آسیبهای اجتماعی طلاق
اصل مساله طلاق یک ضرورت است اما ضرورتی که به حداقل ممکن کاهش یابد. در این شرایط تلاش برای به حداقل رساندن آسیب های اجتماعی طلاق تنها راه حل ممکن به نظر می رسد. زن و مردی که از یکدیگر جدا می شوند از نظر شرایط روحی بسیار آسیب پذیر شده و با نوع بدبینی و سوءظن به جامعه می نگرند.
این افراد حتی پس از ازدواج مجدد نیز همواره در نگرانی به سر می برند که مبادا در این ازدواج نیز تجربه تلخ گذشته تکرار شود. زوجینی که از یکدیگر جدا می شوند به خصوص خانم ها، پس از طلاق شانس یک ازدواج مناسب را از دست خواهند داد و جامعه به سختی آنها را پذیرا می شود.
این زنان اغلب یا با مردانی که شرایط مشابه آنها را دارند ازدواج می کنند یا با افرادی که همسرشان فوت نموده و در برخی موارد نیز خواسته یا ناخواسته به عنوان همسر دوم، کانون خانوادهای دیگر متلاشی می کنند. فرزندان طلاق در این میان بیشترین آسیب را خواهند دید، چه اینکه این کودکان به این علت که از ابتدا شاهد جنجال های خانوادگی بوده اند از روحیه حساس و شکننده ای برخوردارند و به ندرت دیده شده که با فرد دیگری که به جای مادر یا پدر آنها وارد می شوند ارتباط خوبی برقرار نمایند.
فرزندان طلاق معمولا این فشارهای روحی را تا آخر عمر با خود به همراه داشته و در برخی موارد نیز این آسیب های روحی در غالب حس انتقام از جامعه بروز می کند. بنابراین با وجود این آسیب ها و هزاران آسیب دیگری که از زوایای مختلف جامعه را با تهدید مواجه می سازد، کارشناسان، طلاق را به عنوان آخرین راه حل برای زوجین پیشنهاد می کنند.
اثرات طلاق بر کودکان
اکثر والدین مطلقه، در مورد واکنش های کودک شان نسبت به جدایی و طلاق، خیلی نگران هستند. آنها می خواهند بدانند آیا کودک من سالم و شاداب رشد خواهد کرد؟ جامعه شناسان و روان شناسان، اطلاعات قابل قبولی درباره اثرات طلاق بر روی کودکان، در دسترس قرار داده اند. تحقیقات، نشان می دهد، که اثرات طلاق بستگی به سن کودک هنگام طلاق دارد.
همچنین اثر طلاق بر کودک به فاکتور هایی مثل جنسیت، شخصیت میزان ناسازگاری و درگیری والدین و حمایت های خانواده و دوستان کودک بستگی دارد. درباره اثرات طلاق بر روی کودک کوچکتر از 2 تا 3 سال، اطلاعات بسیار کم است. بچه های خردسال در صورت وقوع طلاق به طور معمول رنج نمی برند، گرچه در صورتی که رابطه یا پیوند نزدیک، بین یکی از والدها و کودک آسیب ببیند، ممکن است مشکل به وجود آید.
والدین بایستی نسبت به برنامه های سرپرستی و مراقبت از کودک به توافق برسند، آنچنان که کودک در حالی که ناسازگاری بین والدینش را تجربه می کند، به رشد و نمو خود ادامه دهد.
فرزندان طلاق
طلاق و فروپاشی خانواده ضمن برهم زدن تعادل روانی و عاطفی افراد خانواده موجب بروز آسیب های اجتماعی می شود. طلاق به هر دلیلی درست یا نادرست پیامدهایی برای فرد و جامعه دارد. تحقیقات نشان می دهد، که اثرات طلاق بستگی به سن کودک هنگام طلاق دارد. همچنین اثر طلاق بر کودک به جنسیت، شخصیت میزان ناسازگاری و درگیری والدین و حمایت خانواده و دوستان کودک بستگی دارد.
جدایی پدر و مادر یک اثر آنی و زود گذر نیست بلکه در تمامی مراحل زندگی فرزندان اثرات منفی و زیان باری را بر جای خواهد گذاشت.
پراکنده شدن اعضای خانواده و محرومیت فرزندان از سرپرستی مشترک والدین، پس از فروپاشی و از هم گسیختگی خانواده آنان را از داشتن مواهب و مزایای زندگی خانوادگی محروم می کند و هویت فردی و خانوادگی فرزندان طلاق را مختل می کند.
فرزندان که بر اثر طلاق والدین، حامیان اصلی خود را از دست می دهند بیش از دیگران در خطرند و به راحتی فریب ظاهر آراسته و سخنان فریبنده فراد را می خورند. از این رو توجه به معقوله پیشگیری از طلاق اهمیت خاصی دارد.
بررسی ها نشان داده کودکان طلاق بیشترین افراد بزهکار جامعه را تشکیل می دهند. و از طرفی وضعیت کودکان بزهکار نشان می دهد اکثر کودکانی که والدین آنان به طور مستمر در محیط خانه با یکدیگر درگیری دارند و در نهایت از هم جدا می شوند در دوران کودکی به اعمال خلاف کشیده شده و در نوجوانی به خلافکار حرفه ای تبدیل می شوند. گرچه سوء سابقه والدین نیز کشیده شدن کودکان به اعمال خلاف نقش بسزایی دارد اما به طور حتم عدم وجود روابط عاطفی میان والدین و خشونت، عاملی اصلی در بزهکاری و جوانان محسوب میشود.
پیامدهای طلاق
عواقب و پیامدهای احتمالی طلاق یا تآثیر آن در پدیدهای روانی و اجتماعی
فرزندان طلاق را می توان چنین بر شمرد:
1-بزهکاری کودکان و نوجوانان، ناسازگاری ها و رفتارهای ضد اجتماعی آنان.
2- فحشا به ویژه در نتیجه فقر و نا آگاهی.
3- بچه های طلاق آینده خوبی را برای خود تصور نمی کنند و اطمینان خود را به ارکان زندگی از دست می دهند و آنجا که بی توجهی خانواده را به مسائل و نیازهای خود لمس می کنند، در آینده نسبت به افراد پیرامون خود و در مقیاس بالاتر اجتماع به نوعی بی اعتنایی و بی توجهی کشیده می شوند.
4- پرخاشگری و ناسازگاری کودکان، فرار از منزل و ولگردی آنان.
5-افت تحصیلی، خودکشی زن یا شوهر و حتی کودک.
6-کاهش میل ازدواج در دیگر افراد خانواده به ویژه بچه های طلاق.
7- اهمال و مسامحه والدین در تعلیم و تربیت فرزندان، ایجاد آسیب های روانی اجتماعی
افرادی که پس از سال ها جدایی را تجربه می کنند، ممکن است در داشتن هویت خود پس از طلاق دچار مشکل شوند. معمولا زن یا مرد شخصیت خود را بر اساس روابط با همسر، فرزند، یا دوستان اجتماعی مرتبط با خانواده تعریف کرده است.
فرد نقش های مشخصی را به عنوان هویت منسجم خود در زندگی پذیرفته است. از هم پاشیدگی خانواده و جدایی زوج ها می تواند هویت فرد را متزلزل کند، و فرد را در ایجاد هویت جدید با مشکل مواجه کند. همزمانی طلاق با بحران چهل سالگی، شدت و طول مدت سردرگمی فرد را بیشتر خواهد کرد.
یکی از آسیب های طلاق دچار شن فرد به تعارض نقش ها است. این مساله به خصوص برای زنان می تواند اتفاق بیافتد. فردی که تا الان نقش همسر و مادر را داشته، پس از جدایی باید مسئولیت های پدر بودن را هم به دوش بکشد. یا بر عکس پدری که با جدایی روبرو می شود باید کمبود عاطفی حضور مادر را برای کودک جبران کند.
در حالی که ممکن است زمان یا امکانات کافی برای آن را نداشته باشد. این تعارض نقش ها چه به لحاظ مسئولیت های عاطفی و حمایتی برای کودک، چه به لحاظ مسئولیت های اجتماعی و اقتصادی می تواند ایجاد شود./504/422/ح