به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله محسن اراکی در جلسه دهم درس خارج فقه فرهنگ که در سال 1396 در مدرسه دارالشفاء برگزار شد، حکم بیان یا کتمان علم را بررسی و آیات مربوط به این موضوع را تبیین کرد و گفت: در شرع اسلام حقیقتی که برهان و دلیل حقیقت بودن آن را اثبات کرده و مردم به آن نیازمندند حق بیان دارد، یعنی باید بیان و اظهار شود و نباید در بوته کتمان ماند و پنهان گردد.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم بیان داشت: آیات متعدّدی در قرآن کریم این مطلب را مورد تأکید قرار دادهاند، ازجمله:«وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ لَتُبَینُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لَا تَکتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَبِئْسَ مَا یشْتَرُونَ».
وی در ادامه اظهار داشت: «إِنَّ الَّذِینَ یکتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَینَاتِ وَ الْهُدَی مِن بَعْدِ مَا بَینَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکتَابِ أُولَئِک یلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ * إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَینُوا فَأُولَئِک أَتُوبُ عَلَیهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ».در این دو آیه پس از تأکید بر حرمت کتمان بینات الهی و اینکه کتمان بینات الهی موجب استحقاق لعن الهی و لعن و نفرین همه لعنت کنندگان میشود بر وجوب بیان این بینات و حقایق تأکید شده است.
عضو مجلس خبرگان رهبری خاطرنشان کرد: از روایات دیگر استفاده میشود مراد از علمی که بیان آن در شرع واجب است علم سودمندی است که مورد نیاز انسانها در طلب کمال و تحقق سعادت است.
آیت الله اراکی گفت: کلینی رحمةالله علیه به سندش از امام کاظم علیه السلام روایت میکند«عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى علیه السلام قَالَ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم الْمَسْجِدَ فَإِذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ فَقَالَ مَا هَذَا فَقِيلَ عَلَّامَةٌ فَقَالَ وَ مَا الْعَلَّامَةُ فَقَالُوا لَهُ أَعْلَمُ النَّاسِ بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ وَ وَقَائِعِهَا وَ أَيَّامِ الْجَاهِلِيَّةِ وَ الْأَشْعَارِ الْعَرَبِيَّةِ قَالَ فَقَالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله و سلم ذَاكَ عِلْمٌ لَا يَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا يَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله و سلم إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ.»
رئیس مجمع تقریب مذاهب تصریح کرد: ظاهر این است که مراد از آیه محکمه جوامع آیات کتاب خداست که به بیان اصول علم مربوط به عالم تشریع و تکوین پرداخته است و مراد از فریضه عادله فروع مربوط به تشریع الهی است و مراد از سنة قائمه سنن تکوینی حاکم برجهان آفرینش است که فروع تفصیلی علم مربوط به عالم تکوین است.
وی بیان داشت: این علوم ثلاثه در زندگی و سرنوشت آدمی اثرگذارند و جهل به آنها موجب ضعف و عقبماندگی آدمی در حیات دنیا یا در حیات عقبی میشود به همین دلیل مصداق علم مفید است، آنچه خارج از دایره این سه رشته علمی است علمی است که به تعبیر روایت: «لَا یضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا ینْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ».
استاد درس خارج حوزه علمیه قم افزود: در هر صورت آنچه در آیات و روایات بر آن تأکید شده است وجوب بیان و تعلیم علمی است که مردم به آن نیاز دارند و در صلاح زندگی دنیایی یا آخرتی آنها نقش دارد، نه دانستهای که هیچ نقشی در صلاح امر زندگی دنیا و آخرت ندارد.
وی اظهار داشت: ازآنچه گفتیم به این نتیجه میرسیم که حق بیان حقیقت، حق مردم است نه حق حقیقت از آن نظر که حقیقت است. توضیح اینکه از عبارت «لَا یضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ» استفاده میشود که حقیقتی که سودی به حال مردم ندارد وجوب بیان و اظهار ندارد، تا چه رسد به حقیقتی که بیان آن به ضرر مردم است.
خلاصه جلسه گذشته
آیت الله اراکی در جلسه گذشته در مورد تزاحم حقوق در مرحله بیان گفت: در مرحله بیان و تأیید و نصرت و نشر و تبلیغ و نیز در مرحله عمل که همگی از حقوق مسلّم آراء و عقایدی است که برهان حقانیت آنها را اثبات کرده است، محدودیتی وجود دارد. این محدودیت که به اصطلاح اصولیان محدودیت به لحاظ مرحله ظهور و اثبات است به سبب تزاحم به وجود میآید.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم بیان داشت: گاه اتفاق میافتد بیان یک مطلب حق ثابت بالبرهان با حق یا حقوق دیگری در تزاحم و تضاد قرار میگیرد، مثلاً در آنجا که بیان حقانیت حق موجب ریختن خون فرد بیگناهی شود، یا موجب ایجاد فتنه و خونریزی در جامعه و منشأ درگیری و ستیز ویرانگری بین دو جمع شود.
وی اظهار داشت: در اینجا بر اساس یکی از قواعد عقلی باب تزاحم که تقدیم اهم بر مهم است، حق بیان یا تبلیغ یا تأیید و عمل به مطلب حق ثابت بالبرهان، معلّق میشود و مشروط به انتفای تزاحم در مقام وجود و تحقق خارجی میشود و مادام که این تزاحم ادامه دارد حق بیان و تأیید و تبلیغ و نشر و نیز عمل به آن حق معلّق میماند و تنها در صورت رفع تزاحم است که مجدداً حق بیان و تأیید و نشر و تبلیغ و عمل به حق ثابت الحقانیّة احیاء میگردد.
عضو مجلس خبرگان رهبری گفت: دسته دوم آن دسته از آراء و عقاید است که برهان بطلان آنها را ثابت کرده است. این دسته از آراء و عقاید به سبب فقدان حقانیت، از نظر عقل از هیچ حقی برخوردار نیستند، نه حق ایمان به آنها وجود دارد و نه حق بیان و نه حق تأیید و نشر و تبلیغ، تا چه رسد به حق عمل. بلکه حقی که در اینجا وجود دارد حق منع از ایمان از طریق منع مقدمات منتهی به ایمان است و نیز حق منع بیان و تأیید و نشر و تبلیغ است. دلیل این مطلب حکم عقل به وجوب نفی باطل و ازاله آن است.
آیت الله اراکی یادآور شد: عقل سلیم حکم میکند که باطل حق وجود ندارد، بنابراین وجود باطل تجاوز از حدّی بوده که عقل برای باطل قائل است و به همین سبب ازاله باطل واجب است زیرا مصداق احقاق حق و اجرای حدود عدل است.
وی بیان داشت: دسته سوّم آن دسته از آراء و گزارههاست که نه دلیلی بر حقانیت دارند و نه دلیلی بر بطلان. در گذشته بیان شد که در نظر عقل دو حق برای این دسته از گزارهها ثابت است؛ حق نخست حق اثباتی است که حق تحقیق و تفحص و پرسوجو است و دیگری حق سلبی یا به تعبیری سلب الحق است که عبارت است از اینکه به حکم عقل کسی حق ندارد به رأی و نظر و عقیدهای که برهان حقانیت آن را ثابت نکرده و دلیلی بر صدق و صحت آن وجود ندارد اعتقاد پیدا کند و به آن ایمان آورد.
رئیس مجمع تقریب مذاهب تصریح کرد: عتقاد و ایمان از نتایج و حقوق لاینفک حجت و برهاناند، آنجا که حجت و برهان حقانیت گزارههایی را اثبات کند نتیجه آن وجوب تکوینی اعتقاد و وجوب تشریعی و یا حق ایمان به آن است و آنجا که دلیل و حجتی بر حقانیت گزارههایی نیست اعتقاد به آن و نیز ایمان قلبی به آن در نظر عقل تجاوز از حدود عدل و حق است.
متن تقریر دهمین جلسه درس خارج فقه فرهنگ به شرح ذیل می باشد:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِین
در شرع اسلام حقیقتی که برهان و دلیل حقیقت بودن آن را اثبات کرده و مردم به آن نیازمندند حق بیان دارد، یعنی باید بیان و اظهار شود و نباید در بوته کتمان ماند و پنهان گردد.
آیات مربوط به بیان علوم
آیات متعدّدی در قرآن کریم این مطلب را مورد تأکید قرار دادهاند، از جمله: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ لَتُبَینُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لَا تَکتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَبِئْسَ مَا یشْتَرُونَ».
«إِنَّ الَّذِینَ یکتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَینَاتِ وَ الْهُدَی مِن بَعْدِ مَا بَینَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکتَابِ أُولَئِک یلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ * إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَینُوا فَأُولَئِک أَتُوبُ عَلَیهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ».
در این دو آیه پس از تأکید بر حرمت کتمان بینات الهی و اینکه کتمان بینات الهی موجب استحقاق لعن الهی و لعن و نفرین همه لعنت کنندگان میشود بر وجوب بیان این بینات و حقایق تأکید شده است.
آیه نفر
«وَ مَا کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینفِرُوا کافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِن کلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِینذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ».
بررسی دلالت کلمه «لِیُنذِرُوا»
کلمه «لِیُنذِرُوا» در این آیه بر وجوب انذار دلالت دارد و مقصود از انذار تعلیم دستورات و اوامری است که خداوند متعال برای ایجاد نظم در زندگی بشر فرو فرستاده است و بیدارسازی مردم و هشدار به آنان نسبت به نتایج وخیم و شقاوت و رنجی است که در نتیجه مختلف از آن دستورات دامنگیر آنها میشود.
بررسی روایات
در روایات وارده از معصومین نیز بر این مطلب تأکید شده است:
کلینی رحمةالله علیه به سند معتبر از امام صادق علیه السلام روایت میکند:
«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَرَأْتُ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ علیه السلام إِنَ اللَّهَ لَمْ يَأْخُذْ عَلَى الْجُهَّالِ عَهْداً بِطَلَبِ الْعِلْمِ حَتَّى أَخَذَ عَلَى الْعُلَمَاءِ عَهْداً بِبَذْلِ الْعِلْمِ لِلْجُهَّالِ لِأَنَّ الْعِلْمَ كَانَ قَبْلَ الْجَهْلِ».
-نیز کلینی رحمةالله علیه به سندش از امام باقر علیه السلام روایت کرده است:
«بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: زَكَاةُ الْعِلْمِ أَنْ تُعَلِّمَهُ عِبَادَ اللَّهِ».
از روایات دیگر استفاده میشود مراد از علمی که بیان آن در شرع واجب است علم سودمندی است که مورد نیاز انسانها در طلب کمال و تحقق سعادت است.
کلینی رحمةالله علیه به سندش از امام کاظم علیه السلام روایت میکند:
« عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى علیه السلام قَالَ: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم الْمَسْجِدَ فَإِذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ فَقَالَ مَا هَذَا فَقِيلَ عَلَّامَةٌ فَقَالَ وَ مَا الْعَلَّامَةُ فَقَالُوا لَهُ أَعْلَمُ النَّاسِ بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ وَ وَقَائِعِهَا وَ أَيَّامِ الْجَاهِلِيَّةِ وَ الْأَشْعَارِ الْعَرَبِيَّةِ قَالَ فَقَالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله و سلم ذَاكَ عِلْمٌ لَا يَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا يَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله و سلم إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ.»
ظاهر این است که مراد از آیه محکمه جوامع آیات کتاب خداست که به بیان اصول علم مربوط به عالم تشریع و تکوین پرداخته است و مراد از فریضه عادله فروع مربوط به تشریع الهی است و مراد از سنة قائمه سنن تکوینی حاکم برجهان آفرینش است که فروع تفصیلی علم مربوط به عالم تکوین است.
این علوم ثلاثه در زندگی و سرنوشت آدمی اثرگذارند و جهل به آنها موجب ضعف و عقبماندگی آدمی در حیات دنیا یا در حیات عقبی میشود به همین دلیل مصداق علم مفید است، آنچه خارج از دایره این سه رشته علمی است علمی است که به تعبیر روایت:
«لَا یضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا ینْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ».
در هر صورت آنچه در آیات و روایات بر آن تأکید شده است وجوب بیان و تعلیم علمی است که مردم به آن نیاز دارند و در صلاح زندگی دنیایی یا آخرتی آنها نقش دارد، نه دانستهای که هیچ نقشی در صلاح امر زندگی دنیا و آخرت ندارد.
ازآنچه گفتیم به این نتیجه میرسیم که حق بیان حقیقت، حق مردم است نه حق حقیقت از آن نظر که حقیقت است. توضیح اینکه از عبارت «لَا یضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ» استفاده میشود که حقیقتی که سودی به حال مردم ندارد وجوب بیان و اظهار ندارد، تا چه رسد به حقیقتی که بیان آن به ضرر مردم است.
دلالت جمله فوق بر مطلبی که اشاره شد بدینجهت است که نفی ضرر از جهل به مطلب معیّنی به معنای نفی بأس و عدم ممنوعیت است که نتیجهاش جواز جهل به آن مطلب است و لازم جواز جهل به آن مطلب عدم وجوب بیان و اظهار آن مطلب است.
این مطلب از برخی آیات قرآن کریم نیز استفاده میشود، خداوند متعال میفرماید:
«وَ اتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیاطِینُ عَلَی مُلْک سُلَیمَانَ وَ مَا کفَرَ سُلَیمَانُ وَلَکنَّ الشَّیاطِینَ کفَرُوا یعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ مَا أُنزِلَ عَلَی الْمَلَکینِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَ مَارُوتَ وَ مَا یعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَکفُرْ فَیتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یفَرِّقُونَ بِهِ بَینَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ مَا هُم بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یتَعَلَّمُونَ مَا یضُرُّهُمْ وَ لَا ینفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَ لَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یعْلَمُونَ».
محدث بزرگ محمد بن علی بن الحسین بن بابویه معروف به شیخ صدوق در عیون الاخبار در تفسیر این آیه از امام حسن عسکری علیه السلام چنین روایت میکند:
« عَنْ أَبِيهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد علیهم السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلی مُلْک سُلَیمانَ وَ ما کفَرَ سُلَیمانُ»
تا آنجا که فرمود:
ثُمَّ قَالَ «وَ یتَعَلَّمُونَ ما یضُرُّهُمْ وَ لا ینْفَعُهُمْ» لِأَنَّهُمْ إِذَا تَعَلَّمُوا ذَلِک السِّحْرَ لِیسْحَرُوا بِهِ وَ یضُرُّوا فَقَدْ تَعَلَّمُوا مَا یضُرُّهُمْ فِی دِینِهِمْ وَ لَا ینْفَعُهُمْ فِیهِ بَلْ ینْسَلِخُونَ عَنْ دِینِ اللَّهِ بِذَلِک. وَ لَقَدْ «عَلِمُوا» هَؤُلَاءِ الْمُتَعَلِّمُونَ «لَمَنِ اشْتَراهُ» بِدِینِهِ الَّذِی ینْسَلِخُ عَنْهُ بِتَعَلُّمِهِ «ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ» أَی مِنْ نَصِیبٍ فِی ثَوَابِ الْجَنَّة ... الی آخر الروایة».
از آیه کریمه مورد اشاره فوق، نیز از روایتی که در شرح آن بیان شد استفاده میشود عملی که ضرر میرساند نه تعلیم آن و نه تعلّم آن جایز است و ازآنجاکه تعلیم در حقیقت بیان مطلب برای متعلّم است بنابراین بیان و اظهار مطلبی که ضرر میرساند هرچند حقیقت باشد جایز نیست.
جمله «و یتعلّمون ما یضرّهم و لا ینفعهم -تا آنجا که فرمود- و لقد علموا لمن اشتراه ما له فی الأخرة من خلاق» صریح در دلالت بر حرمت تعلیم مطلبی است که موجب ضرر است.
نتیجه
ازآنچه گفتیم و از مجموع ادله شرعی میتوان چنین نتیجه گرفت که بیان حقیقت از نظر حکم شرعی دارای احکام خمسه است:
-«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام هَلْ يَسَعُ النَّاسَ تَرْكُ الْمَسْأَلَةِ عَمَّا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ فَقَالَ لَا.»
-«و ما روی عن امیرالمؤمنین علیه السلام ...: والْعِلْمُ مَخْزُونٌ عِنْدَ أَهْلِهِ وَ قَدْ أُمِرْتُمْ بِطَلَبِهِ مِنْ أَهْلِهِ فَاطْلُبُوهُ».
قدر متیقن علمی که طلبش واجب است علم است که برای زندگی دنیوی و اخروی ضرورت دارد -و روایات صحیحهای که با مضمون «طلب العلم فریضه» وارد شده است و معلوم است که وجوب سؤال و طلب علم بر وجوب جواب و تعلیم عالم دلالت التزامی دارد.
از رسول خد صلی الله علیه و آله و سلم روایت است که فرمود:
«مَنْ كَتَمَ عِلْماً نَافِعاً أَلْجَمَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِلِجَامٍ مِنْ نَار».
این مطلب را از ادلهای که بر رجحان مطلق تعلّم و تعلیم علم نافع دلالت دارند میتوان استفاده کرد نظیر:
کلینی رحمةالله علیه به سندش از ابو بصیر روایت میکند:
«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یقُولُ مَنْ عَلَّمَ خَیراً فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِهِ قُلْتُ فَإِنْ عَلَّمَهُ غَیرَهُ یجْرِی ذَلِک لَهُ قَالَ إِنْ عَلَّمَهُ النَّاسَ کلَّهُمْ جَرَی لَهُ قُلْتُ فَإِنْ مَاتَ قَالَ وَ إِنْ مَاتَ».
اطلاق کلمه «خیر» در این روایت شامل «خیر عقلی» و «خیر شرعی» میشود.
نیز کلینی رحمةالله علیه به سند صحیح از ابوعبیده حذاء روایت میکند:
«وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاء عَنْ أَبِی جَعْفَر علیه السلام قَالَ: مَنْ عَلَّمَ بَابَ هُدًی فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَ لَا ینْقَصُ أُولَئِک مِنْ أُجُورِهِمْ شَیئاً وَ مَنْ عَلَّمَ بَابَ ضَلَالٍ کانَ عَلَیهِ مِثْلُ أَوْزَارِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَ لَا ینْقَصُ أُولَئِک مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَیئاً».
روایت کلینی
نیز کلینی رحمةالله علیه به سند صحیح روایت میکند:
«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: عَالِمٌ ینْتَفَعُ بِعِلْمِهِ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ أَلْفَ عَابِدٍ».
روایت کلینی
-باز هم کلینی رحمةالله علیه به سند صحیح روایت میکند:
«الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ أَرَادَ الْحَدِيثَ لِمَنْفَعَةِ الدُّنْيَا لَمْ يَكُنْ لَهُ فِي الْآخِرَةِ نَصِيبٌ وَ مَنْ أَرَادَ بِهِ خَيْرَ الْآخِرَةِ أَعْطَاهُ اللَّهُ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ».
به قرینه ذیل روایت که فرمود «أَعْطَاهُ اللَّهُ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ» معلوم است که مراد از «منفعة الدنیا» منفعت محرمه دنیایی است وگرنه خیر دنیایی غیر محرم از نظر شرع مطلوبیت دارد چنانکه ذیل روایت بر آن دلالت دارد.
روایت علامه مجلسی
-مجلسی در بحار الانوار از عدةالداعی چنین روایت میکند:
«قَالَ الْعَالِمُ علیه السلام أَوْلَی الْعِلْمِ بِک مَا لَا یصْلُحُ لَک الْعَمَلُ إِلَّا بِهِ وَ أَوْجَبُ الْعِلْمِ عَلَیک مَا أَنْتَ مَسْئُولٌ عَنِ الْعَمَلِ بِهِ وَ أَلْزَمُ الْعِلْمِ لَک مَا دَلَّک عَلَی صَلَاحِ قَلْبِک وَ أَظْهَرَ لَک فَسَادَهُ وَ أَحْمَدُ الْعِلْمِ عَاقِبَةً مَا زَادَ فِی عَمَلِک الْعَاجِلِ».
بنا بر آنچه از مجموع روایات فوق استفاده میشود تعلیم و تعلّم علمی که نافع است خواه منفعت دنیایی حلال و خواه منفعت اخروی باشد، از بهترین مستحبات و مندوبات شرعیه است./905/422/ح
تهیه و تنظیم: محرم آتش افروز