vasael.ir

کد خبر: ۱۳۴۳۲
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۷:۳۷ - 11 June 2019
آیت الله کعبی / ۱۲۹

فقه جهاد | شرایط جهاد فی سبیل الله

وسائل ـ آیت الله کعبی ضمن طرح این پرسش که آيا داعي الي الله فقط امام معصوم(ع) است يا فقيه جامع الشرايط يا عموم مردم هم مي توانند؟ گفت: ما نمي گوييم اول حتما جهاد با نفس کنيد و بعد جهاد کنيد بلکه شرايط جهاد را بيان مي کنيم. بنابراين يک) جهاد بايد زير نظر امام معصوم باشد. دو) در جهاد احکام فقه و دستورات الهي بايد پياده شود. سه) شخص مجاهد حداقل نيت خود را درست کند و جهاد في سبيل الله قرار دهد.

به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله عباس کعبی استاد درس خارج فقه جهاد | شرایط جهاد فی سبیل اللهفقه حوزه علمیه قم، 11 آذر ماه سال 1396 در صد و بیست و هشتمین جلسه درس خارج فقه جهاد که در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد، دیدگاه مرحوم صاحب جواهر را در مورد جهاد ابتدائی مورد بحث و بررسی قرار داد.

وی گفت: آيا داعي الي الله فقط امام معصوم(ع) است يا فقيه جامع الشرايط يا عموم مردم هم مي توانند؟ ما نمي گوييم اول حتما جهاد با نفس کنيد و بعد جهاد کنيد بلکه شرايط جهاد را بيان مي کنيم. بنابراين يک) جهاد بايد زير نظر امام معصوم باشد. دو) در جهاد احکام فقه و دستورات الهي بايد پياده شود. سه) شخص مجاهد حداقل نيت خود را درست کند و جهاد في سبيل الله قرار دهد.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم اظهار داشت: آنچه مربوط به بحث ما است اينکه آيا دعوت به خدا از وظايف انحصاري امام(ع) است يا از وظايف انحصاري امام(ع) نيست. اين روايت مي گويد از وظايف انحصاري امام(ع) است. يعني يا امام بايد دعوت به خدا کند، يا کسي که از طرف امام معين شده باشد.

آیت الله کعبی گفت: آنچه که مورد اتفاق همه است این است که مخاطب صلاه و صوم و حج و ساير احکام، عموم مکلفين است. البته در شرايط مي توان گفت يکي از شرايط وجود امام يا منصوب امام است. يعني احکام شرعي بر دو دسته است يک دسته متقوم به منصب است. مانند جهاد. يک دسته نيز غير متقوم به منصب است مانند نماز و روزه.

 

خلاصه جلسه گذشته

وی در جلسه گذشته درس خارج فقه الجهاد خود گفت: بحث در روايت باب نهم بود «بَابُ مَنْ يَجُوزُ لَهُ جَمْعُ الْعَسَاكِرِ وَ الْخُرُوجُ بِهَا إِلَى الْجِهَادِ» و بحث اين بود که در دعوت به خدا، آيا داعي الي الله فقط امام معصوم(ع) است يا فقيه جامع الشرايط يا عموم مردم هم مي توانند؟

آیت الله کعبی بیان داشت: بحث در روايت امام صادق(ع) بود که به اين آيه شريفه استناد فرمودند «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»  و نيز آن جا که شرايط فرماندهان جهاد را از قرآن چنين بيان کردند «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ».

استاد درس خارج حوزه علمیه قم گفت: همچنين اذن به قتال براي کساني که مظلوم شدند و اين مظلومين ائمه و مومنين(ع) در طول تاريخ الي بوم القيامه هستند «أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ».

 

مشروح مطالب مطرح شده در این جلسه را در ادامه می خوانید:

 

دعوت الی الله- 10

بحث در روايت اول از باب نهم بود: «بَابُ مَنْ يَجُوزُ لَهُ جَمْعُ الْعَسَاكِرِ وَ الْخُرُوجُ بِهَا إِلَى الْجِهَادِ»[1] و بحث اين بود که در دعوت به خدا، آيا داعي الي الله فقط امام معصوم(ع) است يا فقيه جامع الشرايط يا عموم مردم هم مي توانند؟

 

تتمه روايت

به اواخر حديث رسيديم به اينجاي روايت که پس از بيان شرايط مجاهدان في سبيل الله و شرايط جهاد و دعوت الي الله، فرمود: قبل از تحقق شرايط اقدام به جهاد نکنيد بلکه جهاد با نفس کنيد و آن شرايط را در خود ايجاد کنيد.  لسان اين روايت نيز به طوري است که گويي جهاد بايد تعطيل شود. «وَ لَسْنَا نَقُولُ لِمَنْ أَرَادَ الْجِهَادَ وَ هُوَ عَلَى خِلَافِ مَا وَصَفْنَا مِنْ شَرَائِطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُجَاهِدِينَ لَا تُجَاهِدُوا وَ لَكِنْ نَقُولُ قَدْ عَلَّمْنَاكُمْ مَا شَرَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَهْلِ الْجِهَادِ»[2] ما نمي گوييم اول حتما جهاد با نفس کنيد و بعد جهاد کنيد: بلکه شرايط جهاد را بيان مي کنيم.

«الَّذِينَ بَايَعَهُمْ وَ اشْتَرَى مِنْهُمْ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِالْجِنَانِ فَلْيُصْلِحِ امْرُؤٌ مَا عَلِمَ مِنْ نَفْسِهِ مِنْ تَقْصِيرٍ عَنْ ذَلِكَ وَ لْيَعْرِضْهَا عَلَى شَرَائِطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنْ رَأَى أَنَّهُ قَدْ وَفَى بِهَا وَ تَكَامَلَتْ فِيهِ فَإِنَّهُ مِمَّنْ أَذِنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فِي الْجِهَادِ» هر کس نقاط ضعفي دارد، آن را برطرف کند. اگر کسي خود را کامل کرد، بداند خداوند اذن جهاد به او داده است. اما اگر شرايط جهاد را در خود محقق نمي داند و با اشتباه و جهل در حالي که به گناهان و ارتکاب حرام در جهاد هم اصرار دارد، و با اشتباه و خبط حلال و حرام به جهاد اقدام کند، و چشمش نسبت به حلال و حرام کور باشد، و کشته شود و بر خدا وارد شود در حالي که جهل دارد و نمي داند چرا و با چه هدفي جهاد کرده است، و با روايات کاذبه که مي گويد جهاد با هر کسي جايز است، در چنين شرايطي جهاد نکند: «وَ إِنْ أَبَى إِلَّا أَنْ يَكُونَ مُجَاهِداً عَلَى مَا فِيهِ مِنَ الْإِصْرَارِ عَلَى الْمَعَاصِي وَ الْمَحَارِمِ وَ الْإِقْدَامِ عَلَى الْجِهَادِ بِالتَّخْبِيطِ وَ الْعَمَى وَ الْقُدُومِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْجَهْلِ وَ الرِّوَايَاتِ الْكَاذِبَة»

سپس در ادامه مي فرمايند: «فَلَقَدْ لَعَمْرِي جَاءَ الْأَثَرُ فِيمَنْ فَعَلَ هَذَا الْفِعْلَ» در اين زمينه روايت نازل شده است. يعني قبل از امام صادق(ع)، امام باقر(ع) و امام سجاد(ع) و رسول الله(ص) نيز فرموده اند. چه فرمودند: «أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَنْصُرُ هَذَا الدِّينَ بِأَقْوَامٍ لَا خَلَاقَ لَهُمْ» يعني خداوند به وسيله کساني دين را ياري مي دهد که خودشان هيچ بهره اي نمي برند.

در نهايت با اين جمله پايان مي پذيرد که مي فرمايند: «فَلْيَتَّقِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ امْرُؤٌ وَ لْيَحْذَرْ أَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ فَقَدْ بُيِّنَ لَكُمْ وَ لَا عُذْرَ لَكُمْ بَعْدَ الْبَيَانِ فِي الْجَهْلِ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ عَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ»  انسان بايد تقوا پيشه کند و بر حذر باشد که مانند اين افراد نباشد. يعني از کساني نباشد که ابزار نصرت دين خدا باشند، اما خودش محروم بماند.

 اين قاعده کلي که «أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَنْصُرُ هَذَا الدِّينَ بِأَقْوَامٍ لَا خَلَاقَ لَهُمْ» از نظر مصداقي شامل چند دسته مي شود:

 دسته اول کساني که جهاد نفس نکردند و نيت درستي براي جهاد ندارند و تحت فرماندهي هر کسي حاضر به جهاد هستند.

دسته دوم کساني اند که مجاهد هستند اما احکام فقهي جهاد را نمي دانند و انسان هاي بي گناه را هم به نام جهاد، مي کشتند. مثلا اسير را مي کشند. احکام غنيمت و غصب را نمي دانند. و در مثل مي گويند آمده ثواب کند، اما کباب شده! در واقع عکس آنچه مي خواسته نصيبش مي شود.

دسته سوم، درباره مذمت جهاد بني اميه و بني عباس است که در زمان آنها فتوحاتي اتفاق افتاد، که به نفع اسلام هم تمام شد، اما اين افتخاري براي بني اميه و بني عباس و حتي براي خلفاء نيست چون بنابر احکام شرع عمل نکردند.

اين روايت آنجا که مي فرمايد: ««فَلْيَتَّقِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ امْرُؤٌ وَ لْيَحْذَرْ أَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ»، يعني از اين گونه جهادها نهي شده است. بنابراين يک: جهاد بايد زير نظر امام معصوم باشد. دو: در جهاد احکام فقه و دستورات الهي بايد پياده شود. سه: شخص مجاهد حداقل نيت خود را درست کند و جهاد في سبيل الله قرار دهد.

حضرت تاکيد مي فرمايد: «فَقَدْ بُيِّنَ لَكُمْ وَ لَا عُذْرَ لَكُمْ بَعْدَ الْبَيَانِ فِي الْجَهْلِ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ عَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ»؛ تبيين شد و عذري بعد از بيان نسبت به جهل نداريد. ما آنچه بايد مي گفتيم، گفتيم و شما معذور نيستيد.

در پايان روايت نيز مرحوم صاحب وسائل(ره) مي فرمايد: «وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ نَحْوَهُ»[3] شيخ طوسي(ره) نيز اين روايت را به سند ديگر نقل کرده است.

 

بررسی روايت

اين روايت با اين تفصيلي که ذکر کرديم، که در سند آن مرحوم کليني است و همچنين عمر زهري که در نسخه بدل زبيدي يا دوستان محقق مي گويند زبيري که از نوه هاي زبير بن عوام است و سندش را تصحيح کرده اند، از نظر سند قابل مناقشه است. به دليل جهلي که در بعضي از طرق روايت وجود دارد و نيز به دليل متن روايت که اضطراب دارد.

همچنين اگر دقت کنيم، متني است به تاليف و تصنيف شبيه تر است تا بيان امام. اشکال ندارد که روايت هشت ده صفحه شود و راوي از امام هم نقل کرده باشد، اما بايد قرينه اي هم باشد که با فرمايشان امام سازگار باشد. اين روايت با اين تفصيل، يا نقل به معنا و توام با توضيح و تفسير راوي است، که در برخي مواقع نيز پيش آمده است. يا اينکه تمام توضيحات از راوي است. چون در برخي موارد با ادبيات امام سازگار نيست. لذا به نظرمان با توجه به  متن، خالي از اشکال نيست و جزء جزء روايت را اگر بخواهيم بحث کنيم، بايد با ساير روايات مشابه مقايسه کند تا بتواند قضاوت کاملي داشته باشد. ما نيز در صدد قضاوت کامل نيستيم.

آنچه مربوط به بحث ماست اينکه آيا دعوت به خدا از وظايف انحصاري امام(ع) است يا از وظايف انحصاري امام(ع) نيست. اين روايت مي گويد: از وظايف انحصاري امام(ع) است. يعني يا امام بايد دعوت به خدا کند، يا کسي که از طرف امام معين شده باشد.

اما از نظر دلالت، اين روايت با صريح آيات بسياري از قرآن کريم و روايات ديگر معارض است. در اينکه دعوت الي الله، امر به معروف و نهي از منکر، وظيفه عموم مسلمانان است و اصل نيز همين است. اصل اين نيست که دعوت الي الله از وظايف انحصاري امام(ع) باشد. کما اينکه اصل جهاد في سبيل الله و امر به معروف و نهي از منکر از وظايف انحصاري امام نيست. مخاطب صلاه و صوم و حج و ساير احکام، عموم مکلفين است. البته در شرايط مي توان گفت يکي از شرايط وجود امام يا منصوب امام است. يعني احکام شرعي بر دو دسته است: يک دسته متقوم به منصب است. مانند جهاد. يک دسته نيز غير متقوم به منصب است مانند نماز و روزه.

بحث اين است آيا دعوت الي الله متقوم به منصب است؟ پاسخ اين است که خير. بله، چون جهاد متقوم به منصب است و ان دعوتي که از ملحقات جهاد است و در ميدان جهاد و قبل از آن صورت مي گيرد، بايد به اذن فرمانده جهاد اتفاق افتد. فرمانده جهاد هر کس که باشد، مي تواند به دعوت الي الله امر کند. چون ما اصل جهاد را ثابت کرديم که مي تواند به اذن ولي فقيه باشد، در ميدان جهاد به امر ولي فقيه بايد مقاتلين به خداوند دعوت شوند. غير از او نمي تواند. در غير از ميدان جهاد يا دعوت کلي، وظيفه عموم مسلمانان است. هر کسي که اسلام را بفهمد و مي تواند اسلام را به ديگران برساند، وظيفه دعوت از گردن او ساقط نيست. و شايد اين روايت نيز در مقام بيان حکم دعوت الي الله به نحو مطلق نباشد. بلکه دعوت مرتبط به جهاد را مي گويد. لذا مي گويد الدعاء الي الله و الجهاد. امر به معروف و نهي از منکر مرتبط به ميدان قتال را مد نظر دارد. لذا اين روايت با اين تفصيلات، دال بر اين مطلب نيست که داعي الي الله خاص امام(ع) است. و نيز پيش از اين گفتيم که اصل اين روايت در مقام نفي دعوت به خدا توسط ائمه جور است.

اگر گفته شود که اين روايت بر مبناي تقيه صادر شده بايد گفت: فضاي عمومي در دوران بني عباس فضاي جهاد بوده است. لذا همه مسلمانان گمان مي کردند اين يک حکم مسلم است که هر کس يک شمشير و سپر به دست بگيرد و به ميدان جهاد برود، ماجور است. شيعيان نيز چنين مي کردند. ائمه(ع) نيز دستشان بسته بود و نمي توانستند اعلام عمومي کنند چون بني عباس در مقام مبارزه و حذف بر مي آمدند.

طبيعي است که ائمه(ع) در سرايط تقيه زندگي مي کردند. در آن شرايط تلاش مي کردند، از طريق خواص پيام خود را برسانند. يکي از روش ها، استناد و شرح آيات است. روايات مي گويد با اينان جهاد نکنيد. اما لحن استفاده از آيات و روايات به گونه اي است که تلفيق و شرح غير امام از آن استفاده مي شود. منافاتي با فضاي تقيه ندارد چون ممکن است راوي نيز مشمول فضاي تقيه باشد. اما بري شيعيان مي رفتند براي غنيمت، و شيعه احساس مي کرد ديگران براي جهاد مي روند و غنيمت نصيبشان مي شود، ائمه مي فرمايند: شما نيت خود را درست کنيد. بيشتر از اين استفاده نمي شود.

 

روايت ديگر

روايت ديگر، روايت دوم همين باب است. در انتهاي روايت که امام صادق(ع) به عمرو بن عبيد و يک عده از معتزله که آمده بودند و گفتگو کرده بودند، در نهايت مي فرمايد: « يَا عَمْرُو اتَّقِ اللَّهَ وَ أَنْتُمْ أَيُّهَا الرَّهْطُ فَاتَّقُوا اللَّهَ فَإِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي وَ كَانَ خَيْرَ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمَهُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ ص أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَنْ ضَرَبَ النَّاسَ بِسَيْفِهِ وَ دَعَاهُمْ إِلَى نَفْسِهِ وَ فِي الْمُسْلِمِينَ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَهُوَ ضَالٌّ مُتَكَلِّفٌ»[4] اي عمر و کساني که با او آمده ايد، تقوا پيشه کنيد. پدرم برايم حديث نقل کرد که بهترين مردم روزگار و اعلم آنان به سنت پيامبر بود(ص) نقل کرد که همانا رسول الله(ص) فرمود: هر کس مردم را با شمشيرش بزند و دعوت به خود کند که زير پرچم او باشند، و در بين مسلمين کسي آگاهتر از او باشد، همانا او گمراه است و خود را بي جهت به زحمت انداخته است. شيخ هم با سند خود از علي ابراهيم مانند همين روايت را نقل کرده است.

سند روايت نيز چنين است :‌ «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عُتْبَةَ الْهَاشِمِيِّ قَالَ كُنْتُ قَاعِداً عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بِمَكَّةَ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ أُنَاسٌ مِنَ الْمُعْتَزِلَةِ فِيهِمْ عَمْرُو بْنُ عُبَيْدٍ وَ وَاصِلُ بْنُ عَطَاءٍ وَ حَفْصُ بْنُ سَالِمٍ مَوْلَى ابْنِ هُبَيْرَةَ وَ نَاسٌ مِنْ رُؤَسَائِهِمْ وَ ذَلِكَ حِدْثَانُ قَتْلِ الْوَلِيدِ إِلَى أَنْ قَالَ فَأَسْنَدُوا أَمْرَهُمْ إِلَى عَمْرِو بْنِ عُبَيْدٍ» که اين عده با بزرگان معتزله نزد امام آمدند و صحبت مي کردند و مي خواستند امام در کنار بني عباس  به مبارزه بر عليه بني اميه اقدام کند و حکومت به دست بني عباس بيفتد. امام اشاره مي کنند که اين دعوت به خدا بايد تحت امر اعلم به کتاب و سنت رسول(ص) باشد و اگر کسي که به فرماندهي خود دعوت کند و اعلم نباشد، گمراه است. يعني اين جهاد و دعوت الي الله آنان قابل قبول نيست.

از اين روايت استفاده مي شود، يکي از شرايط دعوت الي الله و دعوت به جهاد، وجود اعلم است. اعلم به کتاب و سنت، حق دعوت به خدا دارد، نه هر کسي. البته دعوتي که مربوط به جهاد باشد. همچنين استفاده مي شود که مجموعه روايات باب سيزدهم که قبلا بررسي شد و پاسخ داديم، مانند اينکه مي فرمايد: «كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ ع فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ يُعْبَدُ مَنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[5] آن پرچم، پرچمي است که به خود دعوت مي کند. پرچم غير اعلم و غير اتقي مراد است. کسي که از نظر علم و تقوا و مديريت توانمند نباشد، اولويت ندارد. اگر بگويد بلند شويد انقلاب کنيم، مشمول اين روايات است که مي فرمايد: «ضَرَبَ النَّاسَ بِسَيْفِهِ وَ دَعَاهُمْ إِلَى نَفْسِهِ وَ فِي الْمُسْلِمِينَ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَهُوَ ضَالٌّ مُتَكَلِّفٌ»[6] در حالي که بهتر از او براي رهبري جامعه و جهاد وجود دارد. امام به معتزله مي فرمايد شما زير پرچم محمد بن عبد الله و علويين که مي خواهند با بني عباس بجنگند، قرار نگيريد چون اعلم نيستند. آن که اعلم است امام صادق (ع) است که اجازه نمي دهد و قيام و دعوت شما به حق جايز نيست./910/241/ح

 

مقرر: هادی قطبی

 

منابع:

[1] . وسائل‏ الشيعة، ج15 ، ص34.

[2] . وسائل‏ الشيعة، ج 15،  ص 40.

[3] . وسائل‏ الشيعة ج : 15 ص : 41.

[4] . وسائل‏ الشيعة،  ج 15 ،‌ ص 42.

[5] . وسائل‏ الشيعة، ج15،  ‌ص52.

[6] . وسائل‏ الشيعة، ج15 ، ‌ص41.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۱ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۵:۰۳:۵۹
طلوع افتاب
۰۶:۳۲:۵۳
اذان ظهر
۱۳:۰۶:۴۰
غروب آفتاب
۱۹:۳۹:۴۸
اذان مغرب
۱۹:۵۷:۱۴