به گزارش وسائل، عدالت برای آدمی نهتنها نیازی مهم بلکه خصلتی فطری و آرمانی و همیشگی بوده است. درنتیجه این امر همواره یکی از مهمترین دغدغههای بشر و ازجمله مفاهیم بنیادین و محوری همه فیلسوفان و اندیشمندان بهویژه در عرصه سیاست و فلسفه سیاسی بوده است. تحقق عدالت و استقرار عدل، خواست دائمی انسان در تمام فرهنگها و دورههای تاریخی بوده و هست و در حکم یکی از مطلوبیتهای زندگی بهشمار میآید. از این رو، عدالت بهمثابه اصلی اساسی در زندگی آدمی نیازمند توجه نظری و بررسی پژوهشی مستمر است و اگر با ارسطو همعقیده باشیم که منشأ فلسفه حیرت است، میباید حیرت خود را در قالب پرسش بیان داریم و به جستجوی چیستی عدالت همت گماریم.
عدالت پرسش همیشگی بشر بوده و همین امر موجب شده است که از دیرباز برداشتهای متفاوتی از آن در میان مردمان سرزمینهای گوناگون بهوجود آید و هرکسی بهزعم خویش آنرا یار شود. این امر میتواند بهنوعی به نسبیت فرهنگی در باب تعریف عدالت منجر شود و حتی در یافتن تعریفی یگانه و مشترک از عدالت، تردید ایجاد کند.
بههمین دلیل نیز در دوران جدید، فلسفه سیاسی بر موضوعاتی همچون آزادی، دموکراسی و رفاه اجتماعی تمرکز مییابد. در سده نوزدهم و نیمه اول سدة بیستم، مباحث مربوط به قدرت، اقتدار سیاسی، مشروعیت حکومت و مانند اینها مباحث غالب در فلسفه سیاسی را تشکیل میدادند، اما پس از انتشار کتاب «نظریهای دربارة عدالت» نوشتة «جان راولز» ـ فیلسوف سیاسی معاصر آمریکایی ـ با چرخشی که وی در مباحث فلسفه سیاسی بهوجود آورد، بحث عدالت اجتماعی در نقطة مرکزی تفکرات سیاسی نشسته است.
بهطورکلی آنچه موجب میشود به بحث عدالت بیندیشیم، دغدغة «بهتر بودن»، «بهتر زیستن» و «بهتر شدن» است؛ یعنی خروج از خودی خود بهسوی زندگانی بهتر همراه با بودن با خود (فطرت). عدالت، چیزی است که در صورت تحقق و رعایت آن، امور در جهت مطلوبتری تداوم مییابد. عدالت حقیقی در وجود آدمی ریشه دارد، از این رو امری عمومی، فراتاریخی و انسانی است؛ بدین معنا که مربوط به مذهب خاص، جامعه خاص و دورة تاریخی خاصی نیست، بلکه همواره در میان همه شرایع و مکاتب و زمانها و مکانها مطرح بوده و خواهد بود.
در اسلام و در بین اندیشمندان و فلاسفة اسلامی نیز «عدالت» از جایگاهی ویژه برخوردار است؛ تا آنجاکه در آیهاى از قرآن تصریح مىشود که حکمت بعثت و ارسال رسل این است که عدل و قسط بر نظام زندگانى بشر حاکم شود: لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط. (حدید: 26)
نیز درمورد نظام تشریعى اسلامى مىفرماید: «قل امر ربى بالقسط». (اعراف: 29) همچنین براى امامت و رهبرى یعنی پیمان الهى، عدل را شرط مىداند و میفرماید: «لاینال عهدی الظالمین». (بقره: 124) پیامبر اسلام نیز میفرماید: «بالعدل قامت السموات و الارض». (فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج 5: 10)
در اسلام مفهوم عدالت (در برابر ظلم) بهمعنای راستی و دادگری است و با واژههایی نظیر قسط، میزان، مساوات و برابری، قرابت معنایی دارد. فقها، متکلمان، عالمان اخلاق، فلاسفه، سیاستنامه نویسان و حاکمان اسلامی در هر دو فرقة اهلسنت و تشیع از منظر خود به شرح مفهوم «عدالت» و انواع آن پرداختهاند و با وجود پراکندگی این دیدگاهها، هر یک بخشی از این فضیلت بزرگ الهی و بشری را تبیینکردهاند. اما آنچه در این میان اهمیت جدیتری دارد، تبیین عدالت در ارتباط با سیاست یا عدالت در گفتمان سیاسی است که نهتنها کمتر مورد توجه قرار گرفته، بلکه نسبت بهسایر ابعاد عدالت، شأنی جهتدهنده و بنیادین دارد.
در اندیشه سیاسی امامخمینی(س) نیز مفهوم عدالت از مفاهیم کلیدی و تعیینکننده بهشمار میرود که دارای ابعاد گوناگون فلسفی، کلامی، فقهی، سیاسی و... است. درمنظر ایشان، ابعاد گوناگون عدالت در ارتباطی تنگاتنگ با هم مطرح میشوند؛ بهویژه آنکه ایشان عدالت را در ارتباط با سیاست و در چارچوب گفتمان سیاسی نیز مطمح نظر قرار داده است.
از همین رو، این پرسش اساسی مطرح میشود که در نگاه یک رهبر سیاسی بزرگ، عدالت در ارتباط با سیاست و در چارچوب گفتمان سیاسی چگونه مطرح شده و چه شاخصههایی دارد؟ رهبری که عالمی دینی، فقیهی برجسته و در عین حال دانشمندی اخلاقی و برخوردار از نگرش عرفانی و فلسفی است.
بر این اساس مسعود درودی، دانشجویکارشناسیارشد پژوهشکده انقلاباسلامی و امامخمینی در صدد است در این مقاله با رویکرد گفتمانی بهبررسی مفهوم عدالت بهویژه عدالت سیاسی در گفتمان سیاسی امامخمینی(س) بپردازد. بههمین منظور ابتدا شاخصههای عدالت سیاسی را معین کرده، سپس آنها را در گفتمان سیاسی ایشان بررسی میکند. این مقاله بهلحاظ نظری براساس نظریه گفتمانی «لاکلا و موفه» تنظیم شده است.
در این پژوهش، گفتمان سیاسی امام(س) بهمثابه منظومهای معنایی متشکل از مجموعه نشانهها و دالهای بههم پیوسته در نظر گرفته شده است. در مفصلبندی گفتمان سیاسی امامخمینی(س)، میتوان دال مرکزی را «اسلام ناب»، «فطرت انسان» و «عدل کلی» دانست، اگرچه در گفتمان ایشان اینها از یکدیگر منفک نبوده و دال «اسلام فطری» (بهعنوان دین عادلانه) را میسازند. نشانهها و دالهای شناور نیز مقولههایی چون جمهوریت، مستضعفان، قانونگرایی، صدور انقلاب، استقلال، آزادی و تأمین عدالت اجتماعی است.
این در حالی است که تبیین عدالت سیاسی یا رسیدن به شاخصهها و معیارهای عدالت در گفتمان سیاسی خاص نیز به الگویی نظری نیازمند است. در اینجا با تساهل برای بیان چیستی عدالت سیاسی و شاخصههای آن، از الگوی معروف «جان راولز» استفاده شده است.
ارتباط عدالت و سیاست بهشکلگیری مفهوم عدالت سیاسی بهعنوان یکی از مهمترین ابعاد عدالت اجتماعی میانجامد. منظور از عدالت سیاسی آن است که امور کشور بهگونهای شایسته اداره شود تا مردم در فضایی عادلانه به زندگی خود ادامه دهند. برخورداری از برابری، آزادی، امنیت و آسایش بهعنوان حقوق طبیعی افراد جامعه، بیتردید تأمینکننده این فضای عادلانه خواهد بود. در این مقاله بهگونهای نوآورانه نظریه عدالت سیاسی «راولز»، را با شاخصههای عدالت سیاسی امامخمینی(س) تطبیق و مقایسه خواهد شد.
مقاله «مفهوم و شاخصه های عدالت سیاسی در گفتمان سیاسی امام خمینی» به همت محمدحسین جمشیدی، استادیار دانشگاه تربیت مدرس و مسعود درودی دانشجویکارشناسیارشد پژوهشکده انقلاباسلامی و امامخمینی به رشته تحریر درآمده است و در فصلنامه علمی پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است.
برای مشاهده اصل مقاله می توانید از اینجا دانلود کنید./205/229/ح