‌های مختلفی را از سوی اساتید و کارشناسان، در پی داشت.

محسن الویری در این باره نوشته است: در میان پیام ها و پیامک هایی که در این زمینه دریافت شد، یادداشتی قابل تأمل وجود داشت که آن را روح‌الله توحیدی‌نیا طلبه خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم و پژوهشگر پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ارسال کرده بود. توحیدی‌نیا که دانشجوی دکتری رشته تاریخ اسلام دانشگاه تهران هستند و در فصلنامه تاریخ اسلام هم از آثار قلمی ایشان بهره‌مند بوده‌ایم در این یادداشت به نکته‌ای اشاره کرده‌ که با توجه به اهمیت آن در ادامه می آید و سپس ملاحظاتی هم درباره آن به قلم آورده خواهد شد.

متن یادداشت روح‌الله توحیدی‌نیا

با عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد گرانقدر

به بهانه انتشار گفتگوی حضرتعالی و استاد جعفریان نکته و درخواستی را، نه در باب متن که در مورد اصل گفتگو به عرض می رسانم. چندی پیش در یادداشتی که با عنوان روایت دیدار پژوهشگران حوزه تمدن نوین اسلامی با رهبر معظم انقلاب منتشر فرمودید، نکته ای گرانمایه مورد توجه قرار گرفت. «...تأکید رهبر معظم انقلاب بر تعامل با فضای نخبگانی به منظور شناساندن درک درست از تمدن نوین اسلامی این پیام را داشت که نباید همه اندیشه‌های موجود درباره تمدن نوین اسلامی را تا بدین پایه همسو انگاشت و نشاید که با دگراندیشان این موضوع کاری نداشت».

استحضار دارید که در میان اساتید دانشگاهی از معدود شخصیت هایی که علاوه بر درک و فهم تمدنی از روحیه و دغدغه قابل توجهی در این زمینه برخوردارند، استاد جعفریان هستند. این را می شود از یادداشت ها و نقد های مفصّل ایشان در طول سالیان گذشته فهمید. اوایل تیرماه ایشان در یادداشتی مراکز علمی دینی و حوزوی را مد نظر قرار داده و نوشتند «تعداد زیادی پژوهشگر و استاد در مراکز پژوهشی قم و تهران و مشهد، به فکر کردن در باره رابطه انقلاب و تمدن می‌پردازند، از این نظر که به تفکر می‌پردازند، امر مطلوبی است؛ اما مسأله این است که آنان از وضع و قصد خود آگاه باشند.»، اما این یادداشت همچون بسیاری نظرات شان، برانگیختگی، پاسخ یا عکس العمل مثبتی را از سوی این مراکز برای گشودن مسیر گفتگو -که سیره موکّد ائمه هدی(ع) به ویژه در مواجهه با اهل علم است- به دنبال نداشت. به واقع اگر خود ایشان – با هر انگیزه و حالا با عبور از بیان همراه با بی توقعی شان- این جمله را طرح نمی کردند که «کاش آقایان واعظی و الویری در این باره برای ما شرح می دادند»، تا چه زمان فرصت چنین گفتگوی کوتاهی به دست می آمد؟ محدودیت ها و اقتضائات هر دو طرف و البته دو تفکر تا حدی قابل درک است، اما پرسش و مطالبه حقیر آن است که به رغم تأکید رهبری و البته حکم شرع و عقل چرا هیچ ساز و کار جدی، کارآمد، پیوسته و مداوم و با برنامه ریزی صحیح در جهت تعامل و تأکید می کنم استقبال عملی از اندیشمندانی چو ایشان از سوی نهادهای حوزوی وجود ندارد؟ که اگر چنین بود گفتگوی صورت گرفته اسباب تعجب و یا تعبیر برخی به جدال و مناظره نمی شد؛ هرچند بخشی از این مواضع ریشه ای دیگر دارد.

بنده نگاهی دوسویه به مسأله دارم. از یک سو تجربه ارتباط با امثال استاد جعفریان نشان می دهد که ایشان به پشتوانه فکر و اندیشه قوی، دغدغه ای حقیقی و جدی در پیشرفت جامعه اسلامی دارند. از دیگر سو ارتباط و گفتگو با برخی اساتید دیگر دانشگاهی نشان می دهد که گاه از کارهای خوب و متقن  که در برخی محافل و مراکز قم صورت می گیرد بی اطلاع بوده و حتی بارها پیش آمده که اظهار تعجب کرده و می کنند. واکنشی که بیشتر سبب تأمل حقیر از اوضاع اسفناک موجود در ارتباط میان حوزه و دانشگاه بوده و هست. هرچند نمی شود از تأثیر تکرار «دیدگاه‌های شگفت اندیشه‌سوز علم‌ستیز ...» هم در ایجاد فضایی که گاه رضایت دو طرف به بیگانگی را به دنبال داشته، عبور کرد.

خواهش و التماس بنده از استاد گرانقدر-که اگر نبود فکر باز و تواضع و برخوداری ایشان از روابط علمی سازنده بدین طریق گام نمی نهادم- آن است که فارغ از اختلافات مبنایی که گاه بسیار جدی هم هست و به دنبال آن با چشم پوشیدن از چشم داشتی که معمولاً به کسب نتایج مستقیم از گفتگو ها وجود دارد و البته با در نظر داشتن فوائد غیرمستقیم آن برای دو طرف گفتگو و مخاطبان که به واقع اهمیت قابل ارزش گذاری نیست، برای تحقق آنچه از قول رهبری عزیز نقل شد، پیگیر برنامه و اقدامی اساسی باشند. اقدامی که نه در حد حرف باقی بماند و نه در عمل به حداقل ها و گزارش ها کفایت شود. در پایان توفیق روز افزون استاد گرامی را از خداوند متعال مسالت می نمایم.  

پاسخ الویری

با سلام و تحیت و همراه با ارج نهادن به دغدغه‌های شما و آروزی توفیق برایتان در صحنه‌های علم و عمل و معنویت و عذرخواهی از تأخیر در پاسخ یادداشت ارزشمندتان، مناسب می‌دانم چند نکته را با هم مرور کنیم:

مقدمه

ضمن تأکید بر درستی نکته‌ای که از یادداشت مربوط به دیدار با رهبر معظم انقلاب برداشت کرده‌اید، و تحلیلی که از شخصیت استاد گرامی جناب آقای جعفریان در چند جای نوشته خود بیان داشته‌اید، در باره این پرسش که «چرا هیچ ساز و کار جدی، کارآمد، پیوسته و مداوم و با برنامه ریزی صحیح در جهت تعامل و تاکید می کنم استقبال عملی از اندیشمندانی چو ایشان از سوی نهادهای حوزوی وجود ندارد؟» در حقیقت، پاسخی جز همراهی با شما و تأکید بر ضرورت چنین تعامل و آمد و شدهایی ندارم؛ جز چند ملاحظه که پس از این عرض خواهم کرد. البته در اینجا باید بین آقای جعفریان و دیگران فرق قائل شد.

ایشان در حال حاضر هم با وجود برخوردهای ناهمدلانه‌ای که گاه با حضرتشان این سو و آن سو به چشم می‌خورد، تعاملی خوب و تقریباً گسترده با  اصحاب حوزه دارند و در حد اطلاع بنده زمام تنظیم سطح و میزان همکاری ایشان با حوزه و با طلاب در اختیار خودشان است و مشکلی از جانب حوزه وجود ندارد. کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران هم یک فضای تعریف شده برای بهره‌مندی طلاب از برکات علمی ایشان فراهم آورده است.

در باره دیگر استادان و اندیشمندان هم، این پرسش خوب شما را باید متولیان و متصدیان حوزه پاسخ دهند. روشن است که این حقیر در جایگاهی که بخواهم از طرف حوزه پاسخگو باشم نیستم، و تنها نکاتی را به عنوان برداشت شخصی خود در قالب چند نکته عرض می‌کنم.

نکته اول

گمان بنده این است که اگر نگاهی منصفانه داشته باشیم این طور نیست که این «استقبال عملی» مورد اشاره شما از اندیشمندان و صاحب‌نظران با هر گرایش فکری و سیاسی که داشته باشند به صورت کامل وانهاده و رها شده باشد. نشستها و گفتگوهای رسمی و غیررسمی فراوانی در قم و تهران با این حضور این استادان در جریان است. مروری بر عناوین سخنرانیها و همایشها و هم‌اندیشی‌ها و طرحهای پژوهشی مصوب و کلاسهای آموزشی در موضوعات تخصصی در مراکز آموزشی و پژوهشی قم نشان می‌دهد که انصافاً نمی‌توان حکم به گسسته بودن این پیوند کرد؛ ولی بنده هم با شما همراه و هم‌رأی هستم که این پیوند با وجود تأکید رهبر معظم انقلاب به ویژه وقتی با قیدهایی همچون جدیت، کارآمدی، پیوستگی و برنامه صحیح داشتن همراه باشد، در دستور کار اصلی نهادهای حوزه‌ای نیست.     

نکته دوم

در باره چرایی این وضعیت نباید از یاد برد که حوزه همانند هر نهاد اجتماعی دیگر یک کل یکپارچه که همه اجزای آن در هماهنگی کامل با هم باشند نیست. نگاه خودبسنده و بی‌اعتماد به هر آن چه غیرحوزه‌ای باشد به عنوان نگاه بخشی از اصحاب حوزه یک ریشه تاریخی طولانی دارد، ولی بخشی دیگر از حوزه پس از پیروزی انقلاب با این پیش فرض که حوزه‌های علمیه از تحولات جامعه عقب مانده‌اند و بزرگانی مانند امام خمینی و شهید مطهری و دیگران هم آن را به صراحت فریاد زده بودند، با عزم جدی برای رفع این عقب‌ماندگی گام برداشت. وصف این گامها و داوری در باره میزان کامیابی آنها را باید به فرصتی دیگر وانهاد.

اما بلیه نگران کننده‌ای که در این مسیر و در هنگامه شکفتگی حوزه نازل شد و گمان می‌برم پرسش و اشکال شما هم به آن برگردد، مربوط به یکی دو دهه اخیر است. در این یکی دو دهه کسانی که نماینده واقعی تحولات امیدوارکننده حوزه نیستند، تحت تأثیر عوامل مختلف سربرآوردند و با صدای بلندی که دارند چهره‌ای خاص از حوزه ترسیم کردند و با این رفتار خود مانند ماسک ترسناکی که بر چهره کودکی زیبا می‌نشیند موجب هراس دیگران از حوزه‌ها شده‌اند.

این جریان هم در برابر قوت یافتن دوباره جریان سنتی تحول‌ستیز حوزه سکوت نسبی کرد و هم زمینه‌ساز رشد و رخنه یکی دو جریان به ظاهر نواندیش تحول‌خواه دیگر شد که باید از آفات و پیامدهای نگاه آنها به خدا پناه برد. از نظر بنده که از بیرون و با اشتیاق تمام به حوزه آمده‌ام و مانند یک جهانگرد تازه وارد که همه چیز را همراه با ارزیابی تماشا می‌کند با حوصله تحولات حوزه را ـ لااقل در قسمتی که به حیطه مطالعاتم برمی‌گردد ـ دنبال می‌کنم می‌توانم با اطمینان بگویم تقریبا تمامی اقدامات اندیشه‌سوز علم ستیز اخیر حوزه ریشه در این جریان و غفلتهای آن دارد. رفتارهای این جریان که «ظاهِرُه ایمانٌ و باطِنُه عُدوانٌ، وَ أوّلُه رَحمَه و آخِرُه نَدامَه» (خطبه ۱۲۲) توانست کوشش جدی تحول‌خواه حوزه را در افکار عمومی نخبگان جامعه تا اندازه زیادی تحت الشعاع قرار دهد. این جریان که در فعلیت بخشیدن به یک سکولاریسم تحمیلی به حوزه کاملا موفق عمل کرد، یک خودسانسوری و ترس از مورد هجمه قرار گرفتن را هم ایجاد کرده که سبب می‌شود که حتی برخی برنامه‌های علمی مصوب و از همه فیلترها عبور کرده نیز در آخرین لحظه لغو شود.

این جریان مدعی پیروی از رهبری است، ولی نزد آنها «برای تحقق آنچه از قول رهبری عزیز نقل شد، پیگیر برنامه و اقدامی اساسی باشند. اقدامی که نه در حد حرف باقی بماند و نه در عمل به حداقل ها و گزارش ها کفایت شود.» نمی‌توان چیزی گفت، چون ادعای پیروی از رهبری برای آنها تنها یک پوشش است و مصادره منویات مقام معظم رهبری و فروکاستن مفاد منیع آن به یک سلسله شعارهای سطحی از جمله توانمندیهای اثبات شده آنهاست. تمسک به سخنان مقام معظم رهبری نزد اینها برای حسن تعامل با اندیشمندانی که مانند ما نمی‌اندیشند و دعوت آنها برای حضور در حوزه و گفتگو با طلاب و فضلا و مدرسان همچون آب در هاون کوبیدن است. این جریان به استناد تبار تاریخی خود تا ریشه تفکر را نخشکاند، و حوزه را به «مزارآباد شهر بی تپش» تبدیل نکند، آرام و قرار نخواهد یافت. در باره این جریان می‌توان آرزو کرد «أصابَکُم حاصِبٌ و لا بَقیَ مِنکُم آبِرٌ» (خطبه ۵۸) ولی در عمل نمی‌توان این واقعیت را نادیده گرفت که این جریان زنده است و زنده خواهد ماند: «أنّهُم نُطَفٌ فی أصلابِ الرّجالِ وَ قَراراتِ النِّساء» (خطبه ۶۰).

به دلیل رنگ سیاسی این مسأله و ضرورت دور نگاه داشتن ساحت علم و دین از سیاست‌زدگی‌های دلسرد کننده، بیش از این نمی‌توان در این باره چیزی گفت، ولی در پاسخ به «چرا»ی مورد پرسش شما نمی‌توان این را هم نگفت.   

نکته سوم

بخشی از پاسخ به پرسش شما در گروی این است که بدانیم چه راه حلی برای رویارویی با این جریان وجود دارد؟ انتظار کشیدن برای به حاشیه رفتن تدریجی و طبیعی این جریان در حوزه‌ها بیهوده و چه بسا مصداق «طول الامل» است، به همان ترتیب که انتظار کشیدن برای به حاشیه رانده شدن آنها از سوی صاحبان قدرت و منزلت در حوزه هم ساده‌انگارانه و چه بسا امید بستن به برخی عالمان بلاعمل باشد. دست بر روی دست نهادن و تنها به تماشا نشستن و آه حسرت بر کشیدن هم که راحت‌طلبی و قعود عن الجهاد است و چه بسا مخاطب این عتاب مولا قرار گرفتن است که فرمود: «ما تَنتَظِرونَ بِنَصرِکُم و الجِهادِ عَلی حَقّکُم؟» (خطبه ۱۸۱).

به نظر می‌رسد تنها راه حلی که متناسب با اختیاراتی اندک پیش روی همه ماست، بهره بردن از حداقل شرایط و امکانات موجود و دوری جستن از نومیدی برای انجام بهینه وظایف است که همواره و با تعابیر مختلف مورد تأکید رهبر معظم انقلاب هم بوده است. احساس وظیفه برای حرکت به سوی یک وضعیت بهتر از جمله آن چه شما به آن اشاره کرده‌اید،

خاستگاه های گوناگونی دارد که نیازی به برشمردن آنها نیست؛ ولی بی‌تردید توجه به ظرفیت شگفت طلاب جوان و خوش‌ذوق که با هزاران امید پا به حوزه نهاده‌اند یکی از آنهاست. هر یک از ما باید ضمن پرهیز از تواکل هر چه می‌تواند برای بهتر شدن وضعیت حوزه انجام دهد و البته همزمان باید مدام و با رعایت همه شرایط سیاسی و اخلاقی درباره آفات و خطرات این جریان هم بنویسد و بگوید و در باره آن چه از سر غفلت و کارنابلدی از دست داده‌ایم و دیگر قابل بازگشت نیست و آن چه را که از دست داده‌ایم ولی قابل بازگشت است و آن چه را در حال از دست رفتن است اطلاع‌رسانی کند. به نظر می‌رسد این راه حل واقع‌بینانه‌تر و آرمان‌گرایانه‌تر از دیگر راه‌حل‌های احتمالی است. بر خلاف حافظ که سرود: «در درد بمردیم چو از دست دوا رفت»، در اینجا باید گفت: «از درد ننالیم چو امید شفا هست.»  

نکته چهارم

این نکته که تمامی حرفهای پیشین مقدمه‌ای است برای آن، به طرف دیگر این ماجرا یعنی اندیشمندانی پیوند می‌خورد که به تعبیر شما «از کارهای خوب و متقن  که در برخی محافل و مراکز قم صورت می گیرد بی اطلاع بوده و حتی بارها پیش آمده که اظهار تعجب کرده و می‌کنند». اجازه می‌خواهم عرض کنم یک طرف این گره که گشودن آن را یکسره از حوزه انتظار دارید، در دست همان اندیشمندان است. از آن یاران دلنواز دانشگاهی نیز که همیشه باید شاکر وجود ارزشمندشان نزد خداوند بزرگ بود، شکایتی هم هست. آنها نیز پذیرفته‌اند و بر این باورند که آنها که در حوزه صدای بلند دارند، نماینده انحصاری دین و تشیع و حوزه هستند و لذا همه رفتارهای خود را بر اساس این باور تنظیم کرده و می‌کنند.

این دانشگاهیان عزیز که باید بپذیریم بسیاری از آنها قربانیان برخی سیاستها و روشهای به ظاهر دینی و «دیدگاه‌های شگفت اندیشه‌سوز علم‌ستیز» بوده‌اند، گویی به بهانه جفایی که بر آنها رفته است، دیگر حاضر نیستند هیچ هزینه‌ای برای خروج از این وضعیت پرداخت کنند. آن چه بر آنها گذشته و می‌رود وظیفه دینی و ملی آنها را برای خروج از این وضعیت از دوششان برنمی‌دارد. روی ترش کردن به هر چه به شکلی به نهادهای دینی و نهادهای برآمده از انقلاب پیوند می‌یابد، شاید با برخی سلوکهای روشنفکرانه خویشاوندی داشته باشد ولی با مسئولیتهای واقعی یک اندیشمند دردمند جامعه بیگانه است. اندیشمندان مورد اشاره شما هم باید مقداری از زودرنجی روشنفکرانه خود بکاهند و با نگاهی همگرایانه گامهایی همسو برای شکل‌گیری گفتگوهای واقعی با حوزه بردارند. شرط گفتگو تعارف و یکدیگر را خوب شناختن است. انصاف باید به خرج داد به آن میزان که اصحاب حوزه دانشگاهیان را می‌شناسند و به آثار آنها به دیده اعتنا و احترام می‌نگرند و بدان اهتمام دارند، دانشگاهیان عزیز اینگونه نیستند. چه خوب است برخی دانشگاهیان عزیز هم چشمان خود را بشویند و جوری دیگر ببینند. «اختلافات مبنایی که گاه بسیار جدی هم هست» با این عزیزان هیچ نگران‌کننده نیست، ولی باید آنها هم بپذیرند گفتگو فوری‌ترین، مؤثرترین، راهگشاترین، کم‌هزینه‌ترین و پرسودترین راه پیش روی ما برای حل بسیاری از مشکلات است.

با تأکید دوباره بر این که آفات و خطرات و دل‌آزردگی‌های ناشی از صدای بلند حاکم بر حوزه را باید درک کرد ولی نمی‌توان انکار کرد که با وجود همه تنگ‌نظریها و کوته‌بینی‌ها و تنگناها، دستهای گشوده در حوزه به سوی دانشگاهیان عزیز برای گفتگو و همکاری کم نیست. همه ما و شما وظیفه داریم این همگرایی را تقویت کنیم. در پاسخ به دغدغه ارزشمند شما، شاید برگزاری یک نشست سراسری برای معرفی مراکز تاریخ‌پژوهی و تاریخ‌آموزی قم با حضور مدیران گروههای تاریخ و اعضای منتخب انجمنهای علمی و اعضای هیأت علمی منتخب دانشگاهها و تشکیل چند هم‌اندیشی در کنار آن سودمند باشد. این کار شدنی است و ان شاء الله آن را با کمک شما دنبال خواهم کرد./908/422/ح

 

منبع: مهر با تصحیح

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۰ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۰۰:۵۸
طلوع افتاب
۰۶:۳۰:۲۴
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۱۳
غروب آفتاب
۱۹:۴۱:۲۳
اذان مغرب
۱۹:۵۸:۵۳