به گزارش خبرنگار وسائل، کرسی آزاد اندیشی ترویجی ساختار درونی فقه اخلاق، چهارشنبه 8 اسفند ماه، به همّت پژوهشگاه فقه نظام برگزار شد، در این نشست علمی حجت الاسلام دکتر عالمزاده نوری عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، به عنوان ارائه دهنده و حجت الاسلام گودرزی پژوهشگر پژوهشگاه فقه نظام به عنوان ناقد حضور داشتند. دبیر علمی این نشست را حجت الاسلام دکتر نصیر الله حسن لو بر عهده داشتند.
در ابتدای این نشست حجت الاسلام دکتر عالم زاده نوری به ارائه مطالب خود پرداخت و گفت: موضوع سخن ساختار درونی دانش فقه اخلاق یا اخلاق و نظام گزارههای آن است. اینکه اینجا تعبیر به «یا» کردیم دلیلش این است که موضوع فقه اخلاق همان اخلاق است منتها روشش متفاوت است؛ ما روش اجتهاد فقاهت از منابع دین را وقتی که در کشف گزارههای اخلاقی به کار ببریم، فقه اخلاق پدید میآید. بنابراین همان سرفصلهای اخلاق در فقه اخلاق هم منعکس میشود ولی با یک روش دیگر یعنی روش استنباط و اجتهاد.
پس بحث ما در اینجا به نوع ساختاربندی علم اخلاق و فقه اخلاق است. ما در کتب اخلاقی میبینیم که با مباحث نفس شروع میشود و بخشی از آن فضائل و رذائل را مطرح میکنند و در بخش دیگری مباحث مربوط به اکتساب و اجتناب را بحث میکنند.
این سه بحث و سه بخش از کتب اخلاقی مربوط به سه انسان میشوند؛ یکی انسان آنگونه که هست و آنگونه که خدا آفریده است با ویژگیهای خدادای و موهوبی؛ دوم انسان آنگونه که باید باشد و سوم انسان در حال حرکت از دامنهای که خدا او را آفریده به سمت قلّهای که خدا از او توقّع دارد. پس این سه بحث برای سه انسان تنظیم شده است.
با توجه به این سه انسان به نظر میرسد که ما برای سه انسان باید سه علم در نظر بگیریم و نه یک علم. انسان آنگونه که هست، موضوع علم انسانشناسی است، انسان آنگونه که باید، موضوع علم اخلاق است و انسان در حال حرکت به سمت کمالات معنوی، موضوع علم تربیت (علم تحوّل انسان) است.
اولین ملاحظه که ما به نظام سرفصلهای علم اخلاق داریم، تفکیک این سه علم از یکدیگر است. این سه علم در کتاب کهن به هم آمیختهاند ولی وقتی که یک علم تفصیل پیدا میکند و انباشت محتوایی پیدا میکند، کم کم حوزههایی که لازم است از هم تفکیک شوند، در آن مشخص میشوند.
ما اولین پیشنهادمان این است که باید بین اخلاق و تربیت اخلاقی فرق بگذاریم، بین اخلاق و انسانشناسی اخلاقی فرق بگذاریم؛ اخلاق به علمی گفته میشود که در آن صرفاً سخن از خوبها و بدها باشد. مباحث تربیت اخلاقی ذیل علم تربیت یا فقه تربیت میگنجد. ما در کنار علوم فوق میتوانیم یک علمی هم داشته باشیم که گزارههای توصیفی و اخباری را که مربوط به توصیف ویژگیهای آن است در آن ذکر شده باشد که ما اسم آنرا فقه النفس میگذاریم.
در کتابهای اخلاقی ساختارهایی پیشنهاد شده است، برخی به شکل ساختاری الفبایی مباحث اخلاقی را مطرح کردهاند. ساختار الفبایی هرچند نظم دارد ولی نظاممند نیست و نظام خاصّی ندارد و رابطه منطقی بین موضوعات آن وجود ندارد.
برخی ساختار را بر اساس شیوه تاریخی تنظیم کردهاند مثلاً گفتهاند اولین واقعه غیراخلاقی که در تاریخ اتفاق افتاد ماجرای ابلیس بود و سپس ماجرای هابیل و قابیل و ... را مطرح کردهاند و این شیوه هم لطفی ندارد به این دلیل که اولاً تاریخ خیلی از اخلاقیات و ضد اخلاقیات مطرح نیست و ثانیاً اینطور مطرح کردن به دستیابی سریع به مباحث کمک نمیکند و یک رابطه منطقی هم بین موضوعات ایجاد نمیکند.
در کتب اخلاق عرفانی به شکل منازلی ساختار بندی کردهاند و گفتهاند اگر انسان باید اخلاقمند شود منزل اولش چه هست و بعد منزل دومش هم چه هست و تا صد منزل و برخی هم تا سیصد منزل مطرح کردهاند و کتبی مثل منازل السائلین این شیوه را در پیش گرفتهاند.
یک شیوه بیانی دیگری هم داریم که در کتب اخلاق فلسفی آمده است و بر اساس قوای نفس مثل قوه شهویه و قوه غضبیه و قوه عاقله ساختاربندی صورت گرفته و برای هر قوه هم مرتبه اعتدال، افراط و اعتزال در نظر گرفتهاند و بر این اساس فضائل و رذائل را در ذیل هر سرفصل گنجاندهاند. این شیوهای است که در کتابی مثل جامع السعادات و معراج السعادة، اعمال شده است.
غزالی در احیاء العلوم و به تبع او فیض کاشانی در مهجة البیضاء چهار قسم آداب، عادات، منجیات و مهلکات را به عنوان شاکله اصلی ساختار در نظر گرفتهاند که مهلکات رذائل و منجیات فضائل هستند و ذیل هر کدام از اینها 10 عنوان ذکر کردهاند.
شیوهای هم اخیراً در قرن حاضر باب شده است که بر اساس حوزه ارتباطات انسان، فضائل و رذائل را ذکر کردهاند معمولاً میگویند اخلاق تقسیم میشود به اخلاق الهی، فردی و اجتماعی به خاطر اینکه انسان سه نوع ارتباط دارد، ارتباط با خدا، با خود و با دیگران که البته یک ضلع چهارمی هم به این اضافه کردهاند به نام اخلاق زیست محیطی که ارتباط انسان با سایر موجودات مثل حیوانات و محیط زیست را بررسی کردهاند و گفته شده که این تقسیمبندی ریشه در کتاب مصباح الشریعه دارد.
این یک گزارشی بود از آنچه در باب ساختاربندی کتب اخلاق اتفاق افتاده است و ما باید یک نکته را توجه کنیم که یک تفاوتی بین کلام مصباح الشریعه با مدل قبلی آن وجود دارد. مدلی قبلی میگوید که انسان با خدا با خود و با دیگران و با محیط زیست مدّ نظر است در حالی که مصباح الشریعه میگفت: ارتباط با خدا با خود با خلق با دنیا که تفاوت در شقّ آخر است.
به نظر میرسد که دنیا اعم از محیط زیست است و شامل محیط زیست و چیزهای دیگری میشود از جمله موجودات ماورایی مثل ارتباط ما با فرشتگان و اجنّه و ... که اینها هم مشمول احکام اخلاقی است. یکی ممکن است بگوید که ما نسبت به فرشتگان وظیفه اخلاقی داریم و باید مثلاً بر آنها سلام بفرستیم. یا نسبت به اجنّه وظیفه اخلاقی داریم که آنها را به کار نگیریم و تسخیر نکنیم.
به نظر میرسد که در این تقسیمبندی چهارم که بر اساس انواع ارتباطات انسان شکل گرفته ملاحظاتی وجود دارد. یکی اینکه وقتی رابطه انسان با دیگران گفته میشود آنچه به ذهن ما تبادر میکند، رابطه یک فرد با فرد است در حالیکه یک صورتهای دیگری هم هست که از قلم میافتد و من به شما نشان میدهم که اینها ذیل ارتباط با دیگران قرار میگیرد ولی معمولاً فراموش میشوند.
مثلا رابطه فرد با خانواده مشمول یک سری احکام خاصّ است که در احکام اجتماعی گفته نمیشود و معمولاً باید برای این یک فصل جداگانه آورد مثلاً جایگاه غیرت و روابط خانوادگی نیاز به ذکر مستقل دارند.
این توجه کمابیش در یونان باستان وجود داشته و ما میبینیم که بین روابط فرد با اجتماعی یک حلقه سومی تصویر کرده بودند به نام خانواده و حکمت عملی در یونان باستان سه بخش داشت، میگفتند اخلاق که کاملاً ارتباط شخص با خودش است و طرف دیگر سیاست مُدن بود و وسطش تدبیر منزل را گذاشته بودند که حوزه خانواده را مدّ نظر داشت.
نکته دیگری که ممکن است فراموش شود، ارتباط فرد با جامعه است به هیأته الاجتماعیة و صورته الترکیبیة. ما اگر جامعه را به صورت نظام در نظر بگیریم، اخلاق جامعهسازی در این بخش ذکر میشود مثل قانونمداری که یک وظیفه اخلاقی است در برخورد ما با جامعه. مثال دیگر ظلمستیزی بر علیه نظامهای ظالمانه در پیکره جامعه است.
مثال دیگر اخلاقی مرتبط با رابطه فرد با جامعه که به آن توجه نشده است و در نظام اخلاقی باید مدّنظر قرار بگیرد موضوع دخالت در تعیین سرنوشت است. استاد اخلاق باید در کلاس اخلاق به مردم بگوید که ای مردم در راهپیمایی شرکت کنید و ای مردم نسبت به سرنوشت خود حسّاس باشید. این حکم صرف نظر از مسائل فقهی پیرامون آن یک حکم اخلاقی است که در سرفصلهای کتب اخلاقی کهن ما وجود ندارد.
یک رابطه دیگری که باید تصوّر کنیم، رابطه فرد با تاریخ انسانی و آینده بشریّت است. ما نسبت به تاریخ حیات بشریّت رابطه اخلاقی داریم که از آن به اخلاق تمدّنگرا یاد میشود و مباحثی مثل اخلاق انتظار در اینجا بحث میشود. ما موظفیم طوری عمل کنیم که مسیر تاریخ را به آینده درخشان خودش نزدیک کنیم و مقدّمات ظهور را آماده کنیم که متأسفانه این بخش از اخلاق در کتب اخلاقی از قلم افتاده است.
رابطه اخلاقی دیگری که در کتب کهن وجود ندارد رابطه فرد با انسان کامل است که در زیارت جامعه نیز آمده است و در بعضی از کتبی که شرح زیارت جامعه هستند و کتابهایی که مربوط به وظایف ما نسبت به امام زمان (عج) است این مباحث مطرح شده ولی در کتب اخلاقی چنین چیزی وجود ندارد.
کتابهای اخلاقی ما سرفصلی که مرتبط با اخلاق ولایت باشد وجود ندارد. رابطه فرد با ولی فقیه و حاکم اسلامی و همچنین رابطه فرد با صنفی که در آن صنف فعّالیت دارد هم از سرفصلهایی است که در کتب اخلاق نیست و باید به آن توجه شود./504/422/ح
تهیه و تنظیم: محرم آتش افروز