vasael.ir

کد خبر: ۱۴۳۲۱
تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۳۹۸ - ۲۰:۳۹ - 15 August 2019
مهارت‌های زندگی؛

آشنایی با اصول و قواعدی که زندگی را دگرگون می‌کند

وسائل ـ داشتن یک زندگی ایده آل، با نشاط و خوب، رعایت یک سری اصول و قواعد صحیح زندگی را می‌طلبد. خواندن و عمل کردن به سلسله مباحث گام‌های زندگی مشترک، ما را تا حدودی به آن مرتبه از آرامش و سکون واقعی می‌رساند.

به گزارش خبرنگار وسائل، گاهی فکر می کنیمشاکر بودن و پرهیز اکید از مقایسه / اصلی ترین عاملی که می تواند اعتماد متقابل را در خانواده از بین ببرد زندگی چه قدر سخت است؛ شاید هم تلخ، گویی همه چیز تکراری ست و روح ندارد؛ همه اینها از آنجا سرچشمه می گیرد که منش ها و روش های صحیح برای بودن در کنار هم و همراه هم بودن را نمی دانیم؛ یا نیاموخته ایم یا اگر آموخته ایم؛ نمی دانیم چگونه باید اجرایش کرد. اما این روش ها و منش ها مهم اند؛ حتی اگر جزئی و پیش پا افتاده باشد.

داشتن یک زندگی ایده آل، با نشاط و خوب، رعایت یک سری اصول و قواعد صحیح زندگی را می طلبد. خواندن و عمل کردن به سلسله مباحث گام های زندگی مشترک، ما را تا حدودی به آن مرتبه از آرامش و سکون واقعی می رساند. در این نوشتار گام هایی که برای زندگی مشترک لازم است و به عبارت دیگر مهارت های زندگی که برای زوجین نیاز است یادآوری می کنیم تا یک زندگی همراه با آرامش داشته باشیم:

 شاکر بودن و پرهیز اکید از مقایسه / اصلی ترین عاملی که می تواند اعتماد متقابل را در خانواده از بین ببرد

 

صداقت

یکی از اصلی ترین پایه های زندگی مشترک اعتماد متقابل است. اعتماد متقابل، یعنی اینکه زن و شوهر در رفتار و گفتار به یکدیگر اطمینان داشته و نسبت به هم شک و تردید نداشته باشند. اگر اعتماد میان زن و شوهر از بین برود، تمام رفتارها و گفتارهای آن دو برای هم معنادار می شود. در این صورت دیگر آرامش از این زندگی رخت برخواهد بست.

صداقت یکی از 10 نیاز عاطفی مهم در زندگی مشترک است و در صورتی که بین زن و شوهرها وجود داشته باشد، احساس عشق و محبت آنها را به هم تعمیق می‌بخشد.

نقطه مقابل آن عدم صداقت است. عدم صداقت یکی از پنج عامل تخریب‌کننده زندگی مشترک است. عدم صداقت محبتی را که زن و شوهر به همدیگر دارند نابود می‌کند. اما صداقت انواعی دارد که توضیح درباره آنها می‌تواند به درک مناسب‌تر این نیاز عمده کمک کند:

1) صداقت عاطفی: صداقت عاطفی به معنای بیان واکنش‌های عاطفی مثبت یا منفی نسبت به وقایع زندگی به خصوص بیان واکنش‌های عاطفی در مورد رفتارهای همسر است. بعضی از زن و شوهرها در ابراز واکنش‌های مثبت چندان مشکلی ندارند، ولی ابراز واکنش‌های منفی برایشان سخت است. در این مورد، همسران ابتدا باید مهارت‌های مناسب ارتباطی و نحوه بیان خواسته‌ها را یاد بگیرند و در مرحله بعد، باید بتوانند احساسات خود را به راحتی بیان کنند.

2) صداقت در مورد گذشته: صداقت در مورد گذشته یا صداقت تاریخی ارائه اطلاعاتی درباره سوابق شخصی و به خصوص نقاط قوت و ضعف شخصی است. شاید سؤال شود که تا چه حد می‌توان گذشته خود را به همسر گفت. واقعیت آن است که در این مورد نمی‌توان حکم کلی داد و پاسخ بستگی به شرایط زوج‌ها دارد، ولی از یک نکته نباید غافل بود؛ اینکه صداقت با همسر درباره گذشته بیشتر ناظر بر احساسات صادقانه با اوست، نه بیان حقایق با وی.

3) صداقت در مورد زمان حال: صداقت درباره زمان حال به در میان گذاشتن وقایع زندگی روزمره با همسر مربوط می‌شود. در این زمینه، زن یا شوهر باید در مورد فعالیت‌ها و اقدامات روزانه‌‌ای که انجام می‌دهد به همسرش اخباری بدهد. این مسئله به خصوص در فعالیت‌هایی که بر همسر اثر می‌گذارند حیاتی‌تر و لازم‌تر است.

در زندگی خوب و موفق، زن و شوهر به هم نوعی وابستگی متقابل پیدا می‌کنند و این ارتباط برای برنامه‌ریزی روزانه و هماهنگ ساختن فعالیت‌ها ضروری است. اما در زندگی ناموفق، هر یک از طرفین درگیر کارهای خاص خود می‌شوند و برنامه‌های روزانه خاص خود را دارند. به این حالت «زندگی دوم محرمانه» گفته می‌شود.

در واقع، یکی از طرفین درگیر شکلی از زندگی کاملاً خصوصی می‌شود که طرف دیگر از آن خبر ندارد. باید توجه داشت که این زندگی خصوصی کاملاً محرمانه، مانعی غیرضروری در مسیر حل مشکلات زندگی مشترک است و کاملاً برخلاف هدف تشکیل خانواده و زندگی مشترک است. صداقت در زمان حال به معنای عبور از این‌گونه زندگی‌های محرمانه ثانوی است.

برای اینکه به صداقت در زمان حال دست پیدا کنید سعی کنید تا آنجا که می‌توانید همسرتان را در جریان برنامه‌های روزانه خود قرار دهید. بیان صادقانه‌ برنامه‌ها و فعالیت‌های روزانه به همسر از طرف مرد یا زن، از احتمال بروز مشکل یا بحران در زندگی تا حد زیادی می‌کاهد.

4) صداقت درباره آینده: این نوع صداقت مربوط است به توضیح طرح‌ها و برنامه‌هایی که زن و شوهر برای زندگی آینده‌شان طراحی کرده‌اند، یعنی پرداختن به اهداف و فعالیت‌های بعدی در زندگی مشترک‌شان. در این باره گفت‌وگو و توضیح درباره جزئیات طرح‌ها و تقاضای مساعدت، همفکری، همکاری و همراهی از همسر، یک راهکار مهم محسوب می‌شود. سعی کنید در انتهای هر هفته زمانی را به طرح برنامه‌ها و اهداف و فعالیت‌های مربوط به روزها و ماه‌های آینده اختصاص دهید و به طور مشترک با همسر خود در این باره همفکری و برنامه‌ریزی کنید.

 

اصلی ترین عاملی که می‌تواند اعتماد متقابل را از بین ببرد

اصلی ترین عاملی که می تواند اعتماد متقابل را از بین ببرد دروغ است. وقتی اعتماد از بین رفت، همسر تمام حرف های انسان را با یک گوش شنیده و تمام رفتارهای انسان را با یک چشم می بیند. بنابراین صداقت چنین شخصی بی مشتری خواهد شد.

گاه این بی اعتمادی تا اندازه ای پیش می رود که فرد با دلایل محکم هم نمی تواند اعتماد همسر را به خود جلب کند؛ زیرا دروغ های زیاد، او را به عنوان یک دروغگوی تمام عیار معرفی کرده است. اینگونه می شود که زندگی برای فرد دروغگو بی معنا خواهد شد.

از آنجا که دروغ یکی از نشانه های نفاق و دورویی است، رفتارهای محبت آمیز و محترمانه هم که آب حیات هر زندگی ست، کارکرد خود را از دست می دهد؛ چون همسرِ فرد دروغگو، محبت و احترام او را غیر واقعی می پندارد. البته شاید برخی بگویند، اگر چه ما تا به حال چند بار دروغ گفته ایم؛ اما دورویی در فرهنگ زندگی ما جایگاهی ندارد. در پاسخ به این افراد باید گفت که اولاً همان طور که گفته شد، خود دروغ، نوعی دو رویی است، ثانیاً اگر انسان دست از دروغ که نفاقِ گفتاری است برندارد، عاقبت به نفاق باطنی هم مبتلا خواهد شد.

یکی از دلایل مخرب بودن دروغ آن است که همسر فرد دروغگو، احساس می کند که مورد خیانت واقع شده؛ زیرا دروغ نوعی خیانت است. ناگفته پیداست که احساس خیانت تا چه اندازه می تواند رابطه زن و شوهر را آسیب پذیر و متزلزل کند.

شاید صداقت در برخی از موارد پرهزینه باشد؛ اما مایه نجات انسان بوده و در مقابل، نه تنها دروغ مشکلی را حل نمی کند؛ بلکه پایه های زندگی را خرد می کند. برخی برای اینکه از کنار یک مشکل به راحتی عبور کنند، دروغ می گویند. اینها از هزینه های صداقت می ترسند؛ در حالی که حتی اگر دروغ بتواند مشکلی را حل نماید، به دنبال خود چند مشکل جدید تولید می کند که اگر انسان بخواهد برای هر کدام از آنها یک دروغ بگوید، اولاً مجبور است انبوهی از دروغ های هماهنگ را تولید کند، ثانیاً سرانجام زمانی خواهد رسید که در دروغگویی خود رسوا و روسیاه خواهد شد؛ زیرا دروغگو فراموش کار بوده و قدرت هماهنگی میان دروغ های خود را نخواهد داشت. رسوایی و روسیاهی دروغگو نیز عاقبت او را پشیمان خواهد کرد؛ اما چه خوب است که این پشیمانی زمانی اتفاق بیفتد که برای شخص فایده ای داشته باشد.

 

دروغ؛ پست ترین صفات از نگاه روایات

از نگاه روایات، زشتی برخی از گناهان به اندازه ای است که امکان ندارد، مؤمنی آن را انجام دهد. یکی از این گناهان دروغ بوده که به عنوان پست ترین صفات معرفی شده است. علاوه بر این پرهیز از دروغ از نشانه های انسان عاقل می باشد. از ایمان و عقل که بگذریم، باید گفت انسانیت با دروغ در تضاد بوده و از آن سو رابطه تنگاتنگی با صداقت دارد.

ترس از تبعات دروغ را فقط با ایمان به خدا می توان از بین برد؛ زیرا طبق وعده صریح روایات، خداوند با راستگویان است. هر اندازه ایمان انسان به خداوند بیشتر باشد، انگیزه او برای راستگویی بیشتر خواهد بود؛ حتی اگر به ضرر او باشد.

 

آثار دروغ

بهتر است در اینجا به برخی از آثار شوم دروغگویی بپردازیم تا از رهگذر آن انگیزه کافی برای پرهیز از دروغ پیدا کنیم. در معارف اسلامی علاوه بر آنچه پیش از این آمد، آثاری برای دروغ برشمرده شده که عبارتند از:

 

الف) از بین رفتن شخصیت و احترام

همان طور که صداقت موجب عزت انسان می شود، خدشه دار شدن آن نیز ابهت و اقتدار او را لگد مال نموده و زمینه خواری انسان را فراهم می کند. ما در بحث احترام خواهیم گفت که شکسته شدن دیوار احترام در محیط خانواده، بنیان زندگی را به شدت سست و لرزان خواهد کرد.

 

ب) از بین رفتن طعم ایمان

در گام پنجم گفتیم باید طعم معنویت را چشید. برای مقابله با بسیاری از مسائلی که با هوای نفس ما همراه است و لذت مادی دارد، باید طعم معنویت را چشید. بدون چشیدن طعم معنویت نمی شود از خیر لذات این دنیایی گذشت. انتقام لذت دارد، نفس از لجاجت لذت می برد، شهوت رانی خواسته نفس است، نفس با تکبر و فخر فروشی احساس بزرگی می کند و... .

وقتی انسان طعم معنویت را چشید، دیگر نمی تواند به لذات این دنیایی دل خوش کند. حتی اگر این لذات خواسته نفس او باشد، به جهت طعمی که معنویت دارد، به راحتی از کنار آن عبور می کند؛ تنها راه هم چشیدن طعم معنویت است. برخی از کارها موجب می شود طعم ایمان و معنویت از کام دل انسان رخت ببندد که یکی از آن ها دروغ است.

 

ج) انحراف از مسیر حق

دروغگو در دروغ متوقف نخواهد شد؛ بلکه دروغ او را به انحراف از مسیر حق کشانده و به رذائل دیگری مبتلا خواهد کرد.

 

د) فقر

بدون توجه به سنت های معنوی نمی توان زندگی کرد. عالم بر اساس سنت ها اداره می شود؛ سنت هایی که قابل تغییر هم نیست. یکی از سنت های معنوی، اثر اعمال در زندگی ست. این آثار غیر از نتایج عمل ما در صحنه قیامت است. علاوه بر عقوبت و پاداشی که در قیامت بر اثر اعمال خویش خواهیم دید، رفتار و گفتار ما در همین دنیا نیز نتایجی را به دنبال خواهد داشت. دروغ هم از جمله همین اعمال است که یکی از آثار معنوی آن فقر است.

 

سه تذکر مهم

الف) راست گویی به معنای بیان همه حقایق نیست

با تمام آنچه درباره زشتی دروغ و لزوم صداقت بیان شد، نباید فراموش کرد که اگر چه دروغ گفتن حرام است؛ اما این بدان معنا نیست که گفتن سخنان راست همیشه لازم باشد. من نباید وقتی لب به سخن می گشایم، دهانم را به وسیله دروغ بدبو کنم؛ اما نباید هر سخن راستی را هم به زبان بیاورم.

گاهی بیان سخنان راست، فتنه ای ایجاد می کند که اصل زندگی را زیر سؤال می برد؛ به عنوان مثال فرض کنید مادر شوهری، غیبت عروس خود را کرده است. آیا صداقت حکم می کند که مرد این مسأله را با همسرش در میان بگذارد؟ بدون تردید جواب منفی است. نام این عمل صداقت نیست.

از نگاه معارف دینی یکی از لوازم صداقت آن است که انسان برخی از دانسته های خود را کتمان کرده و بر زبان نیاورد. با توجه به روایات می توان گفت، وقتی راست گفتن موجب مفسده ای شده و آن مفسده نیز از اموری است که خداوند به آن راضی نیست، نباید سخن راست را به زبان آورد؛ مثل سخن چینی یا گفتن حرفی که دیگران را ناراحت می کند. باز هم باید تأکید کرد که راست نگفتن به معنای دروغ گفتن نیست.

 

ب) دروغ، کوچک و بزرگ ندارد

به قدری دروغ زشت است که کوچک آن هم بزرگ است. باید از دروغ پرهیزکرد؛ چه کوچک، چه بزرگ. عادت به دروغ های کوچک موجب می شود که انسان در دام دروغ های بزرگ هم بیفتد.

 

ج) دروغ، شوخی و جدی ندارد

از دروغ شوخی هم باید پرهیز کرد که این هم خود دامی برای افتادن در دروغ های جدی است. اگر با توجه به روایاتی که آمد، دروغ را سمّ زندگی بدانیم، دیگر به شوخی هم از این سم مهلک نمی نوشیم.

 

 

شاکر بودن و پرهیز اکید از مقایسه / اصلی ترین عاملی که می تواند اعتماد متقابل را در خانواده از بین ببرد

شاکر بودن و پرهیز اکید از مقایسه

از قدیم گفته اند: "تا ازدواج نکرده ای خوب چشمت را باز کن؛ وقتی ازدواج کردی، چشمت را ببند". یکی از آفات بسیار خطرناک زندگی مشترک، مقایسه است؛ یعنی یکی از دو طرف، همسر خود را با همسر دیگری مقایسه کند. این مقایسه در دو سطح انجام می گیرد؛ یکی در درون و دیگری در بیرون.

انسانی که در درون مبتلا به درد "مقایسه" می شود، همیشه در تخیلات خود همسرش را با کسی دیگر مقایسه می کند. به ویژه اگر همسرش عیب خاصی داشته باشد، در هنگام بروز آن عیب، خیلی زود ذهنش به شخص مورد نظر توجه پیدا می کند.

این حالت، دو خطر بزرگ دارد؛ اول آنکه حالت محبت آمیزی را نسبت به شخص مورد نظر ایجاد می کند، دوم آنکه وقتی این حالت محبت ایجاد شد، آرام آرام نسبت به همسر خود دل زده می شود؛ البته بدون ایجاد این محبت هم، به جهت حساس شدن، روی صفات منفی به طور معمول محبت همسر کم می شود.

مقایسه در زندگی مشترک، دردی روانی است که با توجه به مطالبی که در ادامه خواهد آمد، می توان آن را حل کرد؛ اما علاوه بر آن، به نکته ای که از داستان واره زیر به دست می آید، توجه کنید:

می گوید: مَردم هم ازدواج کرده اند و ما هم.

می گویم: دیگر چه شده؟

می گوید: نمی دانی که دوستم چه همسری دارد؟

می گویم: چه همسری دارد؟

می گوید: انگار که از جنس بشر نیست.

می گویم: اگر از جنس بشر نیست، از چه جنسی است؟

می گوید: انگار که زمینی نیست؟

می گویم: یعنی دوستت با یک آدم فضایی ازدواج کرده؟

می گوید: نمی دانی چه اخلاقی دارد؟

می گویم: چه اخلاقی؟

می گوید: زنش را که زن حساب نمی کند.

می گویم: مرد حساب می کند؟

می گوید: سروَر خانه حساب می کند.

می گویم: مثلاً چه می کند؟

می گوید: به خانه شان که می رویم، نمی گذارد دست به سیاه و سفید بزند.

می گویم: حالا مرد تو چگونه است؟

می گوید: هیچ، وقتی کسی به خانه مان می آید، اگر دیوار تکان بخورد، هیکل همسر ما هم تکان می خورد.

می گویم: تو اخلاق های دیگر همسرِ دوستت را دیده ای؟ می دانی که مثلاً وقتی شما از خانه شان می روید، با او چگونه برخورد می کند؟ می دانی اصلاً چرا نمی گذارد دست به سیاه و سفید بزند؟

می خواهد حرفی بزند که اجازه نمی دهم و می گویم: می دانی که این دو، خوشی شان را به مردم نشان می دهند و بر سر و کلّه هم کوفتن‌شان را به خودشان؟ می دانی که نانی که این مرد به خانه می آورد، حلال است یا حرام؟ می دانی که این مرد اهل هرزگی هست یا نه؟ و هزار می دانی دیگر.

می گوید: نه، نمی دانم.

می گویم: پس چرا بی خودی همسرت را با همسر دوستت مقایسه می کنی؟

بسیاری از این مقایسه ها هیچ دلیل عاقلانه ای ندارد. فقط با دیدن یک رفتار بد از همسر خود و دیدن عکس این رفتار از دیگری، همسرش را با او مقایسه می کند و آرزو می کند که کاش با کسی مثل او ازدواج کرده بود؛ نه با همسر فعلی اش.

نوع دوم مقایسه، مقایسه بیرونی است؛ یعنی شخص این مقایسه را در درون خود نگه نداشته و در گفت‌وگوهای خود با همسرش وارد می کند. این مقایسه بسیار خطرناک تر از نوع قبل است. برخی بدون اینکه بخواهند، در گفت‌وگوهای خود همسرشان را به ورطه مقایسه می کشانند؛ به عنوان مثال در نزد شوهرشان از مرد دیگری تعریف و یا در مقابل زن‌شان از زن دیگری تمجید می کنند. اینها بدون آنکه بخواهند، به همسرشان می فهمانند که او مزیتی دارد که تو نداری و این هم یعنی مقایسه.

مقایسه ریشه در تخیل انسان دارد. اگر انسان درست فکر کند، نمی تواند زندگی خود را به مقایسه همسرش با دیگران صرف کند. مقایسه، نتیجه اش جز حسرت و آه نیست. فرض کنیم که همسر رفیقت بهتر از همسر توست، حالا که چه؟ تو می خواهی به دوستت بگویی از همسرش جدا شود تا تو با او ازدواج کنی؟ فرض کنیم که چنین چیزی هم ممکن باشد، از کجا معلوم او برای تو همسر خوبی باشد؟ آخر چرا بیهوده، خودمان را مشغول تخیلاتی می کنیم که پایش به جایی بند نیست.

به جای این تخیلات، بهتر است از طریق همین نکته هایی که در اینجا خوانده ایم، در رفع عیب همسرمان کوشش کنیم. آن چیزی که الان واقعیت دارد، این است که اولاً ما با این شخص ازدواج کرده ایم و ثانیاً ازدواج ما با آن فردی که از نظرمان خوب است، ممکن نیست؛ پس دست از تخیلات برداریم و واقعی فکر کنیم تا بتوانیم عیب همسرمان را با تدبیر برطرف کنیم.

نکته ای که در همین جا بهتر است به آن اشاره کنم این است که فردی که دچار مقایسه می شود، اگر مقایسه اش را منصفانه انجام دهد، در بسیاری از موارد دچار حالت دل زدگی از همسر نخواهد شد. مقایسه منصفانه این است که همسر را با کسانی که از نظر اخلاقی یا مسائل دیگر از همسر ما پایین تر هستند هم مقایسه کنیم.

چرا همسر عصبانی مان را با کسی مقایسه می کنیم که عصبانی نمی شود؟ او را با کسی که روزی چند بار همسرش را کتک می زند هم مقایسه کنیم. در این هنگام شکر خدا را به جا آوریم تا خدا هم بنا بر وعده ای که داده، نعمت را بر ما زیاد و زندگی مان را باصفاتر کند. خوب نیست انسان در چنین مسائلی فقط به بالاتر از خودش نگاه کند. به پایین ترها نگاه کردن باعث می شود که انسان، قدر زندگی خود را بداند و شکرش را به جا آورد.

 

باز کردن چشم به روی همه خوبی‌ها و بدی‌ها و پرهیز از زیاده بینی و کم بینی

برای اینکه بتوان قضاوت خوبی درباره هر کسی، به ویژه همسر داشت، باید اول همه خوبی ها و بدی ها را دید. دوم همه را به اندازه واقعی شان دید؛ به گونه ای که نه خوبی ها کوچک شود و نه بدی ها بزرگ. گاهی برخی از افراد آن قدر بدی ها را بزرگ می کنند که به چشم ها اجازه دیدن خوبی ها را نمی دهد.

من نمی گویم باید چشم از بدی ها شست؛ اما بزرگ کردن بدی ها هم کار درستی نیست. آدمی که بدی ها را بزرگ می بیند، اگر خوبی ها را هم ببیند، چندان فایده ای ندارد؛ زیرا خوبی ها در این بدی بزرگ شده، کم رنگ می شود. مشکل انسانی که بدی ها را بزرگ می بیند، آن است که برخی از عیب های کوچک را آنقدر بزرگ می کند که زندگی با آنها سخت و طاقت فرسا می شود.

وقتی خوبی ها و بدی ها دیده شد، باید در مقابل خوبی ها شکر کرد، هم شکر خدا و هم تشکر از همسر به جهت داشتن این خوبی ها. همان طور که در بحث سپاسگزاری خواهد آمد، این شکر موجب زیاد شدن صفات خوب در همسر می شود؛ در مقابل، ناسپاسی موجب خواهد شد که گره های کور دیگری در زندگی بیفتد که مصداق عذاب الهی ست و شاید به این راحتی ها قابل حل نباشد.

آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر واقعاً سپاسگزاری کنید، [نعمت ] شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسی نمایید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود. در برابر بدی ها هم باید تا جایی که می توان با حسن ظن پیش رفت؛ یعنی این بدی را به گونه ای توجیه کرد که بدی به حساب نیاید یا اگر به حساب می آید، آن اندازه بزرگ نباشد که ارزش همسر در نگاه‌مان ساقط شود.

به عنوان مثال اگر همسری عصبانی داریم، در مرحله اول فراموش نکنیم که این همسر غیر از عصبانیت، صفات دیگری دارد که ارزشمند و قابل توجه است، مثل اینکه به وظایف شرعی خود در برابر خانواده اهمیت می دهد، نگاه آلوده ای ندارد، به خانواده همسرش احترام می گذارد و.... این صفات، بسیار ارزشمند است که محرومیت از آن در یک زندگی می تواند مشکلات زیادی را تولید کند.

در مرحله دوم هم صفت عصبانیت را به بهترین وجه ممکن توجیه کنیم؛ به عنوان مثال شاید همسر ما در طول زندگی خود مشکلاتی را تحمل کرده که موجب ضعف اعصاب او شده، شاید شدت کار او به قدری است که اعصاب او را ضعیف کرده، شاید من به برخی از حساسیت های او احترام نمی گذارم که او از کوره در می رود و شاید... .

در مرحله سوم اگر واقعاً این صفت بد را نمی توان طوری توجیه کرد که زشتی آن کم رنگ شود، آن را به عنوان واقعیتی در کنار تمام خوبی های همسرمان بپذیریم؛ اما تلاش کنیم تا با در نظر گرفتن قواعد زندگی مشترک که در این نوشتار هم آمده و می آید، او را در مسیر اصلاح عیب خویش یاری کنیم.

در مرحله بعد هم عیب های خودمان را به یاد آوریم. ما که بدون عیب نیستیم. در یکی از گام ها گفتیم که باید شکارچی عیب های خودمان باشیم. اگر چنین صفتی را در خودمان ایجاد کنیم، دیگران برایمان قابل تحمل تر می شوند. در اینجا همان توجیهاتی که برای عیب های خودمان می آوریم، برای همسرمان هم بیاوریم. در یکی دیگر از گام ها گفتیم آن طور برخورد کنیم که دوست داریم با ما برخورد کنند. ما دوست داریم همسرمان در مقابل عیب های‌مان چگونه برخورد کند؟ همان طور با عیب های او برخورد کنیم.

اگر واقعاً این مراحل اجرا شود، دیگر وجود یک یا چند عیب در همسر، موجب نخواهد شد که ما نسبت به تمام شخصیت او بدبین و دل سرد شویم./702/422/ح

 

محرم آتش افروز

 

 

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۳۱ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۹:۲۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۹:۱۰
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۰۰
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۱۰
اذان مغرب
۱۹:۵۹:۴۳