vasael.ir

کد خبر: ۱۲۸۵۸
تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۶:۲۹ - 05 March 2019
در نشست «عدالت فرهنگی» تبیین شد؛ / ۱

چیستی عدالت فرهنگی و موانع تحقق آن در ایران معاصر

وسائل ـ رئیس پژوهشکده مطالعات اجتماعی پژوهشکده علوم انسانی گفت: در کشورهای سرمایه‌داری، گفتمانی برای صورت‌بندی مسئله نابرابری هم شکل می‌گیرد. سوسیالیسم و مارکسیسم، به ویژه واحد غربی آن، گفتمانی است که به طور بنیادینی، رسالت صورت‌بندی کردن مسئله نابرابری، در واقع اشکال گوناگون نابرابری‌ها را برعهده دارد و اما در کشور ما این گفتمان جهت صورت بندی موضوع نابرابری‌ها اتفاق نیفتاده است.

به گزارش خبرنگار وسائل، کرسی آزاد اندیشی و نشست علمی ترویجیچیستی عدالت فرهنگی و موانع تحقق آن در ایران معاصر با موضوع «عدالت فرهنگی» و با حضور نظریه پردازان این عرصه، حجت الاسلام دکتر پیروزمند و دکتر نعمت الله فاضلی و روز پنجشنبه نهم اسفند 1397 با همت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد. در ادامه بخش اول گزارش این نشست را تقدیم خوانندگان محترم می نماییم.

در ابتدای جلسه دبیر علمی جلسه اولیائی با توضیحاتی پیرامون موضوع جلسه و معرفی طرف های مناظره بحث را آغاز کرد و گفت: این نشست چهارمین نشست از سلسله نشست های تخصصی عدالت است که به همت میز عدالت ذیل دفتر تبلیغات برگزار می شود.

در سلسه مباحث عدالت ما چهار موضوع را متناسب با اعضای حلقه عدالت پیش بردیم و نشست عدالت از منظر علامه طباطبایی بود که برگزار شد. نشست‌های عدالت، جنسیت، عدالت و برابری و این چهارمین نشست است که با موضوع «عدالت فرهنگی» در خدمت اساتید بزرگوار برگزار خواهد شد.

 

معرفی موضوع عدالت فرهنگی

همان طور که مستحضر هستید عدالت یکی از بزرگترین ارزش های انسانی است که از ابتدای خلقت در حقیقت تمام جوامع به دنبالش بودند، نه تنها هدف دین مبارک اسلام بلکه تمام انبیا با این هدف برای جوامع فرستاده شدند «ولقد انزلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب» این آیه اشاره می کند که عدالت یک بحث فرا دینی و مورد نیاز برای تمام جوامع است.

در بحث عدالت که یک بحث میان رشته ای است در حوزه های مختلف به آن پرداخت شده است هرچند که خاستگاهش فلسفه سیاسی و فلسفه اخلاق بود، ما در حوزه هایی مثل اقتصاد، با عدالت اقتصادی مواجه هستیم، در حوزه ای مثل سیاست با بحث عدالت سیاسی و در حوزه هایی مثل غذا و ... .

اما یکی از مهم ترین حوزه ها که می توان گفت مهم ترین ساحت از ساحت های حیات جمعی بشری است بحث حوزه فرهنگ است و رابطه ای با عدالت قطعا دارد. حالا این سوال اینجا ایجاد می شود که آیا ما می توانیم از تعبیر عدالت فرهنگی یا مانند اینها استفاده کنیم یا طور دیگر باید به رابطه عدالت و فرهنگ بپردازیم؟

اما آنچه که مسلم است در بحث های علمی و نظری پیرامون عدالت فرهنگی ما دست‌مان واقعا خالی است یا حداقل در منابع فارسی و دانشگاهی و حوزوی خودمان به بحث عدالت فرهنگی پرداخته نشده، در سخنرانی ها و میتینگ های انتخاباتی بسیاری از مسئولین ما این عبارت را شنیدیم عدالت فرهنگی، ولی طبیعتا معلوم است که تقلیل یافته شده صرفا به توزیع یک سری امکانات فرهنگی مثل سینما که قطعا منظور ما از عدالت فرهنگی فقط این نمی تواند باشد.

در عدالت سیاسی اقتصادی و مانند این ها کار زیاد شده و کتاب های بسیاری پژوهش ها، پایان نامه ها مقالات بسیاری نگاشته شده و مورد مطالعه قرار گرفته شده لذا ما با نشست شروع کردیم و به موازات، یک سری مجموعه مصاحبه را داریم تدوین می کنیم تا بتونیم حداقل به یک سری نظام مسائل برسیم هدف از این نشست این نیست که مشکل عدالت فرهنگی به کلی حل شود و به نظریه جامع عدالت فرهنگی دست پیدا کنیم، بلکه صرفا فتح بابی است که بتوانیم در مورد عدالت فرهنگی بدانیم و پیش برویم و یک فتح باب و یک نقطه شروع است.

در فرهنگ در مورد عدالت یک سری تعابیر متفاوتی آمده که می خواهم کمتر وقت را بگیرم و با خود اساتید جلسه را پیش ببریم. یکی از اشکالاتی که برخی از دوستان به بنده حقیر گرفتند درباره عنوان این نشست بود که خیلی کلی ست و اشاره به یک سوال خاص نمی کند.

من در جواب عرض کردم که مشکل همین است که در عدالت فرهنگی ما مبانی اولیه را نداریم. در عدالت اقتصادی مثلا می دانیم عدالت اقتصادی چیست. حالا بحث می کنیم که در توزیع یارانه ها یا در توزیع ثروت ما چه روندی را پی بگیریم تا به هدف برسیم. اما در عدالت فرهنگی اولیات را هم ما هنوز نداریم و لذا عنوان به صورت کلی قرار داده شده است.

 

معرفی اساتید نشست عدالت فرهنگی

یک معرفی اجمالی هم از اساتیدی که در جلسه هستند عرض کنم، آقای دکتر فاضلی دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی هستند و دکترای انسان شناسی اجتماعی دارند از دانشگاه لندن که ما موفق شدیم در خدمتشون باشیم. رئیس پژوهشکده مطالعات اجتماعی پژوهشکده علوم انسانی هم هستند.

آثار ایشان عمدتا در حوزه انسان شناسی، مردم شناسی، مطالعات فرهنگی، مطالعات شهری و مطالعات فرهنگی ایران معاصر می باشد. مسئله شناسی فرهنگی، تاریخ فرهنگ ایران مدرن، مردم نگاری سفر، فرهنگ و دانشگاه، انسان شناسی فرهنگی، از جمله آثار ایشان است.

از طرف دیگر در خدمت حجت الاسلام دکتر پیروزمند هستیم عضو هیئت علمی فرهنگستان است؛ نگاه راهبردی ایشان در بحث فرهنگ ما را قانع کرد که برای این نشست در خدمت ایشان باشیم. آثار زیادی دارند با عناوینی در مورد نظام معقول، نظریه بنیادین در مناسبات دین و فرهنگ، مدل تنظیم سیاست های کلان فرهنگی.

لازم به ذکر است ما پیش از این نشست، مصاحبه ای هم داشتیم و نظرات ایشان را به طور اجمال دریافت کردیم و در نشست نیز امیدواریم هم آن مطالب و هم بیش از آنها را که مد نظر است را ایراد بفرمایند.

 

نابرابری؛ وجه ساختاری اجتناب ناپذیر نظام سرمایه‌داری

به گزارش خبرنگار خبرگزاری وسائل، در ادامه دکتر فاضلی در ارائه مباحث خود، اظهار داشت: می خواهم سخن آخرم را اول بگویم تا در نوبت اول که وقت هست بازش کنم و امیدوارم که با نقدها و صحبت های آقای دکتر پیروزمند بتوانم کاملش کنم.

صحبت من در نهایت این است که در جوامع معاصر در ذیل دنیای جدید تجربه توسعه و پیشرفت یا هر اسمی رویش می گذارید را پیدا می کنند، یکی از مسئله های ساختاری و بسیاری از مولفه های وجودی شان، این است که فرهنگ، بنا به تعریفی که خواهم گفت، عرصه نابرابری ها است.

برای جامعه سرمایه داری می شود گفت که، نابرابری وجه ساختاری اجتناب ناپذیرش است، برای جوامع دیگر، مثل جامعه ایران، همین اتفاق افتاده ولی، ذیل ایدئولوژی ها و به اصطلاح گفتمان های، سیاسی، سعی می کنند، این را نپذیرند، در حالی که در نظام سرمایه داری می پذیرند که نابرابری مولفه ساختاریش هست و به آن اذعان دارند و آن را به رسمیت می شناسند.

به همین دلیل که آن را می پذیرند، در کشورهای سرمایه داری، گفتمانی برای صورت بندی مسئله نابرابری هم شکل می گیرد. سوسیالیسم و مارکسیسم، به ویژه واحد غربی آن، گفتمانی است که به طور بنیادینی، رسالت صورت بندی کردن مسئله نابرابری، در واقع اشکال گوناگون نابرابری ها را برعهده دارد. در کشورهای دیگر به خصوص کشور ما، اصولا تجربه سرمایه داری، یا شبه سرمایه داری را از مشروطیت به بعد، چه در دوره پهلوی، چه در دولت جمهوری اسلامی، طی کردیم.

البته نمی خواهم بگویم سرمایه داری، حداقل آن وجه سرمایه داری که نابرابری است، اما نکته کلیدی این است که، برای کشورهایی مثل ما، به طور مشخص ایران، برای صورت بندی مسئله نابرابری هیچ گفتمانی شکل نگرفته، شاید به این دلیل که طبیعتا به رسمیت نشناختن نابرابری، و شاید به دلایل دیگری که حالا، موضوع بحث من نیست، نابرابری در کشور ما، فاقد گفتمانی است که آن را صورت بندی بکند.

نابرابری اشکال مختلف مارکسیسم و سوسیالیسم را دارد که نابرابری را براش صورت بندی می کنند، و دائما تئوریزه می کند توضیح می دهد، و البته به طبعش گفتمان هایی را، جنبش ها و به اصطلاح فعالیت هایی را شکل می دهد.

در کشور ما البته، گفتمان چپ که از دوره رضا شاه شروع شد، حزب توده، و بعد توسعه پیداکرد، تا خود انقلاب اسلامی هم، نیروی فعال تاثیر گذاری بود، این وظیفه را داشت، که از نابرابری ها و به اصطلاح نابرابری های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی که جامعه صنعتی، جامعه شهری شده، جامعه به ذیل دولت، ملت جدید درست می شود، جامعه بروکراتیک، این نابرابری را دارد به وجود می آورد.

 

نقد بعد ساختاری نابرابری در ایران معاصر

اما گفتمان چپ در ایران، به دلیل اینکه، با آن حزب توده اش، نوعی حزب سیاسیه برآمده از، به اصطلاح روابط با شوروی بود، بعد فروپاشی شوروی، نتونست آن بنیان و رد پای خود را در ساختار سیاسی و همچنین ساختار فکری اش در جامعه ما با دوام کند، به هر حال نابرابری ها بیان می کرد، آن خانه بیش از آن که یک خانه باشد، برای حزب ایدئولوژی سیاسی بود.

گفتمان های اسلامی هم، در واقع، اگرچه در مبارزات سیاسی خود بعد از شکل دادن انقلاب، در کنار خیلی از نکاتی که می گفتند، علیه نابرابری ها مطرح می کردند، ولی آرمان عدالت و صورت بندی مسئله نابرابری ها، به ویژه بعد از انقلاب، به نوعی آرمان به اصطلاح مشخصی که مستقل مدنی، توسعه پیدا بکند، دیگر نبود.

در قبل از انقلاب، حداقل طبقه متوسط دانشگاهی، دغدغه نابرابری های جامعه را داشت، به همین دلیل هم دانشگاهیان انقلاب اسلامی را ایجاد کردند و گفتمان آن را شکل دادند؛ در قالب احزاب و گروه ها هم مبارزات خود را انجام دادند، چه گروه های مذهبی، چه گروه های غیر مذهبی که امثال شریعتی که نوعی سوسیالیزم اسلامی بود و چه گروه های مذهبی که از درون روحانیت سنتی شکل گرفته بود، باز دغدغه تا حدودی صورت بندی نابرابری ها را داشتند، چه گروه های چپ و چه گروه های دیگر به اصطلاح دانش آموختگان، بعد از انقلاب، مسئله نابرابری ها، و صورت بندی آن، به لحاظ گفتمانی، فاقد پایگاه شد.

نکته مهمی که می خوام بگویم این است که، در ایران معاصر، ما درگیر نابرابری شدیم، معنای این حرف این است که در ایران معاصر، حالا اگر معاصریت را در آن دوره ای محدود کنیم که معاصریت تعیّن پیدا می کند، یعنی از مشروطه به بعد، حالا به گفته برخی از مورخان، به طور مشخص می فرمایند دوره معاصر ما از دوره صفویه شروع می شود، و برخی ها هم معتقدن که از دوران ناصرالدین شاه و عباس میرزا و اینها.

دوران معاصر ایران، که از دوره مشروطه به بعد است دوره ای است که ایران هم مانند جوامع دیگر درگیر سازوکارهای نابرابری می شود، و تا پیش از آن ما نابرابری به معنای معاصر را نداریم، یعنی چی؟ معنای این حرف این است که در دوره های پیش و معاصر، نابرابری اقتصادی است که به نظام های ارباب رعیتی برمی گردد.

در واقع روابط دهقان و ارباب ایجاد می کند، یا در برابر نابرابری های خونی تباری است نابرابری هایی که در قبایل، شکل می گیرد و در نتیجه، به اصطلاح توزیع نابرابر قدرتی که، دلیل به اصطلاح قدرت خونی، به رئیس قبیله یا رئیس ایل، و بعد به تبعش به خاندان ایل، و یا اینکه در واقع نابرابری ها، که البته به سختی دیگر می شود گفت نابرابری، ارگانیکی است که، به طور تاریخی بنیان های خودش را پیدا می کند، در نوعی منزلت نمادینی که، بعضی از گروه های اجتماعی پیدا می کنند.

 

تبیین وضعیت عدالت فرهنگی در ایران معاصر

فرضا دانشمندان یا روحانیون، یا گروه هایی که به دلیل جایگاه منزلتی شان، از این نابرابری برخوردار می شوند، اما اینکه در دوران معاصر، ما وارد عرصه ای می شویم که به تولید انبوده نابرابری ها از طریق سازوکارهایی که در دوره معاصر ما اینها را شکل دادیم، این سازوکارهای تولید انبوه نابرابری را اگرچه جلوه های اقتصادی و سیاسی، دارد، اما ماهیتا فرهنگی هستند.

یعنی در ایران معاصر، شاید یکی از بارزترین ویژگی هاش، فرهنگی شدن است سازوکارهای تولید نابرابری در جامعه است، همه جوامع در سازوکارهای معاصرشان، یکی از کارکرد هایشان، تولید نابرابری است، اینکه چگونه نابرابری تولید بشود، مسئله بنیادین است؛ آنجا است که فرهنگ اهمیت پیدا می کند، از زاویه ای است که می خواهم حالا بحث عدالت فرهنگی را توضیح بدهم.

البته من چندان نمی خواهم درباره عدالت فرهنگی به طور مستقیم صحبت کنم، من می خواهم از طریق صحبت در باب عدالت، درباره نابرابری ها صحبت کنم، و نقش فرهنگ را در نابرابری ها توضیح بدهم، و بعد برسم به مفهوم عدالت فرهنگی؛ منتها آن هم در یکی دو جمله اول بگویم که موضوع بحث بنده چیست.

در گفت‌وگویی که با آقای اولیایی انجام دادم، توضیح دادم که خود مفهوم عدالت، برگرفته از فرهنگ است، به این معنا که ما جوامع را می توانیم بر اساس اینکه چه نوع فرهنگ عدالتی شکل می گیرد، گونه شناسی کنیم، در فرهنگ عدالت، یعنی آن نظام معنایی، که طی آن مفهوم عدالت و همچنین برابری و نابرابری برای جامعه خاص، جوامع بر اساس تجربه های تاریخی، دین ، زبان و حتی اکولوژی محیط زیست شان، اشکال متفاوتی از فرهنگ های عدالت را به وجود می آورد.

فرهنگ عدالت به جامعه می گوید که افراد، گروه ها، هر کدام مستحق چه چیز هایی هستند، و به چه مقداری، فرهنگ عدالت وجود دارد. فاصله قدرت ها را در جوامع تعیین می کند، اینک مثلا می گوییم در یک جامعه ای مثل انگلستان، استاد و شاگرد در کلاس درس، می توانند با اسم کوچک همدیگر را صدا بکنند، یعنی من در کلاس درس، به استاد راهنمایم به جای اینکه مثلا بگویم پروفسور چپر، او را ریچارد صدا بزنم.

در ایران اگر دانشجو مرا نعمت صدا کند، ناراحت می شویم، معنای این حرف این است که در ایران فاصله قدرت و این سلسله مراتب هست، فاصله قدرت زیاد است. گرس هاوسیت در مطالعاتش درباره قدرت، نشان داده که جوامع در نظر فاصله قدرتی بینشان هست و کاملا متفاوت هستند. ویلیام بیلمن در کتاب «زبان، قدرت و منزلت در ایران»، می نویسد زبان در ایران به نوعی زبانه قدرت است.

در دستور و گرامر زبان و به ویژه وقتی وارد حوزه ای مثل تئاتر می شویم، این را می بینیم که چطور، زبان ما، زبان قدرت است، و اشکال گوناگونی از نابرابری در جایگاه ها را تولید و بازتولید می کند، و مطالعات تجربی دیگر که درباره ایران، فردیت از آن جایگاه کافی برخوردار نیست، طبیعتا نابرابری در دین، زبان، عرف، آیین و در زندگی اجتماعی تولید می شود، وجهه ای که می خوام بگویم این است که فرهنگ عدالت، تعیین می کند که برابری و نابرابری و عدالت در جامعه چیست.

اینجا این توضیح را هم بدهم که من وقتی که از عدالت صحبت می کنم، عدالت شیء نیست، عدالت گزاره نیست بلکه عدالت شکلی از رابطه هست، رابطه ای که در درون جامعه و گروه ها، و افراد بوجود می آید از این زاویه، من عدالت را ماهیتا امر فرهنگی می دانم.

بنده عدالت را نوعی رابطه می دانم، رابطه اجتماعی، نه نوعی حقیقت، نه گزاره مدون شده به صورت دستور العمل، بلکه شکلی از رابطه است، به همین دلیل یعنی به دلیل ماهیت، رابطه ای بودن عدالت، که حالا در شکل های، وقتی که نقض می شود، نابرابری در معنای دیگرش این است در میان گروهی از افراد، روابط به گونه ای است که قدرت و سلطه، به گونه ای شکل می گیرد که این سلطه و قدرت منجر به پیدایش وضعیت فرادستی و فرودستی می شود.

در درون ساختارها و حالت های ارتباطی که افراد یا گروه ها، خودشان را در موقعیت نابرابر یعنی در موقعیت فرودستی، و فرادستی قرار می دهند، در اینجاست که چه به صورت فردی و چه به صورت جمعی احساسی است که در شکل خاصی از روابط به وجود می آید./201/241/ح

 

ادامه دارد...

 

تهیه و تنظیم: علیرضا محمدلو

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۰۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۵۷:۵۸
طلوع افتاب
۰۶:۲۷:۵۸
اذان ظهر
۱۳:۰۵:۴۷
غروب آفتاب
۱۹:۴۲:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۰:۳۳