به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله ابوالقاسم علیدوست استاد درس خارج حوزه علمیه قم، دوشنبه 6 اسفند در نشست اول از سلسله نشستهای علمی ظرفیت شناسی فقه در مواجهه با مسائل نوپدید، با موضوع «جایگاه شناسی فقه در منظومه علوم اسلامی» که در مدرسه حقانی برگزار شد، با اشاره به روایتی از امام ششم مطالب خود را آغاز کرد و اظهار داشت: امام صادق(ع) میفرمایند «حَديثٌ في حَلالٍ و حَرامٍ تَأخُذُهُ مِن صادِقٍ خَيرٌ مِنَ الدّنيا و ما فيها مِن ذَهَبٍ أو فِضَّةٍ » یک حديث درباره حلال و حرام كه از شخصى راستگو فراگيرى، براى تو بهتر از دنيا و زر و سيمهاى آن است.
عنوان کلی این نشستهای ظرفیت شناسی فقه در مواجهه با مسائل نوپدید است، البته نشست اول اختصاص یافته است به جایگاه شناسی فقه در علوم اسلامی، مقالهای راجع به ظرفیت شناسی فقه دارم که تصور میکنم مناسب باشد، هرچند ممکن است فهم آن برای پایههای ابتدایی سخت باشد یا کمتر دغدغه داشته باشند، اما مسلما برای کسانی که کم کم وارد فقه میشوند، این مقاله برای کسی که قصد تلاش در این زمینه را دارد، میتواند یک گفتمان، رویکرد و نگاه ایجاد کند.
ظرفیت فقه برای مواجهه با مسائل نوپدید
در عنوان عام نشست، یک پیش فرض مسلم گرفته شده است که فقه ما ظرفیت دارد، وقتی ظرفیتشناسی فقه گفته میشود، یعنی فقه ما این ظرفیت را دارد که در مسائل نوپدید و مستحدثه مواجهه موفق داشته باشد، این مهم است، زیرا صرف مواجهه و پاسخ دادن بدون اینکه حکایت از یک سیستم یا نظم داشته یا کارآمد باشد، مورد منظور نیست، بنابراین مواجهه کارآمد و موفق مورد نظر است.
بنابراین ابتدا روی کلمه فقه مقداری تأمل کنیم، وقتی جایگاه شناسی فقه گفته میشود، منظور از فقه چیست، منظور از جایگاه شناسی، موقعیت فقه و منظور از منظومه علوم اسلامی این است که فقه در مجموعه علوم یعنی، کلام، تفسیر، اصول فقه، تاریخ، ادبیات چه جایگاهی دارد.
معانی متصور از فقه
1ـ فهم با تدبر
اما کلمه فقه باید مقداری توضیح داده شود، فقه خیلی اوقات در نصوص دینی ما به معنای فهم با عنایت و تدبر به کار میرود؛ دو فهم وجود دارد؛ یکی با تدبر و یکی بدون تدبر، ممکن است کسی نظر یک مجتهد یا روایتی را حفظ کند، این فهم هست، اما فقه نیست، اما اگر روایتی یا فتوایی را با تدبر فهمید، مثل اینکه به دنبال سند آن رفت یا روایت را تحلیل و تدبر کرد، این فقه است، بنابراین به هر فهمندهای فقیه گفته نمیشود، بلکه به کسی که با تدبر و اندیشه به مطلبی برسد و دست پیدا کند، فقیه گفته میشود.
در روایت به فقه به معنای عام [فهم با تدبر] دعوت شدهایم، در آیه 122 سوره توبه لیفهموا گفته نشده، بلکه « ليتفقهوا في الدين» وارد شده است، در روایات نیز تعبیر فقیه به معنای فهم با تأمل زیاد به کار رفته است و میدانید که سیلی از روایات داریم که ما را به فقه دعوت میکند، نه فقط به فهم، یکی از آن روایات فرمایش حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه است که فرمودند «اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَايَةٍ لاَ عَقْلَ رِوَايَةٍ، فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ كَثِيرٌ، وَ رُعَاتَهُ قَلِيلٌ» در اطراف یک خبر[که ممکن است آیه، روایت یا یک نقل تاریخی باشد] تعقل کنید، وگرنه حفظ کنندگان خبر زیاد هستند، اما کسانی که رعایت کنند،[رعایت در این حدیث به معنای تدبر است] کم هستند.
آنچه که ما به آن دعوت شدهایم، فقه به معنای فهم با تدبر است، البته در این نشست، این فقه مورد نظر من نیست، بلکه معنای کلی فقه است.
2ـ دانشی در مقابل سایر علوم
در معنای دوم فقه، یک دانش مورد نظر است در مقابل اصول فقه، شیمی، فیزیک و ریاضیات، علم فقه گفته میشود، گاهی هم لفظ علم آورده نمیشود، مانند اینکه گاهی علم نحو و گاهی نحو گفته میشود، اما مراد دانش است.
این جایگاه شناسی فقه در منظومه علوم اسلامی میتواند به معنای این دانش باشد که معمولا از خواندن شرح لمعه یا کتابی کنار آن آغاز میشود.
3ـ عملیات استنباط
اما گاهی اوقات که فقه گفته میشود، به معنای عملیات استنباط است، یک رفتار یا کاری که فقیه انجام میدهد، مورد نظر است، مثلا گفته میشود درس خارج فقه یعنی درسی که عملیات استنباط را آموزش میدهد، یا وقتی شرح لمعه و بعد از آن مکاسب را میخوانید، با دانش فقه آشنا میشوید که از نظر علم فقه در حال پربار شدن هستید.
گاهی نیز، روش شهید را یاد میگیرید که چگونه وارد بحث و چگونه خارج میشود و استنباط میکند، به عنوان مثال میگویید، فقه شهید اول اینگونه و فقه شهید ثانی به گونه دیگری است، منظور عملیات استنباط است و فقیه به کسی گفته میشود که اهل عملیات استنباط است، در صحبت امروز گاهی منظور از فقه، علم فقه و گاهی عملیات استنباط است.
یعنی اگر جایگاه شناسی فقه در علوم اسلامی گفته میشود، میتوان منظور را علم فقه یا عملیات استنباط گرفت که چه جایگاهی دارد، بدون تردید به لحاظ شرافت و فضیلت، فقه چه به معنای دانش و چه عملیات استنباط، جایگاه عظیمی است.
باید فرصتی قرار داد تا رفتار ائمه طاهرین(ع) با محدثانی که فقیه بودهاند، بررسی کرد، چراکه محدثان دو گروه بودهاند، برخی فقط ناقل روایت و به تعبیر امیرالمؤمنین(ع) رواة الحدیث بودند، اما برخی مانند زراره، محمدبن مسلم، جمیل بن درّاج، فضل بن شاذان، یونس بن عبدالرحمان، رواة الاخبار و فقهای اصحاب بودند[ببینید که ائمه(ع) با اینها چگونه رفتار میکردند.]
روایتی است که امام صادق میفرمایند یک حدیث را در ارتباط با حلال و حرام از یک صادق اخذ و در درباره آن تأمل کنید و بفهمید، از نظر شرافت و فضیلت، کاربرد و کاربست برای شما از دنیا و محتویات در دنیا بهتر است، باید دقت داشت که این کلام از امام صادق(ع) است نه یک روزنامهنگار یا یک کلام احساسی، عقیده ما این است که آنچه از خانه اهل بیت(ع) بیرون میآید، از مشکات وحی است که خالی از احساسات، مبالغه و دروغ بوده و عین وحی است.
میدانید که فقه [به معنای عملیات استنباط] تنها به درد فقیه نمیخورد، بلکه عملیات استنباط برای هرکسی که بخواهد فهم با تأمل [معنای نخست فقه] داشته باشد، نیازمند عملیات استنباط است.
اجتهاد بالمعنی الاخص و بالمعنی الاعم
ما یک اجتهاد بالمعنی الاخص داریم و یک اجتهاد بالمعنی الاعم، اجتهاد بالمعنی الاخص همین استنباط علما و مراجع است که در قالب رساله، تحریر الوسیله، عروةالوثقی، جواهرالکلام، مکاسب، ریاض المسائل یا شرح لمعه ارائه میشود، از سوی دیگر اجتهاد بالمعنی الاعم به معنای اجتهاد در تمام علوم است.
اگر کسی بخواهد مفسر قرآن کریم باشد، تصور شما بر این است که نیازی به اجتهاد ندارد؟ مگر اجتهاد چیست؟ اجتهاد بررسی و مدیریت ادله است که نیاز به اجتهاد دارد، با اینکه قصد استخراج حکم شرعی ندارد، بلکه میخواهد یک مسأله معرفتی استخراج کند.
گاهی در موضوعی خاص، ده گروه حدیثی با مضامین مختلف وجود دارد که هرکدام از گروهها دارای دهها حدیث بوده که نیازمند مدیریت است، حال آیا این کار در توان غیر مجتهد قرار دارد؟ میتوان بالای منبر حدیث خوانی کرد که بازهم باید از پس پاسخ آن بر بیاید، یعنی اگر بخواهید راجع به این مسأله که «محبت اهلبیت(ع) بدون عمل چه جایگاهی دارد؟ یا عمل از چه جایگاهی برخوردار است و معنی ولایت ائمه معصومین(ع) و محبت نسبت به آنها چیست؟» ورود کرده و این احادیث را فهم کنید، لزوما باید مجتهد باشید.
الان بحث روز، روایات طب اسلامی، سنتی است که نیازمند اجتهاد است و این گونه نیست که هر کسی از راه برسد، بتواند این روایات را فهم کند، اگر کسی مریض نباشد این حرف که «روایات نیازمند مدیریت است» را فورا تصدیق میکند، حتی اعتقاد من این است که منبری ما نیز بایستی حظّی از اجتهاد داشته باشد تا هرچه به دست او برسد را بدون فهم مطرح نکند.
نقش و جایگاه فقه در منظومه علوم اسلامی به عنوان یک علم پایه
اینجا است که نقش و جایگاه فقه در منظومه علوم اسلامی به عنوان یک علم پایه مطرح میشود، علوم پایه یعنی علومی که برای بسیاری از دانشها و دانشهای میان رشتهای مبنا است، از اینجا نتیجه میگیریم که اگر بخواهیم فقیه به معنای معروف آن یعنی مجتهد و مرجع تقلید یا یک مفسر خوب شویم که در تفسیر شانه بزنیم به شانه شیخ طوسی یا یک متکلم خوب باشیم و مباحث معرفتی قرآن را فهم کنیم، ضرورتا باید مجتهد بود.
در علم زیست شناسی، بحثی به نام خلقت انسان وجود دارد و اصل (ترنسفورمیسم) تکامل انواع یا (فیکسیسم) ثبوت انواع بحث میشود، حال برای فهم این مسأله که قرآن قائل به کدام نظر است، همچنان که بزرگانی مانند علامه هم فرمودهاند، نیازمند اجتهاد هستیم، به همین دلیل علاوه بر مطالعه دقیق فقه بایستی مقدمات آن نیز با دقت خوانده شود.
الان اصول فقه، اصول فقه نیست، بلکه اصول فهم است، بله بعضی از مسائل آن مانند اصول عملیه فقط در فقه کاربرد دارد، اما مباحث الفاظ و متناسب با تعادل و تراجیح آیا فقط در فقه به کار میآید؟ نگاه طلبه به فقه باید به عنوان یک دانش فرافقهی در نظر گرفته شود.
هر دانشی که با متن سروکار داشته باشد، همچون تفسیر، علوم حدیث و کلام، ضرورتا نیازمند اصول فقه است، اینکه کسی جستوجو کند که کجای اصول فقه زاید و کجا غیرزاید است،[در مقام بیان درستی یا غلطی انتقادات نیستم] اما این دانشها را باید در جای خود فهم کرد.
اجتهاد نیازمند مطالعه جدی در سالهای ابتدایی حوزه است
برخی هشتاد سال دارند و کارگر خوبی هستند، چراکه دوسال ابتدای زندگی شیر خوبی خورده و استخوان بندی به دست آورده است، اما برخی افراد هم هستند که با وجود سن کم، مجمع الامراض هستند، چراکه به دلایلی در کودکی شیر خوبی نخوردهاند، این شباهت دانش شما به علوم بعدی است.
اگر بتوانید 10 سال ابتدای حوزه را[که به منزله شیرخوردن و شکل گیری استخوانبندی است] با کیفیت و بدون توجه به زمزمههای زید و امر [که دنبال هر علمی اعم از ادبیات، اصول و معانی و بیان بروید، انتقاد و زدن ریشه آن علم را شروع میکنند]، مطالعه و دنبال کنید، اصل استخوانبندی شما شکل میگیرد و میتوانید در همه علوم نظر دهید، به تعبیر دیگر حوزه سرخود میشوید.
منظور این نیست که اصلا انتقاد وارد نباشد، اما تا وقتی که مطالعه و کار جدی کرده و آثار خوب آن را مشاهده میکنید، بایستی خوب بخوانید، شما باید بتوانید با 10 تا 12 سال که آغاز استنباط است و بعد هم با چند سال شرکت در دروس خارج به استنباط بالامعنی الاعم دست پیدا کنید که اثر خود را در همه علوم اسلامی نشان میدهد.
به هرحال نگاه ما به فقه، حتی ادبیات و اصول فقه به عنوان علوم پیرافقه این است که به صورت جدی خوانده و کار شوند، اگر 10 سال ابتدایی خوب خوانده شود، [مانند همان کارگری که شیر خوبی خورده و تا هشتاد نود سال توانایی کار کردن دارد] میتواند نوآور باشد و از استخوانبندی خوبی برخوردار شود.
ظرفیت و مجال نوآوری در فقه
فقهی که میگوییم، منظور فقهی است که توانایی مواجهه موفق با مسائل نوپدید را دارد و باور داریم که فقه ما این ظرفیت و حتی مجال نوآوری را دارد، هیچگاه تصور نشود که دیر به دنیا آمدیم، این گفتمان در فرهنگ برخی وجود دارد که کارها توسط قبلیها انجام شده است، این چه حرفی است؟ کجا کارها انجام شده، اگر [بنده به عنوان کسی که بیشترین ارتباطات را دارد]، بگویم 10 درصد کار شده و 90 درصد کارها باقی مانده است، گزافه نیست.
در مرکز تحقیقات قوه قضاییه که گاهی حضور دارم، کمتر روزی وجود دارد که مطلب و سؤال جدیدی مطرح نشود، در بازار نیز، به محض ورود یک تکنولوژی جدید، دهها سؤال فقهی همراه آن وارد میشود، الان میگوییم 10 درصد کار شده و 90 درصد باقی مانده است، چه بسا 10 سال دیگر و با وجود عملکرد خوب حوزه بگوییم 5 درصد کار شده و 95 درصد کارها باقی مانده است، این به معنای انفعال نیست بلکه نیازها در حال افزایش و خلق شدن هستند.
حوزههای علمیه امروز را با گذشته مقایسه کنید، [نگویید فلانی خبر از مشکلات ندارد] اما با وجود همه این مشکلات، زمینههای فراوانی برای کار وجود دارد.
اگر زندگی برخی علما مانند آخوند خراسانی را با زمان حال مقایسه کنید، میبینید که زمینههای زیادی برای پیشرفت علمی وجود دارد؛ قبل انقلاب، حین و بعد از پیروزی انقلاب را مشاهده کردهام، حقیقتا در مدیریت، شورای عالی حوزه، جامعه مدرسین حوزه و سایر سطوح به صورت جدی و دلسوزانه کار میشود.
بایستی تلاش شود و از فرصتها استفاده کنید، با این نگاه به فقه بنگرید که مبنای بسیاری از علوم پایه است، علم فقه در منظومه علوم اسلامی، از چنین جایگاهی برخوردار است./504/876/ح
تهیه و تنظیم: مهدی شاهی