به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله محسن اراکی در جلسه نهم درس خارج فقه فرهنگ که در سال 1396 در مدرسه دارالشفاء برگزار شد، در مورد تزاحم حقوق در مرحله بیان گفت: در مرحله بیان و تأیید و نصرت و نشر و تبلیغ و نیز در مرحله عمل که همگی از حقوق مسلّم آراء و عقایدی است که برهان حقانیت آنها را اثبات کرده است، محدودیتی وجود دارد. این محدودیت که به اصطلاح اصولیان محدودیت به لحاظ مرحله ظهور و اثبات است به سبب تزاحم به وجود میآید.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم بیان داشت: گاه اتفاق میافتد بیان یک مطلب حق ثابت بالبرهان با حق یا حقوق دیگری در تزاحم و تضاد قرار میگیرد، مثلاً در آنجا که بیان حقانیت حق موجب ریختن خون فرد بیگناهی شود، یا موجب ایجاد فتنه و خونریزی در جامعه و منشأ درگیری و ستیز ویرانگری بین دو جمع شود.
وی اظهار داشت: در اینجا بر اساس یکی از قواعد عقلی باب تزاحم که تقدیم اهم بر مهم است، حق بیان یا تبلیغ یا تأیید و عمل به مطلب حق ثابت بالبرهان، معلّق میشود و مشروط به انتفای تزاحم در مقام وجود و تحقق خارجی میشود و مادام که این تزاحم ادامه دارد حق بیان و تأیید و تبلیغ و نشر و نیز عمل به آن حق معلّق میماند و تنها در صورت رفع تزاحم است که مجدداً حق بیان و تأیید و نشر و تبلیغ و عمل به حق ثابت الحقانیّة احیاء میگردد.
عضو مجلس خبرگان رهبری گفت: دسته دوم آن دسته از آراء و عقاید است که برهان بطلان آنها را ثابت کرده است. این دسته از آراء و عقاید به سبب فقدان حقانیت، از نظر عقل از هیچ حقی برخوردار نیستند، نه حق ایمان به آنها وجود دارد و نه حق بیان و نه حق تأیید و نشر و تبلیغ، تا چه رسد به حق عمل. بلکه حقی که در اینجا وجود دارد حق منع از ایمان از طریق منع مقدمات منتهی به ایمان است و نیز حق منع بیان و تأیید و نشر و تبلیغ است. دلیل این مطلب حکم عقل به وجوب نفی باطل و ازاله آن است.
آیت الله اراکی یادآور شد: عقل سلیم حکم میکند که باطل حق وجود ندارد، بنابراین وجود باطل تجاوز از حدّی بوده که عقل برای باطل قائل است و به همین سبب ازاله باطل واجب است زیرا مصداق احقاق حق و اجرای حدود عدل است.
وی بیان داشت: دسته سوّم آن دسته از آراء و گزارههاست که نه دلیلی بر حقانیت دارند و نه دلیلی بر بطلان. در گذشته بیان شد که در نظر عقل دو حق برای این دسته از گزارهها ثابت است؛ حق نخست حق اثباتی است که حق تحقیق و تفحص و پرسوجو است و دیگری حق سلبی یا به تعبیری سلب الحق است که عبارت است از اینکه به حکم عقل کسی حق ندارد به رأی و نظر و عقیدهای که برهان حقانیت آن را ثابت نکرده و دلیلی بر صدق و صحت آن وجود ندارد اعتقاد پیدا کند و به آن ایمان آورد.
رئیس مجمع تقریب مذاهب تصریح کرد: عتقاد و ایمان از نتایج و حقوق لاینفک حجت و برهاناند، آنجا که حجت و برهان حقانیت گزارههایی را اثبات کند نتیجه آن وجوب تکوینی اعتقاد و وجوب تشریعی و یا حق ایمان به آن است و آنجا که دلیل و حجتی بر حقانیت گزارههایی نیست اعتقاد به آن و نیز ایمان قلبی به آن در نظر عقل تجاوز از حدود عدل و حق است.
خلاصه جلسه گذشته
آیت الله اراکی در جلسه گذشته در مورد حدود آزادی عقیده در قانون گفت: آزادی قانونی عقیده یا آزادی عقیده در حوزه تشریع و تقنین نیز از دو زاویه قابل بحث است، زیرا مبنای قانون یا تشریع میتواند حکم عقل باشد که از آن در گذشته به عقل مع التشریع تعبیر کردیم و میتواند حکم خداوند که صاحب اصلی تشریع و تقنین است باشد.
وی افزود: از سوی دیگر در مبحث آزادی قانونی عقیده دو مطلب اساسی مطرح است 1- حقوق عقیده و رأی؛ 2- محدودیتهای عقیده و رأی.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم بیان داشت: قانون در برابر عقیده، دو مسئولیت دارد؛ مسئولیت نخستین تعیین و تحدید حقوقی است که رأی و عقیده باید از آن حقوق برخوردار باشد و مسئولیت دوّم محدودیتهای است که قانون باید نسبت به رأی یا عقیده معیّنی اعمال کند.
رئیس مجمع تقریب مذاهب اسلامی اظهار داشت: قانون موظّف است به هر دو مسئولیت بپردازد و در رابطه با مسولیّت نخستین حقوق رأی و عقیده و در پی آن حقوق صاحبان آراء و عقاید را معیّن کند و از آن حقوق و صاحبان آنها طرفداری و حمایت کند و در رابطه با مسئولیت دوّم، قانون محدودیتهایی را که باید بر عقاید دارد، اعمال گردد معیّن کند.
عضو مجلس خبرگان رهبری گفت: حقوق آراء و عقاید در نظر عقل مع التشریع بر دو دستهاند. دستۀ اول: حقوق اثباتی: گزارههایی که حقانیت آنها با برهان و دلیل به اثبات رسیده و در نظر عقل از حقوق بنیادین زیر برخوردارند؛1- حق ایمان و اعتقاد: نخستین حق گزاره صحیح و حقی که حقانیت آن با برهان اثبات شده حق پذیرش قلبی و تسلیم در برابر آن است. عدم پذیرش و تسلیم قلبی در برابر گزاره حقی که برهان صحت آن را اثبات کرده است بدترین نوع تکبّر و طغیان است و در نظر عقل مذموم و محکوم است.2- حق بیان و اظهار: دومین حقی که گزاره ثابت الصحّه بالبرهان از آن برخوردار است حق اظهار و بیان است.
وی بیان داشت: گزاره حق به جهت اینکه حق ذاتاً خیر است حق بیان و اظهار دارد، لهذا برترین حق اظهار و بیان از آن گزارههای که ذاتاً حق است و حقانیت سایر گزارهها از آن سرچشمه میگیرد و آن گزاره مربوط به ذات متعالی مبدأ اول است.
متن تقریر نهمین جلسه درس خارج فقه فرهنگ به شرح ذیل می باشد:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِین
دسته دوم حقوق در نظر عقل مع التشریع
حقوق سلبی
در برابر هر یک از حقوق اثباتی گزارههای حق یک حق سلبی وجود دارد، بدین ترتیب برای گزارههای حق در برابر حقوق پنجگانه اثباتی پنج حق سلبی وجود دارد به ترتیب زیر:
این حقوق پنجگانه سلبی از لوازم حقوق اثباتی پیشین است و دلیل عقلی همان حقوق اثباتی، برای تأیید این حقوق سلبی کفایت میکند.
بر اساس این حقوق سلبی انکار قلبی و زبانی گزارههای که برهان حقانیت آن را اثبات کرده کاری مجرمانه بهشمار میآید، همچنین منع از بیان و توضیح گزاره حقی که با برهان و دلیل به اثبات رسیده و نیز منع از تبلیغ آن و همچنین جلوگیری از عمل به آن از جهتی پایمال کردن حق آن گزاره ثابت الحقانیّة است و از جهتی دیگر پایمال کردن حق کسی است که آن حق را پذیرفته و به آن ایمان آورده است. بدین ترتیب انکار قلبی یا زبانی گزاره حق و نیز منع و جلوگیری از بیان و تبلیغ آن و همچنین منع و جلوگیری از عمل به آن همگی در نظر عقل اعمالی مجرمانه بهشمار میآیند. البته در آنجا که اظهار و بیان و تبلیغ مطلب حقی با حق دیگری تزاحم داشته باشد قواعد و قوانین عقلی باب تزاحم جاری خواهد شد.
قسمت دوم: محدودیتهای آراء و عقاید از نظر عقل مع التشریع
در گذشته گفتیم آراء و عقاید بر سه دستهاند؛ دسته نخست آن دسته از آراء و عقاید است که با برهان و دلیل حقانیت آنها ثابت شده است. این دسته از آراء و عقاید حق ایمان و حق بیان و حق تأیید و نصرت و تبلیغ و ترویج و حق عمل دارند. در نظر عقل برای این دسته از آراء و عقاید محدودیتی در مرحله ایمان و اعتقاد وجود ندارد، هر رأی و عقیدهای که برهان حقانیت آن را ثابت کند حق ایمان قلبی دارد و عدم ایمان قلبی به آن نوعی حق کُشی و تجاوز بهشمار میآید. این مرحله را در اصطلاح اصولیان «مرحله ثبوت» مینامند. بنابراین در مرحله ثبوت برای آراء و عقایدی که برهان حقانیت آنها را ثابت کند محدودیتی از نظر وجوب عقلی ایمان و اعتقاد وجود ندارد.
تزاحم حقوق در مرحله بیان
اما در مرحله بیان و تأیید و نصرت و نشر و تبلیغ و نیز در مرحله عمل که همگی از حقوق مسلّم آراء و عقایدی است که برهان حقانیت آنها را اثبات کرده است، محدودیتی وجود دارد. این محدودیت که به اصطلاح اصولیان محدودیت به لحاظ مرحله ظهور و اثبات است به سبب تزاحم به وجود میآید. گاه اتفاق میافتد بیان یک مطلب حق ثابت بالبرهان با حق یا حقوق دیگری در تزاحم و تضاد قرار میگیرد، مثلاً در آنجا که بیان حقانیت حق موجب ریختن خون فرد بیگناهی شود، یا موجب ایجاد فتنه و خونریزی در جامعه و منشأ درگیری و ستیز ویرانگری بین دو جمع شود.
در اینجا بر اساس یکی از قواعد عقلی باب تزاحم که تقدیم اهم بر مهم است، حق بیان یا تبلیغ یا تأیید و عمل به مطلب حق ثابت بالبرهان، معلّق میشود و مشروط به انتفای تزاحم در مقام وجود و تحقق خارجی میشود و مادام که این تزاحم ادامه دارد حق بیان و تأیید و تبلیغ و نشر و نیز عمل به آن حق معلّق میماند و تنها در صورت رفع تزاحم است که مجدداً حق بیان و تأیید و نشر و تبلیغ و عمل به حق ثابت الحقانیّة احیاء میگردد.
دسته دوم آن دسته از آراء و عقاید است که برهان بطلان آنها را ثابت کرده است.
این دسته از آراء و عقاید -چنانکه در گذشته گفتیم- به سبب فقدان حقانیت، از نظر عقل از هیچ حقی برخوردار نیستند، نه حق ایمان به آنها وجود دارد و نه حق بیان و نه حق تأیید و نشر و تبلیغ، تا چه رسد به حق عمل. بلکه حقی که در اینجا وجود دارد حق منع از ایمان از طریق منع مقدمات منتهی به ایمان است و نیز حق منع بیان و تأیید و نشر و تبلیغ است. دلیل این مطلب حکم عقل به وجوب نفی باطل و ازاله آن است.
عقل سلیم حکم میکند که باطل حق وجود ندارد، بنابراین وجود باطل تجاوز از حدّی بوده که عقل برای باطل قائل است و به همین سبب ازاله باطل واجب است زیرا مصداق احقاق حق و اجرای حدود عدل است.
دسته سوّم آن دسته از آراء و گزارههاست که نه دلیلی بر حقانیت دارند و نه دلیلی بر بطلان. در گذشته بیان شد که در نظر عقل دو حق برای این دسته از گزارهها ثابت است؛ حق نخست حق اثباتی است که حق تحقیق و تفحص و پرسوجو است و دیگری حق سلبی یا به تعبیری سلب الحق است که عبارت است از اینکه به حکم عقل کسی حق ندارد به رأی و نظر و عقیدهای که برهان حقانیت آن را ثابت نکرده و دلیلی بر صدق و صحت آن وجود ندارد اعتقاد پیدا کند و به آن ایمان آورد. اعتقاد و ایمان از نتایج و حقوق لاینفک حجت و برهاناند، آنجا که حجت و برهان حقانیت گزارههایی را اثبات کند نتیجه آن وجوب تکوینی اعتقاد و وجوب تشریعی و یا حق ایمان به آن است و آنجا که دلیل و حجتی بر حقانیت گزارههایی نیست اعتقاد به آن و نیز ایمان قلبی به آن در نظر عقل تجاوز از حدود عدل و حق است.
قسمت سوم: حقوق عقاید و آراء در تشریع الهی
چارچوب و حدود آزادی عقیده در شریعت الهی دقیقاً با حدود و چارچوبی که به حکم عقل سلیم و آزاد برای عقیده مقرّر است تطابق کامل دارد.
همان حقوق پنجگانه اثباتی و سلبی که در نظر عقل برای عقیده حق ثابت است در شریعت الهی نیز به همان ترتیب ثابت است.
در قسمت نخستین این مبحث گفتیم که رأی و عقیدهای که صحت آن ثابت بالبرهان است در نظر عقل از پنج گونه حق اثباتی و پنج گونه حق سلبی برخوردار است:
حقوق اثباتی عبارتاند از:
و حقوق سلبی عبارتاند از:
در شریعت اسلامی نیز همین حقوق پنجگانه اثباتی و سلبی برای عقیده و رأی ثابت الحصة بالبرهان وجود دارد، در اینجا به بررسی ادله شرعی هر یک از این حقوق پنجگانه اثباتی و سلبی میپردازیم:
ادله شرعی حقوق اثباتی آراء و عقاید مستند به برهان و دلیل:
در قرآن کریم آیات زیادی به این حق اشاره و تصریح و تأکید دارند که در ذیل به نمونهای از آنها اشاره میکنیم:
«وَ مَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَ مُنذِرِینَ فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لَا هُمْ یحْزَنُونَ * وَ الَّذِینَ کذَّبُوا بِآیاتِنَا یمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا کانُوا یفْسُقُونَ».
بر اساس این دو آیه ارسال رسل با آیات و بینات ایمان به آنان و به پیامشان را ایجاب میکند و در صورت ایمان به رسل و به بینات و برهانی که همراه آنان است بشریت به امنیت و خوشی دست مییابد و از ناامنی و غم در امان خواهد بود. اما در آنجا که بشر این بینات و آیات و براهین را نادیده بگیرد و از ایمان و تسلیم در برابر آنها سرپیچی کند به رنج و عذاب دائمی دچار خواهد شد.
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَلَکن کذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کانُوا یکسِبُونَ -تا آنجا که فرمود- تِلْک الْقُرَی نَقُصُّ عَلَیک مِنْ أَنبَائِهَا وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَینَاتِ فَمَا کانُوا لِیؤْمِنُوا بِمَا کذَّبُوا مِن قَبْلُ کذَلِک یطْبَعُ اللَّهُ عَلَی قُلُوبِ الْکافِرِینَ».
در این آیات ضمن بیان نتیجه ایمان و تقوا به بیان نتیجه عدم ایمان به پیامبران الهی علیرغم براهین و بیناتی که برای اثبات حقانیت خویش به همراه داشتهاند اشاره شده است؛
«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافِ اللَّیلِ وَ النَّهَارِ لَآیاتٍ لِّأُولِی الْأَلْبَابِ * الَّذِینَ یذْکرُونَ اللَّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَ عَلَی جُنُوبِهِمْ وَ یتَفَکرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَک فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ».
در این دو آیه نیز به مردمان خردمندی اشاره شده که در برابر آیات و بینات الهی تسلیم شده و ایمان خود را به خدا و روز جزا اعلام میدارند، سپس به عاقبت کار اینان اشاره شده است. در آنجا که فرمود:
«فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنکم مِّن ذَکرٍ أَوْ أُنثَی بَعْضُکم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِن دِیارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّنْ عِندِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ»
و نیز فرمود:
«لَکنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نُزُلًا مِّنْ عِندِ اللَّهِ وَمَا عِندَ اللَّهِ خَیرٌ لِّلْأَبْرَارِ».
«یا أَیهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّکمْ وَ أَنزَلْنَا إِلَیکمْ نُورًا مُّبِینًا * فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِّنْهُ وَ فَضْلٍ وَ یهْدِیهِمْ إِلَیهِ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا».
در این دو آیه نیز به نتایج خرّم و فرحبخشی که بر ایمان و تسلیم در برابر برهان الهی بار میشود اشاره شده است.
«وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ * وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکم مِّنْ أَنفُسِکمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکنُوا إِلَیهَا وَجَعَلَ بَینَکم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِک لَآیاتٍ لِّقَوْمٍ یتَفَکرُونَ * وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکمْ وَ أَلْوَانِکمْ إِنَّ فِی ذَلِک لَآیاتٍ لِّلْعَالِمِینَ * وَ مِنْ آیاتِهِ مَنَامُکم بِاللَّیلِ وَ النَّهَارِ وَ ابْتِغَاؤُکم مِّن فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذَلِک لَآیاتٍ لِّقَوْمٍ یسْمَعُونَ * وَ مِنْ آیاتِهِ یرِیکمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَ طَمَعًا وَ ینَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَیحْیی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِی ذَلِک لَآیاتٍ لِّقَوْمٍ یعْقِلُونَ».
در این آیات ایمان به خداوند و تسلیم در برابر بینات و آیات الهی نتیجه اندیشمندی و دانشمندی و شنوایی و خردمندی بهشمار آمده است. این بدان معناست که عقل و خرد و دانش به پذیرش آیات و بینات الهی حکم میکند و آدمی را به ایمان و تسلیم و خضوع در برابر آیات الهی و امیدارد.
«وَ قَالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکمْ یخَفِّفْ عَنَّا یوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ * قَالُوا أَوَلَمْ تَک تَأْتِیکمْ رُسُلُکم بِالْبَینَاتِ قَالُوا بَلَی قَالُوا فَادْعُوا وَمَا دُعَاءُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ».
در این دو آیه به کیفر آن آنکه در برابر براهین و بینات الهی سر تسلیم فرو نیاورده و گردنکشی کردهاند اشاره شده و سپس به دلیل این سرکشی اشاره شده که همان تکبّر و طغیان درونی آنهاست، خداوند در ادامه آیات فوق میفرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ یجَادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ بِغَیرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِن فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کبْرٌ مَّا هُم بِبَالِغِیهِ».
در برخی دیگر از آیات قرآن نیز به همان مطلب فوقالذکر یعنی طغیان در برابر آیات و بینات الهی در نتیجه تکبّر و خود برتربینی اشاره شده است خداوند میفرماید:
«سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِی الَّذِینَ یتَکبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیرِ الْحَقِّ وَ إِن یرَوْا کلَّ آیةٍ لَّا یؤْمِنُوا بِهَا وَ إِن یرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ لَا یتَّخِذُوهُ سَبِیلًا وَ إِن یرَوْا سَبِیلَ الْغَی یتَّخِذُوهُ سَبِیلًا ذَلِک بِأَنَّهُمْ کذَّبُوا بِآیاتِنَا وَ کانُوا عَنْهَا غَافِلِینَ».
آیات فراوان دیگری در قرآن کریم در زمینه حق ایمان به برهان و دلیل آمده و اینکه سرپیچی در برابر برهان و دلیلی که حقانیت خدا و رسل الهی را اثبات میکند مصداق تکبّر و طغیان است که برای رعایت اختصار به همین اندازه اکتفا میکنیم./905/422/ح
تهیه و تنظیم: محرم آتش افروز